خوشه چين
چرا راه عیارا ن انتخاب کرده ایم؟
بخاطریکه عیاران با هویت، با رنگ یا قوتی مانند(( نگین انگشتر طلا )) در کلک زمانه ازراه حقیت سر بیرون آ ورده اند.دروغ در حریم اندیشۀ آ نها راه ندارد. اینها همیش حامیان عزت، شرف حیثیت و ناموس وطن در تمام ادوار تاریخ بوده اند. بی جا نیست که هرکسی را که به آ درسش( جوان مرد، کاکه ، با ناموس، با وجدان، مهمان نواز، با وقار، وطن دوست وو طن پرست،علم دوست ومعارف پرور،انسان دوست، با غیرت و با همت) خطاب مینمایند. به آ ن می بالند و افتخار مینمایند.
صادق هدایت
تنها مرگ است که دروغ نمی گوید. حضور مرگ همه ی موهومات را نیست و نابود می کند. ما بچه ی مرگ هستیم و مرگ است که ما را از فریب های زندگی نجات می دهد، و در ته زندگی، اوست که ما را صدا می زند و به سوی خودش می خواند. در سن هایی که ما هنوز زبان مردم را نمی فهمیم، اگر گاهی در میان بازی مکث می کنیم، برای این است که صدای مرگ را بشنویم... و در تمام مدت زندگی، مرگ است که به ما اشاره می کند
حقیقت وگل سرخ هردوخاردارند
فکر مرگ
فكر مرگ ما را در دنيا واقع بين مي كند .جوان دوست دارد واقع بين نباشد اما
جواناني كه واقع بين هستند، بزرگسالان مثمر ثمر آينده هستند. آيا نديديد آنهايي
كه آرزو هاي دراز داشتند و قصر مي ساختند و …خانه هايشان، گورستانهايشان شد .
نصیر فیاض ژورنالیست به جرم
«حقیقت»
پردازی از آزادی محروم
شد.
گهواره همیش جنبیده حقیقت گوهارا پرورش داده است
دولت مردان کنونی افغا نستان باید که درآ ئینۀ زیر خودرا ببینند با این مفهوم که عمل زشت و کریه به معنی پایان اقتداراست. اقتداریکه به امانت سپرده شده است. چیزیکه داده شد.پس گرفته میشود.قدرتیکه ازجانب کشورهای بزرگ جهانی داده میشود. ازطرف همان مرجع پس گرفته میشود. زیراکه آ نها برای بدست ا وردن منافع اقتصادی خود شان ، در دراز مدت از روش های کو تاه مدت بهره میگرند. دو کاندار خریدار خوب کار دارد. نه معامله دار خراب. اگر قدرت از طرف مردم داده میشود مردم ازش پس میگیرند، قدرتی راکه به زور شمشیر گرفتی به زور شمشیر ازت پس میگیرند اگر در میدان انتخابات آ زاد قانون مند گرفتی این ارادۀ مردم است که سرنوشت کشور خو دشان را خو دشان ورق میزنند.
با لا خره در وقت پیری و ضعیفی با پاهای لرزان حاضر به اقرارجرم شوی ذخیره ها را حاصل دزدی هارا به صاحب اصلی اش یعنی ملت وا پس تسلیم نما ئی
تاکه نباشد چیزکی کس نگوید گپکی
ببینیم که مرد عیار شکوه از چی دارد؟
بی هویتی مان بخشیدن
بدون اینکه ما رانظری خواهند
قرنها بعد از قرنها امدند ورفتند
وتاریخ تاریکمان را به رسم هدیه کادو دادند
تاریخی که نبشته حاکمان بود وزر پرستان
به چوبه دار بستندمان
به تمسخر نشستندمان
فرهنگمان را رنگ به رنگ کردند
روبه صفتان.....
آینه
ها را شکستند
تا در ان خویشتن مان را فراموش کنیم
وبه دستمان دشنه وبه زبانمان دشنام
وبه دل هایمان
بذر کینه پاشیدند
در روحمان تخم نفاق وحسد کاشتند
در دایره قسمت اوضاع چنین باشد
ع.سربدارفكر
تشریف عدالت
جان راولز فیلسوف فقید سیاست یکی از منادیان عدالت در عصر ماست. عدالت از نظر او در مرکز و قلب جوامع دمکراتیک جای دارد و میزان حضور آن عیار سنجش و سلامت این جوامع است. افزایش اقتدار قاضی و استقلال او از مدیران سیاسی کشور یکی از پایه ای ترین اصول این عدالت است. طرح هر چه بیشتر ارزشهای ناشی از عدالت و یا مربوط به آن و چالش افزون تر مجریان عدالت و رسانه ها با سیاستمداران و مجریان دولتی همیشه یکی از نشانه های حق جویی در این جوامع بشمار رفته و میرود. ما شرقیان هر چه با غرب سر چالش داشته باشیم نباید از این نکته بگذریم که دولت سیاسی در غرب در چنگال داوری مردم و قضات مستقل و شجاع آن اسیر است، هر چند هم که بتواند گاه خر خویش براند نمی تواند از تیغ تیز ملکه عدالت، چشمان بسته آن و رای مردم خویش بگریزد. از همین روست که اصلاح دستگاه قضایی یکی از دغدغه های دایمی هر دولتی از راست و چپ در فرانسه است.
این همه یعنی آنکه سپهر سیاسی غرب را باید در دو بال منافع ملی (وجه درونی و به معنای حقوق شهروندی آن) و ارزشهای جهانشمول (وجه بیرونی) به گونه ای متمایز مورد مطالعه قرار داد. در حوزه منافع ملی آنچه غالب است اصول دقیق و بی چند و چون عدالت است و در حوزه ارزشهای جهان شمول عناصر دیگری را هم باید بدان اصول افزود که گاه بر حسب معادلات جهانی و با اولویت منافع ملی از شفافیت ملکه عدالت فاصله می گیرد و در چنبره مفاهیم درشت و زیبا و افق های دور دست گم می شود.
چند هفته ای است که تمام رسانه های فرانسه درگیر مسئله سوء استفاده مدیران پیشین ایرباس است، کسانی که با رجال سیاسی این کشور نیز افت و خیز داشته اند و توانسته اند سهام کمپانی را در بهترین فرصت در بازار بورس و به سود جیب خود بفروشند، حال آنکه کمپانی بیمار بوده است. دستگاه قضایی بی محابا می تازد وزیر و نخست وزیر و رییس جمهور نمی شناسد، پای خیلی ها را به میان کشیده است. پیش از ان هم پرونده کلیراستریم و سوء استفاده مالی در حساب های بانکی آن بود که آبروی همه را به میدان قضا اورد و از رهبری کشور تا افسران و ماموران جزء دولتی و امنیتی ناگزیر از پاسخگویی شدند و در کریدورهای عدالتخانه و میان دست و پای قضات می چرخیدند.
روز شنبه گذشته هم کلنل "باب دنار" جاسوس و مزدور پر آوازه فرانسوی و مشهور به "سگ جنگی فرانسه" در 78 سالگی بر اثر آلزایمر مرد. مردی که برای فرانسه و دست نشانده های جهان سومی آن جنگید، با چراغ سبز فرانسه در کودتاهای فراوانی شرکت کرد، کابوس رجال سیاسی افریقا و آسیا بود (رد پای او در ایران زمان پهلوی هم هست) و برای اهداف فرانسه در آفریقا اسلام اورد، زن مسلمان گرفت و نام "سید مصطفی محجوب" را برای خود برگزید. همین باب دنار تا آخرین روزهای حیات، درگیر دستگاه قضایی این کشور بود.
او بارها به اتهام جنایات ارتکابی به جرایم نقدی و زندان محکوم شد و قضات جسور و شجاع با وجود انکه می دانستند او در کارهای خود تحت الحمایه دولت فرانسه و سرویس های آن بوده است او را به پای میز محاکمه می کشاندند. پیرمرد لرزان امروز و شبح خوفناک دیروز تاوان کرده های خود را پس می داد. در رسوایی او و همه پرونده های پیشین دولتیان، رسانه ها زبان مردم شدند، شجاعانه به میدان امدند و از خود مایه ای تمام گذاشتند.
مشکل ما اما همین عدالت است که جسارت جستجویش را نداریم و اراده اجرای آن در کسی نیست، همان که علی برایش نقد جان داد و در اجرای آن از همه چیز دنیا دست شست. حکومت اسلامی ما استثنایی بر نظامهای سیاسی جهان نیست، همچون دیگر نظامها آسیب پذیر است و سلامت مردان آن در گرو کیمیای عدالت است و جسارت قضاتی دلیر و حضور رسانه هایی آزاد. بی این هر دو عدالت سرابی است سودایی که سخن گفتن از آن بکار سرگرم کردن مردم می آید و بس.
ما در میانه راه گم شده ایم، نه قدرت و سنت غرب را داریم و نه به سنت پر قدرت نبوی و علوی خویش اقتدا کرده ایم. برخی بزرگان ما بیش از همه مجرم اند، کسانی که در تعارف و مصلحت و منفعت همه چیز ما را قمار زده اند. آنها که شجاعت اعتراف بر کاستی و تقصیر خویش نداشتند و بجای تکیه بر نسلی شجاع، پرسشگرو عدالت خواه دربدر انسانهایی مطیع و رام بوده اند. آنها نه خواجگان ما که بندگان نفس ِ تقلید کیش ِ خود بوده اند. آنها که جامه بلند منافع ملی را به اندازه قبای خود بریدند و دوختند و خرد جمعی را فدای عقل علیل خود کردند. آنها که عدالت و ارزشهای انسانی را سرمایه آب و نان خود کردند و جوانان عدالت جوی دیروز را به کارمندان عالی رتبه و فرصت شناس امروز بدل کردند.
عدالت، بدون زبان مردم یعنی رسانه هایی آزاد، شعار و یاوه است و روزنامه نگاران همان قضات و کارپردازان خرد عمومی اند که جسارت پرسش گری را به فضای جمعی می اورند و مدیران عالی رتبه خاطی را در برابر چشمان حق جوی مردم عریان می کنند. این رسانه های آزاد هستند که موتور دستگاه قضایی را روشن می کنند و قضات شجاع نیز از انان در برابر تهدید صاحبان قدرت حمایت می کنند. با این توصیف باید امروز گفت جامعه ای که رسانه آزاد ندارد، عدالت ندارد. کاوش در مفهوم جدید وقدیم عدالت کار نظر ورزان ماست.
هر چه هست از قامت ناساز بی اندام ماست
ور نه تشریف عدالت بر کسی کوتاه نیست
(با پوزش ازخواجه شیراز)