نفی تبعيض بر جنسيت

 

احمدشاه عبادی

 

خواندنِ اشعار، مقاله ها و آفريده هايی که تخيلاتِ دورپرواز، تصاويرِ انسانی، سخنانِ بليغ و پُرمعنی، تعبيرهای نازُک و رموزو کنايه های پُرمايه و طنزهای گُزيده و سوزان و انتقادهای اجتماعی و فکری نيشدار و صايب که در آن ها نهفته اند، از هرلحاظ موجب خوشی است، موجب خوشی است زيرا مهمترين مسايل جامعه ها را به خصوص جامعهء افغانستان را بيان ميکنند؛ از جمله، مسألهء نفی تبعيض بر جنسيت و تحقق برابری را!

شاعران بلندنظر و گرانمايهء ما، بهارسعيد، حميرا نگهت، راحله يار، ليلا کاويان، زينت نور، ليلا روشنی، ناديه فضل، انجيلا پگاهی، پروين پژواک، عزيزه عنايت، فريبا آتش، مژگان ساغرشفا، نيلاب سلام، خاتول مهمند و ديگران در چکامه های زيبای خود از جمله: در «دلبرآفرين»، در «عريان»، در «راز آفرينش»، در «سرود آزادی»، در «نازم دل ديوانه را»، در «رنگين کمانِ صبح»، در «گُل خيال»، در «اوج» در «باران»، در «بهار»، در «آفتاب آرزو»، در «عروس صبح بهار»، در «بازيچهء دستان»، در «نامه»، در «توهين به چيستی از راه مطرح نمودن کيستی وی»؛ خواستار برابری زن و مرد هستند. شاعرانِ مرد نيز پارچه های زيبايی دارند که از دل و جان خواندنی و زيبايند.

چون هدف اين نوشته کمک به آگاهيهای ما در مورد نفی تبعيض بر جنسيت و چگونه گی مسألهء برابری زن و مرد ميباشد، بناً به آن ميپردازيم.

بدون ترديد اگر اين گفتنيها را در سالهای دورتر از امروز در داخل وطن ميگفتند برخلاف باورهای افراطی اخلاقی و مذهبی، به سهولت توسط تودهء مردم جذب ميشد و نتيجهء برداشت ذهنی جامعه از تفاوت ميان زنان و مردان، به صورت قابل قبولی درمی آمد. ولی با دريغ که ناگزير سرنوشت ما و جوامعی مثل ما در آن طرف دنيا طوری رقم خورده است، که هميشه بين {بد و بدتر} در گردش باشيم و در روند و گردش چنين حلقهء معيوبی هميشه فُرصتهای کارساز را در بسا زمينه ها از دست بدهيم. در ديروز، به خصوص در کته گوری بحث حاضر صحبت نميکنيم، چرا که کالبُدشناسی نميتواند جبران درمانی غلطی باشد که نسلی تجربه کرده اند. علاوتاً مختصات جامعهء امروز همان نيست که ديروز بود، تا بگوييم شناخت اشتباه و اجتناب از تکرار آن راهکشای تجويز درمانی مفيد و مؤثر خواهد بود. جامعهء امروز درهمه سطوح دچار استحاله و تغييراتی شده است که به کته گوریِ که به ما و بحث ما مربوط ميشود، يعنی در مقولهء جنسی و تساوی مرد و زن، تحقيقاً يک سير قهقرايی (Regression) ميباشد.

برای اثبات آن ضرورت به تجزيه و تحليل اصولی و سيستماتيک چنين دگرگونی يی نميباشد، چرا که کافيست تنها فرق ميان آزادی زن و مرد در انتخاب لباس شان را که چشمگيرترين عامل تبعيض بين اين دو عضو يک جامعه است، مورد انتقاد قرار دهيم.

متأسفانه در جامعه يی که زنان را يونيفورم پوش ميکنند، معنايش اين است، که گروهی از اعضای آن جامعه را مشمول اطاعت از دستورالعمل و مقررات خاص ساخته اند و اين اولين سنگ بنای تفاوت و تبعيض بين حقوق فردی و اجتماعی دو موجوديست که تنها فرق شان در شکل اندامهای شان است. حالا کسانی که ميگويند، اين دستورالعمل يک دستورالعمل و مقررات اخلاقيست، مسلماً دليل موجه يی در دست ندارند، زيرا که زيستن در خارج از اين شکل و شمايلِ قراردادی الزاماً دلالت بر بی بند و باری اخلاقی نميکند و اگر هم بگوييم يک طرزالعمل مذهبيست باز ممکن است از خود بپرسيم، وقتی انسان برهنه متولد ميشود، پس انتخاب و تهيهء لباس برای تن يک دستاورد زمينی است.

در نتيجه نميتوان گفت، هرکسی که لباس معينی را در بر ندارد، مرتکب گناه کبيره شده و در جرگهء پرهيزگاران نيست. برداشت ذهنی از پديدهء جنسيت يا (Sexual attitudes) دارای اهميت بسيار ميباشد، که قابل بحث و تحليل علمی و همه جانبه ميباشد.

در يک جامعه هر عضوی دارای يک برداشت مشخصی است که در مجموع برداشت اجتماعی را به نمايش ميگذارد، ميتوان گفت، برداشت اجتماعی در حقيقت متوسط يا معادل برداشتهای فردی شبيه يا کم و بيش مشابه به هم اند. اما، نکتهء دقيق و ظريف در اين تعريف اين جاست که وقتی ميگوييم برداشت ذهنی از جنسيت به اين پديده زمانی ميتوان صفت جنسی اطلاق کرد که در قالب برآيند در انرژی مستقل و جدا از يک ديگر ظاهر شود، يعنی يکی انرژی جنسی در مرد، ديگری انرژی جنسی در زن، توليد انرژی جنسی نياز به جنس مخالف ندارد، اما تخليهء اين انرژی اين نياز را ايجاب ميکند، اين نياز خود به خود زمينه ساز يک برداشت ذهنی نيز ميشود که (Sexual attitudes) هرفرد نسبت به جنس مخالف است.

کيفيت اين برداشت بر حسب ميزان آموزش، نوع فراگيريهای تجربی و نظری هردو از شخصی به شخص ديگر فرق ميکند. بدين ترتيب برداشت جامعه از جنسيت يا (Sex) آن هم به معنای اعم که حتی دربرگيرندهء روابط مردان و زنان در خارج از مقولهء هم آغوشی نيز ميباشد، اين جا در حاشيه بايد اين درد دل را اظهار نمود که متأسفانه هرجا که کلمه های سکس يا سکسوول يا در زبان خودِ ما «جنسی» را به کار بريم، در ذهن ما شرقيها به خصوص اغلب صحنهء هم آغوشی جنسی مجسم ميشود، زيرا ياد گرفته ايم که سکس يک معنای بيشتر ندارد و آن هم آغوشی موقت دو انسان با يک ديگر ميباشد؛ در حالی که «سکس» يعنی حالت موجوديت هر انسان، مرد يا در قالب زن، به عبارت ديگر احساس مرد بودن يا زن بودن که به انگيزهء بيداری روانی انسان، يا آگاهی از موجوديت جنس مخالف مخلوط شده باشد.

زمانی که با خود فکر ميکنيم شايد يکی از دلايلی که حتی ديروز که بادی شديد از غرب و به قول ظريفی تعداد ديسکوتيک و کاباره های شهر غلغله و مارکوپولو و غيره دانسينگها در کابل بر تعداد کتابخانه ها پيشی ميکرد، مع الوصف آموزش جنسی را نداشتيم و نميپذيرفتيم، برای اين بود که غالباً تصور ميکرديم، آگاهی جنسی در خانه و مکتب، آن هم در پشت پرده، يعنی اين که به نوجوانان بياموزيم که چطور در آينده، عمل نزديکی را انجام دهند. مردم هم تقصيری نداشتند و ندارند چون ياد گرفته اند که سکس يک معنای بيشتر ندارد.

به هر حال، چرا برداشت ذهنی فرد و در نهايت جامعه از پديدهء سکس دارای اهميت است، دليلش اين است که ميکانيزم چنين برداشتی زن و مرد را در ذهن يک ديگر تداعی نميکند و در نتيجه بر طبق کيفيت اين برداشت، ارزش هرکدام در ذهن ديگری جا می افتد و ثبت ميشود. فراموش هم نکنيم که ابتدايی ترين شکل شناخت زن و مرد از يک ديگر و آن انگيزهء غليان انرژی جنسی خواهی نخواهی الگوی نزديکی جنسی بوده است و به تدريج و در روند همزيستی با يک ديگر به خصوص در شکل اجتماعی در اطراف اين نياز طبيعی، نيازهای ديگری نيست که به زن احساس و ابراز گرديده است و هميشه از آغاز، در طول هزاره ها و حتی امروز در جامعهء فناتيک، مرد يک پديدهء غالب و زن يک پديدهء مغلوب بوده است.

يکی از عمده ترين دلايل برای چنين برداشتی، بدون ترديد اين بوده است که چون ساختمان تشريحی دستگاه تناسلی زن در فورمِ «Reciptive» يا پذيرنده است، بنابراين مردان با داشتن آلت تناسلی «Projective» خودشان را موجودی فاعل قلمداد کرده اند که اين خود موجب خودبرتربينی در مرد و هم چنين هستهء تبعيض بين مرد و زن در ديگر زمينه های اجتماعی بوده است.

سخن به گزاف نخواهد بود اگر بگوييم بر اساس چنين برداشتی و قضاوتی يک جانبه، زنان نيز پذيرفته بودند که بر سکوی دوم بايستند، در طول قرنها آن تصويری باشند که جنس مرد از آن ها تصوير کرده، بيگمان در تاريخ بشری زنانی گاهگاهی پيدا شده اند که همسنگ بودن کامل با مردان هم عصر خودشان را در همه زمينه ها به اثبات رسانيده اند، با وجود اين برای روشن ساختن مشعل برابری زنان با مردان، اين نمونه های پراکنده کافی نميباشند.

به تدريج و با گذشت زمان و عبور از دهليز تاريک زمان و باورهای قرون وسطايی که زن را بيشتر به انزوا کشانيده است، رنسانسهای فرهنگی و سپس صنعتی در غرب موجب شده تا مسألهء سواد آموزی از شکل فردی و پراکنده، به صورت عمومی و فراگير برای هردو جنس درآيد و مورد توجه قرار گيرد، اين خود اساس امتحانی بود که زنان سرفراز از آن بيرون آمدند و اثبات نمودند که زن و مرد دو موجود مساوی و برابر هم اند.

با مرور زمان در طول قرن گذشته زنان در ضمن بهره مند شدن و چانس يافتن به تحصيلات اکادميک و در نتيجه با آگاهی يافتن بر تشابه جوهر موجوديت خود با مردان، در جريان رويداد جنگهای اول و دوم جهانی آن را يافتند تا قابليت ممتاز خودِشان را در زمينه های اجتماعی به ثبوت برسانند و در نتيجه قوانين در راستای حفظ حقوق فردی و اجتماعی شان را تصويب نمايند، تا نسلهای آينده برابری کامل با مردان را تجربه کنند.

بدون ترديد همهء اين دستاوردهای مثبت محصول آموزش است که به اعضای جامعه داده اند، آن هم در نمونه يی که هردو جنس را در سالهای طفوليت در بر ميگيرد، تا قدم به قدم در مسير رشد عقلانی و جسمانی شان يک «Sexual attitudes» سالم در ذهن هرکدام به وجود آيد و در نهايت و در مقياس وسيع برداشت ذهنی جنسيت جامعه يک دست گردد. به عبارت ديگر هردو جنس در تمام مراحل همزيستی به يک ديگر قبول کنند که دو پديدهء مکمل يک ديگر اند. بدون تفاوت در سيستم جنسی و ساختار اناتوميک.

اگر به حقوق فردی و موقعيتهای اجتماعی جداگانه اشاره شده، برای اين است که برخورداری زنان از بعضی موقعيتهای اجتماعی به ناگزير نشانهء تساوی حقوق ايشان با مردان نيست، کما اين که در جامعهء خودِما صادق است، ممکن است بگوييم زنان در جامعه از نظر کسب موقعيتهای اجتماعی با مردان مساوی هستند، اما از نظر حقوق فردی در بسياری از زمينه ها با مردان همسنگ و برابر نيستند.

به عبارت ديگر هنوز آموزش صحيح و لازم چه ديروز و چه امروز مانع گرديده است که برداشت فردی و اجتماعی از «Sexual attitudes» به معنای وسيع کلمه اصلاح شود، طور مثال، آن خانم وکيل پارلمان، در آن جامعه گرچه موفقيتی برابر با همتای مردِ خود کسب نموده است، ولی هنوز هم در همان مقام هم محروم از بسياری حقوق فرديست. حتی در چشم مردان يک محرک جنسی به شمار ميرود. ناچار بايد سر را با چادر و حجاب بپوشاند، مبادا که جمع مردان به راه خطا بروند.

متأسفانه اصلاح اين وضع نی يک شبه ميسر است و نی عاقلانه است که قبل از آماده سازی ساختار جامعه از هر نظر، دستاورد جامعهء ديگر را به آن پيوند بزنيم، اين همان کاريست که ديروز شد و ديديم که به دفع بافت پيوند شده انجاميد. حتی اگر فرض کنيم که فردا قوانين به نفع تساوی حق و رفع تبعيض از زنان در جامعه وضع شود، باز اين نميتواند مانع از بروز بازتابی منفی در لايه های معينی از جامعه شود، زيرا نقش هر قانون بازدارنده است، نی آموزنده، به عبارت ديگر وضع و اجرای قانون بدون داشتن آموزش و آگاهی اجتماعی هرگز ضامن به وجود آوردن برداشت سالم و مثبت نيست.

به هر حال، اگر آن روزی فرا رسد که ستارهء اقبال جامعهء افغانستان بدرخشد، آن وقت بايد آموزش صحيح آن هم با اولويت برای جوانترينهای جامعه را مقدم بر همه قرار داد- تا نتيجه يی مثبت آن هم در درازمدت به دست آيد، شک نيست وسايل ارتباط جمعی از هرنوع، بزرگترين وظيفه را برعهده دارد تا محيطی متناسب برای پيشرفت آگاهی و آموزش به وجود آورد.

عمل درست، حرکت از درون امکانها به سوی هدف مطلوب است. ما آرمانهای شريفانه و انسانی داريم؛ ولی مطلق کردن مطلوب و آرمان و نديدن امکانهای مساعد و نامساعد ديوانه گيست؛ به امکانها نی کم و نی زياد بها نبايد داد، هنوز ارتجاع تاريخی نيرومند است و ميتواند ولو به شکل موقت ضربتی شايستهء اخلاقيات ددمنشانهء خود وارد سازد. لذا بايد برای ايثار آماده بود، فداکاری افراد به همهء جامعه بال ميدهد تا به سوی اوج بيشتری پرواز کنند، صبور و شجاع و بی توقع برای تحقق آرمانهای انسانی و از جمله آرزوهايی که عمده ترين اقدام آن عبارت اند از: بايد تلاش و مبارزه کرد.

برابری کامل حقوق و موقعيت قانونی زن و مرد در خانواده و جامعه، اعمال و کنترول و مديريت داراييها و امور اقتصادی خانواده، وراثت، انتخاب محل زنده گی و سکونت، کار خانه و مصروفيت وظيفه يی (حرفه يی)، طلاق، سرپرستی کودکان (در صورت جدايی و تقسيم تملک اموال خانواده) ممنوعيت تعدد زوجات، ممنوعيت بد دادن و صيغه، لغو تمامی تعهدات انقيادآور زن به شوهر در شرع و سنن و اخلاقيات ارتجاعی، ممنوعيت برقراری رابطهء جنسی توسط شوهر با زن بدون تمايلِ او ولو بدون اعمال زور، نفی تحميل کارِ خانه گی و يا وظايف خاص امور خانه به زن، اعمال مجازات سخت برای هرنوع آزار، ارعاب سلب آزادی، تحقير و خشونت عليه زن و مرد، دختر و پسر در خانواده، برابری کامل مرد و زن در ساحهء اقتصادی و مشغوليت حرفه يی، تأمين يک سان قوانين کار و بيمه های اجتماعی برای مرد و زن بدون هيچ گونه تبعيض، مزد برابر در ازای کار مشابه برای زنان و مردان، ورود و سهمگيری زنان به وظايف اقتصادی، سياسی و فرهنگی و هنری که فعاليت زنان را در خارج خانه تسهيل ميکند.

لغو کُليه قوانين و سنن دست و پاگير و عقبماندهء اخلاقی و ناموسی که مانع استقلال و ارادهء مستقل زن و مرد و شخصيت شان به حيث شهروندان متساوی الحقوق در جامعه است، لغو هرنوع محدوديت بر حق سفر و نقل مکان زنان، اعم از مجرد و متاهل در داخل و خارج از کشور به ميل و ارادهء خود آن ها، ممنوعيت هرگونه جداسازی زنان و مردان در مؤسسه ها و مجامع و اجتماعات، معابر و وسايل نقليهء عمومی و مراکز آموزشی و ورزشی مختلط در تمامی سطوح، ممنوعيت عناوين نظيرِ، دوشيزه، محترمه، بيگم، همشيره، خواهر يا هر لقبی که زن را به اعتبار موقعيتش در قبال مرد تعريف ميکنند، در مکالمه های رسمی توسط مقامها و نهادها و ادارات دولتی و خصوصی، ممنوعيت هرنوع دخالت هر مرجعی اعم از بسته گان و اطرافيان و مراجع و مواضع رسمی و قضايی و مذهبی در زنده گی خصوصی و روابط شخصی و عاطفی و جنسی زنان و مردان، ممنوعيت هرنوع برخورد تحقيرآميز، مردسالارانه، پدرسالارانه و نابرابر در ادارات و مؤسسه های اجتماعی، سياسی و فرهنگی. ممنوعيت قيد جنسيت در اعلانات شغلی، حذف تمامی اشارات تبعيض آميز و تحقيرآميز نسبت به زنان از کتب و منابع درسی و متقابلاً گنجانيدن مواد درسی لازم برای تفهيم برابری زن و مرد در جامعه، تأمين حق هر زوج بالای هژده سال به زنده گی مشترک به ميل و انتخاب خود، ممنوعيت هرنوع اجبار و زور از جانب هر فرد و مرجعی بر افراد در امر انتخاب همسر، زنده گی مشترک و جدايی و طلاق و برای رسميت يافتن زنده گی مشترک از نظر دولت و قوانين و خانواده در صورت تمايل طرفين ثبت آن در دفاتر دولتی کافيست، رفع هرنوع رنگ مذهبی در مراسم رسمی ثبت ازدواج، ممنوعيت ايراد هرنوع خطبهء مذهبی در مراسم رسمی ثبت ازدواج، اجرا يا عدم اجرای مراسم خاصی اعم از شرعی و عرفی برای ازدواج تأثيری و اهميتی در رسميت و مقام آن در برابر قانون ندارد، ممنوعيت هرنوع معامله گری در ازدواج، از قبيل: تعيين شيربها، جيزيه و مَهر و غيره به عنوان شروط ازدواج، ممنوعيت و لغو تمامی قوانين و مقررات عقبمانده و ارتجاعی که به رابطهء زن و مرد جز همسر خويش به عنوان جرم برخورد ميکنند.

 


بالا
 
بازگشت