مهرالدین مشید
ارایۀ الگوی "آزادی بیان "دستاویزی استوار برای تضمین آزادیهای "رسانه یی "
اندیشه کلید آگاهی وتحرک فکری درجامعه است وباپرورش آن قامت استوارآگاهی درعرصه های گوناگون دربلندای آزادی قدراست مینمایدوزبان بیان رابدنبال خویش میکشاند،زبان که بنیادی ترین ارزش معنوی وحامل آرزوهاوآرمانهای گروهی انسانهااست ، دربستر فرهنگ وتمدن آزادی پسندانۀ بشری به شگوفایی های پرباری می نشیند . پس برای تنومندشدن درخت آگاهی وبارورشدن ارزشهای ماندگارآن الگویی لازم است تا ضمانت آشکاری برای نهادینه ساختن آگاهی ها بویژه "آزادی بیان " یا"آزادی رسانه ها" دریک جامعه وحتاجامعۀ بشری باشد. ازهمین رواست که آدمی درهرعصری ونسلی برای گسترش آگاهی وعدالت محکوم آزادی خوانده شد ه است .
دریافت الگویی برای آزادی بیان نه تنها پرکنندۀ خلای آزادی بیان درمرزی ازدیدگاههای شرقی وغربی است ، پردههای تناقض راازمیان هردوتمدن وفرهنگ برمیداردوازبهامات فکری میان اندیشمندان آنها میکاهد؛ بلکه درسایۀ ارزشهای چنین الگوی آزادی بیان دیوارهای شک وتردیدمیان فرهنگهاوتمدن هارا فرومیریزاندویخ های توهم وناباوریهارا نیزقابل ذوب میسازد، درآب زلال آن اندیشۀ آزادی بیان شفافیت پیدامیکند، غنایافته وبالنده میگردد. دراین صورت آزادی بیان دیگرویژه گی تابویی خویش راازدست میدهدوهرکس ازهرقوم ، ملت وفرهنگی میتواند به محور آن نزدیک شودوبه مثابۀ محور مشترکی درآیدکه منظومه های گوناگونی ازآزادی بیان رابدورخودبچرخاند.
دراین شکی نیست که آزادیهای فکری ریشۀ عمیقی دراسلام دارندونمونه های خوب عملی آزادی بیان رادرزمان حاکمیت خلفای راشدین ودرمتون معتبردینی درصدراسلام میتوان دریافت که بعدهابدلایل غرض آلودی ازمیان رفته اند وفریاد های محرومان درگلوی آنهاخفه شده اند . ازاین چه بالاترمیتوان نمونه های آزادی بیان راارایه کردکه پیامبراسلام پیروان خویش رابرای حق خواهی ازخودش دعوت میکندومردحبشی یی بنام "سوادابن غزوه" میخزدوفریادبرمیدارد(1):"ای محمد(ص) حقی از من بالایت باقیمانده است " پیامبربرایش میگوید:"من حاضرم که حقت راهمین اکنون درمحضرمردم ادانمایم " مردحبشی ازجای خودمیخیزدونزدیک پیامبرمیشودوبرایش میگوید :"درغزوۀ بدردرجریان صف آرایی به شانۀ من شلاقی زده بودی " من میخواهم انتقام آنراازنزدت بگیرم " پیامبرمیگوید :"این شلاق رابردارومن حاضرم تاحقت رابرایت بازگردانم "مردحبشی باشنیدن این سخن پیامبربرای اومیگوید که :"ای پیامبرزمانیکه برشانۀ من شلاق زدی ، شانۀ من برهنه بود. من میل دارم که انتقام برابرازنزدت بگیرم ؛بنابرآن شانۀ خودرابرهنه نماتامن برشانۀ برهنه ات شلاق بزنم ، پیامبربدون کدام تانی شانۀ خویش رابرهنه میکندوآمادۀ انتقام دهی برای مردحبشی میگردد. مردحبشی چنان زیرتاثیرعمل حق پردازانۀ پیامبرمیرودکه بصورت فوری درپاهایش می افتدوبرای اومیگوید:"ای پیامبرهدف اصلی من دیدن مهرنبوت بودنه انتقام گیری ." بدون آنکه روی چندوچون بیشتراین دیالوگ پیچیده شود ، دیالوگ یادشده ارایه کنندۀ گزیده ترین الگوی آزادی بیان است که حتاتاامروزهم درپیشرفته ترین جوامع علم برداردموکراسی وآزادی تحقق عملی پیدانکرده است . ازهمه مهمتراینکه این دیالوگ رامیتوان نمونۀ استثنایی گفتمان آزادی بیان دراسلام عنوان کرد. گفتمانیکه بدون هرگونه تظاهروفریب پرده ازروی اصل "آزادی بیان" درزمانی برمیداردکه تودۀ مردم چه که اراکین بلندپایۀ دولتی سجده کنان به آستان بوسی قیصروکسرامیرفتندوبپاهای آنهاخم میشدند . پیامبراسلام بااین کارنه تنهاآزادی بیان رابحیث رسم ماندگاری دردنیای ظلم آلودوجهل گسترآنروزارایه داد؛بلکه برای زمامداران ستمگرنمونۀ کاملی ازحاکمیت مردمی وفهوم امروزی آن (دموکراسی ) واقعی نه کذایی رابه نمایش گذاشت. یازمانیکه درمحضرعام مردی ازمیان مجلس برمیخیزدوعمرراموردسوال قرارمیدهد :"ای عمراین لباس راچگونه برایت دوختی درحالیکه لباسهایت اضافه ترازدومترکرباس ا ست " بدون کدام رودربایستی بصورت فوری برای آن مردپاسخ میدهد:"من دومترکرباس حق پسرم عبدالله رابرای خودگرفتم " مرداعرابی ازشنیدن این سخن عمرآتش خشمش نسبت به عمرخاموش میشود وازاوعذرخواهی میکند. یاآکه مردی درپاسخ این حرف ابوبکرصدیق :" اگرمن ازاسلام عدول کردم ، دربرابرمن چه خواهیدکرد."میگیوید:"درصورت تخطی ازاسلام بااین شمشیرراستت خواهیم کرد."زیاداست نمونه های واقعی وعملی همچوگفتمان های "آزادی بیان"درتاریخ صدراسلام که نمونه های آنهاراهرگز نه تنهادرجوامع آنروز؛بلکه درجوامع پیشرفتۀ امروزهم نمیتوان مشاهده کرد. هرگاه روی این دودیالوگ بصورت درست وژرف دقت شود، هردودیالوگ دردوپرده بصورت استثنایی وشگفت آورالگوواقعی "آزادی بیان رابه نمایش میگذارد. هرگاه همچوگفتمانهاادامه پیدامیکرد، غنامیگردید وازپویایی وبالنده گی برخوردارمیشدند.ماامروزشاهدالگوهای گزیده وکاملی ازآزادی بیان درجوامع اسلامی میبودیم . باتاسف که ملوک خودکامه وشاهان ستمگروانسان دشمن ومردم دشمن چنان گفتمان سیاسی اسلام رابوسیلۀ شمشیرهای دودم ذبح شرعی کردند وگفتمان آزادی بیان رادرگلوخفه نمودندکه بعدازآن مجالی برای رشدوپروریدن نیافت . این پروسه زمانی بیشترکندشدکه زعامت مسلمانهابدست حکام خودکامه وعیاش قرارگرفت واسلام راقربانی اهداف شخصی خودنمودند. جلوآزادیهای فکری راگرفتند، اجتهاددرقلمرواسلام رابندکردند ،برفقهاودانشمندان سخت گرفتند ،هرکدام راباشلاق اتهامهای نارواچون کفروزندقه حتابه چوبه های داربستند،تبعیدکردند،بزندانهاکشاندندوبالاخره چه سرهای بلندی راناجوانمردانه بزمین افگندند.
این روندنامیمون دراسلام ازگذشته هابعدازخلفای بزرگ اسلام ویاران راستین پیامبرآغازوتاامروزادامه دارد. ملوک ،خلفا،شاهان وسلاطین هرکدام بنوبۀ خودسنگی بزرگتررابرفراراۀ جوامع اسلامی افگندندویکی پی دیگری دیوارهای این موانع رابلندترافراشتندوچنان دیوارهای آهنینی اعمارکردندکه اگرصدایی هم بنام آزادی بیان بلندمیشد، مجال ازگلوبرخاستن را پیدامیکرد ، دردیوارهای آهنین می پیچیدوحتافریادگرآن به برجهای دیوارمبدل میشدند.
ادامۀ چنین روندی ازنهادینه شدن آزادی بیان درکشورهای اسلامی مانع شد
این رونددرکشورهای اسلامی بگونه های مختلفی ادامه داردوباتاسف که درکشورهای اسلام هنوزهم الگویی برای "آزادی بیان " وجودندارد؛زیراآزادی های بیان درکشورهای اسلام باالگوهای گوناگونی کاربرددارندکه درآنجاهاکه آزادی بیان بصورت نسبی یاکامل هم اگروجوددارد،بیشترمتاثرازشیوه های آزادی های بیان درغرب است . درشرایط کنونی درهرکشوراسلامی به نمونه های متفاوتی ازآزادی بیان برمیخوریم که نه تنهافاقدمحتوای الگویی اند؛بلکه درکشورهای خودآنهاهم چندان قابل تطبیق نیستند. کشورهای یادشده هرکدام بگونۀ التقاطی ازآزادی بیان استفاده میکنندکه ازاستقلالیت کاملی برنیزبرخوردارنیستند.
بصورت نمونه میتوان ازچندکشوراسلامی یادآورشدتادست کم سری ازکلافۀ سردرگم آزادی بیان گشوده شود. قبل ازاین گفتنی است که درجهان اسلام مانمونۀ کاملی ازنظام اسلامی راسراغ نداریم وچون سایرعرصه درحوزۀ حکومت سازی هم حتاطرح مدونی نداریم که بتواندازچگونگی های نظام اسلامی پرده بردارد،چه رسد به اینکه ازنداشتن یک الگوپیرامون آزادی بیان درجهان اسلام شاکی بود.ماامروزدر54 کشوراسلامی دنیاشاهدپنجاه وسه نوع نظام مختلف میباشیم که هرکدام دارای یکنوع نظام خاص خودرادارند. دراین میان کشورهایی چون ایران ،پاکستان وافغانستان وجوددارندکه ادعای جمهوراسلامی دارند؛ولی هنوزمعلوم نیست که جمهوریت های اسلامی آنهاازچه موازینی برخورداراند که بتوانند،پاسخگوی واقعی یک نظام اسلامی باشند؛زیرااوضاع سیاسی ونظامی دراین کشورهاطوری است که اگرقانونی بنام اسلام درآنهاوجوددارد، صرف درانبارکتابهاوکاغذهاباقیمانده اندوبس وفریادهای حاکمیت اسلامی آنهادرزیرانبارکاغذهاناشنیده باقیمانده است. هرگزجامۀ عمل نپوشیده است . درحالیکه درهرکدام این کشورهاروازانه ده هاحق تلف میشوندوستمگران گلوی محرومان راهرآن میفشرند وفریادرسی وجودنداردتابدادآنهابرسد. هرگاه درمحاکم کشورهای یادشده دوسیه هاپیگیری شود، باصدهاوهزاران دوسیه برخواهیم خوردکه حاکی ازغضب وچپاول داراییهای شخصی وعامه اند؛ولی به پاسخ وقناعت صاحبان آنهاهرگزپرداخته نشده است. درهرحال این گونه بیعدالتیهادرکشورهای اسلامی نخ درازی داردکه پیگیری آنهانه تنهاگفتمان های سیاسی ، مدنی وفرهنگی وآزادی بیان رابه چالش شانیداست؛بلکه حتاکارکردهای آنهاهویت واقعی اسلام راستین رانیزخدشه دارگردانیده است واسلام عزیردرزیرباروحشتناک ابهام وخرافات سردرگمیهاضجه میکشد. درحالیکه آزادی بیان موضوعی است که ازگذشته هادرعقلانیت اسلامی روشن میگردیدنه تنهاهنوزحل نشده است ؛بلکه هنوزهم درزیرباربایدهاونبایددست وپنجه نرم میکند.
ایران ازجمله کشورهای اسلامی است که نظام جمهوری اسلام درآن بصورت رسمی وشرعی حاکم است . آزادی بیان دراین کشورتحت حاکمیت نظام جمهوری اسلامی آن به شکلی درکنترول دولت قراردارد . ازرسانه های برقی آزادچون رادیووتلویزیون آزاددرآن خبری نیست ،شش شبکۀ تلویزیونی وشبکه های رادیویی آن دراختیاردولت است و شماری رسانه های چاپی هم اگرموجوداند، بگونه یی زیرسلطۀ دولت میباشندوهرروزمدیرمسؤولان نشریه هادراین کشوربه دادگاه هاکشانده میشوندودرنتیجه نشریه یی مصادره میشود. دیگراندیشان کمترفرصت دارندتاحرفهای خودرابصورت آشکاروبی ترس ابرازبدارند. چنانکه محمدجوادلاریجانی(2) درگفت وگویی پیرامون مدرنیته ،پست مدرنیته عقلانیت اسلامی گفته است :"درعقلانیت اسلامی "بیان عقیده"مانندهرعمل دیگرانسان ،درست ونادرست دارد.بیان عقیده اگردرجهت استقراراسلام باشد، خوب است واگرخلاف باشد، بداست." وی درادامه به وضعیت رسانه هادرایران اشاره کرده است ومیگوید:" دولت دراین کشورمکلف است تاجلونشرات نادرست رابگیرد.همچنین امکانات بیت المال ازقبیل رادیو، تلویزیونها ، روزنامه هاوحتاامکانات دانشگاهی دولتی نمیتواننددرخدمت تبلیغ نظری خلاف اسلام باشند. " درحالیکه تمدن اسلام نمیتواندبدون عمومی شدن عقلانیت اسلامی بوجودآید. پس برعلماودانشمندان اسلامی است که بااتکابه معارف اسلامی چون فقه واصول واستفاده ازدستاوردهای علم ، فلسفی وعرفانی ماهیت عقلانیت راکشف ، اجزاوارکان آنرادریابندوکاربردعملی این معرفت رادرحدمبانی واصول آن برای مردم ارایه بدهند.
ازکشورهای دیگری چون سعودی میتوان یادآورشدکه دراین کشوردراصل آزادی بیان وجودنداردومردم این کشورشاهی نفت خیزومرکزتوجۀ تمام کشورهای اسلامی وتیکه داراسلام درزیرسیطرۀ حکام مستبدآن ضجه میکشندوروح آنهادرزیرفشارشهزاده گان آل سعود هرروزآشفته ترمیگردد. تنهاشهزاده گان سعودخودرامالک رقاب تمام داراییهای این کشورمیدانند ومردم ازنظرآنهابنده گانی انددرخدمت آل سعودوبدون اجازه آنهاحتاحق نفس کشیدن راهم ندارند. چه رسد به اینکه نحوۀ آزادی بیان وارزشهای آنرادراین کشورمطرح بحث قرارداد.
درترکیه وضعیت به گونه یی دیگراست ،راین کشورنظام سیکولریزم حاکم است وجدایی دین ازدولت درقانون اساسی آن تسجیل یافته است ودین درامورسیاسی این کشورحق دخالت راندارد. وسخت گیریهای بی قانونی زیرنام قانون دراین کشورحاکم است که حتادربسامواردماهیت نظام سیکولر رازیرسوال میبرد. درعقل لیبرال که بایدازلحاظ نظری تسامح مطلق وجودداشته باشد. برعکس دراین کشورعقل لیبرای درزیرسیطرۀ سیکولریزم سخت ضجه میکشدوحتاانسان راازآزادیهای طبیعی آن که مغایرت تام بادموکراسی نیزدارد، بکلی محروم گردانیده است . دراین کشوردختران حق نداردتاازروسریهای خوددرمکاتب ودانشگاه هااستفاده نمایند. این موضوع دراین روزهابحث داغی میان حزب اسلامگراتحت رهبری طیب اردغان صدراعظم این کشوروحزب جمهوریخواۀ این کشوررابرانگیخته است وبنیادمحافظت قانون اساسی ترکیه علم بردارنفی پوشیدن روسریهای دختران میباشد.
درافغانستان بعدازسقوط طالبان آزادی بیان حالت دیگری داردکه باکشورهای دیگراسلام خیلی متفاوت است وباهمه کمی هاوکاستیهای ابهام آلودش بازهم ازخوبیهای کم نظیری درسطح منطقه برخورداراست. درروشنایی لایحۀ جدیدرسانه هادراین کشورهرکس میتواند، بصورت شخصی صاحب رسانۀ برقی یاچاپی باشدوبراساس این لایحۀ به گونه یی آزادی های بیان دراین کشورتضمین شده است . باوجودنکات خوبیکه دراین لایحه وجوددارد،آزادی بیان هنوزهم دراین کشوربامحدودیتهای مواجه میباشدکه جاسازی شماری واژه های ابهام آلوددراین لایحه راه راتعبیرهای گوناگون دراین لایحه کشانده است که مقامات دولتی رافرصت میدهدتاازآن به نفع خودتعبیرنمایند . براساس این لایحه هیچکس حق نداردتادین اسلام ، جهادوارزشهای آن یاشخصیتی رامورداهانت وتوهین قراربدهد. ورسانه هم مکلف برعایت آنهامیباشند.
قانون رسانه های جدیددرکشورتاحدودی متاثرازقانون رسانه هادرغرب است ؛ولی تفاوتهای فاحشی میان آن وقانون رسانه درغرب وجوددارد؛بگونۀ مثال قانون رسانه هادرغرباتوجه به اعلامیۀ حقوق بشروبرمبنای ارزشهای سیکولریزم درنظرگرفته شده است که آزادی دین وحق انتخاب دینی آخرین موانع برسرراۀ آزادی بیان راازمیان برداشته است . دراعلامیۀ یادشده آمده است :"هرکس آزاداست ،دین خودراعوض کند،دین جدیدراتبلیغ کندو..."درعمل دولتهای لیبرال این اموررامقیدبه عدم تعارض باامنیت نظام وعفت عمومی عنوان مینمایند. بگونۀ مثال درفرانسه پوشیدن چادربوسیلۀ دختران درمکاتب منع قرارداده شده است ،این عمل مغایربانظام های سیکولریزم خوانده شده است ودولت علت مخالفت خودرابااین کارزیرسوال رفتن ماهیت نظام سیکولرعنوان کرده است. درحالیکه این تصمیم دولت فرانسه مغایرت آشکاری باارزشهای دموکراسی تیپ غرب دارد. تحمل فشاربالای شماری به بهانه های گوناگون خوداصول دموکراسی رازیرسوال میبرد.
درغرب ازآزادیهای دینی استفادۀ ابزاری میشود
برمبنای آزادی دین درغرب هرکس حق داردنسبت به هردینی چیزی بگوید بنابرآزادی حق انتخاب دین درغرب است که هیچکس بجرم پذیرفتن ونپدیرفتن دینی مرتدشناخته نمیشودومرتکب آن مجازات نمیگردد. وحتااینکه اذهان دینداران راهم جریحه داربسازد، باکی نداشته باشد. درصورتیکه جریحه دارساختن اذهان دینداران خودخلاف دموکراسی است . برمبنای همین ارزشهای آزادی درغرب است که کاریکاتورهای پیامبراسلام درنشرات غرب به چاپ رسیانیده میشوندوگردانندۀ هالندی فلم "فتنه" مجال مییابدتااین فلم رادرسانه های غربی بچاپ برساند . ازهمین رواست که شماری ازدانشمندان دموکراسی راجداازازادی تفسیرمینمایندوبرای هرکدام جایگاۀ خاصی قایل اند.
گفتنی است که گرچه آزادی رسانه هادستاوردبی قیدوشرط دموکراسی غرب است ؛امااین پدیده درغرب ازآزادیهای فکری یی آب خورده است که رونسانس محصول قطعی آن میباشد. رونسانس اروپاازفلاسفۀ اسلامی چون فارانی ، الکندی ، ابن رشد ، ابن سینا، ابن خلدون ، سهروردی ، مولوی ، وغیره آب خورده است واین فلسفه بودکه اروپاراازخواب غفلت بیدارکرد؛ ولی چشمانش هنوزازفلسفه سیراب نشده بودکه درچالۀ دموکراسی افتاد. چنانکه "جان .وی دینسون "(3)وکیل ونویسندۀ ستون دایم دیدگاۀ آزادچندین روزنامۀ امریکایی درنوشته یی افکار"الکسیس دوتوکویل"(1859- 1805) روشنفکرفرانسه یی وازنظریه پردازان بنام انقلابهای فرانسه پرداخته است . اوباورداشت کهطرح دموکراسی در جامعه غرب مقارن با تحولات قرون 18 و 19 اروپا و تأثیر چشمگیر انقلابهای فرانسه بر این تغییرات است. تجربه حکومتهای توده یی و انحرافات آشکار در آرمانهای اولیّۀ انقلابها، به ویژه انقلابهای فرانسه، بسیاری را به ضدّیت و عناد با دموکراسی کشاند. از دید نخبگان ِ آن زمان اروپا حکومت بصورت عموم مرادف بود با هرج و مرج، نابودی اندیشه و فرمانروایی افرادنالایق . چنانکه "یاکوب بوکهارت"(4)گفته بود:" واژۀ آزادی به نظرشکوهمندودلیشین جلوه میکند؛اماهرکه طعم رقیب رازیردست توده های بی چاک ودهن نچشیده است وازسرنگذارند، هرکه به چسم خویش اینهاراندیده است ، هرکه ازبلوای داخلی رنج نبرده است ،نبایدازآن دم بزند...آنقدرهاازتاریخ سرم می شودکه ازخودکامگی توده هاچیزی جزاستبدادآتی راتوقع نداشته باشم . چیزی که علامت پایان تاریخ خواهدبود. "شماری بدین باوراندکه یک خطای رایج درگفتمان سیاسی امروزکابردنابجای واژۀ "آزادی" و"دموکراسی" به صورت کلماتی هم معنااند. واقعیت امراین است که دموکراسی میتواند، تهدیدی جدی برای آزادی وفردگرایی باشد. "الکسس دوتوکویل"(5) درسال 1831زمانیکه 25ساله بودبه امریکاسفرنمود. وی کتاب دوجلدی رازیرعنوان "دموکراسی درامریکا"به نشررسانید. اودراین کتاب نوشته است:"اعتراف میکنم که امریکارابهترازامریکاییهاشناختم ؛بدنبال تصویری ازدموکراسی بودم باتمام تمایلاتش ،سرشتش،تبعیضهاوتعصباتش تابیاموزم که بایدبه پیشرفت دموکراسی امید داشته باشم یاازگسترش آن هراسان شویم . " همین شخص است که درابرازنظری استثنایی گفته بود:"سرنوشت جهان دردستان امریکاوشوروی خواهدبود،این دوملت بزرگ ، که هرکدام به راهی متفاوت می رود، آنچه رخ خواهدداد، تعیین خواهندنمود. ازاین گفته برمی آیدکه دموکراسی جداازآزادی است وآزادی دربسترتحولات اجتماعی معنای گسترده تروجامع ترداردکه دربساموارددموکراسی ، آزادی رابخطرمواجه میسازدکه آزادیهای رسانه یی هم ازآن نمیتوانند،بدوربمانند.
بی رویه گی آزادی بیان درکشورهای اسلامی
ازآنچه گفته آمد،آشکارمیشودکه آزادی بیان درکشورهای اسلامی کاربردخاصی نداردکه بتوان ازآن بحیث الگویی درسطح کل کشورهای اسلامی استفاده کرد. آزادی بیان دراین کشورهادرهالۀهنجارگرایی هاوهنجارشکنیهای دارد، قامت میشکند.دراین شکی نیست که درصدراسلام هم آزادی های خوبی برای پیروان ادیان گوناگون وجودداشته است ودردایرۀ نظام اسلامی درزمان پیامبرویارانش ،مسیحیان ،یهودیان ،مجوس وسایرادیان زنده گی میکردندکه درامورمذهبی خودآزادی کامل داشتندوتنهاتفاوت آنهابامسلمانهادراین بودکه آنهابه عوض مالیه برای حکومت اسلامی جزیه میدادند، گرچه شماری ازفقهابدین باوراندکه هدف ازپرداختن جزیه به دولت اسلامی درکنارمالیه تحمل یک نوع فشارروانی نیزبودکه نمیتوان آنرامانع برسرراۀ آزادی بیان برشمرد.
اسلام آزادی بیان رافراترازآن می پذیردکه دموکراسی غرب ادعای آنرادارد؛زیراغرب به بهانۀ آزادی بیان ودموکراسی ازآنهااستفادۀ بدمینماید.
اسلام به آزادی بیان درچهارچوب نظام مردمی باور بلندی داردوموازین آزادی رادرحوزه های مختلف زنده گی باسعۀ صدرمی پذیرد. اسلام برای اعضای یک جامعه حق میدهدتابرضدظلم وبی عدالتی قیام نمایند. چنانکه درقرآنکریم آیات زیادی وجودداردکه مومن رابرا ی جهادبرضدمنکرات وبیدادفرامیخواند وبراین سخن معروف امام حسین صحه میگذاردکه گفته است :"ایمان عقیدوجهاداست " گرچه درنحوۀ قیام برضدحکومت اختلافات فقهاوجودداردوشماری ازفقهای متقدمین قیام مردم دربرابرحکومت راخیلی سخت گیرانه موردبررسی قرارداده اند وازترس ایجادآشوب وفتنۀ بزرگ درجامعه فتوای جهادرادرهرحالاتی تایید نکرده اند ؛ولی شمارزیادی ازفقهای متاخرین باوصف یک سلسله اختلافات بازهم تابعیت ازحکومت ضدمردمی رامردودشمرده اند. اعطای آزادی برای غیرمسلمانهادریک جامعۀ اسلامی هم باتوجه به موازین یادشده درنظرگرفته شده است. یعنی ازآزادی بیان نبایدبحیث ابزاری برای نابودن نظام اسلامی استفاده شودوباایجادبغاوت مصالح برزگ کشورازهم بپاشدکه درنتیجه اضرارآن بمراتب بیشترازفواید آن باشد. باتوجه به این موضوع مییتوان نتیجه گرفت که درنظام اسلام به موازین وارزشهای دموکراسی یانظام مردمی توجه بیشترمبذول شده است تاکمترکسی جرات نماید به بهانه یی ارزشهاآزادی ودموکراسی رازیرسوال ببرد وبابهانه قراردادن آزادی بیان به عملی دست یازدکه ارزشهای والایی رادریک جامعه موردحمله قراربدهدواذهان دینداران گوناگون راجریحه داربسازد؛زیرادرنظام اسلام به همان میزانیکه توجه به مسلمانهاشده است ، به همان اندازه توجه به دینداران دیگرنیزشده است . چنانکه موضوع به سرقت رفتن زرۀ علی یارچهارم پیامبردرزمان خلافت اوبوسیلۀ یک یهودی ودادخواهی علی درمحکمه دیالوگ شگفت آوری رابه نمایش میگذاردکه چگونه علی دربرابرحرف قاضی که اوراامیرالمومنین میخواند ، خفه میشود وبعدبرای قاضی میگوید :"چون من دردادگاه قراردارم ،بهتربودتامراعلی یاابالحسن خطاب میکردیدتاامیرالمومنین "؛زیراازنظرعلی (رض)دردادگاه هرمتهمی بدون هرگونه امتیازی ازحق مساوی دربرابرقانون برخورداراست . وبالاخره دادگاه به نسبت نبودشاهدبه نفع یهودی فیصله میکند ،علی به فیصلۀ دادگاه تن میدهدویهویدی بعدازاین فیصله مسلمان میشود. این محکمه بگونۀ شفافی حق آزادی دراسلام رابه نمایش میگذاردکه یهودی ییکه درذمت علی زنده گی میکرد،چطوردرمحکمه ازحق آزادی کامل برای گرفتن حق خودبهره گرفت.
باتوجه به کارنامه های جاودان بزرگان وایمۀ دین گفته میتوان که حیطۀ متون واحکام دینی بوضوح میتوان الگوی آزادی بیان رابه جستجوگرفت که درهرعصری برای هرنسلی بتواندضمانت پایداری برای ادامۀ حیات رسانه هاباشد. همچوالگویی رامیتوان باتوجه به متون معتبردینی کشف کردوبه منصۀ ا جراگذاشت که هم پاسخگوی آزادی بیان درسراسرجهان اسلام وهم پاسخگوی آزادی بیان بگونۀ انحصاری آن درغرب باشد. هرگاه متون معتبردینی بادیدی وسیع وآگاهانه موردمطالعه وتفسیربازنگرانه قراربگیرند . بصورت قطعی میتوان گفت که چشمه های زلال آزادی بیان رامیتوان دراسلام دریافت که بمراتب شفافتروسیالترازآزادی بیان درغرب باشد .
این دشمنان اسلام وانسانیت بوده اند که درطول تاریخ برضدآزادی های فکری قدعلم کرده اندومسلمانهاراازترس آنکه مبادانظامهای مطلقه واستبدادی آنهاسرنگون شود، ازآزادی بیان محروم نگاه داشته اند. آنهاییکه حالاهم برضدآزادیهای بیان حرکت مینمایندوآنراتوجیۀ دینی میکنند. درواقع ازاخلاف همان قابیلیان تاریخ اندکه خلافت دراسلام رابه ملوکیت تبدیل کردندوهنوزهم زیرنام ملوک ، پادشاهان وگاهی هم رییس جمهوران برمردم ظالمانه فرمان میرانند، باتفاوت آنکه امروزباعباوقبای دیگروپرزرق وبرق ترزیرسایۀ شعارهای بوفلمون آزادی بیان وعنوانهای درشتی چون دموکراسی ،آزادی ودفاع ازحقوق بشربه گونۀ شب خیمه بازیهای عجیب غریبی عمل میکنند. درواقع زیرهالۀ این شعارهاهویت وماهیت اصلی نظام راپنهان میدارندوگویابادرتاریکی نگاهداشتن مردم بگونۀ فریبنده تری ازهرزمان برآنهابیدادمیکنندوبرتنه های زخمی آنهااسپهای آزوحرص خودرامیرانند.
گفتنی است که هنوز"نظام اسلامی" هم چون "آزادی بیان" ازالگوی خاصی برخوردارنیست . درحالیکه هدف ازنظام اسلامی نظامی است که باتوجه بویژه گیهای تاریخی وملی کشورهادرروشنایی اصول واندیشه های اسلامی فارغ ازتفاوتهاورنگارنگیهای زبانی ، قومی وگروهی بربنیادتقوا بوجودآمده باشدکه دارای هویت مستقل سیاسی وملی باشدودست کم پاسخگوی رفاۀ مادی ومعنوی یک جامعۀ اسلامی باشد. هرگاه الگوی نظام اسلامی راکه پیامبردرزمان حیات خودبنیادنهاد،پس ازاودریک سیست منظم تاحال رشدمیکرد،پرورده میشد،گام بگام بالنده تروپویاترمیگردیدوهویت اصلی آن درزیرباراوهام وخرافات ودشنه هااستبدادمخفی نمیماند. درآنصورت درخت تنومندوحی که ازآدم آغازوتااحمدپایان یافت ،درصدراسلام بگونه یی تجسم عینی پیداکردوبسوی نهادینه شدن به پیش رفت ؛ولی پیش ازآنکه جامۀ نهادینه شدن رابه برکند،ناگهان پرپرشدواسیرموهومات وخرافت گردیدودرچنبره های بیرحم استبدادوبعدتراستکبارفروافتادودرتراژیدیهای خونین ودردناک سرگردان شد. باآنکه درخت تناوروحی توانست درزیرکوله بارهای دردناک ازصدراسلام تاآنسوترهافراترازمرزهای جغرافیایی به جنبش درآیدوباقوت روحانی وجاذبۀ معنان تاریخیت خویش سلسله جنبان تاریخ گردید؛ولی نتوانست ازگردبادحوادث درامان بماند،ازطلسم حیرت بایدهاونبایدهاجان به سلامت ببرد،ازهبوط درچاۀ "طایلات طایلات"مصئون بماندوازخطرنابودی رهایی یابد. چه رسدبه آنکه اندکی یارای قامت راست کردن راپیدامینمودودمی باخاطرآرام خالی ازدغدغۀ تجاوزگریهاواشغالگریهابرای الگوسازی نظام راستین اسلامی قوت خودرابکامیبردوبعدهافرصت مییافت تادنبال الگویی میرفت که مبتوانست اکنون برای آزادی بیان ضمانت پایداری میبود. باآنهم که هنوزهم هنوزاست ،نبایدمجال راازدست رفته حساب کردوبه انتظاراسلام "چاکلیتی"درلباس کوبایی به تیپ امریکایی آن نشست ،به آن ساده لوحانه وخوشباورانه دلخوش کردوباعبورازمراحل "آزادی" آن به بهشت ناخواندۀ عدالت اجتماعی سرمایه داری منزل گزید. جواب روشن است که نه است. آیاممکن است که نظام اسلامی رادرزیرعراده های تانکهای زرهی وبمباردمانهای وحشتناک هوایی امریکایی بمثابۀ سوزنی رادرکاۀ جوال به جستجوگرفت. یاعظمت آنرادرزیرسیطرۀ قوتهای امریکایی مشاهده کرد،یا درلبۀ شمشیرامریکایی زرق وبرق اسلام رادیدویاباعبورازپل صراط جنگ نوین آن به جامعۀ اسلامی پاگذاشت.درحالیکه هدف نهایی امریکافرمان راندن برسرنوشت ملیونهاانسان مسلمان درسراسرجهان ،بویژه برسرنوشت آنهایی است که بربزرگترین چاه های نفتی جهان سینه انداخته اندومعنای جنگ واقعی امروززیرنام جنگ نوین هم برسردستیابی همین چاه هااست. پس درآنسوی چنین استرتیژی خفته درخون وآتش میتوان نیات نیک امریکایی رامشاهده کردوامیدبرآن داشت که این کشوربرای کشورهایی چون عراق وافغانستان درزیرسایۀ دموکراسی سرنیزه وتهاجم وآزادیهای مبتذل نظام اسلامی رادرآنسوی هفتادپردۀ تراژیدی ترین رویدادهای تاریخی باتوجه به علتهای تام وناقص وواقعیتهای تاریخی به کشورهای یادشددرطبق اخلاص خالی ازغرض ومرض به ارمغان بدهد . هرگزنه .این که خواب است ومحال است وجنون ،بخیالی دل نالان گویی آن شیشۀ بشکسته به سنگی شکنند.
پس چه بایدکرد،بازهم "صدبارسفربایدتاپخته شودخامی"یانه یک آن بخودآمدویک گام به پیش انداخت ،بخودمتکی شد وبرای ساختن های بزرگ وبزرگترشتاب کرد.
هرچه باشد،لازمی وحتمی است تاکاری رادرراستای الگوسازی نظام اسلام بایدآغازکردتابتوان هویت سیاسی ، اقتصادی واجتماعی نظام اسلامی راتعیین نمودوساختارهای زیربنایی وروبنایی آنرابرمبنای اصول وپیشرفتهای علمی وفناوریهای جدید عیارنمود. بعددرچنین نظامی حرف برسرچگونگی نظام وویژه گیهای ارزشهای اسلامی گزاف وبی مسؤولانه نخواهدبود. درچنین حامعه یی میتوان ازویژه گیهای واقعی نظام مردمی (دموکراسی) ،آزادی های گوناگون بحث همه جانبه کردتابتوان به الگوسازیهایی درحوزه های مختلف زنده گی دست یافت. بصورت خلاصه میتوان گفت که درچنین جامعه یی بحث برسرالگوی آزادی بیان وامثال آن نه تنهالازم وحتمی است بلکه نیازی است که بدون آنهاهرگزنمیتوان به نظام نمونۀ اسلامی رسید.به گفتۀ ریچاردرورتی برای تبیین کلیت اجتماعی یک گروه واژه های خاصی وجوددارندکه آن گروه میتوانندبوسیلۀ آن امیدهاوآرمانهای خودراابرازکنند. بعیدنیست که بایک رویکرد ایجابی نه سلبی درسایۀ گفتمان سیاسی اسلام میتوان بااستتفاده ازچنین واژه هابه الگوهای بلندی درراستای جامعه سازی نایل آمد. درچنین جامعه است که مسؤولیت پذیریهاوادای آنهامفهوم واقعی پیدامینمایدورسالت انسانی برای خدمت به مردم معنای عینی وآشکاری می یابندوافرادجامعه نه تنهامسؤولیت فردی وحمعی خودرادرقبال یکدیگربصورت درست درک میکنندومعنای زنده گی درحوزه های گوناگون فردی درزنده گی جمعی تحقق پیدامینماید؛بلکه افرادجامعه دربرابرهرکردار، گفتاروپندارخودچنان مسؤولانه عمل مینمایندکه دیگربه تفتیش یاپولیسی نیازنیست. دراینصورت ممکن است تاهرپدیدۀ انسانی ،تاریخی واجتماعی درآن وارونه ومسخ شده بازتاب نیابندودستان قارونیان ، فرعونیان وبلعمباعوریان تاریخ این حامیان استثمار، استعمارواستحماربزنجیربسته میشوندوهابیل این ناجی انسانیت برسکوی دادگریهافرمان میراندونعش قابیل رادرپرتگاۀ نابودی دوزخیان تاریخ میخکوب مینماید. درخت باشکوۀ آزادی واقعی رادرعرصه های مختلف زنده گی بباروبرگ مینشیندودرفش آزاده گیها وآزادی پروریهارادردردورترین افق هابه اهتزازدرمی آورد وپیام رهایی انسان فریادهادرگلو شکستۀ هفتادبنددربندتاریخ رابه جابلساهاوحتابه قول استادان ادب به "ناکجاآبادها" درباری ازموج های عصیانی پویاوبالنده نگاه میدارند.
رویکردها:
1- ازکتاب سیرت "مغازی الواقعی" جلداول ، صفحۀ 51
دراین موضوع اختلاف است ، کتاب یادشده زمان وقوع دادخواهی رادرجریان غزوۀ بدریادآوری کرده است ؛ولی شماری زمان دادخواهی رابعدترازغزوۀ بدربیان کرده اند.
2- محمدجوادلاریجانی ، مدرنیته ، روشنفکری ودیانت ، گفت وگوی مدرنیته ، پست مدرنیته وعقلانیت ، صفحۀ 170-171
3- جان .وی دینسون ، مترجم : سیدمظفری ، دموکراسی وآزادی .
بااستفاده ازاین ساید انترنیتی http://cultur.blogfa.com/8402.aspx
4- همان منبع
5- همان منبع
Email : nordin_mashid@yahoo.com
Mobile. No : 0093700659886