به زعم سایت کابل پرس آیا همه انجوها(NGO)درافغانستان دزدان اند؟!
شــــــــاه محـــــــــــــــمود (محــــــــــــــمـودی)
عدۀ باانتقاد و نکوهش ازانجوها ومؤسسات که گویا همه انجوها درافغانستان دزدان اند خواسته اند تا احساسات خویش رابه نحوی تبارزدهند. ولی نتیجه گیری ایکه درقبال انجوها نموده اند احتمالا ً ناشی ازعدم آگاهی ایشان نسبت به جریانات پیچیده کشوراست که آنهاراازیک تحلیل واقعبینانه عاجزساخته است. اماشاید تا حدودی تقصیرایشان به دلیل اینکه اوضاع راازدورنظاره مینمایند نبوده باشد. یقیناًهرگاه خود درعمق جریانات قرارمیداشتند ووقایع راازنزدیک دنبال مینمودند آنگاه تحلیل وارزیابی دیگری ازخود ارایه میداشتند که حتماً منافی تحلیل فعلی ایشان می بود.
اکثریت افراد مسلکی وتخنیکی ایکه طی چندین سال دراعمال پروژه های دولتی ویا درپیشبرد پروژه های موسسات وانجو ها نقش دارند به ارتباط ضرورت وموءثریت کارانجوها دیدگاهای واقعبینانه تر نسبت به مسأله دارند.
موضوع اصلی موردبحث اینست پولیکه توسط جامعه جهانی به خاطربازسازی افغانستان درطی شش سال که رقم آن حالا به شانزده ملیارد دالرمیرسد ازطرف كدام مراجع به مصرف رسیده است .مزید برآن این نکته معلوم نیست وهنوز در پردۀ ابهام است که مصارف ارتش پاکستان که سالانه به ملیارد ها دالرمیرسد وهکذا مصارفات وتجهیزصدها مرکزالقاعده درآنطرف سرحد وهمچنان هزینه جنگ ومصارف لوژستیکی طالبان که ازخود مدرک ودرآمد دیگری جزکمک خارجی ندارند وقرارراپور های موءثق که معاش یکنفر طالب عادی اضافه ازسی هزارافغانی که شش چند اردوی ملی وپولیس ملی دولت است پرداخته میشود،آیا شامل همین شانزده ملیارد دالراست ویااینکه وجوه جداگانه دیگری دارد؟!
بناً اگر کسی به این عقیده باشد که این شانزده ملیارد دالربین دوهزارانجوها تقسیم شده است مطلقاً به خطا رفته است. درحالیکه هرگاه نصف این مقدارپول بصورت درست ومنظم درطول این شش سال به موئسسات و انجوهای غیروابسته به مافیای دولتی جهت اعمال پروژه ها داده میشد و ازمجموع پول داده شده حتی اگر پنجاه فیصد آن در پروژهای عمرانی به مصرف میرسید ما اکنون دست بالائی میداشتیم وشاهد تغیرات چشمگیری درحیات اقتصادی واجتماعی مردم خود حتما ً میبودیم. حا لانکه مجموع کمکهای داده شدۀ جامعه جهانی به انجوها طی این مدت ازیک ملیارد دالر تجاوزنمیکند،سوای نهصد میلیون دالرایکه ازطرف دولت امریکا دراعمارسرک های اسفالتی به طول تقریباً 1700 کیلومتردرسراسر افغانستان الی نیمه سال 2007 به مصرف رسیده است.
فلهذا ادعای اینکه تمام پول بازسازی توسط انجوها حیف ومیل شده است کاملا ً مردود است.البته این به مفهوم آن نیست که من ازانجوها دفاع مینمایم ویا ازسیستم کارآنها همۀ مردم کاملا ً راضی هستند.
اصل مشکل ایکه اخیراً افغانستان باآن دست به گریبان است ازهمان نقطه ای آغاز میگردد که نظام دولتی ائتلافی نا کارآمد برملت مظلوم ما تحمیل گردید واین نظام برخلاف توقع مردم بعوض بهبود واصلاح اموربه مرورزمان درقالب یک نظام شبه مافیائی قد برافراشت .چنانچه ما خود شاهد صحنه بوده ایم زمانیکه مسئولین بلند پایه دولتی این مطلب را دربافتند که تمایل جامعه جهانی بخاطرکمک به بازسازی افغانستان به نسبت پائین بودن ظرفیت ها وعدم کفایت ارگان های دولتی به انجوها وموئسسات خارجی است،درصدد ایجاد صدها انجوازطریق وابستگان ونزدیکان خود برآمدند.
بنا ًبرای اکثریت آنانیکه با مسایل پروژه ها سروکار دارند کاملا ثابت وآشکار است که ازهمان آوان تا اکنون همان انجوهائی مؤفق به اخذ پروژه ها میگردند که با فلان وزیر ویا فلان معین وابستگی وقرابت داشته وارتباط مستقیم با حلقات مربوطه دارند.
هرگاه ما روی این موضوع زیاد بپیچیم ناگزیرخواهیم بود که مسایل دیگری را به برسی بگیریم که هرکدام بحث جداگانه را ایجاب مینماید.
به هرحال من دراینجا میخواهم به عنوان مشت نمونه خرواریک مثال عینی یکی ازپروژه هارا یاد آورشوم تا بتوان برمبنای آن حجم فساد مسئولین دولتی را درارتباط به سوء استفاده از کمک های خارجی قیاس کرد.
پروژه کوچکی به ارزش ده لک دالردر ولایت ارزگان ازطرف یکی ازوزارت خانه های دولت برای یکی ازانجوها داده شد البته ازاینکه کیفیت کاربا در نظرداشت استندرد های امریکا معین شده بود قیمت پروژه نیزبلند و گران بود. بعدها فهمیده شد که انجو مذکوربه علت شرایط امنیتی ودوربودن پروژه با اخذ دولک دالر مفاد پروژه را به انجوی دومی واگذارنمود. بعدا ًانجودوم با گرفتن یک لک دالر مفاد, پروژه مذکور را به انجو سومی وانجوی مذکور با اخذ یک لک وپنجا هزار دالر پروژه را برای یک. NGO محلی که با شرایط منطقه ومحیط بلدیت داشت به قیمت تقریبا ًنصف قیمت اصلی، پروژه را وگذار میکند. NGOمحلی به منظور تأمین مصارف خویش وگرفتن یک مقدار مفاد پروژه را طوری تطبیق واکمال نموده بود که اصلا ًدر آن نه تنها استندرد های امریکا بلکه حتی استندرد های ارزگان نیز در آن در نظر گرفته نشده بود وکیفیت کارآن چنان ناقص بود که همانا سال بعد بالاثرباد وبارش سقف های آن فروریخت
قراراعلامیه ایکه اخیرا ًازطرف رئیس فعلی شرکت هوائی آریانا پخش گردید در طی دوران حکومت آقای کرزی مبلغ شصت میلیون دالراختلاس درشرکت مذکور صورت گرفته است ولی مسئولین حکومتی باوجود درخواست های مکرر ازتعقیب عدلی مجرمین طفره میروند وحتی یکتعداد مجرمین ایکه به اصطلاح دزد باپشتاره برای مسئولین حکومت تسلیم داده شده اند بادادن رشوت ازپنجه قانون به سادگی رهائی یافته اند که شمارآن ماهانه به صدها فقره میرسد.
این ها نمونه ای ازمیان هزاران پروژه های مختلف ایست که در آن شبکه مافیای دولتی سهم بزرگی داشته ونشاندهنده کارنامه های سیاه این دولت است که در تمام تاروپود این نظام ریشه دوانیده است.
اما اینکه چرا جامعه جهانی وکشور های کمک کننده درقبال به هدررفتن قسمت اعظم پول وغارت کمک ها توسط مافیای دولتی وبیرونی با وصف این همه رسوائی های مشهود بی تفاوت باقیماند اند جای تعجب است.
ولی از یک نگاه شاید دلیل این همه بی تفاوتی ها وفاسد شدن بیشتر اوضاع وهمچنان قوام نظام مافیائی توأم با انارشیزم دراین کشور از دیدگاه شیفتگان نظام بازار آزاد وهواخواهان نظام سرمایداری تا حدودی موجه باشد. زیرا به عقیده آنها کشور های جنگ زده مانند افغانستان که در طی چندین دهه جنگ، نظام اقتصادی وسیاسی آن متلاشی گردیده است ودربحبوحه جنگ طبقه متوسط جامعه که برای رشد نظام سرمایداری دارای اهمیت است منحیث یک قشر آسیب پذیر ازبین رفت ودرنتیجۀ جنگ وفروپاشی نظم جامعه، بخشی ازطبقه متوسط به طبقه بالا صعود نمود واما قسمت عمده آن به سطح طبقه پائین وفقیر جامعه سقوط کرد.
پس مادامیکه هواخواهان نظام بازارآزاد وگماشتگان نظام سرمایداری بعدازچند دهه تحول آمدند تا اساس نظام دلخواه خودرا پی ریزی نمایند وجامعه را بسوی سیستم اقتصادی،سیاسی مورد نظرخود سوق دهند دراین میان موقف طبقه متوسط را که درنظام سرمایداری منحیث قشرمصرف کننده یکی از ارکان مهم به حساب می آید میان طقه پائین وطبقه بالا خالی بافتند.فلهذا اقتضای همچو جامعه ایکه قراراست بسوی نظام سرمایداری هدایت شود در آن است که به هر شکل ممکن طبقات بائیست احیا وهریک موقف مربوط خویش را احرازنماید تا که خلاء موجوده پرگردد .درغیر آن عدم موجودیت یکی ازاین طبقات مانع رشد اقتصادی جامعه مبتنی برنظام سرمایداری خواهد گردید.
اما آنها سخت به خطا رفته اند که احیای طبقه متوسط مستلزم یک استراتیژی وسیع و منظم بود که میتوانست با عبوراز چند مرحله وگذارازریفورم های اقتصادی معین تحقق می یافت. درحالیکه بر عکس عدم موجودیت یک استراتیژی وبرنامه دقیق همرا با بی تفاوتی و لجام گسیختگی نه تنها به نتایج مطلوب منجر نگردید بلکه اثرات زیان باروخطرناک ایرا حتی تا سر حد انقراض و نابودی نظام فعلی بجا گذاشته است که جز گسترش انواع فساد در درون دولت وبیرون از آن واستحکام نظام مافیائی که به یکی ازتکالیف عمده این دولت مبدل گردیده چیزدیگری به دنبال نداشته است.
آنانیکه قضایای افغانستان را ازنزدیک دنبال میکنند وتصویرروشنی ازنظام فعلی وگسترش فساد که معلول اینچنین نظام های مافیایی است با خوددارند همه باورکامل دارند که هرگاه نصف بودجه سالانه امریکا که قریب به شش هزارملیارد دالرمیشود در اختیار این دولت قرارداده شود سرانجام همه آن غارت واز کانال های مختلف دوباره به خارج ازافغانستان منتقل خواهد گردید زیرا جزتقویت نظام مافیائی ثمرۀ دیگری برای ملت به بار نمی اورد.
به هرحال این واقعیت را نباید انکار کرد که در کنار اینچنین انجو ها ایکه با مافیای دولتی گره خورده اند ما شاهد فعالیت ده ها موئسسه و انجوهائی هستیم که در طی سالیان متمادی دربخش های مختلف درعرصه بازسازی افغانستان حضور فعال دارند وهیج فرد صاحب بصیرتی نمیتواند ازنتایج کار های ثمربخش ودستاورد های مثبت آنها چشم پوشی نماید. زیرا آنها خدمات ارزنده ایرا درسخت ترین شرایط با تحمل فشارهای شدید انجام داده اند ودر این راستا مردم ما شاهد قربانی ها وفدا کاری صدها کارمند این موئسسات که اکثریت آنها هموطنان مظلوم ووطندوست این کشوربوده اند که حتی جان های شیرین خویش را در راه
بازسازی وخدمت به ملت رنجدیده خود ازدست داده اند که البته اکثریت عام مردم ما گواهان این مدعا است. ازآن گذشته منجمنت عالی،حسابدهی درست وشفافیت تام ایکه درهمچو موئسسات وجودارد میتواند که یک الگوی خوبی برای دولت فعلی باشد.
معذالک با وصف این همه حقایق انکارناپذیرهرگاه کسی بدون شواهد و مدارک معتبر ادعا نماید که تمامی این موئسسات درافغانستان دزدان اند بدون شک قضاوت او مغرضانه وغیر منصفانه خواهد بود.
اما درمورد این ادعا که تعدادی ازچاه های نیمه عمیق ایکه سال های قبل توسط بعضی موئسسات حفرگردیده وگویا که موئسسات مذکور کارهای نا قص نموده واکنون چاه ها خشک وغیر قابل استفاده گردیده اند باید اضافه نمود که دراین مورد دو دلیل تخنیکی وجود دارد: یکی اینکه درطی چندین سال خشکسالی متواترسطح آب زیرزمینی درنقاط مختلف شهر از6 الی12 متربطرف پائین سقوط نمود.دوم اینکه تراکم نفوس درشهر واستفاده غیر منظم آب توسط شهروندان در پائین رفتن سطح آب زیرزمینی تأثیر بسزائی داشته است.حالانکه احیای سیستم آبرسانی به منظورتنظیم بهتر استفاده آب توسط شهروندان که ازجمله وظایف عمده وزارت انکشاف شهری دولت است نه ازموئسسات وانجوها ً ازطرف دولت کاملا ً متروک گذاشته شده است ووزیرصاحب انکشاف شهری تا الحال به جز دسیسه سازی ومتهم ساختن رقبای سیاسی خود به غضب زمین کدام دستاورد دیگری در عرصه های مختلف بخصوص درسکتور آبرسانی قطعا ً نداشته است.
E-mail :