د. احد وفا معصومی
پله بین
(سخنی چند اندر مذمت و پرهیز از پله بینی، یاابن الوقت بودن )
ای امان از ننگ وعار ِ پله بین زینهار از مکر وکـار ِ پله بین
جزمتاع خیری نخواهد از کسی نیست جز نیـرنگ ، کارپله بین
حق وباطل نیک وبد اورا یکیست جز دغأ نبـــود ، مـدار ِپله بین
جا زند خود همچو مُنصِف درمیان تا یکی گردد شکار ِ پله بین
دشمن خلق و، خدا و ، مردمان مرگ بر راه وشعــار پله بین
صدتلاش وصدسخن بهرفریب بی خــم ِابرو ، قرار ِپله بین
گه دوست ِمظلوم وگه ظالمان این بود کیش ودثار ِ پله بین
آدم بی رأی و بی راه وخطیر صد اسف برروزگار ِ پله بین
نیست کس بی منزلت چون پله بین ننگ باشد یار ِغار ِ پله بین
دوستی درمشربش هیچست وپوچ خشک وترسوزد شرارِپله بین
دشمن پیــــمان وحفـــظ ِ آبرو دور بگذر، از کنار پله بین
دپلوماسی گر گهی نطقش بود مینگری صد پیچ تار ِپله بین
یک قلم فارغ زصدق و راستی برزن وکوی وقِفار ِ پله بین
بهرسود ومکنت هر کاری کند رهزنان، همکار ویار ِپله بین
خون نه ریزد بس ملامت دیده است دشنه گرسازی نثارپله بین
قوم ونشان و زبان و هویت نیست رکن ِ افتخار پله بین
عزت وحرمت نخواهد جز طمع کاه وجَو خواهد حمار ِپله بین
دشت ِ سوزان وعَطَش بهتر(وفا) از گل وگلزار وخار ِ پله بین
مفهوم ِ اندرز دهندۀ پله بینی و دوری از پله بین ، که خودیکی ازاصطلاحات عملاًعبرت دهنده وهوشداردهنده ازناپسندیها وخطرات این عمل خجلت آور ومجریان ناجوانمرد آن میباشد، درعین زمان که بیمقداری ونفرت از عمل عُمال آنرا درجامعه به درستی هویدا میسازد، آموزه ا یست که به یقین میتوان آنرا درزمرۀ هزاران هزاز اندرز دیگریکه، برگرفته ومنتج شده ازتجربۀ هزاران سال زندگی باهمی و درک عملی خلقهای این دیار کهن وجهان آوازه از امور حیاتی وسروکار بامردم میباشد ،میتوان آنرا در قطار دیگر امثله واصطلاحات زبان فارسی به عنوان یک شهکاروآموزه ای ازذخایرادبی بی بدیل وگرانبهای زبان فارسی شمرد. پله بینی اصطلاحیست که دوری ازآن به منزلۀ حذرازیک مریضی هولناک وخانمان براندازیست که هیچ داروئی ره به مداوا ومهارآن نمی برد مگر اینکه ،پله بین خود دست به نجات خود از شر این آفت آبروبر وعذاب وجدان بزند تامگربه عظمتِ مقام حقیقت بینی وواقعبینی پی ببرد. پله بین که باید از راست بودن ومُحاذی قرارگرفتن امور مانند درستی وبرابری دوکفۀ ترازو سخن بزند، تمام امور را تنها وتنها از دریچۀ منافع خود می بیند وخلاف همۀ آموزه های فرهنگی دینی به شرمساری خود ادامه میدهد وازآبروی خوددر طلب منفعت که شامل انواع بهره برداری چون بهره برداریهای سیاسی ، مادی واجتماعی میباشد ،به آسانی میگذرد. (دست طمع که پیش خسان میکنی دراز پل بسته ای که بگذری از آبروی خویش )پله بین شاید که در بدست آوردن منافع ومنظورش مؤفق شود ، اما این ابلهان ندانسته اند که چه ارزشی را به چه چیزی تبدیل نموده وچگونه با آبرووشخصیت خداداد خود بازی وباعث چه خشم عظیمی درین معاملۀ خائنانه با ارزشهای معنوی وکشوری هم تباران ،همزبانان وکشتی نشینان یک راه مقدس ویک هدف مقدس عدالت شده اند، وازچه یک ارزش گرانبهائیکه آن عبارت از آبرو میباشد گذشته اند.پله بینان سیاسی یکی از خطرناکترین نوعی اززمرۀ پله بینان درمجموع میباشندکه بعضاً با سؤاستفاده از موقعیت خاص خود در طلب منفعت وسؤ استفاده ازاعتماد خلقها جوامع را به بدبختیهای بیشماری سردچار میسازند وچه تیشه ای نیست که به ریشۀ خود نزده اند .