شادروان استاد احــمد عــلی کـهـزاد
غـازی بابا
یا
محـمـد جـانـخان غـازی
فرستنده: بنیاد فـرهـنگی کـهـزاد
محمد جانخان غازی وردکی یکی از مجاهدین معروف وطن است که نام نامی و کارنامه های وطنخواهانه او در قیام ملی علیه قوای استعماری اجنبی در سال 1879 مسیحی (مطابق 1257 هجری شمسی) و مبارزات او در مقابل متجاوزان فرنگی در کوه های شیردروازه و آسه ماهی و شیرپور کابل و بین کابل و غزنی در (نانی)، همه جا معروف است و در این 80 سالی که از آن واقعات سپری شده خاطره های ملی، این مرد وطنخواه و مجاهد را فراموش نکرده بلکه با یاد او و با یاد خاطره های او روز بروز شخصیت وی را برازنده تر ساخته اند. محمد جانخان غازی که در صفحات تاریخ کمتر از او یاد شده شایسته یاد آوری بیشتر را دارد. مردم عوام بیشتر وی را به لقب (غازی بابا) میشناسند و یاد میکنند. این لقب که از منتهای خلوص هموطنانش نشئت کرده شایسته ترین لقبی است که بیک فرد مجاهد وطن داده شده است.
محمد جانخان و نقشی که او در قیام ملی و در مبارزه علیه انگلیس ها در طی سال 1879 بازی کرده است به نحوی که صفخات تاریخ قید کرده است به همگان معلوم است. اینجا به عوض اسناد و کتب و مدارک خطی به خاطرات و حافظه عوام مراجعه کرده و از زبان نواسه آن مجاهد وطن، محمد حکیم خان ولد محمد اسلم خان ولد محمد جانخان روشنی های تازه به آن شخصیت تاریخی می اندازیم.
محمد جانخان غازی پسر سیدال خان وردکی بود و چون آدم سخاوت پیشه و جواد بود، بیشتر بنام (سخی سیدال) شهرت داشت. سلسله انساب محمد جانخان بعد از سیدال خان عبارت است از: محمد اکرم خان ولد محمد اختر خان ولد فیروز خان ولد خرم خان. بدین جهت غازی بابا و احفاد او را (خرم خیل) هم گویند و در جمله طایفه (میار) وردک محسوب میشوند زیرا وردکی ها عموماِ به سه دسته تقسیم میشوند: یکی (میار) و دو دیگر (میر خیل) و (نوری).
زادگاه و مسقط الرأس محمد جانخان (بید مشک) بود که از 9 برجه غزنی سه کروه بطرف شمال در مجاورت بند سلطان واقع شده است. محمد جانخان از طرف پدری غیر از (بید مشک) در (کاریز) هم قلعه و جای و جایگاه داشت. (کاریز) از بند معروف سلطان تقریباُ یک و نیم کروه بالاتر افتاده و محمد جانخان سال های اخیر عمر خود را که مصادف با جنگ با فرنگی ها شد بیشتر در (کاریز) میگذرانید و آمادگی های جهاد را بیشتر در همین نقطه اخیر میگرفت.
غازی محمد جانخان 6 برادر داشت. دو برادر سکه و چهار برادر اندر. برادران سکه او عبارت بودند از: محمد افضل خان و محمد اکبر خان و برادر اندرهای او: سلطان احمد خان، سلطان حمید خان، سلطان عزیز خان و سلطان محمود خان نام داشتند. در جهاد و مجاهدات ملی آنکه بیشتر با وی همراه و مددگار بود محمد افضل خان بود که در سن و سال از محمد جانخان کلانتر بود و یکی از سران مجاهدین بشمار میرفت.
محمد جانخان مرد بسیار رشید، وطنخواه، مبارز، عفیف، با مناعت، ترت گوی، آزادی خواه و بالاخره از همه مجاهد و عاشق غزا بود. اندامی قوی و نیرومند داشت. در پیاده روی و دوش به تیزی او کس نمیرسید. در سوارکاری مهارت فوق العاده داشت و اسپ سواری خویش را همیشه چهار نعل میدوانید. در نشان زدن با تفنگ از روی اسپ خیلی ورزیده بود و بیشتر اوقات قبضه کرچ خویش را رها نمیکرد. باراول از طرف امیر شیر علی خان به رتبه کمیدانی نایل شد و بعد کرنیل توپخانه شد و در طی سالهائی که در نظام امیر شیر علی خان مخصوصاُ در توپخانه به منصب کرنیلی رسیده بود، در کابل در گذر تنورسازی رهایش میکرد.
بعد از واقعه قتل (کیوناری) در بالاحصار و تجاوز فرنگی ها بار دوم به افغانستان و گسیخته شدن شیرازۀ سلطنت در کابل خویش را به (کاریز) رسانیده و صدای جهاد را علیه متجاوزین بلند کرد. ابتدا بیش از صد نفر به اطراف او جمع نشد. با این صد نفر که 12 تن آن اسپ سواری داشت راه غزنی را پیش گرفت. در این وقت عبدالقادر کشککی غزنیچی در غزنی حکومت میکرد. فرنگی ها با این حاکم مراوده برقرار کرده و وی را به گرفتن محمد جانخان حاضر ساخته بودند. محمد جانخان شبی را در مسجدی در داخل حصار غزنه گذرانیده از نیات باطنی حاکم آگاه شد و غزنه را عجالتاُ بحال خود گذاشته با 12 نفر سواران معیتی خود راه دهکدۀ (رامک) را پیش گرفت و سر راست به زیارت سید حاجی صاحب به دهکدۀ مذکور رفت. مردمان (رامک) و (رباط) کسانی بودند که قبل از همه دعوت غازی بابا را در راه جهاد فی سبیل الله اجابت نمودند. سپس غازی بابا به سمت (اندر) به (گندیر) رفت و ملا مشک عالم دعوت وی را پذیرفت. سپس محمد جانخان راه (سر روضه) را پیش گرفت. میگویند چون به (سر روضه) رسید، دید دلاکی عروسی دارد و عروس را زنان دهکده آماده کرده اند که به خانه داماد بفرستند. محمد جانخان خویش را به حلقه زنان رسانیده، گوشۀ چادر عروس را طبق عادت افغانی به عنوان شرط گره زد و به داماد گفت که شبانگاه (دهل چیق) بزن و پیش از اینکه به جهاد نروی عروس بر تو حرام است. دلاک نصف شب (دهل چیق) زد و مردم سر روضه وارخطا جمع شدند. دلاک قضیه آمدن فرنگی را در کابل و آمدن غازی بابا وردکی را به عزم تشویق به جهاد نقل کرد و خود محمد جانخان اهالی را به غزا دعوت نمود و همگی سر غیرت آمده آماده حرکت شدند. همین قسم به (وازه خواه) رفت. مردم سلیمان خیل ابتدا توجه زیاد به وی نکردند. بار دیگر غازی بابا خویش را به مجمع زنان در بیرون یکی از دهکده ها رسانیده گوشه چادر یکی از پیره زنان را گره زد. مردان مجبور شدند که دعوت جهاد را لبیک گویند. بدین طریق اقوام مختلف افغانی از سلیمان خیل و اندر گرفته تا اهالی غزنی به تعداد بسیار زیاد به همراهی غازی بابا حرکت کردند.
محمد جان خان غازی در (کاریز) وردک در حدود 70 خروار آرد و چهار خروار روغن و دو هزار گوسفند از خود وردک و هزاره برای خوراکه مجاهدین تهیه کرده بعد از آنکه آذوقه را میان ایشان تقسیم نمود، راه کابل پیش گرفت و در پیرامون و تیغه های کوه های شیردروازه و آسه ماهی به یک سلسله جنگ هائی علیه (رابرت) قوماندان بزرگ فرنگی مبادرت کرد که گزارش آنرا در کتابها خوانده ایم./9 سرطان 1337/