بشنو از نی ...
شام پنجشنبه ، هنگاميکه پس از اشتراک در تظاهرات افغانها درين شهر و پس از نشست طولانی با دوستی دريکی ازسواحل بخانه برگشتم ، هموطن گرانقدری از نشريهً وزين « نی » برايم زنگ زدند و مطالبی را مطرح کردند و توضيح خواستند. ايشان گفتند که گزارش سفر اينجانب را خود مطالعه فرموده اند و همچنين ديده اند که اين گزارش دراکثر نشرات داخلی و درتعدادی از سايت های برون مرزی به نشر رسيده است ولی جناب شان در مورد صحت و سقم اين گزارش مبنی براعمال نادرست کارمندان عاليرتبه آريانا ( آتش ، «قوغ » و ... ) و کارمندان اين شرکت در استانبول ، ناکارآمدی ادارهً کرزی و درين مورد که آيا اين گزارش توسط اين حقير فقير نوشته شده ويا اينکه مانند مقالات ارسالی دوستان ، توسط شخص ديگری برايم تهيه و ارسال گرديده واين نادان از برکت و فيض اين گزارش شهرهً آفاق گرديده است ، تشويش داشتند.
نخست بايد خدمت اين دوست عزيز بعرض برسانم که آنچه نوشته ام با احساس مسئوليت نوشته ام نه از روی کينه ، بغض ويا خصومت عليه اين و آن. هرمسافرآريانا ميتواند آنچه را من نوشته ام در جريان مسافرتش درنمايندگی آريانا در گوشه و کنار جهان خود شاهد باشد و درمورد اختلاس آمرين اين اداره و وزارت ترانسپورت و بمحاکمه کشانيدن اين افراد ، از جانب دولت افغانستان از طريق انترپول اقداماتی صورت گرفته است. درمورد کارهايی که درزمان حاکميت کرزی و شرکا صورت گرفته است بايد بگويم که من بحيث يک شخص مسئول و شاهد عينی اين گزارش را نوشته ام و به همين دليل بوده است که اين گزارش انعکاس خوبی در نشرات درون مرزی و برون کشور داشته است.
درمورد بی سوادی و کم سوادی اين حقير ممکن حدس شما درست باشد ولی خدمت اين دوست مهربان بعرض ميرسانم که :
دراخيردههً شصت که من محصل دانشکدهً انجنيری دانشگاه کابل بودم از جمله شاگردان ممتار شناخته ميشدم. در دانشکده انجنيری تمام مضامين به لسان انگليسی تدريس ميگرديد ، نمرات کاميابی هفتاد بود و شاگرديکه درهر امتحان کوارتر ( دونيم ماهه ) ناکام ميشد از دانشکده اخراج ميگرديد.
همچنين ، با استفاده از يک بورس تحصيلی مدت دو سال درکشور آستراليا در رشته انجنيری ميکانيک به تحصيلات فوق ليسانس پرداختم.
من نظر به علاقهً مفرطی که به ادبيات داشتم ، هميشه آثار مترقی و ادبی را مطالعه ميکردم. اين آثار اکثرا به زبان انگليسی بود و بعدا تصميم گرفتم تا تعدادی ازين مقالات را ترجمه و درمطبوعات کشور به نشر برسانم. بين سال های 1351 ـ 1357 دهها مقاله ( ترجمه و نوشته ) اينجانب در روزنامه های انيس ، اصلاح و جمهوريت به نشر رسيده است. همچنين کتاب « جنايات پول پوت در کمبوديا » منتشره آژانس نوستی ، را ترجمه کردم ولی نظربه دلايل سياسی از طرف دولت وقت به نشر نرسيد.
در هنگام مهاجرت اجباری ، باوصف کبر سن ، به تحصيل پرداختم. سه سال آموزش لسان سويدنی تا درجهً عالی و دوسال آموزش کمپيوتر ( وب ديزاين ، چاپ و نشر روزنامه و کتاب ، سيستم فعاليت کمپيوتر ) را به پايه اکمال رسانيدم.
من در زمانی به نشرات آريايی بحيث يکی ازبلندگويان نيروهای ملی و مترقی اقدام کردم که بسياری از « چپی ها » از گفتن نام رهبران شان می شرميدند و همه در يک حالت بی تفاوتی قرار داشتند.
درمورد ادعای اين دوست که گويا آريايی از منبعی کمک مالی دريافت ميدارد بايد گفت : اگر آريايی مطالبی را به نفع اين مملکت و يا آن ، به نفع اين حزب و ياآن به نفع اين شخص و يا آن شخص موضعگير ميکرد ، از چنين محبوبيتی برخوردار نمی بود و اين ادعای شان ممکن تعدادی را فريب ميداد.
درينجا بايد خدمت اين دوست و تمام دوستان ديگر بعرض برسانم که من شخصا نه تنها به هيچ نوع کمک مادی ضرورت ندارم بلکه صاحب سرمايه کافی هستم و اين کارمطبوعاتی نه بخاطر پول بلکه بخاطر ادای دين وطنی و مسئوليت تاريخی ايست که مادر وطن بما سپرده است.
من درحاليکه در حدود شصت سال دارم هرروز ساعت پنج صبح ازخواب برميخيزم ، اخبار جمع آوری ميکنم و هموطنانم را در نخستين ساعات روز از آخرين اخبار کشور مطلع می سازم.
درين مدت پنج سال تلاش بعمل آمده است :
ـ تا
برای رفع محروميت مردمان کشورما از اطلاعات,آريايی برگ سبزی باشد.
ـ آريايی آنچه را که مهم است نشرنمايد ، نه آنچه را که بازار دارد.
ـ از آزادی ، صلح و برابری انسان ها و حق زن ومرد برای شاد زيستن درمحيطی
سالم در افغانستان و جهان دفاع بعمل آورد .
ـ مجموعه ای از مقالات و اطلاعات نويسندگان پاک انديش درسطح جهان بويژه در
کشورهای غربی که کار وزندگی خودرا در خدمت دفاع از حرمت انسانی قرار داده اند
به خواننده گان معرفی گرديده است .
جای افتخار بس
بزرگ است که درطول اين مدت ، آريايی توانست از يک سايت عادی خبری به يک
مرکزبزرگ اطلاعاتی تبديل شده است.
انتشارصد ها مطلب از اين سايت در رسانه های گروهی ، درسايت ها ، وبلاگ ها ، راديوها و تلويزيون ها در داخل و خارج کشور ، دريافت صدها ای ميل از بينندگان اين سايت درسرتاسر جهان گواهی میباشد بر ادعای ما.
من به تمام هموطنان اطمينان ميدهم که سايت آريايی بخاطر اهداف پيشگرفتهً اساسی اش در نبرد و افشاگری ظلم ها و خيانتهای بنيادگرایا ن، نژاد پرستان ،هوا داران فاشيزم ، سکتريزم وطالبان ظلمت بدون موضعگيری جانبدارانه از خیل ، تبار، قوم و زبان خاص ولی دردفاع ازمنافع اکثريتهای محروم ، شريف و مظلوم وطن به پيش خواهد رفت و اجازه نخواهد داد که سیما وصدای سایت آریایی این مدافع منافع زحمتکشان وهوادار شگوفایی فرهنگی وطن عزیز باثر تحريکات و دسايس حلقات معلوم الحال خیره ونا رسا شود .
نيروی ما و محرک علاقه و تلاش ما ، فقط عشق بمردم و ميهن بوده است که کماکان وجود دارد.
در آخر باید توجه شمارا به این حقیقت تلخ تاریخ جلب کنم که هستی اجتماعی من درتعیین شعور، آگاهی وخصالم نقش تعیین کننده داشته است. پدر ومادرم به لطف محمدگل خان مهمند ودردوران استبداد کبیر هاشم خان صدراعظم در ولایت فراه نزدیک به بیست سال درتبعید کار وزنده گی کردند من درغربت زاده شدم .
رنجهای بیکران فرزندان تاکستانها را اززبان مادروپدرتبعیدی خود شنیدم و درگوشت وپوست وتا مغز استخوان احساس کردم. ازستمکده خانواده خود به بیدادگریها ی افراطکارانهً خاندان نادرشاه استبداد کبیر وحشت پیشه گان آشنا شدم. مادرم در سرزمین عیار پرور کلکان وپدرم در استالف زاده شده ودرگرم وسرد روزگار سیاه چون پولاد آبدیده گردیده بودند .
من درکودکی ودردیاران غربت ازین هردو گوهر شریف سنن پسندیده ومردمی را آمو ختم که میگفت: مردم استالف مردمان زحمتکش وکاردوست اند وتکیه کلام نغز ودلاویزی دارند که « خدا اگر به ما بچه بدهد نانش را خود با کار حلال پیدامیکند. » یعنی مردمان زحمتکش استالف نسل اندرنسل درشعور وروان فرزندان خود عشق به کار زحمت ، کسب نان حلال، آزاده گی ، غیر وابسته گی به لطف شاه وسلطان وقهرمان ونفرت علیه مفتخواری و طفیلی گری را از کودکی پرورش میدهند.
مادرم درکلکان و زادگاه عیار خراسان چشم به جهان کشود وهمان الهاماتی راکه شاملو شاعر نامدار ایران از کار زند گی وامارت حبیب الله کلکانی وعیارخراسان میهن ما داشته اند.
من همان سنن پسندیده ومردمی ازجمله : سخت پیمانی، پخته جوشی ، نمک حلالی، جوانمردی ، پایمردی ، استواری، خودگذری، چشم سیری ، پاکدلی ، پاسداری آبرو وحرمت زنان دوست ودشمن وکافر ومسلمان ، بی تعصبی ، وفا به عهد وحرمت ، به سوگند ، احترام به کرامت انسانی وعشق به آب وخاک وتاک ومردم ، میهن ،آزادی ،آزاد زیستن ومقاومت علیه هرگونه ستمگری اجتماعی ملی ومذهبی را با شیر مادر مکیده ام. بنابرین معلومات موجز آرزومندم که اشتباه هموطن ما اندکی از کثیرکاهش یابد ودردیاران غربت شاد و از وسوسه های طالبانی ، زشتیها وپلشتیهای روزگار آزاد زندگی کنند. بگذارکه فرزندان مردم ما به قول زنده نام شاملو
" شاد روان شان درته هرتا کستان "
" وجاودان رزم شان دربزم هرجوان "
باعرض حرمت
عزیز جرأت