از خود و بیگانه
باز بوش آمد، گزارش داد، گفت
بازهم از دست من بگریخت ، مفت
باز آن جا مردکی را کشته ام
یک کمی دستی به خون آغشته ا م
ظاهرش همچون اُسامه می نمود
لیک آن بیگانه، بن لادن نبود
اشتباها ً با دوسه پرتاب بم
هم خودش را هم خرش را کشته ام
عاقلی بشنید گفتا ، ای عجب
این ز بی عقلی گذشته یک وجب
کُشته ای آدم ، بکش! ای لوده جنگ *
از چه خر را کشته ای ، ای خردَبَنگ ؟!
گفت هر گه خشم می گیرد مرا
می کُشم من از خودو بیگانه را
***
کشتن ِ بسیار نآمد سودمند
نرخ مرگ ما شود باید دوچند
بهار 2004 ، هامبورگ ، کاکه تیغون
* ـــ لوده جنگ : به اصطلاح مرغ بازان مرغ بَد جنگ ( افغانی نویس )