خليل رومان
گندم نمایی و جو فروشی کمایی پایدارنیست
درسال 1383 زمانیکه سایت آریایی را باز کردم تا مطلب های جدید آنرا مطالعه کنم، چشمم به عنوان یکی ازمقاله هایم افتاد که درهمین سایت نشرشده بود. مقاله به نام وزیرفوتوی شخص دیگری جا داده شده بود. تا آخرخواندم وبا کاپی نوشتۀ خود که درهمان سایت قابل دریافت بود، مقایسه کردم. به طرز عجیبی متوجه شدم که یک جمله وحتی یک کلمۀ آن عوض نه شده ویک کلمه وجمله برآن اضافه نگردیده بود. هیچ باروکردنی نبود که کسی چنین کاری هم بکند؛ اما واقعیت داشت. عده ای ازدوستان هم متوجه شده بودند واطلاع دادند که چنین شده است. آدرس کاپی کننده را ازمحترم جرئت – متصدی سایت دریافت وبی هیچ پیش داوری ای ازوی جویای حقیقت موضوع شدم. درضمن یاددهانی نمودم، شاید اشتباه تخنیکی رخ داده باشد.
طرف ضمن تعارف های سخاوتمندانه وازجمله با خطاب « استاد گرامی» وچه وچه که مثل کاه شالی آنها را پاشید، بدون اینکه کوچکترین شناسایی باهم داشته باشیم، باارسال نامۀ برقی اعتراف کرد که الحق غلطی تخنیکی رخ داده ومعذرت خواهی هم کرد. گرچه می خواستم برایش بنویسم که باید ازخواننده گان سایت معذرت بخواهد، ونه صرف ازمن، اما موضوع را درهمین جا ختم کردم.
چندی بعد اورا دیدم وازعکس هایش که درسایت آریایی مشاهده کرده بودم شناختم. شاید اوهم همین طورمرا شناخت. برای اولین بارباهم ملاقی شدیم. اوآقای احمد سعیدی بود.
گاه گاهی باهم می دیدیم. درآنوقت درتلویزیون طلوع برنامۀ اندیشه ها را پیش می بردم. یکی دوباربا ایشان وچند تن دیگرمصاحبه های انجام دادم که بازهم با همان خطاب های حساب شده، حتی بدون ارتباط به سوالی که ازایشان شده بود، باوجود منع کردن ها، خجالتم می دادند. کاربه جایی رسید که دریکی ازمحفل های نیمه رسمی دروزارت خارجه، درمقابل وزیر، برخی ازکارمندان وژورنالستان، درحالیکه همه ازصحبت ها واظهارنظرهای شان خسته وکوفته شده بودند، بی هیچ ربطی، بااشاره به من واستدلال براینکه گویا بحیث استاد شان با فرمایشات شان همدستانم، زمزمۀ استاد- شاگردی را با وضع نا هنجاری تکرارکردند. تقریباً فریاد کردم که حد اقل به این لطفی را که درحق من دارند، باورنکنید، من ازین تعارف باد آورده ومزد بی مزدوری بیزارم؛ طنزگونه بیان کردم که درهیچ موردی حق استادی برایشان ندارم. نکته دانان آن مجلس که کم هم نبودند، به عرضم ملتفت شدند وبا تبسم هایی ازدورحالی کردند که به کنه مطلب پی برده اند.
وقتی کمی فارغ تروتنها ترشدیم، گفت : چرا چنین می کنید، من ازاستاد قراردادن شما برای خود اعتبارکسب می کنم.... لطفاً خاموش باشید ورد نکنید، من به آن ضرورت دارم. عرض کردم هیچ ضروتی نمی تواند، موضع گیری های شما را توجیه کند. زیرا من باآن مخالفم وتازه قبل ازآن با هم درین موارد صحبت نکرده ایم. بازشما ماشاءالله درهرتلویزیون، درهررادیو، درهرروزنامه ودرهرهفته نامه، درهرموردی صحبت می کنید، می نویسید وخود برای خود راهی برگزیده اید. این حضورپرشکوه تان می تواند جایگاه خوبی برای تان درست کند، لازم نیست من "بیچاره" را بیش ازین خجالت دهید.( قرارندارم روی رفتاروکردارشان قضاوت همه جانبه کنم. صرف آنچه را تذکرمی دهم که برای اثبات ادعای آتیه وروشنگری برخی ازآن ضروراست.)
به هرحال، دید و وادید های تصادفی ادامه می یافت. اوکتابی را دربارۀ مداخلات پاکستان درامورافغانستان به من عرضه کرد تا بعد ازاصلاح، تقریظی روی آن بنویسم. چنان کردم وکتاب چاپ شد.
درست نمیدانم، شش، هفت ماه قبل ازمن دعوت کرد با اشخاصی ملاقات کنم که دست اندرکارتدارک وایجاد یک نهاد فکری واندیشه گری بودند. پذیرفتم وبه آن جمع پیوستم. چنانکه پیداست، انجمن فکری برشنا را پایه گذاری کردیم وکارمشکل وپرچالش، ظریف وحساس برای توسعه وتقویۀ آن ادامه دارد. انجمن بربنیاد اصول وضع شده، متعهد است اجنداهای مهم وحیاتی را معین کند و اعضا، داوطلب نوشتن یک یک مقاله شوند که درست بعد ازتائید، به حیث نکته نظر انجمن فکری، نشرمیگردد. تعدادی به این کارادامه میدهند ومقاله ها دررسانه ها چاپ می شوند.
آقای سعیدی سه هفته قبل، بدون تایید انجمن وازموقف آن، مقاله ایرا به عنوان « طرح بخاطر صلح و همزیستی مصالحمت؟؟ آمیز بین افغانستان و پاکستان!» درسایت آریایی نوشتند ودرآن (ازطرف انجمن فکری برشنا بدون آنکه درجریان باشد) دربارۀ خط دیورند وشناسایی آن تذکراتی داده اند که با اعتراض بعضی ازاعضای انجمن مواجه گردید. بازهم فی المجلس معذرت خواستند ووعده کردند که این کارتکرار نخواهد شد. می خواستم بگویم که این معذرت خواهی ها باید ازخواننده گان سایت نیزبه عمل آید، اما نسبت این که شاید برداشت سوء شود، انصراف کردم، زیرا موضوع غیراصولی بودن نماینده گی ازانجمن بدون تائید آن را، من مطرح کرده بودم. اما برای شان گفتم که درمقالۀ مورد نظر دربسا جا ها وازجمله درطرح ها ازمقالۀ من که سالها قبل درسایت آریایی به نام « افغانستان: گذشته، حال و آینده » نشرشده بود وحالاهم درذخیرۀ مطالب سیاسی موجود است، کاپی ناجوری کرده است. با نظرداشت همه موارد اخلاقی، با شوخی گفتم ازین که ازپیشنهادات ارائه شده ونشر شده به قلم من کاپی کرده اید، نیزمعذرت بخواهید. ایشان با بی پروایی ودست وپاچه گی نپذیرفتند ودربست ازکاپی کاری انکارکردند. گفتم همه نوشته های شما وآن خود را می نویسم تا خواننده گان قضاوت کنند. بازهم بی توجه ماندند وازین عمل شان ندامتی تبارز ندادند.
بنا برآن برای روشن شدن ذهن خواننده ومتقاعد کردن ایشان وکمک دراینکه باید خویشتن خویش را شناسایی و معرفی کنند ونه شخصیت سازی کذایی وعاریتی را که قبل ازهمه با خود بودن خویشتن بیگانه است، اینک چند نمونه غیرقابل انکاراین کاپی کاری های ایشان را می آورم. ایشان دربخش راه حل ها به عوض طرح که دراول عنوان کرده، نوشته اند:
(دوم: تدویر کنفرانس منطقوی و تأمین دستیابی افغانستان به راه های آبی : بعوض ادعا های موهوم چون ابطال خط دیورند و تیره سازی فضا بدون دست آورد، ، بناء افغانستان باید در شرائط کنونی ابتکار عمل را بدست گیرد. کنفرانس کشور های همسایه مانند ، چین ، هند، پاکستان، کشور های آسیای میانه و ایران را دایر وبا حضور داشت جامعه جهانی این کشورها ضمن تعهد برعدم مداخله در امورافغانستان متعهد گردند تا حق افغانستان را مبنی بر استفاده از بنادر بحری مخصوصاً در ایران و پاکستان تثبیت نمایند. تدویرچنین کنفرانسی تحت نظر سازمان ملل متحد با پادرمیانی امریکا"موثریت کار کنفرانس رابیشتر خواهدساخت.)
این فورمول بندی ها ازنوشتۀ " افغانستان : گذشته، حال وآینده" به قلم من، کما هو کاپی شده است. من درمقاله سه چهارسال قبل نوشته بودم: ( نکتۀ دوم : تدویر کنفرانس منطقوی و تأمین دستیابی افغانستان به راه های آبی : بعوض ادعا های موهوم و تیره سازی فضا بدون دست آورد، توقف تاریخی بالای یک مسالۀ حل ناشده، افغانستان باید ابتکار عمل را بدست گیرد. کنفرانس کشور های همسایه مانند ، چین ، هند، پاکستان کشور های آسیای میانه و ایران را دایر کند. این کشورها ضمن تعهد برعدم مداخله در افغانستان متعهد کردند که بعوض دشمنی تاریخی بر مسایل حل ناشده، باید حق افغانستان را مبنی بر استفاده از بنادر مخصوصاً در ایران و پاکستان تثبیت نمایند.) باید یاد آوری نمایم که محترم اکادمیسین سیستانی درمقاله ای دریکی ازسایت ها، تدویر این کنفراس را تحت نظرملل متحد تکمیل کرده بودند که صد البته تکملۀ به جا ومناسب بوده است.
مقارنۀ این جمله ها وکلمه ها به هرخواننده ای می رساند که درواقع هردومتن درشیوۀ نگارش، علامه گذاری های دستوری وغیره یکی اند. آیا بازهم آقای سعیدی ازین کار درانکارند؟
آقای سعیدی بازهم دربخش طرح های! شان کاپی کرده اند: (سوم:انعقاد پیمان ستراتیژیک دراز مدت به شمول عهد نامه های نظامی در موارد معین با قدرت های بزرگ جهان . بطور مثال امکان عملی چنین پیمان با ایالات متحده امریکا متصور است.زمینه های عینی وجود دارد که افغانستان و امریکا میتوانند با داشتن معاهده دوستی ، همکاری مادی ، تخنیکی و نظامی برای مدت های طولانی ، منافع متقابل را از طریق وابستگی متقابل بر آورده سازند. ضرور است تا نوانایی های افغانستان در عرصه جیوپولتیک و همکاری با ایالات متحده امریکا در نقاط مختلف جهان، معین و شناسایی شود . در عوض مطالبات کشور از همکاری های امریکا مطالبه گردد.)
لطفاً به نوشته من دقت کنید: ( نکته اول : انعقاد پیمان ستراتیژیک دراز مدت به شمول عهد نامه های نظامی در موارد معین با قدرت های بزرگ جهان . بطور مثال امکان عملی چنین پیمان با ایالات متحده امریکا متصور است. زمینه های عینی وجود دارد که افغانستان و امریکا میتوانند با داشتن معاهده دوستی ، همکاری مادی ، تخنیکی و نظامی برای مدت های طولانی ، منافع متقابل را از طریق وابستگی متقابل بر آورده سازند. ضرور است تا نوانایی های افغانستان در عرصه جیوپولتیک و همکاری با ایالات متحده امریکا در نقاط مختلف جهان ، معین و شناسایی شود . در عوض مطالبات کشور از همکاری های امریکا مطالبه گردد. پیمان ناتو ، اتحادیه اروپا و حتی قدرت های منطقه را بر این امردعوت باید کرد.) دربررسی های کنونی متوجه شدم که درآن وقت کلمۀ توانایی به اشتباه تایپی نوانایی آمده است. شاگرد با فراست من همان نوانایی را کاپی کرده ودرنیافته اند که این کلمه بذات خود معنایی نمیدهد. آیا بازهم ازین کارندامت نمی کنند؟ برعلاوه نمیدانم چرا متوجه نه شده اند که التجا را چرا بعد از قبولی دعا آورده اند. من درزمانیکه این پیشهاد را نوشته بودم، ازموافقتنامه های همکاری امریکا- افغانستان، افغانستان- انگلستان، افغانستان- اتحادیۀ اروپا وغیره خبری نبود و این بخش پیشنهادات با حفظ ملاحظات موضوعی واجرایی ، امضا شده اند. حتی روال وسیاق کلام می رساند که درآن وقت این طرح آرزویی بیش نبوده است. شاید دولتمردان ما ازآن الهام گرفته وبه عملی کردن آن مبادرت کردند که چندان غریب وبعید به نظرنمیرسد. آیا آقای سعیدی با کاپی این طرح وبدون نظرداشت اهمیت زمانی آن، ادعای ساده لوحانه وغریب ندارند؟ واقعاً نمیدانم ایشان بااین کارهای بی بنیاد چه چیزی را ثابت می کنند. به کاپی کاری شهکارانۀ دیگر شان توجه کنید:
(درینصورت تازمانیکه افغانستان ثبات نسبی را تامین کند، امنیت داخلی و خارجی را بوجود آورد ، اردوی ملی را اکمال نماید و تاسیسات مادی ، تخنیکی انکشاف اقتصادی را پی ریزی نماید دغدغه تجاوز بر آب و خاک کشور وجود نمیداشته باشد . امنیت و ثبات که ضروری ترین زمینه های فعالیت اقتصادی و سرمایه گذاری داخلی و خارجی است ، تضمین میگردد و رقم فعالیت های اقتصادی و سرمایه گذاری داخلی و خارجی در پناه امنیت و ثبات به نحو چشمگیری ارتقا خواهد یافت. انجمن برشنا به این عقیده است.) قسمت سرخ، دست کاری وبه حیث یک پیوند ناجورعلاوه شده است. این را با متن مقالۀ من مقایسه کنید. (درینصورت تازمانیکه افغانستان ثبات نسبی را تامین کند، امنیت داخلی و خارجی را بوجود آورد، اردوی ملی را اکمال نماید و تاسیسات مادی ، تخنیکی انکشاف اقتصادی را پی ریزی نماید، دغدغۀ تجاوز بر آب و خاک کشور وجود نمیداشته باشد . امنیت و ثبات که ضروری ترین زمینه های فعالیت اقتصادی و سرمایه گذاری داخلی و خارجی است ، تضمین میگردد و رقم فعالیت های اقتصادی و سرمایه گذاری داخلی و خارجی در پناه امنیت و ثبات و تضمین ایکه پیمان با خود میآورد ، از دیاد می یابد.) آقای سعیدی درآخرکاپی کرده اند وآماده گی انجمن فکری برشنا را که ازآن رسماً معذرت خواستند، به تنهایی چنین ابراز کرده اند: ("انجمن برشنا به این عقیده است." علاوه شده است.
ثبات و امنیت ضروری ترین و اساسی ترین مولفه های انکشاف اقتصادیست. برای آنکه افغانستان بپا بایستد و حتی از سقوط نجات حاصل کند ، تامین ثبات ضرور است و این ممکن نیست مگر با داشتن پیمان همکاری طویل المدت با قدرت یا قدرت های بزرگ . زیرا به همگان معلوم است که افغانستان بخودی خود توانایی دفاعی را در برابر همسایگان حریص خود ندارد چنانچه اگر امروز جامعه جهانی از افغانستان بیرون شود.افراد یاغی خودسر وتروریست درلباس طالب از طرف پاکستان داخل کابل میگردند. ویک بار دیگر کشور و ملت را به طرف نابودی خواهند برد. جریانات و حوادث منطقه حکم مینماید تا دست اندر کاران سیاست در افغانستان گامی منطقی و معقولی به پیش گذارند انجمن برشنا حاظر است در راهی این گفتمان آنچه که در توان دارد دریغ ننماید.) این فرمایشات را با اصل آن مقایسه می کنیم: (نگارنده برآنم که ثبات و امنیت ضروری ترین و اساسی ترین مولفه های انکشاف اقتصادیست. برای آنکه افغانستان به پا بایستد و حتی از سقوط نجات حاصل کند ، تامین ثبات ضرور است و این ممکن نیست مگر با داشتن پیمان همکاری طویل المدت با قدرت یا قدرت های بزرگ . زیرا به همگان معلوم است که افغانستان بخودی خود توانایی دفاعی را در برابر همسایگان حریص ندارد.)
آقای سعیدی! خدا نکند، کسی این آماده گی ها ونصیحت های پدرانۀ شما به "دست اندرکاران سیاست درافغانستان" را جدی بگیرد وازجنابعالی به حیث نمایندۀ انجمن فکری برشنا دعوت کند تا در آن گفتمان سهم بگیرید. درآنصورت نمیدانم با چه کاپی کاریهای دیگر، آبروی این انجمن را که یک تعداد اعضای آن با همه اخلاص برای آن کاروفعالیت میکنند، به باد خواهید داد.
واما همۀ این ها مایۀ تأسف نیست. آقای سعیدی اولین کاپی گرغیرماهر ماجرای تقلید کور کورانه نیست وبه یقین که آخرین آنها نیزنخواهند بود. تأسف این جاست که این دوستان ازین همه عوام فریبی ها وخود فریبی ها چه میخواهند؟ اگرنویسنده، تحلیل گر، کارسناس و.... بااین آشفتگی، بدون محاسبۀ زمان ولحاظ کردن اینکه "هرنقطه جایی وهرلفظ مکانی دارد" کا پی کنند وطرح بدهند، وضعیت عملی کننده گان بیچارۀ این طرح ها چگونه خواهد بود. شاید همین آشفتگی های برخی ازتحلیل گران نظیر آقای سعیدی باشد، که دولتمردان ومردم ازهرآنچه طرح ، پیشنهاد وراه حل است، گریزانند. زیرا این طرح ها بدون هیچ صلاحیت علمی، بدون تحلیل مشخص از اوضاعی که طرح باید آنرا با کشف قانونمند ی های درونی وبیرونی آن تغییر دهد، ارایه میشوند. محرک های مختلف ازجمله خود خواهی های لجام گیسخته باعث می شود تا ازبیان آنچه مسلم ومقدراست انحراف شود. درعین حال ما ازخود نقادی وتمکین برنقد بیطرف وبی غرض دیگران به گونۀ اسف باری فاصله گرفته ایم. قلب خود را اصل جا می زنیم و مال فکری غیر را با پوشاندن لباس تصنع، شخصیت پرستی، تملق وخود خواهی های بی لجام، ازآن خود می شمریم. شرم وحیا و وآیین جوانمردی را ازدیگران وفقط ازدیگران توقع می داریم.
نکته این جاست که برای رسیدن به تفکرجمعی وتصمیم با همی برای بهبودی خود وغیرخود، تبادل اطلاعات ومعلومات، نقل وانتقال وچرخش، واستفادۀ موثرازآنها امرپسندیده وهدفی والاست.هر کسی چیزی کسب کرده وآموخته، می نویسد تا درآموزش وپرورش خود ودیگران کمکی کرده باشد. اما کاپی نادرست ازبرداشت ها وپنداشت های فکری دیگران وتأکید برصحیح بودن عمل نادرست، خود را با سرمایۀ فکری دیگران درنظرمردم جازدن، کارعبثی است که نه تنها ازنظراخلاقی هیچ توجیهی ندارد، بلکه مثل مشهور" ملخک یکبار جستی، دوبارجستی، آخربدستی" را اثبات می کند. درآنصورت جزشرمساری، سرافگنده گی و معذرت خواهی با احساس درد جانکاه، چیزدیگری نصیب انسان نمی گردد که خدا چنین مکناد.
با توجه به توضیح های فوق انتظار دارم آقای سعیدی شهامت پذیرش اشتباه وغلطی را تبارزدهند، ازاینجانب وهمه خواننده گان عذرخواهی کنند. درغیرآن حق شکایت ومراجعۀ رسمی را مطابق به قانون ملکیت های معنوی یا کاپی رایت برای خود محفوظ می دارم.