از عزیزه عنایت
** آرزوی بدل بــرده **
وطن زیاد تـــو هردم دلم نهــان گیرید
زجور اهـــر یمن و ظلم نا کـــسان گیرید
بگرید از غــم گلگون کفــن شهــیـدانت
ازآن بریده سرء خاک وخون کشان گیرید
که داشت جامهء گلگون زخون خویش بتـــن
به لحظه ء که تپید, دل چه بی گمان گیرید
تنی به خاک خفتهءاوعالمی پریشان کرد
به آرزوی بد ل بــرده اش زمان گیــریـد
زداغ مرگ به جان پروریده فرزنـــدش
نگر که مادری چون ابــر آسمـان گیــرید
زنوش کردن خون سیر نشد خون آشام
زدست ظلم و ستم پیر و هم جوان گیـرید
کجاست داور حق تا بپرسد احو الـــی
دمی که جای سرشک خون, مادران گیرید
نشد که باز بیاید فضای صلح و صفـــا
که جای اهل وطن دشمنان شـــان گیــرید
(عزیزه) گریه کند دل زرنج اهل وطن
برای تــودهء بی نان و آستـــان گیـــــرید
20/10/2008