پرويزكامبخش وفيصلة خشم آميز
محكمه فرون وسطايي طالب انديشان
انسان داراي گوهرخشونت بار واهريمني نميباشد.خشونت وغرش كشنده خويي با بن راستين انديشمندي انسان سازگاري ندارد. زداركامگي، براي انسان خصلت كشنده گي وجانگيرانه ميدهدواگرخرد را با ابرفروگيرنده اي روشنايي برابرسازيم، بجاي خواهيم رسيد كه جان گرفتن ونيست كردن جان كه جان آفرين برما بخشوده است ،به يك عمل معمولي وفتوايي مبدل ميگردد. با فتوايكه ته وبن آن ريشه در ذهنيت هاي خام ونا پخته ي پراز عقده وكورمغزي قرار دارد، ميتوان دست بكارهاي زد كه، نه خدا با آن كارها روا ديد داشته ونه بينش انسان كه از خوشه اي خداوندي جدا گرديده است ، به چنين شيوه ها، راي قناعت خواهد داد.
عدالت، گوهربرابركاري وتحقق اصالت انسانيست . واين انسان است كه حقيقت را با كمال بينش ودرايت انديشه، مي كاود ودر جاي اصلي وبجايش تحقق مي پذيراند. انسان زمان لازم است كه خود را در موقف تحققگر راستي وخدا انديشي قرار دهد كه مهر خداوندي را زره اي در دل پاكش داشته باشد. زمانيكه از مهر وعظمت خداوندي آگاهي وبهره مند گرديد، خدا را بالاتر ازكاينات وپرعظمت تر از همه هستي كه آن آفريده است ميداند. وقتيكه انديشه هاي انسان با اين ديدگاه كلي باور ووفق مراد حاصل كند، با خورد انديشي وسركشيهاي كوچك وبينش هاي تنگ ويا تاريك ، برآشفته نميگردد وكسي را هم ملامتگراين راه نمي پندارد.ميگويند: « معرفت از همان بنش ، بايدگوهر ضد قهرو ضد خشونت وتجاوزگري وپرخاشگري باشد.»
غلبه خواهي در درنده خويي، انسان را دچار گزيدن ودندان گرفتن ميسازد كه درنهادش هرگز نبوده است. انسان با دانايي وكشف حقايق سروكار دارد واز قديم هم دراين راه با چنين معنا تجربه آموخته است. بنابرين هركسيكه بازهم بجوشد وبكاود تا نقد بي نسيه را نصيب شود، وراه روشنتريكه خداوند با خرديكه برايش اعطا فرموده، بيابد وبر ديگران هديه بدارد، راهش را بايد بست؟ وآنرا با فتواي قرون وسطي بخاطر انديشيدنش بي جان بايد ساخت؟ آزادي وواژه آزاده گي در قاموس اكلگرايان ، معناي در بند كشيدن ونيست كردن فزيكي است، ولي بنام خدا كردن آن كارانساني خواهد بود؟ خداوند نثارگران راستي را دوست دارد وكسانيكه حق را ازطريق خردمندي بخاطر زندگي شكوفان، با قيمت جان ميخرند ومي افشانند، سزايش گرفتن جان كه پروردگارش داده است، مي باشد؟اين بينشهاي تاريك انديشانه را جز اهريمنان شيطان يار ديگر كسي وانسان رساي باور ندارد. وآزاد انديشي را بخاطربرهنه سازي راستي وحقيقت، حق مسلم انسان رسا وباورمند به خردخويش وديگررهروان راستين خداوندي ميدانم. واز آنهاي كه دست به فتواگراي وفتوا باوري وبالاخره جان گرفتن، جان نوجوانان ونوقدمگذاران عرصه تحقيق ، زده اند وميزنند، ميگويم كه: شما آقايون كه برخود اين حق جان گرفتن را داده ايد، تا امروز در اين ميدان حق شناسي چند روز عمرتانرا برباد ساخته بوديد؟ چه درس عدالتگراي وخدا باوري در جامعه تا امروز داده ايد كه حاصلش را درو ميكنيد؟ در چند رسانه حقيقت دين مذهبتانرا با زبان همه فهم، بيان كرده ايد كه پژوهش ديگران را ضد آن تصور مينمايد؟ چند آدمكش وويرانگرجامعه را تا امروز نكوهش وبه حبس دچار ساخته ايد كه بر انديشمندان دندان تيز كرده ايد؟ ضرراين نوجوانان بركيها سايه افگنده است؟ ايا در برابر درنده خويي اقاي جمعه خان همدرد، كه در شبرغان شهروندان بيچاره ودهها جوان با آرزوي زنده ماندن و زندگي كردن را داشتند، بخاك يكسان كرد، چرا دروازه فتوا ومحاكمه را بر وي بستيد؟ ايا شما مسند عدالت را ميدانيد كه چه ارزش دارد؟ حقيقت را در برابريك پول ناچيزيكه زهرمارتان شود، سالها نفروخته ايد؟ شما كسانيكه بر آزادگي وآزاد انديشي نيكو انديشان، ميغريد، خصلت بلعيدني داريد كه فروميكشيد راستي را وبرون ميبراريد نا راستيرا....
من تا هنوز يكروز شاهد اين نبودم كه در نكاح دختران صبي كه با مردان پنجا ساله وبالاتر از آن بر بسته ميشوند، اعتراض اين شريعت پروران به ظاهر فريب را ديده باشم ويا شنيده باشم. هيچوقت نديدم كه در برابر سوختن جبري زنان بيچاره اين شيخ الحديثان شمه اي ابراز نظر كرده باشند. تمام جستار وغرش فتواگرايهاي اين اقايون در برابرآزادي وبرابري انسان كه خداوند آنرا با اين فطرت آفريده است وخرد هر انسان با سواد اين حكم را داراست بوده است.
گناه اين جوان در والش وكنجكاو وبا تپش ودانشجوي راه هستي وراستي در چيست كه محكوم به اعدام شده است ؟ اين اعدام از سوي كسي صورت گرفته است كه، عدالت را از چهره اي آن بايد خواند. اين اقاي قاضي « مهمند» نام دارد واز سيمايش برملا است كه ريشه در چه تعصبات تاريخي وانساني وآزاد انديشي دارد. اين اقا از بقاياي ، قاضي القضات پيشين، يعني شينواري واز همكيشان وهمباوران« وهابي» آن مرد صبي الخرد است. وهابيت با جواني وبا پندار نيكو وبا فرهنگ وبن پايه هاي فرهنگي وتاريخ وبن ريشه هاي تاريخي مردمان با ريشه كاملآ ضديت دارد. نه كوه را آرام مي ماند ونه آدم اين بوم وبر را ! اين جوان با بينش وپراز استعدادزمان، با تلاش وكنجكاويش ميخواست روشنگري كند وچهره هاي نا ميمون، اين ميمونهاي آدم نما را براي جامعه بيشتر بشناساند، وبا رقيبانيكه در ساحه دانشگاه داشته ممكن، به اين سرنوشت گرفتار گرديده باشد. مگردراين تاريخ واين كشوركهن فرهنگ ما چنين حوادث كم بوده؟ ما حسنكها وحلاجها وسنبادها وابومسلمها ومسعودها را با اين خصوص از دست نداده ايم ؟ اين قساوتگران بي انديشه، در پلچرخي، بدخشيها، آهنگرپورها، باعثها، بلخيها، گوهريها، كلكانيها ودروازيها وهزاران فرزند نيكو انديش ونخبه اين سرزمين فرهنگ پرور، مارا به نيستي نكشانيدند؟ مزدوران اهريمن صفت، بدستوربيگانگان بازوي خويش را بدست خود نبريدند؟ صدها دانشجوومتعلم مكتب را، اين فرستادگان آي ايس آي پاكستان بدست نا پاكشان، سرنبريدند؟ محمدين وهابي جويي وشاه مير خركدي شورياني دهها انسان بي گناه را در جوي وشوريان به نيستي نكشانيدند؟ امروز اين قاتلان فرزندان خوب ميهن، بيشرمانه در سايه اي بعضي از رهبران خود گسيخته وبيگانه با مردم وفرهنگ، به زندگي ننگ آورشان ادامه ميدهند وخون فرزندان راستين مردم فراموش اين كپرمغزان درون خالي شده است. ولي روزش آمدنيست وكشت را كه اين جلادان درنده خوي كاريده اند ، درو خواهند كرد.
من از استاد گرامي، عطا محمد نور تمنا دارم كه ننگ اين خرد باختگان ، جور پيشه را در حريم پاك وخوش نامشان، بخود راه ندهند واين مهمنديان طا لب انديش را از حريم بلخ با صفا دور سازند، تا سايه نحس اين زنده ميران، برآبروي باز يافته اي فرهنگ خردمند بلخ ، غلبه حاصل نكند. انسان يك روز زنده گي كند وآبرومندانه وبا جوانمردي واعياري ! فرهنگ ما از اعياران پراست واين جز آزادگان است كه در طول تاريخ برما مبارك بوده. اين فرهنگ را با داشتن چنين قاضيان تيره نگروبيگانه با مردم وبيگانه با پاكي ، آلوده نگردانيد. شما مسول اول اداره اي اين بخش كشوريد. براي نام نيكوي بلخ باستان بينديشيد واين بي انديشگان طالب منش را پروانه قضاوت جانگيرانه ندهيد. ميتوانيد دراين باره از مردم وانديشمندان راستين بلخ تاريخي امداد بگيريد. علما وروحانيون را بگويد كه نخست وظيفه اي خويش را وجدانآ به انجام برسانند وبعد حكم به تكفيربدهند !اين علماي كرام چند روز عمرشانرا در فهماندن احكام خداوندي براي جامعه ومردم سپري نموده اند؟ چند در صد مردم را با مذهب كه باوردارند آگاه ساخته اند؟ چند فتواي محكوميت در برابر آدمكشان وخشونتگرايان وزن ستيزان ووحشيان درنده خوي صادر نموده اند؟ زمانيكه جمعه خان همدرد مردم شبرغان را به رگبار مرمي بست ودهها كس رابخاك وخون غلطاند، واقاي كرزي اين جاني، درنده را دوباره بحيث والي گرديز مقررنمود، اين علما وروحانيون كجا بودند كه در برابر اين بي عدالتي زبان مي گشودند؟ آيا فتواي اين روحانيون زور پرست، قابل قبول هست؟ مردم خون ميخورند وگرسنه اند وفرزندشان را بخاطر زنده ماندن ميفروشند، وديگران وزورمندان ازسيري وپولداري نميدانند كه چه كنند وكدام فابريكه را بخرند وكجا را غصب كنند، جامعه اي اسلامي ودولت اسلامي ورهبران اسلامي وعلماو روحانيون هم درهمچو جامعه قرار دارند وبه چشم سر ميبينند كه مردم جامعه در چه مصيبت گرفتارند، ولي صداي كسي بلند نميشود وحتا بكسي گفته نميشود كه دارنده ها در برابر ناداران مقصرند واسلام مي گويد كه در شهريكه گرسنه باشد، نبايد كه حاكم آن شهر بخواب برود. در پيشگاه خداوند جوابگو است كه چرا در شهريكه تو حاكم بودي ، گرسنه وجود داشت؟ اين علماو روحانيون مردم را به حج تشويق ميدارند ولي به كمك برادر هموطنش تشويق وفتوا صادر نميكنند. ايا حج آنهايكه هزاران انسان با شكم گرسنه مي خوابد وبا پاي برهنه ميگردد، در پيشگاه خداوند قبول خواهد گرديد؟ اگر كسي كه به اين پند پيغمبراسلام باور دارد، قبول نميگردد.« حضرت محمد ص هميشه تآكيد مينمود كه قبل از رفتن به حج يك سري به دروازه همسايه بزنيد وبپرسيد كه چه احتياج دارد؟ اگر همسايه محتاج بود، پول حج را براي آن بدهيد وخداوند لگ بخش مهربان، حج شمارا قبول ميكند وتشويشي دراين سخن راه ندارد» در وطن ما كه افغانستان است، چقدر گرسنه ، بي خانه ، بي لباس وبي پاي پوش وجود دارد؟ ايا حج كسانيكه امسال كعبه شريف رفته اند، فبول درگه اي حق شده است ؟ بر حق معلوم ، ولي اين علما وروحانيون ما آيا وظيفه ايماني ووجدانيشانرا دراين باره انجام داده اند؟ در برابر انديشمندان وجوانان وحقگويان اين علما بسيار زود خبر ميشوند وجلسه ميگيرند وحكم تكفير صادر مي نمايند ، اما در برابر اين همشهريانشان كه جان ميدهند وفرزندشان را مي فروشند ودخترانشانرا در سن پاين به شوهر ميدهند ومردان بالاتر از پنجا سال با طفل ده ساله ويا يازده ساله عقد نكاح بر مي بندند، خاموشي اختيار مينمايند. ويا در برابر نا بسامانيهاي سياسي وفرهنگي ونا برابريهاي بازسازي وتقسيم پول باد آورده در بين جامعه ومردم، بي صدا وبي نوا ميشوند واين فتواها تنها در برابر رسانه ها ونگرش افراد واشخاصيكه براي جامعه بي ضرر اند هميشه صورت ميگيرد. ازبازار آزادوتقسيمبندي جامعه به گرسنه وسيروبيدادگريهاي تاجران سودپسندوبي تفاوتيهاي دولتمردان نصب شده از سوي بيگانگان اين علماي كرام بخاطريكه مزدبگيرهمين قماش رنج آفرين مردمند، چيزي نميگويند. خود شناسي وخود آشنايي را هيچگاهي اين دين باوران خود فايده رسان ، به زبان نمي آورند. هرچه هست در بيان كم زدن فرهنگ وفرهنگ ستيزيدن وبلعيدن خود آشنايي با فرهنگ است كه توشه اي راه ودستآويز بن دانش اين علما قرار گرفته است. همه گفتار اين آقايون را دراين قرن گپ آوردهاي قرون گذشته در بر ميگيرد وبالاي اين گپ آوردها تا نا بودي فزيكي ديگر انديشان هم پا فشاري ميدارند، با تآسف !!
به هر صورت من شخصآ از رهايي بي قيد وشرط اين جوان در والش ودر حال كسب تجربه، پشتيباني كرده، از همه دانشمندان، قلم بدستان، فرهنگيان، روحانيون راست انديش وحاكمان دلسوز بحال مردم وشهروندان بلخ تاريخي مي طلبم كه، در جهت فيصله هاي بي اساس ودرون خالي تعصب آلود عقده اي اين وهابيان طالب زده وطالب شده وبيگانه با بن اين خاك واين فرزندان پاك سرزمبن نيكو انديشان وفرهنگ پروران وخدا دوستداران ومهر آفرينان، به پا بر خيزند وبا فلم وقدم اين فيصله در تاريكي را خنثا گردانند وديگر براي كسي اجازه ندهند كه جان ، جان آفرين جوانان مارا با اين سادگي بگيرند ومارا بي جوان وبي مغزدر حريم نا پاك ضحاكان ، خوراك مار بدوشان سازند. يا هو!!
نيك انديش