محمداسحاق فياض
سومالي، تراژدي عصبيت هاي قومي و قبيله اي
محمد اسحاق فياض
Mif_1967@yahoo.com
شاخ آفريقا بارديگر گرفتار نبردهاي خونين شده است. قرار گزارش ها در نبرد هايي كه ميان نيروهاي اتيوپايي و دولتي سومالي به رهبري عبداللهي يوسف از يك طرف و شورشيان مخالف دولت موسم به محاكم اسلامي از سوي ديگر رخ داه است صدها نفر كشته شده است. اين در گيري ها چهار روز است كه ادامه دارد. گفته مي شود دراين درگيري ها تنها 200 نفر از نيروهاي محاكم اسلامي كشته شده است، اما شاهدان عيني در موگاديشو مي گويند، بيش از صدها غيرنظامي بر اثر اين نبردها جان باخته و لاشههاي بسياري خيابانهاي پايتخت سومالي را پر کردهاست. شمار دقيق قربانيان اين درگيريها هنوزدقيق معلوم نيست. هم چنين در اين برد ها اولين سرباز حافظ صلح آفريقا نيز كشته شده است.
نيروهاي حافظ صلح در روزهاي پاياني سال گذشته در سومالي مستقر شدند، اين تصميم زماني اتخاذ شد كه در ماه سپتمبر سال گذشته نيروهاي اتيوپايي وارد خاك سومالي گرديد و از زمين و هوا نيروهاي محاكم اسلامي را هدف قرار داد، درنتيجه نيروهاي محاكم اسلامي از پايتخت موگاديشو بيرون رانده شدند و به دنبال آن نيروهاي آمريكايي نيز اين نيروها را هنگام فرار مورد هدف هوايي قرارداد. اما نيروهاي محاكم اسلامي هشدار داده بود كه به نبرد با دولت سومالي و نيروهاي اتيوپايي ادامه مي دهد و اين بار حملات انتحاري را عليه نيروهاي اتيوپايي نيز روي دست خواهد گرفت، دراين نبردهاي اخير اولين حمله انتحاري بالاي نيروهاي اتيوپيايي انجام شد كه در آن نلفاتي به اين نيروها وارد نگرديد، اما در مين گذاري و كمين بيست تن ازسربازان اتيوپايي كشته شدند. وضعيت زماني در روز هاي اخير بحراني شد كه نيروهاي محاكم اسلامي بار ديگر خمله به پاي تخت را از سر گرفتند و در گيري هاي خونين در موگاديشو آغاز شد و بار ديگراين بحران چندين ساله را در شاخ آفريقا تشديد كرد.
سومالي از نظر موقعيت جغرافيايي در شاخ آفريقا قرار دارد و در شرق آفريقا واقع است و در مجاورت خليج عدن و اقيانوس هند قرار گرفته و با کشورهای جيبوتی، اتيوپی و کنيا همسايه است و حدود 5/8 ميليون جمعيت دارد. اکثر مردم سومالی مسلمان هستند و بيشتر آنان به يک قوميت واحد تعلق دارند، اما وابستگی و رقابت های شديد قبيله ای باعث ادامه جنگ داخلی در آن کشورشده است. سومالی در سال 1960 باادغام دو مستعمره متعلق به بريتانيا و ايتاليا به عنوان يک کشور مستقل اعلام موجوديت کرد. حكومت مستبد احمد زياد باره سبب شده شده بود كه تا فرصت هر گونه آشوبهاي قبيله اي و استقلال خواهي ميان قبايل از ميان برود و اين كشور تا سال 1991 همچنان يك پارچه و بدون بحران باقي بماند، بحران زماني در اين كشور آغاز گرديد كه نيروهاي برخي از قبايل كه ادعاي استقلال داشتند حكومت احمد زياد باره را در سال 1991 ساقط كردند، در اين سال يك دولت انتقالي به رياست عبداللهي يوسف احمد از نيروهاي مخالف و مبارز بر ضد ديكتاتوري زيادباره به وجود آمد اما دامنه اختلافات قبيله اي در درون اين دولت نيز نفوذ كرد و نتوانست قوانين دولتي را درسراسرخاك سومالي پياده كند و جنگ هاي داخلي ميان قبايل استقلال طلب و نيمه خود مختار ادامه پيداكرد. در پي كشتار و تلفات سنگيني كه بر مردم عادي وارد شد ساز مان ملل دخالت كرد، تا بحران داخلي را دراين كشور مهار كند و بين جنگ سالاران متخاصم ميانجيگری نمايد،اما به دليل تلفاتی که به کارکنان سازمان ملل وارد آمد اين سازمان در سال 1995 اين کشور را ترک نمود و بحران همچنان ادامه پيدا كرد. در چنين وضعيتي جنبش محاكم اسلامي نضج گرفت و با شعار آزادي و استقلال سومالي وارد صحنه شد. تشكل محاكم اسلامي در واقع شبكه اي از ۱۱ دادگاه اسلامي در سومالي است كه در مقابله با جنگ سالاران كه خود را «اتحاد ضدترور» مي نامند شكل گرفت. نفوذ تشكيلات محاكم اسلامي به تدريج دامنه گرفت و مرزهاي اقتدار آن به« بايدوآ» مركزدولت انتقالي رسيد. رهبران اين جنبش شيخ شريف ، شيخ احمد و شيخ اويس هستند كه انديشه سلفي گري دارند واز سوي عربستان حمايت مي شوند. غربي هاادعادارند كه اين جنبش با القاعده رابطه دارد . حتي آمريكايي ها مدعي شده است كه بسياري از افراد اين تشكل با القاعده در ارتباط هستند و بمب گذاري در سفارتخانه هاي آمريكا در تانزانيا و كنيا در دهه نود را به اين جريان ها نسبت مي دهند.با تصرف بايدوا توسط محاكم اسلامي، سومالي عملا به كشوربدون حكومت تبديل گريديد. سال 2003 اوج در گيري هاي خونين در سومالي است، نيروهاي جنگ سالار كه خود را نيروهاي ضد ترور مي نمامند آدم ربايي و دستگيري طرفداران محاكم اسلامي را در موگاديشو به حد اعلي رساند از جمله عبدالقادر، شاگرد شيخ شريف ربوده شد. شريف از اين كه اين اتفاق در منطقه طايفه اي او رخ داده بود به خشم آمد و هواداران شيخ نبرد سنگيني با جنگ سالاران موگاديشو(اتحاد ضدترور) را آغاز كردند كه اين درگيري هاي خونين در نهايت به سقوط موگاديشو بدست محاكم اسلامي منجر شد.
سر انجام در سال ۲۰۰۴ پس از گفت وگوهاي فراوان در كنيا، دولت انتقالي به وجود آمد، و اين بارعبداللهي يوسف احمد به عنوان رئيس جمهور نقش رسمي در ساختار سياسي سومالي پيدا كرد. دولت او مورد حمايت سازمان ملل، اتحاديه آفريقا و آمريكا قرار گرفت، اما محاكم اسلامي هرگز موجوديت آن را قبول نكرد وادعا نمود كه در زمان گفت وگوهاي سازش در كنيا، كشور ميزبان به نفع نيروهاي مقابل ( جنگسالاران يا اتحاد ضد ترور)ميانجيگري كرده است و اين حمايت ها به دليل روابط نزديك يوسف با كنيا در دوران ۱۳ ساله رياست جمهوري اش قبل از به نتيجه رسيدن گفتگوها بوده است.
دراوايل ماه دسمبر سال 2006حدود 15 تا 20 هزار نيروي اتيوپيايي وارد خاك سومالي گرديد و درگيري هاي پراكنده اي را با نيروهاي محاكم اسلامي آغاز كردند، اين درگيري ها آرام آرام گسترش يافت. محاكم اسلامي كه طي شش ماه موگاديشو را به تصرف آورده بود، با حملات هوايي و زميني اتيوپي مواجه شد و دوفرودگاه سومالي را بمباران كرد و نيروهاي زميني اتيوپي در كنار اتحاد ضد ترور نيروهاي محاكم اسلامي را از شهر موگاديشو بيرون راندند و دولت در تبعيد يوسف احمد بار ديگر در موگاديشو مستقرشد.
اكنون پس از چند ماه نيروهاي محاكم اسلامي بار ديگر تجديد قواكردند و برمواضع دولت سومالي و نيروهاي اتيوپيايي درموگاديشو حمله كرده اند. هر چند در گيري ها پس از چهار روز خونين كاهش پيداكرده است، نيروهاي اسلام گرايان به كلي از شهررانده نشده اند و در حاشيه شهر نيروهاي شان پراكنده است. اين وضعيت نشان مي دهد كه نيروهاي اتيوپايي و بدنبال آن نيروهاي صلح بان آفريقا هيچ كدام نتوانستند امنيت و ثبات را در اين كشور فقير و جنگ زده باز گرداند. اكنون نيروهاي اتيوپيايي خود بر پيچيدگي بحران در شاخ آفريقا افزوده است و مردم سومالي به آنان به عنوان نيروهاي اشغالگر مي نگرند.اما از طرف ديگر به دليل ادامه خشونت ها اسلام گرايان نيزموضع افراطي و بدور از منطق اتخاذ نموده و اكنون از روشي پيروي مي كنند كه تروريسم در افغانستان و عراق انجام مي دهند و جان افراد بيگناه را به خطر مي اندازند. روي آوردن اين گروه به عمليات هاي انتحاري، بمب گذاري و ترور روش هاي تروريستي است كه اين نيروها در پيش گرفته اند. طبيعي است كه اين موضع كه با احساسات و عصبيت هاي قبيله اي همراه است وهرگزبا روش مبارزاتي اسلام سازگاري ندارد و جز خشونت و ريختن خون انسانهاي بي گناه نتيجه ديگري دربرنخواهد داشت. به همين دليل نبرد ها در موگاديشو نه ملي و نه اسلامي است، بلكه رقابت ها و عصبيت هاي قومي اين كشور فقير را به بحران نا امني و تلفات گسترده انسان هاي بي گناه تبديل كرده است.