نویسنده : مهرالدین مشید
مثلث هویت،فرهنگ وارتباطات درمحورسیاستهای امریکابه مثابۀ مخروطی آشتی ناپذیردربرابرجهانی شدن
قسمت پنجم
جهانی شدن سیاست
شماری ازکارشناسان سرعت تغییرات اقتصادی رادرپروسۀ جهانی شدن چنان وسیع وچشمگیرتوصیف کرده اندکه به باورآنهادرمحورتحولات آن سیاست جهانی زاده میشودواین سیاست پایۀ دولتهاراتضعیف مینمایدکه بعدازآن دولتهادیگرواحدهای بسته یی نیستندونمی تواننداقتصادخودرانیزبه تنهایی کنترول نمایند.
توسعۀ ارتباطات واطلاع رسانی سریع تحولات سیاسی بزرگ رادرجهان بوجودمی آورد. به گونۀ مثال رخدادحادثۀ یی دریک گوشۀ جهان به سرعت به نقاط دیگرجهان سرایت میکندکه منجربه تحولات سیاسی درسایرجهان نیزمیگردد. توسعۀ فرهنگ زمینه سازتوسعۀ سیاسی است. طوریکه توسعۀ فرهنگی جهان رابه سوی یک فرهنگی میکشاندتوسعۀ سیاسی هم اگرخوشبینانه تحلیل گردد، جهان رابالاخره به سوی سیاست واحدی جهت میدهد.
جهانی شدن سبب تجانس میان مردم جهان میشودواختلافات میان اقوام وملیتهامیکاهدوکاهش اختلافات دردورمدت زمینه سازهمزیستی مسالمت آمیزمیان افرادمیگرددکه توازن سیاسی رانیزدرقبال دارد.
درنتیجۀ توسعۀ ارتباطات زمان ومکان فرومی پاشد. فروپاشی زمان ومکان تحولات مهمی رادرعرصه های سیاسی دربردارد.
درصورت ایجادجامعۀ مدنی جهانی جنبش های اجتماعی وسیاسی ملی به سوی فراملیتی شدن میروندودراین روندازوفاداری آنهانسبت به دولتهاکاسته میشودوبیشترمتمایل به نهادهای فرعی دولتی ،نهادهای فراملی وبین المللی میشوند.درفرایندجهانی شدن فرهنگ های ملی راۀ خودرابه سوی فرهنگ جهان وطنی گسترش میدهند، دراین حال انسان جهانی میشودومحلی عمل میکندودرعرصه های سیاسیهم بیشترجهان گرامیشود.
ازاینکه درشماری ازدشواریهادولت قدرت مقابله بارویدادهای بزرگ راازدست میدهد؛ولی درسطح بین المللی مقابله باآن ساده تراست وپروسۀ جهانی شدن میتواندممدآن باشد. به گونۀ مثال مرض ایدز. درنتیجه یکنوع زیست باهمی فرهنگی بوجودمی آید. (13)
شماری روندجهانی شدن سیاست راانتخاب نمیدانند؛بلکه یک واقعیتی میدانندکه کشوری چه بخواهدوچه نخواهدبه صورت جبری به سوی آن درحرکت است . درصورت مقاومت دربرابرآن انزواآفرین میباشد. درصورت عدم پذیرش فرایندنامبرده جهان بایدقطبی شودوکشورهای جنوب با قبول انزواجهانی شدن رانپذیرندودرنتیجه ازقافلۀ سیاست وتجارت جهانی عقب میمانندیااینکه باقبول فرایندجهانی شدن به قوانین کشورهای شمال گردن بنهندواین مفهوم آنراداردکه کشورهای شرقی درفرهنگ واقتصادکشورهای غربی منحل بایدشوندوبه کشورهای فقیرومصرف کننده تبدیل گردند. (14)
جهانی شدن فرهنگ
به باورهواخواهان فرایندجهانی شدن ،جهانی شدن فرهنگ به غنای هرچه بیشترفرهنگهامی افزایدوعناصرفرهنگی جهانی راۀ خودرابه سوی جذب عناصرفرهنگی محلی بازمینمایند. توسعۀ فرهنگی دردرازمدت راه رابرای آشتی دادن فرهنگهامساعدمیگرداند. درنتیجه یکنوع بازگشت به خویشتنی ییرادرقبال داردکه به نحوی عقلانیت وخردگرایی راتسریع می بخشد،بارسیدن ملتهابه عصرخردگرایی وعقلانیت زمینۀ آشتی پذیری میان فرهنگهابیشترمیشودکه گفت وگوی تمدنهاوفرهنگهاسرآغازی برای تحمل فرهنگی وآشتی پذیری فرهنگهاتلقی شده است.دردرازمدت تحول بزرگ فرهنگی رارونماوبالاخره فرهنگ جهانی چهره مینمایاند.
باآنکه دراین جریان پیچیده هویت وفرهنگ ملی به چالش کشانده میشود؛ولیکن بهترخواهدبودتاازداخل این جریان فرهنگی یی تجلی نمایدکه دارای پویایی وبالنده گی باشدوازسویی هم ظرفیت سرشاری برای پذیرش ودفع عناصرفرهنگی گوناگون راداشته باشدتابتواندعصبیت های فرهنگی رادرانسانهاتلطیف کندوباصدورعناصرفرهنگی موثرومفیدانعطاف پذیری رادرفرهنگ های دیگرنهادینه نماید. درفضای باهمی فرهنگ هااست که فرهنگ جهانی یارای بالنده گی پیدامیکندکه طی دادوستدعناصرفرهنگی بربالنده گی فرهنگ ملی نیزمی افزاید. دراین روندتوان انعطاف پذیری فرهنگهاافزایش مییابدوزمینۀ رشدمتوازن وهماهنگ فرهنگ هانیزمیسرمیگرددکه دورنمای گفت وگوهاظرفیتهای گزینشی فرهنگهارانیز بالامیبرد. حامیان گفت وگوی فرهنگهاوتمدنهاعلی رغم ادعای مخالفان مبنی برتمرکزیافتن وسایل ارتباطات درکشورهای غنی که صدورفرهنگی رایکطرفه میسازد، بدین باوراندکه این روندازتضادهای فرهنگی میکاهد. بالاخره موضعگیریهای خصمانۀ فرهنگی رانرمترمیسازدودیوارهای برزگ موانع میان فرهنگهارانیزفرومیریزاند. ازهمین روشماری دانشمندان تجددراپیش قراول پروسۀ جهانی شدن دربعدفرهنگی میدانند. بنابراین غرب درهرجایی بارویارویی زوج فرهنگ وارتباطات قراردارد ؛زایرامروزالزام همزیستی بادیگرفرهنگهاازطریق حضورفراگیراطلاعات به صورت کامل آشکارشده است وهم آوردی سیاسی قابل توجهی رابرپاگردانیده است . (15)
"ولتون"درکتاب خودخاطرنشان میکندکه چگونه بایستی این مثلث هویت –فرهنگ وارتباطات رادرنظرآوریم که نقش سیاسی نوینی درسطح جهانی دراندازد. وی دراین مبحث تاکیدداردکه به همان اندازه که اطلاعات وارتباطات میتواندصلح بیاورند، درجنگ افروزی هاهم میتواننداثرگذارباشند. این آن چیزی است که آنراجهانی شدن دیگرمیخواندوعنوان سومین گفت وگورابرآن میگذارد. (16)وی سومین گفت وگورابه صورت کامل فرهنگی عنوان مینماید. هدف ازانتشارمجموعۀ خویش رااندیشیدن به اوضاع ظهور"جهانی شدن دیگر"وپیریزی مفهوم همزیستی فرهنگی میخواندتازمینۀ اندیشیدن به روابط این مثلث جهنمی هویت – فرهنگ وارتباطات میسرشود. وی عبورازاین مثلث جهنمی راپس ازیک انقلاب دیگری ممکن میشماردکه بایست غرب آنراپشت سربگذاردواین گذارراارج گذاشتن به گیرنده گان اطلاعات میداند. وی انتقال پیام رامترادف بابرقراری ارتباطات عنوان نمیدارد؛ زیرادریافت هرپیامی بیشترایجاب سانسوررامیداردوسانسوررادلیلی برای نامترادف بودن آن بابرقراری ارتباطات میخواند. به باوراوگوناگونی گیرنده گان مانع اصلی جهانی شدن اطلاعات میشود. باآنکه اوهمزیستی مسالمت آمیزراازطریق پیوندبایک پروژۀ سیاسی ناتوان ناممکن میشمارد؛ولی بنای همچوجامعه ییرابابناکردن یک پروژۀ دموکراتیک وبرقراری یک الگوی ارتباطات صلح آمیزدورازامکان نمیداند. وی بابنای ارتباطات باب دشواری میان فرهنگهارامیگشاید؛ولی هویت رابایک پروژۀ دموکراتیک چنان پیچیده وبهم گره خورده مییابدکه هرآن همزیستی مسالمت آمیزرابه چالش میکشاند.درآخرناگزیری غرب رابرای بحث وگفت وگودرخصوص روابط میان فرهنگ،هویت وارتباطات به نحوی شانه خالی کردن عنوان میکند.
وی بحث درزمینۀ بالاراناکافی خوانده است ؛زیرابه باوراوبحث روی چندفرهنگی پیرامون مرکزیت دولت – ملت درسطح جهانی هنوز به اندازۀ کافی به کاوش گرفته نشده است. (17)
درجهان معاصراندیشیدن درموردروابط میان ارتباطات ،جامعه،فرهنگ وسیاست بیش ازهرزمانی اهمیت پیداکرده است. حامیان این نظربرای برقراری یک الگوی فرهنگی ارتباطات وجلوگیری ازفربه شدن اطلاعات باورمنداندکه بایست درآن گیرنده گان خودمختاروباشعوررادرنظرداشت. این نگرش که بیشتراطلاعات محوراست،به یک پروژۀ فرهنگی سیاسی باورداردکه بتواندیک نظام اطلاعاتی راازدرافتادن درورطۀ نگرش های صرف اقتصادی رهانمایدتابدین وسیله انسانهاراازتوهم وحشتنای کی رهانیدکه ازطریق شبکه های ارتباطاتی آسیب پذیراند. بویژه زمانیکه باتوسعۀ ارتباطات فاصله های فزیکی درحال ازبین رفتن اندکه خوبی اهمیت فاصله های فرهنگی رازیرسوال برده است . بنابراین تلاش بایدکردتاتوسعۀ اطلاعات وارتباطات درنزدیکی انسانهاوفرهنگهابیکدبگرموثرومفیدواقع شوندکه بابوجودآمدن فرهنگ سیاسی جهانی براقتضای جامعۀ مدنی چنان تواناییهاوظرفیت های انسانی بلندبرودکه یارای دفاع ازارزشهای انسانی درجامعه یی بوجودآیدکه درحال پامال اند.
باتوجه به اینکه ازاثرآمیزش کشورهای شرقی بامدرنیته ویانوعی ازفرهنگ جهانی نیازبرای دفاع ازهویت فرهنگی رابالابرده است که سبب درک متفاوت کشورهای توسعه یافته وتوسعه نیافته ازروندجهانی شدن رانیزببارآورده است که درنتیجه کشورهای توسعه نیافته هویت خودرادرخطر میبینندکه این مسأله به نحوی تضادآفرین است. باوجوداین تقابل شماری دانشمندان بدین باوراندکه باکاربرددرست ازتکنالوژی واقتصادمیتوان تضادمیان فرهنگ وسیاست رامحوکرد.درصورت عدم کاربرددرست ازتکنالوژی واقتصادافزارفرهنگی جهانی بیشتررشدوتوسعه مییابد؛ولی رشدوتوسعۀ فرهنگ جهانی رابه تاخیرمی افگندوفاصله میان هویت وفرهنگ هم عمیق ترمیگردد. دراینصورت نه تنهافرهنگ جهانی که زمینه سازهویت جهانی است ،بوجودنمی آید؛بلکه یکپارچگی میان ملتهاوفرهنگهارادرحوزۀ اقتصادنیزآسیب پذیرمیگرداند.
دراین شکی نیست که کاربرددرست ازتکنالوژی ،تکنیک واقتصاد به شکل متوازن وعادلانه درآشتی پذیری فرهنگهاموثرباشد،دربسترهمچوروندی یک نوع وفاق فرهنگی بوجودآیدوبتواندزمینه سازهمزیستی مسالمت آمیزفرهنگی شودتاهویت محوری ملی درراستای فرهنگ محوری جهانی قدرت سازش باهمی بایکدیگررا دریابند. این درحالی ممکن است که نیروهای خودمحورازبلندپروازیهافروترآیندوباایجادفضای اعتمادمیان کشورهای فقیروغنی توسعۀ فرهنگی درجهت جهانی شدن به معنای غلبۀ فرهنگی تلقی نگرددوهدف اساسی ازتوسعۀ فرهنگی گسترش ارزشهای مثبت فرهنگی میان کشورهای مختلف وصدورعناصرفرهنگی سازنده کشورهابیکدیگرتلقی شود.
دراینصورت توسعۀ فرهنگی درراستای جهانی شدن فرهنگی چماقی دردست قدرت های پیشرفته نخواهدبود.فرهنگهامجال رشدهمسان رامییابند،فرهنگهای بالنده ترپویاترمیشوند،بالنده گی فرهنگهادرراستای بالنده گی فرهنگی جهانی سیر مینمایدواین فرایندراقوام بیشترمییابد.
جهانی شدن ارتباطات واطلاعات
جهانی شدن ارتباطات واطلاعات جهان رابه دهکدۀ سوال برانگیزی تعبیر کرده است . بیاری فناوریهای اطلاعاتی چنان ارتباطات انسانهاوسیع وگسترده شده است که روندیادشده ملتهاراقادرگردانیده است تاازتفاوتهاوگوناگونیهای فرهنگی یکدیگرآگاهی حاصل نمایند؛ولی هنوزبدوراست که فناوریهای اطلاعاتی بدورازنفوذ اقتصادی به جولان آیندوفرایندجهانی شدن ارتباطات واطلاعات به سوی زوایان روشن زنده گی به مانوربپردازند.
بدون تردید کشورهاازلحاظ تخنیک وتکنالوژی بایکدیگرنزدیک شده اندوفاصله های فزیکی میان آنهاکمترگردیده است ودوریهای گذشته بگونه یی کمرنگ شده است.؛ولی فاصله های فرهنگی تاهنوزبه آنصورت بایکدیگرنزدیک نشده اند. پیش ازهمه فلسفۀ سیاسی ارتباطات بایدبه این مشکل پاسخ جدی بدهدواین خلاراهرچه زودترپرنماید. ازهمین روشماری ازدانشمندان توسعۀ اطلاعات رازمینه یی برای نزدیکی کشورهای غنی وفقیروتعدادی هم آنراعاملی برای فرارونفرت کشورهای فقیرازغنی به تحلیل گرفته اندکه این تحلیل جهانی شدن اطلاعات رادرهاله یی ازابهام میکشاندوباتوجه به این دشواری است که "دومینگ ولتون"(18) درکتاب"جهانی شدن دیگر"نوشته است :جهانی شدن اطلاعات دنیاراکوچک امابسیاردهشتناک نموده است.
پیش ازجهانی شدن اطلاعات تفاوتهاوگوناگونیهای فرهنگهاناپیدابود؛ولی امروزاین همه گوناگونیهاچنان آشکارگردیده است که هرکس درنزدیکترین اتاق کارخودبه خوبی میتواند، این تفاوتهارابه وضاحت ببیند. مشاهده ودرک این تفاوتهامیتواندفاجعه آفرین وهم میتوندرهایی بخش باشد. پس برملتهای جهان است که باتوجه به این تفاوتهاعناصرمفیدآنرابه کارگیرندیابرعکس عمل نمایند.ازاینکه درعصرتوسعه واطلاعات مثلث هویت ، فرهنگ وارتباطات درسمت وسودهی جهان ازلحاظ سیاسی نقش بسزایی دارندوتنهاازطریق ارج گذاشتن به گیرنده گان اطلاعات وپیام است که جهان غرب مجال رهایی ازبرزخ کنونی رامییابدوجهانیان رابه سوی راۀ روشنی رهنمون بسازد.
ازاینروباتوجه به یک سلسله رخدادهای تاریخی که بدفهمی اطلاعات درشماری مواردبحران آفرین بوده است . دانشمندان ضرورت بازاندیشی رادرمورداطلاعات توصیه میکنند. باآنهم به نقش سیاسی وعلمی اطلاعات برای ارزش آفرینی به جهان بشری درهزارۀ سوم تاکیددارند؛زیراجهانی شدن ارتباطات واطلاعات درجهانی ساختن مدرنیته وتجددنقش زیادی داردوتنهاپروسۀ منطقی ، متوازن وعادلانۀ آن درسطح جهانی میتواندمانع کاراندیشمندانی شودکه ازتسلط شرق برغرب یابرعکس یاتقابل فرهنگهابه جای گفت وگوی فرهنگهاوتمدنهادردهه های آینده سخن میرانند. چنانچه "هانتینگتون"(19)به نسبت برتری ییکه به لیبرالیزم وارزشهای غربی قایل است ازتقابل هشت تمدن وفرهنگ بزرگ جهان ازجمله کنفوسیوسی ،بودایی واسلامی باتمدن غرب سخن زده است.
نظریه های هانتینگتون سبب شدکه دانشمندانی چون پروفیسور"مهدی الماندجرا"(20)متولدسال 1933درشهررباط مراکش وصاحب چندین کتاب درموردعلوم انسانی واجتماعی و500مقاله درمباحث گوناگون وبرندۀ چندین جایزۀ بین المللی واداربه واکنش شودتادرمصاحبه بامجلۀ "اشپیگل"آلمانی در11فبروری به سه دورۀ اساسی که جهان قرن بیست راتحت تاثیرقرارداده است ،چنین اشاره نماید. وی جهان رابه سه دوره ،دورۀ استعمارکه بانقش اقتصادی مشخص میشود، دورۀ استعمارکه بانقش سیاسی مشخص میشودودورۀ پس ازاستعمارکه باتعارضهاوتضادهای فرهنگی همراه است،تقسیم کرده است . باتوجه به این نظرجهانی شدن درحوزه های فرهنگی واجتماعی هنوزباچالش های زیادی مواجه است که نقش اطلاعات وارتباطات برای نابودی این دشواری خیلی حیاتی ومهم تلقی شده است. گرچه تحمیل یک فرهنگ واندیشه به کمک فناوریهای اطلاعاتی وارتباطاتی کمتردرکاستن بحران جهان تاثیرگذاراست ؛ولی توسعۀ فناوریهای یادشده دراشاعۀ اندیشه های جدیدوجهان شمول وهم فرصت یابی فرهنگهاوتمدنهای دیگر برای دفاع ازفرهنگ وتمدن آنهامیتواند، گام موثری درسطح جهانی باشد. بنابراین جهانی شدن ارتباطات برای نهادینه کردن ارزشهای جهانی شدن درحوزه های مختلف تاثیرگذاراست . وبعیدنیست که فرایند نامبرده رژیمهای اقتدارگرارابه وحشت افگنده است. بعدهنجاری ارتباطات درگذشته هم میتوانست راهنمای عمل خوبی برای سیاست گذاران اجتماعی باشد؛ولی برعکس تلاشهای اندیشمنداندان دراین خصوص نظریه های هنجاری اقتدارگرا،مشارکتی ،توسعه بخش ،کمونیست روسی ولیبرال رابوجودآورد. این بایدهاونبایدهابودکه اندیشمندان راواداشت تااطلاعات راازدرافتادن به ورطۀ جنگ وبحران رهایی بدهندوقشری گرایان حوزۀ فرهنگ وهویت راازپیوندمیان ارتباطات ودنیای انسانی آگاه بسازند؛ولی این تلاشهاهنوزبه ثمرننشسته اند.
عدم توجه به نقش هنجاری ارتباطات وتوجۀ بیشتربه نقش کارکردی آن سبب شدتاارتباطات به عنوان ابزاری درخدمت این فرایندقراربگیرد. یعنی ارتباطات برای ارتباطات درحقیقت ارتباطات قربانی دادوستداطلاعاتی گردیده است. ابزاری شدن ارتباطات نه تنهامانع تقابل تمدنهاوفرهنگهانگردید؛بلکه شرکت های بزرگ که مرکزآنهادرامریکاوجاپان است بابدست آوردن پول های کلان عامل اصلی فروپاشی ارتباطات جهانی شده اند. ارقام دراین رابطه گواهی میدهند:درسال 1960درآمد20درصدازافرادثروتمنددنیاسی برابر20درصدفقرابود. امروزاین وضعیت به کمک جهانی شدن ارتباطات تغییرکرده است. درآمدثروتمندان نسبت به فقرادرسحرگاۀ قرن بیست ویکم نه سی برابر؛بلکه 82برابرشده است . بانکهای بزرگ باسرمایه یی درگردش هزارملیاردیورویی ،بیش ازتولید ناخالص ملی یک سوم جهان سرمایه اندوخته اند. ازمیان شش ملیاردجمعیت دنیا500ملیون درآسایش زنده گی میکنند؛درحالیکه 5.5ملیاردانسان درفقرجانکاودست وپامیزنند. حتادرکشورهای ثروتمندی چون امریکا32،ملیون افراددارای امیدبه زنده گی پایین تراز60 سال 40 ملیون بدون بیمه وحمایت صحی و45ملیون پایین ترازآستانۀ فقراند. دراروپابه هنگام شکل گیری یورو، 50ملیون فقیروو18ملیون بیکاروجودداشته است. این درحالی است که سرمایۀ پانزده ثروتمندجهان ،بیش ازتولیدناخالص بخش عظیمی ازکشورهای افریقایی است. هریکی ازشرکتهای بزرگ ،بیش ازصادرات 120کشوربسیارفقیر،فروش دارند. این شرکتها70درصدتجارت جهانی راتحت کنترول وسیطرۀ خویش دارندوباقدرت خودبرتصمیم های سیاسی وحکومتی کشورهافشارمی آورند. درواقع درعصرجهانی شدن اطلاعات ،جهان به نفع اغنیا چرخیده است. (21)
جهانی شدن اطلاعات ومشکل هویت
باآغازقرن 21وفروپاشی سازمان تجارت جهانی ورویدادهایی چون 11سپتمبرغرب زیانهای لیبرالیزم درحوزۀ فرهنگ رادریافت .علت اساسی این شکست عدم احترام واقعی به فرهنگ های متعددونبودتوازن درگفت وگومیان شرق وغرب خواند شد ه است که ارتباطات نتوانست ازعهدۀ آن به خوبی بدرشود. غرب دراین مدت توانست تاانبوهی ازاطلاعات رابه جهان پخش کند؛ولی مردم وجامعۀ بشری کمترآمادۀ پذیرش آنهااند. بنابراین نتیجۀ آن رویارویی میان فرهنگ وسیاست باتخنیک یاتکنالوژی واقتصادراببارآورد؛زیرااین انقلاب بافرهنگ غرب همگون است ،باآن سرسازش داردوامابافرهنگهای دیگردرتقابل وتضاداست .
این تفاوت تغییرپذیری وهویت رابه مثابۀ دونمادتجددبیشترازهرزمانی قابل توجه گردانیده است ؛زیراکشورهای جهان به همان میزانیکه جویای هویت خویش اند،آرزوی دگرگونیهای جدی راهم درسرمی پرورند. این دوپدیده به مثابۀ لازم وملزوم یکدیگردرارتباط باهم راۀ هماهنگ ودشواری راطی مینمایندوازسویی هم اطلاعات وارتباطات است که تغییرپذیری وهویت راشکل میدهد. گوناگونی فرهنگهاوهویت هااین پروسه راپیچیده ترگردانیده است . توسعۀ اطلاعات وارتباطات به نیروی جاذبۀ فرهنگی وهویتی نیز می افزاید. ازهمین رودانشمندان به جهانی شدن صنایع ارتباطاتی واطلاعاتی باوردارندتابه جهانی شدن فرهنگ جهانی . دراین شکی نیست که فرهنگ مسلط توانایی تحمیل ارزشها،باورهاوعقایدخودرادارد. بااین شرایط آیاممکن است که چنین روندی زمینه سازوحدت فرهنگی درجهان باشد.گرچه یکپارچگی میان فرهنگ هاوملتهادرقلمرواقتصادممکن است ولی درحوزۀ شبکۀ ارتباطات مسأله چیردیگری است . این درحالی است که باتوسعه یافتن هرنوع شبکۀ ارتباطاتی فرهنگهای دیگرحساسترمیشوندوبه صورت جدی آمادۀ عکس العمل میگردند، زیراهرشبکۀ ارتباطاتی درقدم اول برای اشاعۀ ارزشهای فرهنگی خودگام برمیدارد.
ازهمین رو"ولتون "(22)درکتاب معروف خود"جهانی شدن دیگر"نوشته است :"گسترش شبکه های ارتباطاتی بدون توجه به فرهنگهاوبینشهای موجوددرجهان سبب هراس ودلهره درمیان ملتهامیشودیاقوۀ تهاجمی آنهارابرمی انگیزاند. "
درحقیقت پیامدتوسعۀ ارتباطات سبب واکنش شدیدکشورهای فقیردربرابرکشورهای غنی است که برانگیزندۀ استعمارفرهنگی میباشد. این انگیزه برتری جویی فرهنگی وهویتی رابه دنبال دارد. ملتهاوفرهنگهای زیرتهاجم فرهنگی غرب ازطریق شبکه های اطلاعاتی وارتباطاتی ناگزیراندتابرای بقای خوداظهارهویت کنندوبرای اثبات هویت خودنیازانکارناپذیربرای غنای فرهنگی دارند . آشکاراست که برتری جویی فرهنگی زایندۀ بحران های فرهنگی ودینی میباشند. که حتادربسامواردخشونت آفرین است . آماج این همه خشونتها غرب وفرهنگ آن میباشد؛زیرافرهنگ وتمدن غرب منشأومبدأ اصلی منطق ارتباطی است . که ازتجددغربی سرچشمه گرفته است . ازهمین رودرغرب پیوندمیان تمدن وهویت کامل ودرسایرکشورهاناقص خوانده شد ه است.
حالا چگونه بایدعمل کردتابرای جلوگیری ازعواقب ناگوارازجهانی شدن اطلاعات به نفع صلح وهمزیستی مسالمت آمیزبهره گرفت تاهمزیستی مسالمت آمیزمیان فرهنگهاراسامان داد. گرچه دراین موردنظریات زیادی موجوداست ؛ولی به گونه یی نظریۀ "ولتون"راپیشکش میکنم که درکتاب خودچنین نوشته است :"یکی پیوندموفقیت آمیزورضایت بخش میان ارتباطات ،تغییرپذیری وهویت وفرهنگ ودوم بی توجهی به مسآلۀ پیچیدۀ هویت وارتباطات که دراین صورت بایدمنتظرسیلی هویت بود."بنابراین موضوع درسالهای اخیردانشمندان تلاش دارندتاراههای سالمی رادریابندکه فرهنگهای دیگردرمبارزه میان هویت وتجددبه دشواری مواجه نشوندوباحفظ آرمانهای ملی وآرزوهای فرهنگی خودازفناوریهای اطلاعاتی وارتباطاتی استفاده کرده بتوانند.
جهانی شدن اطلاعات وسیطرۀ افزارفرهنگی برفرهنگ
توسعۀ اطلاعات وارتباطات درگسترش جهانی شدن افزارفرهنگی نقش بزرگ وتعیین کننده یی دارند. برای درک اهمیت بعدفرهنگی درارتباطات سه شاخص فنی ،سیاسی ،واجتماعی وفرهنگی قابل تحلیل وشناخت میباشندکه هرکدام دربسترزمان به صورت گوناگونی تحول مییابند. بعدسیاسی وفنی ارتباطات خیلی سریع وموازی بایکدیگرتحول می پذیرند؛ولی دگرگونیهادربعدفرهنگی واجتماعی بسیارپیچیده وبه کندی پیش میروند.
امروزمیبینیم که دگرگونیهاییکه درسطوح اقتصادی وفنی صورت میگیرد،خیلی شگفت آوراست وبه شکل فراگیری درحال گسترش میباشند؛امااین تحول درسطوح فرهنگی واجتماعی که ازاهمیت ویژه یی برخورداراست . به بسیارکندی به پیش میرودوحتاناپیدااست . به هراندازه ییکه کشورهای جهان ازلحاظ فزیکی بایکدیگرنزدیک میشوند، به همان اندازه فاصله های فرهنگی رابیشترآشکارمیگردانند. باازمیان رفتن فاصله های فزیکی یکنوع تهاجم فرهنگی برملامیشودکه فرهنگهاقدبرمی افرازند،به رقابت آغازمیکنندوناگزیربرای درک عناصرفرهنگی خویش میشوند. ملتهاباشناخت عناصرفرهنگی خودبه درک فاصله های فرهنگی یکدیگرآگاهی پیدامیکنند. ازهمین رواست که عدم توازن دررشدشاخص های ارتباطات یکنوع گسستگی درعرصۀ ارتباطات رابوجودآورده است؛زیرااطلاعات نتوانسته است درتحکیم ارتباطات میان مردم نقش کارسازی راادانماید.علت آن عدم پخش اطلاعات درفضاوزمان مشابه است ، یعنی گیرنده گان اطلاعات درعین زمان وفضاسیرنمیکنند .ازهمین روشماری دانشمندان چون "ولتون"باورداردکه بامدادقرن بیست ویک گسیختگی میان اطلاعات وارتباطات رانمایان گردانیده است."این حالت بزرگترین مشکل رادرسطح جهان بوجودآوردتاملتهاوفرهنگهایکدیگرراطردکنندوهمزیستی مسالمت آمیزرانپذیرند. باآنکه درگذشته هاشگاف عمیق میان اطلاعات وارتباطات درسطح ملتهاودولتهابود؛ولی باجهانی شدن اطلاعات نه تنهااین شگاف میان ملتهاودولتهاژرفترگردید؛بلکه بابلندرفتن آگاهی های مردم عمیق ترین شگافهای فرهنگی میان ملتهانیزآشکارشد.این شگاف ناشی ازتقابل فرهنگی درعصرجهانی شدن اطلاعات است .
جهانی شدن اطلاعات به وضوح نشاندهندۀ برتریهای فناوری غرب میباشدوغرب ازطریق افزارفرهنگی مسلط خویش دراشاعۀ فرهنگ خودتلاش دارد. این جریان یکطرفه بیانگرآشکارسلطۀ فرهنگ غرب ازطریق تکنالوژی اطلاعاتی آن میباشدکه آسیب جبران ناپذیری برروندارتباطات درسطح جهان واردکرده است. ازهمین رواست که دانشمندان فروریزی پیوندمیان اطلاعات وارتباطات راکه درحقیقت الگوی خاص غربی دارد،پیش بینی مینمایند. بااین تحلیل بزرگترین مشکل میان فرهنگ اطلاعاتی وفرهنگ ارتباطاتی خودنمایی میکندکه حالت های گذرازپیام به روابط راوانمودمیسازد. آشکاراست که دراین حال پیام ناقص تامین کنندۀ روابط ناقص است.
غرب درروندجهانی شدن اطلاعات نه تنهابه صدورفرهنگ خودمی پردازد؛بلکه وسایل وابزاراطلاعاتی خودراهم به جهان صادرمینماید. بدون تردید غرب درپروسۀ صدورفرهنگی به نسبت رویارویی فرهنگهابه دشواری مواجه است؛ولی برای صدوروسایل اطلاعاتی چندان به موانع برنمی خورد. ازهمین جهت است که این پروسۀ سلطۀ غرب راازنگاۀ تکنالوژی اطلاعاتی برملتهاوفرهنگهاتسریع میبخشد.
برانگیختن انتقادبرضدکشورهای غربی به ویژه امریکاازهمین جانشئت میکندکه گویااین کشورازطریق جهانی شدن اطلاعات راه رابرای تحکیم سیطرۀ خوددرجهان فراهم مینماید. دیروزبه نسبت نبودتعددفرهنگی یک نوع تجانس وهمگونی نسبی برجهان حاکم بودوبرقراری روابط میان مردم همگون وحتاآنقدردشوارنبود؛ولی امروزتوسعۀ اطلاعات چنان تعددفرهنگی رابارآورده است که حتاگفت وگوی فرهنگی رابه چالش گرفته است. ازهمین رواست که ماامروزشاهدیک شگاف عمیق درنظام ارتباطات هستیم که تخنیک درحال چیره شدن برفرهنگ میباشد.
غرب بابی توجهی تمام و عدم ارجگذاری به فرهنگ هاومیزان پذیرش اطلاعات ازطرف جوامع دیگربه انقلاب تخنیک درحوزۀ اطلاعات ادامه میدهد. انقلابیکه بافرهنگ غرب سرسازش دارد؛ولی بافرهنگ های دیگرهرگزنه . دانشمندان هدف ازاین انقلاب راباویژه گی های غربی آن سیطره جویی وسایل وابزاراطلاعاتی برجهان میدانندکه بیانگررویارویی فرهنگ وسیاست باتخنیک واقتصادخوانده میشود. این مسأله به اثبات رسانیده است که اطلاعات خالق ارتباطات نیست .درحالیکه تکامل فناوریها وارتباطات برای ایجادفضای نوین ارتباطات معنای"دهکدۀ جهانی"راببارآورده است که فریبی بیش نمیباشد. به گونۀ مثال پس ازدستیابی انسان به تیلفون بعدرادیو، ماهواره وانترنیت است که درحوزۀ ارتباطات انقلابی دست داده است وفضای نوین ارتباطی رابوجودآورده است که فضای نامبرده به معنای "دهکدۀ جهانی"باهمه زرق وبرقی که داردسرابی بیش نمیباشد. دهکدۀ جهانی درواقعیت سکوی پرش غرب است برای سیطره یابی تخنیکی واقتصادی آن برکشورهای دیگروهدف ازتبلیغات غرب رادراین راستادستیابی به اهداف درازمدت اقتصادی آن بویژه درجهان سوم میدانند.
سه دیدگاۀ مهم درموردجهانی شدن
دیگاههای مهم درموردجهانی شدن رامیتوان به سه دسته تفسیم کرد.
دسته یی ازکارشناسان ومحققان نسبت به جهانی شدن دیدبدبینانه یی دارندوآنراپرمخاطره وهولناک برای آیندۀ جامعۀ بشری ارزیابی میکنند. نتیجۀ جهانی شدن رابه مثابۀ غربی شدن وتحمیل الگوی فرهنگی غرب به ویژه امریکابرکشورهای دیگرمیخوانند. ازهمین رواست که تلاشها برای جهانی شدن زیرنام یکسانی فرهنگی جزازبین بردن ممیزههای فرهنگی ،فتح گستردۀ جوامع گوناگون رابه وسیلۀ یک فرهنگ چیزی دیگری نمیتوان تلقی کرد،جزاینکه اسمش رابگذاریم "غربی شدن".
دانشمندانی که بدین باوراند، جهانی شدن راایجادشگاف های اجتماعی وافزایش فقردرکشورهای فقیربه معنای سلطۀ کشورهای غنی برکشورهای فقیرمیدانند. ازنظراینهاجهانی شدن یک روندنامتوازن است که توانمندان توانمندترفقرافقیرترمیشوند. درواقع درفرایند جهانی شدن فاصلۀ زنده گی میان داراها ونادارهاهرروزبیشترمیگرددودرنتیجه شماری ازسیری میترکندوبخش عظیمی ازمردم جهان ازگرسنگی های دوامدارجان میدهند. بهترخواهدبود،اگرنام این فرایندرابگذاریم "بلندشدن ثروتمندان جهان برلاشهای استخوانی وتن های زخمی انسانهای مظلوم گیتی ".
دسته یی هستندکه جهانی شدن رسیدن به یک جامعۀ مدینۀ فاضله ارزیابی میدارند که درسایۀ آن همگرایی ،همزیستی مسالمت آمیز،رفاۀ اقتصادی ،نابودی نظامهای استبدادی وجامعۀ مدنی بین المللی ودرآخرین تحلیل آزادیهای انسانی ،حقوق بشرودموکراسی جهانی رشدوبالنده میگردد.
دستۀ سوم بیشترآنانی اندکه نسبت به روندجهانی شدن دید انتقادی دارند، ابعادگوناگون آنرابه بحث گرفته اند، قوت وضعف آنراتحلیل نموده اند. ازژرف تحلیل هاراۀ سالمی راجستجومینمایندکه بتواند درآینده ضمانت رفاه وسعادت تمام جوامع بشری باشد. این دیددرواقع جامع نقاط قوت دیدگاههای بدبینانه وخوشبینانه نسبت به جهانی شدن میباشدکه راۀ دشوارجهانی شدن راباعبورآگاهانه وهوشمندانه ازفرازهویت ، فرهنگ وملیت درآنسوی افق روشن تاریخ کاوش مینمایند.به قول داکتر"مجتبی مقصودی"(23)دیدگاۀ سوم مربوط به کسانی است که امکانات وآسیب های جهانی شدن رادر قابل بحث ومناقشه میدانند.
دستۀ چهارم جهانی شدن رامربوط ومنوط میدانندبه ظرفیت وتوانمندی فرهنگهاکه کدام فرهنگ توانایی آنرامییابدکه ازمتن همۀ فرهنگهابه پیش بتازدوخوب بدرخشد. دانشمندانیکه بدین نظرباوردارند، مدعی اندکه درروندجهانی شدن زمینۀ دادوستدعناصر فرهنگی بیشترمیشود. بابلندرفتن سطح آگاهی ملتهافرهنگی قابلیت پذیرش همگانی پیدامینمایدکه به صورت کل پاسخگوی نیازهای مادی ومعنوی انسان به صورت طبیعی باشد؛زیراانسان درمسیرحرکت خودپس ازدرک فرازوفرودهای افراط وتفریط بارفرهنگهابالاخره ازآنهاخسته میشود وناگزیرمیگرددتابرای رفع خستگی جانکاوخویش به فرهنگی رجوع نمایدکه سرشارازارزشهایی باشدکه عطش پایان ناپذیراورابرای رهایی ازقیدوبندهابه صورت کامل اشباع نماید . زنده گی درغرب وازهم پاشیده گی نظام خانواده گی درنتیجۀ نظام ماشینی درآن تاحدودی ازابهامات دراین مورد پرده برمیداردکه چگونه انسان مغرب زمین لالهان وسرگردان درجستجوی گمشدۀ خودمیباشد. وباتپش وتلاش فراوان میکوشد تابه آن ارزشهایی دست یابدکه ازلحاظ مادی ومعنوی روح ملتهب ومضطرب اوراآرام نگهدارد. بنابراین ناگزیربه فرهنگی نیازداردکه بتوانداوراازاین نگرانی جانکاورهایی ببخشد. برای رسیدن به این مامول فرهنگی توانایی یاری انسان رادراین راستاداردکه دارای روح سرشارازمعنویت وظرفیت بلندی ازجاذبه های انسانی برای جامعه سازی باشد. وبه صورت حتمی گفت وگوی تمدنهاوفرهنگهابه شکل واقعی ،معقول ومنطقی درفضای صلح آمیزراه رابرای تبارزچنین فرهنگی آماده خواهدگردانید.
گفتنی است که درکنارگفت وگوهای غربزده گی ، غرب گریزی شماری ازدانشمندان مسلما گفتمان بازگشت به خویشتن راعنوان کرده اند . درگذشته ها علامه اقبال لاهوری دراین راه گامهاییراگذاشت ومرحوم علی شریعتی آنربااندیشه های صمیمانه وعاشقانه اش تقویه کردوامام خمینی آنرابباروبرگ بنشاند. دراین گفت وگوبرخوردمستقلی باغرب مطرح شده است. این گفتمان ابعادگوناگون تمدن غرب رابه شناسایی میگیردکه منجربه جداکردن وجوه مثبت تمدن جدیدغرب درحوزۀ اندیشۀ وتجربه ازیکسوووجوۀ سلطه جویانه واستعمارگرانه آن ازسوی دیگرمیباشد. دراین رویکرد به بازگشت به خویشتن اسلامی وتکیه بربنیادهای دین اسلامی تاکیدشده است. چنانچه امام فرموده است:" ماباید بدانیم که هستیم وچی هستیم ومملکت مااحتیاج به چی داردوبه کی دارد؛زیرااگرماخودراپیدانکنیم ، نمیتوانیم یک ملت مستقل باشیم ویایک ملت آزادباشیم ..."دعوت بازگشت به خویشتن اومعنای واپس گرایی نه ؛بلکه یک راهبردوروش عملی است برای رهایی وازوابستگیهابه غیروبی هویتی که منجربه بازیابی یک هویت اصیل اسلامی بااندیشه های پیشرفته گردد. این بازگشت برگشتن به زنده گی 14صدسال پیش نه ؛بلکه بازگشت به عدالت آنزمان باقبول مظاهرتمدن جدیدتلقی شده است.
تحلیل های از "نظام جهانی"سرمایه داری
دراین رابطه بیجانخواهدبوداگرازجمع این جریان فکری به کارنظریه پردازان عمدۀ آنهاچون "سمیرامین "، "امانویل والرشتاین"و"آندره گوندر"اشاره شود.گرچه بنابرگسترده گی حوزۀ مطالعات ومنابع الهامی گوناگون هرسه تن ازیکدیگرنتیجه گیری رارای دریافت موضع مشترک آنهابدشواری روبرومیسازد.
"سمیرامین(24)"که خودرامارکسیست میخواندودرآثارش روحی انتقادی ازنظریه های امپریالیستی بچشم میخورد؛ولی توانسته است تاازتحقیقات درموردعدم توسعه ازتحقیقات"رائول پربیش"وبه نحوی جانبی ترازتحقیقات فرانسواپرو"بهره بگیرد. وی تاریخ گسترش سرمایه راهمان تاریخ قطب بندی جهانی بین شکل بندیهای اجتماعی مرکزی وپیرامونی میداند. بااین تفکربه نحوی از"مجموعۀ ارتدکس"مارکسیستی(راست گرایی افراطی درمارکسیزم) فاصله میگیرد.
ازنظراومراکزسرمایه داری تصویرهای فردای مناطق پیرامونی یعنی اطراف نظام مرکزی رابازتاب نمیدهند. برای "جبران عقب مانده گی"هادرمناطق پیرامونی جزراهی برای برپایی "جامعه یی ازطرازدیگر"راۀ دیگری راپیش بینی نمیکند. وی عدم توسعه درمناطق اطراف وماحول نظام سرمایه داری رانتیجۀ تعدیل ساختاری دایم "مناطق پیرامونی"براساس ملزومات سرسایۀ مناطق مرکزی تلقی میداردکه تضادبین مرکزوپیرامون رابوجودمی آوردواین تضادمانع آن شده است که دراقتصادهای پیرامونی جهش رخ بدهدتامنجربه تولیدسرمایه داری ملی صنعتی وخودمرکزدرکشورهای مناطق پیرامونی شود. نتیجۀ این روندبوجودآمدن ساختارهای اقتصادی نامرتبط سرامایه داری میشودکه اقتصادمناطق پیرامونی راوابسته به اقتصادمرکزی میسازدوسبب ایجاد سیستم تولیدی باویژه گیهای اضافه ارزش آفرین میشود. ازهمین روسیستم جهانی ازنگاۀ اوماهیت خودبیگانگی کالایی رادربرداردوحرکت آنرادرراستای مناسبات "تیوری مبادلۀ نابرابر"پیش بینی میکند. که درنتیجه مزدهاهمپای بارآوری درمرکزرشدودرپیرامون رشدنمیکند . درحالیکه 75درصدمردم درپیرامون زنده گی میکنند. این روندمنجربه نابرابری مناطق مرکزی وپیرامونی میگرددکه نتیجۀ حتمی آن رسیدن به جامعۀ "سوسیال امپریالیزم"است تابه"سوسیال دموکرات".
ازهمین رو"سمیرامین " (25)تلاشهابرای توسعه راکه درمناطق پیرامون به اجرادرمی آیند،دراشکال لیبرالیزم نواستعماری (گشایش به سوی بازارجهانی)،چه ملی گرایی رادیکال( مدرنیزه کردن به نحوی که درباندونک مصرمطرح بود) وچه درپیروی ازمدل شوروی سابق (ترجیح دادن به صنایع صنعتی کننده بردهقانی)رانه تنهابه عنوان زیرسوال رفتن فرایندجهانی شدن؛بلکه ادامۀ تلاشهایی میداندکه نتیجۀ آن جزسبب ورشکستگی عمومی توسعه راۀ دیگری رادرپیش ندارد.
درآخروی توسعۀ اقدامات سیستماتیک به سمت ایجادجهانی چندمرکزی راوسیله یی برای کشودن پیشرفت مستقل درجهت انترناسیونالیزم ملتهایعنی چیزی به سوی گذار"فراترازسرمایه داری"یاسوسیالیزم جهانی میخواند.
"والرشتاین(26)که نظریه های خویش رادرموازات اندیشه های "فرناندبودل "ومکتب "آنال" تنظیم کرده است ونیروی تحلیل خودرابیشترازتیوریهای "ساختارهای تبذیرجویانه""الیاپریگوژین"برمیتابد. وی قرائتی ازمارکسیزم ارایه میدهدکه ازمحدوده وشعاع اندیشه های اودورمیشود. ازآنروآنرا"سیستم گرا"خوانده اند.
"سمیرامین"میکوشدتاسیستم جهانی رادرمضامین ماتریالیزم تاریخی تفسیرکند؛ولی برخلاف او"والرشتاین"که هدف اوواردکردن عناصرتحلیلی مارکسیستی درآن میباشد،برای رسیدن یاراهیابی به یک سیستم گام گذاشت. ازنظراوتزهای مارکس برای درک جهان تاریخی معتبروبالاترازآن حتاانقلابی است. "سمیرامین"درکتاب "علم اجتماعی رانیندیشیدن"دریک چشم اندازسیستم جهان رادرسه بعداول دربعدجغرافیایی یامکانی (فضای یک جهان)یعنی آن وحدت تحلیلی ارزیابی میکندکه بایدبرای مطالعۀ رفتاراجتماعی پذیرفتنی باشدوباتوجه به سیستم جهان درشکل جغرافیایی کشورهاقابل تطبیق باشد. دوم دربعدزمانی یعنی سیستم جهان هاراتاریخی بررسی مینمایدوطوری ارایه میداردکه شبکه های ادغام شده ومستقل راازفرایندهای درونی سیستم میشماردکه ماهیت سیاسی واقتصادی دارندکه مجموعۀ شبکه هابه نحوی وحدت وساختارهای سیستم راتامین مینمایدوباوجودتحول بی وقفه یکسان باقی میمانند. وسوم تحلیلی یعنی درچهارچوب بییشی منسجم ومفصل سیستم جهان رابه تحلیل گرفته است . ازنظراوسیستم جهان صحنۀ ویژۀ "نوعی تشریح اقتصادجهان سرمایه داری است" ؛ولی ازساختارهای سیاسی منحصربفردآنرامحروم میشمارد.
اوباورداردکه که اقتصادجهان سرمایه داری دارای چندویژه گی متمایزاست . اولین آنراقوۀ محرکۀ بی وقفه ویک نوع خودپایبندی تمرکزسرمایه میداندکه همواره درحال گسترش میباشد. وی مدعی است که برای اولین بارپس ازقرن 15یک اقتصاد-جهانی خاص بوجودآمدوبخش های وسیعی ازاروپارافراگرفت.این شیوه توانست ،چهارچوبی رابرای توسعۀ شیوۀ سرمایه داری فراهم کند. شیوه ییکه نیازمنداقتصادجهانی است وپس ازتحکیم یافتن آن درفضاوزمان گسترش یافت وامپراطوری های اطراف خودرابه مثابۀ خورده سیستم هادرخودجذب نمود.
وی مبادلۀ کالایی نابرابردرجهان سرمایه رابه انتقادگرفته است وبرای جلوگیری ازیک مبادلۀ نابرابر،کنترول کارگران وانحصاری کردن تولید بوسیلۀ سرمایه دار،برای توضیح تقسیم کاربین مرکزوپیرامون وجودیک نیمه پیرامون رادرداخل سیستم به مثابۀ پرکنندۀ این خلاجداناپذیرمیداند.
به نظراوهژمونی اقتصادی وسیاسی درسیستم سرمایه داری درحال دگرگونی است که به طورمداوم تحت رهبری یک دولت هژمونیک میباشد. اوباورداردکه جاپان واروپاازهم اکنون باموفقیتی کم یابیش همچون مدعیان عرصۀ هژمونیک آیندۀ جهان قدعلم میکنند. وی دراین روندبه ریتم (ضرب آهنگ)ادواری (خرده ساختاری)وگرایش های دیرپای (کلان ساختاری)توجۀ دقیقی داردکه ازسرمایه داری تاریخی عبورمیکندتابرآن نقش تناوب دوره های رکودورونق به ویژه وقوع مکرربحران های بزرگ رابزندتاموازنۀ آنراحفظ نماید.ازنظراوسرمایه داری تاریخی دراولین سالهای قرن بیستم واردیک بحران ساختاری شدوبه صورت احتمالی طی قرن بعدبه عنوان سیستم تاریخی یی پایان مییابد.
آندره گوندرفرانک(27)"بانوشته های خودموسوم به "پل باران"دربارۀ اقتصادسیاسی به نحوی به اندیشه های ساختارگرایان امریکای لاتین نزدیک میشودکه به این ترتیب باتاثیرپذیری ازمارکسیزم درمیان "وابستگی گرایان"رادیکال جای میگیردوبه سرعت اورابه سوی تحلیل های نظام جهانی رهنمون میسازد. ازهمین رواست که نخستین منبع الهام تمام نظریه پردازان نظام جهانی آثارمارکس میباشد؛زیرااوسرمایه داری رااولین شیوۀ تولیدی جهانی شده ارزیابی کرده است. به باوراینهامارکسیزم رابایدباژرفای بیشتری نوسازی کردتابه عنوان اندیشۀ تکامل واقعی جهان واقدامی برای تحول انقلابی جهان باقی بماند."آندره "اکثرنوشته های خودرابرای زیرسوال بردن نقش پیشروانۀ گسترش سرمایه داری (ازطریق تاکیدبراخذارزش اضافی اقتصادی)درقاره های آسیامتمرکزگردانیده است . وی توسعه نیافتگی کشورهای پیرامونی یعنی بیرون ازمرکزکشورهاییراکه بیرون ازمراکزقدرت مستقیم نظامهای سرمایه داری قراردارند،یکی ازنتایج ذاتی گسترش جهانی سرمایه داری تفسیرکرده است وعامل آنرامبادلۀ غیرعادلانۀ ساختارهای انحصارگرایانه ازنظام سرمایه داری عنوان میکند. این نظام رازنجیره یی میداندکه هرحلقۀ آن اشکال استثماروسلطه بین متروپول هاوکشورهای وابسته راباخوددارد. که درنتیجه سبب توسعۀ مناطق "برای اقلیت"درمرکزوتوسعه نیافتگی "برای اکثریت"درحاشیۀ کشورهای پیرامونی میگرددکه زنده گی انسانهارادراین مناطق رایادآوربرزخ وحتاجهنم میخواند.
وی راۀ علاج کشورهای پیرامونی سیستم سرمایه داری راازتوسعه نیافتگی وسلطۀ نظام سرمایه داری تنهاانقلاب سوسیالیستی میخواند. درحالیکه تجربۀ سوسیالیزم بیش ازهفتادسال درشوروی سابق به خوبی ازآب بیرون نگردید.
به باوراوغنای مقولات اساسی مارکسیستی چون طبقه ، ملت ، دولت ، بازارجهانی شده وغیره رادرزمینه های تیوریک وسیاسی تاحدودی مرهون تحلیل های مدرن سرمایه داری عنوان مینمایدکه گویامارکسیزم ازاین بحث هاغنای بیشترکسب کرده است وتاکیدداردکه برای نوسازی آن برپایه های تیوریک تجربی استوارتر،وسیع وعمیق ترغیرتاریخی گراوغیراقتصادگرابایست گام برداشته شود.
به باوراوپیشرویهای فکری راکه درمباحثه بااقتصاددانان منتقدمارکسیستی چون "شارل بتلهایم" ، "پل بوکارا"،"روبرت برنر"،:موریس داب"،"ارنست ماندل"،"ارنستولاکلو"،"پل سویزی" ..ودیگرجنبش های فکری به ویژه ساختارگرایی بدست آمده است وآنهاراباتاثیرگذاری های واقعی که امروزتوسط نظریه پردازان سیستم جهانی سرمایه داری برکشورهای دیگراعمال میشود،بایست به سنجش گرفته شوند. چه این مباحثه دربارۀ اقتصاددانان منتقددربارۀ نیومارکسیست هاوپسامارکسیست هاباشدکه علوم اجتماعی رادرحوزههای متفاوتی بسط داده اندچون "جیوانی اریگی" یا"هاری ماگداف" دراقتصاد، "اتی ین بالیبار"و"ژاک بیده" درفلسفه ، "پایلوگونزالس کازانووا"درعلوم سیاسی ،"پی یر- فلیپ بی" درانسان شناسی یادربارۀ نویسنده گان اصلاح طلب چون "میشل بو"،"الن لی پی یتز"،"تئوتونیودوس سنتس"،"اسوالدوسونکل" یابه خصوص "سلسوفورتادو"باشدوچه بهترکه زمانی این تیوری هاباتجربه های جنبش های آزادی بخش ملی عجین شوندوبوسیلۀ آنهاتجربه شوندوباتوجه به حفظ تزهای امپریالیستی ازآنهاهم فراتررفت. مسلم است که درکشورهای آسیایی وافریقایی بازتاب روشنی خواهندداشت . وی نیومارکسیست هارافرامیخواندتاباروشنفکران کشورهای جهان سوم درافریقاوآسیایکجاکارکنندتابه نتیجۀ ثمرباری برسند.این بحث راازآنروجدی میخوانندکه گفت وگوهای نیوکلاسیک مسلط به صورت یک سیستم جدیدایده آلیستی درراستای نابودی تزهای نوآوارانه قدمیکشندوبرای توجیۀ نظم مستقرجهانی سرمایه داری کارمیکند
. (28)
جهانی شدن وتجارت جهانی
جهانی شدن دربالاترین سطح سیاسی ،اقتصادی ،طلاعاتی وارتباطاتی به معنای روندغیرملی کردن بازارها (قتصاد)سیاستهاوسیستمهای حقوقی میباشدکه بصورت فراگیرتمام حوزه های سیاسی ،اجتماعی ،اقتصادی وارتباطات رادربرمیگیرد. روندیادشده که ساختارهای بالارادرموازات یکدیگردرراستای رفاۀ انسانی درسطح ملی به پیش میکشاند. تجارت برمحوراقتصاددرتسریع روندیادشددربسامواردنقش تعیین کننده دارد.
تجارت درروندجهانی شدن نقش بایسته یی داردکه بحیث موضوع قابل بحث درسطح بین المللی میان سازمانها،حکومتهاونهادهای حکومتی وحتادنیای علمی وادبی میباشد. جهانی شدن تجارت کمپنیهارافرصت میدهدتادرظهوراقتصادجهانی،توسعه ورشدآن سهم قابل ملاحظه یی بگیرند. کمپنیهاتلاش میکنندتابنابرضرورت های فرهنگی ،زبانی ،ملی وقومی پاسخگوی نیازهای جامعۀ بشری وهم ضامن رفاه وآسایش جهان بشریت باشند. دراین جریان شرکتهای بزرگ فراملیتی بوجودمی آیندوشماری ازشرکتهای محلی وملی بنابرعدم رقابت درنتیجۀ سرمایۀ کم ازمیان میروند.
دررندجهانی شدن اقتصادنقش مرکزی راداردکه شامل فعل وانفعالات ورشدروزافزون درتمام سیستم های اقتصادی درسطح بین المللی میگردد. دراین روندتبادل ناگهانی فرامرزی درحوزههای اجتماعی ،فرهنگی وفناوریهاافزایش مییابدوافزایش تبادلۀ سریع کالاواطلاعات وتوسعۀ ارتباطات نه تنهاروندتجارت راتسریع میبخشد؛بلکه حوزههای گوناگون زنده گی اجتماعی وسیاسی رانیزتحت پوشش میگیردوبرپیچیده گی حیات درعرصه های مختلف نیزمی افزاید. ازهمین رو"آنتونی گیدنز"(29)دانشمندجامعه شناسی درکتاب "تجددوتشخص "جهانی شدن رابه معنای درهم گره خوردن رویدادهای اجتماعی وروبط اجتماعی کشورهابایکدیگرتفسیرکرده است وآنرانوعی تلاقی حاضروغایب تحلیل میکند. یعنی همزمان ودرآن واحدآگهی ها،ارتباطات ،اطلاعات وفرهنگهادرسراسردنیاتبادلۀ میشوندوبه تعبیردیگرآنراجدایی فضاوزمان تفسیرمینماید.وی امکان جاانداختن روابط اجتماعی محلی یاموضعی راتاحدایجادنظامهای یکپارچۀ جهانی گسترده ترازفضاوزمان میخواند. به نظروی اقتصاددراین روند نقش مرکزی رادارد. بارشدوتوسعۀ تکنالوژی ،اطلاعات وارتباطات روابط اقتصادی نیزبیشترازهرزمانی گسترده تروپیچیده ترمیشود. آنچه دراین روندهمزمان باارتباطات بسرعت تغییرمیکند، اقتصاداست که مرزهاراشکننده ترگردانیده است وتجارت برای تبادلۀ کالانقش محوری رادربازارجهانی پیدامینماید.
تجارت جهانی درپروسۀ جهانی شدن چنان جهان رادگرگون کرده است که فاصله های جغرافیایی راکوتاهتروروابط فرهنگی واقتصادی راازسطح ملی به سطح فراملی ارتقامیدهد. بصورت تدریجی تمایلات وگرایش های ملی وتاریخی انسان آهسته آهسته چون یخ ذوب میگردندوهویت انسان ازتنگنای ملی وتاریخی سربلندمیکندوقدراست بسوی جهانی شدن حرکت میکند. دراین حرکت چنان مداومت میکندکه هویت ملی جایگاۀ خودرابه هویت جهانی عوض میکند. هرگاه چنین پروسه یی قابل تحقق باشد ،هویتی ظرفیت جهانی شدن راپیداخواهدکردکه توانایی هضم وتحلیل هویتهای دیگرراداراباشد. دراین روندروابط اجتماعی وفرهنگی درسطح ملی کم اهمیت تروتحول درعرصۀ تجارت ،اقتصادجهانی رابصورت کامل متحول میسازد. چنانچه "وودلوبرز"(30)ندبزرگ جامعه شناسی ،جهانی شدن راپروسه یی میداندکه درآن فاصله های جغرافیایی باحفظ روابط اجتماعی ،فرهنگی واقتصادی فرامرزی وسیاسی عامل های کم اهمیت میشوند.
چون دوکتورین جهانی شدن تجارت پیش ازنابودی شوروی سابق محصول نظام سرمایه داری است . آنانیکه نظام سرمایه داری راموردنقدقرارمیدهند، بویژه چپ گرایان سیاسی ، گروههای سازمان محیط زیست ،آژانس های انکشاف اجتماعی وسازمانهای درحال توسعۀ مجمع اجتماعی جهانی وسازمانهای اسلامی ومارکسیستی نسبت به روندنامبرده نظرمساعدندارند. مدعی اندکه تجارت جهانی محصول نظام سرمایه داری است ودرراس آنهاامریکاقرارداردوامریکازیرپوشش تجارت جهانی بازارهای جهان رااشغال وباصدورکالاوسرمایه ومحدودیت های اقتصادی کشورهای درحال توسعه رازیرفشارشدیداقتصادی قرارمیدهدکه نتیجۀ ورشکستگیهای اقتصادی ملی وسرمایه داران ملی رانیزدربردارد. چنانچه ارقام سازمان ملل متحدنشان میدهد، آن کشورهاییکه عضویت سازمان تجارت جهانی رانداشته اند،درسطح ملی ازدرآمدخوبتری برخورداربوده اند؛زیراکشورهای درحال توسعه نه تنهاتوانایی رقابت رادربرابرکشورهای پیشرفته ندارند،بامواجه شدن به محدودیتهای مالیاتی بیشترمتضررمیشوند. ازهمین رواست چپ گرایان سیاسی سیستم اقتصادجهانی شدن رامافوق محدودیت های ملی ،اتحادیه های تجارتی ونهادهای بانکداری میدانندکه به دولت ، حکومت ملی ویک پروسۀ دموکراتیک وفادارنمیباشند. ؛زیراجهانی شدن یک روندسریع تبادل اقتصادفرامرزی ،اجتماعی وتکنالوژی تحت شرایط سرمایه داری است . ازهمین روجهت حامیان این روندچون سازمان تجارت جهانی ،صندوق بین المللی پول ، بانک جهانی وملل متحدطرفداران نظام سرمایه داری میباشند. بنابراین توسعۀ تجارت جهانی رازیرسیطرۀ نظام سرمایه داری عنوان کرده ودورنمای آنرابه ضررکشورهای انکشاف نایافته بررسی مینمایند. چنانچه ژوزف استگلیتز(31)برندۀ جایزۀ نوبل اقتصاددرموردسیستم کنونی تجارت جهانی میگوید،سیستم کنونی تجارت جهانی بصورت کامل ناعادلانه وبه ضررکشورهای درحال توسعه است . وی تصریح کرده است، پافشاری کشورهای توسعه یافته وصنعتی برمواضع تجاری خود، موجب به بن بست رسیدن مذاکرات دوردوحه شده است وسیستم کنونی تجارت جهانی ،به ضررمنافع کشورهای درحال توسعه است. وی افزودکه درطول مذاکرات دوردوحه ،کشورهای صنعتی وتوسعه یافته قصددارند،نسخۀ نسخه های قدیمی خودرادرقالب های جدیدبرای کشورهای درحال توسعه تجویزکنندوآمریکاواروپابامتهم کردن یکدیگر،بصورت عملی مانع بزرگی برای پیشرفت مذاکرات سازمان تجارت جهانی به شمارمیروند. وی افزود،درحالی امریکادم ازتجارت جهانی میزندکه سالانه 3تا4ملیارددالررابرای پنبه کاران امریکایی میپردازد . درحالیکه این اقدام امریکابیش از10ملیون پنبه کارافریقایی رابه ضررمواجه کرده است. ازآنرو وی سیستم تجارت جهانی رابصورت کامل ناعادلانه خوانده است .
سازمان تجارت جهانی
این سازمان درسال 1995بنیادگذاری شدکه دارای 123عضواست واعضای آن مکلف به پیروی ازقوانین آن میباشندکه توسط اعضای پارلمان تمام کشورهای عضوبه تصویب رسیده است . تفاوت عمده میان سازمان تجارت جهانی (WTO) وموافقت نامۀ عمومی درمورتعرفۀ وتجارت (GATT)که جاگزین آن شده است .این سازمان خدمات تجارتی رابرای اعضای خودعرضه میکند. درحالیکه سازمان گات صرف تجارت کالاهارازیرپوشش دارد. قوانین این سازمان مانع میشودتاکشوری صنایع خودرانسبت به صنایع کشورهای دیگرترجیح بدهدودرضمن طرفدارآن نیست تا واردات یک کشوررانسبت به کشوردیگرترجیح نمیدهدوحامی ایجادموانع وارداتی ازیک کشوربه نسبت به کشوردیگرنیزنمیباشد. یعنی دکاهش یاافزایش قیمتهانقشی راندارد.
صندوق بین المللی پول
این صندوق درسال 1946به منظورانکشاف وتوسعۀ همکاری های بین المللی درموردسرمایه گذاری وتامین هزینه های پولی وتقویۀ ثبات درتبادلۀ اسعاربرای سیستم منظم تبادلۀ پول بین کشورهاوفراهم سازی کمک های موقت برای کشورهایی که ازمشکلات بیلانس رنج میبرند، میباشد. این سازمان به کشورهاییکه کمک های موقت مینماید، آرزوداردتااصلاحات بنیادی رادرآنهابعمل آورد. این سازمان شگوفایی وسعادت جهان رادرتبادلۀ وسیعتربین ملتهامیداندوباورداردکه این صندوق زمینه های تطبیق قوانین رامیان موافقت کننده گان فراهم میکند.
بانک جهانی
این بانک برای پروژه های انکشافی کشورهای فقیرقرضه میدهد. برای تقویۀ پروژههای ذخیره یی یااولیۀ کشورهای فقیرچون تهیۀ آب آشامیدنی ،رعایت اصولی صحی انکشاف ظرفیتهادربخش منابع طبیعی وامورصحی قرضه میدهد . همچنان دربخش پروژههای تعدیلی اصلاح گرایانه بویژه دربخش های عامه چون بهبودمدیریت وبرنامه های تعدیلی تشکیلاتی حکومتهارایاری میرساند.
سازمان ملل متحد
این سازمان به استدلال اینکه هردولت بصورت کل مسؤولیت ونقش دوطرفه یی درقبال شهروندان خودوجوامع جهانی دارد. یکی ازترویج کننده گان مهم پروسۀ جهانی شدن میباشد.این سازمان باورداردکه ایجادنهادهای بین المللی درجۀ مسؤولیت پذیری رادرسطح گسترده یی درجهان غنامیبخشدوتقویه مینماید. ازهمین روازاصلاح نهادهای بین المللی حمایت مینمایدوحتاتلاش داردتااعضای شورای امنیت ازکشورهای بیشتری تشکیل شود. این سازمان برای نهادینه کردن وتضمین ارزشهای مشترک ومعیاری چون کار،حقوق بشرواعمال حفظ محیط زیست پیمانی راباجامعۀ تجارتی زیرعنوانglobal compactبه امضارسانیده است.
سازمان همکاری برای توسعۀ اقتصاد
این سازمان که متشکل از29کشورجهان است یکی ازحامیان دیگرپروسۀ جهانی شدن تجارت واقتصادمیباشد. وشامل کشورهای شما ل امریکا،جمهوری سنریچ ،هنگری وپولینددراروپای شرقی ،جاپان ،کوریا،استرالیاونیوزیلندمیباشد. این سازمان سهمگیری مثبت شرکتهای چندملیتی رابرای روندجهانی شدن تشریح وبرای آن استدلال های اقتصادی ارایه میدهدوبه نقش شرکتهای چندملیتی برای توسعۀ اقتصادی جهانی تاکیدوآنرابرای توسعۀ اقتصادی موثرمیخواند.
کنفرانس ملل متحد درموردتجارت وتوسعه
این سازمان متشکل ازهیئت دایمی میان حکومتهااست که ازطرف سازمان ملل متحدتعیین میشوند. هدف آن افزایش سرمایه گذاری تجارتی ،ایجادفرصتهای رشداقتصادی برای کشورهای درحال انکشاف وکمک برای یک پارچه گردانیدن اقتصادجهانی میباشد.
مجمع اقتصادجهانی
این مجمع یک نهادغیرانتفاعی خصوصی است که کنفرانس های تجارتی سیاسی وروشنفکری رابراه می اندازدورهبران کشورهای دیگرراترغیب میداردتادرآن اشتراک کنند. این سازمان کنفرانس سالانۀ خودرادرشهرداووس سویس برگزارمینمایدوهم چنان کنفرانس های منطقه یی رانیزدرسراسردنیابرگزارمینماید؛ولی تصمیم گیریهای این سازمان قدرت اجرایی ندارد. دراین کنفرانس رهبران سیاسی وتجاری کشورهامسایل مهم جهانی رابویژه درحوزۀ اقتصادموردبحث قرارمیدهند.
سازمانهای منتقدجهانی شدن
درکنارسازمانهای حامی جهان شدن تجارد سازمانهای درجهان وجوددارندکه ازروندیادشده انتقادمینمایندومخالف روندجهانی شدن تجارت هستند. این سازمانهادرابعادگوناگون چون محیط زیست ،افزایش تولید،عدم انکشاف متوازن اقتصادی ،ایجادفاصله میان کشورهای غنی وفقیر،عدم اجازۀ تحریم واردات،عدم کاهش فقروغیره پروسۀ نامبرده رابه انتقادگرفته اندواین روندرابه نفع جامعۀ سرمایه داری وتمرکزسرمایۀ جهانی دردست شماری ازافرادمحدودمیدانند. سازمانهای بین المللی که مخالف جهانی شدن تجارت جهانی اند ،ازاین قرارمیباشند .
سازمانهای حفظ محیط زیست
این سازمانهاشرکتهای جهانی وکمپینهای بزرگ رابخاطرگرم شدن زمین ،فرسایش منابع طبیعی ،تولیدموادمضرکیمیایی وتخریب زراعت موردانتقادقرارمیدهند. بویژه روندذخیره سازی جهانی رابیشتربه انتقادگرفته واستدلال مینمایند؛چون کشورهای فقیرودرحال توسعه به نبودمقررات روبرواند،این روندبرای آنهانفع آورنیست؛زیراکمپنی های بزرگ صنایع آلوده کننده رادرکشورهای غریب ایجادمیکنندکه باعث نابودی جنگلات حاره یی میشوندیااینکه معادن کشورهای فقیررابدون کنترول کافی موردبهره برداری قرارمیدهند . بنابراستدلال فوق روندیادشده راخلاف منافع کشورهای غریب ارزیابی میدارند.
این سازمان مخالف تولید ،ستعمال وتجارت جهانی موادزهری ،یمیایی ومحصولات دیگرمانندغذاهای تعقیم شده وحیوانات وحشی شامل ماهیهای میباشندکه درمعرض خطرقراردارند. همچنان این سازمان مخالف تحریم واردات کالاهاازطرف سازمان تجارت جهانی است . بویژه آن تولیداتیکه درکشورهااصلی سبب آلوده گی محیط زیست میشوند. ازهمین روگروههای حفظ محیط زیست مخالف سازمان تجارت جهانی اندوخواهان اصلاح قوانین درآن هستندتاجهت استدلال به گروههای نامبرده حق بازگشت یارجوع داده شود.
آژانس های انکشاف اجتماعی وسازمانهای درحال توسعه
ای آژانس هانگران اندکه صندوق بین المللی پول وبانک جهانی نه تنهاکشورهای فقیرراازبدبختی وفقررهایی نمی بخشد؛بلکه برفقروتنگدستی های روزافزون آنهابیشترمی افزاید.به ادعای اینهاقرضه های طویل مدت برای های فقیر نه تنهابربربارقرضداری های آنهامی افزاید؛بلکه سودهای سالانۀ قرضه هابارگران سنگی است ،بردوش این کشورهای قرض گیرنده که هرسال گراف قرضه های سالانۀ آنهارابلندترمیبرد. ازآنرواین سازمانهامدعی اندکه بایدقرضه های این کشورهاازطرف صندوق بین المللی پول وبانک جهانی بایدبخشیده شوند. همچنان این سازمان ادعاداردکه قوانین سازمان تجارت جهانی به نفع کمپنیهای بزرگ است که حامیان آنهاکشورهای غنی میباشند؛بنابراین برای کشورهای فقیر مشکل خواهدبودتاازتعرفه های تبعیض امیزحمایت کنندوصنعت داخلی خودرارشدبدهند.
مجمع اجتماع جهانی
این مجمع دربرابرمجمع اقتصادجهانی ایجادگردیده است ودرسطح وسیع وبزرگی منافع گروههای جامعۀ مدنی رابااهداف بلندپروازانه به نمایش میگذارد. البته این آرمان راباگرایش چپ گرایانۀ سیاسی دریک دنیای جهانی شده ارایه میدارد.سازمانهای مارکسیستی جهانی شدن راتوسعۀ سرمایه داری میدانندکه دراین روندکارگرقربانی سرمایه دارمیشودومزداوبه جیب صاحبان شرکتهاوکمپنیهای کلان میرود؛زیراازدیدگاۀ مارکسیزم سودحق حق کارگراست . نبایدبه جیب سرمایه داربیفتد .
گفتنی است که اسلام ازلحاظ نظری ازمارکسیزم هم یک گام پیشترنهاده است . ارزش اضافی راسودبرشمرده وآنراحق کارگرمیداند. ازاین دیدگاه باآنکه ارزش اضافی حق کارگراست ،ازحق سهم هم برخوردارمیباشد؛ زیرابه اساس اصول دینی دراسلام"کار"ملکیت شمرده شده است . (32)
نهضت های جهانی اسلام
این نهضت هاهم باتجارت جهانی درچهارچوب نظام سرمایه داری مخالف اندو روندکنونی آنراضدعدالت اجتماعی میشمارند؛زیرادراین روندپولدارهاپولدارتروفقرافقیرترمیگردند . باورشکست شدن سرمایه داران کوچک فعالیتهای صنعتی واقتصادی درکشورهای اسلامی وکشورهای دیگرازشگوفایی میماند. روندیادشده توازن سرمایه داری رادرکشوربهم میزندووابستگیهای اقتصادی کشورهای فقیررابیشترمیسازد. دردرازمدت به کشورهای فقیراستقلال اقتصادی خودراازدست میدهندوبه کشورهای مصرفی تبدیل میشوندکه این حالت زمینه رابرای کشورهای ثروتمندفراهم میسازدتامنابع خام کشورهای فقیررابه چپاول ببرند. درآخرین تحلیل روندیادشده مانع توزیع عادلانۀ ثروت میان کشورهای غنی وفقیرمیشود.
منابع:
1- francois Hontnrt ،قدرتهاوضعفهادرمقابل جهانی شدن ، نوامبر2004 ، صفحۀ 4
2- داکتراحمدسیف ، جهانی شدن یاجهانی سازی
www.iritn.com/?action=show$type=news
3- داکترماهاتیرمحمد ، آیاجهانی شدن ماربه سوی دنیای عادلانۀ کامیاب رهنمون خواهدکرد، دراجلاس مشترک تجارت وفناوری مالیزیادرروسیه ، مترجم محمدصاحبی وعلی اصغرصادق پور.
4- احمدگل محمدی ، ، 3اکتبر2003 ، صفحۀ 2 .org/a-1-a.php? news_id=48 www.ayndehnegar
5- داکترفرهنگ رجایی ، جهانی شدن فرهنگ وهویت ، صفحۀ 245
6- احمدگل محمدی، صفحۀ 2،.org/a-1-a.php? news_id=48 www.ayndehnegar.
7- پایان احلاس داووس ونگرانی ازچشم اندازاقتصادی جهانی ، روزنامۀ هفت صبح ، شمارۀ 201
8- سیدعبدالقیوم سجادی، اندیشمندان مسلمان وقرائت اسلامی ازجهانی شدن ، روزنامۀ راۀ نجات،شمارۀ 737
9- " ، " ، " ، "
10- مجلۀ اطلاعات سیاسی –اقتصادی ، شمارۀ 167 ، صفحۀ 43
11- مجلۀ اطلاعات سیاسی –اقتصادی ، شمارۀ 168 ، صفحۀ 49
12- افزایش خطررکوداقتصادجهانی 2008 ، هفته نامۀ گنج ، شمارۀ 76
13- مجلۀ اطلاعات سیاسی –اقتصادی ، چاپ تهران ، شمارۀ 167و168 صفحۀ 52
14- حسین عادلی معاون اقتصاد ی وزیرامورخارجه ورییس سابق بانک مرکزی ایران ،روزنامۀ فتح ،صفحۀ 12،18،78
15- دومنیک ولتون ، جهانی شدن دیگر ، ترجمۀ بخشی ازکتاب جهانی شدن دیگر ، صفحۀ 3
16- دومنیک ولتون ، جهانی شدن دیگر ، ترجمۀ بخشی ازکتاب جهانی شدن دیگر ، صفحۀ 5
17- همان منبع ، صفحۀ 6
18- " صفحۀ 1
19- " صفحۀ 14
20- " صفحۀ 16
21- Persianblog.com.http://otherglobalization
22- همان منبع صفحۀ 28
23- داکترمحتبی مقصودی ، گفت وگوی وی پیرامون :جهانی شدن ،یکپارچه سازی ویکسان سازی ، روزنامۀ آفتاب یزد ، شمارۀ 12 ، صفحۀ 6
24- رمی هره را ، ترجمۀ تراب حق شناس وحبیب ساعی ، صفحۀ 1
25- " ، " ، صحۀ 4
26- " ، " ، صفحۀ اول
27- " ، " ، صفحۀ 6
28- " ، " ، صفحۀ7
29- انتونی گیدنز ، تجددوتشخص ، جامعه وهویت شخصی درعصرجدید وجدایی فضاوزمان
30- روودلوبرز ، جهانی شدن
31- گزارش ، سیستم تجارت جهانی کاملاناعادلانه است ، راۀ نجات ، شمارۀ 827
32- مرحوم باقرصدر، اقتصادما
************************
قسمت چهارم
تیوریهای گوناگون پیرامون جهانی شدن
پیرامون فرایندجهانی شدن به صورت کل سه دیدگاۀ نظری مانندنظریۀ ریالیزم ،نظریۀ لیبرالیزم ونظریۀ نظم جهانی وجودداردکه هرسه دیدگاۀ نامبرده موردانتقاددانشمندان قراردارند.
دیدگاۀ حقیقت گرایی یاریالیزم دولتهارادرحال عادی وغیرعادی یکسان مطالعه میکند. درحالیکه دولتهابه تنهایی بازیگران اصلی این فرایندنیستند؛زیراقدرت دولتهابه صورت کامل نابرابراست ،باآنهم مستقل ازیکدیگرنیستند. بنابراین ازیکطرف به نسبت نبودحکومت جهانی الگویی ازهمکاریهای بین المللی میان کشورهاوجودنداردوازسویی هم ریالیزم نمیتواندجهان کنونی رادرست تفسیرکند؛زیراریالیزم نمیتواندتمام ابعادوزوایای جهانی شدن وتحولات سریع کنونی رابه صورت شایدوبایدوپویاتفسیرنماید. نگرش ریالیزم دولت محوراست .درحالیکه جهانی شدن خوددولت رابه چالش میکشد.
دیدگاۀ لیبرالیزم دردهۀ 1990بابحران مواجه شد؛زیراپس ازپایان جنگ سردهنوزتنش هادرافغانستان ،لیبریا،چچین ،سومالی ، بوروندی ، رواندا،بوسنی وهرزگوین ، کوزوووجاهای دیگروجودداشت که تاهنوزهم درشماری ازاین کشورهاجنگ ونزاع وجوددارد. ازسویی هم اندیشه های لیبرالی درخوداروپایعنی خاستگاۀ اصلی آن نیزموردتهاجم قرارگرفته بود . البته این تهاجم بنابردلیل نبودصدای واحددرداعیۀ لیبرالیزم ودخالت درجنگ یوگوسلاویابودکه شماری ازلیبرالهادخالت درجنگ یوگوسلاویارابرمبنای پشتیبانی ازاصول جهان شمول لیبرالیزم توجیه وشماری ازلیبرالهاتکالیف درمقابل نوع بشررادرمقایسه باوظایف ومسؤولیت درقبال شهروندان اهمیت کمترمیدادندوازسویی هم لیبرالیزم باورداردکه تنهابااستدلال ومنطق میتوان آزادی وعدالت رادرروابط بین المللی حاکم گردانید. درحالیکه برعکس تاحال کاربرداستدلال وعلم درسیاست طورشایدوبایدموجب نزدیک شدن جوامع بشری نشده است . گرایش های قومی وزبانی سبب تکه تکه شدن وبخش بخش گردیدن جوامع بشری ونابودی وحدت سیاسی وملی شماری ازکشورها گردیده است.(10)
نظریۀ "نظام جهانی"هم موردانتقادقراردارد. بنیانگذاراین نظریه "اولترشتاین" است که دانشمندان نظریۀ اوراازدولحاظ موردانتقادقرارداده اند. اول اینکه نظریۀ یادشده مبارزۀ طبقاتی رابرمبنای باورهای دینی ،ملی وقومی نادیده میگیرد. دوم اینکه تاریخ سرمایه داری رادرروندتوسعه به گونه یی تحریف میکندوبااین تحریف نشانه های ازهم پاشیده گی رادرنظام جهانی بیشتربرجسته میسازدتارفتن به سوی وحدت جهانی . ضعف ازهم پاشیده گی در"نظام جهانی"راناشی ازبرخورد این نظام درتحلیل توسعۀ صنعتی کشورهای غیرمسلط وانمودمیکندکه این ضعف وابستگی های کشورهای یادشده نیز
درقبال دارد. وی مفهوم "شبه پیرامون" رابرای توصیف همچوکشورهابه کاربرده است .درحالیکه شماری ازدانشمندان این مفهوم رابرای تحلیل کشورهای نوصنعتی ابزارمناسبی میدانند. (11)
منتقدان "نظام جهانی "استدلال دارندبراینکه چون دیدگاۀ "شبه پیرامون"تنهابرای مواردی ارایه شده است که به طورکامل برچهارچوب "مرکزپیرامون"منطبق نیست وسبب ایجاداین نظرراهم درچنین ضعفی ارزیابی کرده اند.
جهانی شدن وپیامدهای ناگوارآن درکشورهای اسلامی
شماری ازدانشمندان جهانی شدن رادرابعادگوناگون به ویژه درحوزه های فنی ،اقتصادی ،سیاسی وفرهنگی به مطالعه گرفته اندواثرات آنرادرحوزه های یادشده ارایه کرده اند. باتوجه به پیامدهای ناگوارروندنامبرده بیشترنظریه هاحاکی ازآن است که کشورهای مسلمان تحت تاثیرنامطلوب فرایندجهانی شدن قراردارندوچنین استدلال میشودکه :
الف - سرعت حیرت آورجهانی شدن رابه مثابۀ موجی میدانندکه سیلی آن بیشترمتوجه کشورهای اسلامی است .
ب - کلیت پروسۀ جهانی شدن که اشاعه کنندۀ فلسفۀ مثبت گرایی (پوزوتویستی)غرب است .تنهابرای صدورارزشهای جنبه های گوناگون مادی وایده ئولوژی مربوط به آن کارگراست.
ج - نامتعادل بودن کشورهای غنی وفقیرازجمله علتهای دیگری است که به نسبت پیشرفتهای مادی دراختیار تمدن غرب وصدورارزشهای این تمدن به صورت انحصاری وسیطره جویانه به کشورهای درحال توسعه،نه تنهاصدورارزشهای تمدن غرب رابه کشورهای نامبرده به دشواری روبرومیسازد؛بلکه تضادمیان فرهنگها رانیزدامن میزند؛زیراکشورهای درحال توسعه به صورت عموم دین گراوکشورهای غربی دین گریزباقیمانده اند.
ازسوسویی هم این موج که به سرعت درحال گسترش است ،چگونه میتوان دربرابرآن ایستادتاازورودجنبه های منحط ومبتذل آن جلوگیری کردومقابله باچنین روندی هم کارساده نیست؛زیراوسایل وامکانات اطلاع رسانی دراختیارغرب است تازمانیکه مسلمان هاقدرت گزینش رابرای استفاده ازفناوریهای غرب فراچنگ نیاورند. برای دستیابی به چنین هدف بایدقبل ازخیال پردازیهای موهوم درمورد اسلامی کردن دانش غرب بایدبرای بازگرداندن دین به قلمروعلم وحوزه های عمومی زنده گی سعی جدی نمایند. البته باتوجه به اینکه تمرکززدایی سیاسی داوری مناسبی نیست ،بایدتاکتیک های شرقیهابویژه مسلمان هابرای شرق وغرب متفاوت باشد.پس بایدانتظارماندتاباردیگردانشمندانی چون ابن سینا، غزالی،رازی و... درجهان اسلام باآگاهیهای بیشتری بوجودآیندتاباردیگرچون درقرون وسطی برای اضافه ترازپیجصدسال رهبری بشریت رابه عهده بگیرند.
شماری هم باتوجه به فرایندجناحی ویک پهلوی جهانی شدن درابعاد مختلف بادلایل زیرین به ردپروژۀ آن پرداخته شده است :
واژۀ جهانی شدن رایک واژۀ نامشخص برای اشاره به آخرین مرحلۀ سرمایه داری میدانند. به اعتقادمنتقدین نظریۀ جهانی شدن ، حامیان جهانی شدن وضع جاری رابسیارمنحصرترازآنچه است ،ارزیابی میدارند. درحالیکه این وضع شایدبرگشت پذیرباشد.
جهانی شدن تاثیرات ناموزون ارزیابی شده است که یک اقلیت بسیارکوچک ازجمعیت جهان به شبکه های جهانی دسترسی پیدامینمایند.
جهانی شدن آخرین مرحلۀ امپریالیزم غربی عنوان شده است .
دراین فرایندشمارزیادی ازمردم بازنده ودرنتیجه ورشکست میشوند. بنابراین جهانی شدن نه تنهاحالت امپریالیستی دارد؛بلکه حالت استثماری نیزدارد.
ازاینکه دست اندرکاران وگرداننده گان این پروژه دراقدامات خطرناکی چون کارتلهای موادمخدر،تروریستهای بین المللی وسندیکاهای تباهکاردخیل میشوندوبرای آنهاتسهیلات فراهم میکنند. هرگزتمایلی برای رفاۀ مردم جهان ندارند.
موجودیت تضاددربطن نظریۀ جهانی شدن اختلافات میان کشورهای شرقی وغربی رابرسرپذیرش ارزشهای غربی یانفی آنهارابرمی انگیزد. چنانچه حالاشاهداختلافاتی بین ارزشهای غربی وآسیایی برسرمسایلی چون حقوق بشر،جنسیت ودین میباشیم .
پاسخ شماری ازاندیشمندان مسلمان دربرابرجهانی شدن:
دانشمندان مسلمان چون داکترحنفی ، ابوربیع ، برهان غلیون ، داکترنصروشماری دیگرپیرامون جهانی شدن ازدیدگاۀ اسلام پاسخ هایی داردندکه به آنها اشاره میشود.
ابوربیع (8 )متفکراسلامی برای جهانی شدن یک پاسخ سه مرحلۀ ییراارایه میدهدکه درمرحلۀ اول بازسازی ابعادتجویزی وتشریعی اسلام راباتوجه به نفی اقتدارگرایی موجوددرجهان اسلام طرح کرده است . به نظراواسلام بیش ازهردین وفرهنگی به آزادی،مساوات وبرابری توجه دارد؛ولی مسلمانان ازنگاۀ عملی درتناقض زنده گی کرده اند.اوتاکیدداردکه فرایندجهانی شدن ازطریق ترویج لیبرالیزم فشارسنگین تری برمسلمانان واردمیکند. برای مقابله بااین وضعیت ازروشنفکران مسلمان میطلبدتابابازسازی شریعت اسلامی ،روح مساوات طلبی وآزادی خواهی اسلامی رابه جوامع مسلمان وجامعۀ بشری عرضه نمایند.
درمرحلۀ دوم نگاۀ تاریخی به تحولات سیاسی ،فلسفی ،اجتماعی واقتصادی غرب رابرای شناخت آنهالازمی میداند. به باوراوپیش ازهمه بایست ماهیت غرب ،اهداف ومنافع غرب ،شعارهاورفتارهای غرب راشناخت وبه تامین ارتباط باغرب تاکیدداردکه بی نیازی اسلام رابه غرب ساده لوحانه میپندارد. ؛ولی تاکیدمیکندکه این تامین ارتباط همراه بادرک عمیق وشناخت ماهیت غرب باشدتابتوان تحولاتی راکه غرب ازنظرفکری تاجهانی شدن پیموده است ، به صورت درست درک کرد.
درمرحلۀ سوم اوبدین باوراست که اصلاح سیستم آموزش درجهان اسلام یکی ازراه های اصلی مقابله باجهانی شدن غربی است؛زیراسیستم آموزش درجهان اسلام بسیارناقص وناتوان ودرتضادبافرهنگ اسلامی قراردارد. به باوراوآموزش درکشورهای اسلامی بیشتربه منظورغربی سازی به کارگرفته میشود.این درحالی است که فرزندان مسلمان ازتاریخ ، فرهنگ وهویت خودآگاهی ندارند. اوتاکیدداردکه شکل گیری گروههای روشنفکری جدیداسلامی میتواندراه رابه جادۀ "جهانی شدن دیگری" هموارسازد.وی پاسخ اسلام به جهانی شدن را درونی میخواند تابیرونی . بنابراین مسلمانان بایدبرای واردشدن درگردونۀ جهانی شدن بهترمیتوانندازموضع دینی بااین پدیده برخوردکنند.
اندیشمنددیگرمسلمان داکترنصر9 )ازجمله متفکران مسلمان است که درموردجهانی شدن تامل کرده است و دغدغۀ جهانی شدن اوراوادشت تااثری رابرای پاسخ به آن زیرنام " پاسخ اسلامی به تجدد"به رشتۀ تحریردرآورد. گرچه اودراثرخوداشارات مستقیمی به جهانی شدن ندارد؛ولی دربحث های اسلام وتجددوی میتوان رابطۀ اسلام وجهانی شدن راپیگیری کرد.
وی شناخت غرب رااولین گام برای رویارویی باتجددمیداندوعلت آنرااستفادۀ فراوان جوامع اسلامی ازمظاهرتکنالوژی وتمدن غرب میداند.بنابراین پاسخ اسلامی به این مسایل رادستیابی به لوازم وآثار،مبانی فکری انسان شناسی غرب ارزیابی میکندتابتوان پیامدهای صنعتی شدن راازنظرفرهنگی ومذهبی به صورت درست موردتوجه قراردادوبرداشت روشنی ازفرهنگ وتمدن غربی فراچنگ آورد. وی باتوجه به اهمیت این موضوع شناخت غرب ودرک فرهنگ ومبانی تجددغربی راپیش شرط هرنوع پاسخ به آن میداند. درشرایط کنونی که ازطریق امواج رسانه یی ارزشهای فرهنگی غرب بدون وقفه به جهان اسلام سرازیرمیشود.وی خلای آشکاردراین جریان راهماناندشتن اطلاعات دربارۀ غرب ودرک روشن اندیشه های فکری – فرهنگی غرب ازدیدگاۀ اسلام میداند.
وی مرحلۀ دوم پاسخ اسلام به تجددراپس ازشناسایی اختلافات اسلام وتجددمتوجه درون جامعۀ اسلامی میسازدوبه تعمیق اندیشۀ ، تقویت واستحکام مبانی فکری وایمان دینی مسلمانان تاکیدمیکندتابتوان به درک اختلافات ونقطه نظرهای جنجال برانگیزفایق آمدکه دراین دیدگاه قوت ایمان واعتمادبه نفس نه تنهامبنایی برای معارضۀ تجددبانفس دین ؛بلکه برای ازمیان برداشتن تضاددنیای متجددباوحی نیزپنداشته شده است.
دیدگاه اونسبت به جهانی شدن درک جامع وفراگیرازمعنای جهانی شدن باتوجه به تعمیق اندیشۀ وباورهای دینی دردرون جوامع اسلامی میباشد. گرچه ازاین دیدگاه جهانی شدن دارای جنبه های همسازوآشتی پذیزبااندیشۀ اسلامی تلقی شده است ؛ولی به نظرداکترنصرمهم ترین دشواری جهانی شدن دردرازمدت ایجادتزلزل درباورهای دینی ودلهره گیهای اعتقادی است که بایست ازجانب روشنفکران به آن توجه شود. درغیراینصورت جهانی شدن چوئ کابوسی برروان مسلمنان سنگینی خواهدکردواوباازمیان رفتن ارزشهای فرهنگی وتاریخی آنها درچاله یی ازسردرگمیهارها خواهندشد.
حسن حنفی متفکردیگرمسلمان درمواجهه باجهانی شدن برخورددوگونه دارد. وی دررویکرداول دفاع ازجهانی شدن وپخش آنراازجانب کشورهایی که دراین فرایندنفع میبرند،لازمی میپنداردوتاکیدداردکه درجهان سوم هم هستندکشورهاییکه دراین روندذینفع میباشندوجزاین راۀ دیگری ندارند. ودررویکرددومی به استراتیژی پذیرش ومقاومت باورداردتاازفرصتهای جهانی شدن استفاده کردوبادشواریهای هویتی ناشی ازآن به مقابله ومقاومت برخاست. وی دفاع ازهویت ملی وفرهنگی خودی رادرقبال جهانی شدن به مفهوم نفی مطلق جهانی شدن تلقی نمینماید. راهکارهای دفاع ازفرهنگ وهویت رادرسه مرحله چون بازخوانی سنت های فرهنگی ازدیدگاۀ جدیدوتازه یاقرائت جدید ازسنت وفرهنگ ، تقویت خودباوری تاتقویت فرهنگ وهویت ،کاهش اتکای فرهنگی برغرب ودفاع ازهویت وفرهنگ ملی دربرابرجهانی شدن عنوان میکند. نویسنده باتوجه به توضیح جنبه های مثبت ومنفی جهانی شدن تاحدودی درگشودن سرنخ کلافۀ سردرگم فایق آمده است. وی برای پویایی فرهنگ اسلامی وراه یافتن آن به جهانی بالنده به قرائت جدیدازآن تاکیدمینماید؛ولی اینکه چه وقت وچه گونه به این مامول دست یافت ، چندان پاسخ روشنی ندارد، پاسخی که به قول پیامبراسلام چون علم گمشدۀ مومن است . تاحال دانشمندان مسلمان نتوانسته اندمیکانیزم وطرزالعمل کارآیی رابرای عبورازاین چالش ارایه که دستیابی به آن رسالت تاریخی هرمومنی رابرمی انگیزد.
"برهان غلیون"یک تن دیگرازمتفکران مسلمان جهانی شدن رامرحلۀ جدیدی ازنظم جهانی میداندکه فشرده گی زمان ومکان رادرپی دارد. وی تکیه گاۀ مهم جهانی شدن رااقتصادبویژه درحوزۀ تجارت جهانی میداند. باآنهم دراین روندنقش فرهنگ وسیاست راازنظردورنمیداردوجهانی شدن فرهنگ رامربوط به انقلاب دانش وفناوریهای ارتباطاتی درراستای سیطرۀ کشورهای غنی برکشورهای فقیرعنوان مینماید. درآخرین تحلیل وزنۀ جهانی شدن رادرجهت سنگین شدن ترازوی جهان سرمایه داری ارزیابی میکند. وی پاسخ اسلام به جهانی شدن رادوری ازهرگونه قشری نگری وترک دیدگاههای تقلیدگرایانۀ فرهنگی درجهان اسلام عنوان مینماید. وی درتحلیل خودتاآخربه نفی سلطۀ فرهنگی تاکیددارد.وی هیچگاهی مقابله باجهانی شدن ورویارویی باآنراخارج ازحوزۀ جهانی شدن ارایه نمیکند؛بلکه بانفی سلطۀ فرهنگی باوروددرداخل روندجهانی شدن وهمراهی باآنراتوصیه مینماید. وی به الگوسازیهای فرهنگی درداخل جهان اسلام تاکیدمیکند.به نظراوبرای راهیابی به این هدف هرچه زودتربایست واردپروسۀ جهانی شد ن گردید.
وی دربرخوردباجهانی شدن سه برنامۀ بلندمدت راپیش کش مینماید. اول برنامۀ مقاومت دربرابرجهانی شدن ونادیده گرفتن تمام ارزشهای آن . دوم استراتیژی همراهی وپذیرفتن اهمیت آن . وسوم برنامۀ پذیرش جهانی شدن به عنوان ثمره ومحصول تحولات مختلف تاریخی. استراتیژی اخیرنظرنویسنده رامبنی براینکه جهانی شدن رامحصول تلاش غرب میداند، زیرسوال میبرد. باآنهم جهانی شدن ازنظراو باوجودتهدیدهاوخطرهایش یک پدیدۀ منفی نیست ، گام گذاشتن درقافلۀ آن میتواند ، جامعۀ بشری رابه سوی افقهای تازه یی رهنمون سازد.وی باآنکه باهژمنوتیک شدن فرهنگ لیبرالیزم وکاستیهای نظری فرهنگ اسلامی دشواریهایی راپیش بنینی مینماید؛ولی جهانی شدن راپروسۀ تاریخی میخواندکه همه فرهنگهابه شمول فرهنگ غرب راهم احتوامیکند.بنابرآن نفی مطلق آنرامنطقی نمیداند. باآنکه اودردیدگاۀ خودیکنوع رویارویی پویاوومتحرک راارایه میدهد؛ امادرارایۀ میکانیزم هاوراهکارهاچون سایردانشمندان پادرگل میماند.
ازنظریه های بالاآشکارمیشودکه فرایندجهانی شدن باهمه قوت وضعف آن درحال توسعه است ودیریازودکشورهاراکم یابیش به منظومۀ خودمیکشاند. دراین شکی نیست که روندکاروبارمردمان جهان به سویی سامان مییابدکه دلالت به وحدت وقانونمندی های عام درهستی مینمایدوقرارگرفتن همه چیزدریک نظم واحدبه مثابۀ منظومه ییکه سیارات کوچک وبزرگ رادرنظامهای همگون وچه بسابهترکه درنظامهای ناهمگون اقتصادی ،سیاسی وفرهنگی بدنبال خودبکشاند،امری است مهم وحیاتی ؛زیرا دراصل حرکت جهان به سوی یک نظم واحداست . آنچه مهم است کشف این قانونمندی وچگونگی حرکت نظامهای کوچک وبزرگ بدنبال نطم واحدجهانی میباشد که نقطۀ اختلاف برای رسیدن به منظومۀ جهانی شدن همین است.
ازآنجاکه خداوندواحداست ووحدت جهان هم یک امرمسلم است . بنابراین شکی باقی نمیماندکه مبنای قانونمندی عام الهی درهستی نیزبه کاروان یگانگی هامیپیوندد. این ذهنیت درانسان جان میگیردکه درآنسوی حرکت امروزی جوامع بشری ساختارهای واحدسیاسی ، اقتصادی وفرهنگی همگون یاشایدهم اندکی ناهمگون بربسترزمان جاپیداخواهندکرد. روندجهانی شدن باظرفیت پویایی بتواندحتادربستراندکی ناهمگونیهاراۀ خویش رابازنماید. چه بهتراگرانسان قادرشودتابرساختارهای یادشده فرمان راندتااینکه ساختارهای نامبرده بالای انسان حکمروایی کند. دورنمای فرایندجهانی شدن چه درراستای حرکت همگونیهای فرهنگی یاناهمگونیهای فرهنگی تنهادرزیرزره بین اندیشه قابل تحلیل و کاوش اند وپس ازدستیابی به آن میتوان اسم آنرا"جهانی شدن"یاجهانی شدن بگونۀ دیگری خواند.
جهانی شدن رویای دیرینۀ انسان است که اززمانهای دوربدین سووسوسۀ مهم فکری اورادربرداشته است ؛ولی آنچه تاحال بیجواب باقی مانده است،هماناراه یافتن به دایرۀ حلال جهانی شدن است . ازهمین رواست که جهانی شدن بحیث ایده آل دیرینۀ انسان به گونه یی درهرمکتب فکری بازتاب داشته است که ازآن میتوان به جهانی شدن دیگر نیزتعبیرکرد. رهایی تدریجی جهان ازحالت بی نظمی به سوی نظم وآهنگ همگرایانه ازویژه گی جهان هستی است . شایدانسان بافعالیت های حاشیه یی خود نظم اصلی جهان رابهم بزند؛ولی این نظم بالاخره دیریازودبه آن برمیگردد. برگشت چنین نظم واحدی رادرجهان نیزمیتوان به جهانی شدن دیگر تفسیرکرد. اینکه آیااین همگرایی درهمگرایی دین ، توسعه وعدالت اجتماعی متصوراست یادرهمگرایی اقتصادی ،سیاسی وفرهنگی . درهرحالتی ازآن دغدغۀ هویت وفرهنگ درراستای جهانی شدن برای همیش ذهن انسان رابخودمصروف خواهدگردانیدتازمانیکه این دغدغه درفضای ذهن انسان سایه افگند،پرتوی ازجهانی شدن واقعی رادرجهان نخواهیم به تماشاگرفت. به جهانی شدن واقعی زمانی میتوان راه یافت که دغدغه های التهاب آلوددرذهن سیال آدمی پایان یابد. دستیابی به این مامول درحالی ممکن است که کوه وکتل های پیچاپیچ فرهنگی راباتامل زیادطی نمودتاازمرزگسستگی های فرهنگی به مرزپیوستگی هاوهمگرایی های فرهنگی گام گذاشت واقتصادجهانی ،سیاست جهانی وفرهنگ جهانی رادرسیمای توسعۀ همسان اقتصادی ،سیاسی وفرهنگی درابعادکمی وکیفی باشادابی وطراوت مادی(توسعۀاشتغال ) ومعنوی(توسعۀظرفیت های انسانی) آن مشاهده کرد. دراین شکی نیست که درسرقافلۀ این حرکت آنهایی قراردارندکه اقتصادنیرومنددارندوازامکانات فناوریهای اطلاعاتی وتخنیکی بهره منداند. تلاش بایدکردتابااین قافله هم آهنگ شدوبه نحوی به آن پیوست . راۀ درست پیوستن رابایدبه کاوش گرفت تاپس ازگسستنهای پیهم به پیوستگیهای پیاپی گام نهاد.
جهانی شدن ازدیدگاۀ حامیان جهانی شدن اقتصاد
شماری ازدانشمندان جهانی شدن رایک روندطبیعی میخوانندودرسایۀ تحولات معاصرجهانی وتوسعه وپیشرفت درعرصه های گوناگون اقتصادی ، فرهنگی ، سیاسی ، فناوریهای اطلاعاتی وارتباطات فرایندآنراغیرقابل کنترول وحتاجریان آنراحتمی میشمارند.
ایجادتحولات حیرت آوردرحوزۀ ارتباطات ودگرگونیهای بزرگ درعرصۀ اطلاعات پس ازپایان قرن بیستم تحولات چشمگیری رادرحوزۀ اقتصادبوجودآورده است هکه فرایندهای مالی وقتصادی رافراملیتی گردانیده که شرکتهای فراملیتی به سوی استقلال کامل اقتصادی درحرکت اندو ازتصمیم گیریهای دولتی به سوی بی نیازی میروند. درنتیجۀ این روندبالاخره به تدریج کنترول دولت براقتصادملی کاهش مییابد،عناصراصلی سیاست های اقتصادی ومالی ملی جهانی میگردندوکمپنی های فراملیتی افزایش مییابندکه حتاوجه مالی شماری ازشرکتهای یادشده ازبودیجۀ بسیاری دولتهازیادترشده میرود. درسایۀ فعالیت این شرکتهاتقسیم کاربین المللی جدیدی شکل میگیردوتمام جهان به بازارعملکردآنهاتبدیل میشود.
درسایۀ چنین مناسبات اقتصادی باظهوروگسترش اختیارات نهادهای سیاسی تحولات وسیعی درحوزۀ قدرت وحاکمیت دولت های ملی به ظهورمیرسد. درنتیجه این دگرگونی هاماهیت نظام بین المللی نیزتحول مییابند. دراین حال سازمان ملل ،بانک جهانی ،صندوق بین المللی پول وسازمان تجارت جهانی ازجمله نیرومندترین بازیکنان سیاسی درسطح بین المللی میشوندکه درمسایل جهانی قدرت تصمیم گیری مستقل رادارامیگردند. اقتداراینگونه نهادهارانتیجۀ پیدایش مسایل عمدۀ جهانی چون لایۀ اوزون وگرم شدن زمین ،افزایش جمعیت ،موضوعاتی مرتبط به محیط زیست وغیره بررسی میکنند.
باوجودخوش بینی های حامیان جهانی شدن اقتصادشماری دانشمندان باتوجه به بی برنامگی های دقیق اقتصادی کشورهای قدرتمنداقتصادی عواقب ناگواری رادرقبال آن پیش بینی میکنند؛چون تبدیل شدن کشورهای فقیر به بازارمصرفی برای محصولات خارجی ونابودی وورشکستگی تولیدات داخلی ووابستگیهای روزافزون اقتصاددنیا؛ولی حامیان نظریۀ جهانی شدن اقتصادمدعی اندکه دورماندن ازآن آثارمخرب وزیانباراقتصادی رانیزدرقبال دارد.مانندکاهش سهم جهانی ازتجارت جهانی ،انحراف الگوی تولیدوتجارت ،عدم دسترسی به تکنالوژی وفناوریهای مناسبتر،عدم کفایت جریان ورودی سرمایه ،نبودبازاروسیع تربرای کالا،کاهش تحرکات اقتصادی بویژه درعرصۀ رقابتهای سالم وغیره را یادآورشده اند.بنابراین ضرورتهااست که برپیوستن کشورهابه سازمان تجارت جهانی تاکیددارند؛ولی مسؤولین کشورهای مخالف این روندوادارشده اند تاقبل ازپیوستن به آن روی راه های متنوع رشداقتصادی بیندیشند.
شماری اقتصاددان هامزایای جهانی شدن اقتصادراچنین برمیشمارندکه باایجادکمپنیهای فراملیتی زمینه برای تاسیس فابریکه هادرکشورهای فقیرمیسرمیگردد. دراینصورت سرمایه دارمیتواندفابریکه های دیگری درکشورهای فقیرتاسیس نماید. ازاین طریق میتواند،اززیربارپرداخت های کلان گمرکی درکشورهای صنعتی خودرارهاکندوبابدست آوردن موادخام ارزانتردرکشورهای دیگربه تولیدکالای بیشتربپردازد. به گونۀ مثال بنابرنبودصنایع نفت وگازقیمت پلاستیک درجاپان بالااست . یک سرمایه دارمیتواندباایجادفابریکۀ دیگری دریک کشوردیگرآسیایی چون نیپال راۀ حل تازه یی برای آن دریابد. ازسویی هم بابهبودشرایط سرمایه گذاری درکشورهای درحال توسعه سرمایه گذاران داخلی وخارجی رابرای سرمایه گذاری بیشتر ترغیب میکند. دراین حال زمینۀ اشتغال بهتروکنترول اقتصادی مطلوب فراهم میگردد. پس ازآن زمینه برای اقداماتی چون مبارزه بارشوه خواری وفسادوعملکردبهتردستگاه های اداری ونظارت مطلوب تروحمایت ازحقوق مالکیت شخصی نیزفراهم میشود.این شرایط برای بنگاه های تجاری ومزارع کوچک ومتوسط ازاهمیت زیادی برخورداراند که ازعوامل مهم درایجادشغل وبالابردن معیارهای زنده گی مردم فقیرروستایی هستند.
ازسویی هم جهانی شدن اقتصاددر توسعه وپیشرفت خدمات آموزشی ،تامین بیمه های اجتماعی دریک بازارکاربی ثبات ،افزایش کمک های خارجی ازسوی کشورهای ثروتمند،ایجادتسهیلات قرضه برای کشورهای اصلاح طلب وپرداختن به مسألۀ گازهای گلخانه یی اثرات مهم وموثری دارد ؛زیراازاین دیدگاه روندجهانی شدن زمینه های همکاری بین المللی راافزایش میدهد.
باوصف این همه خوشبینی هاپیرامون فرایندجهانی شدن به بسیاری ازدشواریهای بالانه تنهاتاکنون پاسخ درست نسبی یی ارایه نشده است ؛بلکه درحوزه های نامبرده به بسیاری ازدشواریهاهم نیزافزوده است.
بحرانهای اقتصادی نظام سرمایه داری مانع عمده برسرراۀ جهانی شدن اقتصاد
بحرانهای پیهم اقتصادی یکی ازویژه گیهای نظام سرمایه داری است که زادۀ ذاتی نوسانات اقتصادی درمراحل رشد ورکوددراین نظام میباشد.دراین شکی نیست که نظام سرمایه داری باپشت سرگذاشتن رکودهاورشدهای پیهم روبه تکامل دارد. شماری ازدانشمندان چون مارکس تکامل سرمایه داری درمرحلۀ امپریالیزم راطوری تعریف مینمایدکه درنتیجۀ عدم توانایی رقابت سرمایه داران کوچک باسرمایه داران بزرگ به تدریج سرمایه داران کوچک ورشکست میشوندودرآخرین تحلیل صاحبان کمپنیهای بزرگ یاصاحبان کارتلها وتراست هااختیاردارتمام شرکتهاوکمپنی های بزرگ تجاری ،تولیدی وصنعتی میگردند. دراین مرحله است که مارکس حرکت طبیعی نظام سرمایه داری رابسوی سوسیالیزم پیش بینی مینماید. به تعبیرمارکس کارگران دراین زمان به صورت خودجوش قیام میکنندوادارۀ کارگاههای تولیدی وصنعتی رابدوش خودمیگیرندوکارفرمایاسرمایه دارراسلب قدرت مینمایند. اسم این تحول رامیگذاردانقلاب سوسیالیستی به اساس ماتریالزم تاریخی . مارکس باطرح ماتریالیزم تاریخی به یکنوع دیترمنیزم تاریخی یا"دوران تاریخی تقدیری" باورداردکه طی مراحل آنراطبیعی وبدون دخالت انسان پیش بینی میکند. ازهمین رواست مارکس بااین تیوری خوددرواقع دستان انسان رامیبندد واورادرچنگال تاریخ کوررهامیسازد تاهرچه که خواهدبرسرش روادارد. شماری اندیشمندان مارکس رابه نحوی متهم به حمایت ازنظامهای استعماری درآسیاوافریقاکرده اند واستدلال مینمایندکه ازدیدگاۀ اوهزاران انسان تحت استتعماردرقارههای نامبرده بایدانتظاربکشندتانظام سرمایه داری به اوج تکامل خودبرسدتاکارگران آن جوامع طی یک تحول قانونمندقیام وزمام اموررابدست خودبگیرند. ازدیدگاۀ مارکس اوج بحران درنظام سرمایه داری منجربه سقوط آن میگردد؛زیرارشدورکودهای پیهم نظام سرمایه داری چنان کارگران راخسته ونگران میگرداندوکارگران درزیرآسیاب دفع وجذب پیهم نظام سرمایه داری راهی جزبدست گرفتن زمام امورفابریکه راۀ دیگری ندارند. گرچه اندیشۀ مارکس دراین رابطه پادرگل ماندوانقلاب لینینیزم خلاف اندیشۀ مارکس درنظام فیودالی روسیه تجربۀ اضافه ترازهفتادسال نظام شوروی سابق رویاهای سیاسی ،تاریخی واقتصادی اورایکسره زیرخاک نمود. گفتنی است که شماری ارمارکسیستهاحرکت لینین درروسیه راخلاف اندیشۀ مارکس میدانند؛زیرااوباورداشت که انقلاب مارکسیستی برای باراول دربریتانیایااامریکاصورب بگیرد. این رویاکه هرگزتحقق پیدانخواهدکردواگرروزی هم تحقق یابد شایدبگونه یی باشد که مارکس آنراهرگزپیش بینی نکرده است. آنچه مسلم است اینکه اندیشه های مارکس به صورت آشکاری نشاندهندۀ بحران درنظام سرمایه داری است وبادرایت خاصی آنرادریافته بودکه تجارب بعدی جوامع بشری نیزپرده ازروی آن برداشته است.
امروزمیبینیم که چگونه امریکااین بزرگترین نظام سرمایه داری وعظیم ترین قدرت اقتصادی جهان درچالۀ رکوداقتصادی فرورفته است ودرتب وتاب شدیدترین بحران اقتصادی زیرورومیشودکه هیچگاهی پایین آوردن نرخ بهره های بانکی ،اختصاص دادن 150ملیارددالربرای پیش گیری ازاین رکودوشکستاندن سهام وبلندبردن نرخ بهرۀ برای ترغیب خریداران بیشتر یارای استوارنگهداشتن زمین لرزههای اقتصادی دراین کشورراندارد. چنانچه حالاامریکادربرابرافزایش خطررکوداقتصادجهانی قرارگرفته است که نوسانات آن نه تنهاخوداین کشوررادچارتحمل شدیدترین ضربه های اقتصادی گردانیده است ؛بلکه کشورهای دارای اقتصادقوی چون جاپان راکه باامریکامناسبات کلان تجاری دارد،نیزآسیب پذیرگردانیده است . دراین کشورکه کاهش نرخ بهره میتوانست،پایین آمدن دالررادربرابر"ین" شدت ببخشد،نه تنهاگرهی ازکارصادرکننده گان جاپانی نگشود؛بلکه افزایش ارزش ین درمقابل دالربرسودکمپنیهای صادرکننده تاثیرمنفی نیزگذاشت . بازارسهام توکیودراثرتحلیل موسسۀ "مریل لینچ" دردوم نومبرسالجاری سقوط کرد.
بانک مرکزی امریکاتلاش کردتاباکاهش نرخ بهره به میزان .75درصدنرخ بهره دراین کشوررابه 4.25برساند؛ولی این کاهش هم نتوانست ازضربه های اقتصادی ییکه متوجۀ امریکااست جلوگیری نماید. اقتصاددانان (12)باوردارندکه اقتصادامریکاباتهدیدهای دوجانبه مواجه است ، یکی اینکه چگونه میتواندبازارکندوراکداین کشوررادوباره فعال سازدودیگراینکه آیامیتواندباتوجه به افزایش قیمت نفت که خودخطرافزایش تورم رادربردارد،فشارهای تورمی راکنترل کند.این درحالی است که بانک مرکزی امریکابرای تحریک جریان اقتصادی ناگزیرازکاهش نرخ بهره دراین کشورگردیده است.
ازنظرکارشناسان اقتصادی تنهارکودوبحرانهای پی درپی درنظام سرمایه داری نیست که استخوان بندی اساسی این نظام رامیشکند؛بلکه بلندپروازیهای سیاسی ونظامی نظامهای سرمایه داری برای چپاول داراییهای کشورهای فقیرومنازعات درونی نظامهای سرمایه داری برسرمنافع استرتیژیک ازجمله عوامل کشنده تری اندکه نیرومندتری نظامهای سرمایه داری راازپامی اندازند.
ازههمین رواست که سازمان ملل متحددراین رابطه ابرازنگرانی کرده است واین سازمان در گزارش اخیرخوددورنمای اقتصادی جهان درسال 2008راباچالش های جدی یی پیش بینی کرده است. دراین گزارش میزان رشداقتصادی جهان درسال جاری 3.4ذکرشده است ؛درحالیکه درسال 2006و2007به ترتیب 3.4ودرصد3.9بود. این گزارش دراقتصادجهان رکودخطرناکی راپیش بینی مینماید.ازهمین رواین سازمان برای جلوگیری اازبروزرکوداقتصادی درسراسرجهان پیشنهادی رامبنی برمحورعزت سیاست جمعی وبین المللی برای حل عدم موازنه دراقتصادجهان وآرام کردن تنش های موجوددربازارهای پولی ومالی داده است . این سازمان رشداقتصادی سالهای 2006و2007 کشورهای درحال توسعه را7درصدوکشورهای افریقایی را6درصدخوانده است که یک رقم خوبی رانشان میدهد؛ولی این سازمان به تاسی ازعوامل منفی بازدارندۀ رشداقتصادی درامریکادورنمای رشداقتصادی بویژه درکشورهای یادشده رادرهاله یی ازابهام خوانده است. گرچه کارشناسان سازمان ملل برای حفظ موازنۀ بازاربهبودهزینه های مصرف کننده گان یعنی اعتمادمردم وآغازبه خریدوایجادمحرکهای اقتصادی درکشورهاییراکرده است که مازاد بودیجۀ دارند تاامریکاییهااین پرمصرفترین کشوردنیادست ازمصرف برداردواین خلاراباافزایش خرج اندکی بیشترازدرآمدمردم چین جبران نمایند.
تنهارکودورشدپیاپی نیست که بحرانزاییهای فصلی آن نظام سرمایه داری راتهدیدبه نابودی مینماید؛بلکه جهانگشاییهاولشکرکشیهای دنیای سرمایه داری به ضدکشورهای فقیربیشترازعوامل دیگری شاه رگ اقتصادی نظام سرمایه داری رامیشکندوازشگوفایی آن میکاهد . این گونه برخوردهای آزمندانه ازویژیگیهای دیگرنظام سرمایه داری است که رشدروزافزون آنهاراناگزیربه غارت داراییهای مادی وانسانی کشورهای فقیرنموده است. باآنکه این جنگهادرراستای برآورده شدن منافع استراتیژیک کشورهای غنی صورت میگیرد؛ولی خالی اززیانهای خطرناک مالی وجانی کشورهای نامبرده نمیباشد. ازآغازحملۀ امریکابه عراق وافغانستان مصارف نظامی امریکادراین کشورهابه اضافه ترازچهارصدملیارددالرمیرسد .درحالیکه این پول مبلغ گزافی است. این پول رادولت امریکاازطریق قرضه های مختلف تامین میکندکه پاسخگویی آن دردرازمدت برای امریکاخیلی دشواروحتاناممکن است.
هرگاه عوامل شکست اقتصادی نظام سرمایه داری رابه شمارش بگیریم وپره مترهای نزولی آنرابه تحلیل بگیریم . درآخرین تحلیل گراف رشداقتصادی سرمایه داری رابه سوی جهانی شدن سخت به چالش میگیرد. نتیجه براین میشودکه جهانی شدن اقتصادی به ادعای نظریه پردازان غرب که همانارونق یافتن وگسترش اقتصادغرب درسراسرجهان تلقی شده است ، راۀ معکوسی رادرپیش دارد. درحالیکه جهانی شدن اقتصادازجمله ارکان مهم جهانی شدن است دردستگاۀ استراتیژیست های سراپاجنون زدۀ غرب.