آوای مـاند گار زنا ن

 

 

فـریبا آتش صادق

 


پس از همت و کوششهای پیگیر دو ساله خانم ماریا دارو " آوای ماندگار زنان" افغان در ماه اکتوبر سال جاری میلادی در کانادا جاودانه تر گردید. کتاب یاد شده انعکاس دهنده زندگینامه و کارکردهای زنان سرشناس کشور در عرصه های رادیوـ تلویزیون، سینما و تیاتر میباشد.

"آوای ماندگار زنان" با حس و سلیقه هنرمندانه تهیه شده و دارای پوش و صحافت زیبا میباشد، البته دیباچه کوتاهی از سوی محترم صبورالله سیاه سنگ نویسنده، شاعر، و مترجم سرشناس کشور مان بر زیبایی آن بیشتر افزوده است. محترم سیاه سنگ زیر عنوان "ســــردروازه" چنین نگاشته اند:

"نوشتن به هر یک از زبانهای مردم افغانستان بخشی از مبارزه فرهنگی است. تنها از همین دیدگاه میتوان برگهای میان دو پشتی کتاب کنونی را دستاورد ارجناک خواند.

بانو ماریا دارو در رسانه های برونمرزی نام ناآشنا نیست، زیرا سالهاست برای چند سایت در بخشهای هنر و فرهنگ مینویسد و آگاهیهای دست اول را به خوانندگان پیشکش میکند. شناخت وی از هنرمندان، گویندگان، سخنوران و دست اندرکاران دستگاه رادیو، تلویزیون، تیاتر و سینمای افغانستان برمیگردد به سه دهه پیش که خود نیز همکار بسیاری از آنها بود.

به دنبال آشوبها و آشفتگیهای فــزاینده سیاسی، بیگناهان فراوانی داغان شدند، رشته های زیادی گسستند و گسسته های زیادی به هر سو پراکنده فتادند، چنان که گویی مهره های گلوبندی بر فراز تپه بلندی از هم پاشیده باشند. هنوز هر یکی شتابنده تر از دیگر خواسته یا ناخواسته تا دوردستها میرود، بدون آنکه واپسین ایستگاه یا حتا سوسوی چراغی از آن در چشم انداز پیدا باشد.

در روزگاری که آدم نمیتواند خود را در آیینه بیابد، ماریا دارو به یاد همکاران پیشین می افتد و میخواهد از آنها بشنود، بخواند و افسانه های شان را گردآورد. چه گامی ارزنده تر از این؟

"آوای ماندگار زنان" را میتوان کلکسیونی از خیال و خلوص و خاطره نامید. اینهمه گفته ها و گفتنیها فشردگی نمیپذیرند. باید آن را خواند تا بار دیگر آوای ماندگار بانوان نامدار کشور را شنید و به یاد آورد که چرا میگفتند:

 

مـــه قـــربان ســـر دروازه میشـــم             

صــدایت میشــنوم، ایســتاده میشـم

صدایت میشنوم از دور و نزدیک

مثال غـنچــه گــل تازه میشـــــم

در پایان، باید گفت: این کتاب از چندین نگاه "به" است، ولی میتوانست "بهتر" باشد.

با بهترین آرزوها،

 

[][]

صبورالله سیاه سنگ

کانادا، برگریزان دوهزار و هشت

خانم دارو در کتاب یاد شده پیش از معرفی زنان سرشناس افغانستان به تاریخ تیاترجهان و تیاتر افغانستان پرداخته و با امانتداری به معرفی در حدود صد تن از زنان نامور افغانستان کوشیده است که کاریست ستودنی و پر ارزش.

باید یاد آور شد دوستانی که تراوشهای قلمی شان را در اختیار خانم دارو گذاشته و میگذارند توجه نمایند تا سوء تفاهمی در زمینه رخ ندهد .به گونه نمونه سروده "آخرین شام آشنایی ما که نخستین روز جدایی بود" را من چند سال پیش در مجموعه های "دریای آتش" و "نقش آفتاب" آقای ناصر طهوری خوانده ام که در سال 1345 سروده شده است. اما دیده میشود که این شعر اشتباهاً به نام شاعر دیگری رقم خورده است.

من چون هر دو کتاب را در دسترس دارم، لازم دانستم یاد آور این یادداشت کوتاه شوم و آرزو میبرم دوست و شاعر عزیز در مورد بر من خرده نگیرد و به تصحیح آن بپردازد.

کتاب "آوای ماندگار زنان" با آنکه اندک مشکلات تایپی یا نوشتاری دارد اما همتی که خانم ماریا دارو بخرچ داده اند، قابل تحسین است. میتوان گفت کمتر کسانی به چنین کار پر ارزش دست یازیده اند. بجاست از کوششهای دو ساله خانم دارو به منظور جمع آوری زندگینامه و معرفی استعداد های زنان سرشناس کشور همراه با عکسهای شان ابراز قدر دانی نموده و دستهای پر کار شان را با صمیمیت بفشاریم.

به گفته نویسنده در پشتی چهارم کتاب "هر برگه این کتاب از نخبگان فرهنگی اناث سر زمین پر غرور افغانستان در دوره های مختلف تاریخ بحث مینماید. مشعلداران فرهنگ بخاطر زوال تاریکی های سنتی در هر گونه شرایط چون کوهپایه های شامخ پامیر قد راست کردند و در آسمان مطبوعات پرتو افشانی نمودند.

خانم های ارجمند کشور ما با مبارزه پیگیر شان جاده پر خم وپیچ را جانبازانه پیمودند و راه را برای دیگران هموار ساختند.

زنان روشنگر افغانستان حق دارند که کارنامه های تاریخی شان ثبت گردد و منحیث گنجینه ارزشمند برای آیندگان تقدیم شود تا با گذشت زمان از خاطره ها فراموش نگردیده، بلکه در نقش سرمایه های ملی و معنوی و شخصیت های بزرگ فرهنگی کشور جاودانه باشند.

در چند دهه پسین با هجوم تجاوز بیگانگان و جنگهای خانمانسوز داخلی، چهره زنان افغانستان در رسانه های جمعی جهان بیانگرافسردگی های ناشی از جنگ بوده است. جهان در شناخت زنان فرهنگی کشور ما اگاهی لازم ندارند."

در پایان بهتر خواهد بود به گونه نمونه یکی از واپسین سروده های زنده یاد خانم مخفی حسینی را که درج آوای ماندگار زنان گردیده با هم بخوانش بگیریم.

 

ناله غمناک

 

"مخفیا" دل را جز این اندیشه نیست

کاین جهان تنها ددان را بیشه نیست

هستـــــــی انسا ن بدان بخشید نمــرد

غیر آن سنگ است، خاشاک رکــود

تا نگـــرد یم آب در د نیای خـــویش

کی شگوفان میکند گلــــهای خویش

تا نســـــوزیم همچو شمع جان و تن

کی شود روشن چـــــــراغ انجمن

تا چو پروانه نگــــردیم از وفـــــا

پس چسان این مملکت گردد صفا

ما چرا بنــــدیم چشــم خویش را

خون بسازیم اندرون خـویش را

کوه و دشت و دره و صحرای ما

هـــــر کــــجای میهـــــن زیبای

با زبان شکـــوه میگوید سخــن

از غـم تو، ما تم او، رنــج من

از درون ذره، ذره خــاک او

میبر آید نا لــــه غمـــــنا ک او

سنگ و اشجار و گیاهش ای خدا

مردم است بر گوش مردم آشنا

تا چه روزی گریه خیزد از وطن

تا چه وقت مخروبه باشد این دمن

تا به کی از ناله گردد گوش کر

تا به کی شام است نمی آید سحر

تا به کی این ملت با غم و عزاست

تا به کی این خاک ما ماتم سراست

پس چرا بنیاد او لرزان بود

چون علل سوزشش در جان بود

اکنون از جهل فراوان شد خراب

مهد عرفانش بگردید ه سراب

عاقبت این خطه ًمهد و هنر

میشود در علم و عرفان مشتمر

خیز تا بر این وطن خدمت کنیم

تا وطن را فارغ از محنت کنیم

صلح و کار زندگی خواهد رفا ه

جنبش و سازندگی خواهد رفا ه

 

 


بالا
 
بازگشت