آزادی شاخ دارد يا دم؟
طنز از: زلمی رزمی
عجب دور وزمانه ای شده نميدانم چرا بعضی از مردم ما دايمآ دود ازسر وکلۀ شان بالا است که چرا درافغانستان آزادی نيست؟
حقوق بشرچه شد؟ آزادی های فردی وحقوق مدنی کجاست؟ وعده های امريکا چه شد؟
فلان چيز چرا اينطورشد؟ بهمان چيز چرا آنطورشد؟ وهزار ويک ايراد و بهانۀ ديگری که خربيار و باقلی بارکن...
يک با انصاف پيدا نميشه به اين بی انصاف ها بگويد که همين آزادی، که اينقدر سنگ آنرا به سينه ميکوبيد، اول کلاه خود را قاضی بسازيد وازخود حساب دهيد، که شما خود تان درملک های(خارج) چقدرازنعمت آزادی برخوردارهستيد؟
بيائيد ازهمين جرمنی شروع کنيم:
شما را بخدا با هزارحيله و بهانه پناهندگی تان رد نشده و ازيک محکمه بديگر محکمه سرگردان نيستيد؟
هزاران نفرتان با تهديد اخراج اجباری مواجه نيستيد؟ هوش وگوش تان مثل گوش روزه دار به الله اکبر، بطرف پوليس آلمان نيست؟
درلاگرها، کانتينرها، کشتی های فرسوده و ازکارافتيده، زيرزمينی های پرنم و حتی محابس و قرارگاه های نظامی دوران هيتلرسربه سرک نيفتاده ايد؟
ازبيکاری و بی روزگاری مگس چرانی نميکنيد؟ جيره خور سوسيال نيستيد؟ در سرک ها ودفاتر دولتی با آدم های بد قار وپيشانی ترش روبرو نميشويد؟
صدا های ناخراش و ناتراش ( اوسلندرغوس، شايسه وشواين- خارجی خوک کثيف خارج شو) وغيره وغيره بگوش های تان نميرسد؟ اين هم شد آزادی؟
هه....هه....هه.... واقعآ که خنده آور است.
گوش شيطان کر، آزادی که بفضل ومرحمت الهی ازخيرات غربی ها در مملکت خود ما برقراراست، درکرۀ زمين جوره نداره وهرطرف زيردست و پا ريخته.
چرا خير خير بطرفم سيل ميکنيد و زيرلب غرميزنيد؟
ميگوئيد نه؟ پس گوش دهيد:
الف: آزادی- يعنی هرگونه آزادی، از دزدی و راهگيری وغارت وچپاول وتجاوز بشرف وناموس مردم گرفته تا قتل و آدم کشی، گروگان گيری، عملياتهای ترورستی، کشت وقاچاق مواد مخدروهمه وهمه يک قلم آزاد است، آزاد کشمير.
ب: فراوانی و ارزانی- رهبر و پروفيسر و امير وملا وطالب وچلی ومجاهد و شهيد و سعيد وغازی وفاتح وقهرمان و... فراوان، گوله و مرمی وراکت و توپ و تانک وطياره فراوان، دالر و پوند وکلدار پاکستانی فراوان، موترهای شش گزه فراوان، برادرهای ايرانی، پاکستانی، امريکائی، انگليسی و شيخ های عربی فراوان، نان وتيل ونمک ارزان، مردن ارزان، تنها مرده داری وگور وکفن کردن کمی گرانست وآنهم برای آنست که مردم ما خدای نا خواسته هوس مردن نکنند وزنده وخوش وبا نشاط باشند.
از اينها گذشته چه کسی ميگويد که آزادی قلم وبيان وتشکيل احزاب سياسی وجود ندارد؟
يکبارهمين تلويزيونهای افغانی را تماشا کنيد، (گلاب بروی تان) هرچه که بدهان شان برابرشد ميگويند.
همينطورخدا را شکرصدها حزب، گروه، باند و گروپ سياسی داريم که ناف مبارک هرکدام شان به ناف مبارک يکی ازکشورهای بيگانه بسته است.
ازحقوق فردی چه عرض کنم؟ هيچ چيز ناممکن نيست.
ميتانی بدون اينکه يکروزهم رويت را به مسلمانی شسته باشی، خيلی مفت و ارزان عالم ومولوی، قاضی ومفتی شوی، فتوای مرگ صادرکنی، با نيروی نيرنگ وکلام حقه، حکم خود را بجای حکم خدا جاه بزنی، يکی را با گرز آتشين دوزخ خاکستربسازی و ديگری را يکراست ببهشت برين نزد فرشتگان خدا بفرستی.
ميتانی چرسی و بنگی باشی، قماربزنی، بچه بازی و زن رقصانی کنی، درسن هفتاد سالگی دخترک های صغير12 – 13 ساله را که هنوز ازدهان شان بوی شيرمی آيد، عقد وصيغه کنی و زن های سياه بخت وسفيد بخت و بد بخت وکم بخت را قطار ودرجن کنی.
ميتانی با عقل تنگ ودهان گشاد خودت را عقل کل جاه بزنی، درهرکارمداخله کنی، ميتانی رياکار، شريرو بدذات، فتنه خبيث، مکار و ديو واهريمن باشی ودرهر دو دنيا ازآن نفع ببری، ميتانی مرتجع، سازشکار، پله بين وابن الوقت باشی و با هر کسی برسرقدرت آمد، بزنی چهچه بلبل که خرت بگذره از پل.
ميتانی برده و بنده و تسليم مطلق باشی و بازور آوران کار وغرض و مرض نداشته باشی و اين سينمای بی تکت را ازدورسيل وتماشا کنی، ميتانی..... لاحول والله، مه چقدر پيش کلۀ تان دنبوره بزنم؟
مگر آزادی شاخ دارد يا دم؟ آخر چرا اينقدر کفران نعمت ميکنيد؟؟ اگرخدای نا خواسته برادران غربی ما قارشوند اين آزادی ها وفراوانی ها وارزانی ها را ازدست ما بگيرند، آنوقت چه خاکی برسرخود بکنيم ودست بدامان کی شويم که نجات ما بدهد؟؟؟
والسلام