جواد

افغانستان در اندوه نشست ماتم دار شد

تسليت به شما اي ملت غمديده يي من.

آقاي كرزي!

افغانستان را به عراق و كابل را به بغداد ثاني

تبديل نه كنيد.

جمعي ملت را انتحار و انفجار دشمن به شهادت مي رساند و جمعي را هم رگبار عمدي مسلسل هاي پاسبانان حكومت و مهمانان خارجي آقاي كرزي. اين ملت كجا برود و جزء خدا (ج)‌ به كي پناه ببرد تا در امن باشد؟

دامنه ي نا امني ها در كشور، درست مطابق پيش بيني هاي قبل از آغاز سال جديد 1386 و ادعا هاي جانب مقابل (طالبان و القاعده) توسعه يافته، خشن تر و مرگ آفرين از گذشته ها شده است.

دشمن در كمين نشسته به هيچ عنوان حاضر به عقب نشيني و يا هم حصول تفاهم (امري كه آقاي كرزي در انتظار آن است) نيست. و معجزه يي هم سر نه زده تا چون صاعقه بر دشمن فرود آيد و ملت را از گزند حملات كشنده ي آن نجات دهد. ملت به اميد خداوند (ج) زنده گي را پشت سر مي گذارد و در مسير همين رهنوردي براي زنده ماندن و تقلاي بي حدو حصر براي دريافت لقمه ناني با تمام چالش ها مقابله مي نمايد. و دريغ و درد كه شماري از افراد جامعه و يا هم كارمندان خدمات عامه در عالم بي خبري آماج حملات كشنده در اشكال گونه گون مي گيرند، به شهادت مي رسند و دولت كرزي هم آن ها را كشته خطاب مي كند نه شهيد.

جمعي هم زخمي، معلول و معيوب مي شوند. درد آور اين است كه با وجود اين همه تلفات، ضايعات و ويراني دولت فقط با نشر پيامي و پيغامي ابراز تأسف مي كند و فراتر از اين كاري از پيش برده نه مي تواند.

از اين ها هم كه چشم پوشي كنيم. آقاي كرزي در حدي ناتوان و بيچاره شده است كه ديگر محال است انتظاري از او داشته باشيم.

زيرا او در ركاب خود افرادي را انتخاب كرده و گماشته است كه كاهل تر از خود و ناكار تر از يكديگر اند.

 

وقوع حادثه ي صبح 27 جوزاي 1386 در مركز شهر كابل، نزديك به مركز فرماندهي عمومي كابل و در اتوبوس حامل افسران وزارت امور داخله يك بار ديگر به اين امر صحه مي گذارد كه ملت

دچار منجلابي اند از شدت هوس هاي قدرت و عظمت گروهي كه نه كاري از پيش برده مي توانند و نه كنار مي روند تا راه را براي كساني كه با آگاهي هاي مسلكي در جامعه حضور دارند باز نمايند و همچو مانعي كه بود شان هيچ گاه به نفع ملت نيست در مقابل ملت قرار نه گيرند و ملت را قرباني تخيلات خود نه كنند.

حادثه و فضاي بازمانده از حادثه نشان مي هد كه كار گذاري بمب از قبل در سرويس صورت گرفته است و هيچ گاه يك حمله ي انتحاري نه بوده.

وزارت امور داخله با مديريت ضعيف و پاسيف آقاي ضرار چنان زبون و نا توان است كه ديگر آدم به تصميمي مي رسد تا به باور هاي خود از نظامي كه خود امنيت اش را گرفته نه مي تواند نقطه اي پايان دهد. طبعيتاً هم وقتي انفجار در داخل بس از اثر منفجر شدن بمب جا به جا شده رخ مي دهد و همه سرنشينان آن را كه كارمندان يك نهاد امنيتي يعني وزارت داخله مي باشند و آن هم مركز تعليمي يا اكادمي پليس به شهادت مي رساند بار ديگر مي رساند كه رهبري وزارت داخله، مسؤولين برگزيده شده توسط اين رهبري در اين نهاد دست اندركاران عرصه ي امنيتي در دستگاه مربوط فقط افراد نابابي اند كه بايد به زندان ها باشند و جواب اين همه بيداد عليه ملت را بدهند. چي گونه امكان دارد در داخل بسي كه متعلق به وزارت امور داخله است. بمب جا به جا شود و مسئوولين بي خبر باشند؟ حسرتا به اين مسؤولين!!!

اين عالي جناب ها كه از ماحول و اطراف خود خبر نه دارند، پلان هاي تدابيري و كنترولي نه دارند، توان جلوگيري از نفوذ دشمن در صفوف خود و ادارات خود را نه دارند و گذشته از آن همت كشف مسايل مربوط به يك چنين جنايت بزرگ را نه دارند چي جوابي به ملت خواهند داشت؟ و آيا بررسي هاي بعدي نشان نه خواهد داد كه مواد مركبي اين انفجار را هم از ديپو هاي خود وزارت داخله در اختيار عاملين و فاعلين اين فاجعه قرار نه داده باشند؟ هر احتمالي امكان پذير است. زيرا نه وزير داخله آقاي ضرار و نه هم ساير مسؤولين آن در پي خدمت به ملت اند بلكه براي خدمت خود، فاميل، اقارب و خانواده هاي شان مي انديشند. تا آن جا كه دشمن در عمق شان نفوذ مي كند و از خود شان بر عليه خود شان استفاده مي كند.

حوادث پي هم، انفجارات، انتحارات، بمب گذاري ها، ايجاد شگاف در ادارات امنيتي و استفاده از آن توسط دشمن، ضعف امور استخباراتي و كشفي در جلوگيري به موقع از پلان هاي دشمنانه، ضعف ادارات در جلب همكاري مردم (بيشتر علل عدم همكاري مردم هم در موجوديت اداره ي آلوده به فساد و خود كامه يي است كه نهاد هاي امنيتي با جبر عليه مردم رفتار مي كنند.) بيان روشن ناتواني رهبري نهاد هاي امنيتي به صورت مجموع و وزارت امور داخله به صورت خاص است.

آقاي كرزي! نه مي دانم بيش از اين چي انتظاري داريد؟ و چرا؟ تصميم به گماشتن يك وزير با تدابير در وزارت امور داخله نه مي گيريد. بيائيد و افغانستان را به عراق و كابل را به بغداد تبديل نه كنيد ديگر اينجا و آنجا از طالبي كه نه با ملت و نه با شما سر آشتي نه دارد سخن نه گوئيد و ناتواني خود را به آن ها بازگو نه كنيد. از قوت و صلابت ملت حرف بزنيد. در تشكيلات تان تجديد نظر كنيد، در عمل كرد تان قاطع باشيد، سطح بازپرس را بلند ببريد، به خاطر دفاع از شخص، اين و آن امور دولت را به سكته گي مواجه نه كنيد، بيشتر به ملت بيانديشيد تا به شخص. مي دانم كه هر يك از اعضاي كابينه ي شما يك حامي يي خارجي دارد و شما را در چالش قرار مي دهد. اما در تصميم گيري مصلحت ملي را مدنظر بگيريد. بي تفاوتي شما نسبت شهادت هموطنان درست به آني مي مانند كه گويي اصلاً مسؤوليتي نه شرعي، نه اجتماعي، نه افغاني و اسلامي ندارد. انسان عادي يي كه هيچ مسؤوليت نه دارد، مسؤوليت اخلاقي خود را در برابر اجتماع و ملت مي داند. اما شما آگاهانه از آن طفره مي رويد. هميشه در دفاع از اشخاصي كه آن ها را به اشكال مختلف مستحق يا نا مستحق بر گزيده ايد ولو بي سواد هم باشند يا نه باشند قضيه ي شان به شما مرتبط باشد يا نه باشد با شتاب بر ديگران حمله مي كنيد و فرمان لشكر كشي مي دهيد. ولي در مورد حوادث غمگين در كشور ساعت ها بي تفاوت مي مانيد و بعداً يك پيام مي دهيد و تأسف مي كنيد.

بهتر مي بود با توجه به وضع آشفته و اسف بار و گسترده گي تلفات انفجار مهيب امروز 27 جوزا را روز ماتم ملي اعلان مي كرديد و حداقل چهره ي غمگين شهر را در رسانه هاي تصويري و صوتي و در عملكرد هاي دولتي تجلي مي داديد، جلسة اضطراري داير مي كرديد و تصاميم عاقلانه مي گرفتيد، عاملين و كساني را كه در وظايف شان غفلت كرده اند مجازات مي نموديد و سري هم به شفاخانه هاي مي زديد حتا به محل حادثه تشريف فرما مي شديد تا ملت مي دانست كه شما هم واقعاً رئيس جمهور منتخب هستيد.

شما يك ماه اخير را مورد مطالعه قرار بدهيد و آن گاه به اطرافيان تان بفهمانيد كه به  شما مشوره هاي سودمند بدهند، در انجام كار هاي سپرده شده به خود سعي جدي نمايند. امور ديگران را به مخاطره نياندازند، از مناسبات سليقه يي، قومي، مليتي، سياسي و سمتي بگذرند هر كس در هر كجا است و مربوط هر گروهي است فقط به ملت بيانديشد و راه بيرون رفت ملت و افغانستان را از اين منجلاب غم آفرين جستجو كند.

و اگر شما تصميم اصلاح در كابينه را نه گيريد و سطح بازپرس و مسؤوليت پذيري را بالا نه بريد، افغانستان شمول فكر نه كنيد زيرا شما رئيس جمهور افغانستان هستيد نه مدافع منافع يك قوم يا يك شخص خاص از اين يا آن منطقه ي افغانستان پس آن گاه معلوم است كه آگاهانه به شهادت ملت تن در داده ايد.

و آن گاه ملت را چاره يي نيست جز تحمل ظلمت شب هاي حكومت هاي شما.

 

در اين شب سياهم گم گشت راه مقصود

از گوشه اي برون آي اي كوكب هدايت

از هر طرف كه رفتم جز وحشت ام نيفزود

زنهار از اين بيابان وين راه بي نهايت

 

 


بالا
 
بازگشت