چرااسلام به مذاهب متعدد پارچه پارچه شد ؟                                                                                                                                          

       (عدم درک واقعی ازمعنی ومفهوم کلام الهی ،منافع شخصی، قومی،قبیلوی،سیاسی    واقتصادی عامل عمده میباشد) 

دین اسلام ازجمله ادیان آسمانی بوده که بیش از( یک ونیم ملیارد)نفردرجهان پیرودارد.دین اسلام درسال610      میلادی درکشورعربستان صعودی توسط حضرت محمد(ص) ازجانب خداوند(ج)بربنده گانش نازل گردید.حضرت محمد پسرعبدالئد ولد عبدالمطلب درسال 570 میلادی در شهرمکه ازخانواده بنی هاشم مربوط قبیله قریش تولدگردید. درطفولیت نسبت اینکه پدرومادرش وفات نمودند. سرپرستی اش بدوش کاکایش ابوطالب افتاد،جهت امرارحیات، مصروف چرانیدن رمه های گوسفندوبزهای کاکایش بود،چون به یکتا پرستی معتقدبود،فضائی آزاد دشت وصحرا برتفکر نیایش وعبادتش اثرات بهتر گذاشت،وزمینه های بهترفکری برایش مهیاگردید.چون حضرت محمد (ص)شخص صادق،امین و راستکاربودمورد اعتما د اطرافیانش قرارگرفت.تاآنکه بی بی خدیجه خانم متمول که پیشه تجا رت داشت موصوف را درامور تجارت گماشت،وبعداباحضرت محمد(ص)ازدواج نمود. 

  علما ودانشمندان ازجمله پوهاندجلال الدین صدیقی درفصل سوم اثرخویش بنام تاریخ تمدن اسلام که در صفحه انترنتی اخبارافغانستان نشرگردید .چنین برداشت داشتندکه :عامل ظهوردین اسلام عبارت ازوحی وهدایات خداوندبودکه توسط جبرئیل امین فرشته وحی، درغارکوه حرا برحضرت محمد(ص) نازل گردید.بدین اساس دین اسلام موهیتی خداوندی بودکه جهان عرب وغیرعرب راازظلمت،جهالت ظلم وستم نجات داده عدالت وبرادری را به ارمغان آورد.علمای جامعه شناسی عوامل ظهوراسلام راعلاوتا تضاد های فکری،فرهنگی،معضلات اقتصادی تجارتی اختلافات قومی وغیره درجامعه عرب میدانند. واین تضادهاراناشی ازمعضلات یکتاپرستی ادیان یهودی ومسیحی درمقابل بت پرستی که شامل قبایل بنی هاشم ،بنی امیه،غسانیان،بنی لحم،بن حنیف وغیره قبایل بود،وتفاوت های سطح زنده گی این اقوام به خصوص که قوم بنی هاشم غریب تربودند،ودیگرمعضلات سبب گردیدکه قوم بنی هاشم اقدام به مبارزه نمایند.ودراین راستا حضرت محمد(ص) پیشقدم شده ،نظربه محبوبیت که نزدمردم وجامعه پیدا نموده بود.درمبارزه خودعلیه ظلم وستم،عدالت وبرادری،یکتاپرستی موفق گردید.بااینکه ازطرف مخالفین ودشمنان افکارونظریاتش مورد توهین ،تحقیر وتهدیدقرارمیگرفت به مبارزه خودادامه داد ،ودین برحق یکتاپرستی راجهان شمول ساخت. ظهوردین اسلام تحول بزرگ در همه عرصه های زنده گی مردم عرب وسایرکشورهای جهان بوجود آورد ومیآورد. بهتراست معلومات مختصر راجع به اسلام ارائه شود.  اسلام درلغت به معنی رام وتسلیم بودن دربرابرخداوند(ج)میباشد.اسلام دین یکتا پرستی است.پیروان آنرا مسلمان میگویند.قرآن کتاب مقدس وآسمانی مسلمان است وبه زبان عربی نوشته شده‌است، طبق  مندرجات آن وباورمسلمانان توسط وحی الهی به محمد(ص)فرستاده شد.به اعتقاد مسمانان«قرآن وحی نامه اعجاز آمیزالهی است، که به زبان عربی واژه به واژه توسط فرشته وحی، جبرئیل،از جانب خداوند و از لوح محفوظ بر قلب و زبان پیامبر اسلام هم اجمالا یکباره و هم کم کم در طول بیست و سه سال نازل شده این کتاب معتبرترین متن دینی نزد مسلمانان است ومسلمانان آن را«معجزه»و«سند اثبات پیامبری» محمد (ص)می‌دانند. تمام مذاهب اسلامی بردرستی متن آن اتفاق نظردارند واختلاف در نحوه خواندن متن، تفسیرواحیانا ترتیب آن است.این اتفاق نظربه اندازه است، که شیعیان دوازده امامی ایران ووهابیان عربستان از قرآن با رسم الخط واحدی استفاده می‌کنند.پیروان دین اسلام که مسلمان نامیده میشوند،اصول وفروع اسلام راکه به اصطلاح تیوری وپراتیک دین اسلام گفته میشود.باید فهمید،وطبق آن عمل کرد. اصول دین اسلام که پایه های اعتقادی دین میباشد,نخست بایدبه آن ایمان آوردوعبارت اند  

1 – توحید یعنی یکتاپرستی ومهمترین اصل اعتقادی اسلام است.                                                                  

 2- نبوت یعنی باورداشتن به اینکه خداوند برای ابلاغ سخن خودبه انسان پیامبرراازمیان خودآنها برگزیده است.      

3- معاد به معنی رستاخیزیادوباره برخاستن پس ازمرگ میباشد.درمذهب شیعه اصول دین اسلام برعلاوه سه اصل

فوق عدل وامامت نیزشامل است . عدل به معنی قضاوت وپاداش به حق میباشد.یعنی خداوندهیچ عملی راهرچندناچیزوکوچک باشد,ضایع نکرده وبی اجروپاداش نمیگذارد.وبدون تبعیض هرکس جزای اعمالش راخواهد دید.  ـ فروع دین اسلام راعمل یاپراتیک اسلام گویند که (نماز,روزه,ذکات ,حج وجهاد)آنرا تشکیل میدهد .  

 جهاد بمعنی کوشش ومبارزه وفعالیت میباشد.ازنظراسلام جهاددونوع است .یکی جهاد کبیرکه مبارزه با امیال درونی انسان میباشد.که برعلاوه رعایت اصول وفروع مسلمان باید خواهشات نفسانی وامیال بی جاه راکنار گذاشته بخاطررفاء وآرامی مردم کوشش نماید.فعلااسلام صدهاملیون پیرودارد. چون دین اسلام نظربه سایرادیان مکملترمیباشد،هرگاه اختلافات ظهورنمیکرد،ودین اسلام راپارچه پارچه نمی نمودند.فعلاٌ به مراتب پیروان بیشتر میداشت.  یکی از نگرانی های پيامبر دراواخر حيات ايشان، احتمال اختلافاتی بود که ممکن بود در ميان مسلمين اتفاق بيفتد ومنجر به احياء انديشه های جاهلی در ميان تازه مسلمانان گردد. چنانکه اين اتفاق در بعد وفات پيامبر به وقوع پيوست و آن ماجرای سقيفه بنی ساعده بود.در حاليکه حضرت علی (کرم)مشغول غسل پيکر پيامبربود و سعی در انجام مراسم تدفين را داشت عده ای از مردم مدينه(انصار) در سقيفه بنی ساعده با حضورسعدبن عباده تصميم به انتخاب جانشين پيامبرگرفتند  که خبربه گوش ابوبکررسید.موصوف با جمعی از مهاجرين(اهل مکه) درآنجا حاضر ميشود وجريان سقيفه را که به نفع انصار پيش میرفت،با ذکرحديثی منسوب به پيامبر،پيشنهاد کردتا فردی از قريش به خلافت برسد.با توجه به اينکه ابوبکرمقام بالايی نزد پيامبرداشت،لقب صديق به اوداده شده بود.کسی به مخالفت برنخواست،وحضرت ابوبکر،عمربن خطاب را معرفی کرد، اما عمربا ذکردوستی یکه رسول الله با ابوبکرداشت، خود دست بيعت را به ابوبکرداد. وابوعبيده جراح نيز اقدام به اين کارکرد.سقيفه بنی ساعده نخستين انشعاب عملی درعالم اسلام بود که زمينه ظهور مخالفتهای راهم باعث گرديد.دراين ميان آشکارترين تفکرمخا لفت مربوط به کسانی بود که حضرت علی راجانشين پیامبر ميدانستندبربزرگان ماجراي سقيفه بنی ساعده خرده میگرفتند.که شما جزو نخستين کسانی بوديد که با علی درغديرخم بيعت کرديد.لذا انديشه شيعه يا دوستداران حضرت علی ازين زمان صورت آشکارتررا به خود گرفت. علامه طباطبايى ،جريان ظهوروپيشرفت اسلام دربیست وسه سال زمان بعثت وروندى طى شده راکه سبب پيدايىش چنين گروه وجمعيتى درميان ياران پيامبرگردید مینویسد:علاقه شديدى كه پيامبرنسبت به على(ع)اظهار مى فرمود وخدمات ارزنده اى كه حضرت علی براى ترقى وپيشرفت اسلام درجنگ ها از خود نشان داده بود.عده اى ازياران پیامبر راكه ازشيفتگان فضيلت وحقیقت بودندبراين مى داشت كه على(ع) را دوست داشته باشند ودرآینده ازاو پيروى نمايند.ولی یکتعداد رابرحسد وكينه وا مى داشت...بناءسقيفه بنی ساعده نخستين انشعاب عملی درعالم اسلام بود که زمينه ظهورمخالفت ها را فراهم نمود. نفاق دراسلام خیلی زودترنظربه سایرادیان بوجودآمد.مبنای عمده این اختلافات عبارت بوداز:ـ جانشینی پیامبر(خلافت وامامت)ـ عدم درک واقعی ازمعنی ومفهوم کلام الهی که سبب اختلاف در روش فقهی ،اصول وفروع دین گردید.بمرورزمان اختلافات اوج گرفته خلفای اسلام ،شاهان وامامان بخاطرمنافع شخصی ،قومی،لسانی منطقوی خودازدین اسلام سئواستفاده نموده،که باعث ایجاد فرقه ها ومذاهب متعدد، که فعلا اضافه ازصد مذهب وفرقه ایجادشده گردید.که درنتیجه اختلافات مذاهب ملیونها انسان به قتل رسیده ،وسلسله این کشتارهاادامه دارد. اختلافات تدریجا شامل موضوعات اجتماعی مانند  امربه معروف و نهی ازمنکرروبعدا شامل حیات فردی،مانند رابطه انسان و خدا را درچوکات مسائلی چون مفهوم ایمان،جبرواختیارشامل شده وسپس به جانب آخرت‌شناسی وتوجه به بهشت وجهنم که مساله وعد ووعید راشامل میگردد،پا گذاشته شد.ودرنتیجه فلسفه و پیامدهای طبیعی راشامل نموده،وبه تاسیس دانش کلامی انجامید،خلاصه سه حوزه دین‌شناسی، انسان‌شناسی و کیهان‌شناسی راپایه گذاری نمودند..
معتزلیان با پایه‌گذاری دانش کلامی،نقش تعیین‌کننده‌ای درتاریخ اسلام دارند.وبعد اشاعره با موضع‌ گیری دربرابرافکار معتزلیان به ایجادگفتارکلامی به رقابت پرداختند.دراین میان معتزله واشاعره نماینده دونگاه نسبتا متفاوت درمذهب کلامی هستند.که عامل اختلاف آنها ناشی ازنگرش شان نسبت به عقل ،کارکردها وساحه فعالیت شان میباشد.  
هرگاه مذاهب وفرقه های تشکیل شده رابدقت مطالعه فرماید،گرچه هدف همه این فرقه هاومذاهب پرستش خدای یگانه پیروی ازقرآنشریف واینکه محمد(ص)پیامبرخدا است.وانجام فرایض دینی یکی بوده.اما در شکل وسلیقه ها باهم در جنجال وتفرقه میباشند.به سبب اینکه منافع رهبران وایجاد کننده گان مذاهب وفرقه ها درآن نهفته است.خیلی تاسف آوراست که با داشتن عقیده مشترک،چرااسلام راپارچه پارچه نموده،وبا ایجادنفاق، مذاهب مختلف را بوجودآوردند. هرگاه بصورت دقیق وواقعبینانه برعوامل ایجاد مذاهب وفرقه ها نظراندازی شود.اسلام برمعنویت واعتقادراسخ استوار است هرگاه دراعتقاد منافع مادی، شخصی فامیلی،قومی ملیتی و....دخیل شود،اسلام واقعیت خود راکه داشتن اعتقاد قلبی به ایزد متعال میباشد(قلب وضمیرانسان درجهت شناخت وانجام هدایات الهی باشد.) ازدست داده،و تجارت بالای دین ومذهب که درآن منافع فوق الذکررهبران مذهبی دخیل میباشد صورت گرفته ومیگیرد.که درطول تاریخ اسلام ایجاد مذاهب مختلف بعضا نمونه آن بوده.که نتایج بسیارشوم که عبارت از پارچه شدن اسلام ،نفاق وبرادرکشی میباشد.چنانچه همین عوامل بودواست. که تاحال ملیونها مسلمان کشته شده ومیشود. مولف کتاب تاریخ ادیان ومذاهب درجلدسوم تحریرداشته که مولفان كوشيده اند تا عدد فرقه ها را به 73 فرقه برسانند تا با روايت منسوب به پيامبر اسلام مطابقت كند.همچنان مؤ لف كتاب بيان الاديان كه در سال  485 ق كتابش تقسیم بندی مذاهب اسلام را درپانزده فرقه ،که هرکدام به فرقه های مختلف تقسیم نموده است.که تعدادشان به 75 میرسد. علاوتا نویسنده كتاب علل ظهور فرقه ها و مذاهب اسلامى ، كليه فرقه ها را در پانزده فرقه خلاصه كرده است ، كه فرقه های ديگر از اين 15 فرقه جدا شده اند. خلاصه بصورت عموم اسلام را به دومذهب عمده سنی،شیعه  واضافه ازصد گرو وفرقه تقسیم نموده اند. اینک نظری مختصربربعضی ازاین مذاهب می اندازیم:   

 1ــ مذهب سنی (تسنن) : بزرگترین مذهب دین اسلام میباشدکه اکثریت مسلمانان جهان را تشکیل میدهد.اهل سنت یاجماعت با قبول اصول وفروع دین برین باورهستندکه محمد(ص) پیامبراسلام پس از خودجانشینی تعین ننمود. وبعدازوفات حضرت محمد،مسلمانان آن زمان براساس شوراچهارتن رابلترتیب به عنوان خلیفه مسلمین انتخاب نمودند. اهل تسنن خودراپیروقرآن وحدیث (سنت)میدانند.اصطلاح اهل سنت درقرن دوم هجری شکل گرفت.این مذهب به شاخه های حنفی,مالکی شافعی،حنبلی،ظاهری (اهل حدیث) ودیوبندی تقسیم شده است.  شيخ طوسى ، 73 فرقه را دو مذهب مى داند كه به دو بخش اصلى تقسيم مى شوند:   

 1 ـ نواصب   

 2 ـ روافض   
 صاحب دبستان المذاهب در معناى اهل سنت و جماعت مى گويد: اينان ده چيز را سنت و جماعت دانند و گويند هر كس اين ده را بجاى آورد، سنى است.
 1 ـ فاضل دانستن على بن ابيطالب، ابوبكر و عمر بن خطاب 

  2 ـ دوست داشتن دو داماد پيامبر را.  

  3ـ محترم داشتن دو قبله را (بيت المقدس و مكه)  

  4 ـ مسح برکفش پس ازوضو.
 5 ـ پرهيزاز شهادت و قضاوت اين دو چيزنگويد كه :فلانى حقيقتا بهشتى است و يا حقيقتا جهنمى است                 

   6 ـ در نماز به دو امام جماعت نماز گذارد، يعنى : هم به امام صالح و هم به امام فاسق بااستناد به این حدیث جعلی به پیامبر(صلوا خلف كل بر و فاجر)      

  7 ـ  اعتقاد به اينكه گفتار و كردار خوب و بد انسان از طرف خداوند است.    

   8 ـ نماز برجنازه مطیع وگناهگار.

 9 ـ انجام نمازودادن ذکاة .

.10 ـ اطاعت ازسلطان وامام خواه جائر باشد ویا عادل. 

 الف ـ مذهب حنفی:ازجمله مذاهب فقهی بوده,بنیانگذارآن ابوحنیفه نعمان بن ثابت میباشد.که بین سالهای 80الی 150 هجری درشهرکوفه میزیست،یک تعدادادعا دارندکه ایرانی الاصل میباشد.اما پدرو اجدادابوحنیفه ازقریه خواجه سیاران شهرچاریکارولایت پروان افغانستان میباشد.اجداد موصوف شغل تجارت داشتند،ودرشهرکوفه متوطن شده بودند. موصوف اولین امام ازائمه چهارگانه سنت وجماعت است, دربین مذاهب سنت واهل تشیع پیروان بیشتر دارد. نظربه دانش مذکورمدت زمانی به حیث قاضی القضات درشهرکوفه اجرای وظیفه کرد,اما باتغیر حکومت حاضربه اجرای وظیفه نگردیدوبه زندان افگنده شد.مذهب حنفی برهفت اصل استوارمیباشد: کتاب الهی  ـ سنت رسول الئد ـ قول صحابه ـ قیاس ورای ـ استحسا ن ـ اجماع ـ عرف. 

  ب – مذهب مالکی : ازمذاهب فقهی وپیروابوعبدالئدمالک ابن انس (179 – 93 هجری قمری) دومین امام اهل سنت بوده ومنابع استنباط مالکیه را:قرآنکریم ـ سنت ـ اجماع ـ قیاس ـ استحسان ـ استصحاب مصالح مرسله ـ سد ذرایع ـ عرف ـ قول صحابی تشکیل میدهد. ویژه گیهای فقه مالکی انعطاف پذیری دراصول ومراعات کردن مصلحت میباشد. انعطاف پذیری دراصول،کتاب وسنت راقطعی ندانسته بلکه درهای تحصیص وتقیید رابطورکامل کشود.درکناراین مساله اصول رابه یک دیگرپیوندمیداد تاازمیان آنهافقهی پخته وهمسوبااحکام،عقل وهمخوان باآن چه نزدمردم پذیرفته است پدیدآید.مراعات کردن مصلحت،یاازطریق قیاس واستحسان شود.ویاازطریق مصالح مرسله وسدذرایع ویا هر طریق  دیگری.بدین ترتیب بسیاری ازمشکلات رادرزمینه عقود وقراردادها مردم مرفوع گردید و خواسته های مردم راتحقق بخشید.وبامقتضای عرف آنان همراهی وهمسوئی داشت.امام مالک براین عقیده بودکه هدف اصلی شارع،تحقق بخشیدن به مصالح ومنافع مردم است.ویژگی دیگرفقه مالکی فراهم آوردن عناصر رشدوگسترش چون قدرت اندیشه وگستردگی افق دیدفقهیان این مذهب،انعطاف پذیری اصول آنان وگوناگونی راه های که برای حل مسایل اجتماعی،مشکلات وپیچیده ایکه ازهرجانب برای مردم پیش میآید ارایه کرده اند.  

     ج –مذهب شا فعی:موسس آن محمد ادریس الشا فعی (150-204 هجری قمری) ملقب به ابوعبدالئد سومین امام ازائمه اهل سنت است.این مذهب ازتداخل دومذهب حنفی ومالکی روش نوین رابناء نهادکه از حدیث درآن بهره می جستند.درکلام پیروابوالحسن اشعری بود,وادله چهارگانه(قرآنکریم ,سنت,اجماع و قیاس) راقبول داشت وقائل به استدلال بود.ولی به استحسان ومسایل مرسله اعتنای نداشت وآنرا مردود میشمرد.ایمان درعقیده شافعیه دارای سه شرط عمده است: اول- اقراربه زبان .دوم – تصدیق به قلب .  سوم – اقدام به عمل نمودن. امام مالک نخستین شخصی بودکه اصول فقه رابنام الرساله تالیف وتدوین کرد,که مطا لب عمده آنرا قرآنشریف,سنت ناسخ ومنسوخ ,علل احادیث خبرواحد,اجماع ,قیاس,اجتهاد ,استحسان واختلاف بود.

    د ـ مذهب حنبلی :ازمذاهب فقهی بوده، موسس آن ابوعبدالرحمان احمدبن حنبل(164 – 241 ) چهارمین امام ازائمه اهل سنت میباشد.وی اهل حدیث بوده وتوجه به رای نداشت،استناداوصرفاَ به قرآنکریم وحدیث پیامبراسلام بود.وپنچ اصل نزدش معتبربود:کتاب،سنت،فتوای صحابه پیامبر،قول برخی ازصحابه که موافق باکتاب باشد.وتمام احادیث مرسل وضعیف.ازمواردیکه حنابله به آن اهمیت زیاد قایل اند امربه معروف ونهی ازمنکرمیباشد.دراصول حنبلی فتوادرباره آنچه عملاَ رخ داده است ارائه میگردد. برخلاف مذهب شافعی درباب معاملات وعقوددیدگاهی ظاهری داشته،وآنرا به همان عباراتی عقدشده تفسیرمیکنند.به انگیزه هاواهداف کمتراعتناء دارند.  

  ـمذهب ظاهریه:بنیانگذاراین مذهب داودبن محمدعلی که درسال 202 درکوفه تولدشده ،میباشد.موصوف تحصیلات  رادرعراق فراگرفت.وعقیده داشت که تنها راه رسیدن به حقیقت وسعادت تمسک بکلام خداوند وپیامراومیباشد. (قرآن،حدیث واجماع) ولی قیاس،رای،استحسان وتقلیدراردنمود. درتمام مسایل دینی عقل راعامل تعین کننده میدانست. عقاید فقهی مذهب ظاهریه:ـ نمازمسافررابدون شرط مسافت شکسته اعلام کرد.     ـ روزه مسافررانیزبدون قیدوشرط صحیح نمیداند. ـ مسله ربا ـ اقرارـ علم قاضی ـ درموردشهادت درزنا چهارمردویا به عوض هرمرددوزن شرط است.  ـ بینه یا سند.   ـ الحاق طفل زنان آزاد وکنیزان .بادیگرمذاهب بعضا تفاوت دارد.این مذهب به خصوص ابن حزم که ازجمله علمای بزرگ این مذهب درهسپانیه بود.سه چیزراشرط برای تحصیل دینی  میدانست  :  1 ـ دانستن معنی لفظ قرآنکریم.  2 ـ گفتارورفتار پیامبر.  3ـ اجماع . مذهب ظاهریه درباره خداوند،قرآنشریف وکلام الهی نظریات فلسفی،کلامی خاصی دارند.وانسان را مختارمطلق نمی دانند.آنها معتقداندکه اسلام وایمان یکی میباشد، ودیگرادیان رانسخ کرده است. این مذهب دراسپانیه وافریقای شمالی پیروان بیشتردارد .  

   وـ مذهب دیوبندی:یک جنبش احیاگراسلامی ازشاخه سنی است.ازهندوستان آغازشد وبه افغانستان افریقای جنوبی وبریتانیا گسترش یافته است,این فرقه دراعتقادات ماتریدی ودرفقه حنفی مذهب اند.تمام شاخه های صوفی وطریقت راقبول دارند,ولی طریقه چشتی راطریقه خودقرارداده اند وشاه ولی الئد دهلوی رارهبر طریقه خودمیدانند. 

 2 ـ مذهب شیعه:شیعه درلغت به معنی توافق وهماهنگی دویا چندنفربرمطلبی، ویا پیروی کردن فرد ویا گروهی ازفردویاگروهی دیگر.شیعیان ادعا دارندکه اصطلاح شیعه برای اولین بارتوسط حضرت محمد(ص) خطاب به علی نموده ،فرمود«تووشیعیان تودرروزقیامت ازخداوند خوشنوداند. خداازآنان خوشنوداست.» درآن زمان چهارنفرشیعه علی شناخته میشد:سلمان،ابوزر،عماریاسرومقداد. بعدادراسلام شیعه بدوگروپ اتلاق میگردید:اول ـ پیروان حضرت علی بن ابوطالب.دوم ـ پیروان معاویه بن ابوسفیان. بعد ازمدت زمانی شیعه به پیروان حضرت علی اطلاق میگردد.خلاصه شیعه به آن عده ازمسلمانان گفته میشودکه به خلافت وامامت بالفعل حضرت علی(کرم) معتقدند.وبراین عقیده اند که امام وجانشین پیامبر اسلام ازطریق شرعی ثابت شده است. پس ازپیامبر،تفسیر،تعبیرامردین و امورمسلمانان برعهده اشخاص است که ازسوی خداوندمعین شده ودارای ویژگیهای همچون عصمت وعدالت هستند.این افرادامام نامیده میشوند.نخستین امام شیعیان حضرت علی است. شیعیان برعلاوه سه اصل دین ,توحید,نبوت ومعاد. به دو اصل دیگریعنی عدل وامامت نیزباوردارند. اصل عدل بین شیعیان ومعتزله تا حدی مشترک است .واصل امامت خاصه مذهب شیعه میباشد.مذهب شیعه اصول دین اسلام راچارمنبع, قرآنکریم, سنت نبوی,حدیث اهل وبیت,عقل  وتفکرعقلی میدانند.وشیعیان معتقداند که قرآنکریم وسنت پیامبربرای ایمان حقیقی لازم ولی ناکافی نیست.برای  شناخت خداوند درهرزمان به پیشوائی نیازاست،که راه شناس ودرستکارباشد. ومردم رابه سوی خدا رهنمای کند. درغیرآن هرکس به اساس تشخیص خود,اوامردین را تفسیرنموده وگمراه میگردد.می افزایند,این پیشوایان حجتی است که ازجانب خداوندانتخاب,وتوسط پیامبروامامان پیشین به مسلمانان معرفی میگردد.بنابرین امامت مفهوم بنیادی است. وامام خصوصیات ومسولیت های متعددازجمله تبین وتفسیردین وهدایت مردم را دارد.  

 فروع دین اسلام نزدشیعیان عبارت است از:نماز،روزه،خمس،ذکات،حج،جهاد، امربه معروف ،نهی ازمنکر، تولی، تبری . ـ خمس عبارت از:غنایم جنگی است که ازجنگ باغیان که مسلمان نیستند،فاتحین بدست میآورد.ـ جهادبمعنی کوشش ومبارزه وفعالیت میباشد.ازنظراسلام جهاددونوع است .یکی جهاد کبیرکه مبارزه با امیال درونی انسان میباشد. دیگرجهاداصغرکه عبارت ازکوشش ومبارزه درراه دفاع ازدین اسلام میباشد. ـ امربه معروف:یعنی دستوردادن یا توصیه کردن فردمسلمان به انجام ندادن آن چه به باورمسلمان خوب درنظرگرفته میشود.  ـ نهی ازمنکر:یعنی توصیه کردن ازسوی فردمسلمان به دیگران به انجام ندادن آن چه به باور مسلمانان بد درنظرگرفته میشود. 

 ـ تولی: بمعنی دوست داشتن اهل وبیت پیامبرومحبت آنهارادردل داشتن.ـ تبری:بمعنی بیزاری ودوری جستن ازدشمنان خدا وکسانیکه ولایت حضرت علی بن ابیطالب راقبول نکردند.بااووفرزندانش به جنگ پرداختند.  شیعیان به فرقه های مختلف تقسیم شده اند. در كتب فرق الشيعه ، فرقه هاى شيعى به 155 فرقه مى رسند.    بصورت عموم شیعیان عبارت اند از:ـ اثنی عشری ـاسماعلیی ـ زیدیه ـ باطنیه (آقا خانیه,دروزیه,نزاریه, حشیشیون) علوی,کیسانیه ,فطحیه غلویه یاغالیان وده هافرقه دیگرتشکیل میدهد.

    اثنی عشری یا جعفری:- درلغت به معنی دوازدهی,وبه کسی خطاب میگردد که دوازده امام راقبول دارد وجعفرپسرمحمدراجانشین پدرمیداند.وامامان این مذهب عبارت اند از:   1 ـ علی پسرابوطالب    2– حسن پسرعلی 3– حسین پسرعلی 4– علی پسرحسین(سجاد) 5ـ محمدپسرعلی(باقر)     6–جعفرپسرمحمد (صادق) 7- موسی پسرجعفر(کاظم) 8–علی پسرموسی(رضا) 9ـ محمد پسرعلی(جواد)   10– علی پسرمحمد (هادی) 11– حسن پسرعلی (عسکری)   12-حجت پسرحسن(مهدی).   

 ـ امامیه تمام فرقه‌های اهل تشیع که به امامت علی پسرابیطالب وفرزندانش معتقدند،وبراین باوراند که جهان ازامام تهی نتواند بود،ومنتظرظهوریکی ازعلویان هستندکه درآخرزمان ظهورکرده وجهان را پرازعدل وداد خواهد نمود.امامیه خود نیز به  فرقه متعدد تقسیم شده‌اند: 1ـ کاملیه:ـ پیروان ابی کامل هستند وایشان کسانی که با امام علی بیعت نکردند کافر میدانستند. 

 2ـ محمدیه:ـ پیروان این فرقه چشم براه ظهور محمد از نواده گان امام حسن بودند    

  3ـ باقریه:ـ پیروان این فرقه امامت راازامام علی تامحمد معروف به امام باقردانسته.و امام باقررا مهدی موعود میپندارند.

 4 ـ ناووسیه:ـ رهبراین فرقه شخصی بنام ناووس ازاهالی بصره بود که به امامت جعفرصادق معتقد بوده واضافه مینمایندکه وی درنگذشته وظهورخواهد کردونیزمیگویند که حضرت علی برترین فرد مسلمان بود،هرکه اورا تفضیل ندهد کافراست.

 5ـ شمیطیه :ازفرق ثعالبه و خوارج اند.وپیرو«شیبان بن سلمه حروری سدوسی خوارجی»هستند که ازسران خوارج بود وبه روزگارابومسلم خروج کردووی را دربرابردشمنانش یاری نمود، سپس عهد خودراباوی شکست

 6ـ عماریه:ـازفرق«قطحیه»یاران عماربن موسی ساباطی بوده وازمذهب شیعه بشمارمی‌رفتند ایشان رشتهٔ امامت رابه جعفرصادق کشانده‌اند وپس ازوی عبدالله افطحراکه مهم ترین فرزند وی بود امام میداند

 7ـ موسویه:ـ یاموسائیه طرفداران امامت موسی بن جعفربوده،ومنتظررجعت اوبوده اند.

 8ـ مبارکیه:ـ ازاسماعیلیه قدیم هستند که پیرومردی به نام مبارک غلام آزاد کرده اسماعیل بن جعفر که ازاهالی کوفه بودمیباشند.مبارکه امامت رادرفرزندان محمد بن اسماعیل می‌دانند وهمان دعوی را که «باطنیه» کردند دربارهءاو روا دارند.  

 9ـ قطعیه:ـ فرقه‌ای بودند که برفوت امام موسی بن جعفریقین کردند،برخلاف واقفه قطعیه به امامت علی بن موسی الرضا وپس ازوی به امامت ائمه دیگر قایل گشتند بنا براین قطعیه نامی دیگرازشیعه اثنی عشریه است

 10ـ هشامیهـ پیروان هشام بن سالم جوالیقی علاف بودند وازفرقه شیعه به شمارمی‌رفتندهشام غلام آزاد کرده بشربن مروان بود. وهشامیه را جوالیقه نیز خوانده‌اند .

 11ـ زراریه یا تمیمیه را پیروان انزرارهَ بن اعین تمیمی تشکیل میدهد.اوعلم،قدرت،سمع ،حیات وبصررا برای خدای تعالی حادث می‌دانست، ودرباب امامت ازواقفه بود

  12 ـ یونسیه: پیروان ابومحمدیونس بن عبدالرحمن مولی علی بن یقطین بن موسی مولی بنی اسد بودند واز قطعیه به شمارمیرفتند وی ازیاران امام صادق وموسی کاظم بود ودرباره تشبیه خداوعرش او افراط می‌کردند.

   13ـ شیطانیه :مخالفان ابوجعفرمحمدبن نعمان معروف به موًمن الطاق، ولی شیطان الطاق لقب دادند  شیطانیه معتقداند که خداوند عالم به اشیاءاست وآنها راتقدیر واراده می‌کند وپیش از آن که آنها راتقدیرو اراده کند ،علم به آنها نداشته‌است. 

  14–اسماعلیه:-این مذهب درکشورمصربوجودآمده.دردربارخلفای فاطمی مصرپیروان بیشتر پیدا کرد.آنها خودرا(الدعوهً الهادیه)مینامند.درمیان اهل سنت به باطنیان مشهوراند.معتقدبه فرزندی اسماعیل  پسرامام جعفرصادق هستند.دربین شیعیان به هفت امامی مشهورهستند.علاوتا معتقداند که مطا لب  ظاهری دین دارای باطن است تنها امام وتعلیم یافته گان ازاوآگاه هستند.همین مفکوره سبب گردیدکه به تفکرواستدلال به پردازند.وازفلسفه نیزاستفاده مینمایند.بعدا بدو دسته مستعلوی ونزاری تقسیم شدند. درسال 487 هجری میان اسماعلیان برسرجانشینی پیشوادردولت فاطمی اختلاف بوجودآمد. اسماعلیان ایرانی وشام به گروپ نزاریان واسماعلیان مصروشمال افریقا به مستعلوی باقی ماندند.

 کریم آقاخان امام حاضرشیعیان اسماعیل میباشد.موصوف درکشورسویس  تولد شده ودرسن بیست سالگی پس ازپدر بزرگش سلطان محمدشاه آقاخان درسال 1957 م به منصب امام رسید.اوچهل ونهمین امام اسماعیلیان میباشد.وفعلا سی ودومین فردثروتمند انگلستان است.   امام عسکری امام یازدهم شیعیان روایت مینمایدکه مومن باید دارای علایم ظاهری ذیل باشد:  1 - 51 رکعت نماز گزاردن درشبانه روز. 2– انگشتر دردست راست کردن.3 – اظهار با صدای بلندخواندن بسم الئدالرحمن الرحیم درنماز. 4– زیارت امام حسین درروزاربعین 5 – پیشانی رادرسجده برخاک گذاشتن.  

  ــ زیدیه:یکی ازفرقه های شیعه است که پیروان آن به امامت پنج تن(علی،حسن،حسین،علی بن حسین وزیدبن علی)معتقداند همیش تدین رامساوی با تعبد.تسلیم نگری,به ظواهرآیات واحادیث می دانند.وهر تفکرواجتهادراطغیان مینامند.   

  – مذهب معتزله:- موسس این مذهب راواصل بن اعطا سالهای (131 ـ 80 هجری) میدانند. یکتعداد ایرانیان درقرن اول هجری به اثرلشکرکشی اعراب,طورغلام به عربستان انتقال شدند .درآنجا مسلمان گردیدند.اما کلتورو سنن جداگانه داشتند که بااعراب فرق داشت.وروی همان اختلافات دراوائل قرن دوم هجری مذهب معتزله (کناره گیر) بوجودآمد.وتوسط سایرمذاهب تکفیرگردید.این مذهب علاقه عمیقی به فهم اسلام وتبلیغ وترویح ودفاع آن را داردعقاید عمده این مذهب یکی حادث(جدید)ومخلوق بودن قرآنکریم.ودیگری غیرقابل رویت بودن خداونداست.اساس اعتقادات این مذهب را پنج اصل می شمارند: توحید - عدل - وعده و وعید - منزلهً بین المنزلتین- امربه معروف ونهی ازمنکر.  در آن زمان مسأله مرتکب گناه کبيره وحکم دنيوی واخروی مورد بحث بود. خوارج آنان را کافر و حسن بصری آنان را منافق می دانستند ،مرجبه هم معتقد بودند چنين شخص همچنان مومن است. واصل بن عطا از شاگردان حسن بصری رأي جديدي برگزيد و گفت مرتکب گناه کبيره نه مومن است و نه کافر، اين نظريه به عنوان منزلة بين المنزلتين شهرت يافت وچون بعد از بيان اين نظرازمجلس درس استاد خود کناره گرفت به معتزله شهرت یافت.          

ـ منزله بین المنزلین :یعنی کفروایمان .بدین معنی که مرتکب گنا ه کبیره نه مومن است ونه کافر.آنان عقیده خوارج ومرحبه راکه ارتکاب گناه کبیره مساوی به کفراست مردود میدانند.  بعد ازآنكه معتزله به فرقه های متعدد تقسم شدند هريك ازآنها براي خود بحثهايی راجع به مسائل معنوی درپيش گرفتندازمهمترين بحث اين فرقه يكی بحث راجع به ايــمان بود.اماتقريبأ همهء فرقه های خوارج ميگفتند،عمل به احكام دين جزء ايمانست؛ وايمان تنها به اعتقاد نيست. پس كسی كه به وحدانيت خداوند(ج) ونبّوت محمد(ص)اقرارداشته باشد.ولی بـه فرايض عمل نكندومرتكب گناه میگردد، كافر، وواجب القتل است. معتزله به دو گروپ عمده، معتزله بغداد و معتزله بصره،و بعدا به  بيست گروه تقسیم شدند.که عبارتند از:  1ـ الحسنیه    2ـ  الواصیله      3ـ هذیلیه  4ـ نظامیه  5ـ بشریه   6ـ الکعبیه    7ـ هشامیه     8ـ حبائیه   9ـ حاحظیه   10ـ معمریه  11ـ خیاطیه   12ـ مداریه   13ـ شمامیه   14ـ خابطیه  15ـ هاشمیه    16ـ اسکافیه   17ـ اسوریه   18ـ جعفریه  19ـ حماریه     20ـ عمرویه

مذهب مرحبه :- این مذهب خیلی به خداوند امیدوارهستند.وحتی دراجرای اعمال دینی که کوتاهی  کرده باشند،میگویندکه خداوند میبخشد......    

 ــ واقفیه :ـ نام فرقه ای ازشیعیان است که موسی پسرجعفرمهدی موعودمیدانند.عده‌ای ازایشان به مرگ وی اعتراف دارند ومی‌گویند زنده میشود وعالم را مسخّرمی‌کنند.عده‌ای دیگرازشیعیان میگویند که وی هنگام روزازحبس سِندی بیرون آمد و کس وی را ندید.وهمین باعث شد که طرفداران هارون از مرده بودن یا زنده‌بودن یا غایب‌شدن وی مردم را به گمان انداخت.                  

  – مذهب اشعری (اشاعره):- دراین مذهب بکاربردن نوعی منطق واستدلال درفهم ودرک اصول دینی مجاز است که شرط عمده اعتقاد به حجت,حریت واستقلال عقل است.در اواخر قرن سوم واوائل قرن چهارم هجرى پديده تازه‏اى رخ داد و آن اينكه شخصيتى بارزوانديشمند كه سالها در نزد قاضى عبدالجبار مكتب اعتزال را فرا گرفته ودرآن مجتهد و صاحب نظر شده بود، از مكتب اعتزال روگرداند وبه مذهب اهل السنه گراييد و چون ازیکطرف دارای نبوغ بود وازطرف ديگرمجهزبه مكتب اعتزال بود.همه اصول اهل السنه را بر پايه‏هاى استدلالى خاصى بنا نهاد وآنها را به صورت يك مكتب نسبتا دقيق فكرى درآورد.آن شخصيت بارز ابوالحسن اشعرى بود که در حدود 330 هجرى وفات نمود. ابوالحسن اشعرى برخلاف مکتب اهل حديث مانند احمد بن حنبل،بحث واستدلال، وبه كار بردن منطق  را در اصول دين جايز شمرد واز قرآن وسنت برمدعاى خود دليل آورد.اهل الحدیث بدو دسته: اشاعره‏ يعنى پيروان ابوالحسن اشعرى وحنابله‏ يعنى تابعان احمد بن حنبل تقسیم شدند. بعدازابولحسن اشعری شخصیتهای دیگردراین مکتب ظهور کردند.وپایه های آنرامستحکم نمودندازآن ميان متوان از امام محمد غزالى صاحب «احياء علوم الدين‏» متوفاى در 505 هجرى و امام فخرالدين رازى نام برد.البته مکتب اشعری تدریجا تحول نمود.مخصوصا دردوره امام غزالى رنگ كلامى خود را كمى باخت و رنگ عرفانى گرفت، وبوسيله امام فخررازى به فلسفه نزديك شد.

   ـ آزاِرقــــــه : پيروان نافع بن ازرق اند كه مردي فقيهه بـود وهمهء مسلمين را غيرازفـرقـهء خـود كافرميدانست. ومی گفت :نبايد درنمازآنان حاضرشد. وذبائح ايشان را خورد و با آنان وصلت كرد.آنها  مثل كفار وبت پرستان هستند.بايد با آنان جنگيد وآنهارا كشت.حتا قتل اطفال و زنان شان حـلال است. ومعـتقد به تـقيه نـبود. (تقیه به اصطلاح شیعیان ،یک فردمسلمان برای نجات جان خودازانجام برخی اعمال پرهیزکند.)طورمثال اگرمسلمانی دربرابرکفارقرارگیرددخطرجانی اوراتهدید کند میتواندمسلمان بودن خودراپنهان کند.وعلاوه غدرومکربه مخالفان خود را جايز ميدانستند.

  ـ علویه (نصیریه) فرقه ازشیعیان میباشد که اکثرا درکشورهای عراق،ترکیه وسوریه سکونت دارند.اینها بر(12) امام اعتقاد دارند،ومعتقداندکه هرامام بابی داشته است. نويسنده كتاب العلويون النصيريون ‏مینویسد:نصيريان معتقدند كه علی، محمد و سلمان فارس، سه ذات الهی را تشكيل میدهند اينان معتقدبه تناسخ هستند.علاوتا مدعی اندکه باب امام حسن عسکری ابوشعیب محمد بن نصیرنمیری است.وامام دوازدهم باب نداشت،ومردم بعدازحسن عسکری دچارتشتت واختلاف شدیداعتقادی شدند. ابوابی که علویان به آن معتقدبودند:     1ـ امام علی بن ابوطالب ــ سلمان فارسی.     2ـ امام حسین    ـ قیس بن ورقه معروف به سفینه.     3ـ امام حسین   ـ رشیدهجری .   4ـ امام زین العا بدین  ـ عبدالئد غالب کابلی     5  ـ امام محمدباقر  ـ یحیحی بن معمرام طویل شمالی.   6 ـ امام جعفرصادق ـ جابربن یزید جعفی.  7 ـ امام موسی کاظم ـ محمدبن ابی زینب کاهلی.   8 ـ امام علی بن موسی  ـ مفصل بن عمر   9 ـ امام محمد جواد    ـ محمدبن مفصل بن عمر.   10ـ امام محمدهادی ـ عمربن خرات مشهور به کاتب. 11ـ امام حسن عسکرـ ابوشعیب محمدبن نصیربصری نمیری. 12 ـ امام محمد بن الحسن مهدی.  

 مشكور، نصيريه را اين گونه معرفی میكند:آنان را انصاريه وعلويه نيز ميگويند، منسوب به ابن نصیر نمیری هستند ودرقرن پنجم هجری ازشيعه اماميه منشعب شدندوبعدها درشمال غرب سوريه جای گرفتند تعاليم نصيريه عبارت است از ترکیب عقاید شيعه و معتقدات مردم پيش ازاسلام. به عقيده ايشان خداوند ذات يگانه‏ای است كه مركب ازسه اصل لايتجزی به نام های معنا،اسم و باب است.اين تثليث به نوبت دروجودانبیا مجسم ومتجلی گشته است.آخرين تجسم با ظهوراسلام مصادف   شد وآن ذات يگانه درتثليث لا يتجزائی دروجود علی، محمد وسلمان فارسی تجسم يافت.بدين سبب، تثليت مزبوررا با حروف «عمس» معرفی نمودند كه اشاره به حرف اول سه اسم علی،محمد وسلمان است نصيريه معتقد به تناسخ ‌اند.نصیر نميری‌ ادعا مي‏كرد كه از طرف امام عسكری به نبوت مبعوث شده است. در حق امام عسكری غلو نمود و قائل به ربوبيت آن حضرت شد.ازدواج محرمات رامباح دانسته، ونكاح مردان با مردان را مجاز میدانستند. نویسنده کتاب العلویون النصیریون مینویسد: نصيريان معتقدند كه علی، محمد وسلمان،سه ذات الهی را تشكيل مي‏دهند؛ وازديگراعتقادات اينان، تناسخ است نخستين كسانی كه به معرفی فرقه نصيريه پرداخته، سعدبن عبدالله اشعری قمی است. وی در كتاب المقالات الفرق، آن ها را اين گونه معرفی مینماید: عده‌ای از قائلان به امامت علی بن محمد به نبوت فردی به نام محمدبن نصيرنميری معتقد شدند. اوادعا می‏كرد كه نبی ورسول است وعلی بن محمد عسکری رااو فرستاده است.وی قائل به تناسخ بود و درحق ابوالحسن غلونمود و قائل به ربوبيت او شد. او محرمات را مباح میدانست ونكاح مردان بامردان را جايز ميشمردو تصورمیكرد اين كارازروی فروتنی است.                                            

   ـ کیسا نیه:ـ ازفرقه های شیعه بوده به نظرآنها هرکسیکه به امامت نامزدمیشودبایدازفرزندان محمد حنیفه باشد.به روایت محمدجوادشکورنویسنده کتاب (فرق اسلامی)سال چاپ 1384 قمری کیسانیه به ارتباط خلافت علی(ع) به چندگروپ تقسیم شدند:

 1 ـ گروهی معتقد اند که محمد حنیفه پس ازپدرش علی امام بوده است .(مختاریه)          

    2 ـ این گروه معتقداندکه محمد پس ازحسن وحسین امام بود.               

  3 ـ این گروه معتقداندکه محمدحنیفه مهدی موعود است.(کربیه)                  

   4ـ گروه مذکوربه امامت ابوهاشم عبدالئدبن محمدحنیفه پس ازامامتش هستند.

  5 ـ گروهی دیگرمیگویندکه امامت به وصیت ابوهاشم به محمد ابن علی ابن عبدالئد ابن عباس ابن عبدالمطلب رسیده است.(راوندیه)                           )ـ6 گروهی معتقد است که پس ازابوهاشم بیان ابن سمعان تمیمی است.(بیانیه 

7 ـ گروهی دیگرمعتقد اندکه امام پس ازابوهاشم،عبدالئد ابن عمروابن حرب است.(حربیه).

   ـ فاطمیان:ـ  این مذهب درمناطق شمال افریقا وآسیا باختردرقرن (5 ـ3 ) نیرومندبودند.فاطمیان مدعی بودندکه ازنسل علی (کرم)هستند.به همین لحاظ نام خودراازنام فاطمه زهراگرفته اند. 

    ـالابـــاضيــه : یکی ازمذاهب اسلام بوده خودرامجزاازمذاهب تسنن وتشیع میداند.رهبرآن عبدالله بن اباض التميمــي که بعدازرحلت محمد(ص) سالهای پنجاه هجري بوجود آمد پيروانش تاحال درکشورهای عمان والجزایر وجوددارند.وشاخه دیگرآن بنام رستمیان درمناطق عراق وشمال افریقازیست مینمایند. (منبع:پیوندهای تاریخی و.. ایران.اثردکتراحمدموسی) اينان برعكس ازارقه، نسبت به مخالفان خود مبالغه نمی كنند.حتی ميگويند: ميتوان با آنان وصلت نمود. ودارای افکارمسالمت آمیزبودند.قتل وقتال مخالفان را بطورناگهانی جايز نميدانند.مگربعد ازدعوت واتمام حجّت واعلان قتال.  

 – خوارج:- فرقه ازاسلام است که هسته اولیه آن درجنگ صفین کوفه شکل گرفت.نسبت اختلافات که بین حضرت علی وحضرت معاویه بالای موضع خلافت بوجودآمد.وسبب ایجاد فرقه دیگرگردید. این فرقه جدید معتقد بودند: - خلافت ابوبکر,عمر,عثمان وعلی راتاقبل ازحکمیت قبول دارند.ولی بعدازحکمیت باخلافت علی مخالف بودند. ـ معتقدبودند که خلیفه بایدتوسط مردم ازمیان مسلمانان بدون تبعیضات قومی انتخاب شود.– خلیفه بایدتابع اوامرالهی باشد والا معزول گردد.  – داشتن ایمان تنهااعتقاد به وحدانیت خداوند ونبوت حضرت محمد نیست,بلکه ایمان بمعنی عمل به فرایض است.واگرکسی به فرایض عمل نکند کافراست.وباید کشته  د.مهمترین فرقه های خوارج عبارت اند از:         1 ـ المحكمه الاولى : نسل اول خوارج   2 ـ ارازقه  3ـ نجدات  4 ـ عاذریه   5 ـ صفریه       6 ـ عجارده  7 ـ اباضیه  8 ـ ثعالبه   9 ـ شعیبیه   10 ـ میونیه   11 ـ خلفیه   12 ـ معلومیه   13 ـ صلتیه    14 ـ الحمزه    15 ـمعبدیه            16 ـ اخنسیه   17 ـشیبانیه   18 ـ رشیدیه      19 ـ کرامیه            20 ـ ریادیه     21 ـ حفصیه      22 ـ یزیدیه      23 ـ حارثیه      24 ـ بیهسیه      25 ـ شمراخیه.                                                                                       ـ آزاِرقــــــه : پيروان نافع بن ازرق اند كه مردي فقيهه بـود وهمهء مسلمين را غيرازفـرقـهء خـود كافرميدانست. ومی گفت :نبايد درنمازآنان حاضرشد. وذبائح ايشان را خورد و با آنان وصلت كرد.آنها  مثل كفار وبت پرستان هستند .بايد با آنان جنگيد وآنهارا كشت.حتا قتل اطفال و زنان شان حـلال است. . افرادى كه به اين فرقه مى پيوستند، در ابتداى ورود به سختى آزمايش مى شدند. آنان بايد اسيرى را گردن مى زند؛ اگر چنين مى كردند، پذيرفته شده و قبول بودند، در غير اين صورت وى را منافق و مشرك مى خواندند، و به قتل مى رساندند.آزارقه معـتقد به تـقيه نـبود. (تقیه به اصطلاح شیعیان ،یک فردمسلمان برای نجات جان خودازانجام برخی اعمال پرهیزکند.)طورمثال اگرمسلمانی دربرابرکفارقرارگیرددخطرجانی اوراتهدید کند میتواندمسلمان بودن خودراپنهان کند.وعلاوه غدرومکربه مخالفان خود را جايز ميدانستند.                                                                                                      ـ فرقه ثعالبه :رهبراین فرقه ثعالبه بن عامربود.وبا عبدالکریم عجاردی همفکربود.تنها اختلاف شان در مورد كودكان بود. ثعلبه معتقد بودکه بر كودكان حکمى نيست و در محبت و عداوت آنان آزادند تا به بلوغ رسند و در آن زمان بايد اسلام را بر آنان عرضه كرد. اگر ايمان آوردند كه خوب است ، در غير اين صورت بايد تكفير شوند. اين فرقه معتقد بود كه بايد از ثروتمندان زكاه گرفت و به بى نوايان داد. بر اثر اختلافات بين رهبران ، اين فرقه ، دچار انشعاب شد و فرقه هايى از آن پديد آمد..
فرقه حازميه:ـ بنیانگذاراین فرقه شعيب بن حازم يا اصحاب حازم بن على حازميه گويند.ومعتقد بودند  كه اعمال بندگان را خداوند مى كند. برائت از امام على را آشكارا بر زبان نمى آورند، ولى ديگران را علنا ناسزا مى گفتند. و عقيده داشتند كه خير و شر به قضا و قدر الهى بستگى دارد.
فرقه معبديه:ـ پیروان معبدبن عبدالرحمن را معبده گویند.ومعتقد بودند. اين فرقه با زنان غير مذهب خود ازدواج نمى كردند و عقيده داشتند كه هر كس زكاة ندهد، كافر است . اين عقايد خلاف فرقه    ثعالبه بود. اين فرقه عقيده داشت كه ثواب خداوند به بندگان در همين دنيا است. .
 فرقه صلتيه :ـ پیروان صلت بن ابی صلت میباشند.ومعتقد بودند هرکس که گفتارما را بپذیرد،مسلمان است،ولی ازکودکان شان تاوقتیکه بالغ گردندبیزارهستیم.اگراسلام را پذیرفتند قبولشان داریم
فرقه حمزويه:ـ پیروان حمزه بن ادرک میباشند.وبافرقه میمونیه همفکربودند.اينان معتقد بودند كه اطفال مشركين ، كافر هستند و در دوزخ جاى دارند.حمزه از تابعان حصين بن رقاد بود كه در سجستان شورش كرد. حمزه معتقد بود كه در يك زمان دو امام مى توانند حضور داشته باشند، در صورتى كه متفق القول نباشند. اين گروه خير و شر را به خداوند نسبت مى دادند..
فرقه شعيبيه رهبراین فرقه شعیب بن محمد بود.وازفرقه عجارده جداشده وهم عقیده حازمیه بود.شعیب بامردی ازخوارج که میمون نام داشت درموضوع مقروضیت اختلاف پیداکرد. 
 شعيب طلب خود را مى خواست و مى گفت كه بايد قرض خود را بدهى ، زيرا خداوند تو را امر كرده كه قرضت را ادا كنى ميمون مى گفت : خداوند امر به ادا دين نكرده است . براى حل اختلاف نامه اى به عبدالكريم بن عجارده كه در زندان بود، نوشتند وى در جواب نوشت : آنچه خداوند خواسته همان شود و آنچه نخواسته ، نشود؛ هيچ كار زشتى به خداوند نسبت ندهيد. هر يك از طرفين اين پاسخ را به نفع خود تاويل مى كرد. اين اختلاف باعث شد تا يپروان عجارده به رهبرى شعيب گرايش يابند..
 فرقه نجدات :ـ اين فرقه راعادزيه نيز گويند.اين فرقه از پيروان نجد بن عامرحنفى بودند كه از يمامه حركت كرد تا به ازارقه پيوندد در بين راه دونفر به نام ابوفديك و عطيه بن اسود كه از نافع بن ازرق جدا شده بودند، به نجده پيوسته و با وى بيعت كردند واورااميرالمومنين خواندند.وبدين سان فرقه جديدى پديدآمد،گويندعلت اختلاف نجده ونافع مسئله تقيه بوده است. نافع تقيه را حرام مى دانست و نجده آن را جايز مى دانست.خوارج نجده معتقد بودند که بايد خداوند و رسول او را شناخت و به خون مسلمان احترام گذاشت.عذرومكر نبايد كرد. بايد براى اشنائى مردم به احكام اسلام،از راه برهان و دليل وارد شد. مرتكب گناه كبير مشرك است . نجده از اصول ثابت خوارج دورى مى كرد و مرتكب خلاف مى شد در يكى از نبردهاى خوارج نجده با مردم مدينه دخترى از عثمان بن عفان با اسارت گرفته شد.عبدالملک مروان  نامه اى به نجده نوشت و تقاضاى آزادى وى را كرد نجده آن دختر را از مردى كه اسيرش كرده بود خريد و رهايش نمود. ياران نجده از اين عمل بسيار خشنود شدند.خوارج در جريان تصرف قطيف بر اموال بسيار و زنان و كودكان دست يافتند. هنوز خمس اموال و نسا را نداده ، لشكريان بر زنان تاختند و كام گرفتند. اين اقدام مورد عفو نجده قرار گرفت و روساى خوارج را ناخوش آمده . نجده گناه صغيره را جايز مى دانست و بسيارى كارهاى ديگر از نجده صادر شده بود. همين بدعتها بود كه خوارج نجدات نتوانستند نجده را تحمل كنند. نجده تحت فشار خوارج سرانجام از امامت بر آنان كناره گرفت و ابوفديك را برگزيد. ابوفديك وقتى بر يمامه دست يافت ، نجده را بكشت.خوارج نجدات را عاذريه گفته اند؛ به اين دليل كه مردم را به خاطر جهل بر فروع دين معذور دانسته اند.                                       

 فرقه ناصریه:ـ پیروان ناصر خسرو (: حميد الدين ناصر بن خسرو) شاعر معروف ، بودند. وى در ماورا النهر و خراسان و طبرستان به مذهب اسماعيليه دعوت مى كرد.ناصر خسرو شاعر و حكيم ايرانى مهم تر و معروف تر از آن است كه در اين چند سطر خلاصه شود. او يك شيعى اسماعيلى خالص و وارسته و بسيار مؤ من به اصول اخلاقى انسانى و عدالت اجتماعى و در رنج از جور و جهل حاكم بر مردم بود براستى وجود چنين رادمردانى در مذهب اسماعيليه آن مذهب را از برچسب هاى فقها و علما سنى و همدستان شيعى شان پاك مى كند ..
ناصر خسرو قباديانى (480 - 394 ق ) ملقب به حجت خراسانى ، در شهر بلخ متولد شد. تحت تاءثير آراء فلسفى فارابى ء ابن سينا قرار گرفت و اندكى بعد در پى عدالت و ستيز با جور و جهل به مذهب اسماعيليه روى آورد. راهى مصر شد و به ديدار امام اسماعيلى المستنصر بالله (در سال 439 ق ) شتافت.این سفرهفت سال طول کشید.وسه سال
مصر در خدمت المستنصر بالله بود.در سال 442 ق ) به خراسان آمد و در آنجا به حجت خراسانى شهرت يافت و به دعوت مردم پرداخت . دولت سنى سلجوقى را خوش نيامد و در پى قتل او بر آمد.
ناصر خسرو متوارى شد و مدت 20 سال در كوه يمنگان : سمنگان پنهان بود و با اب و علف مى زيست.ناصرخسرو
هفتاد الى هشتاد سال زيست . تاريخ در گذشت او را سال 464، 465 و 470 هجرى نوشته اند. او داراى آثار ادبى ، اخلاقى مشهورى است كه در آنها عقل و علم و ادب و مذهب در آميخته و با اخلاص و ايمان خالص وى جان مايه هائى روح بخش ساخته است. 

 فرقه عجارده:ـ پيروان عبدالكريم بن عجرده را عجارده يا عجروديه گويند. اين فرقه ابتدا از پيروان عطيه بن اسود حنفى بودند. عقايد اين فرقه شبيه عقايد ازارقه است . تنها اختلاف دراموال مخالفان است عجارده با غارت اموال مخالفان خود موافق نيست ،اما ازارقه آنرا جايز مى دانست.
فرقه عجارده سوره يوسف را جز قرآن نمى دانند و گفته اند كه اين داستان عشقى است و شايسته نيست كه در قرآن باشد. فرقه عجارده به نه فرقه تقسيم شدند.
 مذهب وهابیت:- شاخه جدیدالتشکیل ازمذهب حنبلی(سنی)است.بنیانگذارآن شیخ محمدعبدالوهاب  (1115- 1206 هجری قمری) ازجمله علمای مذهب سنی درعربستان بود,وپیروی ازشیخ عبدالسلام ابن تیمیه میکردابن تيميه در سال 1263 ميلادي درحران یکی از شهرهاي تركيه كنوني بدنيا آمد و در سال 1328 ميلادي بعد از 65 سال زندگي وفات يافت. ابن تيميه درفقه حنبلی خيلی زود به مقام اجتهاد رسيد ولی درارايه فتاواهرگز خود رامحدود به فقه حنبلی نمی كردوحتی بسياری ازفتاوای وی مطابق هيچيك ازمذاهب اربعه اهل تسنن يعنی حنبلی، شافعی، مالكی و حنفی نيست.  ابن تيميه را بايد مغزي متفكردرجهت تفرقه اسلام،قتل وقتال مسلمانان وکشتارانسانان درسایرنقاط جهان که سبب اسلام ستیزی درسراسر جهان گردیده است.به شمارآورد.كه برخورد سلفي‌هاي امروز مانند القاعده و طالبان نمونه‌های ازاين طرز تفكر است.
به
اساس گزارش سرويس بين‌الملل «بازتاب»، به تازگی «احداث مغربيه»، پرتيراژترين روزنامه مراكش، در مقاله‌ای به توضیح برخی ازافكارعجيب ابن‌تيميه، پدرفكري«القاعده» وجريان خطرناك وهابيت پرداخته است.در بخشي از اين مقاله آمده است: ابن تیمیه با انديشه وعقل بکلی مخالف است وخواستارالغاء عملکرد عقل از تمام شئون زندگی است وبا فکرکردن وانديشيدن دشمن بود مگر اينکه آن فکر و انديشه در راستاي تاييد نقل و احاديث باشد.ابن تيميه مي‌گويدسلف صالح به نيابت ازما اسلوب‌ها وروش‌ها را تعيين نموده وما بايد تبعيت و تقليد نماييم ما بايدتماما درخط واسلوب،کردار وگفتارسلف صالح راه برويم ونقش ما تبعيت است وبه نفع ما میباشد. در واقع اوتمامی نمادها ومظاهرزندگي عصرفعلی را نفی ميکند.ومسلمانان را فرا ميخواند که تمامی روابط خود را با کفارقطع کنند ودرتمامي امورباآنها مخالف باشند. وهابیان خون غیرمسلمان،منافق وکافرراحلال میدانند.سایرمسلمانان که ازشيوه وروش آنها پيروی نمیکنند،درزمره منافقان وکافران قرارمیدهند درمورد شيعیان برحسب تفكرات ابن تيمية،كفرآنهابزرگتروگناه آنها عظيم ترازکفار اصلی است.ابن تیميه به ترقی،علم،فرهنگ وهنرچندان معتقد نبوده،چنانچه پیروانش به تخريب آثارهنري وباستاني افغانستان ويا تخريب اماکن مقدسه که علاوه برتقدس جنبه هنري وعلمي داشت،اقدام نمودند.و آنها را نفی ميکنند.امروزسلفیهای جهادی مانند زرقاوی،القاعده،طالبان وغیره شاخه های مذهب وهابی همان ديدگاه سنتی ابن تیمیه را به ارث برده ،ومرتکب شریرترين حوادث در سالهاي اخيرمانندانفجارحرم امام موسی کاظم و امام عسکری درسامراء ،انفجار 11سپتمبردرنیویارک،حملات انتحاری درعراق (کشتاراضافه ازهزارنفردرحمله انتحاری پل کاظمیه که به انجام عمل جنایت کارانه خودتاکید هم نمودند) ،انفجارات متعدد درافغانستان،پاکستان وسایرنقاط جهان شده اند، (آیا انسان  مرتکب چنین اعمال میگردد ؟  وهابیان درتائیدجنایات خویش با پرروئی اضافه میدارند که: بزرگان ما خط ‌مشی روشن را درمورد شيعیان دراختيارما گذاشته.درجای دیگرمي‌گويند: درپشت سرشيعه نمازنخوانيد،به آنها سلام ندهيد،با آنها ازدواج نكنيد وازگوشت ذبح‌شده توسط آنان نخوريد..ابن تميمه درادامه میگوید،چنانچه اهل سنت متفق ‌القول‌اند،اگرمبارزمسلمان،به سمت قتل دشمن پيش نرود،كشته خواهد شد.پس به طريق اولی،قتل اين گروه خارج ازاسلام ودشمن خداورسول(ص) لازم است.   

    طالبانيسم که زاده ء طرزتفكر وهابیت بوده والهام ازاعمال جنایت کارانه القاعده ،زرقاوی ها وشاخه های مربوطه آن میگیرد ،احترام به کرامت انسانی را قائل نیستند.رهبران شان رابایدکه دشمنان اسلام، انسان وانسانیت دانست.چراکه باانجام اعمال تروریستی وحملات انتحاری:  1ـ انسان رابه عناوین مختلف دینی،مذهبی ،قومی ،سیاسی وغیره دلایل غیرعقلانی ازبین میبرند.در حالیکه قتل نفس دراسلام ازجمله گناه های کبیره ونا بخشودنی میباشد. 2 ـ رهبران این مذهب حتا به پیروان خودهم ترحم ننموده،ازاعتقادات پاک اسلامی آنهاسئواستفاده نموده، با تبلیغات دروغین جهادرادر افکارشان که سبس تحریک احساسات دینی شان گردیده ونظریات منفی رادر مغزآنان تزریق نموده جان های شرین پیروان خود رافدای امیالشوم خود میکنند.،جوانان بی تجربه که ازمفهوم واقعی اسلام مطلع نیستند تحت تاثیراعتقادات پاک مذهبی قرارگرفته ،مرتکب انجام عمل انتحاری(خودکشی) میگردند.سوال پیدامیشودکه:    (آیااعضای فامیل بن لادن،ملاعمرودیگر رهبران طالبان عمل انتحاری راانجام داده اند؟)         جواب منفی است چراکه نمی خواهند حیات خودویا اعضای فامیل شان رادراین دنیای پرازلذت ازدست بدهند. بخاطریکه همه امکانات زندگی(ثروت وجایدادها را بنام جهاد واسلام که شامل قاچاق مواد مخدره چوروچپاول دارائی ها خصوصی وعامه وغیره اعمال خلاف انسانیت را مینمایند.)برای شان مهیا است.گرچه  میدانند که عمل خودکشی ویا انتحاری گناه کبیره است ولی آرزوندارند که درراه( اسلام ساخته ای خودشان) جانهای خودویا فامیلهای خود رافداکنند. ازجانب دیگرمنافع شخصی وگروهی این گرویامذهب درایجادتفرقه دراسلام،کشتارانسان به اشکال مختلف وغیره جنایات میباشند.     3 ـ وهابیون خنجر تعصب را برپیکراهل تسنن نيزفروبرده.وازگزند آن جانیان مصونیت ندارند. تا کنون شاهد قتل ده هاتن ازبزرگان اهل سنت بدست طالبان وهمکیشان شان هستیم.

  با توجه به مطالب ذكر شده غلط نخواهدبود اگربگوييم که انتشارافكاراشخاص متعصب مانند ابن تيميه و تعقیب کننده های خط فکری آنها که امکانات فعالیت گروه ها وهابی مانند القاعده،زرقاوی، طالبان وسایر هم قطاران شان را توطئه‌اي زيركانه  دشمنان اسلام نامید.به دلیل اینکه دراثرقتل،کشتار، ترورهاوصدها جنایت دیگر،اسلام رادرذهنیت جهانیان بدنام کرده وزمینه های فعالیت مطبوعات وهنرمندان غیرمسلمان راکه ازحوادث تروریستی گروپ های فوق الذکرجهان متضررمیگردد،مهیا نموده.وآنها به ساختن نمایشنامه ها،فلم ها علیه اسلام وا میدارد.چنانچه نشرکاریکاتورهای حضرت محمد (ص)،کتاب آیه های  شیطانی،تهیه فلم هالندی،نشرسایرمطالب علیه اسلام ،که زمینه اسلام ستیزی رابوجودآورده است .همه ناشی ازاعمال مسلمانان افراطی بخصوص وهابیون (القاعده، طالبان،زرقاویها ،سایرشاخه های آنها)وسایر تندروان اسلامی میباشد.                                              ـ تصوف:- تصوف بمعنی صوفی گری,وفرقه ای ازاسلام میباشد.صوفی درلغت به معنی پشم,وهم به معنی روش وطریق طی کردن وجستجوی راه حق راگویند.وفردیکه دراین را قدم میگذاردصوفی گفته میشود.صوفیان آفریننده هستی را دارای هیچیک صفاتیکه ما میشناسیم نمی دانند.بلکه بالاترازهرپندارو توصیفی میدانند.به نظریونانیان تصوف  عبارت ازحکمت وفلسفه است.پیرواین مذهب با اداء عبادت وانجام ریازت بخاطرتزکیه درونی خود,وطی مراحل سلوک تا رسیدن به خداوند,با درک این نکته که همه موجودات یک حقیقت واحد دارند,وبرای درک این موضوع، بینش آن بایدمراحل سلوک رامرحله به مرحله طی کنند.تاازخود فانی شده وبمرحله لقا برسند.ازنظرصوفیان عشق مفهوم وسیع دارد.آنهاعشق راامانت بزرگ وناموس الهی میدانند,وبراین اعتقاد اندکه خداوند انسان راازعشق خلق کرد.اواولین عاشق واولین معشوق است.جنبش صوفیگری ودرویشی نتیجه مبارزات غیرمسلحانه مردمان عجم ,علیه سلطه گران عرب بود.این جنبش بیشترعرفانی بود.که توسط حسین منصورحلاج (ابومغیث عبدالئدبن احمدبن الیطاهر) متولد 244هجری بنیانگذاری شد.اوباشکل جدید عبادت ومقاومت درحالت سکرعرفان به گفتن (اناالحق) پرداخت, متشرعین اورابه جرم کفرگوئی وقرمطی بودن به هشت سال حبس محکوم وبعدا سنگسارش نمودند.اما اوبه اثرسنگسار نه مرد،سپس زبانش رابریدند وبعد قطعه،قطعهءش کردند.   تصوف برمعنویت انسان استواراست.این مکتب بالابردن مقام والای انسانی راتا حد رسیدن به خداوند میداند.چنانچه حلاج به عقل انسان ارزش واعتبارمیدهد,وتاکید میکندکه:(آنچه میگویم بادیده عقل بنگر) ازصوفیان معروف میتوان ازمولوی,سعدی,عطار,خواجه عبدالئد انصار، جامی وغیره نامبرد.  

  ـ نقشبندیه:فرقهءازتصوف بوده،موسس این طریقه راخواجه بهاوالدین محمدنقشبندبخارائی میباشد. وتعقیب کننده مکتب خواجگان است. جامی دراثرخودبنام تفحات الانس مینویسدکه:این طریقه معتقد به اهل سنت وجماعت بوده، واطاعت احکام شریعت،واتباع سیدالمرسلین ودوام عبودیت که عبارت ازدوام آگاهی به حق سبحانه،بی مزاحمت شعوربه وجودغیر.بهاوالدین نقشبندبراین عقیده بود که بنا طریقت نقشبندی(خلوت درانجمن یعنی به ظاهرباخلق بودن ودرباطن باحق.علاوه کرده که طریقه ما درصحبت است ودرخلوت،آفت شهرت است.خیریت درجمیعت است.وجمیعت درصحبت،به شرط نفی بودن دریک دیگر.) این طریقت ابتدا درصوفی گری(زندگی ساده وزاهدانه میزیستند) وبرای پیشبردزندگی وامرار حیات، مشغول پیشه های عادی مانند نجاری،کلکاری،بافندگی،گوزه گری خلاصه غریبکاری بودند. وباسیاست ودولت داری کاری نداشتند.وبعد ازعصرتیموریان که خواجه ناصرالدین عبدالئد باشاهان عصرخود بود شکل ونحوه این طریقت تغیرنموده وانشعابات بوجودآمد.(کلمات بهاوالدین نقشبندی اثر احمدطاهرعراقی). تصوف به طریقت های ذیل تقسیم شده است: اکبریه،احمدیه،اویسیه،بدویه،دسوقیه ،بکتاشیه، پیرجمالیه،جنیدیه چشتیه،حروفیه، حکیمه،حیدریه،حلمانیه ـ (جلالی،معصوم،علیشاهی،نورائی،عجم) خاکسار،خرازیه، خفیفهه ،رفاعیه،سباریه،سبلیه، سهروردیه،جمالیه،جلالیه ،زینبیه،  خلوئیه،روشنیه هاشمیه،عفیفه،قاسمیه،شطاریه،صفویه،طیفوریه،فارسیه،قادریه سیاریه،نوریه شاذلیه، جوهریه، بریلویه کبرویه،ذهبیه/رضویه،محاسبیه،ملامتیه،قصاریه،قلندریه،مولویه،ارشادیه،   نقشبندیه ،نقطویه،نوربخشیه وپوست نشینان

ـمولویه :بعد ازفوت مولاناایجاد شد.تا فعلاوجوددارند.این گروه خود راپیرومولانا میدانند ومقید به  رسومات خاصی هستنددرقونیه نیزهم اکنون مجالس سماع وذکری دارند.که بصورت خصوصی دور هم جمع شده وذکرمی‌گویند

 بکتاشیه:ـپیروان حاجی بکتاش ولی راگویند.این طریقه ازاناتولی شروع شده و به اثرحمایت دولت عثمانی ذریعه کشورکشائی به شبه جزیره بالکان وسپس به آلبانی پیروان زیاد پیداکرد وبا اعمارخانقاها درشهرهای مختلف آن دیار پیروانش بیشترشده به کشورهای مصروسوریه انتشاریافت .فعلا این طریقت دربین ترکان اروپائی،آلبانیائیريا،مقدونیه وکوسووپیروان بیشتردارد.بکتاشیه معتقداست که محبت اهل بیت پیامبربهخصوص امام علی حتمی میباشد.به عقیده آنان حق،محمد وعلی سه صورت برای بیان حقیقت اند.ومعتقداند که بعضی ازآئین ها جای عبادتهای شرعی رامیگیرند.مانندهرصبح وشام صلوات فرستادن بردوازده امام،خواندن دعای (نادعلی)،خودداری ازنوشیدن آب دردهه اول محرم،بزرگداشت نوروز.اخلاق ازنظربکتاشیه عبارت است :   (دست رابی آزار،زبانت رازداروکمرت رااستوارنگه دار.)          

 ـ احمدیه:ـ بنیانگذاراین مذهب میرزاغلام احمدردسال1255هجری درهندوستان تولد ودرسال 1326 وفات  نمو.میرزاغلام احمد اهل تسنن بود.وبعدا بیان داشت که ازطرف خداوند مبعوث شده. احمدیان موصوف رامسیح موعود میدانند.ومعتقد به اصول دینی :توحید،نماز،روزه،ذکات وحج میباشند واختلاف عمده این مذهب بادیگرمسلمانان(شیعه وسنی) این است.که حضرت محمد آخرین پیامبرنبوده بلکه میرزاغلام احمد رابه عنوان رهبرورهنمائی بشریت معرفی میکنند.این مذهب رهبرویا  امام خودرابنام خلیفه یادمیکنند. .تاحال پنج خلیفه دارند.خلیفه سوم ازپاکستان اخراج شده وتاحال خلیفه چهارم وپنجم که میرزامنصوراحمد میباشد درلندن زندگی مینمایند.ومرکز فعالیت مذهب احمدی در انگلستان قراردارد. اجرای مراسم مذهبی احمدیه درپاکستان محدودبوده، درسایرکشورها مانندامریکا،اروپا،آسترلیا، افریقا وسایرکشورهای آسیائی آزاد اند.بعضی رهبران مذهبی اهل تسنن وتشیع احمدیان رابنام مرتد، قادیانی وکافر میدانند.همچنان دولت عربستان صعودی به احمدیان اجازه سفربه اماکن مقدس رانمیدهد.بعد ازمرگ میرزا غلام احمد، که خود را عیسی مسیح میدانست،طرفدارانش برسرچگونگی ادامه نهضت، رهنمود قرآن در مورد ختم پیامبران و چگونگی جانشینی وی به دو دسته کاملاً متضاد تقسیم شدند که عبارت بودند از حرکت احمدیه لاهورو جماعت مسلمین احمدیه. پس از مرگ میرزا غلام احمد در سال ۱۹۰۸، رهبری جماعت احمدیه به دست حکیم نورالدین بِروی سپرده شد. پیروان جماعت احمدیه مدعی هستند که وی اسلام شناسی بی همتا بوده واولین شخصی بوده‌است که پس ازادعای میرزا غلام احمد مبنی برمسیح و مهدی موعود بودنش، با وی در سال ۱۸۸۹ بیعت کرد.پس از مرگ وی در سال ۱۹۱۴ دوره‌ای از اختلافات و انشعابات در جماعت احمدیه شکل گرفت عده‌ای از طرفداران وی خواهان تشکیل شورا و هیئتی از اُمنأ برای اداره جماعت احمدیه شدند. طرفداران این طرز فکر با شدید شدن اختلافات مذهبی وعقیدتی با طرفداران خلیفه‌گری حرکت احمدیه لاهورراتشکیل دادند.قابل تذکراست که طرفداران حرکت احمدیه لاهور، میرزا غلام احمد را تنها یک شخصیت «اصلاح طلب و آگاه» و محمدرا آخرین پیامبر با کتاب  میدانند. طرفداران خلیفه گری که نگاهی کاملاً متفاوت به نقش میرزا غلام احمد داشتند، مدعی شدند که محمد آخرین پیامبر با کتاب خدا ومیرزاغلام احمد مسیح ومهدی موعودوپیامبربدون کتاب خداوند بوده است. به این ترتیب پس ازمرگ حکیم نورالدین بروی در سال ۱۹۱۴،طرفداران خلیفه گری، پسر میرزاغلام احمد را به عنوان خلیفه دوم برگزیدند.امروزه خلیفه جماعت مسلمین احمدیه به وسیله نمایندگانی ازسراسرکشورهایی که دارای جمعیت قابل  توجه احمدی است انتخاب مینمایند. با اینکه اکثر خلفا از فرزندان و نسب میرزا غلام احمد بودند اما درآئین احمدی خلافت بصورت موروثی نیست وخُلفا توسط نمایندگان جماعت احمدی درسرتاسر دنیا به صورت مادام العمر انتخاب می‌شوند. .                                            علمای دین اسلام , به اسا س اختلافات شخصی وسلیقه وی نظربه فهم ودانش شان,طبق صفحه ویکی پدیا انترنتی اسلام را به مذاهب وفرقه های ذیل  تقسیم نموده اند که ازیک تعدادآنها باکمی تفصیل فوقا یادآورشدم وازمتباقی مذاهب تنها به ذکر اسمای شان اکتفا میکنیم که عبارت اند از:- اباحیه - اباضیه  - ابراهمیه  - اسواریه  - باقریه  - برقعیه  - برکوکیه   - بسملیه  -بقلیه  - بکریه - بومسلمیه  - تناسخیه  - ثنویه - جارودیه  - جیریه- جریری  - جنبلاطیه - جهمیه - جواربیه  - جوالیقیه - جنیه   - حروریه - حروفیه  -جسیه - حسینیه - حشویه- حلمانیه – حلویه - حماریه  - خداشیه - خرمدینیه - خشیه --دروزیه - دونمه - رافضیه- رفاعیه - سباثیه - سبطیه - سلفیه -شعوبیه  - طحاویه - عثمانیه - عدلیه - عزمیه - عساویه - فاضلیه  - قادیانیه   - قدریه - قرامطه - قزلباشیه  - گنوسیه – کرامیه ماتریدیه  - محکمه - مشبهه - مشعشیان - مطرفیه  - معدومیه - معطله  - مفوضه - منصوریه  - مهدویان - مهلبیه     - نقطویه  - واقفیه  - یزیدیه  

 هموطنان  عزیز! سوال بوجودمیآید چرا دین اسلام را که  اساسش، اعتقاد راسخ بر وحدانیت الهی, برحق بودن نبوت حضرت محمد (ص) وقبول قرآنکریم وعمل نمودن طبق آن که ازجانب خداوند جهت رهنمائی بنده گانش نازل شده است،میباشد .به مذاهب وفرقه های متعد د( اضافه ازصد مذهب وفرقه ) تقسیم نمودند؟.وچراچنین جفای به اسلام  نمودند ومینمایند.وشایدتعداد این فرقه ها بیشتر باشند.طوریکه فوقا یاد آورشدم ،هرگاه بدقت مطالعه وملاحظه فرمائید علت عمده این تفرقه ها ندانستن معنی ومفهوم قرآنشریف است .  ( برهرمسلمان لازم است تا به آن چیزی که عقیده وایمان دارد،درقسمت فهم ودرک واقعی آن سعی وتلاش نماید.تا بتواند درتحقق عقیده خود موفق شده وبه آرمان خویش برسد.)  ما بایدهدایات الهی (قرآنکریم) را که رهنمای زندگی مسلمانان است بدانیم .هرگاه همه ای مسلمانان معنی ومفهوم کتابی را که به آن ایمان آورده است بدانند.(حقوق فردی،حقوق اجتماعی ،شناخت  آزادی های خود وسایرانسانان ،مکلفیت های خودرا  درمقابل فرد واجتماع ،انجام فرایض دینی بصورت واقعی وقلبی ،عبادت ذات الهی که درهمه موضوعات یادشده نیزشامل میباشد.....) معضلات فعلی درجامعه بروز نمی نماید. اما طوریکه بملاحظه رسیده درطول قرن هایکه اسلام ظهورنموده،بعضی رهبران مذهبی بصورت عموم روی منافع شخصی,قومی,قبیلوی ،سیاسی وعوامل متعدد ,اقدام به پارچه پارچه نمودن اسلام نمودند.وعملکرد های شان سبب بروزنفاق,جنگ وکشتار مسلمانان گردیده ومیگردد. طورمثال ملایان وهابی به اساس اختلافات....فتوای دادند که کشتارشیعیان مباح ومال وجان شان حلال است.فتوای مذکورتا بحال سبب قتل صدهاهزارمسلمان درنقاط مختلف جهان شده ومیشود.هرگاه مسلمانانیکه پیروی ازمذهب وهابی مینمایند,میدانستند که درقرآنکریم قتل نفس,وآنهم قتل برادر مسلمان گناه کبیره میباشد.هرگزبه فتوای ملایان خودعمل نمیکردند.یا افکارمذاهب وفرقه های نصیریه،ثعالبه،حمیزیه،شیعبیه ،احمدیه،آزارقه وسایرمذاهب.ودها مثال آن درکشورما وسایرکشورهای  اسلامی . درطول قرنها اکثراٌملایان ویکتعدادروحانیون ازعقایدوقلوب پاک مسلمانان استفاده سئو نموده مانع ترقی, پیشرفت وآرامش جوامع گردیده اند.مثالهای زیاد درکشورخودداریم :  

 ـ بغاوت روحانیون نماها درمقابل امان الئد خان شاه ترقیخوایادکرد.که منجربه سقوط رژیم، کشتار وزندانی شدن صدها هموطن ما شد.  

ـ ایجاد تنظیمهای هفتگانه وهشتگانه بنام اسلام وجهاد،که همه رهبران شان مرتکب قتل، کشتارترور،چوروچپاول اموال وجایدادهای مردم وبیت المال شده وفعلا به ملاکین وسرمایه داران تبدیل شده اند.درحالیکه به اصطلاح بدون هیچ نوع بیل زدن این سرمایه وجایدادها راتصاحب نمودند(تنها دین ومذهب رابیل وکلنگ زدند.)سوال پیدامیشودکه چرااین ملایان یارهبران تنظیمها به نام جهادازیک  اسلام چندین تنظیم که پیرومذاهب مختلف ویا یک مذهب بودند.ایجاد وبیشتربین خود روی منافع شخصی و...درجنگ بودند. دراجرای اعمال شان بخاطرایجاد نفاق وبدست آوردن منافع مادی وفریب دادن مردم مسلمان ماموفق هستند؟ ....باید متذکرشد که عدم فهم ودرک ازمعنی ومفهوم کلام الهی میباشد. چراکه بیشتراز 90% مردم ما بیسوادمیباشدکه خواندن ونوشتن رانمی دانند.هرمطلبی را که ملاویا مولوی ازنام کلام خداوند برایشان میگویند ویافتوای میدهند، آنان باقلب صاف قبول نموده وطبق هدایات رهبران مذهبی  عمل مینمایند. وهمه ما درطول سی سال اخیربه چشم دیده ومیبینیم.  

  ـ کتاب الهی (قرآنشریف) به لسان عربی نازل شده,ازیکطرف اکثریت مردم کشورمابیسوادمیباشندواز جانب دیگرآنعده اشخاصیکه باسواد هستند اکثریت شان بالسان عربی بلدیت ندارند.که این ندانستن اکثریت مردم کشورماازلسان عربی ،سبب گردیده تا درتاریکی قرارگرفته وبه کتابیکه به آن ایمان آورده اند.نه فهمیده .وزمینه سئواستفاده ازدین رابرای یک تعداد ملایان وروحانیون نماها فراهم نموده است. درحالیکه باید ملایان وروحانیون مذهبی بکمک دولت، مطابق به احکام قانون اساسی مکلف به تنویر,تبلیغ وتوضیح  احکام دینی میباشند.درطول سالیان متمادی وظیفه ایمانی اخلاقی واساسی خودرادرجهت فهماندن معنی ومفهوم قرآنکریم که تیوری زندگی نمودن مسلمانان وطن مامیباشد,انجام میدادند.اماباتاءسف دراین استقامت نه تنها کاری لازم صورت نگرفته، بلکه عملکردهای شان در جهت منفی سیرنموده ،و سبب تبلیغ وبدنام کردن اسلام گردیده است. 

 – اکثرملایان وروحانیون مذهبی ازسوادکافی برخوردارنیستند.بصورت عموم درمساجد وبعضاَ درمدارس خصوصی دروس دینی فراگرفته اند.درحالیکه عالم دین برعلاوه یکه باسوادباشد .کلام الهی راحفظ نموده ومعنی ومفهوم آنرا درپرتواحکام فقهی بداند.تاحین وعظ ونصیحت بتواندکه مسلمانان راواقعاُ رهنمائی کند .  

 باذکرمطالب فوق وتوجه به واقعیت اسلام که براصول(تیوری)وفروع(عمل یاپراتیک)استواراست.باید دررفع معضلات مردم کشورما، به کمک روحانیون واقعی باید اقدامات جدی اتخاذگردد. چراکه اکثرمانسبت عدم آگاهی وفهم ازکلام الهی, مسلمانی رااز والدین خود به شکل کورکورانه به ارث برده ایم. فرایض ,سنتها,اخلاق وکلتوراسلامی را بافهم وعقل خوددرک نکرده ایم,اینکه والدین واجدادما پیروکدام مذهب وفرقه بود,وچه اندازه خرافات نسبت نا فهمی ما در امورروزمره دینی ماوجوددارد، نمی دانیم.  

لذا بدرجه اول وظیفه  دولت است تا طبق قوانین اساسی مطروحه درجهت فهم مردم مسلمان از معنی ومفهوم قرآنکریم مطابق پلان ترتیب شده،مثلادرمکاتب ازصنف اول الی دوازده مکاتب معنی سی سپاره قرآنکریم راتدریس ومردم مسلمان کشورراازمطالبیکه به آن عقیده وایمان دارند مطلع بسازد.  

 – دولت بایدبه دانشمندان وعالمان واقعی دین وظیفه بدهد که قرآنکریم رابه لسان های پشتو,دری وسایرزبانهای محلی ترجمه نموده وبدسترس مردم بگزارند تامردم به چیزیکه ایمان واعتقاد دارند. بفهمند.گرچه ژورنالیست ورزیده کشورمحترم غوث ذ لمی ابتکاربزرگ درزمینه فهم ودانش مردم مسلمان کشورما ازمعنی ومفهوم کلام الهی نمود.اما دولتمردان وبه خصوص اورگان قضائی کشورکه تحت تاثیرمتعصبین مذهبی بالاخص افکاروهابیت درآنها نفوذ نموده فیصله های خود را تنها  بدون درنظرداشت عوامل وانگیزه های عمل انجام شده صا درنمودند. وآقای غوث ذلمی وملا مشتاق راکه ازجمله ملاامامان متدین وبااعتباردرشهرکابل میباشد .عوض اینکه تقدیرنمایند که شما ابتکار عمل را درجهت فهم ودانستن کلام الهی بمردم خودنمودید،آنها رابه بیست ،بیست سال حبس محکوم نمودند وکدام دلیل وشواهد که دلالت به مجرم بودن آنها درزمینه باشد،ندارند.ودرقانون عمل آنها نیزجرم پنداشته نه شده .تنها جزای تعزیری طبق احکام شرعی وفقه حنفی پیشبینی شده است. هرگاه انگیزه وعمل شان دنی وخلاف منافع عامه و احکام دین مبین اسلام باشد.میتوان آنها را محکوم به جزای جرم معادل جنحه نمود.باذکر اینکه اثرات منفی آن کتاب چاپ شده رادرجامعه احساس میگردید. وهیچ نوع اهانت درانجام اعمال غوث زلمی وملا مشتاق دیده نمیشود. دورازعدالت وانصاف است که  به اثرتحریک چند ملاوهابی که فعلا درکشورما نقش تخریب کننده دارند.چنین عالم دین که عمری خودرا درعبادت وروشن نمودن اذهان مسلمانان وطن ما سپری نمود (ملامشتاق)وروشنفکروژورنالیست ورزیده ومسلمان راکه یک قسمت عمرخودرادرمسلمانی ورازونیازخداوند بامرحوم سید فخرالدین نعت خوان مشهورکشورما ،درخانقا های کشور درراه اسلام سپری نموده.برای همه معلومدار است که روی اختلافات عقیده تی موصوف رامحکوم نموده اند.درحالیکه هیچ دلیلی موجود نیست که دخالت اجانب یا کشورهای مخالف دین اسلام راثابت نماید، ویا کمک مالی نموده باشند. صرف روی افواهات، قضات محترم حکم نمودند.هرگاه قضات محترم ازمعنی ومفهوم کلام الهی بصورت واقعی واقف میبودند. .چنین حکمی مانند قضاوتیکه دربارکامبخش نمودند. صادرنمیکردند. اما برعکس به همکاری ورهنمائی  یک تعداد مغرضین ویا اجاره داران دین که خود شان درجهت فهم ودانش دینی مسلمانان وطن سهم نمیگیرند.مانع کار اخلاقی وایمانی دیگران نیزمی گردند,وچنین شخص مبتکررا به زندان روان کردند.ما فرض میکنیم که ترجمه ء قرآنکریم که توسط غوث ذلمی نشرشده است دارای اغلاط میبود .باآنکه خطیب مسجدجابرانصارولی مولوی مشتاق احمدکه  مدتی مدیدی  درآن مساجد امامت مینماید وهزاران مسلمان درعقب او نمازخوانده وبه وعظ ونصیحت موصوف گوش داده اند.وشخص عالم میباشد، ترجمه قرآنکریم را مطالعه وبرآن صحه گذاشته بود.میتوانستند که ترجمه قرآنکریم راجهت تصحیح به کمیته موظف علمای دین بدهند .تابعد ازتصحیح ازطرف دولت منحیث وظیفه درجهت تنویراذهان مسلمانان کشورچاپ مینمود.حال معلوم نیست که تا چه وقت این نافهمی وعدم درک مسلمانان کشورما ازقرآنکریم ادامه پیدا میکند.واین جنبش وتحرکی که بخا طر روشن شدن مسلمانان کشورتوسط غوث ذلمی آغاز شده بود توسط  مغرضین وقوه قضائیه کشور درنطفه  خاموش گردید.و روحانیونی افراطی درک کردند که هرقدرمردم مسلمان وطنما ازاسلام واقعی مطلع گردند.بازار تجارت دینی انها خراب شده مردم دیگرازشر مفتخواران(نان ملا, خیرات بنامهای مختلف ,ذکات,شکرانه ,تعویض وتومار, دم ودعاکردن بمقابل پول ویا جنس ،وفعلابه سرمایداران تبدیل شده اند  وغیره)خلاص میگردند.ومسلمانان کشورمابه عوض غرق شدن درخرافات,تبعیض وچندگانگی درمذهب ,نفاق وغیره امراض که ازدامن بعضی ملایان وروحانیون مذهبی سرمیزندرهائی پیدامیکنند.    لذا ضربات خودرا بازدر جهت فهم ودانش مسلمانان وطن ما وارد نمودند. تا درآینده بخاطرمنافع فوق الذکرخویش دین ،مذهب ووطن راپارچه پارچه نمایند.پس باید بیاموزیم،بیاموزیم ،تا بدانیم. 

                                                                                                                                                                                به امید فهم ودانش بیشترهمه مامسلمانان ! دوست تان   

    .و.باغبان   

 

 

   


بالا
 
بازگشت