ميرزايي
كسي كوگذشت ازره مردمي
زديوان شمرمشمراز آدمي
دراين نبيشته طورپراگنده در بخشهاي گوناگون ابراز نظر نموده ام كه اشتباه گرفته نشود واگرتسلسل مطلب،تكه پاره به نظر برسد، علتش همين است.
آري، هم ميهن گرامي ! ميهن عزيزما ومردم زجركشيده وستم ديده وستم رسيده ي ما،با تاسف كه هميشه و فقط ورد زبان وشعاراستفاده جويي به بخاطر رسيدن بقدرت وحاكميت بوده اند وبس !
واژه هاي مردمداري وملي انديشي ومليگرايي، درقالب ذهنيت ها دوران ميكرده وباورمندي كسانيكه توان در عمل پياده سازي را داشتند، در طول تاريخ بي باوري به اين واژه ها بوده است.اهميت مردم وميهن زمان برجسته ميگرديد كه حاكما نرا بنمايه ي قدرت ميبخشيد وحتا بخاطر استحكام اين بنمايه قدرت گاهي شده است كه هم ميهن وهم مردم را اين انديشه گريزان راستين ، بفروش رسانيده اند. با احساسات پاك اقوام ومليتهاي پاك انديش بازي كرده اند. من دراين نبيشته برخود ميدانم كه پيرامون بعضي مسايل وبعضي معضلات كهن وامروزي كشور وحاكمان وصاحب نظران ودست اندركاران راديوهاي برون مرزي وتلويزيونهاي داخلي وبرون مرزي كه در راستاي بيان راستي ووضع وچگونگي شرايط زيست وحالات اجتماعي، فرهنگي وسياسي مردم اهتمام ميورزند،واشخاص وشخصيتهاي كه صاحب نظراند، نكات چند ابراز نظر نمايم واز تمام فرهيخته گان گرامي خواهش دارم كه دراين بيان نظرمرا تنها نگذارند واگركژي ويا راستي ديده ميشود، آگاهي ورهنمايي فرمايند.
ميهن گرامي ما ، افغانستان امروزي، در درازاي تاريخ بسا راههاي پرخم وپيچ را گذشتانيده است. تجاوزگران گوناگون با شگردهاي گوناگون ،به اين مرزبوم هجوم آورده ، وبيدادگري وويراني وبعضآ نوكاري را مرتكب شده بودند. ما ازبيان وتوضيح تاريخي اين بخش، پا به سوي ميگذاريم كه شرايط امروزي وافراد ودست اندر كاران كنوني در سرنوشت اين ميهن يا ارزش افزايندويا ارزش ستيز!
فردوسي شيرين كلام، درشناسنامه ي با اعتبارملي وهويت سازفرهنگي ما، شاهنامه چنين ميگويد:
مبادا چنين هرگز آيين من
سزانيست اين كار در دين من
كه ايرانيان را به كشتن دهم
خوداندر جهان تاج بر سرنهم
البته به خاطررفع سوء ظن بعضي افغانستانيهاي كه هويت فراموش گرديده اند، واژه ايران در نظر فردوسي، همان ايران باستان ويا ايران بزرگ بوده است كه بيشترمناطق آنرا خراسان ديروز وافغانستان امروز در برميگيرد، اشتباه گرفته نشود.
ما آيين وطن فروشي ومردم ستيزي هرگز نداشته ايم واين تبارهيچگاه به هيچ سرزمين هجوم نبرده ودست به ويراني داشته هاي فرهنگي ومقدسات مذهبي وملي ديگر مردمان نزده است. واين را سزاي اين مردم واين فرهنگ نه فردوسي دانسته است ونه ما ميدانيم . واگرآنهايكه دست به حملات وويراني ديگر سرزمينهاي دنياي پهلووهمدياران نزديك ويا دور زده اند، يا شامل انديشه هاي اين فرهنگ نبوده اند ويا خودشانرا با اين داشته هاي انسانگرايي بيگانه فكر ميكرده اند ،وآنهايكه تاج وقدرت چند روزه ي جدا از مردم را در بدل خون فرزندان وفروش ميهن غنيمت زمان وداد خداوندي مي پنداشتند، شامل حال اين پهناي فرهنگ خرد وانديشه مداري نمي باشند وگذشته گان ما برچنين اشخاص با سرودهاي ناب بيان نفرت كرده اند وسزاي آنهارا بيزاري مردم دانسته اند.به نظرهركار وايين كه بالاي مردم وميهن تحميل شود، ودرآن جباريت وشمشيرراه حل باشد، به همان اندازه با حقيقت راستين فاصله خواهد داشت. هر سيستم كه كارآمد ملي نباشد ويا نداشته باشد وبا جبر زمان وشلاق جابران بر مردم تحميل گردد، دروغ بودن ونا كارامدي آن برمردم روشنتر خواهد گرديد. كسي ويا آنهايكه ازمردم وحقايق ترسناكند ،با شيوه هاي دزدانه به سرمردم كلاه ميگذارند ونيرنگ شيطاني را بر راستي انساني برتر ميشمارند. اين گروه ناراست ، هميشه با ترس ووحشت زيست ميكنند وترسو همان ماري را ماند كه از ترس خويش پا ويا دست آدمانرا ميگزد وگزند زهرآلودبروجود بقاي سرخوردگان اين قضيه برجا مي گذارد. هرقدرتمندوامپراتور وجبار زمانيكه دست به كشتار مردم زده است،رهرو راستي وحقايق نبوده است. اگركسي كه به راستي وراست بودن راهش اطمنان دارد، روي كدام دليل خود وانديشه هاي خودرا برمردم با شمشيرنابودكننده ، تحميل ميدارد؟ به نظر من در هركاريكه راستي درآن وجود داشته باشد، شمشير سبب عدالت انساني وايجاد راستي نخواهد گرديد. زور وجبربا راستي بيگانه است!
روي اين دليل است كه، دراين سرزمين از سه سده تا به امروزما از حكومتهاي مردمي بي بهره بوده يم وهرچه آدمكي به نام پادشاه ويا باباها آمده اند، شمه ي راستي وصداقت كاري ودلسوزي مردمي نداشته اند واينهارا بدون ترديد، در قطار اهريمنان كشنده خوي وفريبكاران كذاب بيگانه با مردم وميهن فروشان بيگانه پرست ميتوان گفت.نه مايه ي افتخارند ونه از چنين جوهرپربارند!! نه دست آوردي دارند كه برآن تكيه كردونه بينش داشتند كه از آن بهره جست!! خطاب واژه بابا توهين به مردم تاريخدار وكهن بينش اين ميهن است. وگنجانيدن اين واژه در سند ملي وقانون اساسي مايه ي شرم خردمندان است. آنهايكه دراين راستا موظف بودندواين واژه را با كدام دست وكدام نيت درج اين ورق پاره هاي دست خورده ي شخص زمامدار كنوني كشور كردند،وصداي حق را هم بگوش حق شنوان كسي نرساند ونماينده گان برگزيده مردم هم بگوشهايشان پخته غفلت زدند وخودرا با اين جفاهاي ملي سازگار ساختند وسرو د ملي را در بدل چوكي ووعده هاي دروغين قدرتمندان فدا نمودند وفريب وعده ي خام را چگونه خود خوردند؟
آري هم ميهن ! امروز در ميهنت مردم سالاري آمده است وهرسوشعارملي ومردمي گوشهارا كركرده است، اما آيا درعمل اين شعار احساس ميگردد ؟ به نظرمن هرگز ني ! من برعكس آقاي عظيمي سخنگويي وزارت دفاع افغانستان ، مخالف مقايسه هستم. هيچ دوره را با دوره ي ديگرمقايسوي بيان نميدارم. اگرما زمان طالبان را با زمان كرزي خان هموند طالبان مقايسه كنيم، به چه مطلب نزديك خواهيم گرديد؟ به « ديكتاتوري » فردي، چه در قالب طالب متحجروچه در قالب حكومت تك بين وتك فردي آقاي كرزي، هردويكي خواهد بود. طالبان، با فشارفرهنگي ومذهبي خود را برمردم تحميل كردندوآقاي كرزي تحت دستور مستقيم سيستم سازي بيگانگان خود را برمردم تحميل ميدارد. واين مردم سزاوارند كه با جامعه جهاني همقطار وهمنوا بينديشند واز خود ابتكارنشان دهند، ولي آقاي كرزي در شرايط امروزي ، نه تنها تعيين سرنوشت مردم را از مردم گرفته است ، بلكه اين مردم رابا تعيين واليهاي بي كفايت وبيگانه با، سواد وخردانساني قرباني اهداف قبيلوي وزورگوييهاي خرد شسته خويش ومشاورين قبيله انديشش كرده است. از حاكميت مردم هراس داشتن، چه معنا خواهد داشت؟ به مردم وخواست برحق مردم اعتنا نكردن وخون فرزندان بخش از جامعه رابي بها دادن، پاگذاري بر خواست راستين مردم حساب نميشود؟ اين قبيله سالاران، به فكر من بقاي قبيله وخودشانرا درجبروكشنده خويي مي انديشند وآقاي كرزي را بسوي اين راه رهنمايند كه عواقب وخيم دارد.
در راديويي قبيله وي آزادي كه از پراگ پخش ميشود وكسانيكه اين راديوي يك جانبه را ميشنوند خوب ميدانند كه ديگرانيكه غير پشتونند در لين روزها انتظار ميكشند كسي آنهارا رخ نميكند وسراپا به خاطر جلوه دادن اكثريت واقليت برادران پشتون را رخ وبخصوص اقاي چمتويي اميني وفاشيست افغان ملتي امروزي را در اجاره قرار داده است، استاد حقوق وعلوم سياسي آقاي ستنكزي كه هم يكي از اجاره داران اين راديواست، براي آقاي كرزي توصيه ميدارد كه اگر از جمعه درد آفرين دفاع نكند هرگز پشتون را در سمت شمال كشور به حيث والي تعيين نخواهد توانست ! از اين سخن ،اين اقاي حقوقدان چه منظور دارد، خود آن بايست كه بيان بدارد. واين اقاي برتري جو! در اين فكر نميباشد كه يك اوزبيك تبار ويا هزاره چرا درقندهار والي تعيين نميگردد. در بدخشان والي پشتون، در قندوزهم، در جوزجان والي بيسواد هموند حزب اسلامي ويرانگر حكمتيار، در ميمنه هموند حكمتيار ودر بادغيس چنان ! درسمت جنوب ومشرقي وجنوب غرب ايا ما شاهد مقرري يك والي غير پشتون هستيم ؟ هرگز ني! آيا مردم با فرهنگ كابل زمين را توهين بر تعيين يك والي محل انديش كمسواد وبد نام با مسايل گوناگون قاچاق رنج نمي دهد؟ مديرجنايي قوماندانی شهر كابل با زبان سخن ميزند كه نه تنها كسي نمي فهمد، بلكه كاملآ از لهجه ي پاكستاني –پشاوري برخوردار است ومن به صراحت ابراز ميدارم كه اين آدمك از سوي آي ايس آي موظف شده است كه، كابل ومردم كابل را توسط انتحارچيان طالبي، مانند آقاي گلبدين دوباره به تباهي بكشاندومردم بيچاره ي ما آنقدرخوش باورند كه هرآدمكش واجيربيگانه را كه پسوند پكتيا ويا زي داشت، از آن كشور خود ميدانند! در كابل يك نفر كابلي كه براي آباداني كابل بينديشد، يافت نميشود كه سرنوشت اين ولايت فرهنگ پرور ومهد دانش وبينش ازسوي فرهنگ گريزان بي بينش وبي دانش رقم زده ميشود. كجاي اين به دموكراسي ميماند؟ آيا مردم كابل اين شخص را از قبل مي شناختند؟ عدم توجه به بازسازي كابل ، دشمني با مردم كابل وكابل زمين حساب نمي آيد؟
بازهم فردوسي بزرگ در تذكره ملي ما چنين گفته است:
اگرمرگ داد است، بيداد چيست؟
زداد اين همه بانگ وفرياد چيست ؟
ملت را به رگبارمرمي كشيدن، داد قبيله است وآنهايكه حاكميت قبيله را دركشتن مردم انديشه ميكنند، بدانند كه خون فرزندان جوزجان مانند خون دهقانانش كه در زمان باباها بدست قبيله ي خون اشام اسحاق زيها ريختانده شد، از ياد زمان وديگر فرزندان راستين ديار كهن فرهنگان نخواهد رفت واين شيوه، همان راهكارهايست كه اهريمنان قبلآدستور كارشان بوده است.
هموطن ! يك زره هم به سرنوشت خويش وگذشته وحال كشورت بينديش! ايا امروز داراي هويت كه در خورت باشد، هستي؟ دراين روزها سروصداي بلند گرديده است كه كارت شناسايي براي شهروندان افغانستان كنوني داده ميشود. اما دراين كارت وياشناسنامه ، براي هرباشنده هويت «افغان» تحميل وبازقبيله از دريچه ي دموكراسي ، مانند سوسياليزم خلقيها، براي چندمين بار به ياري بيگانه گان وهمكاري افغان ملت اين شيوه ي غيرملي را بالاي مردم به جبرواكراه منش غربي دارد مي قبولاند وتا هنوز صداي هيچكس ازشهروندان خود يافته وخود شناخته شده بلند نگرديده است.
فاشيزم دارد، مانند تبارگذشته ي خويش، قريه سوزاني ميكند ويك تعداد اشخاص وافرارد را بنام كوچيها، مسلح ميسازد وبه جان مردم بومي ولايات كشور ومناطق شمال ومركزمي فرستند وبا صلاحيت عام وتام زمان عبد رحمان خان، مردم بي دفاع وخلع سلاح شده ي شما ل ويا مركز وغرب كشور را آماج حمله ي تازي گرايان بي فرهنگ قرار ميدهند.اين است نمونه ي دموكراسي واردشده وبيگانه با خواص وسجايايي مردم ! به فكر من اين فاشيستان دراين قرن، خواب چندين قرن گذشته را مي بينند ودراين خيال خام اين بيخبران جبرگرا وشمشير بدست، خرد شسته وانگل وتاريخ بيگانه ، تصور دارند كه مردم اين سرزمين ، در خط گذشته روانند وهرچه كه بسرشان بياورند، تحمل خواهند كرد. من دراينجا از اين اقايون كوچي پرست، مي پرسم كه اين كوچيها دراين كشور از چه موثريت تا اكنون برخوردار بوده اند واينها اصلآ باشنده ي كدام مناطق اين كشور ميباشند؟ اگربيشتر ازفصل سال را در مناطق پاكستان ويا پشتونستان سپري ميكنند، روي كدام دليل ادعاي مالكيت مناطق شمال، غرب ومركزي كشور را دارند؟ واگرزمان زمامداري جبار منشانه ي عبدرحمان خون آشان، مشروعيت ميداشت، امروز بنام وطن فروش ياد نميگرديد. دراين صورت هيچ فرمان وسپارش اين وطن فروش قابل اعتبار ملي نبوده وفرامينش هم از اعتبارملي وقانوني بي بهره اند. روي اين اصل كوچيها در هيچ موارد نميتوانند كه دعوا نمايند واينها مانند تبار طالبانشان دراين مناطق تجاوزگر حساب ميشوند ومردم مناطق متذكره حق دارندكه در برابر آنها ايستاده گي نشان بدهند وازمناطقشان اينهارا يا به جبر ويا با منطق بيرون كنند. من به نوبه خويش رفتار خشونت بار ووحشيانه ي كوچيهارا در برابر مردم بيهسود وهزاره جات ، محكوم داشته وهرنوع غفلت دولت را دراين باره جفابه حق مردم هزاره ميدانم وخاموشي رهبران شيفته ي چوكي حزب وحدت را دراين خصوص جنايت در برابر مردم مظلوم هزاره به حساب مي آورم.
درپروگرام ازگپ گپ ميخيزد آقاي مسكينيارتاريخ هفده ي جون سال جاري، من شاهد ساخته كاريهاي نا متحملانه اين اقا بودم، با چنين براشفتگي ويك جانبه قضاوت كردن اين آقا، اهميت اين تلويزيون روز بروز به سوي كاهدن روان است واين چهره ي تبارگراي فاشيزم پسند داودي، از سيمايش همه مطالب معلوم وهويداست. شخصي با لهجه ي بدخشاني كه هرگز بدخشاني نبود واز تبارهويت گريزان ويا بي هويتان خرد باخته ي تبار فراموش گرديده بود كه با اين بيان خواست، به لهجه كهن تخار وبدخشان كه مادر اين زبان هست، توهين روا دارد وآقاي نبيل خان با ريش پسخند مانندش، به گفتار اين شخص گوش فرا ميدادواز بيان توهين مانند آن لذت ميبرد. من نميدانم كه اين اقا ازغير پشتونها چرا ميترسد؟ وتا امروز من شاهد دعوت يك نفر مهمان غير پشتون دراين تلويزيون نبوده ام. همش طالبگرايان فرهنگ گسيخته وهاشميان خرد گمشده اند كه مهمان برنامه هاي اين اقا اند. آنهاي را بيشتر به مهماني وبيان گفتار دعوت ميكند كه از آستان قدم بوسي ملا عمر گذشته باشند ويا از ياران وباورمندان احدي افغان ملت باشند ! اين اقا ترس دارد كه مبادا كساني بيايند كه بيان راستي را با برهنگي بيشتر تصريح بدارند واين همه اجيري وپول بگيري اين آقا به باد فنا بپيوندد. اين آدم به انديشه ي خودش طاقت يك لحظه شنيدن دروغ يك نفر آقاي كراته باز را نداشت. مرد حسابي اگراين نفر چرنديات ميگويد، سبب رسوايي خودش هست ومردم قضاوتشانرا خود خواهند كرد، شما چرا اينقدر زود سبز وسرخ ميشويد ومانند آقاي داود خان اگر تنور نزدتان باشد، همه را به آتش سوزان خواهيد انداخت. ويا آقاي علومي! شما بهتر است كه با زبان كه باور داريد سخن بزنيد وديگرانرا بكوبيد. خود را پشتون ميدانيد ولي زبان مادري ويا پدريتانرا خود نميدانيد، آيا جاي خجالت بر شما نميباشد؟ بهتر است كه با زبان خودتان نا سزا بگوييد! درزبان تاريخي فارسي دري، نا سزا گفتن جايز نيست وبه هركس بايست كه حق بيان انديشه وبرداشت، داده شود. اميدوارم كه خدمات رسانه ي كه شما از هرطريقي كه است، اهتمام ورزيده ايد را بي معنا وبي ارزش نسازيدوحق گفتن در كشور افغانستان كه سراپا در طول تاريخ غرق نا ملايمات بوده است، يك جانبه بي تآثير خواهد بود. اگريك فيلم كه چند نفر دريك بخش كابل در زمان مجاهدين به شهادت ميرسند وعلت اين جنگها تا هنوزجستجوي راستين نشده است،براي بسياريها معلوم است واين همان بخش است كه آقاي گلبدين دست راست اي ايس آي وپاكستان وعده صوبه سرحد را براي پاكستان داده بود وازاين طريق پول هنگفت پاكستان وجامعه غرب وعرب را بدست آورده بود كه هفت تنظيم يكطرف وگلبدين خان يكطرف ترازو قرار داشت، ميبايست كه در راُس حكومت قرار ميگرفت تا به وعده هايش وفا ميكرد، از سوي ديگر حكومت تقريبآ سه صد ساله خانداني بدست رزمندگان غير پشتون عوض شده بود واينبار از ديگر تبار در رآس دولت قرار گرفته بود كه اين كارقطعآ مورد پذيرش تندروان وفاشيستان قبيله نبود، با تحريك پاكستان وامكانات كه گلبدين خان در دست داشت، از روز نخست حكومت مجددي وبعدآ آقاي رباني اين مرد تشنه به خون انسان، مانند امين خون آشام، شروع به پرتاب راكت كرد وهزاران انسان وخانه وكاشانه مردم كابل را به خاك وخون كشانيد ودراين برهه دوچيز مد نظر اين آقا قرار داشت: يكي گرفتن قدرت سياسي وديگر بدنام سازي حكومت غير پشتون. وبا اين كا رخواست كه به جهانيان نشان دهد كه دراين كشور جز پشتون ديگر كس توان قدرتمداري را ندارد. روي اين اصل بود كه در جلسه بن هيت تعيين شده از سوي حكومت استاد رباني پافشاري كرد كه حتمآ در راس دولت بايد كه پشتون باشد. با وجوديكه يازده راي را آقاي سيرت در برابر يك راي آقاي كرزي كمايي كرده بود، نا جوانمردانه ورق كاغذ بخت بنام آقاي كرزي برگشتانده شد وشخص پشتون تبار به اريكه قدرت آورده گرديد، اما با نظر وخواست پاكستان در قسمت مقرري هموندان جبهه شمال در حكومت كرزي،توجه جدي در نظر گرفته نشد، پاكستان شروع به كار كرد كه خودش عواقب آنرا بهتر وبيشتر ميداند. اين همه از شيوه اي بر ميخيزد كه مانند سخن برحق اقاي بيژن پور،ديگران خود را تا حد نابودي سانسور كرده اند واين نتيجه گپ روي ودنبال روي بيگانه گان وتعيين حكومت در بيرون از كشور، با اراده ي بيگانه گان است كه از طرف هيت بن صورت گرفت واين اشتباه را بسادگي نميتوان جبران كرد.
بسياري از صاحب نظران كه بيشتر راديوهاي برون مرزي را در اختيار دارند ويا در اختيارشان گذاشته اند، با كمال تاسف آنقدر سرسري وبي بنمايه از تاريخ نظردارند كه سالهاي سال است كه نظر ميدهند وعقل كل خودشان را به حساب مي آورند، اما نتيجه ي نظر وكارشان بازهم صفراست كه صفر! بخاطريكه اين صاحب نظران در نگرش وانديشه ي كه دارند يا صادق نميباشند ويا بيخبر ازتاريخ راستين وحقايق مشهود جامعه اند! در راديوهاي برون مرزي طوردايم، يا اقاي ستنكزي صاحب نظراست ويا خانم باركزي ويا هاشم زي ويا داكتر كاظم ويا رحيم زي ويا هاشميان ويا استاد وديرصافي واز قبيل اين چنين اشخاص وافراد شناخته شده. مگر در دانشگاه كابل ديگر استادان حقوقدان يافت نميشود كه در يك ميز گرد اين راديوهاي وابسته به ارايه نظردعوت گردد؟ من شخص دانشمند واستاد دانشكده ، مسول ديپارتمنت بين المللي واستاد افكار سياسي وفرهيخته واقعيت بيان را ميشناسم كه نام مباركشان استاد فيض الله جلال است، اما يكروز نشده است كه اين راديوها منحيث استاد حقوق وعلوم سياسي ،يك نظر خواسته باشند.چرا كه اين استاد هميشه راستي را بدون مزمز وطورروشن بيان ميدارد واز گفتن راستي خاينين ميترسند. صداي امريكا، بي بي سي وراديو آزادي هر سه پيروي يك راه وتحت امرمراجع همنوع هستند كه هميشه بيل را به روش آب ميزنند وتا هنوز از فرزندان راستين مردم افغانستان نظرخواهي نكرده اند.اين راديو ها اجيران دست پرورده اي بيگانه گان ميباشند وبيشتر ازاين هم نبايد توقع كرد.البته در مورد استاد جلال طور نمونه موضوع را ذكرنمودم، مانند اين استاد دانشمندان دلسوز به حال مردم زياد است كه مورد توجه اين راديوها قرار ندارند واين راديوها كساني را وقت بيان نظر ميدهند كه مورد قبول باداران آنها قرار داشته باشند.
ويا تلويزيون آقاي مسكينيار، هميشه دروازه اش بروي كساني باز بوده است كه، يا طالب گراهستند ويا هموندان حزب افغان ملت ! ما شاهد اين كه يك نفر كابلي وديگرانديش غير قبيله وي را دراين تلويزيون ديده باشيم ، نبوده وممكن نخواهيم بود.
روي اين دلايل است كه وطن عزيز ما در خون مي تپد واين نا قراري سالهاي سال متآسفانه دوام خواهد كرد. اگر ما دم از وحدت ملي ميزنيم، فقط در بيان است ودر لفظ! اول تعريف از وحدت نداريم وهوايي دم ازبرابري كه هرگز عملي نشده است ميزنيم وشناختمان نسبت به ملت ووحدت ملي ناقص است وما اصلآ مردم بي هويتيم ! آقاي نبيل خان بيشرمانه تمام مردم واقوام گوناگون كشور را متعلق به « افغان» ميداند واين افغان را خودش هم نميداند كه چه ااست وكه ميباشد! اينجاست كه تمام سخنان دروغ است وبا دروغ ونيرنگ نميتوان به سرمنزل مقصود رسيد. مگر ميشود يك كتله چشم ديد وبدنه بيشتر يك جامعه را هويت تراشي كرد؟ ملت ويا قوميكه هويت نداشته باشد، اصلآ از ارزش بقا بر خوردار نميباشد. اين هويت است كه آدمانرا در محور هستي پيوند ميدهد وآرزو وآمال ميبخشد وبه گذشته تباري وحال واينده درخشان ميرساند. ما تا هنوز وجه مشترك ملت شدن را بطورمشخص نداريم ونامي كه مارا پيوند هويتي بدهد،بالاي ما تحميل گرديده است وپدران ما دراين مورد يا بي خبر بودند ويا جبر زمان آنهارا وادار به پذيرش اين جفا كرده بود، به هرشكل گذشت .اما نسل امروزي نميتواند با نيرنگ وخدعه وفريب وجبر زيست نمايد ودرجستجوي هويت وپيوندهاي تاريخي خويش نبرآيد!
وحدت ملي زمان صورت پذير خواهد بود كه تمام اقوام در دولت شركت داشته باشند ودولت آيينه نماي باشد كه همه شهروندان داراي حقوق ووجايب برابر، درآن خود را ببينندواحساس خودماني نمايند. وحدت ملي زمان تحقق مي پذيرد كه برابري ملي درشيرازه كار دولت قرار داشته باشد وكار به اهل نه به تبار خود اكثريت ساخته بيسواد ونا اهل، سپرده شود ويك هزاره توانا ودانا بدون مشكيل رييس جمهور ويا وزير ووالي از سوي مردم بدون تبعيض انتخاب شود وازبيك احساس شهروندي نمايد، نه اينكه بخاطر خواست برحقش مورد رگبار مرمي بي خردان عقل ستيزقرار بگيرد.ويا تاجيك احساس شهروند درجه دوم ويا سوم نمايد. كجاي اين كارها به دموكراسي ومردم سالاري مي ماند؟ قبيله ووابستگان قبيله از چه مي ترسند؟ فكر ميكنم در صورت مردم سالاري حاكميت قبيله كم رنگ ميشود وتوانايي اش ميكاهد وبه قول آقاي احدي نشود كه منحل ومانند اقاي نبيل وعلومي از زبان خود بيزارشوند. لاكن اين جاي نگراني نيست. به جاي تحميل رسم ورواج قبيله بالاي تمام مردم افغانستان وافعانستانيهاي مقيم اين كشور، بنام ملي كار رشد قبيله پيش نميرود ولازم اينست كه تلاش صورت بگيرد، تا كمي تجددپذيري ونوگرايي به جاي سنتگرايي درمناطق عقب مانده درس داد ه شود ويا كار سياسي وداد وعدالت پسندي براي مردم گفته شود، بهتر ازاين خواهد بود كه اين مردم را بنام كوچي سازي وبازيهاي عبد رحماني به جان ديگر اقوام سوق دهند.نتيجه اش دشمني طولاني وتازه سازي زخمهاي ديرين خواهد بود. آقاي كرزي شما رييس جمهور، حمهوري اسلامي افغانستان امروزي هستيد، به خاطر مرگ يكنفر ويا دونفر هزاران نفر ديگر را جمع كرديد ومراسم فاتحه گيري انجام داديد، كار خوب كرديد، ولي بخاطرمرگ كه بدستان نا پاك فاشيزم وهمدرد نا انسان تيرباران گرديدند، جايش بود كه به آن ولاسفر ميكرديد وحتا نماينده ات را هم در مراسم فاتحه آن شهيدان بخون نشسته نفرستاديد كه دست دعا بلند ميكرد! اين نيرنگهاي شما را اطفال در گهواره نيز درك ميكند وملت را چگونه با خيمه شب بازيهاي عوامفريبانه گول زديد وراي آنهارا به چنگ آورديد. درآنسوي ديگر كشورهر روزجمع از شهروندان بيچاره وخياط منش ويا مزدوركاريهاي روزمره ي جنوبي زير رگبار بمباردمان جان ميدهند وشما با دادن چند روپيه پول باد آورده اي خارج وسهووخطا خواندن قضيه بسنده ميداريد ومسول حكومت اسلامي هم هستيد واگر نميتوانيد، بيشترازاين چرا مردم را در عذاب خداوندي گرفتار ميكنيد؟ ياران شما، احمدشاه مسعود، قهرمان راستين مردم افغانستان را درگذشته ها ملامت ميكردند كه قدرت را چرا تسليم نميدهد؟ اين قدرت را به فكرشما مي بايست كه به گلبدين خان آدمخوار تسليم ميداد، اما امروز تيم كاري وطرفداران كرزي چرا قدرت را تسليم نمي دهند؟ حدود،35 كشورخارجي به شمول امريكاي ابرقدرت وانگريزپدرشيطان وسايرين همكار وهميار حكومت اقاي كرزي هستند، بازهم روز بروز امنيت تيره تر وكشتار وخشونت بيشتر ميگردد. اما مسعود شهيد، در يك مرحله با تنهايي خويش هم در برابر القاعده وهم طالبان وهم ارتش منظم پاكستان با مليشاي كشميري، رستموار از ننگ وناموس وقلمروخويش دفاع كردوكمر اين متجاوزين را در تنگي پنجشيرشكستاند ومولوي حقاني را تا امروز ضربه مردانه ي مسعود آواره ساخت وتوان برگشت به زادگاهش را نيافت. انسان بايد حقايق را بي پرده بيان بدارد وبا دليل ومنطق خردگرايي. آقاي دوستم چندين بار براي دولت ويا حكومت كرزي پيشنهاد كرد كه در آوردن امنيت صادقانه ومدبرانه حصه ميگيرد، ولي اين حكومت دست نشانده ي اجنبي ومشاورين بيرون آمده اي آقاي كرزي هرگز به خواست اين فرزند زجر ديده وستمكشيده اوزبيك تبار توجه از خود نشان نداد. يعني كشتار هروزه مردم بيدفاع جنوب را بالاتر از آوردن امنيت توسط دوستم پنداشتند كه روز، وروزگارش را ما هر روز شاهديم.
ديگرموضوع جرگه امن منطقوي ويا دلخوش كردن آقاي كرزي وحاميان خارجي توسط فاروق وردك وخرچ پول ملت براي خانهاي دوسره وجمع آوري نسوار وتفداني در شهر باستاني كابل، زره اي نتيجه، به سود صلح وامنيت وآرامي مردم نخواهد داشت. قبيله گرايان ميخواهند كه خودشان را به جهانيان معرفي بدارند كه سازگاري در بين قبايل وجود دارد، اما پاكستان مانع اين سازگاريست. بيخبر ازاينكه پاكستان جامعه جهاني را پيش از پيش گپ داده است وبيان سخنان فاروق وردك كه خود تحت سوي ظن ارتباط با گلبدين قرار دارد، باورمند جامعه جهاني نميباشد. وتا زمانيكه خط ديورند از جانب افغانستان شناخته نشود وسرحدات كشور ما تعريف نشود، روي آرامي وصلح را نخواهيم ديد. روي اين اصل جرگه بازيها وقت مردم را تلف كردن وبازي با حقايق راستين كشور است.
ودر فرجام ميخواهم به يك موضوع ديگر هم توجه فرهيخته گان وقلم بدستان وبويژه آنهايكه در داخل كشور قرار دارند را، جلب نمايم كه از هرطريق كه توانمندي داريد، جامعه جهاني را بياگاهانيد وافغانستان را بدون دروغ پردازي ومبالغه سازي معرفي بداريد كه تا هنوز جامعه جهاني ، يا از دريچه پاكستان ويا با دروغ پردازيهاي فاشيزم قبيله گرا، نگاه ميدارند ومردم با فرهنگ افغانستان را اين مشاورين دوپاسپورته براي جامعه جهاني بد معرفي ميدارند وبرداشت آنها هم نسبت به اين سرزمين واين فرهنگ داراي سوء ظن به نظر ميرسد. دراين راستا بكوشيم تا راستي را بجا ودر موقعش روشن وآنها را در جريان اين روشنايي قرار بدهيم. ودراين باره نا گفته نبايدگذاشت كه صاحبان تلويزينهاي برون مرزي ودرون مرزي به شمول تلويزيون آيينه آگاه باشند كه در پروگرامهايشان يك موضوع مهم وبدرد بخور براي مردم وشهروندان جامعه افغانستان كم به نظر ميرسد كه همانا تاريخ راستين كشوراست . دراين باره لازم است كه از كارشناسان وتاريخ فهمان دعوت كنند تا مردم را با گذشته تاريخيشان وصل نمايند وآگاهي بخشند، تا اين تاريخ جعل وكذب بر جامعه ومردم بي رحمانه تكرار نشود. به جاي اين همه فيلم ونمايش نامه هاي بي معنا فهميدن تاريخ راستين هزار بار براي ما مفدترخواهد بود، اميدوارم كه برنامه سازان گرامي اين مسله ي مهم را مدنظر داشته باشند.وهم اميدوارم كه براين نبشته ي پراگنده اي من كه خواستم چنين باشد، اگر عيب ميگيريد، مرا بيخبر نگذاريد. تا زمانيكه ما با خود صادق وراست انديش نباشيم، براي ديگران هرگز نخواهيم بود! به اميد پيروزي راستي بر دروغ ، شادي ولبخند هميشگي نثارتان باد !
ميرزايي