سید موسی "عثمان"
نویسنده : سید موسی عثمان"هستی"
مدیر مسئول ماهنامه بینام در تورنتو
مختصر جوابی خدمت
ارجمندی"بلقیس" جان
قبل از پاسخگوئی به پرسش های جناب شما، باید بنویسم :
در این مختصر من فرض را بر آن می گذارم که "بلقیس" اسم اصلی شما بوده وکدام بگیلی از قماش "نوری ها وعطایی ها" خودرا در عقب آن پنهان ننموده اند.امید است در این فرض به خطا نرفته باشم.
1 ــ خواهر عزیز، شما نوشته اید:
"قبل از سایت شما گاهگاهی سری به سایت افغان جرمن نیز میزدم اما وقتی واقعیتهای پشت پرده گرداننده های انرا درک نمودم، رهایشان نمودم."
به عبارت دیگر همان کاری را نمودید، که این قلم یعنی"قاضی موسی" انجام داد. چطور است شما که تا حال خود در باره آن واقعیت ها یک کلمه هم ننوشته اید، از من که در چندین مورد به آن واقعیت ها، تماس های صریح وپرده دری های مشخصی داشته ام،انتقاد می نمائید که گویاهر دربی را دق الباب نموده ام؟
آیا فکر نمی کنید ، درک همان واقعیت هائیکه به شما "حق دوری"از سایت "جرمن-جرمن" را داد ؛ اطلاع از محتوا وعمق آنها، به من نیزچنان حقی را داده وسمت گیری نوشته های کنونی ام ناشی از آن باشد؟
می دانید تفاوت من وشما در کجاست؟ از نظر من وآنهم با استناد فرموده خودتان ، که به آن سایت"سری" می زدید واکنون"رهایشان" نموده اید؛ دریک کلام خواننده ای بودید که دیگر به آن مراجعه نمی نمائید؛ با این قلم که گاهگاهی مطلبی برای آن سایت می فرستادم، در آن است ، که شما پای خود را از لجن بیرون کشیده اید، چون بیشتر از آن نقشی نداشتید؛ مگر من به علاوه بیرون کشیدن پای خود، به خاطر نوشته هائیکه برای آنها فرستاده بودم، وظیفه دارم تا واقعیت ها را به همه کس شناسانده، مانع از پا گذاردن دیگران در آن لجن گردم. شاید درهمین مورد بی مناسبت نباشد، هر گاه پرسیده شود:
خواهر عزیز، می توانید بنویسید بدون افشاء گری من وده ها تن دیگر، شما چه از طریق به "واقعیت های پشت پرده" آن سایت می توانستید؛ پی ببرید؟ واساساً آن "واقعیت های پشت پرده" که موجب فاصله گیری شما از آنها گردیده،چه می باشد؟ می شود لطف نموده دیگران را نیز در جریان آن واقعیت ها قرار دهید؟
2 ــ در دوام جمله قبلی وبعد از ابراز نا آگاهی از تغییر موضع این قلم در قبال سایت"جرمن-جرمن"،چنین نگاشته، از سایت "خاوران" پرسیده اید:
"اما نمیدانم که چرا یکمرتبه ایشان با آنها برید و اکنون از دریچه دشمنی با آنها برخورد مینماید و ترسم از آن است اگر روزی ایشان با شما نیز ببرند عین روش را در سایت دیگری در دشمنی با شما دنبال نکنند زیرا بعضی ها را عادت چنین است تا وقتی با کسی دوست اند از او به نیکی یاد میکنند..."
خواهر عزیز!
دوستی ودشمنی این قلم یعنی "قاضی موسی" که از لطف شما صاحب یک چهره نورانی نیز شده ام ــ امیدوارم از اطلاق صفت نورانی، منظورتان داشتن نوری ازسنخ"نوری" نبوده باشدــ با هیچ فرد ویا سایتی بر اساس "اودرزادگی" به هر دو معنای آن نیست. یعنی نه با کس ویا سایتی به خاطرقومی وخویشی همکاری می نمایم ونه هم بر اساس دشمنی شخصی از همکاری با سایتی اجتناب می ورزم.
همانطوری که شما نیز برای انتخاب دوستان معیار هائی دارید، امیدوارم به من نیز این حق را بدهید که در انتخاب همکاران انترنیتی ، تکیه بر معیار های مورد قبول خویش بنمایم. معیار هائیکه شاید مورد پسند شما ویا دیگران باشند ویا نباشند. اگر شما این امکان را یافته باشید که 25 شماره ماهنامه"بینام" را از نظر بگذرانید؛ به یقین فشردۀ آن معیار ها را درهر شماره، آن نشریه دیده اید. در آنجا ما بارها وبه تکرار از منافع ملی کشور، از تساوی کامل تمام اقوام وملیت ها، ازمبارزه علیه تبعیض نژادی، مذهبی، زبانی ومنطقه یی، از محاکمه جنایتکاران جنگی وناقضین حقوق بشروده ها مطلب مهم دیگر با قاطعیت به دفاع برخاسته ومراعات هیچ فرد ویا گروهی را ننموده ایم.تطبیق همین روش وانتخاب معیارهائیکه از آن نام بردم، در همکاری با سایت های دیگر نیزاز اعتبار کامل برخوردار بوده، به اصطلاح محلی مردم رنجکشیده هزارۀ ما "تیره را تیره می گویم واوگین ــ آب گین ــ را اوگین". به تعریف دیگر کار خوب کس ویا نهادی را خوب می گویم و کار بد آنا را بد. حال منظورشمااز تذکر" ترسم از آن است اگر روزی ایشان با شما نیز ببرند عین روش را در سایت دیگری در دشمنی با شما دنبال نکنند .
دشمنی قاضی با انسان نیست
نوکرهرخان وبادنجان نیست
دشمن آنست که پا کج گذاشت
دوستی اش با دغل بازان نیست
" چه بوده است من گمان بد در مورد شما ننموده ونمی گویم که با شیوه"جرمن- جرمن" در صدد نفاق افگنی بر آمده اید. بلکه با صراحت اعلام می دارم:
همانطوریکه در طول عمر آزاد زیسته وبه غیر از حق، به چیزدیگری سر تعظیم فرو نیاورده ام، از این به بعد نیز همان سان به زندگی شخصی ومبارزاتی خویش ادامه داده، حلقه انقیاد هیچ فرد، نهاد،قدرت ویا سایتی را به گردن خویش نخواهم؛ آویخت.
ترس شما از برخورد من علیه سایتها، زیاد بیجا نیست. امیدوارم آنها نیز با همین ترس نه تنها از من بلکه از میلیونها باشنده دیگر میهن ما، عملکرد خویش را عیار نمایند. به ویژه همین ساید"خاوران" که اکنون لطف نموده وبستر پخش افکار این قلم نیز گردیده است، باید بداند تا روزیکه به منافع علیای میهن پشت نکرده، صد ها چون من نوعی در کنارش ایستاده واز وی دفاع به عمل خواهند آورد، در غیر آن چه شما هوشدار بدهید ویانه، بالاخره کسی پیدا خواهدشد وزشتی ها ؛ زشت خواهد نامید.
3 ــ واما در رابطه با تعاریفی که ازنوشته فعلی ام نموده وبه دیگران تاخته اید، هر چند همان ضرب المثل معروف" خودت خوب هستی مگر بر پدربرادرت لعنت" را تداعی می کند، بازهم تشکرم را بپذیر.زیرا بعد از آنهمه ناکامی، نمره خوب گرفتن حتا در یک امتحان ؛ امتنان وشادی خود را دارد.مگر برای آنکه موضوع پاسخ درست خودرا یافته بتواند، با اجازه باید اندکی به عقب برگردم.
روز های اولی که بعد از سالها درس خواندن در مدرسه های ملائی، به "مکتب سرکاری" با چند تن از دوستان داخل شدیم، درهمان اولین روزها، نا آشنائی ما باطرز اداره وجریان تدریس در"مکتب سرکاری"، روابط ما را با ادراه ومعلمین به هم زده، چون به صورت علنی نمی توانستیم، از آنها انتقاد نمائیم ویا به فهم همان روز ما "اخ دل خود را بالای آنها خالی نمائیم" یاد داشتی شبنامه گونه تهیه نموده در چند نسخه ، بین مکتب پخش نمودیم.
فردای همان روز، من ودوستانم را به اداره خواستند. در آنجا سر معلم ، معلم فارسی وچند معلم دیگر در انتظار ما بود.آنها ما را متهم ساختند که آن عمل از ما بوده طبیعی بود، که ما هم منکر شدیم. از آنها اصرار واز ما انکار. وقتی این اوضاع به جائی نرسید، بالاخره معلم فارسی ما که انسان خوبی بود به طرف ما رو گردانیده گفت:" جوانمرگ ها! وقتی چنین یک چیزی می نویسید، لااقل آن لغت هائی را که در مدرسه یاد گرفته اید، به کار نبرید تا همه کس نداند که این کار شما بوده است".
آن مسئله هرچند به کمک ونفوذ خانواده بدون کدام عاقبت بدی از سر ما گذشت، مگر درسی شد برای من که باید بعد ازآن در هیچ کاری از خود"پل پای" به جای نگذارم. همان بود که گذشت زمان بیش از 50 سال، برخورداری از مصاحبت با دوستان دانشمند و دسترسی به کتابخانه خوب در تمام دوران حیات، به این قلم آن امکان را داده است تا با اسالیب مختلف وسطوح متفاوت طوری بنویسم ، که حتا نکته سنجانی چون "بلقیس جان" را نیز به خطا بیندازد.
خواهر عزیز، اگر شما می بینید که من در نوشته هایم عمدتاً ساده نویسی را پیشه می نمایم، علت آنرا عجولانه در سطح پایان فکری این کمینه ندانید.عکس آن برای یک لحظه به این نکته بیندیشید، که از نوشته های ثقیل وبه گفته ایرانی ها" قلمبه وسلمبه" چند فی صد مردم ما می توانند، استفده کامل نمایند. از شما چه پنهان وقتی خودم با این همه عمر وبرخورداری ازآنهمه مطالعه ومجالست بزرگان علم وادب، برای فهمیدن نوشه های برخی از قلم به دستان ما در هر سطر مجبور به مراجعه به یک فرهنگ هستم، از صد ها هزار افغانیکه اکنون در خارج ویا داخل کشور در حالی زندگی می نمایند، که حتا یک فرهنگ لغات را درزندگی لمس نکرده اند، به شدت خجالت خواهم کشید، هر گاه بخواهم در عوض تقدیم یک نوشته روان وساده، یک انشای مغلق از سنخ "خط سوم" مولانای روم تقدیم نمایم. واما اینکه در نوشته مورد نظر چرا با همان اسلوب همیشگی ننوشته ام، دلیل خاص خودرا دارد. آن دلیل چیزی نبود به غیر از حرمت قایل شدم به موضوع مورد بحث. زیرا شما خود می دانید، وقتی انسان خواسته باشد دررابطه با یک مسئله ادبی ابراز نظر نماید ویا فردی را در آن زمینه به انتقاد کشد، از همه اولترباید مطالب خویش را در همان سطحی تقدیم نماید، که سطح بحث ایجاب می نماید.
4 ـ شما لطف نموده بعد از سالها بازهم من را به فکر امتحان انداخته اید. صرف نظر از آنکه امتحان به چه اندازه ترسناک بوده که حتا از"ناپلیون بناپات" نیزدر آن زمینه، نقل قولی وجود دارد، فکر می کنم داشتن ممتحنی چون"بلقیس جان" خودش عالم دیگری دارد.
خواهر عزیز، به علاوه آنکه در هرکجا ونزد هر کسی که خواسته باشید از من امتحان اخذ نمائید از همین اکنون دست آزاد دارید، پیشنهاد می نمایم تا به خاطر سهولت دراین امر واستفاده طیف بیشتری از نتایج آن، هر دو نفر قراری بگذاریم با خانم"فرشته حضرتی" که در یک مصاحبه رویاروی معلوم شود، که صاحب مقاله مورد نظر وادامه های آن کیست و خانم "بلقیس" چه نوع ممتحنی می باشند. امیدوارم در آن روزقضیه ملکه "بلقیس" که نتوانست بین "آب" و"آب گینه" تفاوت قایل شود، باز تکرار نگردد تا خدای نخواسته دامن کسی دیگری بالا نشود.
دامن خود برکشید سرو چو بلقیس
که آب گمان کرد آب گینۀ میدان
5 ــ شما از "عزیز نسین" نام برده اید، به سر"بچه های آخرزمان" اش سوگند، که او محصول جامعۀ خودش بوده ومن محصول جامعۀ خودم. او مخاطب خودرا داشته ومن از خودم را. اگر برمن عصبانی نشوید می خواهم یک بیتی را که همیشه زنده یاد "قاضی عبدالظاهر سامی" می خواند تقدیم نمایم.امیدوارم با دقت به معنای آن همان لذتی را از آن ببرید که قاضی ها از آن برده ومی برند:
خطیب این دبستانم سروکارم با طفلان است
بزرگی را چه نقصان گر سخن طفلانه می گویم
6 ــ از تمام این مطالب گذشته، شما که با ژرف بینی خاصی تفاوت بین شیوه های تحریر این قلم را به درستی متوجه شده اید، چطور شد که به عوض پرداختن به لاطائیلات شقاق افگن "نوری" اماج حملۀ تان، این قلم را قرار داده اید؟ به علاوۀ شما کسان دیگری نیز که اینجا وآنجا بر من تاخته و ماهیت خویش را به نمایش گذاشته اند، هیچ یک حتا کوچکترین تماسی با اراجیف "نوری" نگرفته اند. بدون تعارف باید خدمت تان به عرض برسانم که چنین برخوردی، گاهی من را به این فکر می اندازد که نکند عقب تمام آن نام های مستعار زن ومرد، بازهم "نوری" ویا پیر خانه اش"عطائی" خودرا پنهان نموده باشد.
سید موسی است شمشیر قلم
می زندبرکاغذ بیترس رقم
می نویسدنام خودمردانه وار
دشمنش گشته خفاش مستعار
حال چه، کسی واقعاً مانند شما زن باشد ویا هم از ترس وجبن لباس زنانه برتن نموده است، پیام من همان است که طی نوشته ها بیان داشته ام. به خاطر اطمینان بیشتر شما بازهم می نگارم که صاحب نوشته ها شخص این قلم می باشد، هرکسی در مورد اعتراض ویا نقدی دارد، پا پیش گذارد ورنه وقت گرانبهای من وخوانندگان را با تخیلات بیمار گونه اش ضایع نسازد.
www.benamonline.com