پیامی برای صلح
حمید رستگار
در این روز ها باز هم تنور تفکرات دکتورین دشنمان قسم خورده کشور نان های بسیار پر لذتی را به خوان بازیگران اصلی نا آرام سازندگان کشور ما یعنی القاعدئی ها و طالبانیها و سائر دسته جاتی که هر گز آرزو ندارند کشور افغانستان آرام و سر بلند در قطار سایرکشور های جهان زندگی مرفه داشته باشند پختند. واقعاً اینها هر روز به بهانه های موجه و غیر موجه مردم و دیموکراسی را زیر سؤال برده اند،این گروه که شاید با نهایت سازمان یافتگی و کفایت امال و خواسته های ضد افغانی خویش را پیش میبرند ، مشکلاتی را با وسایل و حیل مختلف صد راه آزادی های فردی و گروهی که شاید منجر به نا آرامی مردم کشوربیانجامد تظاهر میکنند.ولی قسمیکه دیده میشود از هر گوشه و کنار جهان فریاد اعتراض مردم علیه این حیله گران سیاسی بلند گردیده است که باعث سکوت و شکست تصامیم این صداهای تفوق پذیری نژادی که دیگر در جهان آزاد بعد از ختم جنگ بین المللی دوم دیگر خریداری ندارد در محل ساکت ساختند. ولی تفرقه این مار زخم خورده که آبشخور آن از آقای حکمت یار و تبانی آن با سلسله و سلالۀ دود مان ای ، اس ، ای و سی، ای، آ میرسد داغ بدل داشت تا موضوع نو تری که باعث شکست و سکوت رسانه های کشوری شود با سوخت و ساز موسساتی که بنام اسلام عرض اندام دارند و فهمیده نمیشود واقعاً اینها بخاطر اسلام این همه شور و اشتیاق دارند و یا آنها هم از کدام آبشخور دیگر تغذیه میشوند زیرا ما در سالهای اخیر دیدیم که چندین مراتبه حجاج افغانی در بازار های مکه شریف در موسم حج توسط عمال این گروه واقعاً خائن به اسلام و وطن در معرض حراج و رشوه دهی مواجهه ساخته شدند.
از این مقدمه که بگذریم به این نتیجه می رسیم که کشور افغانستان دارای قانون اساسی است و با وجودیکه در این قانون اساسی کمی ها و کاستی های بنظر میرسد ولی با وجود آن از وجهه معتبر بر خوردار بوده و مردم آن را منحیث یک وثاق پذیرفته است که در آن حد و حدود همه ارکان زندگی مردم افغانستان تبلور نموده است که یکی از مهمترین آن آزادی بیان در رسانه ها است . از دیر باز تقریباً اگر دورۀ طالبان را حذف کنیم نشرات فلم های هندی را اگر از نشر« فلم های آواره و ساقی و تار زن وغیره» در سینمای کابل و بهزاد و بعداً پامیر بحساب بیآوریم تقریباً اضافه تر از شصت سال تاریخ سینمای ما از فلم های هندی مشبوح و تغذیه شده اند ولی در این مدت ما ندیده ایم که این فلم ها حتی یک نفر مسلمان را هندو و هنود و یا به مذهب سک در آمده باشند . ولی بر عکس همان سینما ها و همان فلم های هندی پلی بود که افغانستان را بخارج از کشور وصل میکرد چنانیکه سیستم اقتصادی کشور ما را ، درقانون اساسی مملکت ما سیستم بازار تعین گریده است لذا با در نظر داشت قانون اساسی کشور که قانون رسانه ها هم از آن پی گرد می نماید نمیتوانند فر آورده های بازار را در مورد عرضه فلم های سینمایی که دارای ارزش مادی هم هست و ارزش های تربیتی نیز اکثراً میداشته باشد ، از بین ببرند و وقتی میتوانند به این کار موفق شوند که قانون اساسی کشور را تبدیل و تغیر دهند و مرجع ایکه قانون را تبدیل کند صرف شوری عمومی ملت است و بس .
ما باید به این بیندیشیم که چرا موسسات مربوطه در کشور ما نمیخواهند جلو اینهمه ترور های سر جاده ای را که هزاران نفر را در کام مرگ فرو میبرد و صد ها فامیل را بد بخت میسازد بگیرد چرا آنها از آدرس خود جلو این گروه اشخاص را از طریق ارشاد و زور نمی گیرند ، اگرواقعاً اینها دستی با القاعده و حکمتیار ندارندچرا حتی در مساجد بضد این اعمال خائنانه تبلیغ نمیگردد آیا این برای ما منحیث یک عضو جامعه اسلامی شرم آور نخواهد بود که بگوییم این ها مزدوران استعماردر لباس مذهب هستند؟ واقعاً استعمار نمیخواهد جامعه اسلام طلوع و آغازی داشته باشد.
از یکطرف دولت و اعضای آن و سازمانهاو نهاد های حقوق بشر دم از جهانی شدن افغانستان در دهکده جهانی داد سخن میزند ، از جانب دیگر میخواهد رسانه های تصویری نو رشد را که هنوز به نقطه بلوغ هم نرسیده اند ، در گهواره خفه میسازند این کار را نباید بخورد تلویزیونها بدهندو این طفل را نگذارند پیش از جوان شدن پیر و فرتوت شودبه مصداق این شعر که شاعر سروده است:
طی نشد دوران طفلی نوبت پیری رسید
از کتاب عمر ما فصل شباب افتاده است
یک سری نمایشنامه های دنباله دار هندی که زحماتی زیادی تهیه و به شیوه های افغانی دوبله شد است و در کار دوبله آن صد ها فامیل صاحب شغل شده اند و از دیالوگ های آن که زندگی انسانها را در نمایشی به شباهت می گذارند درسی و عبرتی برای بیننده تداعی میکند و او را در زندگی مسیر مند میسازد. ولی با سخنان بی پایه و بی مایه یک تعداد از مغرضین که هرگز آرزو ندارند این وطن روی آرامی و آزادی را ببینند همان دوباژر ها فرصتی می یابند تا از شغل شان کنار ساخته شوند. آیا وقتی ما دکانی را از متاع بیرونی خالی میکنیم آیا متوجه هستیم که چه متاعی موجود داریم تا آن را در دکان بفروشیم و عرضه بداریم و تازه اگر متاعی هم نباشد و در دوکان را فراز نمائیم آیا مردم بحال دکان بی متاع ما نخواهند خندید.
دیموکراسی واقعی آزادی رسانه ها را تا آنجا که به منافع ملی و کشوری صدمه نزند حمایه میکند که در قانون اساسی ما نیز مسجل است ، حالا اگر دموکراسی نخواهد در افغانستان آزادی های قانونی مردم را حمایت کند ما گفته میتوانیم که این ادعا کذب محض است نه دیموکراسی واین حالت ما را بطرف دکتاتوری و استعمار طلبی می برود و قدم های را که دنبال خواهیم کرد فاشستی خواهد بود. هر فرد افغان امید وار است که چنین قدمی نباید برداشته شود.
لازم به تذكر است كشورهاي غربي مانند گروپ کشور های که به افغانستان ظاهراً کمک میکنند،هدف شان از ايجاد بيبرنامگي و بدبرنامگي در برنامهريزيهاي كلان اقتصادي دركشور ما میباشد و این بخاطر سلطه و وابستگی شان در راه تخريب اقتصادي و وابستگي کشور ما به آن كشورهاست و این را هر افغان میداند که با ورود گروپی از کشور های جامعه جهانی در افغانستان پس از سقوط حکومت طالبان و کانفرانس های بن و . . . .هیچ تغیری ساختاری در نظام و سیستم های بسته زندگی عشیره یی مردم نیامد و هیچ دستگاه تولیدی بنیادی که باعث استحکام زیر بنا های سیاسی و اقتصادی در کشور شود عرض وجود نکرد. وهیچ قدم های موثری در راه شکستن زنجیر های فقر در جامعه افغانی برداشته نشد ،نظام در جامعه ما بهمان شکل شکننده آن تا بحال وجود دارد که در رأس آن خود محوری یک نفر (رئیس جمهور)تعین کننده و سازنده و هم تخریب کننده نظام بوده میتواند ، چرا که جامعه ما در یک موقعیت شکننده و نا ثابت قرار دارد . همین دیروز جهان و مردم افغانستان نظاره گر و شاهد یک واقعه دلخراش (البته بمردم افغانستان)بودند که اگر عمل تروریستها موفق از آب در می آمد و رئیس جمهور چیزی میشد گلیم همه چیزها در افغانستان برچیده میشد و حتی نیرو های ظاهراً کمک به افغانستان و دیگر نظامی در کار وجود نمیداشت. چیزیکه جامعه جهانی باید از افغانستان یاد گرفته باشد این باید باشد که هر گز با این مردم به سبغۀ غیر جدی و غیر صادقانه برخورد صورت نگیرد و اگر چنین کاری انجام یابد تاریخ شاهد است که هم برخورد از بین میرود و هم برخورد گر . لذا دوستی و دشمنی هر دو در افغانستان باید شفافیت داشته باشد.در عدم شفافیت همه چیز و همه کس نابود میشود و ما شاهد این نکته بودیم که شوروی سابق با عدم شفافیتی که داشت ظاهراً به افغانستان آمده بودند تا استقلال انها را ار سلطه امپریالیزم نجات دهند ولی چون ادعای شان کلاً شفاف نبود و مرام های سیاسی و اقتصادی در آن شامل بو د به توسط همین مردم برای همیش نابود گردید.اگر جامعه جهانی این درس تاریخی را از این مردم نه آموخته باشد بهمان سرنوشتی گیر می آیند که به شورویها پیش شد.
عقب نگهداشتن اقتصاد كشورهاي در حال توسعه:
كوششهاي كشورهاي غربي و صاحب سرمايه و تكنولوژي بر آن است كه بتواندكشورهاي جهان سوم (نظیر افغانستان) را از نظر اقتصادي عقب نگهدارند، چرا كه تنها از اين طريق است كه ميتوان آنها را وابسته نگه داشت و سياست تهيسازي را در مورد آنان به اجرا در آورد. عقب نگهداشتن اقتصاد كشورهاي جهان
سوم ممكن است به دو صورت انجام گيرد: يكي اينكه ابزار پيشرفته توليد را در اختيار آنان قرار نداده و از اين طريق كشور مذكور را تحت سلطه در آورده، و مجبور نمود تا با عقبافتادهترين و ابتداييترين ابزار توليد، فعاليتهاي اقتصادي خود را انجام دهند. مسلّم است كه در اين صورت سطح توليد بسيار پايين و كم باشد و كشور مذكور مجبور شود كه محصولات غذايي و ساير مواد مورد نياز خود را از كشورهاي پيشرفته و صنعتي كه سطح توليدشان بيش از نياز داخلي آنان ميباشد خريداري و وارد نمايند و به اصطلاح به بازار فروش كشورهاي صنعتي تبديل شوند. دوم اينكه، ابزار توليد پيشرفته را در اختيار كشور عقبمانده و جهان سومي قرار دهند ولي شرايط استفاده از ابزار مذكور را به گونهاي فراهم نمايند كه كشور مذكور نتواند از ابزار توليد پيشرفته در راه افزايش سطح توليد خود استفاده نمايند.
يكي ديگر از علل عقبماندگي كشورهاي نظیر افغانستان، اثرات سوء تحميل و داشتن يك سيستم اقتصادي بی محصولي است، كه همواره هدف کشور های توسعه یافته و ديگر كشورهاي سلطه طلب بوده است. تبديل شدن اقتصاد كشورهاي در حال توسعه به اقتصادي بی محصولی و پایان محصولي و در مورادي چند محصولي، از علل مهم عقبماندگي كشورهاي جهان سوم ميباشد. اثرات سوء چنين سيستم اقتصادي آنچنان بنيادي است كه حتي امروزه نيز رشد و توسعه اقتصادي و دستيابي به استقلال سياسي ـ اقتصادي كشورهاي مزبور دشوار است.ما در کشور خود شاهد رشد کشت خشخاش و عدم رشد سایر فرآورده های زراعتی که ستون فقرات اقتصاد ما را تشکیل میداد بودیم . بر عکس با وجودیکه ما کشور زراعتی بودیم دهقان ما از محصولات گندم و برنج ، پیاز و کچالوی سایر کشور ها که وارد میشد و بازار افغانستان را گرم و پر توان نگهداشته بود استفاده میکردند اما امروز همان کشور های که به بهای خوب محصولات شان را بما می فروحتند و با وجودیکه بجز کشور ما کدام بازار مرغوب تری هم ندارند از فروش محصولات خود بما استنکاف میکنند . آنها چه میخواهنددر مقابل این استنکاف خود انجام دهند؟ جواب روشن است؛ یکی اینکه ما را در میدان سیاست به شکست مقابل میسازد و دو دیگر اینکه مردم ما از قحطی و گرسنگی هلاک میشوند. و در اینجاست که افلاس و فقر ما وابستگی عمیقی را به غربیان بخاطر نگهداشتن شیرازه های زندگی ایجاد میکند.
البته واضح است كه غربیها و ديگر كشورهاي صنعتي جهان پيشرفته هيچگاه خود را به گونهاي معرفي نمينمايند كه باعث عقبماندگي كشورهاي جهان سوم نظیر کشور ما هستند و همواره افكار عمومي را به نحوي از اين موضوع منحرف ميكنند.
که البته بحثی است که پژوهش جداگانه و مستقلی. را ایجاب مینماید که ما در آیند به آن خواهیم پرداخت
آرزو مندیم که مردم ما هر گز فریب این سخنان فریبگونه و عوام فریبانه را نخورند و رئیس جمهوری افغانستان نیز از آنجایی که حافظ و نگهبان منافی علیای کشور و قانون اساسی است با اعتمادی که مردم بجناب شان دارند به اراکین و مسئولین دولتی دستور فرمایند تا بهر وسیله ای که امکان پذیر باشد در افغانستان خط فقر و بیکاری که هر آن امکان لغزش مردم به انواع فساد و بر بادی را در قبال دارد شکستانده شود تا جامعه ما از گرسنگی نجات یابند.
امسال ما سال سختی پیش رو داریم که هم دولت را به اندیشه واداشته و هم ملت را بوحشت اندر ساخته است. ملت و دولت میتوانندبا هم آهنگی راهکار ها بدون در نظر داشت سایر ملاحظات با توأمی و برادری و تساند همدگر خود را کمک کنیم و دست بدست هم داده خود و ملت را از این ورطۀ هولناک غول قحطی و بیکاری برهانیم و البته که وقتی ما در این مسیر قادر میشویم وبه معجزه رفاء واقعاً دست می یابیم زیرا خداوند ما را نظر به اعمال و نیات ما کمک میکند. مراجع ایکه ارشاد ملی وظیفه شان است باید این موضوع را به مردم تفهیم نمایند ،که ما در یک جامعۀ پیچ خورده جهانی زندگی میکنیم بخاطر سعادت ما جوانانی از کشور های غربی نیز آمده اند که خونهای شان در کشور ما ریختانده میشود تا ما را در زندگی یاری کرده باشند تا ما زنده بمانیم حال ما باید درک کنیم که جامعه جهانی زنجیره ایست پیوست و بهم پیچیده هر گز از هم جدا نمی باشند و تمام کشور ها سال یک بار به مقر جامعه جهانی بخاطر تازه ساختن این پیوستگی و تعهد جهانی یکجا گرد هم جمع میشوند تا گره های ملل را از هم باز سازند زیرا« بنی آدم اعضای یکدیگر اند»امروز اگر نیک متوجه شویم ما با هندوستان و سایر کشور های همجوار دارای تاریخ و وجوهات مشترک هستیم در حقیقت یک سر زمین بوده ایم که جریانات تاریخی ما را از هم دور ساخته است ؛ فقط گذر نامه و مسائل سیاسی ما را از هم جدا ساخته است ما دارای تمدن فرهنگ و دین مشترک هستیم دو صدملیون مسلمان در هند زندگی دارند که در کل جهان بعد از اندونیزی و مالیزی قابل دقت است .و دها هزار هندو و هنود و سک در سرتاسر کشور با ما یکجای زندگی برادرانه ای دارندکه قانون اساسی کشور ما همانند یک افغان مسلمان از یک افغان هنود و هندو هم حمایت میکند و این در حالیست که در صدر اسلام نیز مسلمانان و دولت های اسلامی چنین میکردند؛ بر علاوه ما با هم مشترکات سیاسی و علایق زیستی داریم و ما باید به افکار و آزادیهای فکری آنها نیز اگر گوشه آن از صحنۀ یک سریال یا فلمی ظاهر شود احترام بگذاریم در غیر آن مسئله سیاسی میشود و از چوکات مذهبی و بافت های اجتماعی بیرون می جهد و در نتیجه حالتی خواهد آمد غیر قابل پیشبینی ، فقط انسانها و انسانیت هستند که با دستورات بلند قرآنی و تأکیدات خداوندی میتوانند صلح و امنیت و باهمی را به ارمغان بیآورند زیراخداوند، خدای عالمیان است نه خدای یک گروه یا عشیره و دین خاص و این امر در اول سوره فاتحه تبلور دارد «الحمد لله رب العالمین » این پیغام خداوند است که در هر ملاقات با خدا و در هر رکعت از نماز به مسلمانان صالح تأکید و امر میگردد و در این امر رمز و راز نهایت بزرگ که میتواند کلیه بدبختی ها را از سطح فکر بشر دور سازد نهفته است امید است به تمام انسانیت احترام و غم شریکی داشته باشیم تا خدای عالمیان از ما نا راضی نباشد و آنوقت زمانی خواهد بود که مردم بخود ما و به ارزش های والای دین ما ایمان خواهند آورد. بر هر مسلمان واجب است تا با این جهان بینی قرآنی به این مطالب و دستور دقت نمایند ورنه کار از کار می گذرد و آب از کناره های کاسه فرو می ریزد.