زردادی
به سیاستمداران بلند پایه افغان:
هر روز ...
جهان به عدل وتو بیداد میکنی هر روز
زمان به خیز وتو افتاد میکنی هر روز
ز باد برق بدست آورند در هر جای
تو هرچه هست همه بر باد میکنی هر روز
بنام قوم ولسان و نژاد و ملیت
تو مشکلات نو ایجاد میکنی هر روز.
بهر کسی که بخواهی زنام مذهب ودین
گه حکم کفر وگه الحاد میکنی هر روز
هر آنچه در سخن ومنطق ومدارا حل
شود به سرب وبه پولاد میکنی هر روز
نرفته یک قدمی در مسیر پیشروی
نشسته فخر به اجداد میکنی هر روز
رئیس و شاه و امیر و وزیر جمله تویی
بهانه چیست که فریاد میکنی هر روز؟
بفکر "تکیه به شمشیر " میشوی هر شب
و اکت تازهء جلاد میکنی هر روز.
ازین عمل که غم خلق را بیافزایی
بگو که روح کرا شاد میکنی هر روز؟
وطن به منطقه همچون خرابه میماند
نه میگذاری نه آباد میکنی هر روز..
و خلق در قفس تنگ فقر وبیکاری
نه نان دهی و نه آزاد میکنی . هر روز..
فغانگاه
درکشوریکه مردم بی واک واختیارند
حکام جز جنایت کار دیگر ندارند.
در دولتی که دایم از راه ظلم وتبعیض
نقش ستمکشان را نا چیز میشمارند ،
قشری به فکر وذکر ملیاردهای دیگر
صنفی به جستجوی نان جو وجوارند ،
جاییکه اکثریت پایان ز خط فقر و
یک مشت مفتخواران در بنز ها سوارند
یعنی درین فغانگاه قاتل در اقتدار است
ده و دمن زخوناب چون دشت لاله زار اند.
تا چند میهن ما منزلگهان بو مست؟
تا کی به کشت کشور خشخاش را بکارند،
بلبل بشاخهء بید درحال نوحه خوانی
گلها بدشت ودامان هرجا اسیر خارند؟
کو قدرتی که مردم خودرا دراو ببیند؟
کو نیتی که غم را از ریشه بر بدارند؟
کو سیستمی که حق را هرجا دهد بحقدار
گر پشتونند وتاجیک یا اوزبیک و هزارند؟
(محسن) بفکر مردم باشد همییشه تا که
تابوت جبر را در گور ابد سپارند.
محسن زردادی
واک_ اختیار – صلاحیت – آزادی عمل و اندیشه ( پشتو و هزارگی )