نگارنده: م.نبی هیکل

 

چه باید کرد؟

 

چرا  باید این پر سش را پرسید؟

 

 این پرسش کوتاه در حلقه ی اتصال گذشته و آینده مطرح میگردد.  روشنفکران مبارز بخصوص با این پرسش بارها روبرو شده اند. گاهی در سطح پلان فردی، زمانی در سطح کولکتیفی و  زمانی هم در سطح ملی این سوال با خط درشت و سوالیه ی بزرگ مطرح میگردد.  نخست میپردازم برآنچه عیان است ولی (چه) حاجت به بیان است. همه ( روشنفکر و تاریک اندیش و مردم ) میدانند که :

 

1) وضع امنیتی در کشور روبه خرابی میرود،

2 ) نارضایتی مرد م ( از بی عدالتی، نا امنی و عدم مصوونیت وفقر افتصادی)  اوج گرفته است،

3 ) کشور به  بازار منافع کشورهای همسایه و غیر همسایه مبدل گردیده،

4 )  ( برخی از) مغز های متفکر سیاسی  به مستعمره های ذهنی این و آن کشور مبدل گردیده ( اوج بیگانه پرستی)

5 ) موج جدید سیاسی  از تمام داشته های غربی پوست آن را و از سرمایداری مغز آن رابه افغانستان به ارمغان آورده

6 )    قدرت  آنانی که مردم از آنان شاکی و ناراض اند نهادینه میشود ، هرگاه به سوال چه باید کرد  بصورت درست و متحدانه و بهنگام پاسخ گفته نشود.

7 )خطر ار هم پاشی کشور را تهدید مینماید.

 این همه  عیان است و لی نه آن عیانی که چه حاجت به بیان است.

 من  چند مقاله خویش راوقف اتحاد عمل روشنفکران کردم و این مقاله موضوع اتحاد را برهنه تر به پیش میکشد.

 

 آنچه در بالا شماره بندی شد بر همه هویدا است و این حقیقت را نیز همه میدانیم که:

 

1 )  شر ا یط  و وضع کنونی خواستار وحدت نیرو های ملی و مترقی میباشد،

2 ) همه نیرو ها که خود را ملی و مترقی میدانند ( در کانتینیوم چپ) و مدعی  اند از منافع ملی و حقوق ستمدید گان دفاع مینمایند، به این نیاز معترف اند و هرکدام به نوبه خود دیگران را به  اتحاد عمل فرامیخواند.

3 ) احزاب گوناگون در داخل و در خارج از کشور فعال اند و برخی هم در راستای تشکیل یک تشکل سیاسی سراسری تلاش مینمایند.

 تا اینجابه نظر میرسد که مشکلی  نباید جود داشته باشد که  سوال چه باید کرد را( آنهم با آن درشتی ) مطرح نماییم.  زیرا  هم بر روال کنونی وضع و هم بر نیاز اتحاد عمل توافق و جود دارد و بر آن کار صورت میگیرد.  بحث به گونه یی، همین موضوع را مورد بحث قرار میدهد و میپرسد:1) هرگاه  این درست باشد باید نشانه ها ی  درستی آن در مارکیت سیاسی قابل شناسایی باشند. دوم با تحقق اتحاد،  نعره ی اتحاد باید پایان یابد. هم نیاز به اتحاد با نیرومندی احساس میگردد و هم تلاشها برای رسیدن به  چنین اتحاد ادامه دارد.

 حقیقت امر این است که ما در گام نخست  واقعآ خیلی متفرق هستیم. منظور من از ما همه ی آنانی اند که ملی ومترقی اند. ملی یعنی برای مردم خود فکر میکنند و مترقی به این معنی که  ارتجاعی وعقبگرا نیستند. یا به عبارت دیگر  در کانتینیوم احزاب سیاسی  در سوی چپ  قراردارند. 

 

تا آنجایی که من به یاد دارم در سال 2005  تنور بحث  بر اتحاد چپ دموکراتیک داغ بود. این مباحثات و تلاشها چنان بنظر میرسد که به   نزدیکی یاران( و شاید هم متحدان) قدیم منتج شده باشند. ولی کار تشکیل یک سنگر واحد ملی هنوز باقیمانده است. به عبارت دیگر کانتینیوم چپ هم میتواند آغاز، وسط و آخری داشته باشد. آزادی  تشکیل یک تشکل سیاسی  و یا پیوستن به چنین تشکلی حق هر فرد بالغ است. من وجود احزاب چپ را دراین خط یا کانتینیوم  بدون منفعت نمیدانم.  این  یک چنین تشکلی میتواند به شکل یک جبهه  ملی مترقی تشکیل گردد.مگر این نوشته  به نفع تشکیل یک تشکل سیاسی با قاعده ی وسیع ، با عبرت گیری از درسهای گذشته و بر مبنای بازنگری  در جناح چپ  کانتینیوم استدلال مینماید. حقیقت این است که در جناح چپ کانتینیوم میتواند یک سازمان سیاسی بر اساس یک چارچوب فکری وسیع وجود داشته باشد. اینها به گواهی تاریخ همدیگر را نفی نمیکنند.

از مطالعه ی وضع  در مارکیت سیاسی میشود نتیجه گرفت که احزاب چپ در جناح چپ کانتینیوم در وضع بهتر از پیش قرار گرفته اند. یعنی که منسجم و متشکل گردیده اند. شرایط آنها را به همکاری بیشتر وا دار خواهد نمود.

وضع از نگاه صف آرایی های تیوریتکی چنان است که عده ای به سود احیای حزب دموکراتیک خلق افغانستان استدلال میکنند و برخ دیگر آن را به دلایلی رد مینمایند. تیوری سومی به اتحاد وسیعتر، احتمالآ حزب دموکراتیک خلق افغانستان و متحدین، فرامیخواند. طرح اریه شده از جانب آقای جلیل پرشور  را میتوان بحیث نمونه ای نام برد.

این طرح نکات مثبت و خوبی را مطرح  کرده است. به زودی بر این طرح مکث خواهم کرد. پرسش محوری عبارت از این ا ست که بدانیم:آیا میشود راه و ایدیالهای گذشته را در شرایط کنونی یکبار دیگر پیش رو قرار داد؟

 با پاسخ بلی و نخیر به این سوال دو طرح مطرح بحث قرار داده میشود. در این شکی وجود ندارد که  شیوه اندیشه و عمل دیروزین نه تنها ناکام، بد نام وجنگ زده بلکه نا کاره نیزثابت گردیده است. کانتکست افغانی در شرایط کنونی  گذار اساسی در اندیشه و عمل را از  همه ی ما روشنفکران میطلبد.

مبارزه ی سیاسی باید 1) از نگاه اندیشه و عمل  با صراحت از  گذشته  قابل تمایز باشد، 2) مبارزه ی سیاسی به کار مردمی و کار مردمی به مبارزه ی سیاسی مبدل گردد، 3)  ارزشها و مفکوره های ملی در محراق توجه قرار داده شوند.

بر همین بنیاد طرحی زیر عنوان:

(وطنپرستان میهن متحد شوید!

بیایید به دور مفکوره ها و ارزشهای  مشترک ملی متحد گردیم!)

 

به تاریخ هفدهم دسامبر 2007 به قلم اینجانب درسایت آریایی منتشرو از همه ی فعالین سیاسی تقاضاگردید طرح را مورد بحث قرار دهند. در همین نگارش نکات عمده طرح ماه دسامبر و موضعگیری مبارزان  افغان  در برابر این فراخوان ، مکثی خواهم کرد.

 

 تلاشها برای تشکل سیاسی چپ با قاعده وسیع نیز جریان دارد.  کار به اصطلاح کمیسیون ملی یک مثال آن است. این که تلاشها در راستای یک تشکل ملی  ومترقی سراسری کدام نتایجی را به بار خواهد آورد به نظر من به فعالیت سیاسی فعالین ارتباط محکم دارد. اکتیویزم سیاسی را از نگاه محل و موضوع میتوانیم ردیف بندی نماییم. مشخصه های اکتویزم سیاسی داخل کشوربامشخصه های فعالیت سیاسی فعالین در بیرون از کشوراز همدیگر فرق دارند. اجازه دهید نگاهی بیاندازیم به این مشخصه ها و آنها را مختصر برمیشماریم.

 

1) مشخصه های اکتویزم سیاسی در داخل کشور

در داخل کشور عده ای قدرت تقسم( رسمی یا غیر رسمی) ارزشها وصلاحیت ها را در اختیار دارند و برخ دیگر به شمول مخالفان حکومت  مصروف اعمال نفوذ بر روال تصمیمگیری توسط دسته اولی اند. باز برخ دیگرشامل آنانی اند که نه به آنان گوش داده میشود و نه از آنان پرسیده میشود.در این دسته عده ای از احزاب ، روشنفکران، محصلان و  در مجموع ستمدیدگان این سرزمین قرار دارند.

دسته های اولی و دومی در مارکیت سیاسی مصروف شاپنگ اند.دسته سومی در نتیجه ی ساختار های ایجاد شده  بوسیله ی سیستم به  عبارت کانولیConnoly. E . در شرایط ویژه قرار داده شده اند.  اکتویزم سیاسی در این کشور فقیر( هم از نگاه مادی و هم از نگاه معنوی)  جنگ زده برای برخی  بیشتر تلا شی  بوده برای بقا و برای برخ دیگر فرصت طلایی.

 

 

 

 

 تقویت و تشدید  اکتویزم سیاسی

 

همه میدانیم که  اکتویزم سیاسی  کار روشنفکرانه است که عمد تآ بازوی جوانان حمل میگردد و روشنفکران افغان یادر خارج از  افعانستان قرار دارند  یا در  جال عنکبوت در گیر اند.

ا کتویزم سیاسی افعانی تاکنون از محدوده گروپهای متعهد به ارزشهای گروپی  فراتر انکشاف نه نموده است.

در حال حاضر مردم ما با کم از کم یکصد حزب سیاسی  راجستر شده در داخل کشوربا بیچارگی و بی باوری قرار دارند.اکتویزم سیاسی رو شنفکران افغانی در خارج از کشور در دو عرصه متبارز میگردد: 1)  مبارزه سیاسی حزبی و 2) ملیت گرایی. برای مردم افغانستان به نیروی این افراد روشنفکربرای بیرون رفت از  قهقرا نیاز دارد.

 لازم است به این وضع پایان داده شود.

از جانب دیگر ما  سه طرح تیوریتیکی را میتوانیم مورد ارزیابی قرار دهیم:

1)      حزب دموکراتیک خلق افغانستان و متحدان بحیث یک نیروی سراسری واحد.

2)      طرح تشکیل جبهه ی واحد نیروهای  چپ.

3)      طرح نیروهای ملی و دموکراتیک در یک تشکل سیاسی واحد.

طرح اولی بخودی خود به معنای احیای سنگر پیشین است. تنها وفاداریها به وابستگی های پیشین میتواند در این چهارچوب مورد نطر باشد.

دشواری هایی که بر سر راه  تحقق یا عدم تحقق طرح نخستی قرار دارد به صورت قسمی بر سر راه تحقق طرح دومی میتوان  دید. طرح سومی به دلایل زیرین با دشواری هایی روبرو میباشد:

1)      بی باوری  سیاسی

2)      پارادوکس عمل دستجمعی و پارادوکس حمایت بیرونی

هر یک از طرح های نامبرده، دشواریهای خود را دارد که بر آنها باید فایق آمد.   این وظایف ناممکن نیستند زیرا موانعی که بر سر را ه فکر میشوند بیشتر ذهنی اند.

 

سه کار را باید انجام داد:

1)      از آنچه  به داعیه ی اساسی زیان میرساند باید خود داری گردد. تشکیل یک جبهه ی روشنفکری در دفاع از مردم و منافع ملی:  وحدت روشنفکری برای نجات ملت و منافع ملی  بحیث داعیه ی مشترک همه روشنفکران وطنپرست مستلزم آن است که از  هرگونه تعصب ایدیولوژیک، زبانی، نژادی و مذهبی خود داری و به هر آنچه این همبستگی را نیرو میبخشد متوسل گردیم. زیرا نیروی ما  تنها در وحدت ما و عمل مشترک ما است. اتحاد چیزی است که دشمنان مردم همواره مانع آن گردیده اند.

  برای چنین ا تحادی تنها یک جبهه ی متحد ذهنی نیاز است تا  از  یک حریم مقدس  به عنوان نورم  واجب الاحترام حمایت نماید. مردم و میهن حق دارند از روشنفکران خود چنین توقع را بنمایند.

 

2)      تشکل سیاسی نیروها: فعالین سیاسی حق  دارند  و میتوانند به کار سیاسی شان، با احترام به حقوق همدیگرو با در نظرداشت فرهنگ تفاهم و همزیستی،  برای نزدیکی بیشتر در ساختار های سازمانی ادامه دهند.

3)       اکتویزم سیاسی را در  داخل کشورباید تقویت نمود(در صورتی که حضور فیزیکی در میدان مبارزه در شرایط کنونی ناممکن باشد).

مشکل اساسی ای که در برابر تحقق این وظیفه مهم وحیاتی ملی قرار دارد عبارت از موضعگیری ناشیانه برخی از روشنفکران میباشد که بصورت شعوری در دفاع ازSectarianism قر ار گرفته اند تا به Separatism دست یابند.   دستیابی  به اکثریت در میان سایر ملیتها در آریانا یا خراسان زیر نام مبارزه علیه پستونیزم و حمایت از سیستم فدرالی هدفی است که توسط این  دسته از وشنفکران  با اشتیاق دنبال میگردد.

 

تا اینجا به پرسش چه باید کرد بصورت قسمی پاسخ داده شد. این پاسخ عبارت  از اتحاد روشنفکری در دفاع از وحدت ملی و منافع ملی ( = دفاع از حال اگثریت ستمدیدگان). اصطلاح روشنفکر میتواند همه روشنفکران وطن دوست را  بدون تعهدات سازمانی  شامل گردد. اکنون بر میگردم به طرح ماه د سامبر  2007  تا این پاسخ را تکمیل کرده باشم.    بصورت کوتاه میتوان چند پرسش  آتی را در این رابطه مطرح نمود:

 

طرح دسامبر 2007 از روشنفکران چه میخواهد؟

 

این طرح در شرایط پیچیده کنونی همه ی

 

1 ) فعالین سیاسی ناراضی،

2 ) ستمديده گان: آناني که باوصف موقف سياسي- اجتماعي و وابستگي هاي منطقوي، قومي و زباني، ستمديده اند، به مردم و کشورخيانت نه ورزيده و از تاريخ آموخته اند،

 3 )آناني که  خواهان خدمت صادقانه و استقلال فکري اند،

4 ) آنانی که از شیوه ی اندیشه و عمل دیروزین انتقادمینمایند و حاضر اند به شیوه ی  نوین اندیشه و عمل واردصحنه ی سیاسی جامعه گردند،

 4 )آنانی که میخواهند مبارزه سیاسی را به کار مردمی و کار مردمی را به مبارزه ی سیاسی تبدیل نمایند،

5 ) آنانی که اندیشمند اتحاد ملی، تمامیت ارضی، حاکمیت ملی، منافع ملی وخود ارادیت ملت هستند،

6 )آنانی که ازا کثریت ستمدیده در کشور دفاع مینمایند، و

7 ) همه ی حلقه ها، محافل و مجامع سیاسی راکه در چنین راستا فعالیت مینمایند، به اتحاد دریک  تشکل سیاسی سراسری ( عمله ی نجات) فرامیخواند.

 

عقل سليم، تعاليم دين مقدس اسلام، آموزش اجتماعي- تاريخي و وظيفه ى روشنفکري حکم ميکند:

 

  - به دور ايدياها و ارزشهاي مشترک ملي بايد متحد گرديم، و

  - با عبرت از درسهاي تاريخ با شيوه و سبک کهن تفکر ، انديشه و عملکرد  هرچه زودتر وداع نماييم( گذار فکری)،

  متکاي مبارزه را در ميان مردم جستجو نماييم. -

 

وبايد براي تحقق اهداف زيرين صادقانه  تلاش نماييم.

 

 1 ) تحکیم دوستي و برادري مليتها و اقوام ساکن کشور ،

 2 ) برگردانيدن حاکميت و اراده ى مردم  به آنان ،

 3 ) رهايي مردم از پنجه هاي زور و زر،

 4 ) رشد متوازن اقتصادی واحدهای جغرافیایی، انکشاف اقتصاد آزاد، مختلط و خصوصی،  تامين  زمينه هاي انکشاف توانمنديها و امکانات فردي، بنيادهاي جامعه ى مدني، و گوناگونی فرهنگی،

5 ) تامين حاکمیت قانون، حاکميت ملي،عرضه ی خدمات(اولیه) رایگان صحی ،تعليم و تربيه، اعمار زير بناي اقتصادي بخاطر فراهم آوري  زمينه هاي کار،

6 ) حل پروبلمهاي بيکاري، فقر، خانه بدوشي، اعتياد به مواد مخدر،    

7 ) تامين شرکت  مستقيم و غير مستقيم مردم در امر تصميمگيري  وتامين کنترول مردم بر اجراي تصاميم سياسي.

8 ) دفاع از پناهجویان و شهروندان افغان در دیار غربت.

 

از همه ى آناني که در اين راستا ميانديشند، آناني که  با استقلال فکري و مسوولانه ميخواهند به شيوه ی مردمي و جديد چون مغز متفکر عمل نمايند، دعوت بعمل ميآيد به دور طرح اين فراخوان متحد گردند.

میکانیزم   پیشنهادی طرح

 

 طرح همه ی روشنفکران را فرا میخواند تا طرح را:

 

1.      با بازنگری و نقادانه مورد بحث قراردهند.

2.      دیدگاه ها ونکات نظر شان را به آدرس guzarefekry@gmail.com بفرستند و یا در سایت آریایی بنشر برسانند.

3.      همه روشنفکران( متعهد و غیر متعهد) و سازمانهای سیاسی و اجتماعی که در این راستا میاندیشند  شهرت خود و یا نمایندگان شان را برای عضویت در کمیته ی انسجام  تشکیل یک تشکل سیاسی سراسری، به ادرس الکترونیکی یاد شده بفرستند. با مواصلت اسما و ادرسها کلید ادرس الکترونیکی در اختیار اعضای کمیته انسجام قرارداده میشود.

4.      پیشنهاد میگرد د طرح یکماه از تاریخ نشر در سایت آریایی برای بحث باز گذاشته شود.

5.      همه ی آنانی که در این راستا میاندیشند و مبارزه مینمایند، بخصوص ژورنالیستان و  دست اندر کاران رسانه های دستجمعی فرا خوانده میشوند تا در پخش و نشر و بحث بر این طرح  همت ورزند.

6.      مسوولیت روند انسجام، آماده سازی مدارک و تدویر نشستها و کنفرانسها  بر عهده ی کمیته ی انسجام میباشد.

7.      این طرح از جانب عده ای از روشنفکران بازنگر متشکل در حزب " عدالت احتماعی مردم افغانستان" ترتیب و پیشنهاد میگردد.

 

برای صراحت بیشتر باید افزود که کمیته تدارک  1) میتواند بصورت مستقل ایجاد گردد و 2) میتواند آدرس حزب عدالت اجتماعی مردم افغانستان بحیث نقطه ی آغاز کار  تلقی گردد. در این صورت نه از پیوستن به این حزب و نه هم از وحدت با آن میتوان سخن گفت، بلکه از ابتکار عمل وکارمشترک برای داعیه ی مشترک میتوان صحبت نمود.

 

روشنفکران در برابر این طرح  چگونه موضعگیری کرده اند؟

 

 بر بنیاد سایت آریایی یک واکنش مثبت را میتوان گزارش داد.  چند احتمال را میتوان محتمل دانست:

 

1) طرح ممکن است از توجه  روشنفکرگریز کرده باشد.

2) طرح ممکن است  شایسته بحث پنداشته نه شده باشد.

3) طرح ممکن است آگاهانه با سکوت رو برو گردیده.

احتمال اولی را ضعیف، دومی را مشکوک و سومی را مستدل  میتوان دانست.

برای حمایت نتیجه گیری اولی و دومی دلایل اثباتیه در دست نیست، در حالیکه به نفع سومی  میتوان استدلال کرد.

هر استدلالی که در آنسوی این سکوت قرار داشته باشد ، نه میتواند این سکوت را تبریه نماید. زرا این پرسش هنوز بدون پاسخ باقیمیماند که: چرا برخی از اتحاد نیروها سخن میگویند، در خالیکه در برابر این فراخوان سکوت اختیار میشود؟

به یقین که فراخوان های یاد شده در واقعیت فرا میخواندکه: بیایید با ما یکجا و متحدانه برزمید. فراخوان مه دسامبر فرا میخواند که: بیایید به دور مفکوره ها و ارزشهای مشترک ملی متحد گردیم!

 

نتیجه گیری اساسی این است که اکتویزم سیاسی فعالین سیاسی افغان در خارج کشور با وصف تشتت و چند دستگی،  جهتیافته و متعهد عمل مینماید. تفکر گروپی در نزد این دسته بندیهای سیاسی تعیین کننده میباشد. بر همین مبنا میتوان انگاشت که نیروهای سیاسی در برابر طرح آگاهانه عمل صفری را  بحیث پالیسی برگزیده اند. این را نیز به یاد باید داشت که در این طرح دو نکته نهایت اساسی وجود دارد:

 

1)   بازنگری :انتقاد از گذشته ای که به آن پیوند دیرینه وجود دارد و نگرش انتقادی به آینده.

 جان .اف. کنیدی در یکی از سخنرانیهای خود گفته بود: مردمانی وجود دارند که به روال اوضاع مینگرند و میپرسند: چرا این پروسه ها چنین اند و هستند  عده ای که به این پروسه ها مینگرند و میپرسند چرا این پروسه ها چنین اند؟ و آیا به گونه ی یگر نمیشوند؟

 

2) گذار: وداع با شیوه ی اندیشه و عمل گذشته که  با تعصب، دگما، لجاجت فکری و بیگانه پروری مشخص میگردند.

 

 این دو خصیصه ی نهادینه شده در شکل مدرن تفکر گروپی، فرهنگ حاکم بر دیالوگ  وتفاهم  سیاسی را شکل میدهد. 

سومین عنصر قابل یاددهانی دسته هایی اند که مارکیت اکتویزم سیاسی را نه از راه دانش و خرد  لازم بلکه بیشتر از راه و سایل و رسانه هاو  حلقات رابط اجتماعی، که در فاصله میان ایلیت سیاسی و توده های مردم احذ موقعیت کرده اند، در اختیار دارند. (باید اصل قاعده و استثنا را در این رابطه در نظر داشت.)

این طرح در نقطه قابل خواست این نیرو ها قرار دارد. این نیرو ها کیها اند؟

در  صف آرایی ونمایش قدرت در وضعیت کنونی سه نیرو را میتوان تشخیص نمود. این دسته بندی را برای جلوگیری از درازی سخن در شکل زیر ارایه مینمایم.

 

 

 

این به معنای آن نیست که طرح فاقد حمایت کننده میباشد، بلکه به معنای  آن است که با گروپ سازمانیافته روبرو گردید که اشتیاق بحث آنها معیین و محدود است. حتی کمیسیون ملی در این رابطه ابراز نظرنکرده است.

 این طرح بر ای هرگونه بحث، باز باقی خواهد ماند و میتواند بحیث محک ارزیابی  در مارکیت سیاسی خدمت نماید.

در این شکی وجود ندارد که  هواداران طرح های شماره یک و دو و برخ دیگر، این سوال را نه پرسند که چه نیازی برای طرح سومی وجود دارد. نه تنها این پرسش، بلکه سایر پر شهای دیگر مربوط به دو طرح اولی را در استدلال نامه ی: بیایید به دور مفکوره ها و ارزشهای مشترک ملی متحد گر دیم!  در یابیم.

 امید وارم این  استدلالنامه با این نگارش یکجا یا به دنبال آن منتشر گردد.

 

سوال متذکره را بهتر است چنین فرمولبندی کرد: آیا به یک تشکل سیاسی سراسری ملی و دموکراتیک نیاز وجود دارد؟

پاسخ این سوال را در مقاله ی مستقل زیر عنوان: بیایید به دور مفکوره ها و ارزشهای ملی متحد گردیم! در میابیم.

در این مقاله چهار دلیل: تاریخی،  سیاسی ،علمی و سازمانی  برای شناسایی این نیاز ارایه میگردد.

 

برای تبادل نظر با نگارنده لطف نموده به ادرس زیرین در تماس شوید: guzarefekry@gmail.com

پایان سخن

 

 

 


بالا
 
بازگشت