فضل الرحیم رحیم
گفت و
شنود فضل الرحیم رحیم ، خبر نگار ازاد با ولید تمیم ، نویسنده و طنز پردازی که
د رهمین تازگی ها مجموعهء طنزی را بنام " مداریان و جادوگران " بدست چاپ سپرده
است .
- اقائی ولید تمیم ، تا جائیکه من از شما و کار های روزمره تان خبر، دارم ، شما یک ادم کاملا مصروف در گرفتاری های کار و بار روزگار هستید .لطفا بگوید که با این همه گرفتاری ها چگونه مجال پرداختن به نویسندگی را می یابید؟
شما دقیقا از وضعیت من با خبر هستید، باور بکنید که گاه گاهی ساعت 3:00 صبح هم بیدار شدیم و هرانچیزی که در حقیقت بسیار تلخ و متاثر کننده بوده در قالب طنز نوشتیم. در اصل معمولا هر وقتیکه از یک موضع روز متاثر شدیم همان لحظه اقدام به نوشته کردیم ولی معمولا از طرف شب هنگامیکه همه خاموش و در خواب اند من جریانات مضحک سیاسی و یا هم اجتماعی را بیاد اورده و مینویسم.
- چگونه به نویسندگی رو اوردید؟
نویسنده گی مانند هر هنر دیگر در ساختار فکری و ذهنی انسان ها جا دارد و من هم ناخواسته در این راه قدام گذاشته ام، در صنوف متوسطه مکتب من یگان پارچه تمثیلی مینوشتم و دوستان هم انرا میپسندیدند خوب فکر میکنم این کار من از خرابی وضعیت کشور سرچشمه میگرد و همیشه با حادثات جالب ومضحک مقابل میشدم که سبب حیرتم میشد میگفتم ای کاش دوستان از این واقعه خبرشوند و یا هم بعضا این رفتار ها ا قشار بسیار قدرتمند و زورمند مرا وادار به نویسنده گی میکرد چون یگانه راه تسکین کردن ذهنم همانا نوشتن بود و انرا با جمع از دوستانم شریک ساختن. کم کم دوستانم برایم سوژه میفرستادند و میخواستند که من در چنین مورد طنز بنویسم و یا هم مقاله طنزگونه، راست گپ، با فرستادن سوژه نمیتوانم بنویسم باید من خودم از این سوژه متاثر شده باشم ویا ذهنم حکم کند که بنویسم. اهسته اهسته بعضی از پارچه های طنز در هفته نامه ها در افغانستان به چاپ رسید و یگان طنز هم در سایت بی بی سی مورد بحث قرار گرفت (شاخه زندان ابو غریب در کابل) همین نقد و تشویق دوستان مرا واداشت که یگان نویسنده گی کنم.
- ایا گاهی هم از خود پرسیده اید که چرا می نویسید؟
نخیر تا حال نپرسیدیم ولی درک میکنم که باید در بدترین حالت و قیدترین شرایط باید نوشت چون هر اثر نوشتاری در ذات خود سند تاریخی است که از تلخی و شرینی روزگار حکایت میکند و در عین حال نوشتن طنزهای سیاسی و انهم بشکل مستقیم بالای کسانیکه ملت را به مسخره گرفتند یک نوع مبارزه است برای روشن ساختن اذهان عامه و اصلاح جامعه. پس از همین خاطر از خود نپرسیده ام.
- چرا از این همه ژانر های ادبی ، ژانر طنز را برگزیده اید و به ان می پردازید ؟
طنز به گفته ادیبان "تیری آلوده در شهد است" به الفاظ شرین میتوان زودتر ازهر ژانر ادبی دیگر علاقمندی خواننده را بخود جلب کرد و در میان خطوط نوشتاری پیغام های خود را به بسیار ساده گی میتوان بیان نمود. طنز بهترین سلاح ادبی برای اصلاح جامعه و بیان نارسایی های یک جامعه است، در عین حال تلخترین نوع انتقاد است چون نیش تند طنز ذهراگین تر از توهین و دشنام است.
- دید شما نسبت به خود سانسوری چیست ؟
خود سانسوری همان نقاپ پوشی است، همان خود کشی احساسات فردی است. اگر مقایسه شود خودسانسوری در حقیقت سرکوب کردن استعداد است، و باید تاکید کرد که خودسانسوری سرچشمه از ترس میگرد که متاسفانه در کشور ما خودسانسوری بخاطر خطرات موجوده از طرف افراد حاکم در قدرت، دولت و یا هم جهت داشتن حامایان خارجی و یا بقای قدرت و چوکی به یک فرهنگ مبدل گشته است. در حالیکه در مبارزه ترک جان و ترک مال و ترک سر ... از جمله با ارزشترین مراحل مبارزه است. من تا اخرین حد کوشش کرده ام که خود سانسوری در نوشتار من نباشد.
- به نظر شما چرا در مطبوعات کشور ما طنز رونق انچنانی را ندارد که باید میداشت علت در چیست ؟
علت رشد کم و یا ناچیزی طنز در مطبوعات افغانستان، همان موجودیت خطرات موجوده بخصوص عدم پذیرش انتقاد از طرف افراد جنگی و تنظیمی و حتی غیر تنظیمی است. دلیل دیگر اینکه افراد در قدرت اصلاح ناپذیر هستند بنا نویسنده گان احساس میکنند که چرا باید طنز گفت؟ باید مستقیم نوشت! و یا هم اینکه اکثرا فکر میکنند که طنز نویسی عین فکاهی گویی است و کسانیکه طنز میگویند باید افراد مسخره، مضحک و فکاهی گو باشند به همین اساس در جامعه هم با مقایسه با داستان نویسان، شعرنویسان بنابر برداشت غلط مردم حقیرتر جلوه میکنند و شاید هم من اشتباه کرده باشدم ولی این برداشت من از طنز نویسی است. یکی از دوستان گفت طنز نویسی در جامعه ما حیثیت بازی های "سرگرم کننده" را دارد و اگر قرار باشد در جامعه جدی مطرح شوی باید از طنز نویسی دست بکشی و یا که به سرگرمی مردم ادامه بدهی... بنا فکر میکنم چنین برداشت ها سبب کم رنگی طنز در مطبوعات شده است. ولی خوشبختانه حال اکثر نشرات تصویری و صوتی برنامه های طنزی دارند که نارسایی های جامعه را با زبان طنز بیان میکنند که امید خوب رشد ژانر طنز میباشد.
- به نظر شما چی باید کرد برای اینکه طنز جایگاه ئی پر درخشش تری در رسانه های کشور ما پیدا نماید؟
ترس را باید محو کرد، بدین معنی که شرایط تفنگسالاری کم رنگ شود و طنز نویسان جدی عرض اندام کنند و خودسانسوری از بین برود، دیگر نباید طنزهای بی هدف بالی معلم و داکترو غیره افراد که در راس سیستم قرار ندارند جهت مسرت و خوشی و خنده نوشته شود.
- از طنز نویسان کشورما و دنیا به کار کی بیشتر علاقمند هستید ؟
بیشتر از نوشتار عزیز نسین نویسنده و طنز نویس ترکیه که در اصل نام دوران طفلیت اش" مَحمَت نُصرَت" بود، خوشم میاید و سخت باورمند هستم که کمترین افراد پیدا میشوند که با ان سطح از طنز نویسی رسیده باشند.
- ایا قبل از نشر مجموعهء " جادوگران و مداریان " مجموعه دیگر ی از شما نشر شده ویا این اولین مجموعه طنزی شما است ؟
نخیرپیش از این کدام مجموعه نداشتم بشکل مجموعه این اولین مجموعه طنز بنده میباشد و باید تاکید بکنم که این مجموعه از طنزهای سیاسی به نوع خود اولین اثر است که تا حال در افغانستان چاپ و به نشر رسیده است. خرسند هستم که ادعا بکنم که من آغازگر محو خود سانسوری در طنز و محو ترس در طنز میباشم.
- ایا چیزهای تازه و کار روی مجموعه بعدی را روی دست دارید یا نه ؟
بلی، طنز های دیگر هم بعد از چاپ مجموعه "جادوگران ومداریان" نوشته ام و بعد از جمعاوری شان در یکی دوسال اینده مجموعه تازه ی را بچاپ میرسانم. مجموعه های طنزی که من مینویسم در اصل میتوان گفت مجموعه از واقعات تاریخ معاصر کشور ما می باشد که در قالب طنز نوشته شده اند از همین خاطر نمیتوان زودتر از زمان این کتاب را به نشر برسانم. یکی از اخرین کارهایم را در ختم مصاحبه تقدیم تان میدارم:
جنگ گرجستان و هوشدار به روسیه و امریکا!
11 اگست 2008
از: ولید تمیم
این طنز بعد از گفتو گو با دوستان نیک ام داکترعابد اکمل و اسد نثار نوشتم ولی دوست بسیار عزیزام داکتر عابد اکمل به تاریخ 12 اگست لادرک و بعد از 21 روز جسد دفن شده اش از بگرام بدست امد. داکتر عابد اکمل با انکه داکتر بود ماستری در زبان شناسی هم داشت، او یک دختر نازنین به سن 2 ساله بنام ایمان دارد که هنوز هم در ارزوه پدر است . این اخیرین طنز من است که توسط داکتر عابد تصیحح و ادیت شده است. این پارچه در عالم که او با من نیست تقدیم اش میدارم: روحش شاد باد!
در کشمکش های سریع الوقوع جهانی، ملتهای مفت خور مثل ما در جهان منتظر روزی هستند که تمدنها بعد از تصادمات هستوی از هم بپاشند، قصه تکنالوژی مدرن مفت شود، سفینه های فضایی از بی تیلی در روی زمین به کباړ مبدل شوند و تمام انسان های متمدن امروزی که بسیار تنبل و بيکاره هستند محتاج انسان های زحمتکش و سختجاني مثل ما شوند. چون ما هنوز هم مثل نیاکان خود کراچی ها را توسط انسان وحیوان کش میكنيم، آب توسط سطل و بانگی سر شانه ها انتقال میگردد ، بهترین وسیله نقلیه افراد مریض به شفاخانه ها در اکثر ولایات ما هنوز هم حیوان معصوم "خر" میباشد، در زمستان انسانان کشور ما هم مثل مورچه میخوابند، گرمی به نسبت نبود برق نیم پزک ما میکند و خاکباد های شدید و بعد اش تعرق و گرمی انسان های زنده را مومیايی میکند. با همه نیستی که از بابت تنبلی زمامدارن قبلی تا حل نصیب ملت ما و امثال ما شده است هنوز هم زنده و خوشحال هستیم و از همه جالبتر اینکه با وجود این نیستی با هم دیگر درافتاده ایم.
قصه از این قرار است که امید ان میرود که شاید این قافله طویل تمدن و مدنیت در حالت برگشت باشد و یک چانس خوب برای افغان ها!
چهار روز قبل، به تاریخ 7 اگست سال 2008، روسیه بنابر مداخله نظامی گرجستان در اوستیا جنوبی- که ساحه بفر علام شده بود- برآن کشور حمله نظامی کرد بعد از کشتار بیش از 2000 انسان گرجستانی قسمت های اوستیا جنوبی را تصرف کرد وحتی بگو مگوی نماینده گان روسیه و امریکا در سازمان ملل متحد نیز بلند شد. پیام های تلویزیونی روسای جمهور کشورهای اروپایی ، امریکایی و روسی سرخط اکثر اخبار خارجی را تشکیل میدهد. دیگر گونی اوضاع کنونی چانس طلایی برای کشورهای مفت خور مثل ما ست زیرا امکان دارد قافله برگشت کند ...
بعد از گرم شدن موضوع گرجستان "مانند تسلیمی حکومت داکتر نجیب به احزاب جهادی"، روسیه به زور تانک و طیاره بم افگن داخل اوستیا گردیده " مانند جمعیت اسلامی و شورای نظار" اوستیا را به ویرانه تبدیل میکند. در این حال، گرجستان " مانند حزب اسلامی" از این کار روسیه سخت متاثر میگردد و امر جنگ را به حمایت گرجستان صادر میکند. در ظرف چند روز، روسیه بالای افخازیا نیز حمله کرده، بعد از ویرانی تمام کشور آنجا را نیز بزور بتصرف درمیاورد. نیرو های نظامی کشور متصرف شده "گرجستان" که توسط نیرو های نظامی امریکا و ناتو آموزش نظامی میدیدند، از بابت اینکه نتوانستند مقابل روسیه مقاومت کنند جناب بوش را سخت متاثر میسازند.
جورج بوش که از دوره حکومت اش بیش از شش ماه نمانده، تصمیم میگرد تا مقابل روسیه عکس العمل شدید نشان دهد و نگذارد که ملت های ضعیف و نحیفی که تحت حمایه امریکا هستند به این ساده گی تصرف شوند. بعد از تماس های استخباراتی با کشور های تحت حمایه خود که در همسایه گی روسیه قرار دارند، امریکا موفق میشود که اوکراین را متقاعد سازد تا با روسیه در گیر جنگ شود.
اوکراین اخطار میدهد که اگر کشتی ها جنگی روسیه از بندر سواستوپل بحیره سیاه استفاده کنند نیروی نظامی اوکراین مانع قوای بحری روسیه خواهد شد و نخواهد گذاشت که روسها بدون مشوره اوکراین دست به تسخیرساحت بیشتر گرجستان بزنند و ازساحه مربوط اوکراین جهت حملات نظامی بالای کشورهای دیگر استفاده شود. کشتی های روسیه که از قبل در بحیره سیاه موقعیت گرفته بودند، با کشتی های اوکراینی درگیر جنگ میشوند. روس ها که چنین پلان را متصور بودند، به همکاری نیروی هوایی شان کشتی های اوکراینی را نابود میسازند و مستقیما بالای اوکراین حمله میکنند. حزب کمونیست اوکراین با روسیه همدست شده، جهت ایجاد بلاک بزرگ کمونیستی از حمله روسیه برآن کشور حمایت مینماید. درگیری میان روسیه و اوکراین دو هفته دوام میکند (24 اگست 2008) و اوکراین به غرب کابل مبدل میگردد!
مهاجرت ها، کشت و خون، تباهی و ویرانی در مطبوعات سخت غوغا بر پا مینمایند: BBC،CNN، ایترتاس، و هزاران نشریه های چاپی مقالات و پیشبینی ها را به چاپ میرسانند. فرانسه که نماینده گی دوره یی جامعه اروپایی را به عهده دارد به روسیه سفر میکند تا از راه دیپلوماسی نرمستی جهان خوار روسیه را حل بسازد ولی روسیه درخواست فرانسه و جامعه اروپا را نادیده میگرد و اخطارمیدهد که کشور های از دست رفته روسیه در دهه 90 مال روسیه است و این حملات جهت وا پس گیری قلمرو از دست رفته آنکشور میباشد.
در تمام دنیا وضعیت جنگی حکمفرماست ، نیروهای نظامی ناتو و امریکا از پایگاه های افغانستان به طرف آسیای میانه، ترکیه، رومانایا و ارمنیا حرکت میکنند . در افغانستان وضعیت سیاسی مشابه سال های اخر حکومت داکتر نجیب الله میباشد: بی باوری و ترس از ورود دشمن به کابل، هرج و مرج سیاسی محسوس است و افراد داخل حکومت دندان ها را خلال کرده خود را به یک چور تازه آماده میسازند. دشمنان بیرون حکومت افغانستان به نسبت نبودن فند و وند کشورهای همسایه که در تحت سایه جنگ قرار گرفته اند یگان فیر های هوایی میکنند وبس و توان مبارزه رویارویی را ندارند.
ایران نیز حمایت خود را از روسیه اعلان میکند. چین و روسیه باهم موافقه میکنند تا قزاقستان جز قلمرو چین گردد و در مقابل چین همرزم روسیه میگردد. آقای چاویز در امریکای جنوبی نیز اعلان میکند که دیگر نقشه دنیا باید تغییر داده شود. کیوبا، کوریای شمالی و و یتنام از ایجاد بلاک کمونیزم اعلان حمایت میکنند.
اسرائیل، کانادا، استرالیا، انگلستان و دیگر کشوران همپیمان ناتو معاهدات جدید دفاعی را عقد میکنند و نیرو های خود را منسجم نموده در حالت آماده باش قرار میدهند.
کشور های فقیر " مثلآادم غریب که در عین عروسی گاوش گم میشود" در فکر جمع کردن نان و خوراکه میشوند ولی قحطی روز افزون جان هزاران انسان را میگیرد.
افغانستان از نگاه وضعیت اقتصادی حالت نسبتا خوبی دارد. غله و دانه هم قدربه ضرورت در کشور موجود میباشد زیرا پول کمکی 50 ملیارد دالری تعهد شده کانفرانس پاریس چند روز قبل به حساب بانکی دولتی منتقل و غله خریداری شده از پاکستان و آسیای میانه نیز در کابل ذخیره گردیده است.
تحلیل گران از شروع جنگ جهانی سوم بحث میکنند و میگویند که شاید جنگ نوعیت دیگری داشته باشد. هنوز بحث ها به پخته گی نرسیده است که خبر عاجل از مطبوعات پخش میگردد و بنی بشرهک و پک میمانند.
خبر از این قرار است که: بعد از دگرگونی های سیاسی در دنیا و گرفتاری جامعه جهانی در موضوعات سیاسی جدید، ایران بم اتومی را که چند پرزه و کندنسر ضرورت داشت به سرحد کشور با عراق انتقال میدهد و به همکاری چند کشورهم پیمان پرزه های آنرا تکمیل مینماید. حین بسته بندی و محکم کردن نت و بولت بم انفجار میکند و برعلاوه ایران و عراق، یک قسمت بزرگ کشورهای شرق میانه نیز تباه میگردد.
هنوز خبر توسط منابع موثق تایید نگردیده که مطبوعات در رابطه با انفجار شایعاتی را به نشر میرسانند که گویا روسیه تاسیسات نظامی امریکا را در عراق هدف قرار داده است. امریکا هم آماده گی می گیرد تا بم اتوم را بالای روسیه استفاده کند و روسیه هم که هنوز از این کار خبرندارد آماده گی استفاده بم های هستوی را میگیرد و چند بم را به کوریای شمالی و ویتنام انتقال میدهد.
امریکا هم امر انتقال بم های هستوی را به کشورهای پولند و پایگاه امریکا در آبهای خلیج به تاریخ 5 سپتمبر صادر میکند. ولی بدبختانه، طیاره که بم های اتومی را انتقال میدهد بالای سرحد خاک فرانسه و هالند دچار مشکل تخنیکی شده و سقوط میکند. این خبر برای لحظاتی پخش نمیگردد چون اصلا باورکردنی نیست. این طیاره امریکایی به تعداد چهار بم و بیش از 20 راکت هستوی را انتقال میداد، امکان نداشت که "شتر دزدی و خپ خپ راه رفتن" این موضوع پنهان شود. سقوط طیاره امریکایی در خاک فرانسه دنیا را تکان داده و قاره اروپا را به خاکستر مبدل میسازد. انسان های تمام دنیا از این کار چنان به حیرت در میایند که گویی در جاهای خود میخ شده اند. افسوس به تمدن کهن فرانسه و اروپا! عواقب این کار را کسی نمیدانست، نیم کره مقبول آبی در آتش نفاق انسانی و دستاورد انسانهای متمدن میسوزد و به خاکستر مبدل میگردد.
خبر تکاندهنده دیگری جهانیان را که حال صرف نصف شان زنده مانده اند وحشت زده میسازد. این خبر در باره واقعه ی برای طیاره دوم امریکایی است: حین عبور از فضای کشورهای عربی به جانب آبهای خلیج ، طیاره امریکایی از طرف گروه های تروریستی در سوریه، سقوط داده میشود. چون این طیاره نیز مملو از اسلحه اتومی است، در نتیجه انهدام آن تمام فضای کشور های افریقایی و عربی را زهر هستوی فرا میگیرد وحیات در این کشور ها در چند لحظه از بین میرود.
بعد از پلان امریکا و تصادمات، روسیه به تاریخ 11 سپتمبر ایالات مختلف امریکا را هدف راکت های هستوی قرار میدهد و در مقابل عین کار از طرف امریکا و متحدینش در عین روز صورت میگرد و جهان مدرن گورستان مواد سوخته و نیم سوخته مبدل میشود.
به تاریخ 15 سپتمبر، چین نیز اسلحه اتومی را بالای استرالیا و جاپان در جنگ واپسگیری جزایر کوچک اوکیناوا، فلیپین و مالیزیا استعمال میکند. هند که نزدیک چین است، جهت دفاع از حریم فضایی خود بالای چین راکت های هستوی شلیک میکند و در مقابل اسلام آباد را نیز زیر هدف اسلحه اتومی قرار میدهد. چین و کوریای شمالی در عکس العمل در مقابل هند این کشور را با تمام شدت نابود میسازند.
پاکستان که خود را از جمله قدرت های اتومی محسوب میکرد، هیچ عکس العمل دفاعی و نظامی نشان نمیدهد. افراد نیم جان پارلمان پاکستان از حکومت نیم سوخته تقاضا میکند که در مقابل حملات هستوی هندوستان، اسلحه اتومی پاکستان را بکار برند ولی حکومت این تقاضا را بی جواب میماند. بعداً، در مطبوعات افشا میشود که پاکستان اسلحه اتومی نداشت و صرف راکت های دور برد داشت که فعلا از کار مانده اند. احزاب تندرو اسلامی زمین و زمان پاکستان را میپالند که بم هستوی را بیابند ولی بعد از راه یافتن به داخل تاسیسات اتومی پاکستان میبینند که جز چند فابریکه تولید روغن شمع و پاپر سازی چیزی دیگری در این مکان نیست که آن هم بعد از حملات هند تباه شده اند.
در تمام کشور های ضعیف دنیا، اقوام مختلف و احزاب تابه دندان مسلح مخالف دولت و اربابان بر قدرت سوار بین خود میافتند و آنها هم کشور های شانرا چنان تخریب میکنند که مقدار تخریب شان کمتر از اسلحه هستوی نیست!
سنگاپور، مالیزیا، تایلند و اندونیزیا در زد وخورد بین ابر قدرت های مانند چین، اروپا، هند و چاپان به خاکستر تبدیل میشوند و از تف و دود سلاحهای هستوی هزاران کیلومتر دور کشورهای غریب و نیمه غریب در کام تباهی میروند.
و باز هم زنده باد افغانستان!
کابل په دې دنيا جنت ياديږي ....ښار د پاریس نه ننگرهار ښكلی دی.... دین محمد غمخوار در رادیوکابل شیرین میسراید و این آهنگ مانند قبل یک خیال محض نیست بلکه حقیقت است و کابل جنت روی زمین است و هلمند از کانادا و ننگرهار از پاریس زیباتر اند.
امروزکه 3 ماه از جنگ جهانی سوم گذشته است، افغانستان از جمله چند کشور محدود این کره خاکی است که مدرن ترین تخنیک روی زمین را دار میباشند. مردم افغانستان فعالترین و با احساسترین انسانهای روی زمین را تشکیل میدهند. در این کشور ابزار فلزی به اندازه وافر موجود است. از حیوانات به حد اکثر در کار های روزمره استفاده میشود. ظروف کلالی از جمله مدرن ترین فنون در سطح منطقه محسوب میگردد. قالین دستبافت افغانستان یگانه شهکار دنیا بوده و ماشین چاپی ما گرچه کهنه و فرسوده است، هنوز هم فعال و در منطقه بی جوره میباشد. از نگاه زراعت، کشت و حاصلات زراعتی ما از نگاه کیفیت و مقدار در منطقه بی نظیر بوده و از حیوانهای اهلی مانند گاو- که به تعداد کم در آسیا یافت میگردد- برای شخم زدن استفاده میشود.
از برق صرفاً در افغانستان ( در کشور های دیگر کسی نامش را نیز نمیداند) برای 3 الی 4 ساعت روزانه استفاده میشود و در خانه های مردم در یکی دو شهر دیگر نیز، برق برای چند ساعت با وقفه های یکی دو روز در میان موجود است.
سرک های قیر شده و پخته کاری تمام ولایت های بزرگ کشور را با هم وصل میسازد گرچه سرک ها چقری های چندمتره، و فراز و نشیب های زیادی دارد، ولی در مقایسه به نبود سرک در اکثر کشورهای دنیا، افغانستان در راس کشورهای مدرن در عرصه داشتن سرک های قیر میباشد.
موتر، مدرن ترین وسیله پنداشته میشود، ولی به نسبت نبود تیل تعدادی در سرک ها و تعداد هم در داخل و عقب خانه ها پارک داده شده اند.
چون افغانستان در سابق از تمام کشورهای دنیا واردات داشته و از خود هیچ تولیدی نداشت، از طرف چند تن متخصصین و مشاورین کشورهای مرحوم و کمک کننده سابق در افغانستان، کشور ما بحیث مهد تمدن و موزیم تمدن بشریت معرفی میگردد .
چند تن خارجی که در افغانستان زنده مانده اند و دراداره ی بنام یونسکو کار میکنند از حکومت افغانستان میخواهند تا نمونه تولیدات کشور های خارجی را در یک موزیم جمعاوری نماید تا تاریخ در اذهان مردم جاویدان بماند.
حال که این داستان خیالی به پایان رسید باید کشورهای دخیل در جنگ بدانند که عواقب این جنگ برعکس تمام جنگ های تحمیلی و شوقی اینبار این جنگ به نفع ماست نه به نفع انها!
خبردار اگر در فکر جنگ جهانی سوم شوید وگر نه افغان ها، این موجودات نخبه روی زمین، مالک نمونه های تولیدی دنیا خواهد شد.
ختم
اقائی ولید تمیم از شما یک دنیا سپاس که به پرسش هایم پاسخ گفتید .
فضل الرحیم رحیم خبرنگار ازاد