خوشه چين

 

  آیینۀ عیاران

     درآ ئینۀ تاریخ عیاران

 بهارسبز (( میوۀ شیرین میدهد ))

     

      من مردی ناداشت وعیار پیشه ام،اگرنانی یابم، بخورم، وگر نه، میگردم و خدمت عیاران جوانمرد میکنم، کاری اگرمیکنم، برای نام میکنم، نه ازبرای نان، واین کارکه میکنم از برای آن میکنم، که مرا نامی باشد.

( سمک عیار)

 

 سالها سپری شد. زیباترین سالهای جوانی ما به تباهی انجامید بروزعواقب راساده گرفتیم به اصطلاح عامیانه، جنگ را به مزاق حساب کردیم.ازواقعیات 26 سرطان 1352 تا وضعیت فعلی اسفناک و مضحک کنونی افغا نستان« همه بگویند که ما اشتباه کردیم». همه ما آینده و زندگی شخصی خود واطرافیانمان را به شوخی گرفتیم ونتیجه چنان شد که چنین می بینید.

این حرفی است.عدۀ ازآگاهان جوان  که به آینده خوش بینی دارند. ازشخصیت های کارکشته این طورمی پرسند.که چرا از بازوان توانمند(عیارپیشه ها) برای نجات آ یند ه گان تان طا لب کمک نمیشوید.

 کسی گفت که امروزعیارنیست.خوشه چین  درجواب برایش گفت «حوض را پراز آ ب کن ماهی خود به خود پیدامیشود».ما فضارا برای پرورش عیاران آماده کرده ایم. چرآ؟بخا طریکه همیشه درآئینۀ تاریخ عیاران بهارسبز(( میوۀ شیرین داده است )) مراد از بهارسبز:

عبارت ازگلهای سرسبد جامعه(( دگراندیشان، علما وفضلا، استا دان و محققان، قلم بدستان، آ گاهان امور)) میباشند که به رنگ های گوناگون دردرختان پربار((علم ومعرفت، شهامت و دلیر مردی، ناموس داری و وطن پرستی)) شگوفه میکنند، هریک آ نها به سوی خلق های بی دفاع لبخند میرنند و میشگفند. ومیگویند که ما مخلوق خالق یکتا هستیم، ما آ فریده شده ایم که به ما هیت انسانی صحه ببخشیم وازشما واز وطن شما درمقابل اجانب و ظالمان عصر و زمان دفاع بر حق نمائیم.

بهترین میوه حصول آ زادی است.

یکصد سال تسلط مغولان برحوزۀ خراسان زمین، فردوسی بزرگ را وادار به آ ن ساخت برای بازیابی هویت کشورآزادۀ خویش ترانه های حماسی بسازد،شعرهای رزمی بسراید، احساس مهین دوستی ووطن پرستی را دررگ رگ آریائی ها « خراسانیها» زنده ساخت. وکتابی را بنام شهنامۀ فردوسی تحویل نسل های آ یندۀ منطقه بجا گذاشت.

آ ینه به طرف گرداننده گان سیاست گذاران ودست اند کاران ملی وبین المللی لب خندی میزند ومیگوید که من پاسدار ومبلغ جریانات وحواد ث تاریخی قرن ها بین گذشته وآ ینده قراردارم به خوب وبدکاری ندارم،آن شی را که دردیگ تاریخ پخته شده است. بوسیلۀ چمچۀ تاریخ روی دسترخوان تحلیل گران حقایق وواقعیتهای تاریخی کشورمی آورم.   

 منتقدین حقا یق شرا یط موجود در کشورما به این جمله آ غاز مینمایند.

 

درمملکت چوغرش شیران گذشت ورفت

این عوعوی سگان شما نیز بگذرد

درجهان انسانیت
برای زیستن دو قلب لازم است
قلبی که دوست بدارد، قلبی که دوستش بدارند
قلبی که هدیه کند، قلبی که بپذیرد
قلبی که بگوید، قلبی که جواب بگوید
قلبی برای من، قلبی برای انسانی که میخواهم
تا انسان را در کنار خود احساس کنم

                                         (( احمد شاملو))

آلبرد کامومیگوید:کشوری که درآن غم به سراغم نیاید کشوری است که به من چیزی نمی آموزد.

خوشه چین درین باره  میگوید: بزرگان را بگذار که بزرگی کنند و ما باید گریان کنیم، بگذار که همه ببینند که ما گریان میکنیم و ببینند آب دیده های مارا، بگذار که ما  شب ها  گریان کنیم و خنده نکنیم.

 بگذار که سفرکنیم

 به سوی تاریخ

تاریخ  سیه و تاریک ما

حین سفر ترانه بخوانیم

 ترانۀ مرگ را

 به دراز نای تاریخ

تاریخ

 این قرن های خونین

 درین سفر

درین سفر

به یاد شب های تلخ

ترانه بخوانیم

ترانه مرگ را

ترانۀ مرگ را

به درازنای تاریخ

 به یاد بیاوریم

 بگوئیم که

 چه بودیم وچه شدیم

 هیچ شده ایم و بی هچ شده ایم

چرا از خود بی خود شد ه ایم

نمیدانیم که همین اکنون دست وپای چشمان مان پرازخون شده است. گریان کنیم از دست مردا نیکه سخت ناجوان مرداند.                                                       خلق ها ی بی دفاع میسرایند:آ ه خدا میگویند وآ ه خدا یا  میگویند،میگویند که این چه روزها  است که برسرما آ مد ند، می آیند ومیروند.کسی نگفت که چرا؟ وآهی نکشید وما گریه کردیم به یاد گرسنه مردگان وطن به یا د تن های عزیزان خون آ لود افتیده به خون.

ولی کنون باید همۀ ماگوش بدهیم که تاریخ عیاران این طور به قصه می آ ید. وبرای ما در شرایط معاصر دستور به تجدید آ رایش نیرو میدهد. و میگوید جملات پائین را بخوانید که یاد بگیرید وخودرا آ ماده بسازید.

عیاری وجوانمردی

عیاری بهغیرازینکه مردانگی دلیرمردی وپهلوانی رابیان میدارد،کسوت عیاری نیز در پیدایش و بقاء وزنده ساختن سنن باستانی وآیین جوانمردی وارتقای فضایل اخلاقی وترویج  وطن پرستی درآریانا- خراسان- افغا نستان کنونی  نقشی تعیین کننده داشته است. 

   ملک الشعرای بهاردرحاشیه ای که برتاریخ سیستان نگاشته عیاران را چنین تعریف کرده است :

   «اشخاص کاری وجلدوهوشیاررا که درهنگامه هاوغوغاها، خودنمایی کرده ویادرجنگهاجلدی وفراست به خرج داده اند عیارنامیده است.ازتواریخ برمی آید که درزمان بنی عباس عیاران درخراسان و بغداد فزونی گرفتند وخاصه درسیستان ونیشاپورویعقوب لیث صفارهم ازسرهنگان این طایفه بوده است . چه عیاران درهرشهری برای خود رئیسی انتخاب کرده ، وی را سرهنگ می خوانده اند و گاهی دریک شهرچند سرهنگ عیارموجود بوده است. »

    سلک عیاری درتاریخ کشورما به اشکال گوناگون ظاهرشده که قدیمی ترین نوع آن را در داستان های شاهنامه فردوسی میتوان خواند، مانند:                   به عیاری رفتن رستم به دژ تورانیان برای دیدن سهراب و به عیاری رفتن گیو دلاور به توران زمین به جستجوی کیخسرو و به عیاری رفتن رستم به جامه بازرگانان برای رهایی بیژن از چاه و به عیاری رفتن اسفندیار به رویین دژ و داستان اردشیر وکرم هفتواد دربخش تاریخی شاهنامه که بایست برای مطالعه شیوه هایی که در این حرفه پهلوانی به کار بسته شده به قسمت های مربوطه آنها درشاهنامه مراجعه شود .

  شواهدی که از شاهنامه در این مورد آورده شده ، هریک درجای خود می تواند نمودار چگونگی عیاری در آ ریا نای قبل از ظهور اسلام باشد . چه این قبیل داستان های عیاری در شاهنامه از روی واقعیاتی که در زمان های وقوع آنها و قرائنی که بعدها وجود داشته نقل شده و به تحقیق ارزش آن دارد که مورد استناد قرار بگیرد.

اگرآن زمان،فردوسی آفریدوفردوسی دروصف رستم وسهراب نوشت:اما سرزمین ما عقیم نشده است فردوسی های معاصر،فردوسی های عصرتکنالوژی، می آفریند تادر وصف رستمان وسهرابهای، دوران برده داری معاصر، برای آزادی کشوراز چنگ غول سرمایه ترانه بسرایند.

توجه!هیچ سازمان سیاسی مترقی نمیتواند مسیرانکشافی وتکامل خودرا بپیماید که درآن ارمان انسانی تبارزنیافته باشد وبخاطرآن مبارزه صورت نگیرد.

سلک عیاری یک مکتب است:درین مکتب درس جوان مردی،شجاعت، هوشیاری ، خرد ورزی، صداقت وفاداری،حوصله مندی سخاوت پشت کار، وطن پرستی، ناموس داری....... درس داده میشود. ازین قبیل صفات نیکو وغیره آموزش صورت میگیرد.   

   بعد ازانکه اعراب بادیه نشین، تسلط خویش را درحوزۀ خراسان زمین مستقر ساخت. ازآن زمان به بعد احساس ضد بیگانگی درعقول وقلوب مردم ریشه دوانید. برای نجات از تسلط بیگا نگان،عیاران، یکه یکه ازاینجا و ازآنجا در حرکت افتیدند، صنف خودرا بوجود آ وردند و از صنف مکتب ساختند. عیاری را به حیث یک مسلک پذیرفتند. درین هنگام  سلک عیاری به صورت عمومی و نهضت های دسته جمعی سرزمین پهن آ ورما برضد تسلط اعراب بروز نموده و بدین مناسبت بوده که حکام عرب و عمال خلیفه ،عیاران دلاور و وطن پرست خراسان زمین را « خارجی» لقب می دادند و هرعیار« فتی» را که برآنان خروج میکرده، به دنبال نامش کلمه خارجی را می افزودند، مثل : « عمال خارجی » ، « حمزة بن عبداله آذرک خارجی » « صالح بن نصر خارجی» و« یعقوب لیث صفارخارجی » که هر یک به نوبه رئیس و فرمانده عیاران و سرهنگ عیاران بوده اند.

   عیاران را که پیرو آیین فتوت واخوت بودند « فتی » نیزمینامیدند و فتیان عیار سخت معتقد به اصول خاص تعلیمات این مکتب بوده و اجرای احکام آن را قویا برای خود واجب می شمردند که شرح مفصل احکام و تعلیمات آن در فتوت نامه سلطانی ، از حسین واعظ کاشفی ، نسخه خطی درکتابخانه دانشکده ادبیات و در کتاب تاریخ و فرهنگ  تذکر یافته است.

     آیین فتوت به حیث مکتب عیاران شناخته شده است، باجمیع مشخصاتش ازمدت ها قبل از زمان پارت ها بین پهلوانان و مردم آ ریانای کبیر رواج داشته ودارای تشکیلا ت مربوط به خود بوده . تشکیلات و دستجات عیاران ، سازمان هایی سیاسی بوده که حلقه های آن در سراسر حوزۀ خراسان از بغداد تا سیستان به هم زنجیر شده بود که متحدانه به اساس ارشادات مکتب فتوت با بیگانگان مبارزه می کرد ند .

   در تاریخ سیستان تذکررفته است که عیاران مردمی جوانمردوشجاع و جنگجوی ومتصف به صفات عالی انسانی ومردانگی هستند وشفقت ومردانگی وضعیف نوازی آنان به منتهای حد میباشد . درقابوسنامه آمده که : « جوانمردترین عیاران آن بود که اورا چند گونه هنرباشد ، دلیرومردانه باشد ، به هرکاری بردبارباشد ، به کس زیان نکند ،پاکدل وپاک عورت باشد، به عهد خود وفادار وزیان خود را به سود دوستان روا دارد  ازاسیران دست بکشد ، به بیچارگان ببخشاید، بدان را ازبد کردن بازدارد،راست گوید،راست شنود ، ازتن خود داد وعدل بدهد، برآن سفره که نان خورده باشد بد نکند ، نیکی را به بدی مکافات نکند، زبان را نیک نگاه دارد ، بلارا راحت بیند ، چون نیک بنگری این همه بدین سه شرط باشد« اول خرد ، دوم راستی و سوم مردمی .»بعضی عیاران درقرن دوم هجری درسایه تعالیم مکتب فتوت واخوت وابراز دلاوری هاوازخود گذشتگیها وقدرت تشکیلاتی ملی خود که زورخانه ها در مخفیگاه ها مرکز آن بود آن قدرقدرت یافتند که بارها قشون اعراب را از قسمت های وسیعی ازخراسان بیرون راندند . از جمله نام آورترین آن ها « حمزة بن آذرک » بود که چندین بارلشکریان هارون الرشید را شکست داد واورا وادار به مصالحه کرد و دیگر یعقوب لیث صفاربود که خاک خراسان را از تسلط اعراب آزاد ساخت.

   برای نشان دادن آزادگی وسجایای ارجمند عیارا ن، چند سطری درباره آمدن نماینده خلیفه به نزد یعقوب برای تطمیع اوبه امارت خراسان وسیستان وکرمان ومنصرف کردنش ازآزادی کامل خراسان وشکست قطعی دشمن وجواب اوبه نماینده خلیفه ازسیاستنامه خواجه نظام الملک نقل میشود : « ... بفرمود تا تره و ماهی و پیازی چند بر طبق چوبینی نهاده وپیش آورند . آن گاه بفرمود تا رسول خلیفه آوردند و بنشاندند . پس روی سوی رسول کرد وگفت : بروخلیفه رابگوی من مرد روییگرزاده ام وازپدرروییگری آموخته ام.خوراک من نان جوین وماهی وپیاز بوده است واین پادشاهی وگنج وخواسته ازسرعیاری وشیرمردی به دست آورده ام نه ازپدرمیراث یافته ام ونه ازتودارم.ازپای ننشینم تاخاندان تو ویران نکنم، یا آنچه گفتم بجای آورم ویا بازبه نان جوین وپیازوتره قناعت کنم.»

   ازقرن هفتم تاقرن نهم که اولادچنگیزوتیموربرحوزۀ خراسان دست داشتند ، عیارپیشگی همچون گذشته بازقوت ورونق گرفت وهمه جا شهرت عیاران خراسان که به شکلی ازاشکال  با حکم روائی اجنبی درستیزه بودند آ فاق بود .

   پهلوانی وعیاری دراین دوران زیرلوای مبارزه با بیگانگان درهمه جا درزور خانه ها عمومیت یافته بود ونام پهلوانان وکشتی گیرانی که درعین حال عیار نیز بوده اند از این دوران درتذکره ها وتواریخ آمده است .

   دراینجا چند سطری ازمشخصات یکی ازعیاران آن عهد خراسان برای نمونه از بدایع الوقایع نقل میشود:

   «دردروازه فیروزآباد یتیمی (عیاری) بود که اورا حیدرتیرگرمیگفتند. چنان که بهادران درروز جنگ ازنوک ناوک ذره شکاف او میترسیدند ... هرگاه که کمر به شبروی بستی، ماه ترک شبروی کرده، پس خم زده درگوشه نشستی وچون خنجر به دست گرفتی، تیغ بردست بهرام، برفلک پنجم به لرزه درآمدی ... »

   آیین عیاری دراین دوره مثل گذشته، برسیره فتوت واخوت بوده وپهلوانان وعیاران با ازخود گذشتگی و فداکاری وجوانمردی تکیه گاه مردم شده بودند . در زمان استیلای مغول عیاران خراسان قیام کردند ونهضت سربداران آن دیاررا به وجود آوردند.

   یکی ازسرکردگان ایشان که از طریق پهلوانی وعیاری دست عوامل مغُل را از خطۀ خراسان قطع کرد، پهلوان عبدالرزاق بیهقی بود که به قول ابن بطوطه سیاح مراکشی ( سال 738 هجری ) سرسلسله پادشاهان عیارخراسان شد .

   همچنین شاه اسماعیل ، سرسلسله دودمان صفوی، پهلوانی ازسلک عیاران و فتیان بود که به نیروی بازو و اراده وقدرت معنوی که درمیان عیاران داشت به تخت سلطنت تکیه زد وحکومت هایی را که هریک در بخشی ازخراسان تسلط داشتند برانداخت وکشوری واحد وتوانا به وجود آورد. ارادت شاه اسماعیل به فتوت واخوت وعیاران آزاده وجوانمرد، آن قدرزیاد بود که دردیوانی که با تخلص « خطایی » به لهجه آذری سروده ، فتیان واخیان را ستوده و ایشان را بزرگ ترین غازیان وابدالان وپشتیبان فداکارسلطنت خود به شمار آورده است .

   شاه عباس کبیرنیزتا آنجا به آیین عیاری وفتوت دلبستگی داشت که گاهی شبها خود را همچون عیاران به لباسهای مختلف درمی آورد وبه طورناشناس به هرجا سرکشی میکرد و به خانه بینوایان وفقرا وارد میشد واز آنان دستگیری میکرد و گاه به همین لباس برای کسب خبر به حدود مواضع دشمن وارد میگشت.

   عیاران درداستانهای عامیانه،ازقدیمی ترین آنها تا دوران صفویه،ازمهم ترین وشگفت انگیزترین قهرمانان به قلم آمده اند. اگربعضی ازقهرمانان درجه اول داستانها،خودعیار پیشه نباشند، ازعیاری بی بهره نیستند .

   عیاران دراین گونه کتب پهلوان فداکارند که تن به هرگونه خطر میسپارند ونیز بیباکانه به میدان نبرد به مقابله ومبارزه می شتابند وهم برای کشف خبرازحدود نیروی دشمن ، به لباس مبدل وارد اردوی آنان میشوند.

   اینان پهلوانانی ورزیده وپردل وتواناهستندوباتجهیزات کامل عیاری به ماموریت میروند وآنچه دراین کارمورد نیاز بوده مثل:جبهۀ سیاه آستین، نیم جبه وقبا زره دارکه می پوشیدند وداروی بیهوشی، کارد، خنجر، زنبور، کنجکاو،چکشی کوچک به نام خایسکچه، اره، سوهان، مقراض،کمند وآنچه را که برای نجات دوستان از زندان و وارد شدن به قلعه دشمن لازم می شده با خود برمی داشتند .

  در داستان های مفصل خاورمیانه ، اسکندرنامه ، حسین کرد ، رموز حمزه ، ابومسلم نامه ، دارابنامه ، سمک عیار ، هزار و یکشب ، مختارنامه و... همه جا نقش های اصلی را عیاران به عهده دارند . مهتر نسیم عیار ، سمک عیار ، شبرنگ عیار و حسین کرد از بلند آوازه ترین عیاران در داستان های عامیانه هستند. درهردوره ازتاریخ پهلوانی سرزمین آبائی ما که ملاحظه شود، کسوت های عیاری و پهلوانی را دو شیوۀ مختلف و درعین حال انفکاک ناپذیر خواهیم یافت .

   چنان که گفته شد پهلوانان، درعین حال که برای احراز مقام جهان پهلوانی در مقابل سلاطین کشتی می گرفته اند ، همواره درمواقع جنگ نیز با لباس جنگاوران درراه دفاع ازوطن خود،به میدان های کارزار می تاخته اند وهنگامی که بیگانگان برکشوردست می یافتند، آن پهلوانان به لباس عیاری درآمده وبه یک جنگجوی غیرنظامی مبدل میشدند وباشیوۀعیاری پنهان وآشکارمثل دوران اعراب ومغلها، داخل مبارزه میگشتند که درهردوصورت نیروی خود را برای یک هدف به کار میبردند .

 


بالا
 
بازگشت