تاثيرات سوء توليد مواد مخدر بالای امنيت و اقتصاد
محتاج
توليد ترياك در افغانستان از گذشته هاي بسيار دور به اين طرف مروج است، اما توليد اين گياه در گذشته به منظور تداوي برخي امراض به صورت سنتي مورد استفاده بود.
تا سه دهه پيش مردم افغانستان به هيچ كشوري از تو ليدات تر ياك، به منظور داد و ستد تجارتي استفاده نميكردند، حتا در اكثر نقاط دور افتادة كشور مانند، بدخشان، لغمان، كنر و هلمند كساني كه به كشت اندك و نا چيز مبادرت مينمودند، در صورت نياز به متقاضيان به صورت مجاني جهت تداوي امراض مي دادند.
درحالي كه تاريخ پيدايش مواد مخدر، در شرق ميانه پيش از ميلاد مسيح بوده و سومري ها آنرا كشت و دكتوران سو مري به منظور تداوي امراض از آن استفاده ميكردند.(1) هفتصد سال پيش اعراب آنرا به چين انتقال داده و براي نخستين بار چيني ها دلبستگي شديدي به منظور يافتن لذت از آن استفاده كردند.
در عهد پادشاهي نادرشاه افشار اين ماده از ايران به هند انتقال يافته و در دوره پادشاهي صفويه در ايران اشخاص درباري به منظور كاهش اضطراب و نشه آنرا در محافل عمومي مصرف ميكردند.
اما انگليس ها در سال 1874 به تصفيه و استفادة آن مبادرت كرده براي اولين بار از تركيب اين ماده هيرويين، متادون، مورفين و كودين را تقطير و در مسايل طبي توسط آنها مورد استفاده قرار گرفت.(2)
در افغانستان همانطوري كه گفتيم به صورت سنتي در چهار پنج ولايت محدود زرع و محصولات آن در كل كشور به يك تن نميرسيد.
در دهه هشتاد بعد از تجاوز شوروي بر افغانستان زرع آن در مناطق قبايل نشين پاكستان به منظور تقويه بخشي از جنگ سرد آغاز يافت.
بعد از آن كشت اين ماده در ولايت هاي زابل، هلمند، نيمروز، بخش هاي از قندهار، پكتيكا و فراه آغاز شد.
ترويج اقتصاد مواد مخدر در افغانستان مصادف با زماني بود كه، در سال 1981 كشور هاي ميان مار، تايلند، لاووس و كمبوديا با حمايت مافياي مواد مخدر به توليد آن مبادرت كرده و سود سر شار كه از آن به دست مي آمد زمينه تشويق قاچاقبران محلي را جذب و مافيا موفق به توسعه آن در افغانستان شد.
مشروعيت يافتن توليد ترياك در افغانستان:
همانطوري كه پيشتر اشاره شد، در زمان تجاوز شوروي در هفت ولايت افغانستان زرع ترياك آغاز شد. با خروج قواي شوروي و آغاز جنگ هاي تنظيمي كشت ترياك وسعت يافته در 13 ولايت جنوبي افغانستان دهقانان با حمايت مستقيم قوماندانان و قاچاقبران حرفوي به توسعه آن مبادرت نمودند.
با سقوط حكومت مجاهدين و رويكار آمدن طالبان زرع آن به اكثر ولايت هايي كه تحت قيموميت طالبان بود، توسعه يافت.
دخالت و استفاده طالبان از سود تجارت مواد مخدر براي مردم كمك كرد، تا هراس و حرمت را كه از نگاه مذهبي و فرهنگي در مورد توليد ترياك داشتند، فراموش كرده و سازمان القاعده توليد، ترافيك و پولي كه از فروش مواد مخدر به دست مي اورد به منظور جنگ عليه غرب توجيه مذهبي ميداد.
لذا تجارت و توليد آن در سال 1377 نه تنها به مناطق تحت قيموميت طالبان باقي ماند بلكه مردم در تمام افغانستان تحت تأثير اين اقتصاد و تجارت سياه قرار گرفتند.
علاوه از اين كه از طريق پاكستان و ايران تجارت آن به غرب ادامه داشت، ضمناً هزاران افغان ديگر، آنرا توسط مركب، اسپ و وسايط موتردار به ولايت هاي بدخشان، تخارو قندز انتقال و از طريق مرز هاي تاجكستان و وساطت مرزبانان آنطرف به صورت بي سابقه ترافيك و تجارت آن جريان پيدا كرد.
در ولايت هاي تخار و بدخشان مرز هاي در ولسوالي هاي چاه آب، خواهان، شهربزرگ درواز، ينگي قلعه، كوف آب و شكي معين و روز شب توسط قاچاقبران محلي قوماندانان مسلط بر منطقه و حمايت مستقيم قاچاقبران خارجي ادامه داشت.
اين پروسه نه تنها موجب تشويق دهقانان شد، بلكه در مناطق متذكره به دليل تسلط فقر شديد، معلمان، شاگردان مكاتب، افسران باز نشسته و بالاخره هر كس توانايي جنبش و حركت را داشت مصروف تجارت مواد مخدر شد.
طالبان در سال1378 در اثر فشار جامعه جهاني، توليد، ترافيك و تجارت آنرا حرام قطعي حكم نموده و با اعمال شديد ترين جزا بالاي دهقانان تايك حدي موفق شدند كشت آنرا محدود نمايند.
اما در سال 1379 با بروز مشكلات جديد ميان رهبري طالبان و تشويق القاعده كشت و ترافيك آن دوباره اوج گرفته و از سود آن به صورت مشروع سازمان القاعده و طالبان در جهت گرم نگهداشتن جنگ سود بردند.
با سقوط طالبان و تأسيس ادارة موقت تا يك حدي جريان توليد آن به دلايل متعدد كاهش يافت، فرماندهان محلي كه، در هراس از پاسخ دهي در برابر اداره جديد و مردم خود را مسؤول ميدانستند، توجهي به حمايت دهقانان نداشته و سازمان القاعده تقريباً حوزه نفوذ خود را در مناطقي كه كوكنار زرع مي شد، از دست داد.
اما بي تفاوتي دولت و نبود يك ستراتيژي جامع باعث آن شد تا دهقانان به كشت آن مبادرت كرده و در سال 1385 افغانستان 75 فيصد مواد مخدر دنيا را توليد كند .(3)
موقف دولت و دنيا در برابر توسعة مواد مخدر:
با توجه به توسعه همين مشكلات جامعه جهاني و دولت افغانستان مجبور شد در برابر فراگير شدن اين مشكلات تدابير نو اتخاذ نمايند.
زيرا اكثرا برنامه ها وتدابيري را كه دولت افغانستان و جامعه جهاني اتخاذ كرده بود، نه تنها در راستاي حل اين چالش موثر افتاد، بلكه مشروعيت دولت و تدابير جامعه جهاني در برابر رشد روز افزون آن با پرسش هاي متعدد روبه رو شد.
زيرا سودي كه از مدرك تجارت مواد مخدر به دست ميايد، نه تنها تجهيزات و لوازم جنگي مخالفان از آن تدارك ميگردد، بلكه مسؤولان وزارت هاي صحت و مبارزه عليه مواد مخدر مدعي اند كه در كشور بيست و سه مليوني افغانستان تقريباً يك مليون انسان به مصرف مواد مخدر معتاد شده اند.
لذا اگر روند توليد و ترافيك آن براي دراز مدت ادامه يابد، از سود آن مخالفان تمام هزينه جنگ را تدارك ديده، و اعتياد مردم افغانستان به مواد مخدر، تا ده سال آينده ميتواند تبعات سوء خود را در همه عرصه ها به جا گذارد.
بر مبناي همين درك و برداشت سازمانها و نهاد هاي متعددي براي مبارزه با آن به برنامه هاي متعدد مبادرت كرده، متأسفانه اين برنامه ها عملاً موثريت چنداني نداشته اند.
مساعي براي امحاي مواد مخدر:
با وجود تلاش هاي متعدد براي محو آن در كشور صورت گرفته، اما دولت و نهاد هاي مرتبط نه تنها موفقيت چنداني به دست نياورده اند، بلكه برخي اراكين دولتي در سطح پايان و بالا باعث توسعة آن ميباشد..
وزارت مبارزه با مواد مخدر صندوق وجهي و ستراتيژي ملي را براي كنترول مواد مخدر مشخص ساخته و اين نهاد با داشتن هشت برنامه تا هنوز موفقيت قابل توجهي را در قبال نداشته است.
برنامه هاي وزارت مبارزه با مواد مخدر:
1- بديل معيشت:
اين طرح با وجود اين كه از مدت 2 سال به اين سو عملاً كار ميكند، اما تأثير مثبت بالاي كاهش مواد مخدر ندارد.
2- ايجاد نهاد:
نهاد هاي ساخته شده تا اكنون مانند برنامه بديل معيشت دستاورد مشخص نداشته و عامه مردم افغانستان در باره اين وظايف نهاد چيزي نميداند.
3- آگاهي عامه:
آگاهي عامه در مناطقي كه حتا تحت تأثير نفوذ و تسلط دولت اند، معلوم نيست چه اقداماتي را انجام داده، چه برسد به مناطقي كه مخالفان تسلط دارند.
4- تنفيذ قانون:
به دليل حمايت قوماندانان و محور هاي معلوم و مجهول تا اكنون مردم نميدانند كه، كدام قاچاقبران مشهور به كدام نوع جزا محكوم شده اند.
5- عدالت اجتماعي:
تنفيذ عدالت اجتماعي كوچكترين پيوند با كاهش مواد مخدر نداشته وضع اين ماده يك شعار كلي و كليشه يي محسوب ميگردد.
6- امحاي كشت كوكنار:
دولت در برخي مناطق برخي مزارع را به صورت سمبوليك از بين برده و تا اكنون حتا در يك ولسوالي موفق به تخريب اراضي كوكنار نه شده است.
7- كاهش تقاضايي مواد مخدر و تداوي معتادان:
تقاضاي مواد مخدر يك نياز جهاني بوده و مصرف بي رويه آن تقريباً در كل كره زمين مروج است، لذا شناسايي متقاضيان مصرف كننده مواد مخدر يك اقدام نا ممكن و غير قابل عملي كردن است.
ضمناً پروسه تداوي معتادان تا اكنون موثريت خاص نداشته و تنها در شهر كابل هزاران تن معتاد ترياك حضور دارند.
8- همكاري بين المللي و منطقوي:
كشور هاي اروپايي و امريكايي با دولت افغانستان همكاري مستقيم و موثر داشته اند. اما كشور هاي منطقه به دليل داشتن بحران داخلي و مظاهر نا امني در اين روند كمك قابل توجهي نكرده اند.
با در نظر داشت فكتور هاي بالا با وجود اين كه مردم افغانستان به طور عموم با كشت مواد مخدر در گذشته رابطه خوبي نداشته اند، اما آلوده شدن اقتصاد دهقانان با توليد مواد مخدر اكنون زنده گي مليونها افغان را به درآمد ترياك وابسته ساخته است.
عوامل توسعة توليد و تجارت ترياك:
1- نبود يك نهاد كه توانايي شناخت مشكلات و مبارزه با آنرا داشته باشد
2- نبود اشتغال براي روستاييان
3- نبود تنفيذ قوانين
4- ندادن آگاهي براي دهقانان
5- حمايت قوماندانان از دهقانان
6- روابط قوماندانان با قاچاقبران
7- آلوده بودن مسؤولان محلي مانند ولسوالان و برخي واليان
8- تشويق مردم توسط مخالفان
9- نبود امنيت در 9 ولايت كه مركز فعاليت تروريستان و طالبان است
10- حضور نيرومند فساد در دستگاه اداري دولت
11- بلند رفتن تعداد معتادان در داخل كشور
12- فقر و بيكاري شديد
13- نبود همكاري منطقوي به ويژه كشور هاي پاكستان، ايران و آسياي ميانه
14- ندادن سهم به عالمان دين در جهت دادن فتوا در باره حرمت آن از نگاه دين
15- تقاضاي روز افزون بازار هاي بين المللي
ماخذ و منابع:
1- تاريخ مواد مخدر
2- مقاله اسحاق نگار گر در سايت انترنتي
3- سايت وزارت مبارزه با مواد مخدر
4- گزارش بي بي سي