انجيلا پگاهی
بلخ مان در اسارت
و فاشیزم با تیغ خونآلود بر فراز سر من وتو
هشیار! هشیار! هشیار
میفشارندمان قطره قطره
تا از زبانمان بچکانند حرفهای ممنوعه ِ
د ا ن ش گ ا ه
را
آه که گریسته ام بر رگبار همه ِ این حوادث
گریسته ام بر زادگاه فریاد گران زمانه ها مولانا ، رابعه ..بو علی سینا ، دقیقی و....
بر بلخ مادر شهرهای جهان
و بر سرنوشتمان
که سوگمندانه رقم میزنند
و اسیرانه ¡
وتو
اسیرانه بنویس ای ناله نویس این ماجرا
اگر چه دیده یی
با چشمان قرنها
گذشته ِ ما¡
و امروز
کشورگشایان ِ آنسوی اوقیانوس جهانخواری
با بدرقه سازشکارانِ ِ خیانت ها
پای کوب
بر دهل بیگانگی
دنگ دنگ دنگ
مهر- تایید نابودیت را میکوبند
دست افشان ِ معامله ها
در مقبره ِ حضور ما
طراح اسارت ِ قرن دیگر ِ من و تو اند
آزادی
سوگوار است سرزمین من بدون آزادی
آشیان ِ کو تکیده از ستون آزادی
از نگاه ماه و از استارگان ِ آسمانش
دیر شد یلدای غم برده سکون آزادی
غول وحشت پایکوب بخت ما از سالیانی
سالیان خون و نفرت آزمون آزادی
گفت بعد این شب آید صبح خورشیدانه آخر
کور شد چشم انتظاری کو قشون آزادی
تیغ استبداد بر استم ستیزان سینه دران است
خوان دفتر ناله های غرق خون آزادی
آن شهیدان ِ که نه گفتند بر زنجیر و زندان
حرفهاشان خط ِ زرین ِ متون آزادی
*****************
حس بینایی ما بسته ستم خو کرده ایم اینسان
یا بخون ما دگر مرده جنون آزادی