افغانستان در سالي كه گذشت
محمد اسحاق فیاض
افغانستان در سال گذشته بحراني ترين روزهاي خود را پس از استقرار نظام دموكراسي در اين كشور تجربه كرد. سال گذشته سال ظهور پر قدرت طالبان در عرصه نظامي بود، آشوبهاي خونيني كه در جنوب كشور اتفاق افتاد و حملات انتحاري گسترده، افغانستان را بار ديگر به يك كشور آشوب زده و ناامن تبديل كرد. در سايه اين ناامني ها كشت ترياك و توليد مواد مخدر و قاچاق آن به شدت افزايش يافت. در زمينه توسعه و انكشاف سير قهقرايي پيدا كرد و فساد اداري موقعيت دولت افغانستان را در دنيا پايين آورد.
اگر بخواهيم وضعيت دولت افغانستان را در سال گذشته به ارزيابي بگيريم در عنوانهاي زير قابل بررسي است:
1- عرصه توسعه و انكشاف
در سال 385 1 افغانستان كمترين بهره را از توسعه و انكشاف نسبت به چهار سال گذشته داشت، در اين سال هيچ پروژه قابل توجه و بنيادي به بهره برداري نرسيد، هرچند كه دفتر رياست جمهوري، آمار بلندبالايي از فعاليت هاي خود را در سال گذشته منتشر كرده است كه در آخرين شماره سال گذشته روزنامه انيس به چاپ رسيده است. اين آمار نشان مي دهد كه اين پروژه ها جزئي و اندك است و هيچ پروژه بنيادي كه ضامن توسعه زير ساختها و زيربناي اقتصادي و صنعتي افغانستان باشد وجود ندارد. تسهيلات اندك روستايي و شهري فقط مي تواند مشكلات روزمره مردم را در اين كشور آسان سازد؛ اما نميتواند تحول بنيادي در اين سرزمين ايجاد نمايد. افغانستان كشوري است كه نياز اساسي به توسعه بنيادي دارد، تا زمانيكه پايه سنگ توسعه صنعت در افغانستان به صورت اساسي ايجاد نگردد و پروژههاي بنيادي در اين كشور به بهرهبرداري نرسد، مردم افغانستان نميتوانند تحول قابل توجهي را در عرصه صنعت و اقتصاد شاهد باشد.
توسعه بنيادي در افغانستان، شامل راههاي ارتباطي، برق، مهار آبهاي سرگرداني كه به صورت رايگان به سوي كشورهاي همسايه سرازير مي گردد و طرح جامع كشاورزي يا زراعت صنعتي و استخراج علمي و اصولي از معادن مي شود. در واقع در افغانستان هيچ يك از اين فاكتورها تاكنون تحقق نيافته است. طرح سرك حلقوي و توسعه سرك در مناطق مركزي چند سال است كه از آن سخن گفته مي شود، اما تاكنون درصد اندكي از آن پروژه عظيم به بهرهبرداري رسيده است. سرك قندهار-هرات قرار بود در سال گذشته به بهرهبرداري برسد و كار چندين پروژه سركسازي ديگر آغاز گردد، اما ناامني هاي جنوب سبب شد كه 150 كيلومتر از سرك قندهار-هرات اعمار نشده رها گردد و تركها بدون اينكه پروژه را به اتمام برسانند، آن را رها كردند. طبق پلان هاي توسعوي دولت قرار بود كه كار سرك هرات-فارياب نيز در سال گذشته آغاز شود ولي هنوز مشخص نيست كه كدام كشور ساخت آن را به عهده مي گيرد. ساخت سرك ميدان شهر-باميان در روزهاي پاييزي سال گذشته آغاز شد، اما خطراتي كه جان مهندسان چيني را در دره ميدان تهديد مي كرد، هيچ كار قابل ملاحظهاي را انجام ندادند. توسعه ميدان هوايي كابل هنوز در دست طرح است و فقط هزينه آن تاكنون برآورد شده است.
انرژي برق شاهرگ حياتي توسعه به شمار ميرود، قرار بود تا پايان در سال گذشته برق وارداتي از كشورهاي ازبكستان و تركمنستان به كابل برسد و شهر كابل از خاموشي بيرون آمده و كارخانههاي توليدي در اطراف شهر شروع به كار نمايند تا بخشي كوچكي از بحران بيكاري موجود در كشور كاسته شود، اما متأسفانه تاكنون پايههاي نصب شده اين پروژه هنوز از دامنه كوههاي هندوكش به طرف كابل سرازير نگرديده است. در حاليكه افغانستان شديداًبه آب كشاورزي، آشاميدني و توليدي برق آبي نياز دارد در طول چهار سال هيچ بند جديدي احداث نگرديد، در سال گذشته فقط طرحهايي در اين مورد داده شد. اما كار آن عملاً آغاز نگرديده است، در مورد توسعه شهري و بهينهسازي و نوسازي خيابانها و بلوارها در شهرهاي بزرگ افغانستان دستآورد قابل توجهي وجود نداشته است، بهعنوان مثال نمونه عيني از اين گونه توسعه را ميتوان در بلوار دشت برچي ملاحظه كرد، پارسال بخشي از اين بلوار از ميدان شهيد مزاري تا پل خشك افتتاح گرديد، در حاليكه ساخت اين بلوار هنوز ادامه دارد اما بعد از چند ماه قير اين سرك ويران گرديده و پر از چالههاي كوچك و بزرگ شده است. بلوار كوته سنگي تا كمپني يك سال است كه منتظر قيرريزي است، اما هنوز موترها در ميان انبوه گرد و خاك گم مي شوند.
البته در سال گذشته توسعه اندكي در زمينه مخابرات صورت گرفت، شركت اريبا به فعاليت آغاز كرد و مقدمات فعاليت شركت الاتصال عربستان نيز آغاز شده است، اما نكتة اساسي كه وزارت مخابرات بايد توجه نمايد اين است كه به اين شركت ها فشار وارد كند تا خدمات سرويسدهي خود را روز به روز توسعه دهد، نه اينكه به تعداد شركتها بيافزايد. انتظار مردم اين بود كه با گسترش شركت هاي مخابراتي ميزان خدمات شركتها افزايش پيدا خواهد كرد، ولي نه تنها اين انتظار برآورده گرديد، بلكه شبكه مخابراتي موبايل روشن كه فعالترين شركت خود را در اين عرصه ميداند، چند ماه ميشود كه بدترين سرويسدهي را دارد، از خارج كشور به سختي از طريق اين شبكه ارتباط برقرار ميشود و حتي در شهر كابل از آنتندهي مناسب برخوردار نيست، مثلاً در بسياري از نقاط دشت برچي شبكه روشن آنتندهي مناسب ندارد.
مهمترين دستاورد افغانستان در سال گذشته در زمينه توسعه و انكشاف، كنفرانس لندن بود. اين كنفرانس نشان داد كه كشورهاي جهان هنوزهم به تعهدات خود نسبت به توسعه و ثبات افغانستان پايدار هستند. در گزارش دفتر سخنگوي رياست جمهوري آمده است: «تشكيل كنفرانس لندن با شركت بيش از هفتاد كشور و نهادهاي جهاني، دستآورد بزرگي براي دولت جمهوري اسلامي افغانستان در سال 2006 بود. در كنفرانس لندن وعده كمك بيش از ده ميليارد دالر به افغانستان داده شد. در اين كنفرانس همچنان توافقنامه «افغانستان» به امضا رسيد. در اين توافقنامه كشورهاي اشتراك كننده تعهد كردند تا طي پنج سال آينده در تأمين امنيت، مبارزه با تروريزم، مواد مخدر، مبارزه با قاچاق، بازسازي، معارف، زراعت، خطوط مواصلاتي، تقويت اردو و پوليس ملي، تأمين انرژي و ديگر عرصه افغانستان را ياري رسانند»(1))
اين ميزان كمك و تعهداتي كه در توافقنامه افغانستان صورت گرفته قابل توجه است؛ اما نكتهاي را كه بايد بهعنوان يك هشدار به دولت افغانستان مطرح كرد، رشد سريع و سرسامآور جمعيت و نفوس در افغانستان است كه اگر رشد جمعيت با ميزان توسعه افغانستان هماهنگ نگردد، ممكن است يك فاجعه انساني را در آينده به وجود آورد. سازمان ملل در آغاز سال 2007 اعلام كرده است تا 43 سال آينده جمعيت افغانستان سه برابر خواهد شد و به 90 ميليون نفر خواهد رسيد، افغانستان كشوري است كه در كنار يكي از كشورهاي آفريقايي، مقام اول را از نظر رشد جمعيت در جهان دارد(2)، از آمار سازمان ملل چنين بر ميآيد كه به جمعيت افغانستان هرسال بيش از يك و نيم ميليون نفر افزوده خواهد شد. در حاليكه دولت افغانستان پاسخگوي نيازمنديهاي 30 ميليون جمعيت فعلي كشور نيست، چگونه ميتواند نيازمندي يك و نيم ميليون نفر ديگر را كه در طي هر سال افزايش مييابد برآورده سازد. متأسفانه وزارت امور زنان و وزارت صحت عامه هيچ برنامهاي را در مورد تنظيم خانواده و راهنمايي كنترل جمعيت در شهرها و روستاها روي دست ندارد و اگر در اين زمينه غفلتي صورت گيرد، ممكن است افغانستان در آينده به بزرگترين بحران ناتواني كنترل جمعيت مواجه شود.
2- عرصه فرهنگي
سال گذشته افغانستان در عرصه فرهنگي چنان بد عمل كرده است كه برخي از ژورناليستها آن را « سال قهقراي فرهنگي» در كشور نام نهادهاند. سانسور شديد رسانهها و مطبوعات از طريق فشارهاي گوناگون، كج سليقگي فرهنگي، مانع تراشي در راستاي توسعه فرهنگي، معامله با خبرنگاران و افزايش آمار تلفات خبرنگاران، دستآورد فرهنگي سال گذشته است. با آنكه در افغانستان 18 كانال تلويزيوني مجوز دريافت كردهاست و كمتر از نصف آن تاكنون نشرات دارند، اما از نظر كيفيت توليد برنامه هاكاملاً سير نزولي به خود گرفته است. در سال گذشته برنامههاي تلويزيوني كه توسط خود افغانها ساخته شدهباشد و بينندگان زيادي را به سوي خود جلب كردهباشد و از نظر هنري حرفي براي گفتن داشتهباشد، اصلاًَ وجود نداشته و يا چنان انگشتشمار بوده كه از يادها رفتهاست. تحولي كه در تلويزيون ملي بوجود آمده بود و بينندگان آن اميد رشد كيفي برنامه هاي اين تلويزيون را داشتند، بار ديگر به يك عقب گرد تأسفبار دچار گرديد و كارمندان و هنرمندان فعال آن اخراج شدند.مد شدن دوبله فيلمها و سريالهاي هندي در تلويزيونهاي خصوصي، ناخودآگاه فرهنگها و آداب و رسومي را در ميان مردم تبليغ ميكنند كه با عنعنات ملي و فرهنگي و مذهبي مردم بيگانه است و در واقع اين نوع سريالها مردم را به سوي ابتذال فرهنگي ميكشانند.
متأسفانه در پايان سال، معامله غمانگيز با ارزشهاي خبرنگاري و ژورناليزم شد و دست دشمن را براي به اسارت گرفتن ژورناليستها باز گذاشت و انگيزه تروريستها را براي ربودن و اسارت خبرنگاران چند برابر كرد. معامله خبرنگار ربوده شده ايتاليايي با 5 تن از زندانيان طالبان كه از افراد بلندپايه اين گروه بودند، اين انگيزه را براي طالبان تقويت كرد كه در سايه به اسارت گرفتن و اختطاف خبرنگاران ميتوان بزرگترين راه معامله با دولت افغانستان و ناتو انجام داد. در اين معامله ناعادلانه چنان ارزشهاي انساني خبرنگاري زير پا گذاشته شده كه هيچ تلاشي براي آزادي مترجم افغاني خبرنگار ايتاليايي صورت نگرفت و او هنوزهم در بند طالبان اسير است. گويا او از حقوق خبرنگاري برخوردار نيست و ارزش انساني ندارد. اينگونه معامله نشان ميدهد كه ارزشهاي انسان و حقوق بشر نسبت به افراد خارجي و افغاني فرق ميكند، كرامت انساني و حقوق بشري يك خبرنگار يا مترجم افغاني به مراتب نسبت به ژورناليست خارجي از نظر دولت افغانستان و وزارت فرهنگ و اطلاعات، پايين است و اين تفاوت در ارزش و كرامت انساني چنان است كه مترجم افغاني ارزش معامله با زندانيان طالب را ندارد، اما يك خبرنگار خارجي چنان ارزش دارد كه با 5 تن از سران بلندپايه طالبان معامله مي گردد.
3- عرصه نظامي
در عرصه نظامي، سال گذشته سال ظهور مجدد طالبان بود و بحرانيترين وضعيت را در جنوب و جنوب شرق افغانستان آفريد. درگيريها و شورشها در سال گذشته از ولايت هلمند آغاز گرديد و به دنبال آن در ولايات ننگرهار، قندهار، ارزگان، فراه و نيمروز نيز سرايت كرد، چندين ولسوالي مدتها در اختيار طالبان بود، اما شغل درگيريها در ولسوالي هاي موسي قلعه و سنگين ولايت هلمند و پنجوايي و ژيري ولايت قندهار به شمار مي رفت.
بر اساس گزارش خبرگزاري ايرنا كه از منابع نيروهاي ائتلاف و ناتو دريافت كردهاست در 9 ماه بهار، تابستان و پاييز سال گذشته در هر ماه بيش از 600 حمله عليه نيروهاي دولتي افغانستان و نيروهاي بينالمللي صورت گرفته است و طي همين مدت بيش از 110 حمله انتحاري در نقاط مختلف افغانستان در سال گذشته اتفاق افتاده كه افراد بي گناه بيشترين تلفات را داشتهاست، حدود 300 غير نظامي و فقط 20 نظامي داخلي و يا خارجي در جريان حملات انتحاري به قتل رسيدهاند(3)
آنچه از تحولات سال گذشته بدست ميآيد اين است كه شورشها و حملات طالبان جهت ايجاد ناامني و بحران در ولايات جنوبي، ارتباط تنگاتنگ با زمان و فصل كشت، برداشت و توليد مواد مخدر دارد و نيروهاي طالبان و مافياي بينالمللي مواد مخدر در افغانستان همكاري پيچيدهاي با يك ديگر دارند. درست با آغاز كشت خشخاش ناآراميها و شورشها در جنوب آغاز مي گردد. اين وضعيت ادامه دارد تا شيره خشخاش به مواد مخدر تبديل گردد و بعد از آن منطقه دوباره امن ميگردد. بازي نظامي در جنوب چنان پيچيده است كه از اين بازي طالبان، القاعده، سران مافياي بينالمللي مواد مخدر، عوامل و بزرگان دولتي كه با مافياي مواد مخدر دست دارند و كشورهاي همسايه افغانستان، از آن نفع مي برند، به همين دليل تعامل منافع سبب گرديده است كه بازي پيچيده نظامي در جنوب ادامه پيدا كند، چنانچه عملياتهاي گسترده عقاب، اژدهاي هزار سر و چندين عملياتي از اين قبيل در سال گذشته نتوانست امنيت را در جنوب و جنوبشرق تأمين نمايد، عمليات آشيل نيز كه در روزهاي پاياني سال گذشته آغاز گرديد و تاكنون هم ادامه دراد، راه به جايي نبردهاست.
تحول ديگر نظامي، افزايش نيرو و اختيارات ناتو در افغانستان بود، نيروهاي ائتلاف در قالب ناتو ادغام شدند و ناتو مسؤوليت جنگ و عمليات با شورشيان را به عهده گرفتند. 119 هزار سرباز بينالمللي و افغان در سراسر افغانستان در حال اجراي عمليات نظامي عليه شورشيان هستند. اما با همه اين تلاشها نتوانسته است جنوب افغانستان را امن سازند و با آنكه ناتو و نيروهاي آمريكا بارها اعلام كردهاست كه مناطق و پايگاههاي طالبان و القاعده را در خاك پاكستان بمباران ميكند، اما تاكنون نيروهاي ناتو و آمريكايي هيچ قدمي را در اين راستا بر نداشته اند و ناخود آگاه تسليم بازي هاي دو پهلوي پاكستان گرديدهاند.
4- عرصه سياسي
پس از استقرار نظام دموكراسي در افغانستان، موقعيت بينالمللي و داخلي دولت افغانستان هرساله بهتر مي گرديد، بخصوص انتخابات رياست جمهوري، پارلمان و شوراهاي ولايتي پرستيژ سياسي دولت افغانستان را در سطح بين الملل و نيز داخل كشور بسيار بالا برد. با توجه به پيشينه موقعيت سياسي دولت هاي افغانستان در گذشته، در طي 4 سال گذشته دولت افغانستان از بالاترين موقعيت و پرستيژ سياسي در جهان و داخل كشور برخوردار بود، سفرهاي متعدد حامد كرزي رييس جمهور افغانستان و سفرهاي رؤساي جمهور و نخست وزيران كشورهاي جهان و ديگر مقامات و نهادهاي بينالمللي نشان ميداد كه دولت افغانستان تا چه ميزان اهميت و موقعيت سياسي و شهرت جهاني بالايي برخوردار است.
اما اين موقعيت در سال گذشته سير نزولي خود را آغاز كرد. دو عامل نقش اساسي در اين سير نزولي داشت. اولين عامل رشد فزاينده گروه طالبان بود كه به سرعت توانست تشكيلات خود را سامان بدهد و بخش هاي وسيعي از جنوب و جنوب شرق را به تصرف خود در آورد، اين حركت ضعف و ناتواني دولت و نيروهاي خارجي را در افغانستان آشكار ساخت و نشان داد كه دولت افغانستان در درون خود از چه مشكلات و ضعف مديريتي برخوردار است و طرحي فراروي خود براي بهبود وضعيت امنيتي ندارد. نكته ديگري كه از حركت مجدد طالبان، آشكار شد دلسردي و رويگرداني درصد بالاي مردم از دولت آقاي كرزي بود، زيرا حضور طالبان در جنوب و تظاهرات كه در كابل و چند شهر شمال كشور در سال گذشته رخ داد، نشان از بي مهري و مخالت عمومي مردم نسبت به دولت بود. عامل دومي كه موقعيت دولت افغانستان را به شدت پايين آورد، گسترش فساد اداري در درون دولت بود. جريان فساد اداري به اندازهاي گسترش يافت و غير قابل مهار گرديد كه حتي موجب هشدارها و اعتراضات بين المللي گرديد و دولت افغانستان در يك حركت نمايشي كميسيون عالي مبارزه با فساد اداري را بوجود آورد كه در آن افراد بلند رتبه دولتي عضويت داشت و شخص جديدي را در ثارنوالي كشور به پارلمان معرفي كرد. ثارنوال جديد نيز با تمام بوق و كرناي كه راه انداخت، هيچ گام مثبتي در اين راستا برداشته نتوانست و بزرگاني كه غرق در فساد اداري و رشوهستاني بودند، در پنجه قانون سپرده نشد.
اين دو عامل سبب شد كه موقعيت سياسي و بينالمللي دولت افغانستان به شدت تنزل نمايد و دولت افغانستان پرستيژ سابق را در عرصه بين نداشته باشد.
سردي روابط سياسي دولت افغانستان با همسايگان، بويژه پاكستان و ايران تحول ديگر سياسي در عرصه بين الملي در سال گذشته به شمار ميرود. روابط سياسي ميان افغانستان و پاكستان به يك تنش سياسي مبدل گرديد با آنكه در سال گذشته حامد كرزي به اسلام آباد سفر كرد و پرويز مشرف، رييس جمهور و شوكت عزيز نخست وزير پاكستان به كابل آمدند و چندين هيئت سياسي در سطح وزارت خارجه ميان پايتختهاي دو كشور رفت و آمد كردند، اما از تنش سياسي ميان دو كشور كاسته نگرديد، عامل اصلي تنش، رشد فزاينده گروه طالبان و القاعده در داخل خاك پاكستان بود. آنان با سازمان دهي مجدد، پس از آموزش و تعليمات نظامي در داخل خاك اين كشور تجهيز مي گرديدند و سپس به داخل خاك افغانستان فرستاده شده، مناطق جنوبي و جنوب شرقي را ناامن ميساختند و عملياتهاي انتحاري را در افغانستان انجام ميدادند. پاكستان به دليل ناتواني براي مقابله با جريانهاي تروريستي القاعده و طالبان در خاك خود، هميشه در برابر دولت افغانستان واكنش تند نشان داده و سبب تنش سياسي ميان دو كشور گرديده است. قضيه خط ديورند يكي ديگر از معضلاتي بود طي بيش از 6 دهه بر روابط سياسي ميان دو كشور تأثير گذاشتهاست و يكي از عواملي كه پاكستان نميخواهد بحران در افغانستان فروكش كند لاينحل ماندن اين خط مرزي ميباشد.
تحولات و ناامنيهاي فزاينده در جنوب افغانستان و فشارهاي گسترده بينالمللي عليه پاكستان در قبال كوتاهي اين كشور در مبارزه با تروريزم، سبب شد كه پاكستان در برابر طرح افغانستان كه «جرگه امن منطقهاي» را پيشنهاد كردهبود، طرح «مينگذاري و كشيدن سيم خاردار» را در مرز ميان دو كشور به مرحله اجرا بگذارد، اين طرح با همه مخالفتهاي بينالمللي كه داشت و عليرغم مخالفت افغانستان، در روزهاي پاياني سال گذشته عملاً آغاز گرديد و پاكستان با تعلل در برابر جرگه امن منطقهاي، سعي كرد با كشيدن سيم خاردار در خط مرزي ديورند، حاكميت خود را بر اين خط مرزي تثبيت نمايد. بدين ترتيب سردي روابط به تنش سياسي ميان دو كشور بدل گرديد، طوري كه پاكستان احساس مي كند طرح جرگه امن منطقهاي (كه دولت افغانستان روي آن پافشاري دارد) به طور غير مستقيم حاكميت اين كشور را در مورد اين خط مرزي به مخاطره مي اندازد و اطمينان ندارد كه سران قومي دو طرف خط، منفعت پاكستان و مشروعيت اين خط مرزي را در آينده براي پاكستان به رسميت بشناسد.
نتيجه
آنچه گفته آمديم دستاوردهاي سال گذشته بود كه با ديد نقد گونه بدان نگريسته شد، به همين دليل
1- تنها راه تحول بنيادي در افغانستان در عرصه صنعت و توسعه، توجه به برنامهها و طرحهاي بنيادي در كشور است، تا زمانيكه زيرساختهاي توسعه و پيشرفت در افغانستان استحكام پيدا نكند، هيچ قدمي به سوي مدرنيزه شدن افغانستان نميتوان برداشت. توسعه و بازسازي سركها، توليد برق، مهار آبهاي سرگردان، استخراج اصولي و علمي از معادن افغانستان، پايسنگهاي اصلي توسعه در هر كشوري به شمار مي رود و متأسفانه آنچه بحران بيكاري و نارضايتي عمومي را به وجود آورده اين است كه طي 5 سال گذشته به بنيادهاي اصلي توسعه در افغانستان كمتر توجه شده است.
2- در عرصه فرهنگ و آموزش، تجربه سال گذشته نشان ميدهد كه بايد تغيير و تحول عمده در سال جديددر اين عرصه بوجود آيد، فشارهاي مستقيم و غير مستقيم اعمال سانسور از مطبوعات و رسانهها برچيده شود، وزارت فرهنگ بايد طرح جامعي را براي رشد و ارتقاي كيفي فرهنگ و هنر در جامعه ارايه دهد و براي مقابله با فرهنگهاي وارداتي غربي و هندي به توسعه برنامه هاي جذاب و هنري و تحول فرهنگي در جامعه توجه گردد و بدور از تعصبات قومي، نژادي و .. در برابر انديشه و هنر احترام گذاشته شود. متأسفانه تلويزيون ملي پس از يك آغاز خوب دوباره سير قهقرايي خود را مي پيمايد و وزارت فرهنگ بايد براي ايجاد تحول در اين تلويزيون و نيز طرح جامع و فراگير فرهنگي كه بتواند هويت فرهنگي مردم افغانستان را بازنمايي كند، ارايه نمايد. اگر وزارت فرهنگ در سال جديد مانند سال گذشته دچار ركود و جمود فرهنگي شود به مرور ايام بايد شاهد يك بحران فرهنگي نيز در اين كشور باشيم.
هرچند كه در تعليم و تربيه و آموزش در كشور از يك آمار نسبتاً قابل قبولي برخوردار است و بسياري از روستاهاي افغانستان صاحب مكتب شدهاند. اما بهبود كيفي آموزشي نياز اصلي سيستم آموزشي كشور را تشكيل مي دهد و در سال جديد بايد در اين زمينه توجه جدي بهعمل آيد.
3- مبارزه با تروريزم و تحكيم پايههاي امنيتي كشور، ضرورت اصلي ثبات، عزت و افتخار افغانستان به شمار ميرود، اين مبارزه بدور از آلودگيهاي مواد مخدر و زدبندهاي مافيايي، بايد با اقتدار و دوام دار ادامه يابد، اما آنچه شك و ترديدها را در اين زمينه بر ميانگيزد، پنهانكاري و عدم شفافيت در قبال مبارزه با تروريزم است، هنوز روشن نشدهاست كه چرا هلمند فقط در زمان كشت، پرورش و برداشت ترياك، دچار اشوب ميگردد و بقيه زمانها آرام است؟ هنوز مشخص نيست كه طي بيست روز كه از عمر عمليات آشيل ميگذرد چرا يك قدم پيشروي ندارد و عوامل كندي عمليات در چيست؟ آنچه مردم در اين زمينه انتظار دارد شفافيت در اطلاع رساني و مبارزه قاطعانه با تروريزم و عوامل آن است و اين مبارزه مقدس نبايد فداي منافع و زد و بندهاي مخفي با مفاياي مواد مخدر گردد.
4-اقتدار بينالمللي هر كشور در سايه روابط گسترده سياسي با كشورهاي جهان است. به همين دليل توسعه روابط سياسي با كشورهاي جهان ميتواند موقعيت بينالمللي افغانستان را روز به روز افزايش دهد. جرگه امن منطقهاي كه طرح آن در سال گذشته ريخته شدهاست، يگانه راه معقول سياسي براي حل بحران ناامنيها در جنوب افغانستان ميتواند باشد. جرگه امن منطقهاي يگانه راهكاري است كه خواستهها و نيات و آرزوهاي سران قبايل دوطرف خط ديورند آشكار ميشود و اين مردم نيز حق دارند خواستههاي شانرا بازگو نمايند و مينگذاري و سيمخاردار نميتواند مانع اين خواستهها و آرزوها شود. جلوگيري و مقابله با نفوذ طالبان و القاعده به داخل خاك افغانستان با كشيدن سيم خاردار عملي نميگردد و بهترين راه حل در اين زمينه تعهد، تفاهم و توافق سران قبايل و بزرگان پشتون دوطرف خط ديورند است، در صورت تشكيل اين جرگه آنان خواهند سپرد كه در برابر تروريزم و نيروهاي طالبان و القاعده ايستادگي نمايند و به آنان اجازه فعاليت در دوطرف مرز را ندهند.
منابع:
1-روزنامه انيس 29 حوت 85 شماره 297- فشردهي كاركردهاي دولت افغانستان در سال 1385.
2-روزنامه افغانستان، شماره 154.
سايت خبر ايرنا (خبرگزاري ايران).