حشمت الله آروین
رایزنی های سیاسی در ادوارتاریخ افغانستان
قسمت دوم
احمد شاه قبل ازوفات ، پسرکلان خود تیمورشاه را از آوان جوانی به حیث ولیعهد خود معرفی نمود ، قبل از وفات این امررا از طرف جرگه درانی ها تصدیق نمود ، اما شاه ولی خان وزیراحمد شاه ، تیمور شاه را حتی از دیدار واپسین با پدرمحروم وبه آن اجازه ملاقات هم داده نشد ، در حالیکه وی ازهرات به قندهار به عزم دیدار پدرآمده بود ، در واقع وضع حکومت احمد شاه چندان استوار وپایدار نبود ، در اطراف وی بسیار اشخاص مکارنمک ناشناس ازبین درانی ها مثل وزیر مشهور احمد شاه ، شاه ولی خان موجود بود که همیشه درفکرکارشکنی بودند ، چنان که مؤلف تاریخ احمد شاه می نگارد از بسکه احمد شاه، شاه ولی خان را ارشد از سیرمقربان ومعتمدان بارگاه دانسته اختیار امور مالی وملکی به وی داده بود ، وی در میان هرکدام خان های درانی و صاحبمنصبان هرگونه پروپاگند و اغوا ها می انداخت وآوازه میکرد، به نوعی که من دریافته ام امروز یا فردا تورا به شکنجه و تعذ یب قرار میدهد، مورد مواخذه بازخواست خواهی گشت ، من در عالم دوستی تورا خبر کردم و حق اشناهی بجا آوردم هرگاه حیات خود را دوست داری برای نجات خود چاره یی انتخاب کن ، باز خود واسطه گشته مسأله را به طور دلخواه حل وفصل میکرد در مورد سرکرده های ایالات وحاکمان ولایات را به شورش عصیان تحریک ودعوت میکرد وخود ش در عین زمان نزد احمد شاه رفته معروضه میکرد که فلان سردار از رکاب اشراف فرارو فلان حاکم ولایت عصیان اختیار ومحاصلان سرکارا که برای انجام فلان خدمت رفته بودند جواب داد ه است ، با همین گونه نیرنگ و فریبکاری شاه ولی خان از آنها رشوه ستانی نموده در کثرت مال ودارایی قارون وقت در مزید جاوجلال فرعون وقت بود . وی گردن تکبر افراشت ، احمد شاه او را شخصی صادق وراستکار می پنداشت ، وقتیکه به واسطه مکتوب شاهزاده تیمور شاه مطلب را درک ومعلومش شد که چطور شاه ولی خان درویش علی هزاره را به شورش در ولایت هرات تشویق وتحرک نمود ، اما احمد شاه جرأت کرده نتوانست شاه ولی را به کیفر اعمالش برساند تنها وی را از مقام وزیری برکنار وبه حیث سپاه سالار مقرر کرد ، از بسکه در زمان حکومت احمد شاه سوءقصد های درباری واشرافان درانی ها یک حادثه مقرری گردیده بود ، احمد شاه به هر جانبی که یا دهلی یا نیشاپور لشکر کشی میکرد وی همیشه نگران مرکز بود و از اعصیان شورش آنها خوف داشت خودکامی وخودسری درانی هابعد از مرگ احمد شاه در سال 1773 باز شدت بیشتر کسب کرد شاه ولی خان که از مدت های پیش میخواست صاحب تاج و تخت شود داماد خودش شاهزاده سلیمان را به سلطنت برگزید واز نفوذ خود استفاده کرد بیعت اکثر درانی ها را حاصل نمود وپسر خودرا نزد غلزایی ها و بلوچ ها فرستاد که حکومت سلیمان را تصدیق واعتراف نمایند . تیمورشاه ولی عهد که از مدت ها حاکم ولایت هرات بود در بین عام وخاص منطقه ازتاثیر ونفوذ برخوردار بود واز جانب دیگر چون پرورده اهل وادب وهنر ولایت هرات بشمارمیرفت با کمک وهمکاری مشایخ مشهور هراتیان مثل میریحیی قتالی ، خواجه جناری ، صوفی اسلام کروخی وغیره جانب داری قطعی شانرا ازتیمور شاه ابراز واظهار نمودند ، تیمور شاه که ازمرگ پدرخود آگاهی حاصل کرد سوگند یاد کرد که به محض اولین برخورد ودیدار شاه ولی را به قتل برساند ، این لفظ او بسیار زود عملی شد . در مزار خواجه عبدالله انصاری مراسم دستاربند وتاج گذاری وی بواسطه خلیفه میریحیی قتالی به جا آوردند ، پشتیبانی ودستگری همه جانبه مادی معنوی تاجیکان تیمورشاه را استوار وقوی دل ساخت تا به مقابل درانیان عصیان گر و مکار بسوی قندهارلشکر کشیده آنها را مغلوب سازد وصاحب تخت وتاج خود گردد. شاه ولی خان که در دوره سلطنت احمد شاه صاحب نفوذ وقدرت فوق العاده گردیده بود ، طرفداری درانیان عصیان گر را در جهت نابود ومحو احمد شاه خانواده آن کسب نموده بود برای تیمور شاه یک درد سربحساب میرفت ، تیمورشاه نمی خواست بازیچه خان های خود خواه وخودکام باشد عزم قوی داشت تا به حیث یک پاد شاه مطلق العنان عمل کند بنا براین اولین اقدام وی پایتخت را ازقندهار به کابل انتقال داد ، تا که از مداخله درانی ها وخان های اشرافی نجات یابد ، اما بازهم بدین معنی نبود که درانی ها از نظر تیمور شاه دور بماند ، هنگام انتقال پایتخت از قندهار تیمور شاه به دیوان بیگی دستور داد که به خان های اشرافیان درانی ها از کابل و اطراف آن جایگا ه وجایداد داده شود و آنها را به همه سمت واطراف تشویق و ترغیب میکرد ،چنانکه فوفلزایی تاکید می نماید ، تیمورشاه خوانین درانی ها واشرافیان را به خرید ساختمان باغ ها آسیاب وقلعه ها واستملاک اراضی به طور از خرید ،مال ملک مردم را به دسیسه و توطئه به زور قدرت ونفوذ غصب می نمودند صاحبان آنهارا یااز بین می بردند ویا آواره ودر بدر می ساختند ، اما متاسفانه و یا خوشبختانه قوم خودش علیه حکومت تیمور شاه از اعمال استیلاگرا نه دست بردار نبود ،در سال اول حکومت تیمورشاه خانهای بزرگ د رانی نقشه خطر ناک را بمنظور از بین بردن تیمورشاه پی ریزیکردند آنها از بین خان های سدوزایی عبدالخالق نام را که از قبل بر ضد احمد شاه تحریک و عصیان نموده بود انتخاب کردند وی حاکم ولایت قندهار را از قدرت خلع نمود وخانهای غلزایی را باخود متحد ساخت با 25هزار لشکربطرف کابل حرکت کرد از آوازه وهنگامه این خبر تمام خانها و صاحبمنصبان درانی ها واطرافیان تیمورشاه که قسمتی از خانواده اش درقندهار بود باشورشیان همراه شدند اما این شورش ها به شکست مواجه شد . تیمورشاه بعد برای ریشه کن ساختن عصیانگران بسوی قندهار لشکر کشید ودر هر کجا مخالفین خود را از بین برد . بعد تیمور شاه برای اصلاح امور سیاست دولت دار وجبران اشتباهات که ناشی از عدم عدالت اجتماعی در رفاهیت همه اقشارساکن افغانستان بود تمایل مهمی در سیاست اجتماعی تیمورشاه ظهور کرد . از آن عبارت بود که وی خود را از چهار چوبه یی نظام قبیله گرایی نجات داد این کار در اثر خیا نت پی درپی خانهای درانی رخ داد . نماینده گان خلق های دیگر را به مقام های بلند حکومتی نصب کرد ، از جمله سر وزیر « شیخ عبد الطیف جامی هروی ، امور خزینه داری به ا لتفات خان هند ، قوماندان گارد شاهی به محمد خان بیات ، مشاورشاهی به قاضی فیض الله ، دولت شاهی منشی باشی به میر عبدالهادی موسوی سپرده شد ، این پدیده نوین در سیا ست دولت داری تیمورشاه نتیجه مثمر وسودمند را ببار آورد ، اما خان ها وملک های درانی که خود را شریک وصا حب حکومت حساب میکردند به هیچوجه راضی شده نمیتوانستند که نماینده گان غیر پشتون ودرانی درراس قدرت سیاسی حکومت قرار داشته باشند چون حکومت را انحصاری فکر میکردند درضمن درانی ها اینرا هم میدانستند که اگر در راس قدرت سیاسی حکومت ، غیر درانی ها اقوام دیگر جا بگیرد برای ازانجام اعمال استیلاگرانه و عصیان آنها که ازهمین طریق استفاده های نا مشروع نموده بودند جلوگیری بعمل خواهد آمد وشمولیت غیر درانی ها را در حکومت به ضررمنافع خود میدانستند مخالفت وعصیان گری آنها براوضاع سیاسی واجتماعی و اقتصادی حکومت سیایه می انداخت ، تضاد های قومی بین درانی ها بین فئودالی واشرافیان از زمان به سر اقدار آمدن حکومت احمد شاه همیشه دامنگیر بود چنانچه اولین عصیان در ماه های جلوس حکومت احمد شاه بروز و پدیدارشد ، نورعلیزای قومندان عمومی دسته نظامی قشون احمد شاه بود او داد خان اسحاق زای و عبدالرحمن بارکزای را با تمام روسا ی نامی سپاه ایل جلیل درانیان را با مخالفت دولت با خود متحد نمود اما ا حمدشاه همه آنهارا سرکوب و رهبرآنرا در زیر پای فیل خمیرنابود ساخت .
پایان قسمت دوم
************************
قسمت اول
افغانستان درقلب آسیا یک کشورمحاط به خشکه وکوهستانی میباشد مساحت آن 650000 کیلو متر است این کشور درنیم کره شمالی خط استوا بین عرضالبلد 29درجه 22 دقیقه و28 درجه 29 دقیقه واقع است خط عرض البلد در29 درجه32 دقیقه ازجنوب افغانستان و38 درجه 29 دقیقه از شمال افغانستان میگذرد احاطه سرحدی افغانستان 4673 کیلو متربوده که ازآن جمله درسمت شمال با جمهوری های تاجیکسان وترکمنستان 1888 کیلومتر جنوب وشرق با جمهوری اسلامی پاکستان 2000 کیلو متر در غرب باجمهوری اسلامی ایران500 کیلومتر در شمال شرق با جمهوریمردم چین 85 کیلومتر مرز های مشترک دارد .سه حصه اراضی افغانستان را کوه تشکیل میدهد مشهورترین کوه های افغانستان کوه هندوکش ، کوه بابا ، پیزوزکوه ، سیاه کوه ، کوه سپینغر ، تورغر ، کوه سلیمان کوه پامیر آب دریا از همین کوه ها سرچشمه میگیرد دریا های مشهور افغانستان دریا کابل ، دریا پینجشیر ، دریا هلمند ، ارغنداب،لغمان ،کنر ،هریرود ،مرغاب ،آمو، آب آشامیدنی آن از گذرگاه های کوه ها دره ها از لا بلای سنگ وصخره ها غلطان کنان عبور مینکند در چشمه ها چاهها ودریا سرا زیر میشود از کیفیت لذت ذایقه بی نظیر وبی مانند است ، اقلیم افغانستان بیشتر از سایر کشور های جهان گوارا تر است و تاثیرات مثبت آن نه تنها در ،خصلت وخو مردمان این مرزبوم شگرف آوراست بلکه باغ وبوستان دره هاو چمن های آ ن که از طراوت وزیبایی های خاصی برخوردار است دل وروح ، ومشام هر بیننده را شاد میگرداند با دیدن و تماشا ی آن که دست قدرتی درساخت وزیبایی آن بکار رفته انسان را در حیرت فرو میبرد موج آتشین عشق هنر و ادب را درفهم وذهن انسان تبارزمدهد حساس ومحبت را درامواج بلند مانند پرنده های غزل خوان به پرواز می آورد کوههای سر در فلک آن قصه و افسانه های سحر جادویی دارد که درباب آن داستان قصیده ها سروده شده ، شعرا دانشمندان ونوسیندگانی این سرزمین را ، سرزمین افسانوی و بام جهانما توصیف نموده اند این کشور حتی قبل ازمیلاد بیشتر از سایر کشور های جهان باتمدن ترین کشور به حساب میرفت چنانچه مرحوم استاد جاوید نظر به تحقیقات و مطالعات خرد منشانه شان که در راه کشوربه مانند سایر دانشمندان خدمات شایان از خود رسالت های تاریخی بجا گذاشته اند می فرمایند که اولین کشور با تمدن در جهان افغانستان بود وحتی اولین گندم در افغانستان قبل از میلاد کشت وزرع می شد و جهان اصلا گندم را نمیشناختند ، گندم از افغانستان به کشور های دیگر انتقال یافت و مورد استفاده وکشت آنها قرار گرفت همین رقم افغانستان اولین کشور با تمدن در بین سایر کشور های جهان بود زمانیکه پای جهانکشیان بطرف آسیای میانه یعنی بطرف افغانستان کشانیده میشود ازتمدن وپیش رفت آن در عرصه های مختلف فنون صنعت ، کشاورزی وغیره در حیرت میمانند از همین جا علایق جهانگشایان بطرف افغانستان کشانیده شد و فقرای بی تمدن با حملات واستیلاگری دست با اعمال اشغالگری میزنند ، افغانستان منطقه مطمین برای محیط زیست از هر جهت مناسب و پبسنده تلقی شده . اگر بوضع جغرافیه واقلیم دیگر کشور های جهان توجه را معطوف کنیم میدانیم که کشور های مذکور نسبت به افغانستان دارای تفاوت های فوق العاده میباشد آب وهوا آن نا موزون گا ه گرم گا ه سرد ویا دایمأ ابرآلود ویا بین 45 و50 درجه سانتی گرت شدت گرمی دارد وحتی دراثر گرم شدن زمین وآب شدن یخچال های قطب جنوب وسایریخچال ها ی که در جهان وجود دارد تهدید بزرگی برای کشور های که موقعیت جغرافیایی آن درچنین معدوده قرار دارند میباشد پیش بینی های در زمینه صورت گرفته است که در اثر حرارت وگرم شدن زمین و آب شدن یخچال ها آب سطح بحر بلند خواهد رفت که تهدید برای انسان ها است درصورت همچو حادثه ووقوع آن چه باید کرد ؟ سوال است که راه وحل آن وابستگی به انکشافات زمان کار دارد اگر چنین وقوع پیش آید وآب سطح بحر بلند رود قسمت های بزرگ خشکه را درکام خود فرو خواهد برد بنا بروضع سوقالجشی واستراتژی افغانستان علاوه بر موقعیت جغرافیایی آن که خطرات ایکه اگر ناشی از بلند رفتن آب بحر بوقوع بپیوندد منطقه امن ومطمین برای زیست به حساب میرود آب و هوا آنهم از 35 الی 38 تجاوز نمیکند و همچنان پل ارتباطی در جهت گسترش معاملات تجارتی با دیگر کشور های آسیا میانه وآسیای دور واروپا ارزش ودارای اهمیت خاصی بوده و منابع معدنی آن که دست ناخورده باقیمانده است از. دیروز تا امروز، قبل از استعمار بریتانیا کبر درشبه قاره هندوستان جنگ آوران مغلها ترک ها عرب ها جنگ وتجاوزگری را وسیله حیات ورفاهیت خود می دانسته اند بطرف افغانستان لشکرکشی می نمودند ، دراثربیداگری وتعرض از طرف خلیفه عربی خاندان امویه باعث آن گردید که در خراسان تحت رهبری ابو مسلم خراسانی قیام عظیم ملی آزادی خواهی درسال 750-746 به عمل آمد که در نتیجه آن خراسانیان نتنها استقلال خود را بدست آورد ، بلکه بواسطه خلیفه های نو عباسی که توسط آنها به سر قدرت آمدند ، صاحب نفوذ سیاسی وفرهنگی در تمام قلمرو خلیفه بغداد شدند ، بپاس همین خدمات شایسته مردم تاجیک خلیفه منصور عباسی به مردم کوفه مراجعه کرد چنین یاد آور شد ، ای اهل کوفه به خدا مامظلوم ومغلوب واز حق خویش محروم بودیم ، خدا خراسانیان را کارزار ما نمود حق ما را زنده راه ما را هموار وچراغ دولت ما را روشن نمودند وخلیفهُ از بن هاشم به دل خواه شما مقرر کردند ، خراسانیان شما راروی سفید وکامیاب ساخته اند خلیفه منصورکه خود قاتل ابومسلم بود بازهم خراسانیان را یارویاور خلیفه بغداد میدانست پیش از مر گ خود به فرزندش چنین وصیت کرده بود اهل خراسان را بتو میسپارم که از ایشان خوب نگه داری کنی زیرااینها مال وجان خود را در دولت ما گذاشتند ، محبت تو از دل شان بیرون نخواهد رفت تو همواره با ایشان نیکویی کن واز بدی ایشان اغماض نما به اساس شهادت منبع ماخوذها از روند عمومی تاریخ چنین حکم کرد که از زمان غزنویان به اینطرف در نتیجه استیلاگری و حمله های پی در پی قبیله های بادیه نشین ترک قدرت سیاسی در ماوراءالنهر به دست آنهاافتید ونفوذ آنها درقسمت شمالی وغربی خراسان هم پیش و وسعت پیدا کرد این حالت نتنها موجب پراگندگی سیاسی گردید بلکه به ساختاردولت داری ضربه سخت وارد کرد هرکدام از قبیله بادیه نشین ترک که به سر قدرت می آمدند نظام قبیلوی را درعوض ساختار اشراف فئودالی را بر قرارمیکردند .اما مردم بومی وقیمی فارس وتاجیک گسترش وپیشبر روند تاریخی این منطقه حساب می شدند ، آنها باز ازچندین مدت حاکمان قبیله های بادیه نشین را در زیر تاثیر خود در آورده ومجرای تاریخ را سر از نو بر قرار نمودند .اما استیلای مغول یک فاجعه عظیم وبی مثل ومانند تاریخی گردید وبه ریشه های نیرومند تیشه بی امان زد شهر ها قصبه ها و بند های ابیاری را ویران وخراب کرد مردم بومی وقیمی تاجیک را قتل عام کرد اما مردمان تاجیک با نیرو و حماسه در برابر هرنوع ظلم واستبداگری واستیلاگری هاعقب نرفته وبا استیلاگران مغول مقابله ومقاومت میکردند ، مثلأ بلخ که مادر شهرها نامیده میشد به خاک و خون آغشته گشت به زمین هموارشد هرات که د ر عصر غوری ها دارای12 هزاردکان 150 مدرسه وخانقا 440 هزار خانواده بوده به قول سیاح مشهور یاقوت حموی پر ثروت ترین وپر جمعیت ترین شهر ها در همه جهان بود در مدت6 ماه و17 روز مبارزه کرد تا600 هزار شهریان و2 میلیون و400هزار نفرکشته شدند ، مردمان بومی و قیمی بخاطر حیات وممات خود مجبور بودند در مقابل استیلاگران جاهل وخون خوار مغول ازمنزل وکاشانة خود دفاع نمایند ، زیرا پذیرفتن ویانه پذیرفتن حاکمیت آنها هیچ تفاوتی نداشت عاقبت هر کدام آن کشتن بردن و سوختن بود ، بنا بر آن تاجیک ها جز راه مبارزه دیگر چاره های نداشتند چنانچه که م، غبار تاکید نموده است مردم افغانستان در برابر قوه های مخرب و قهار مغول چنان قهرمانی نشان دادند ، که شاید نظیر آن در تاریخ جهان کمتر ثبت شده باشد ، زیرا افغانستان بدون مرکزیت دولت وقوت الظیهر با قبول مرگ حتمی ، خون خود واولاد خود را در برابر دشمن وطن و آیین خود ریختند ، بقول تاریخ نگار صیفی هروی می نویسد در یکی از جنگ های بین مغولان وهراتیان پینچ تن پهلوان هروی با هفت صد مرد جنگی مغول مقابله شدند چون ولشکر دشمن را از پا در آورد ، در سال 1453 ترک های عثمانی در شرق نزدیک شهر قسطنطینه را اشغال کردند روابط شرق و غرب را از اینطریق قطع کردند ، مملکت های غرب برای بدست آوردن مال و اموال مملکت های شرق در جستجو بر آمدند با کشفیات های جغرافی و پیدا کردن راه های بحری شدند ، تحولات سیاسی اجتماعی افغانستان فراز ونشیبهای بیشمار وتلخ و تندی های را ببارآورد بی سروناسامانی های سیاسی واجتماعی عصر 16و18 باعث تنزل و انقراض حیات مادی و معنوی مملکت گردید یکی از عاملهای مهم این حادثات ناگوار تاریخی آن بود که افغانستان به صفت یک واحد سیاسی، اجتماعی وفرهنگی در این دوره موجودیت خودرا ازدست داد و منطقه های آن دربین حکومت داران وقت ماوراءالنهر ایران وهندوستان تقسیم وترکه گردید، کشمکش وزدوخورد های دامنه دار که دربین بابریها شیبانی و جنیدی ها وصفویان بخاطر ملکهای شرق وجنوب وشمال وغرب افغانستان که در مدتهای دور و دراز پیوسته دوام میکردباعث خرابی شهر ها قصبه و دهات از کار افتادن بند های آب یاری قطع شد داد وستد تجارتی ازبین رفت وبی خان ومان گشتن اهل علم وهنر دانشمندان نویسندگان همیه شان جلای وطن نمودن ، بنابران از آن دست آورد وکامیابی های پشین در افغنستان نام ونشانی نماند صاحبان نوین افغانستان که ملک ها ی را در بین خود ترکه وتقسیم نموده بودند هرگز مسؤلیتی را در راه انکشاف اقتصادات وفرهنگ افغانستان حس نمیکردند وآنچه ظلم ومظالمی که از دست شان ساخته بود در حق این سر زمین ومردمان اصیل زاده آن روا میداشتند ، حکومت داران مغولی وصفوی از قبیله های افغان بحیث نیرونظامی در غارت گری ولشکرکشی ها ی منطقه بطور وسیع استفاده می نمودند ودر ضمن روادار نبودند که افغانهاباهم متحد ویک پارچه شوند وهمچنان اختلافات را بین غلزایی ها و ابدالیها تیزوتند تر میساخت ، افغانهای بیدار وآزادی خواهان هرگز سلطه استعمار را نپذیرفته وقیام های ملی آزادی خواهان که به سرپرستی میرویس غلزائی به عهده میگیرد وبا نان ونمک وشمشیر قسم یاد میکنند که با یک دل ویک جان در مقابل ظلم ودهشت افگنی یبگانگان شدیدأ مبارزه بی امانرا تا پیروزی بفرجام خواهیم رساند ، میرویس شخصی عاقل دانا، کلان تر شهر تاجر و دولتمند بود مردم را بقیام عمومی علیه ظلم وستم ،کشتار وخون ریزی دعوت میکند ،میرویس قبل ازاینکه مردم را به مبارزه بر خیزاند ، با حیله وتدبیر عاقلانه قشون گرگین حاکم قندهار را علیه سرکوبی بلوچ ها و کاکر ها که از تحویل مالیات سرپیچی نموده بودند از قندهاردور میکند وخود گرگین را در مهمانی نابود میسازد ودسته های نظامی آنرا پی یکدیگر از بین میبرد ، صفویان چندین مرتبه بسوی قندهار لشکر میکشد اما نتیجه حاصل کرده نتوانست ، درنتیجه قیام وحدت ملی افغانها در سال 1709 در قندهار یک حکومت ملی متشکل ازتمام دری زبان تاجیک ، هزاره، ازبک ، پشتوزبانان وبلوچ در یک صف واحد در مقابل تجاوزگران قرار گرفتند، همچنان در سال 1716 در هرات عبدالله خان حکومت ملی را تشکیل نمود . بعداز فوت میروس وارثان اومحمود و اشرف در پی استیلاگری بسوی ایران افتاد و دولت صویان را ازبین بردند دیر نگذشت که نادرشاه افشار دولت شکست وپاش خورده ایران را برقرارحمله وتجاوز را بالای قبیله های افغان آغاز وجنگ های شدید حکومت های نوبنیاد ابدالی 1731 غلزائیها 1738 از بین برداشته شد . نادرشاه در سال 1738 از راه دلخک بسوی قندهار لشکر کشید پسر خود رضاقلی رابا قشونی برای اشغال ولایت بلخ درشمال افغانستان روان کرد .نادرشاه افشار تغیرات وتحولاتی را در عرصه های مختلفی حیاتی جامعه افغانستان بوجودآورد که از طرف تاریخ نویسان به چاپرسیده است بنده مخواهم با مرور مختصر رایزنیهای سیاسی وتجاوزات ومداخلاتیکه بوسیله ی استیلاگران بمنظور اهداف وسیاست های منفعت جوی صورت گرفته تصریح کنم . موسس دولت درنیها ، احمدشاه ازاشراف زادهگان قبیله سدوزایی ها ابدالی بود همراه بابرادرش ذوالفقارخان که چند مدتی بحیث حاکم هرات ایفای داشت به مازندران فرستاده میشود احمدشاه از سال 1741 تا سال 1747 به دسته های نظامی قشون نادرشاه افشار داخل خدمت شد نظر به فعالت کارنمایی های آن درجه قوماندانی قطعات افغانی ازبکی رانصیب و از جمله مقربان نادرشاه افشارمحسوب میشود ، نادرشاه به اثر سوءقصد کشته می شود احمد شاه درسال1747 قسمت اعظم خزانیه اورااز جمله لعل مشهور کوه نور را نیز صاحب وتمامی توپخانه زنبورک های که از 60 عراده کوچک وبزرگ و700نفر شتررا از آن خود میداند رهسپار قندهار می شود درعرض راه با کاروانی برخورد میکند که مالیات چند ساله هندوستان را باخود حمل میکرد وگنج خداد رانیز صاحب وخود را به قندهار رسانید ودرآنجا خود رانسبت به همه صاحب قدرت ومالک ثروت ودارایی میداند واز نگاه مالی ونظامی بیش از پیش در حیطه قدرت قرارمیگیرد به صفت پادشاه انتخاب می شود احمد شاه در اول سال 1748 بسوی شرق لشکر کشید از قندهارتا پشاورو اتاک درتحت کنترول در آورد درسال 1749 بسوی خراسان لشکر کشید وهرات را اشغال کرد در1765 در نتیجه لشکرکشی یک دولت عظیمی بوجود آمد که در غرب وشرق وشمال وجنوب از مشهد ونیشاپور تا سر هند از دریای آمو تا بحر هند را در برگرفت ، احمد شاه بحیث یک کشور اشغالگرظهورکرد، در واقع در عصر 8 افغان ها به صفت آخرین ومهم ترین استیلاگران آسیایی عرض وجود کردند جنگ های استیلاگرانه ای که درمقابل همسایه های شرق وغرب وشمال خود درانیها پیش گرفته بودند نتنها در آمدهای انگفت وملکیت های فراوانی را در اختیار خان ها وملک ها گذاشتند بلکه اعضایانی عادی وقبیله ها که دراین معرکه اشتراکداشتند بی بهره نمی ماند، درانیان درنیمه عصر 18 تنها به مقابل هندوستان بیشتر از 18مرتبه لشکر کشیدند واستیلاگری احمدشاه نتنها باعث تلفات سنگین جانی ومالی مردمان زحمت کش هندوستان شد بلکه درنتیجه مغلوب کردن حکومت مرتها درمحاربه پانی پات در سال 1761 افغان ها زمینه اشغال هم هندوستان وبعدأ هم افغانستان را برای استیلاگران انگلیس مهیا ساخت در نتجه ترک تازی سال 1757به هندوستان حجم غنیمت های جنگی در حدود 300 میلیون روپیه معین کرده میشود مال های که خود احمد شاه صاحب شده بود غیر از کالای دیگر توسط 28 هزار شتر انتقال شده بود ، پس از غلبه نبرد پانی پات 1761 صرفنظر از غنیمت های دیگر نقدی وجنسی احمد شاه 50 هزار اسب200 گاو ومال واز صاحب منصبان هندو ها زروزیورمطالبه می نمود در سال 1768 میلادی 1182هجری احمد شاه ولی خان را به صفت سر لشکر بسوی بلخ بدخشان سوق میدهد واین منطقه را که ازگریبان تمرد فساد شورش وعناد بر آورده بودند سرکوب نمود وخرقه مبارک پیغمبر را از فیض آباد به قندهار انتقال داد . پایان
قسمت اول .