روسيه با پوتين وروسيه بي پوتين

)به بهانه ي تنش هاي جديد روسيه وآمريکا وقوت گرفتن جنگ سرد دوم (

 

اسکاري

 

پوتين رفتني است يا ما ند ني؟

 

پيشنهاد سرگئي مترونوف، از اعضاي برجسته پارلمان روسيه براي اصلاح قانون اساسي به‌گونه‌اي كه امكان تمديد دوران رياست جمهوري ولاديمير پوتين، رئيس‌جمهور پس از پايان دوران زمامداري او در سال 2008 ميلادي فراهم آيد با واكنش تند احزاب اپوزيسيون مواجه شده است .كرملين پس از اظهارات مترونوف اعلام كرد پوتين قصد ندارد پس از اتمام دوره رياست جمهوري‌اش در اين سمت باقي بماند و با بازنگري قانون اساسي براي فراهم آوردن بستر قانوني ابقاي او در قدرت نيز مخالف است .

ميرونوف كه رئيس شوراي فدراسيون است، مي‌گويد دوره رياست جمهوري بايد از چهار به پنج سال افزايش يافته و زمينه براي انتصاب يك فرد براي بيش از دو دوره متوالي فراهم آيد. او در مصاحبه با اينترفكس گفت: چهار سال براي كشور بزرگي چون روسيه خيلي كوتاه است و بايد اين دوره طولاني‌تر شده و به پنج يا هفت سال افزايش يابد .ميرونوف به فاصله كوتاهي پس از انتصاب به عنوان رئيس شوراي فدراسيون از قانونگذاران روسيه خواست قوانين مرتبط با انتخابات رياست جمهوري را مورد بازنگري قرار دهند. او با اشاره به مخالفت‌هاي پوتين با تمديد دوران زمامداري‌اش گفته بود قانونگذاران بايد اين فرصت را براي پوتين فراهم آورند و پس از آن تصميم‌گيري با رئيس جمهور خواهد بود.

ديميتري پسكف، سخنگوي كرملين در واكنش به پيشنهاد مترونوف اعلام كرد پوتين مخالف بازنگري قانون اساسي براي ابقاي او در سمت‌اش است. او تأكيد كرد پوتين رغبتي به ادامه رياست جمهوري‌اش ندارد .اين درحالي است كه برخي رهبران احزاب اپوزيسيون دولت روسيه اعتقاد دارند مخالف پوتين با بازنگري قانون اساسي ساختگي است و نزديكان او در حال بررسي راهكارهاي موجود براي تداوم حضور او در عالي‌ترين بخش حاكميت هستند كه تمديد دوران رياست جمهوري تنها يكي از اين راهكارها است.

براساس قوانين جاري روسيه دوره رياست جمهوري به دو دوره متوالي محدود شده است و به همين واسطه پوتين قادر نخواهد بود در انتخابات مارس سال آينده مشاركت كند . سياستمداران هوادار كرملين تاكنون بارها گزينه بازبيني قانون اساسي براي تمديد دوران رياست جمهوري پوتين را مطرح كرده‌اند اما در هر مورد پوتين اعلام كرد مصر به كناره‌گيري از قدرت است .اگرچه برخي مي‌گويند پيشنهاد ميرونوف با هدف به نمايش گذاشتن وفاداري‌اش به پوتين بوده است اما باتوجه به اظهارات دوپهلوي گاه‌وبيگاه پوتين علاقمندي او به ادامه دوران رياست جمهوري‌اش نامحتمل نيست .پوتين به‌طور همزمان و به شكل غيرمستقيم از برخي چهره‌هاي مطرح سياسي چون ديميتري مدودف و سرگئي ايوانف، معاونان نخست‌وزير براي احراز رياست‌جمهوري حمايت به عمل آورده است.

همچنان مهمانان شركت‌كننده در ضيافت نهار با رييس جمهور روسيه اعلام كردند، ولاديمير پوتين متعهد شده تا در سال 2008 از قدرت كناره‌گيري كند . پوتين هم‌چنين به جانشينش توصيه كرده تا با فقر مبارزه و رشد اقتصادي را تضمين كند. ولاديمير پوتين، رييس جمهور روسيه حدود چهار ساعت با گروهي از 50 كارشناس خارجي در ضيافت ناهاري در مقرش در خارج از مسكو گفت‌وگو كرد . آنگلا استنت، مدير مركز مطالعات روسيه و اروپاي شرقي در دانشگاه جورج‌تاون در واشنگتن گفت: جالبترين نكته‌ي اين نشست اين بود كه پوتين تاكيد كرد در نظر ندارد براي احراز پست رياست جمهوري در سال 2008 رقابت كند. او معتقد است وظيفه‌ي اخلاقي‌اش ايجاب مي‌كند قانون اساسي را نشكند. سخنگوي كرملين اين نشست را تاييد كرد اما گفت وي هيچ اظهار نظر فوري در اين خصوص ارايه نمي‌كند . نيكولاي زلوبين، مدير پروژه‌ي روسيه از موسسه‌ي امنيت جهاني در واشنگتن گفت: او درباره‌ي مواردي سخن گفت و به جانشينش توصيه‌هايي كرد .  زلوبين كه در كنار پوتين نشسته بود، گفت: اين توصيه‌ها شامل مبارزه با فقر، ايجاد يك سيستم چند حزبي واقعي‌، اصلاحات منطقه‌يي، تنوع اقتصادي و سطح بالاي رشد بود.

رييس جمهور روسيه هم‌چنين با اعمال تحريم عليه ايران و استقلال كوزوو مخالفت كرد و حمايت خود را از الكساندر يوشچنكو، رييس جمهور اوكراين اعلام كرد . پوتين گفت: وظيفه‌اش ارتقا در روابط با آمريكا، الحاق به سازمان تجارت جهاني و رقابت براي جلب حمايت متحدان در ميان كشورهاي شوروي سابق است.

مارشال گلدمن، استاد اقتصاد دانشكده‌ي ولسلي ماساچوست نيز اعلام كرد: برداشت من اين است كه پوتين بهترين اقدامات را براي بهبود روابط با همتاهاي بين‌المللي‌اش به انجام رساند. پوتين با اينكه مجبور نبود اما خيلي سعي كرد تا اظهارات مثبتي درباره‌ي جورج بوش، رييس جمهور آمريكا بيان كند.

به گفته‌ي گلدمن، پوتين با اين حال از مشاوران رييس جمهور آمريكا انتقاد كرد و درباره‌ي اتحاديه‌ي اروپا گفت كه روسيه فاصله‌ي زيادي براي تعامل با اين اتحاديه‌ي دارد، اگرچه روسيه مي‌خواهد همكاري نزديك‌تري با اين اتحاديه‌ داشته باشد . رييس جمهور روسيه هم‌چنين از روابط روسيه با چين اظهار خرسندي كرد.

ولاديمير پوتين رئيس جمهور روسيه سرگئي ايوانف وزير دفاع را به سمت معاون اولي نخست‌وزير منصوب كرد. آناتولي سردوكوف نيز كه يك غيرنظامي است به سمت وزارت دفاع روسيه منصوب شد.

روزنامه ايزوستيا چاپ مسكو نوشت تغيير و تحولات در دولت فدراسيون روسيه به مساله ضرورت توسعه بخش‌هاي فن‌آوريهاي مدرن در عرصه اقتصاد و در راستاي تأمين جانشيني براي رئيس جمهور روسيه مربوط مي‌شود .به نوشته مطبوعات روس ايوانف در سمت جديد به نظارت بر صنايع دفاعي از طريق تمركز بر توليد تجهيزات نظامي و هواپيماسازي و توسعه بخش‌هاي پيشرفته فناوري ادامه خواهد داد.

دولت پوتين براي مدرن‌كردن اقتصاد روسيه و به وجود آوردن موتوري براي توسعه آن، سرگئي ايوانف را مأمور كرده است تحقق طرح‌هاي ملي- استراتژيك روسيه را كه بسيار اهميت دارد را زير نظر مستقيم خود بگيرد .ديميتري مدودف ديگر معاون نخست‌وزير روسيه كه از قضا از وي به عنوان جانشين احتمالي پوتين ياد مي‌شود در دولت روسيه مسئول ارتقاي سيستم اجتماعي و انجام اصلاحات در آن خواهد بود.

پوتين در مارچ 2008 دومين دوره رياست جمهوري خود را پشت سر مي‌گذارد .مسأله جانشيني وي از مدتها پيش مطرح بوده است چنانكه روزنامه گازتا در مسكو نوشت از اين تغييرات اين طور مي شود فهميد رقابتي كه جايزه آن جانشيني پوتين است به شكل جدي آغاز شده است .روزنامه اقتصادي كامرسانت نيز نوشت مددوف و ايوانف فرصت مساوي پيدا كرده‌اند تا خودشان را به عنوان جانشين احتمالي پوتين مطرح كنند.

سياست خارجي روسيه درحاکميت پوتين

 

سفرولاديمير پوتين به خاورميانه چه پيام باخود داشت ؟. اين سفر كه نوعي قدرت‌نمايي در منطقه در برابر آمريكا به نظر مي‌رسيد، فرصت خوبي بود تا از اين طريق نقش و نفوذ مسكو در منطقه ارزيابي شود.

اكنون دو سال است كه روسيه با تهديد استفاده از وتوي خود در شوراي امنيت فهرست تحريم‌هاي پيشنهادي غرب عليه برنامه هسته‌اي ايران را معطل نگه‌داشته است. نتيجه چنين موضع‌گيري اين شد كه اكنون تحريم‌هايي كه شوراي امنيت عليه ايران تصويب كرد بسيار كم اثر و كم رنگ بود.

روسيه از رابطه خود با ايران به عنوان ابزاري براي اعمال نفوذ در ديپلماسي خاورميانه استفاده مي‌كند. اين ديپلماسي همان حوزه‌اي است كه واشنگتن سال‌ها و از بعد از پايان جنگ سرد تلاش مي‌كند روسيه را از آن دور نگه‌دارد. دليل ديگر تلاش روسيه و مقاومت او در برابر تحريم هسته‌اي ايران حفاظت از منافع خود است.

روسيه مشغول ساخت نيروگاه بوشهر است و محدود شدن فعاليت ايران در اين حوزه به زيان روسيه است. از سوي ديگر روسيه با تحريم مالي ايران مخالفت مي‌كند، زيرا اين تحريم، زيان زيادي براي مسكو به دنبال خواهد داشت. پوتين بارها گفته است كه ايران برخلاف كورياي شمالي بازرسان آژانس انرژي هسته‌اي را اخراج نكرده و از پيمان منع تكثير هسته‌اي يا همان ان. پي. تي خارج نشده و سلاح هسته‌اي آزمايش نكرده است. بنابراين بايد با ايران با احترام و به گونه‌اي ديگر رفتار شود.

روابط تجاري روسيه با ايران بسيار نيرومند است. آمريكا اخيراً به بانك‌هاي خارجي فشار آورده تا معاملات خود را با ايران محدود كنند. دولت بوش پنج شركت از جمله چهار شركت چيني را به فهرست مغضوبين خود به دليل كمك به ايران و معامله با اين كشور اضافه كرد.

اين شركت‌هاي مغضوب شده از هر گونه معامله با آمريكا منع مي‌شوند. اكنون اين نگراني در مسكو به وجود آمده كه دولت بوش بعد از شركت‌هاي چيني به سراغ شركت‌هاي روسي برود و آنها را به خاطر رابطه با ايران تحريم كند . سياست روسيه در برابر ايران با محدوديت‌هاي زيادي روبه‌روست. وجود يك ايران قدرتمند در نزديكي روسيه‌اي كه بيست ميليون مسلمان دارد، براي اين كشور گمانه‌زني‌هاي ناخوشايندي به همراه مي‌آورد. ايران از حاميان جدايي‌طلبان چچن بوده‌ و هست و اين موضوع كه همواره براي روسيه حياتي بوده براي سياستمداران مسكو قابل چشم‌پوشي نيست.

اما روسيه اكنون در موقعيتي است كه براي دستيابي به پرستيژ قدرت حاضر است منافع بلندمدت امنيتي خود را در منطقه فداي دستاوردهاي آني ديپلماتيك كند. اين سياست جديد روسيه فقط به ايران اختصاص ندارد.

در تركمنستان اكنون اين پرسش به طور جدي وجود دارد كه آيا خلأ ايجاد شده بعد از مرگ صفر‌مراد‌نيازاف باعث فعال شدن اسلامگرايان اين كشور و وارد شدن آنها به عرصه قدرت مي‌شود يا نه. اما براي روسيه موضوعي كه بيشتر از اين اهميت دارد اين است كه آيا رژيم بعدي تركمنستان و جانشين او در برابر كرملين مطيع خواهد بود يا نه . روسيه همواره در تركمنستان قدرت برتر بوده است. سهم عمده‌اي از گاز تركمنستان از طريق سيستم خط لوله روسيه صادر مي‌شود. گازپروم، غول انرژي دولتي روسيه گاز را با قيمت ارزان از تركمنستان خريداري مي‌كند و آن را در روسيه توزيع مي‌كند و يا به اروپا مي‌فروشد.

اسراييل هم مانند تركيه و آمريكا بايد اميدوار باشد و دعا كند كه حاكمان جديد تركمنستان و جانشين نيازاف درصدد تغيير اين وضعيت و نظام توزيع گاز برآيد و به دنبال ساخت خط لوله گاز در زير بستر درياي خزر باشد. غرب همچنين اميدوار است همين تغيير در نظام سياسي تركمنستان هم ايجاد شود.

روسيه امسال هيأت بلندپايه و مهمي را به اجلاس مجمع جهاني اقتصاد در داووس فرستاد. بعد از دوران حكومت بوريس يلتسين و به قدرت رسيدن پوتين، سطح حضور روسيه در اين مجمع افت كرده بود. امسال اما روس‌ها گروه درجه يك خود را به داووس فرستادند. در داووس جلسه‌اي برگزار شد با موضوع سياست خارجي قدرتمند روسيه كه با استقبال بسياري روبه‌رو شد. با افزايش قيمت انرژي در جهان، روس‌ها اكنون آسان‌تر از احياي قدرت خود سخن مي‌گويند.

همزمان با اين حضور تازه روسيه در عرصه ديپلماسي بين‌المللي، جهان به ويژه كشورهاي غربي و به خصوص آمريكا اكنون نگران نقش آينده مسكو هستند و اينكه روسيه چگونه از قدرت تازه بازيافته‌اش استفاده مي‌كند و غرب چگونه بايد در برابر اين قدرت واكنش نشان دهد . يك نظريه اين است كه سياست روسيه مانند پاندول است. در زمان يلتسين اين پاندول در منتهااليه آشوب و هرج و مرج بود و اكنون در زمان پوتين در مسير نظم و كنترل دولتي به شيوه افراطي‌ آن قرار گرفته است.

به همين دليل ناظران اوضاع روسيه در انتظار دوره بعدي هستند . نظرات متفاوتي درباره اين دوره بعدي وجود دارد. بعضي مي‌گويند آينده اوضاع سياسي روسيه به چگونگي شكل‌گيري طبقه متوسط در اين كشور بستگي دارد. بهبود شرايط اقتصادي مي‌تواند شكل گيري طبقه متوسط تأثيرگذار در جامعه روسيه را تسريع ‌كند و اين طبقه سرنوشت و آينده اين كشور را به گونه‌اي متفاوت از حالا رقم بزند. اما بعضي تحليلگران و ناظران بدبين مي‌گويند اميدي به آينده‌اي ليبرال براي روسيه وجود ندارد.

جورج بوش از ابتداي به قدرت رسيدنش رابطه‌اي گرم و صميمي را با پوتين به نمايش گذاشت. طراح اين رابطه كاندوليزا رايس وزير خارجه فعلي آمريكاست كه در دولت اول مشاور امنيت ملي بوش بود. رايس از متخصصان امور روسيه است و زبان روسي را به خوبي سخن مي‌گويد.

در دولت اول بوش به توصيه رايس سياست نگاه به روسيه و چين به عنوان شريك استراتژيك به جاي رقيب استراتژيك از اركان سياست خارجي واشنگتن شد. اما اين نظريه در دولت دوم تغيير كرد. در سال 2005 رايس در يكي از سخنراني‌هايش گفت: ويژگي اساسي رژيم‌ها در دنياي امروز بيشتر از توزيع بين‌المللي قدرت اهميت دارد . موضع‌گيري تند آمريكا در قبال روسيه در ماه‌هاي اخير تا به آنجا پيش رفت كه سناتور جان مك كين كه از كانديداهاي رياست‌جمهوري آينده اين كشور است خواستار حذف روسيه از گروه هشت كشور پيشرفته صنعتي شد. اما غرب همواره نشان داده كه وقتي پاي منافع محسوس پيش مي‌آيد گاه واقع‌گرا مي‌شود.

غرب در بسياري از موضوعات از جمله كنترول تكثير هسته‌اي و مقابله با تروريسم و از آن مهمتر در توليد و امنيت انرژي به روسيه نياز دارد. روسيه نيروي كار مهارت ديده و متخصص، تكنولوژي و منابعي دارد كه به اين كشور و كشورهاي ديگر در مقابله با چالش‌هاي جديد مانند تغييرات آب و هوايي يا گسترش بيماري‌هاي فراگير كمك مي‌كند .از سوي ديگر تحليلگران واقع‌گرا در غرب مي‌گويند هزينه و پيامد منزوي كردن روسيه بسيار بيشتر از فوايد آن است. اين تحليلگران به سياستمداران غربي توصيه مي‌كنند كه در درازمدت از قدرت نرم در برابر روسيه استفاده كنند، آن را جذب كنند، مبادلات خود را با اين كشور گسترش دهند، با نسل جديد روسيه ارتباط برقرار كنند، از ورود آن به سازمان تجارت جهاني و ديگر سازمان‌هاي تجارت محور حمايت كنند. اين گروه از تحليلگران مي‌گويند غرب نمي‌تواند در ايجاد تغيير درون روسيه نقش چندان مهم و پررنگي داشته باشد و بايد به جاي آن از بيرون فقط منتظر بماند.

روسيه نقاط ضعفي دارد كه در صورت عدم تغيير رفتار و تلاش براي رفع اين نقاط ضعف، نمي‌توان چندان به ابرقدرت شدنش تا سال 2020 اميدوار بود. يكي از مهمترين اين نقاط،  ضعف اقتصادي است. روسيه نتوانسته ‌است با شتاب كافي اقتصادش را چند وجهي كند. روسيه به يمن قيمت بالاي انرژي و صادرات مواد خام در ماه ژانويه سال 2007 در مقام دهمين اقتصاد بزرگ دنيا قرار گرفت.

اما صادرات انرژي تنها 30 درصد بودجه دولت را تشكيل مي‌دهد كه تازه اين رقم بر اساس رقم 61 دالر براي هر بشكه نفت پيش‌بيني شده است. صادرات صنعتي روسيه بيشتر از تسليحات تشكيل شده،  كه هواپيماي پيشرفته نيمي از فروش آن را به خود اختصاص مي‌دهد.

اين باعث آسيب‌پذيري روسيه شده است. ابزار ديگري كه روسيه در اعمال سياست خارجي از آن استفاده مي‌كند تكيه بر قدرت انرژي است. روسيه با وسوسه قوي احياي قدرت سابق خود اكنون بيش از اندازه از اين ابزار قدرت يعني انرژي استفاده مي‌كند و با اين كار خود را به شريكي غير قابل اعتماد براي غرب و حتي همسايگان شرقي خودش تبديل كرده است. بعضي تحليلگران روسي به رهبران كرملين توصيه كرده‌اند كه براي رسيدن به اهداف كوتاه مدت موقعيت جهاني كشور را به خطر نيندازند.

پوتين ود کترين نظامي جديد روسيه

 

سرگئي ايوانف وزير دفاع قبلي روسيه در نخستين جلسه از شوراي عمومي وزارت دفاع گفت: تهديدهاي امروز بسيار خطرناك‌تر از تهديدهايي است كه دنيا در دوران جنگ سرد با آن روبرو بوده است.

وي گفت: دنيا مدام در حال تغيير است و تهديدها هم روز به روز وبا سرعت شكلي ديگري مي‌گيرد.  روزهاي جنگ سرد وقتي همه چيز قابل پيش‌بيني و محاسبه شده بود اكنون ديگر گذشته، آن روزها در مقايسه با امروز مانند بهشت است . امروز تهديدآميزترين روند در جهان، تكثير سلاح كشتار جمعي است.

شوراي امنيت روسيه اعلام كرد كه دكترين نظامي روسيه با توجه به تحولات جهاني از جمله تقويت ناتو مورد تجديد نظر قرار خواهد گرفت .در بيانيه شوراي امنيت روسيه آمده است كه  تجزيه و تحليل اوضاع جهاني نشان مي‌دهد جايگاه نيروهاي مسلح در سياست كشورهاي جهان ارتقا يافته و توجه به نيروهاي نظامي و توليد سلاح‌هاي پيشرفته روبه افزايش است . اين بيانيه مي‌افزايد: در اين روند ارتش‌هاي جهان به تجهيزات جديد مجهز شده ، شيوه‌هاي بكارگيري نيروهاي نظامي مورد تجديد نظر قرار مي‌گيرد و پيمان‌هاي نظامي بويژه ناتو تقويت مي‌يابد . شوراي امنيت روسيه با اشاره به دكترين نظامي روسيه كه در سال ۲۰۰۰ تدوين شده، اضافه كرده: اين شورا با همكاري نهادهاي مربوط دولتي، پيش‌نويس دكترين جديد را در دست تدوين دارد و براي اين كار از سازمانهاي علمي كمك خواهد گرفت .

شوراي امنيت روسيه تاكيد دارد نوسازي نهادهاي نظامي كشور به سطح توسعه اقتصاد بستگي دارد و دكترين نظامي بايد به مهمترين مسايل مربوط به تأمين امنيت كشور پاسخ دهد . گفته مي‌شود علت اصلي تجديد نظر در دكترين نظامي روسيه، تصميم آمريكا براي استقرار راکتهاي خود در لهستان، چك و منطقه قفقاز است كه باعث نگراني روسيه شده است.

قدرت نمايي‌هاي اخير روسيه يادآور دوران جنگ سرد است.

هفته‌نامه آمريكايي نيوزويك در گزارشي باعنوان "سر و صداي جنگ سرد روسيه" نوشته است: قدرت نمايي‌هاي اخير روسيه كه يادآور دوران جنگ سرد است با اين هدف انجام مي‌گيرد كه مسكو مي‌خواهد بار ديگر به يك قدرت بزرگ تبديل شود .  روسيه كه از مدت‌ها قبل به دنبال احياي مجدد نقش خود در جامعه بين‌المللي است اخيرا بيش از گذشته به قدرت نمايي پرداخته است . هرچند سرگئي ايوانوف معمولا كسي نيست كه مورد تشويق و تمجيد قرار گيرد ولي وزير دفاع‌سابق روسيه با حضور در پارلمان اين كشور و اعلام بودجه ‪ ۱۸۹ميليارد دالري براي بازسازي توان نظامي روسيه توانست مورد تشويق قرار گيرد.

بر اساس اين برنامه، راکت‌هاي جديد بالستيك بين قاره‌اي، زير دريايي ها و کشتي هاي طياره بردار ، سيستم رادار هشدار سريع و هواپيماهاي جنگنده اسرار آميز " نسل پنجم" به توان نظامي روسيه افزوده خواهد شد. ولي آيا اين تصادفي بوده است كه چند روز پس از آن جنرال نيكولاي سولووستوف فرمانده نيروي راکتهاي استراتژيك روسيه تهديد كرده بود برخي از اين راکتها  ممكن است به سمت لهستان و جمهوري چك هدف گرفته شوند؟ اين در حقيقت هزينه‌اي است كه اگر اين كشورها بپذيرند آمريكا سيستم دفاع راکتي خود را در اروپا مستقر كند بايد پرداخت كنند.

اگر امروز وزشي از جنگ سرد در هواي ژئوپولتيكي كنوني وجود داشته باشد قطعا اين مساله با انگيزه مسكو براي احياي مجدد قدرت روسيه در جهان مرتبط است لذا چنين مساله‌اي نيازمند يك ارتش در سطح جهاني (يا دست كم چيزي شبيه به آن) است زيرا طي يك دهه گذشته به اراضي روسيه تجاوز كرده و با پذيرفتن برخي از جمهوري‌هاي سابق شوروي در سازمان ناتو، هم اكنون طرح استقرار سيستم دفاعي ‪ ABMدر مرزهاي آن را اعلام كرده است . هرچند آمريكا اطمينان داده است كه هدف از استقرار اين سيستم‌هاي دفاعي مقابله با حمله احتمالي كشورهايي همچون ايران و كورياي شمالي است ولي روس ها آن را نخستين قدم براي خنثي كردن توان استراتژيك خود مي‌دانند . همانگونه كه سرگئي لاوروف وزير امور خارجه روسيه گفته است، اين براي " آغاز اولين حمله " خواهد بود. جنرال  لئونيد ايواشوف‪ مقام بزرگ نظامي روسيه نيز با اشاره به اينكه جنگ سرد هرگز پايان نيافته است ، گفت :

روسيه هميشه دشمن استراتژيك آمريكا باقي خواهد ماند.
باوجود تمامي اين مسائل هنوز اختلافات بزرگي بين وضعيت كنوني و دوران جنگ سرد وجود دارد. در آن زمان سازمان‌هاي اطلاعاتي آمريكا همواره تهديد شوروي را بزرگ تر جلوه مي‌دادند و امروز واشنگتن اين اشتباه را تكرار نخواهد كرد . رابرت گيتس وزير دفاع آمريكا به دنبال سخنان پوتين در نشست مونيخ ، تنها سعي كرد از اين اتهامات عبور كند و او نيز همچون ديگر كشورهاي اروپايي بيشتر نگران فروش بسيار عظيم تسليحاتي روسيه (فروش بي‌سابقه ‪۶ ميليارد و  ۷۰۰ ميليون دالري با سفارش‌هايي از ايران و سوريه) و تمايل آن به استفاده از انرژي به عنوان يك سلاح سياسي است لذا گذشته از اين مساله وزير دفاع آمريكا درك كرده بود كه هرچند ممكن است روسيه به بلندي حرف بزند، ولي در حقيقت از توان زيادي برخوردار نيست. اين ارقام را در نظر بگيريد

۱۸۹ميليارد دالرپول زيادي است. افزايش درآمدهاي نفتي باعث شده است بودجه دفاعي مسكو براي سال ‪ ۲۰۰۷به ‪ ۳۱ميليارد و ‪ ۳۰۰ميليون دالر افزايش يابد اين درحالي است كه در سال ‪ ۲۰۰۱بودجه دفاعي روسيه تنها  ۸ ميليارد و ‪ ۲۰۰ميليون دالر بوده است . در عين حال اين مبلغ بسيار كمتر از يك سوم بودجه‌اي است كه كرملين در دوران شوروي خرج كرده بود. به عبارت ديگر ارتش روسيه دو دهه پير تر شده است و ارتش سرخ كه زماني بسيار خودنمايي مي‌كرد، هم اكنون در وضعيت قدرتمندانه‌اي قرار ندارد.

البته مشكل كنوني مشكل سخت افزاري نيست كه با پول نقد قابل حل باشد.

در عوض روسيه بار ديگر برتري خود در تسليحات بسيار پيشرفته را با راکتهاي هاي ضد تانك ‪ ,Kometجنگنده‌هاي ‪MKI ‪ Sukhoi-30و نسل جديدي از راکتهاي‌هاي كوتاه تا ميان برد به دست آورده است . ايوانف در سخنراني كه در پارلمان روسيه ايراد كرد اعلام كرده بود قواي تعدادي نيروهاي مسلح را نمي‌تواند كمتر از يك ميليون و ‪ ۱۳۰هزار سربازي كند كه هم اكنون مشغول به خدمت هستند.

ادوارد وروبيوف ‪ معاون سابق نيروهاي زميني روسيه كه از حاميان قديمي طرح يك ارتش كاملا حرفه‌اي است اظهار داشت با به خدمت گرفتن پس مانده‌هاي جامعه ما اين تصور را بوجود مي‌آوريم كه در ارتش همه چيز به خوبي پيش مي‌رود . ولي الكساندر گولتز ‪ از تحليلگران دفاعي روسيه نيز معتقد است براي رسيدن به يك ارتش كاملا حرفه‌اي كارشكني شده است.

كرملين در تلاش است با تبليغاتي به سبك دوران شوروي جايگاه ارتش در اين كشور را بهبود بخشد هرچند ممكن است پرچم‌ها و پوسترهايي از مهين پرستي باعث بهبود وجهه ارتش گردد، ولي اين مساله قطعا به مشكلات عميق تر توانايي‌هاي استراتژيك روسيه اشاره نمي‌كند . ممكن است مهندسان روسي در توليد تانك‌ها يا هواپيماها عالي عمل كنند، ولي تنها بخشي از ارتش روسيه كه از توان استراتژيك واقعي برخوردار است راکتهاي‌هاي بالستيك بين قاره‌اي روسيه است كه قابليت حمل كلاهك‌هاي هسته اي را دارا هستند.

سال گذشته پوتين توليد نسل جديدي از ‪ICBMها را اعلام كرد كه هر كدام از آنها با كلاهك‌هايي مجهز هستند كه مستقلا نه مي‌توانند به محض ورود به جو زمين مانور داده شوند. تندروهاي كرملين اين را پاسخي به طرح‌هاي آمريكا براي سيستم دفاع موشكي جديد آن مي‌دانند كه با استفاده از ماهواره ها خط سير موشك‌ها را تشخيص و آن را هدف قرار مي‌دهد . پوتين ممكن است از ارتش كنوني خود خشنود باشد، اولويت فوري رييس جمهوري روسيه حصول اطمينان از اين است كه ميراث خوبي براي جانشين احتمالي خود كه ممكن است ايوانف باشد (كه اخيرآ به سمت نخست وزيري رسيده است) باقي بگذارد.

رئیس آکادمی مشکلات ژئوپولیتیک روسیه گفت بین روسیه و کشورهای اروپایی جنگ سرد آغاز شده است. ژنرال لئونید ایواشوف در یک کنفرانس مطبوعاتی گفت: ما تاکید می کنیم که جنگ سرد راه اندازی شده و بطور کامل در جریان است . ایواشوف نه تنها توقف قرارداد نیروهای معمولی در اروپا "سی اف ای" و بلکه توقف همکاری با ناتو را نیز لازم می داند . جنرال ایواشوف اظهار داشت که جنگ سرد تمامی جوانب روابط روسیه و کشورهای غربی را در بر می گیرد و در درجه اول روابط بین روسیه و آمریکا در زمینه سیاسی وخیم می شود .ایواشوف گفت: ما شاهد تلاش برای دخالت دولت آمریکا در امور داخلی روسیه، بویژه در روندهای انتخاباتی و سیاسی هستیم . وی خاطر نشان نمود که روسیه پاسخی غیر متقارن خواهد داد و اینکه جنگ سرد آغاز شود یا نه، از بسیاری لحاظ به روسیه بستگی دارد.

ایواشوف معتقد است که اکنون مقابله نه در عرصه نظامی و بلکه در عرصه معنوی و مذهبی است و روسیه باید فعلانه تلاش کند تا ویژگی های منحصر بفرد خود از لحاظ معنوی و فرهنگی را حفظ کند . وی این را امری مثبت دانست که مقامات نظامی کشور ضرورت رسیدگی فعالانه به امر دفاع کشور را درک نموده اند و نه اینکه تنها به اعلام مشارکت با آمریکا بسنده کنند.

روسيه درين اواخير سخت مشغول طراحي و برنامه‌ريزي براي نشان دادن واكنش نظامي به تلاش‌هاي جنجالي آمريكا در ايجاد سيستم جديد دفاع موشكي در شرق اروپاست .روزنامه گاردين به نقل از مقامات مطلع در كرملين نوشت، اين تلاش كرملين و اقدامات آمريكا نگراني از وقوع رقابت تسليحاتي به شيوه جنگ سرد را بيشتر كرده است .روسيه معتقد است كه تصميم آمريكا براي استقرار راکتهاي‌هاي رهگير و تاسيسات رادار در لهستان و جمهوري چك ثبات استراتژيك دنيا را تغيير مي‌دهد و دگرگون مي‌كند. به همين دليل كرملين در فكر واكنش تلافي‌جويانه به اين اقدام است . كرملين هنوز به صراحت برنامه‌هاي خود را اعلام نكرده است. اما كارشناسان دفاعي مي‌گويند، واكنش روسيه به احتمال زياد شامل ارتقاي زرادخانه راکتهاي هسته‌اي و توليد راکتهاي هايي مي‌شود كه سرنگون كردن آنها سخت‌تر باشد.

روسيه همچنين قصد دارد راکتهاي‌ بيشتري را در موقعيت پرتاب و آماده باش قرار دهد و کشتي زيردريايي هسته‌اي خود را به سوي قطب شمال حركت دهد. در اين منطقه شناسايي موقعيت زيردريايي‌هاي روسي دشوار است .روسيه همچنين مي‌تواند سيلوهاي جديد آمريكا را زير پوشش راکتهاي‌  اسكاندر خود قرار دهد كه از كالينينگراد پرتاب مي‌شود . ديميتري پسكوف سخنگوي ارشد كرملين در گفتگو با روزنامه انگليسي گاردين در اين باره مي‌گويد، مسكو احساس مي‌كند كه از سوي پنتاگون مورد خيانت واقع شده است . او مي‌گويد: ما به شدت نگران و نااميد هستيم. واشنگتن درباره اين برنامه‌ها به هيچ وجه حتي يك كلمه هم با ما صحبت نكرده بود و هيچ كدام از اين ها را با ما درميان نگذاشته بود. با اين كارها توازن استراتژيك اروپا به شدت دچار تغيير مي‌شود و ثبات استراتژيك جهان هم آسيب مي‌بيند.

سخنگوي كرملين در ادامه سخنانش گفت: گويي كه ما را فريب داده‌اند. به همين دليل ما هم بايد به فكر گزينه‌هاي جايگزين باشيم كه البته هزينه كمتر و كارايي بيشتري داشته باشد. هر واكنشي از سوي ما بايد در چارچوب تكنولوژي جديد باشد . به گفته سخنگوي كرملين ولاديمير پوتين رييس جمهور روسيه در كنار اقدامات تلافي جويانه نظامي خواستار گفتگو هم هست و اين گزينه را هم كنار نخواهد گذاشت.

دولت بوش مي‌گويد سيستم دفاع راکتي‌ كه در شرق اروپا مستقر خواهد كرد با هدف سرنگون كردن راکتهاي‌  طراحي شده كه از سوي كشورهاي به اصطلاح سركش مانند كورياي شمالي شليك مي‌شود.

مقامات اين دولت مي‌گويند كه اين سيستم در برابر زرادخانه گسترده هسته‌اي روسيه توان مقابله ندارد. اما اين ادعاها با بدگماني از سوي نه تنها روسيه بلكه متحدان نگران آمريكا در ناتو نگريسته مي‌شود .از جمله اين متحدان نگران و بدبين به نيات آمريكا، كشور آلمان است كه در آن كورت بك رهبر سوسيال‌دمكراتها چندي پيش هشدار داد، آمريكا و روسيه در آستانه يك رقابت تسليحاتي ديگر بر سر خاك اروپا هستند.

كارشناسان دفاعي مي‌گويند شكي نيست كه هدف واقعي اين سپر آمريكا در حقيقت روسيه است. جغرافياي منطقه استقرار نظام راکتي‌ جاي هيچ شكي باقي نمي‌گذارد كه هدف اصلي اين سيستم نيروهاي هسته‌اي روسيه و چين هستند . جنرال ولاديمير بلوس كارشناس برجسته روسي در زمينه تسليحات ضد راکتهاي‌ بالستيك در اين باره مي‌گويد، پايگاههاي سيستم دفاع موشكي آمريكا تهديد جدي براي نيروهاي استراتژيك هسته‌اي ما هستند .تهديد به وجود آمدن يك رقابت تسليحاتي جديد ميان آمريكا و روسيه اكنون و در زماني مطرح شده‌است كه روابط ميان اين دو كشور در بدترين سطح در يك دهه گذشته قرار گرفته است.

پوتين در جريان سخنراني در اجلاس امنيتي مونيخ دولت بوش را به تلاش براي تبديل شدن به قدرت انحصاري دنيا متهم كرد. دوماي روسيه هشدار داد كه برنامه هاي راکتي‌ آمريكا ممكن است به وقوع جنگ سرد دوم در جهان منجر شود .در همان روز روسيه همكاري با آمريكا در اين سپر راکتي‌ را رد كرد. سخنگوي وزارت خارجه روسيه در پاسخ به پيشنهاد آمريكا براي به همكاري طلبيدن مسكو در اين طرح گفت، علي‌رغم پيشنهاد آمريكا روسيه هيچ دليل منطقي براي همكاري در چارچوب اين سپر موشكي نمي‌بيند.

تحليلگران مي‌گويند، احساس مشتركي در روسيه وجود دارد حاكي از اينكه آمريكا بعد از فروپاشي شوروي از توافقنامه‌هاي خود براي كنار گذاشتن سياست جنگ سرد سرپيچي كرده و به تعهدات خود عمل نكرده است. روس‌ها معتقدند كه تفكر جنگ سرد هنوز در ميان رهبران كاخ سفيد به ويژه در اين دوره حاكم است.

ولاديمير پوتين قصد دارد در صورتي که آمريکا در جريان استقرار سيستم سپرراکتي کوتاه نيايد، سلاح‌هاي هسته‌اي را به سوي آنها نشانه بگيرد .دولت مسکو همچنان طرح‌ آمريکا را براي استقرار سيستم سپر راکتي در لهستان و چک رد مي‌کند . رييس جمهور روسيه به روبرت فيکو، نخست‌وزير اسلواکي که از مسکو ديدن کرده است، گفت در صورتي که اين سيستم در چک و لهستان برپا شود، روسيه سلاح‌هاي هسته‌اي‌اش را به سوي آنها نشانه خواهد رفت .نخست‌وزير اسلواکي اين مطلب را در برابر خبرنگاران مورد تاکيد قرار داد: اين امر به طور جدي ما را نگران مي‌کند.

وي افزود، آمريکا و اتحاديه اروپا دچار «خطايي استراتژيک» شده‌اند که با روسيه درباره استقرار سيستم سپر راکتي مشورت نکرده‌اند . فيکو گفت: پيام پوتين به طور غيرمنتظره‌اي صريح بود. رد اين طرح‌ها و تهديد روسيه در به کارگيري سلاح‌هاي هسته‌اي مناقشه‌اي است که اسلواکي را نيز تحت تاثير قرار مي‌دهد.

نخست‌وزير اسلواکي در همين حال تاييد کرد که از طرح‌هاي آمريکا در کشورهاي همسايه اين کشور حمايت مي‌کند. اما اين موضع رسمي وزارت امور خارجه اسلواکي نيست . وي اين طرح را اقدامي براي امنيت بيشتر اروپاي ميانه مي‌بيند. آمريکا مي‌گويد سپر راکتي ‌اش عليه روسيه نيست .ولاديمير پوتين در اعتراض به طرح‌هاي آمريکا تعليق اجراي پيمان نيروهاي متعارف در اروپا را اعلام کرد. اين پيمان که در سال 1990 ميان ناتو و اعضاي پيمان ورشو امضا شد، سقفي را براي تعداد تانک‌ها، هواپيماها و حجم زرادخانه‌هاي دو طرف تعيين کرده است.

قدرت راکتي روسيه وسپرموشکي آمريکا

 

فرمانده نیروی هوایی روسیه اعلام كرد مجموعه‌های زنیت موشکی " С-400" حفاظت از آسمان مسكو را بر عهده مي‌گيرند .جنرال الکساندر زلین  گفت اين سامانه كه همزمان توان هدفگیری 20 جسم پرنده را داشته و رادارآنها قابلیت رویت هواپیماهایی که با تکنولوژی  Stealth ساخته شده اند را دارد از اول ژوئيه سال ميلادي جاری آسمان مسکو و منطقه مرکزی فدراسیون روسیه را بر عهده خواهند گرفت .وی افزود که در حال حاضر این هنگ جهت شلیک به اهداف فرضی و آموزش در یکی از میادین تیر نیروی هوایی مستقر شده ست .فرمانده نیروی هوایی گفت که بعد از عملیات شلیک، گردان اول که در الکتروستال) حومه مسکو) مستقر شده به حفاظت از پایتخت ميپردازد .سامانه جزوتام موشکی  С-400 )تریومف) برای انهدام انواع اجسام پرنده، هواپیماها، هواپیماهای بدون سرنشین و موشک های بالدار در نظر گرفته شده است.
  С-400
را می توان برای مقابله با اهداف بالستیکی نیز استفاده کرد که این ویژگی آن را به صورت حلقه کلیدی در ایجاد سامانه دفاع ضد موشکی منطقه علمیات نظامی در می آورد . حداکثر برد مجموعه به هدف های آیرودینامیکی 400 کیلومتراز لحاظ مسافت و 30 کیلومتر از لحاظ ارتفاع می باشد. وجه تمایز مهم  С-400 از  С-300 موشک هایی جدید با کلاهک های هدفیابی خودکار می باشد.

همچنان روسيه موشك‌هايي را آزمايش مي‌كند كه به سيستم موشك‌هاي تاكتيكي اسكندر تعلق دارند . معاون اول نخست وزير روسيه گفت: اين آزمايش موشكي در منطقه آستاراخان انجام مي‌شود . اسكندر، موشك كوتاه بردي با سوخت جامد است كه توليد آن شبيه موشكهاي بالستيك است و در خود روسيه توليد مي‌شود.در  اين موشك‌ها از كلاهك‌هاي غير هسته اي براي حمله به اهدافي در دسترس استفاده مي‌شود .از جمله اهداف اين موشك، سلاح‌هاي دشمن همچون توپ‌هاي با برد بلند و موشك‌هاي با پرتاب چند منظوره، سلاح‌هاي دفاعي هوايي و ضد موشكي، هواپيماهاي ثابت و در حال پرواز در پايگاه‌هاي هوايي، تاسيسات غيرنظامي و زيرساختي و ديگر اهداف مهم و كوچك هوايي است. اين موشك‌ها به سيستم كنترول و هدايت موشكي در تمام طول پرواز مجهز هستند و كلاهك جدانشدني دارنداين موشك در هنگام پرواز الگوي غير بالستيكي را هم مي‌تواند اجرا كند. مثلاً مي‌تواند در مرحله پرتاب و يا پرواز مانورهاي شديدي بدهد. اين موشك قادر به عبور از  اتمسفرنيست، اما مي‌تواند هر موشك ضد بالستيكي را كه در دنياي امروز وجود دارد، شكست دهد.

دو سال پيش روسيه با موفقيت، موشك توپل- ام خود را آزمايش كرد و نشان داد كه كلاهك‌هاي موشكي روسيه قادر به مقاومت در برابر دفاع هوايي آمريكا هستند. اين موشك‌ها قاره‌پيما هستند و در مرحله آزمايشي با موفقيت به هدف تعيين شده مورد نظر خود در قزاقستان برخورد كردند .آزمايش موشك توپل- ام ششمين آزمايش اين نوع موشك براي مقابله با دفاع هوايي آمريكا بود.  بعد از آزمايش موشك معلوم شد كه مانور بالاي آن هنگام پرتاب و به پرواز درآمدن امكان هر گونه ردگيري و حمله نيروي دفاع هوايي خارجي را غير ممكن مي‌كنداين نوع موشك براي حمله به اهداف ثابت و متحرك برنامه ريزي شده است. در حال حاضر چهار واحد موشكي در روسيه با همين سيستم توپل- ام كار مي‌كند. هر يك از اين واحدها تا 10 موشك بالستيك قاره‌پيما دارد . سيستم موشكي توپل- ام روسيه جزئيات تكنيكي منحصر به فردي دارد. طول اين موشك‌ها 7/22 متر و عرض آن 95/1 متر. برد اين موشك‌ها هم به بيش از 10 هزار كيلومتر مي‌رسد . وزن اين موشك‌ها حداقل 2/47 تن است و سرعت آن با موتور نيرومندي كه دارد بسيار بيشتر از انواع قبلي اين موشك‌هاست. اين موشك همچنين به خاطر موتور نيرومند خود مانورهاي پروازي غير منتظره‌اي دارد.

در آن زمان روسيه براي مدت طولاني همه اطلاعات مربوط به اين موشك و آزمايش آن را پنهان و تحت كنترول نگه مي‌داشت. اما اكنون اخبار مربوط به آزمايش موشكي چند روز قبل از انجام آزمايش در رسانه‌هاي روسي به چاپ مي‌رسد .دليل اين تغيير موضع روسيه روي آوردن به سياست شفاف سازي نيست بلكه مسكو به دنبال آن است توان موشكي خود را بيش از گذشته به آمريكا اثبات كند. طرح سپر دفاع موشكي آمريكا به مهمترين عامل اختلاف ميان اين كشور با آمريكا و اروپا تبديل شده است .آمريكا، بخشي از سيستم دفاع موشكي خود را در شرق اروپا مستقر خواهد كرد. اين اقدام واشنگتن با واكنش شديد مسكو رو به رو شده است. روسيه تاكنون همه پيشنهادهاي مصالحه آمريكا را در اين مورد رد كرده است.

ولاديمير پوتين در سفر به اتريش خطاب به خبرنگاران اين پرسش را مطرح كرد: در اروپا چه اتفاقي افتاده كه اجازه مي‌دهد اروپاي شرقي به چنين سلاح‌هايي مسلح شود؟ نتيجه چنين كاري هيچ چيزي نيست به غير از وقوع رقابت تسليحاتي جديدبعد از بازگشت پوتين از سفر به اتريش، روسيه در اقدام ديگري كه واكنشي ديگر به سپر دفاع موشكي آمريكا و گسترش آن به شرق اروپا قلمداد مي‌شود، با متهم كردن كشورهاي عضو ناتو به ناديده گرفتن پيمان‌ مذاكره شده در ماه‌هاي پس از خاتمه جنگ سرد، برگزاري يك كنفرانس فوق‌العاده براي بررسي پيمان  كنترول تسليحات را خواستار شد .چندي پيش پوتين، حضور مسكو در پيمان نيروهاي متعارف اروپا را به حالت تعليق درآورد و اعلام كرد كه اگر شوراي روسيه - ناتو نتواند راه‌حلي مناسبي براي مسكو بيابد، مسكو به طور كل از اين پيمان كنار خواهد كشيد.

جورج بوش قرار است در حاشيه‌ اجلاس گروه هشت در آلمان ، با پوتين ديدار كند. بوش همچنين قرار است طي سفرش به اروپا با روساي جمهور لهستان و جمهوري چك در مورد طرح استقرار سپر دفاع موشكي آمريكا در خاك اين كشورها ديدار و گفت‌وگو كند .پوتين به صراحت اعلام كرده كه طرح به حالت تعليق در آوردن حضور مسكو در نيروهاي متعارف اروپا پاسخي به پروژه‌هاي دفاعي آمريكا در شرق اروپاست، اما يوري باليوفسكي، رييس ستاد مشترك ارتش روسيه بعدها اعلام كرد اين تعليق هيچ ارتباطي به طرح دفاع موشكي آمريكا ندارد .در پيمان نيروهاي متعارف اروپا كه در سال 1990 به امضا رسيد ، در شمار تانك‌هاي جنگي، توپخانه‌هاي سنگين، هواپيماها و هلي‌كوپترهاي جنگي كه بين كوه‌هاي اورال روسيه و اقيانوس اطلس مستقر هستند محدوديت‌هايي ايجاد شد، اما پس از فروپاشي شوروي سابق و پس از اينكه اكثر شركاي پيمان ورشو عضو ناتو شدند، پيمان نيروهاي متعارف اروپا به يك پيمان نمادين تبديل شده است.

شركاي غربي اعلام كردند زماني اين پيمان را تصويب مي‌كنند كه نيروهاي روسيه از پايگاه‌هاي خود در گرجستان و مولداوي خارج شوند .روسيه نيز اعلام كرده است كه اين موضوع (خروج نيروهاي روسي از گرجستان و مولداوي) به پيمان نيروهاي متعارف اروپا مربوط نمي‌شود و غرب را به ارتباط دادن موضوع تصويب اين پيمان به خروج نيروهاي روسيه از مولداوي و گرجستان متهم كرد .چندي پيش روزنامه انگليسي گاردين به نقل از كارشناسان آشنا به زرادخانه موشكي روسيه نوشت، روسيه مي‌تواند آشيانه‌هاي جديد موشك‌هاي آمريكا را در تيررس موشك‌هاي اسكندر خود كه احتمالاً از كالينگراد پرتاب خواهند شد، قرار دهد. اين موشك‌ها همان موشك‌هايي است كه نمونه جديد آن قرار است آزمايش شود.

دفتر مطبوعاتی نیروهای موشکی استراتژیکی روسیه اعلام كرد اولین پرتاب آزمایشی موشک قاره پیمای جدید  )آر اس-24(  با موفقیت انجام شد .وادیم کووال کارمند اين دفتر گفت: اهداف این آزمایش به طور کامل و با موفقیت انجام شده است . وی افزود که کلاهک های آزمایشی  آر اس-24 در منطقه مورد نظر در میدان تیر کورا (کامچاتک) فرود آمدند . اهداف اصلی و وظیفه پرتاب آزمایشی اول دریافت مشخصات آزمایشی،تایید صحت نتایج امور علمی- فنی ، آزمایش قابلیت کارایی و تعیین مشخصات فنی سیستم ها و تجهیزات آر اس-24 بوده است .موشک قاره پیمای آر اس-24 در انستیتوت تجهیزات حرارتی مسکو تحت ریاست یوری سالامونوف دانشمند روسی طراحی شده است. این موشک با استفاده از راه حل های علمی- فنی اجرا شده در مجموعه موشکی توپول-ام ایجاد شده که مدت تولید و هزینه های آن را  به اندازه محسوسی کاهش می دهد. آر اس-24 جایگزین موشک های قاره پیمای آر اس-18 و آر اس -20 خواهد شد. آر اس-24 به همراه موشکی های آر اس 12 ام2 ( توپول-ام) ترکیب اصلی گروه های تهاجمی نیروهای موشکی استراتژیکی روسیه را تشکیل خواهد داد.

نقش نفت دراقتصادي روسيه

 

تلاش براى بهبود وضعيت اقتصادى، فروپاشى اتحاد شوروى و گذر يا به عبارتى عقب گرد اقتصاد روسيه با نظام سوسياليستى به روسيه با نظام سرمايه دارى، مشكلات و گاه بحران هاى متعددى را به همراه داشت. اين در حالى بود كه اقتصاد اتحادشوروى در دهه  ۸۰ ميلادى (به جز دوره كوتاه حكومت «يورى آندروپف» كه اقتصاد، نظم و نسقى به خود گرفت) دچار مشكلات عديده اى بود. پس از فروپاشى نيز اوضاع روند نزولى قابل ملاحظه اى را پيمود تا جايى كه اكثريت قابل توجهى از مردم به كام فقر فرو رفتند و جامعه شديداً دوقطبى شد. چرا كه طبقه متوسط ديگر به آن مفهوم سابق نمى توانست وجود داشته باشد.

در اين ميان، احياى نظام سرمايه دارى تنها براى افرادى سودمند بود كه يا در رأس هرم قدرت قرارداشتند و يا از وابستگان آنها بودند. افرادى چون بوريس برزوفسكى (دلال خرده پاى ماشين)، «ولاديمير گوسينسكى» و «ميخاييل خودوركوفسكى» از آن جمله هستند.
اوضاع وخيم اقتصادى «روسيه نوين» تنها در عرصه هايى چون بروز «سه شنبه سياه» نبود كه بسيارى را خانه خراب كرد. بايد خاطرنشان كرد كه اين وضعيت به بروز گرايش گريز از مركز در ميان جمهورى ها و مناطق خودمختار روسيه مانند «كالميكيا» و «ياكوت» انجاميد. اقتصادروسيه آن چنان سير نزولى را پيمود كه پوتين پس از به دست گرفتن قدرت در سال ۲۰۰۰ ميلادى، در يكى از سخنرانى هايش اعلام كرد كه چند سال ديگر، اقتصاد روسيه به سطح اقتصاد كنونى پرتگال خواهدرسيد. شايد يكى از نارسايى هاى موجود در اقتصاد روسيه، وابستگى آن به صادرات نفت و گاز است.
  در اين ميان، گرچه پوتين اقدامات بسيارى را در زمينه اقتصادى انجام داده است، اما هنوز هم شاخص هاى اقتصادى، آنچنان كه بايد و شايد پيش نرفته است.

ميلياردرهاى سياست باز مى گويند پوتين پس از رسيدن به رياست جمهورى در جلسه اى با ميلياردرهاى روس به آنان گفت كه فقط به كار اقتصادى بپردازند و كارى به سياست نداشته باشند.

در آن هنگام، اين اندرز يا دستور، با موافقت ميلياردرها مواجه شد. اما چيزى نگذشت كه آنان بتدريج، آن وعده را نقض كردند. دخالت آنان به نوبه خود حساسيت پوتين را كه قصد شراكت در قدرت را نداشت و براى خود رسالت احياى روسيه (همانند پتركبير) را قائل است، برانگيخت. در اين ميان، برخى از نمايندگان دوما چنين مى گفتند كه افرادى چون برزوفسكى در پس بحران چچن قراردارند. به گفته اين دسته از نمايندگان، چنين سياستى از آن رو از سوى ميلياردرها اتخاذ شده است كه پوتين اعتبار، توجه و تلاش خود را معطوف چچن كند و بدين وسيله راه براى به يغما بردن روسيه هموار شود.

از نقطه نظر ميلياردرها، روسيه يلتسين برروسيه پوتين ارجح است، چرا كه در آن زمان، سرمايه دارى لجام گسيخته در جريان بود و حال، پوتين سعى دارد آن را نظام مند و قانونمند كند. بنابراين، طبيعى بود كه برخورد ميان پوتين و گروه ميلياردرها پيش آيد. برخوردى كه منجر به تبعيد برزوفسكى و به زندان افتادن خودوركوفسكى و ملى شدن «مدياموست» گوسينسكى شد.

ولاديمير پوتين رئيس جمهور روسيه در اجلاس امنيتي مونيخ سخنراني‌اي كرد كه بسياري از تحليلگران آن را اعلام مواضع جديد سياست خارجي مسكو مي‌دانند .او در ابتداي سخنراني تأكيد كرد كه سخنانش از جنسي متفاوت با سخناني خواهد بود كه معمولاً در چنين نشست‌هايي مطرح مي‌شود. اين سخنراني چند نكته مهم اقتصادي با استفاده سياسي داشت كه آن را به‌طور خلاصه مي‌خوانيد.

روسيه سالانه  ۴/۵ ميليارد ادلر بابت ترانزيت گاز و نفت خود به اروپا به برخي كشورهاي همسايه پرداخت مي‌كند و ساخت خط لوله بستر درياي بالتيك به‌عنوان خط لوله اروپاي شمالي وابستگي ما را به ترانزيت انرژي از خاك كشورها، از بين خواهد برد. علاوه بر خط لوله شمالي  از طريق خط لوله موسوم به «جريان آبي» بستر درياي سياه كه از تركيه، به ايتاليا، اتريش و تركيه به اسرائيل مي‌رسد، روسيه مي‌تواند به‌صورت مستقيم به بازارهاي اروپا و آسيا و خاور دور دست يابد.

غرب روسيه را به استفاده سياسي از اهرم انرژي متهم مي‌كند. متأسفانه برخي كشورها اين نظريه را به غلط دامن مي‌زنند در حالي كه روسيه هميشه به تعهدات خود در مورد انرژي پايبند است. وي با اشاره به اختلافات در زمينه صادرات نفت و گاز به برخي كشورهاي همسايه (بلاروس، اوكراين، گرجستان و...) گفت: ما موظف به دادن سوبسيدي به اين‌گونه كشورها نيستيم.

پوتين با اشاره به چهار برابر بودن ميزان متوسط مصرف گاز در داخل كشور نسبت به كشورهاي اروپايي و نرخ ارزان‌تر اين فرآورده گفت: اگر اين‌طور باشد ما هميشه عقب‌تر خواهيم ماند ولي ناچاريم يارانه‌ها را براي مردم تا سال  ۲۰۱۵ ميلادي حفظ كنيم .پوتين افزود: همواره به ما گفته می‌شود كه روسيه از منابع اقتصادی خود برای رسيدن به اهداف سياسی استفاده می‌كند كه اين مساله صحيح نيست. رئيس جمهوری روسيه گفت افزايش قيمت صادراتی منابع انرژی روسيه با توجه به تنظيمات لازمه بازار انجام گرفته است.

او با يادآوري روسيه زمان شوروی گفت: روسيه ديگر قادر نيست مانند زمان اتحاد جماهير شوروی انرژی را باکمک (با نرخ دولتی پايين‌تر از بازار آزاد) به كشور‌های همسايه صادر كند. رئيس جمهوری روسيه افزود: ما مجبور نيستيم اقتصاد ساير كشورها ر ا کمک  كنيم، هيچ‌كسی اين كار را نمی‌كند، پس چرا آنها در حال حاضر چنين چيزی را از ما درخواست می‌كنند.

توليد ناخالص ملي روسيه در آغاز سال ٢۰۰۷ ميزان توليد سال ۱۹۹۰ را بازيافت. پس از کسادي سال هاي دهه ۱۹۹۰، با ميانگين سالانه ۶%، کشور از شش سال رشد پياپي برخوردار بوده است. بر مائده نفت، موفقيت در زمينه هاي ديگر را نيز بايد افزود: فولاد سازي، آلومنيوم، تسليحات، کشت و صنعت، افزايش کلان مصرف خانواده ها، بازپرداخت قرضه هاي دولتي خارجي، به اضافه دوبرابر شدن هزينه هاي تعليم وتربيه و سه برابر شدن هزينه هاي صحي در عرض پنج سال. گسترش فعاليت هاي برخي از شرکت هاي روسي به سرمايه داري فراملي شگفتي همگان را برانگيخته است.

اما بهبود اوضاع شکننده است. جامعه روسيه که فقير تر و نابرابر تر از دوران اتحاد جماهير شوروي شده تشنه سرمايه گذاري هائي است تا بر ضعف هاي خود چيره گردد: فرار سرمايه ها و مغزها، زير بناهاي فرسوده، عقب ماندگي انباشته در پيشبرد فن سالاري نسبت به کشورهاي ديگر صنعتي، کاهش ميانگين عمر و جمعيت. با اينهمه ژاک ساپير اقتصاددان، سال ٢۰۰۶ را همچون «سال تغيير سمت استراتژيک » و سر برداشتن يک سياست صنعتي قلمداد مي کند که زائيده هشياري بر اين واقعيت است که اقتصاد ديگر نمي تواند بي هيچ تعارضي فقط وابسته به درآمد هاي بادآورده نفت و گاز باشد.

بر خلاف نظر نهاد هاي بين المللي و ليبرال روس، ضرورت يک سياست دولتي که بيشتر مداخله جويانه باشد از همين جا سرچشمه مي گيرد. بگومگوها به خصوص بر سر بهره گيري از صندوق ذخيره ارزي ثبات دهنده اي به ارزش ۸۰ ميليارد دالر است.

به نظر رابرت گيتس وزير دفاع آمريکا، «ولاديمير پوتين مي کوشد موقعيت ابرقدرتي را به روسيه باز گرداند و غرور ملي را از نو احيا کند ». به موجب نظر سنجي ها، کوشش وي حمايت ۷۰% تا ۸۰% مردم، بويژه در ميان طبقه متوسط مرفه و اشرافيت کارگري بهره مند از دستمزدهاي بالا را براي وي به ارمغان آورده است. اگر عقيده خانم ليليا اوچارووا از موسسه تدابير اجتماعي درست باشد، ارزش واقعي دستمزدها به ۸۰% ميزان سال ۱۹۸۹ رسيده و ميزان مصرف تا ۱۶۷% افزايش يافته است.

البته صحبت از ميانگين اين اقلام در ميان است که نابرابري هاي اجتماعي را در نظر نمي گيرد. والا فقر با همه پس روي هايش چون درد کهنه اي در جامعه خانه کرده و نابرابري ها عمق بيشتري يافته، بيشتر از آنرو که منطق سوداگري بر حمايت هاي اجتماعي دوران شوروي غالب آمده است .کارنامه پانزده ساله گذار [به وضعيت کنوني] سزاوار آنست که سرسختانه بازنگري و تصحيح  شود و با تبعات «چهره پنهان» عظيمي که اقتصاد و جامعه «غير رسمي» است کم و زياد گردد.

رئيس جمهور پوتين همانند هوگو چاوز و يا اوو مورالس نيست: برخلاف آرزوهاي اکثريت مردم وي نه «خصوصي سازي هاي تبه کارانه» دهه ۱۹۹۰ را مورد ترديد قرار داده است و نه بخش هاي حياتي را در چشم انداز اقتصاد اجتماعي بازار از نو ملي کرده است. به استثناي کساني که بلند پروازي هاي سياسي داشتند وي به پيگرد اوليگارک هاي «سارق» ديگر نپرداخته است .

پس از ترديد ميان ليبراليسم عنان گسيخته و اقتصاد دولتي، وي راه ميانه اي را برگزيد که مانند غرب به طبقه نوپاي مالکان آسودگي خاطر مي بخشيد: احياي دولت و حاکميت، به زانو درآوردن اوليگارک ها، اما پاسداري از اقتصاد بازار. راه چگونه توسعه اي را بايد براي برانگيختن چنين رشدي در پيش گرفت؟ به توضيح لئونيد گريگوريف، رئيس موسسه انرژي و دارائي دوبرابر کردن توليد ناخالص ملي بدون مدرن کردن اقتصاد کار بي سرانجامي خواهد بود. بخش چشم گيري از مردم ) و بيش از همه جوانان و محافل تجاري) به واقعيت تازه اذعان دارند: کشوري که توسعه متوسطي يافته، داراي مواد اوليه و گرفتار نابرابري هاي بزرگ اجتماعي است. اين پانزده سال براي دانش و علم به هدر رفته و نسل نيک آموخته پس از جنگ اينک به سن بازنشستگي رسيده است. سرمايه گذاري که از پنج سال پيش باين سو سر از خواب برداشته، کمتر از ٢۰% توليد ناخالص ملي و يک سوم سرمايه گذاري هاي سال ۱۹۹۰ است .

چرخش بزرگي در سال ٢۰۰۳ با دومين دوره مأموريت پوتين هنگامي پيش آمد که وي بخش سرنوشت ساز هيدرو کربور را به پيمانکاران دولتي برگزيده خويش واگذار کرد. جزئي از اين فعاليت ها را از اوليگارک هائي پس گرفتند که خود هنگام خصوصي سازي هاي زمان يلسين آنها را به «قيمت دوستانه» به چنگ آورده بودند،. هرچند حمايت از کالاهاي استراتژيک مانع از گشايش آنها به روي سرمايه هاي خارجي نيست اما چنين حمايت هائي در سياستي دوربرد (با تهاجم انحصارات دولتي انرژي گازپروم و ترانس نفت ) به قصد سنگ اندازي در متن سياست «پس زدن» قدرت روس جاي دارد که ايالات متحده از سال ۱۹۹۱ به مورد اجرا گذارده است. بياد داريم که مقصود از گسترش سازمان پيمان اتلانتيک شمالي (ناتو) و برپا داشتن راهرو هاي گذار انرژي که بتوانند جايگزين شبکه هاي روسي شوند نيز همين بود.

فراتر از آن، مسئله عبارت است از تشکيل مجدد يک فضاي اقتصادي مشترک اروپا- آسيائي که همکاري ميان روسيه و اروپا را منتفي نمي داند .اين استراتژي کرملين که در جنوب قفقاز به شکست انجاميد، در مورد اوکراين که ۶۰% جمعيت آن مخالف ورود به ناتو هستند، و نيز براي قزاقستان و روسيه سفيد موفقيت به ارمغان آورده است: کشور اخير ناچار بايد از رژيم «ناسازگار با زمانه» خود دست بشويد و دروازه هاي خود را بيشتر به روي سرمايه هاي روسي بگشايد. همزمان مسکو همکاري خود با چين، همانند هند و جهان مسلمان را توسعه مي بخشد. رئيس جمهور پوتين هنگام مراسم گشايش مرکز اطلاعات نظامي در ۸ نوامبر سخنان هشدار دهنده اي در باره وضعيت بين المللي به زبان آورد و نگراني هاي خود را از «عمليات يک جانبه» ايالات متحده، سيستم هاي تازه تسليحات استراتژيک که خواستار »پاسخ هاي مناسب» است و حمايت هاي بيگانه از «اعمال تروريستي» در روسيه ابراز داشت.

پوتين در يک سخنراني خطاب به مجلس فدرال در ماه آوريل ۲۰۰۵ تحليلي از گذار به دوران پس از اتحاد شوروي ارائه داد که در غرب جنجالي برانگيخت. نگاهي به اين تحليل بباندازيم: «بايد پذيرفت که فروپاشي اتحاد جماهير شوروي بزرگترين فاجعه ژئوپوليتيک قرن است. ده ها مليون تن از شهروندان و هم ميهنان ما بيرون از مرزهاي سرزمين روسيه افتاده اند. بيماري واگير ازهم پاشيدگي به جان روسيه چنگ انداخته است. پس انداز شهر وندان ارزش خود را از دست داده است، آرمان هاي ديرسال برباد رفته است، چندين و چند نهاد را سرسري پراکنده يا اصلاح کرده اند. عمليات تروريست ها و تسليمي که در پي آتش بس سال ۱۹۹۶ که بر پيروزي استقلال طلبان چچن صحه نهاد به يکپارچگي کشور آسيب رسانده است.

گروه هاي اوليگارشي که به واسطه جريان اطلاعاتي شان به قدرت بي حد و مرزي دست يافته بودند، فقط به خدمتگذاري منافع خاص خود و همپالگي هايشان مي پرداختند . بينوائي خلق را همچون «هنجاري» گرفته اند. همه اينها بر زمينه سقوط اقتصاد، ناپايداري مالي و از کار افتادن قلمرو اجتماعي به انجام رسيده است .

سياست روسيه درخاورميانه

 

از دوره دوم رياست جمهوري ولاديمير پوتين تاكنون چنين به نظر مي رسد كه در سياست خاورميانه اي روسيه تغييراتي كه از نظر برخي تحليل گران بين المللي مهم ارزيابي مي شوند، صورت پذيرفته است. از مقاومت مداوم و پايدار در برابر فشارها و سياست هاي سخت گيرانه ايالات متحدآمريكا در برابر ايران به واسطه فعاليت هاي هسته اي اين كشور گرفته تا مشاركت و حتي تمايل به ميانجيگري ميان طرفين درگير در فرايند صلح خاورميانه، نمونه هايي از اينگونه تغييرات به شمار مي روند.

در صورتي كه مبناي تحليل سياست خارجي روسيه را از خاتمه نظام دو قطبي و آغاز دهه1990قرار دهيم، در آن صورت مي توان سياست خاورميانه اي روسيه را به دو دوره تقسيم كرد.

الف). از دهه 1990 تا 2004

ب). از سال 2004 تا كنون

در دوره نخست روسيه بنا به عوامل زير، سياست عدم مشاركت و مداخله در تحولات خاورميانه را تعقيب مي نمود:

ـ تمركز و توجه به منطقه آسياي مركزي و قفقاز و نگراني از تسري بنيادگرايي ديني خاورميانه اي به اين منطقه .

ـ عدم نياز به منابع فسيلي نفت و گاز خاورميانه به دليل آنكه روسيه خود از بزرگترين دارندگان و توليدكنندگان  آن منابع به شمار مي رفت.

ـ سياست سنتي غرب و به ويژه ايالات متحد آمريكا در به رسميت شناختن نفوذ روسيه در منطقه CISسبب شده بود تا روسيه نيز متقابلاً، خاورميانه را به عنوان منطقه نفوذ ايالات متحدآمريكا در عمل به رسميت شناسد.

با اين حال با آغاز دوره دوم رياست جمهوري پوتين، به نظر مي رسد كه روسيه بتدريج از سكوي تماشاگر خود را وارد ميدان بازي در خاورميانه كرده است. جلوگيري از تند و خشن شدن سياست خارجي آمريكا عليه ايران در خصوص مشکل هسته اي اين كشور، به رسميت شناختن پيروزي حماس در انتخابا ت پارلماني در سال 2006 علي رغم واكنش معكوس غرب در اين زمينه و حتي ارائه كمك مالي به آن دولت تحت رهبري حماس، تشديد مناسبات ديپلماتيك ميان مقامات مسكو و رهبران عرب منطقه (سفرهاي پي در پي خالد مشعل، رهبر سياسي جنبش حماس به مسكو و متعاقب آن عزيمت رؤساي دو كشور مصر و اردن به روسيه از يك سو و نيز تناوب سفر لاوروف، وزير خارجه روسيه، به منطقه و در پي آن عزيمت پوتين به عربستان و قطر و اردن) از نمونه هاي كوتاه ناظر برچرخش سياست خارجي روسيه نسبت به خاورميانه در مقايسه با مرحله نخست آن است. پرسش مهمي كه در اينجا مطرح مي شود آن است كه علل تغيير رويه و رفتار روسيه نسبت به خاورميانه چيست؟ در پاسخ به اين پرسش سه ديدگاه مطرح شده است:

ديدگاه نخست براين باور است كه روسيه به ازاي همكاري خود با ايالات متحد آمريكا در زمينه مبارزه با تروريسم كه پس از رويدادهاي تروريستي11سپتامبر 2001 صورت گرفته است، آنچه را كه انتظار داشته دريافت نكرده است.پريماكوف در مقاله اي تحت عنوان «جهان پس از 11سپتامبر» معتقد است كه پس از 11 سپتامبر، هيچ چيز تغيير نكرده است جز تحكيم موقعيت ژئوپوليتيك آمريكا در آسياي مركزي و قفقاز و نيز افزايش خطر يكجانبه گرايي اين كشور. براين اساس، چون ايالات متحد آمريكا ديگر منطقه آسياي مركزي و قفقاز را به عنوان حياط خلوت روسيه به رسميت نمي شناسد و مي كوشد تا نفوذ روسيه را بر مناطق ياد شده كمرنگ نمايد، روسيه نيز با مشاركت در تحولات خاورميانه ـ منطقه اي كه به لحاظ سنتي حوزه نفوذ ايالات متحدآمريكا بوده است ـ در تلاش است تا به «موازنه نفوذ» در اين رابطه دست يابد.

ديدگاه دوم، برظهور روسيه به عنوان «ابرقدرت انرژي» تأكيد مي نمايد. طبق اين ديدگاه كه افرادي همچون فيونا هيل طرفدار آن هستند، سلاح جديد امپراتوري روسيه، نه ارتش و نيروي دريايي بلكه نفت و گاز است. براساس اين رويكرد، روسيه در صدد است تا با بهره گيري از منابع غني نفت و گاز خود (روسيه داراي يك پنجم سوخت هاي فسيلي در جهان است)، سرمايه گذاري در حوزه هاي انرژي ديگر كشور هاي دارنده نفت و گاز و نيز اعمال كنترل بر شبكه هاي خطوط لوله انرژي، اسباب امپراتوري انرژي خود را به ظهور رساند. از اين منظر، خاورميانه از دو سو براي روسيه واجد اهميت است.

نخست، روسيه با بهره گيري از قدرت بدست آمده بوسيله درآمدهاي ارزي حاصل از فروش انرژي، مي كوشد تا با مداخله و مشاركت در تحولات خاورميانه براي خود پرستيژ بين المللي كسب نموده و امپراتوري گذشته خود را احياء نمايد. دوم، چون خاورميانه و به ويژه خليج فارس، بزرگترين منابع هيدروكربني جهان را به خود اختصاص داده است، روسيه مي تواند از طريق هماهنگ سازي سياست انرژي خود، خصوصاً در زمينه گاز با كشورهاي منطقه از جمله ايران و قطر (منظور از اين هماهنگ سازي، تشكيل كارتل در زمينه گاز نيست) عضلات سياست جهاني انرژي خود را قوي تر نمايد.

ديدگاه سوم، نزديكي روسيه به خاورميانه ناشي از نگرش جديدحاكم بر كرملين مبني بر لزوم گسترش روابط روسيه با جهان اسلام است. طي اين  ديدگاه ـ كه در محافل علمي درون جامعه ايران برخي تحليل گران به آن توجه و تأكيد دارند ـ روسيه داري 20 ميليون سكنه مسلمان بوده و بنيادگرايي در منطقه آسياي مركزي و قفقاز را تهديدي مستقيم عليه تماميت ارضي و يكپارچگي سرزمين خود مي‌داند.

لذا اين كشور در يك چرخش مهم تصميم گرفته است تا با نزديكي و تقويت مناسبات با كشور هاي اسلامي، نه تنها تصوير بين المللي خود را نزد كشورهاي بلوك اسلامي بهبود بخشد بلكه مانع از شكل گيري تهديد احتمالي بنيادگرايي در مناطق تحت نفوذ آن كشور شود. لازم به ذكر است كه تقويت گرايشات ضد آمريكايي در ميان جوامع اسلامي پس از حملات نظامي اين كشور به افغانستان و عراق، فضاي بين المللي را براي مانور سياسي روسيه در جهت نزديكي به اينگونه جوامع مساعدتر نموده است.

اگرچه هر يك از سه رويكرد فوق داراي برخي شواهد وادله براي اثبات خود هستند، ليكن به نظر مي رسد رويكرد دوم قابليت تبيين كنند گي بيشتري در فهم پويش هاي سياست خارجي روسيه نسبت به خاورميانه داشته باشد. در رويكرد نخست، با آنكه ايالات متحده آمريكا براي نخستين بار در تاريخ سياست خارجي خود، حضور و استقرار نظامي يافت، ليكن چنين به نظر مي رسد كه اين «حضور» تبديل به «نفوذ» نگرديده است. زيرا آسياي مركزي منطقه اي نيست كه براي آمريكا منافع عيني مادي قابل ملاحظه داشته باشد.

رويكرد سوم نيز داراي ادله محكمي است كه مي تواند توجيه كننده رفتار سياست خارجي روسيه نسبت به اين منطقه باشد، ليكن به نظر نمي رسد كه محرك و انگيزه  اصلي اين رفتار باشد.

زيرا معمولاً كمتر پيش مي آيد كه سياست سنتي كشورها در يك دوره كوتاه مدت تغيير پذير باشد. به بيان ديگر در صورتي كه تصوير بين المللي ايالات متحده آمريكا نزد افكار عمومي جوامع اسلامي بهبود و ترميم يابد، در آن صورت ممكن است قوت استدلال تحليل رود. زيرا گرايش كشور هاي عرب منطقه به روسيه در شرايطي صورت مي پذيرد كه ايالات متحد آمريكا موقعيت لرزاني نزد جوامع اينگونه كشورها داشته باشد.

ولاديمير پوتين سياستها و ديدگاههاي مستقل تري نسبت به يلتسين در تقابل با جريان آمريكا و غرب داشت.  وي با مستمسك قرار دادن موضوعات و حوادث جاري گوناگون در برخي از نقاط جهان و با اتخاذ محمل و بهانه مناسب، سعي در ايفاي نقش بعنوان يك بازيگر را دارد.

- در طي سال هاي اخير، حكومت روسيه اقدامات و تحركاتي عملي در عرصه خاورميانه انجام داده است، كه از آن جمله مي توان به اين موارد اشاره كرد:

 – سفر پوتين به سوريه، مصر و فلسطين.

 – دعوت از هيئت حماس پس از پيروزي در عرصه انتخابات در فلسطين و ديدار با آنها در مسكو، عليرغم موضعگيري هاي شديد آمريكا و غرب نسبت به پيروزي و مواضع حماس  و در نهايت تحريم آنها.

 – تحركات در عرصه سياسي لبنان، هم در خلال جنگ 33 روزه اسراييل عليه لبنان و حزب الله و هم در زمان اعتراضات و اعتصابات مردمي عليه دولت سينيوره در لبنان، دعوت از سينيوره براي سفر به مسكو و سفر وزير امور خارجه روسيه به لبنان و ....  

 – دعوت از عمر موسي سکرترجنرال اتحاديه عرب و سفر چندي قبل وي به مسكو.

 – سفر اخير پوتين به عربستان، قطر و اردن و علاوه بر ديدار با مسئولين اين كشورها، ديدار با محمود عباس رئيس حكومت خودگردان فلسطين. در خلال سفرهاي اخير علاوه بر امضاي موافقتنامه هاي همكاري دو جانبه با اين كشورها، زمينه هاي امضاي قرار دادهايي در عرصه هاي نفت و گاز و همچنين مسائل تجاري و بازرگاني و حتي تسليحاتي ميان طرفين فراهم آمده است.

- در نگاهي عميق تر و كلان تر به اين مسائل از زواياي مختلف به مواردي بر مي خوريم كه توجه به آنها و تعمق و بررسي در هر يك از آنها حائز اهميت مي باشد، مواردي نظير:

 – از قديم الايام حضور در منطقه خليج فارس به عنوان يك هدف و آرزوي ديرينه روسها به شمار مي آمده است، به طوري كه اين مهم در وصيت نامه پطر اول نيز توسط وي و صراحتا خطاب به وارثان خود، مورد اشاره قرار گرفته است.

 – در دوران جنگ سرد و بلوك بندي در جهان، روابط روسيه با كشورهاي عربي خاورميانه در چارچوب رقابت شرق و غرب تعريف مي گرديدو در برهه هايي شاهد نفوذ روسها در كشورهايي نظير سوريه، عراق و مصر و ...  بوده ايم، اما در مجموع موفقيت آمريكا و غرب در اين عرصه و حضور در منطقه، به مراتب از روسها بيشتر بوده است و كفه ترازو و معدل حضور، بيشتر به نفع آمريكا و متحدانش بوده است تا بلوك مقابل شان.

 – تعداد قابل توجهي از اهالي ساكن در ايالتها و جمهوريهاي خودمختار در جنوب فدراتيف روسيه (و در منطقه قفقاز شمالي) را مسلمانان تشكيل مي دهند، لذا حكومت روسيه به منظور نايل آمدن و موفقيت در عرصه كنترول روند استقلال خواهي در اين مناطق، سياست نزديك شدن به كشورهاي مسلمان را به طور جدي دنبال نموده است تا با تحكيم روابط خود با كشورهاي بزرگ اسلامي مانع از حمايت و پشتيباني آنها از اين حركات استقلال طلبانه گردد.  عضويت ناظر روسيه در سازمان كنفرانس اسلامي و برخي اقدامات ديگر در اين راستا را نيز مي توان در اين مسير ارزيابي نمود.

 – اقدامات انجام شده روسيه در خلال يكسال و اندي اخير در قبال منطقه خاورميانه و به ويژه بخش عربي آن، در چارچوب سياست كلي و نگرش جديد حكومت روسيه به منطقه خاورميانه و جهان اسلام تعريف و انجام مي شود. از نظر روسها، ايران و عربستان (به عنوان بزرگ كشورهاي عرب حاشيه خليج فارس) دو ركن مهم و اساسي در جهان اسلام و منشاء بسياري از جريانات اسلامي در جهان محسوب مي شوند.

در اين راستا به واسطه نشر و گسترش وهابيت به برخي جمهوريها و مناطق خودمختار در روسيه و حتي برخي كشورهاي مستقل مشترك المنافع، روسها نقش حكومت عربستان و برخي از كشورهاي عربي حاشيه خليج فارس را در اين عرصه كليدي و مهم قلمداد مي نمايند. در دوران جنگ سرد عربستان و بسياري از كشورهاي عرب حاشيه خليج فارس در بلوك غرب قرار داشتند. در دهه 1980 به خاطر اشغال افغانستان، عربستان منبع اصلي كمك مالي به برخي مجاهدين افغان بود. پس از فروپاشي اتحاد شوروي نيز، عربستان و برخي شيخ نشين ها حامي اصلي جريان اسلامي (با مشي وهابي گري) در افغانستان، آسياي مركزي، قفقاز ( اعم از شمالي و جنوبي) و منطقه بالكان بودند و در همه اين مناطق آنها به نوعي رودر روي روسيه و يا متحدان آن قرار داشتند.

اما پس از حادثه 11 سپتامبر 2001 ميلادي، به واسطه تحت فشار قرار گرفتن عربستان از جانب آمريكا و به جهت چالش به وجود آمده در روابط دو كشور در طي چند ساله اخير، روسها از اين فرصت براي نزديك شدن به اين كشور و در واقع رخنه در عمق استراتژيك جريانهاي اسلامي افراطي و دشمن خود، بهره گرفتند. البته از آن سو، عربستان و برخي شيخ نشين هاي خليج فارس نيز به منظور كاستن از فشارهاي آمريكا بر روي خود، مايل هستند از نقش و نفوذ مسكو در اين راستا بهره بگيرند.

 – در حال حاضر مهم ترين بحران بين المللي فعال، كه در كانون توجه افكار عمومي جهان قرار دارد، مسئله فلسطين مي باشد. نقش عربستان در ميانجيگري اخير ميان حماس و فتح، حكايت از وزن عربستان در اين موضوع دارد. لذا آنها بدشان نمي آيد تا در اين مسير از روسها نيز در برابر آمريكا و غرب و تعديل فشارهاي يك جانبه شان در اين مسئله استفاده و بهره برداري لازم را بنمايند.

 – هم اكنون در زمينه صادرات تسليحات نظامي، روسيه جايگاه بالايي را در جهان دارد به طوري كه در سال گذشته روسيه با ربودن گوي سبقت از آمريكايي ها، به كشور اول در اين عرصه تبديل گرديدند.

روسها به دنبال اين هستند تا در اين مسير و با بهره گيري از تبليغاتي كه آمريكا و غرب عليه ايران در منطقه به راه انداخته اند و با استفاده از موقعيت موجود و پول هنگفتي كه كشورهاي عربي در منطقه به واسطه صادرات نفت در اختيار دارند،  قرار دادهاي  نظامي اي را با كشورهاي منطقه منعقد نموده و در اين جهت سهمي را براي فروش تسليحات ساخت خودشان اختصاص داده و تعريف نمايند.

 – حضور در عرصه نفت و گاز و مشاركت شركتهاي «لوك اويل» و «گازپروم» روسيه در پروژه هاي نفت و گاز در منطقه خليج فارس و حضور روسها در اين عرصه در منطقه از جمله اهداف ديگر آنها در راستاي گسترش نفوذ خودشان در منطقه محسوب مي گردد.

 – با توجه به اينكه روسيه بالاترين ذخاير اثبات شده گاز را در جهان داراست و كشور اول در صادرات گاز در جهان محسوب مي گردد، لذا  لابي و گفتگوهاي آنها با كشورهايي نظير قطر    مي تواند در راستاي تحقق و يا حتي عدم تحقق تشكلهايي همچون اوپك گازي و امثالهم و تشكل دهي به مجموعه كشورهاي صادر كننده گاز در جهان،  اقدامي موثر و تعيين كننده به شمار آيد.

 – آغاز سفر پوتين بلافاصله پس از اجلاس امنيتي در مونيخ  و اظهارات قابل تامل و بررسي پوتين در اين اجلاس، خود حاكي از تاكتيك جديد روسيه در عرصه مسائل بين المللي و منطقه اي و رويكردهاي روسيه در قبال آنها را دارد.

 – لاوروف وزير امورخارجه روسيه چندي قبل اظهار نموده بود كه:

... در حال حاضر هيچ مسئله اي در جهان بدون حضور روسيه قابل حل شدن نمي باشد ... ما كشوري عملگرا هستيم و به دنبال دستاوردهاي ملموس و كاملاً مشخص و شفاف در روابط خود در عرصه بين المللي و دوجانبه با كشورها هستيم. كه خود همين اظهارات بيانگر مشي و عملكرد كلان روسها در عرصه سياست خارجي شان مي باشد.

 - پوتين به جهت تسلط بر اوضاع داخلي در روسيه  و همچنين موفقيت اش در بالا بردن وضعيت اقتصادي دركشورش و همچنين بالا بردن ذخاير ارزي روسيه و ...، هم اكنون و به جهت لزوم ارائه بيلان و عملكرد در خصوص حركت مستقل از غرب و آمريكا  در عرصه سياست خارجي و منطقه اي خود، در افكار عمومي و داخلي در روسيه، در اواخر عمر اجرايي اش به دنبال فضاهاي تنفسي جديد در عرصه بين الملل مي گردد.

وي با ورود به اين عرصه قصد دارد عقب ماندگي هاي اقدامات خود در عرصه بين الملل و منطقه اي را در سالهاي قبل به طريق مثبت پر نموده و پوشش دهد، تا كارنامه اي خوب و در ظاهر خالي از اشكال را در پايان كار اجرايي اش ارائه داده و راه را براي انتخاب نفر مورد نظر و دلخواهش در روسيه ( به عنوان جانشين خود ) هموار سازد.

فرجام اينكه:

 – روسيه هم در دوران جنگ سرد و هم در حال حاضر بازيگر حاشيه اي در منطقه خاورميانه محسوب مي گردد. حكومت فعلي در روسيه در اين برهه اميدوار است تا با استفاده از مشكلات موجود در روابط آمريكا با برخي كشورهاي منطقه خاورميانه، به نقش خود در اين منطقه بيفزايد.

 – با توجه به نگرش عمل گرايانه مسئولين روسيه به روابط خود با كشورها و تعيين كننده بودن حجم مبادلات اقتصادي و تجاري با كشورهاي مختلف در تعيين جايگاه آنها در سياست خارجي، روسها به دنبال بازارهاي جديد به منظور كسب در آمد و بالاتر بردن تبادلات تجاري و اقتصادي خود با كشورهاي منطقه هستند.

 – در مقطع فعلي براي روسها حضور در منطقه مهمترين عامل محسوب مي گردد. در واقع روسها بيشتر به دنبال بازيگري در منطقه هستند تا محتواي بازي و اميد دارند تا رفته رفته و با افزايش نفوذ خود در منطقه، آرام آرام به جنبه محتوايي قضيه نيز بيفزايند.

 – در سالهاي اخير مسئولين روسيه صراحتاً اعلام نموده اند كه در موضوعاتي نظير  جنگ ميان غرب و جهان اسلام  و برخوردهايي كه در عرصه تمدن ميان تمدن غرب و تمدن اسلام و حتي ساير تمدنها روي داده و يا در حال وقوع مي باشد، وارد هيچ «اتحاد مقدسي» با هيچكدام از طرفين دعوا نشده و نمي شوند.حتي در دكترين نظامي جديد مسكو براي دهه آتي، بر نقش روسيه به عنوان يك «داور ژئوپلتيك» و نه يك «بازيگر مستقل» در عرصه بحرانهاي بين المللي اشاره و تاكيد شده است. از نگاه مسكو تحولات سالهاي اخير نشان داده است كه برخورد فرهنگ و تمدن غربي و اسلامي يك پاي منازعات و مناقشات بين المللي بوده و در آينده هم خواهد بود و در جهان اسلام نيز نقش ايران و عربستان يك اصل مهم بوده و به شمار مي آيد.

 – روسها پيش بيني هايي را در مورد احتمال وقوع يك بحران جديد، به خاطر پر رنگ شدن حضور آمريكا در خليج فارس و كلاً منطقه خاورميانه دارند، لذا توجه و اهميت حاكميت مسكو به منطقه و سفرهاي اخير نيز در اين چارچوب معنا مييابد.

روسيه واتحاديه اروپا

 

با پايان جنگ سرد جهان شاهد فروپاشي كمونيسم و از ميان رفتن اتحاد جماهير شوروي و مبارزه طلبي ايدئولوژيكي آن بود . در بلوک غرب از يك سو ايالات متحده آمريكا به عنوان تنها قدرت برتر نظامي ـ اقتصادي مطرح شد و از سوي ديگر اروپاي غربي با شتاب به قرن بيست و يكم شتافت و به صورت كانون جديد قدرت در آمد . اما در بلوک شرق، روسيه به عنوان بزرگترين وارث اتحاد جماهير شوروي با مشکلات گوناگوني دست به گريبان شد. در اين بين روابط روسيه و اتحاديه اروپا همواره با موانع و فراز و نشيب‌هاي متعددي روبه‌رو بوده است. اين دو بازيگر به رغم توافق در بعضي مسائل دوجانبه هنوز در بيشتر مسائل اساسي انتقاد‌هاي زيادي نسبت به يکديگر دارند. از ديدگاه روسيه، اتحاديه اروپا سازمان قدرتمندي است که هم مي‌تواند به منافع روسيه تعدي کند و هم به آن سود رساند.

اتحاديه اروپا نيز در استراتژي ميان‌مدت خود، روسيه را  به عنوان يک ابزاري در تعقيب جهان چندقطبي و سيستم امنيت جمعي اروپايي در نظر مي گرفت. اما به نظر مي رسد عدم اعتمادي که در اتحاديه اروپا نسبت به روسيه وجود داشت، اينک جاي خود را به روابطي پيچيده داده است. در واقع آنچه امروز اين معادلات قديمي را به هم ريخته، نقشي است که روسيه در نظام بين الملل ايفا مي کند. روسيه اکنون در قامت يک بازيگر مستقل بين‌المللي، تلاش مي نمايد که ضمن گسترش روابط با اتحاديه اروپا و آمريکا همچنان از نظر استراتژيکي مستقل از آنها باشد.

بر خلاف تحليل برخي از کارشناسان که سياست خارجي روسيه در اروپاي غربي را بر اساس ارتباط صميمانه «ولاديمير پوتين»  با رهبران اين کشورها و بر مبناي « ديپلماسي دوستانه» مورد بررسي قرار مي دادند، پس از انتخابات در اسپانيا، ايتاليا، آلمان و تحولات فرانسه، همچنان شاهد روابط خوب مسکو با اين کشورها هستيم که نمايانگر نهادينه شدن روابط روسيه با کشورهاي اروپايي مي باشد. البته در اين بين نمي توان از رابطه خاص پوتين با سران کشورهاي فوق که به حل بسياري از مسائل سياسي و اقتصادي کمک نموده است، غافل ماند .  حقيقت آن است که روسيه روابط خود با اتحاديه اروپا را بر اساس قواعد «پراگماتيک» و کاري قرار داده است. در اين راستا دفاع پاريس و برلين از روسيه در مسائل حادي مانند پرونده کمپاني «يوکاس»، آرام کردن اوضاع چچن، محکوم کردن حقوق اقليت روس زبان کشورهاي حوزه درياي بالتيک، که به نوبه خود همه آنها نوعي انتقاد هميشگي از طرف کشورهاي ديگرعضو اتحاديه اروپا به روسيه بوده است، را مي توان نام برد.  همچنين قرارداد سال 2003 بين روسيه و اتحاديه اروپا در چهار زمينه اقتصادي، امنيت داخلي، امنيت خارجي و مسائل انساني نيز در اين راستا قابل ارزيابي مي باشد.

در حالي روابط روسيه و اتحاديه اروپا در مواردي همچون مقابله با يکجانبه گرايي آمريکا، همکاري در مسائل امنيتي، اقتصادي، انرژي و فضايي بيش از پيش مستحکم مي شود که مسكو اخيراً به واسطه اعمال سياست قدرت در قبال گرجستان و وضع قطعنامه عليه اين كشور و نيز ديدار موفقيت آميز با آنگلا مركل صدراعظم آلمان از يك جايگاه محكم نسبت به اتحاديه اروپا برخوردار شده است. در ادامه با بررسي اجمالي روابط روسيه و اتحاديه اروپا، متغيرهاي موجود در روابط دو طرف و علل برتري نسبي روسيه نسبت به اتحاديه اروپا را بررسي خواهيم نمود.  يکي از متغيرهاي تاثيرگذار در روابط دو جانبه روسيه و اتحاديه اروپا، به موضع گيري همسوي اين دو قطب در مورد يکجانبه گرايي ايالات متحده آمريکا باز مي گردد.

اگر چه در گذشته، اروپايي ها رهبري آمريكا را به گرمي پذيرا بودند، ولي اينك شرايط متفـاوتي با سـال هاي بعد از جنگ جهـاني دوم و جنگ سرد وجود دارد و بعيد به نظر مي رسد كه اتحاديه اروپا واگن ديپلماسي براي سياست هاي ايالات متحده در سياست بين الملل فعلي گردد. آمريكا به دنبال آن است كه از تبديل شدن اروپا به موجوديتي كاملاً مستقل، جلوگيري كند، چون در اين صورت ممكن است رقيب بالفعل جديدي عليه آمريكا پديد آيد كه مطيع‌سازي آن به آساني امكان‌پذير نباشد. از سوي ديگر اروپا نيز خود را در برقراري يك سيستم امنيتي موفق بدون كمك آمريكا توانا مي‌داند.

 در اين بين اهميت روسيه براي اروپايي ها که خواستار تعديل يک جانبه گرايي ايالات متحده و ايفاي نقش موثرتري در معادلات جهاني مي باشند، بخاطر قدرت اقتصادي و نظامي آن کشور نيست، بلکه مسکو از آن جهت اهميت دارد که مي تواند از همراهي کامل با ايالات متحده در مسائل گوناگون سر باز زند و براي تثبيت هژموني واشنگتن در سطوح منطقه اي و جهاني مانع تراشي نمايد.

اگر چه جنگ سرد پايان پذيرفته و نظام دو قطبي حاکم بر آن تغيير کرده و ديگر مسکو  به عنوان مرکز يکي از ابرقدرت هاي جهاني تصميم گيري نمي کند، اما همچنان روسيه اهميت خود را حفظ کرده است. اين کشور که پس از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي با مشکلات گوناگوني دست و پنجه نرم مي کرد، طي دوره رياست جمهوري ولادمير پوتين موفق شد با حضور نسل جديدي از سياستمداران که با تفکر ناسيوناليسم روسي به وقايع مي نگرند، تا حد زيادي قدرت از دست رفته ي خود را باز يابد و همچنان بي پروا به اتخاذ مواضع صريح بپردازد. اگر چه پس از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي کشورهاي اروپايي در همراهي با ايالات متحده آمريکا و يا در لواي پيمان ناتو، تلاش خود را جهت تضعيف هر چه بيشتر رقيب از پا افتاده ي خود آغاز کردند و حوزه هاي نفوذ خود را نه فقط در مناطق حاشيه اي و حوزه هاي نفوذ نزديک خاک روسيه بلکه در نقاط دور دست نيز روز به روز افزايش دادند؛ اما اينک که اروپايي ها متوجه ي شرايط نوين نظم نا متوازن با برتري دستوري ايالات متحده به خصوص پس از 11 سپتامبر 2001 شده اند، به روسيه به چشم بازيگري مي نگرند که از توانايي امتناع، سرپيچي و ايجاد مانع در مقابل يکجانبه گرايي آمريکا برخوردار مي باشد.  از اين رو تلاش خود را جهت نزديکي و اتخاذ مواضع يکسان با مسکو در برخي از مسائل جهاني به کار گرفته اند. در واقع اروپايي ها دريافته اند که ناديده گرفتن روسيه، در شرايطي که آمريکا خود را تنها ابرقدرت جهان مي پندارد، امکان پذير نخواهد بود .

از سوي ديگر روسيه نيز به دليل مشکلات اقتصادي از يک سو مجبور به تعامل مدارا گونه با غرب است و از سوي ديگر نمي خواهد به بازيگري درجه دو در عرصه بين المللي تبديل گردد. بنابراين پوتين که ورود به جهان غرب را به عنوان يک هدف راهبردي تعقيب مي نمايد، سعي دارد تا همانند مسئله عراق از اختلافات تاکتيکي اروپا و آمريکا بهره برداري کند . از نظر روس‌ها ، چنانچه مسکو بتواند به اروپا نزديک شود، به همان ميزان قادر خواهد بود آمريکا را از اروپا دور نموده و در نتيجه محيط بين‌المللي را براي خود امن تر نمايد. اين موضوع که طي سال‌هاي دوره گورباچف با طرح «خانه مشترک اروپايي» با شکست مواجه شده بود، با روي کار آمدن پوتين به عنوان نخست‌وزير و سپس رئيس جمهور قوت تازه اي گرفت . پوتين که در طراحي و ارائه استراتژي رسمي روسيه براي گسترش روابط‏‎ ‎با اتحاديه اروپا نقش مهمي ايفا کرده است، سعي نموده که به مشارکت استراتژيک بين روسيه و اتحاديه اروپا استحکام بخشد.

پوتين در نخستين گام کوشيد با ارائه راهبرد اصلي سياست روسيه راجع به اتحاديه اروپا در سندي تحت عنوان « استراتژي ميان‌‌مدت براي توسعه روابط ميان روسيه و اتحاديه اروپا ۲۰۱۰ ـ ۲۰۰۰ » در سال ۱۹۹۹ و ارسال آن در اکتبر همان سال به بروکسل قدم‌هاي اوليه را در مشارکت استراتژيک با اتحاديه اروپا بردارد.

از آن پس ديدارهاي رسمي مختلفي ميان مقامات دو طرف صورت گرفته است که از مهمترين آنها مي توان به ديدارهاي سه جانبه سران روسيه، آلمان و فرانسه اشاره نمود. علي الخصوص ديدار اخير پوتين از فرانسه، بار ديگر زمزمه هاي شکل گيري محور پاريس ـ برلين ـ مسکو را كه از زمان حمله آمريكا به عراق در 2003 شكل گرفته بود، بر سر زبان ها انداخت. همچنين ديدار اخير پوتين از برلين كه در پاسخ به ديدار صدراعظم آلمان از مسكو صورت گرفته بود، و دست يابي به توافقات مهم دو جانبه با آنگلا مرکل نشان از افزايش چشمگير مناسبات دو كشور در حوزه هاي انرژي و مسائل تجاري دارد.  واقعيت آن است که مواضع متعادل روسيه، آلمان و فرانسه در برابر ايالات متحده، سه کشور فوق را در جبهه اي نزديک به يکديگر و مخالف يکجانبه گرايي ايالات متحده آمريکا قرار داده است.

امنيت، يکي ديگر از متغيرهاي مهم در روابط روسيه و اتحاديه اروپا را شکل مي دهد. سياست امنيتي روسيه طي دوران رياست‌جمهوري پوتين، بخصوص پس از استفاده مناسب از فرصت ديپلماتيک بدست آمده در رابطه با آمريکا بعد از حمله القاعده در سپتامبر ۲۰۰۱، تحول يافت. شرکت روسيه در جنگ بين‌المللي عليه تروريسم نتايج مثبتي براي موقعيت روسيه در قبال ايالات متحده و اروپاي غربي بدست آورد. دولت روسيه با فراهم آوردن اطلاعات و حمايت تسليحاتي از نيروهاي اتحاد شمال در مبارزه جهت برکناري طالبان از افغانستان نقش مهمي بازي کرد. همچنين در اکتبر ۲۰۰۱ اتحاديه اروپا و روسيه توافقنامه اي درباره مبادله اطلاعات پيرامون فعاليت‌هاي شبکه‌اي تروريست ها  امضا کردند.

حوزه ديگر همکاري هاي امنيتي به مسئله گسترش سلاح‌هاي هسته‌اي و خلع سلاح باز مي گردد که هر دو طرف ديدگاه‌هاي مشابهي درباره نياز به تقويت دوجانبه کنترول تسليحات و موافقتنامه‌هاي هسته‌اي، همچون پيمان عدم تکثير سلاح‌هاي هسته‌اي دارند. همچنين روسيه و اتحاديه اروپا تلاش هاي مشترک زيادي براي هماهنگي مواضع در حول مسائل سياست خارجي، علي الخصوص در حوزه هاي بالکان و خاورميانه داشته اند.  وقايع اخير گرجستان و تيرگي روابط تفليس و مسکو به همراه قطعنامه شوراي امنيت سازمان ملل حکايت از نقش تعين کننده کرملين در معادلات امنيتي منطقه دارد.

در واقع اتحاديه اروپا از تجربه هاي گذشته در حوزه بالکان و قفقاز در يافته است که هيچ طرح امنيتي در اين مناطق بدون حضور روسيه به موفقيت دست نخواهد يافت.

متغير ديگر در روابط روسيه و اتحاديه اروپا به حوزه هاي اقتصاد و انرژي باز مي گردد. تلاش در اين عرصه به گسترش بازار آزاد بين روسيه و اروپا متمرکز است. پوتين که ابزارهاي سياسي کرملين را در راستاي بهبود وضعيت اقتصادي روسيه به کار گرفته ، هدف خود را از پي گيري مذاکرات اقتصادي با اروپايي ها بر اين مبنا قرار داده که هزينه‌هاي بالقوه گسترش اتحاديه اروپا را در تجارت روسيه جبران کند و با جلب اعتماد کشورهاي اتحاديه اروپا فرصت‌هاي بيشتري را در اقتصاد روسيه براي سرمايه‌گذاري در اين کشور فراهم نمايد. براي اتحاديه اروپا نيز بحث انرژي يکي از بخش‌هاي مهم گفت‌وگو هاي دو طرف در عرصه اقتصادي محسوب مي گردد. روسيه با دارا بودن 4/1694 ميليارد فوت مكعب ذخاير گازي، 7/26% از تمام ذخاير گاز جهان را در اختيار دارد و با توليد سالانه 590 ميليارد متر مكعب گاز طبيعي حدود 22% كل گاز توليدي جهان را به خود اختصاص داده است. در زمينة نفت خام نيز فدراسيون روسيه با دارا بودن ذخايري برابر 3/72 ميليارد بشكه، 1/6% از تمام منابع نفت خام جهان را در اختيار دارد و با توليد بيش از 7 ميليون بشكه در روز، در مرتبه سوم جهاني قرار دارد.  از اين رو بحث انتقال نفت و گاز روسيه به اروپا يکي از مهم‌ترين موضوعات مطرح در روابط دو طرف مي باشد.

با توجه به بازار انحصاري گاز روسيه در اروپاي غربي و شرقي، مي‌توان گفت كه اين بازار در انحصار روسيه قرار دارد. با ملي شدن شركت گاز پروم روسيه، اين شركت به يك مونوپل بزرگ در اروپا تبديل شده و روسيه از اين طريق اراده سياسي خود را بر منطقه تحميل مي كند، همان طور كه در زمستان 2005 و آغاز سال 2006 در مورد اوكراين، به عنوان اسلحه‌اي براي تهديد تبديل شد.

اروپايي ها که خواستار تحکيم موقعيت و سهم خود از صادرات گاز کمپاني گازپروم هستند ، همه تلاش خود را براي ارائه شرايط ويژه به اين کمپاني به کار بسته اند. گاز پروم نيز به خوبي موقعيت انحصاري خود در بازار اروپا را درک کرده و از آن استفاده مي کند.

در واقع يکي از دلايلي که روسيه را در آينده به بازيگري مهم مبدل خواهد نمود ، منابع غني نفت و گاز اين کشور مي باشد که اهميت زيادي در بازي هاي جهاني خواهد داشت. اين منابع که از يک سو باعث نجات اقتصاد ورشکسته روسيه شد ، از سوي ديگر سبب افزايش قدرت کرملين در سطوح منطقه اي و جهاني شد و اين کشور را در گروه هشت در كنار ديگر قدرت‌هاي برتر اقتصادي جهان قرار داد. نياز روز افزون جهان به انرژي، علي الخصوص مساله انتقال گاز به اروپا، آينده روسيه و اتحاديه اروپا را به يکديگر پيوند زده است. خطوط بسيار گسترده انتقال گاز طبيعي روسيه به اروپا، همچون شاهرگ‌هاي حياتي و ابزارهاي قدرت مضاعف عمل مي‌كنند. از يك سو براي اقتصاد در حال رشد روسيه دالر تزريق مي‌كنند و از سوي ديگر اقتدار و نفوذ روسيه را در اروپا تقويت مي‌نمايند.   به همين سبب پيش بيني مي‌شود در آينده نه تنها از قدرت اقتصادي و سياسي روسيه در اروپا كاسته نخواهد شد، بلكه بر آن افزوده نيز مي شود. اروپايي ها متوجه شده اند که نگاه منفي به روسيه از يک سو باعث توقف ورود اروپا به بازارهاي خوب روسيه و سرمايه گذاري در بخش انرژي اين کشور خواهد شد، و از سوي ديگر موجبات محدوديت انتقال گاز روسيه به اروپا را فراهم خواهد آورد که بدون شک ضربه بزرگي بر تامين انرژي اروپا خواهد بود. از اين رو اتحاديه اروپا مي کوشد با توسعه همکاري هاي تنگاتنگ با روسيه در زمينه انرژي، روابط مثبت و پايداري را با اين کشور ايجاد کند.

فصل ديگر روابط دو جانبه اتحاديه اروپا و روسيه را همکاري هاي فضايي شکل مي دهد.

طي ساليان اخير ميان روسيه و اروپا پيشرفت هاي بسياري در زمينه همکاري هاي فضايي بوجود آمده است. ايجاد مجموعه پرتاب سفينه هاي فضايي«سايوز -2» روسي در «کورو» (گيواناي فرانسه) و پروژه مشترک «ولگا» نمونه هاي بارز همکاري هاي نزديک آژانس فضايي اروپا با روسيه مي باشد.  آژانس فضايي اروپا به نقش پيشرو روسيه در طرح هاي آينده در خصوص برنامه هاي سفينه هاي سرنشين دار اعتراف کرده و به خوبي دريافته است  که بدون روسيه در آينده نزديک کاري از پيش نخواهد برد.  تلاش اروپا براي همکاري با روسيه در زمينه فضا بدان دليل است که براي آنها رقابت با رقباي قدرتمندي همانند آژانس ملي فضايي آمريکا «ناسا» بسيار دشوار است؛ در حالي که با همکاري با روسيه که تجربه عظيمي در تحقيقات و طراحي هاي فضايي داردن، آژانس فضايي اروپا امکانات خود را به مراتب گسترش خواهد داد.

نتيجه گيري فضاي كنوني حاكم بر نظام بين الملل به گونه اي است كه هر يك از بازيگران كوچك و بزرگ جهاني به دنبال تعريف خود در اين نظام هستند. بر اين اساس روسيه به عنوان کشوري با قدرت برتر هسته اي، به عنوان ابرقدرت منطقه اي شناخته مي شود که نقش مهمي در تحولات جهاني يه ويژه مناطق خاور ميانه ، آسياي ميانه و قفقاز ايفا مي نمايد. علي رغم آنکه پوتين هزينه هاي احياي ابرقدرتي روسيه را بيشتر از فوايد آن مي داند، همواره سعي نموده مراکز تحقيقاتي نظامي و تسليحاتي خود را گسترش داده و حضور پر رنگي در اروپا و آسيا داشته باشد؛ و از اين طريق نقش پر رنگي در تحولات جهاني ايفا نمايد.

اگر چه روسيه پس از 11 سپتامبر همراهي خود با ايالات متحده در جنگ با تروريسم و مسائلي همچون خلع سلاح را اعلام داشته اما در مواردي همچون تجارت، سرمايه گذاري و همکاري هاي منطقه اي، اولويت همکاري را به اروپا مي دهد.  بدون شک نزديکي گسترده و همگرايي واقعي با اروپا از عناصر مهم سياست خارجي روسيه به شمار مي رود که نشان از تمايل روسيه براي ايجاد روابط گسترده‌تر و رسمي تر با اتحاديه اروپا دارد. چرا که روسيه با توجه به اشتراکات مذهبي، زباني و فرهنگي با اروپا، خود را يک کشور اروپايي مي نامد، اما به نظر مي رسد پيش از آنکه عملگرايي روسيه بتواند بر اتحاديه اروپا پيروز و غالب گردد،‌ اين اتحاديه بايد اهداف خود را تحکيم بخشد.

اگر چه در يک نماي کلي به نظر مي رسد که روسيه و اتحاديه اروپا برنامه ويژه اي براي همکاري استراتژيک ندارند، اما در عين حال از جهت گيري هاي اروپايي ها مي توان دريافت که ضمن ادامه همکاري ها در حوزه هاي فضايي، اقتصادي، آزادي اجتماعي ـ امنيتي و امنيت خارجي، اروپايي ها دريافته اند که روسيه براي آنها تنها همسايه اي معمولي نيست، بلکه مي تواند به صورت شريکي مهم و استراتژيک درآيد . اين امر از ترکيب امکانات اروپايي از قبيل تکنولوژي و سرمايه با منابع طبيعي، انساني، اقتصادي و فرهنگ و توان بالقوه دفاعي روسيه حاصل مي آيد. امري که به نظر مي رسد اروپايي ها آن را دريافته اند و در صدد تحکيم بخشي سيات هاي خود با روسيه بر آمده اند.

با اين تفاوت که اگر پيش از اين اروپا وزنه ي سنگين تري در معادلات به شمار مي آمد ، اينک روسيه از موقيت و دست بالاتر برخوردار است. چرا که از نگاه اتحاديه اروپا، پوتين از يک سو روسيه را بعد از جنگ سرد به وضعيتي مقتدر هدايت نموده و از سوي ديگر از قابليت همکاري بيشتري نسبت به دوران يلتسين برخوردار مي باشد. عدم حساسيت پوتين به مسائل ايدئولوژيکي و اتخاذ سياست عمل گرايي، کرملين را به عنوان دولتي توسعه طلب، با اراده و با اعتماد به نفس مطرح نموده است. دولتي که مي تواند با مانع تراشي در روند يکجانبه گرايي ايالات متحده، صدور انرژي به اروپا، توسعه همکاري هاي فضايي و بازارهاي اقتصادي رو به رشد خود، شريک مهم و قابل ملاحظه اي براي اتحاديه اروپا باشد.

پوتين بعدازرياست جمهوري

 

رئيس‌جمهور جديد روسيه در حالي قرار است در ماه مه سال 2008 ميلادي سكان هدايت اين كشور را در دست گيرد كه ولاديمير پوتين، رئيس‌جمهوري كنوني پيش از اين بارها اعلام كرده براي سومين دور متوالي نامزد احراز رياست‌جمهوري نخواهد شد .و همه تلاش‌ها براي ترغيب وي به تغيير نظر خود در اين رابطه به نتيجه نرسيده است. اكنون تنها سوالي كه در مورد آينده پوتين وجود دارد اين است كه او پس از پايان دوره رياست‌جمهوري‌اش چه خواهد كرد؟ تحليلگران بر اين باورند پوتين با پايان رياست‌جمهوري‌اش در پاره‌اي از حوزه‌هاي تخصصي كه تجربه و اطلاعات كافي در آن‌ها كسب كرده مشغول فعاليت خواهد شد.

ممكن است رهبرحزبي سياسي شود كه كميته سياسي آن متشكل از روساي‌جمهور و نخست‌وزير‌هاي بعد از اين روسيه و متنفذ‌ترين وزراي كابينه‌هاي بعدي باشند. ايگور بستوژف لادا، رئيس آكادمي بين‌المللي تحقيقات آينده در مسكو به نقل از منابع آگاه مي‌گويد احتمال تحقق يافتن اين سناريو بسيار زياد است.

شايد هم پوتين به رهبري اتحاديه‌اي از روسيه، بلاروس و قزاقستان برسد. اين احتمال كه روسيه به جمهوري پارلماني تبديل شود و رئيس‌جمهور پيشين به سمت نخست‌وزيري آن برسد را هم نبايد از نظر دور داشت. اگر چه كارشناسان بر اين باور هستند در چنين شرايطي ديگر فرقي نمي‌كند چه كسي به رياست‌جمهوري اين سيستم حكومتي جديد برسد.

وياچسلاو نيكونوف، رئيس بنياد سياست بر اين باور است چنانچه پوتين به دبيركلي حزبي سياسي برسد حمايت ساير احزاب و گروه‌ها را از دست مي‌دهد. مي‌گويد: اگر پوتين تصميم بگيرد به رياست‌ گاس‌پروم برسد در معرض خطر از دست دادن محبوبيت‌اش نزد مردم و متهم‌شدن به هرج و مرج طلب بودن قرار مي‌گيرد در حالي كه انتصاب به عنوان نخست‌وزير به منزله فعاليت 24 ساعته ديگري خواهد بود.

به گمان برخي كارشناسان پوتين ممكن است پس از پايان دوره رياست جمهوري‌اش منصبي تشريفاتي چون رياست شوراي فدراسيون روسيه را بپذيرد هر چند اين احتمال هم مي‌رود كه او پس از كناره‌گيري از رياست جمهوري هيچ سمت رسمي‌ را قبول نكند اگرچه كماكان به عنوان يك سياستمدار هواداران زيادي خواهد داشت. اين به نوبه خود به پوتين شانس راهيابي مجدد به كرملين و رسيدن به رياست دولت در آينده را مي‌دهد.

ديميتري بادوفسكي، جانشين رئيس انستيتوت تحقيقات سيستم‌هاي اجتماعي مي‌گويد پوتين احتمالا در اولين سال پس از پايان مسئوليت‌اش به عنوان رئيس‌جمهور هيچ سمت رسمي‌اي را نخواهد پذيرفت. او به نظاره خواهد نشست كه آيا نيروي جديدي كه پس از او ظهور مي‌يابد، كارآمد خواهد بود يا نه.

او به عنوان رئيس‌جمهور پيشين اقدام به راه‌اندازي بنيادي يا مركزي تحقيقاتي خواهد كرد و حتي ممكن است رياست كميته سازماندهي بازي‌هاي المپيك زمستاني 2014، البته چنانچه روسيه بتواند ميزبان اين بازي‌ها شود را متقبل شود .شوراي عمومي فدراسيون روسيه در سال 2009 ميلادي شاهد تغيير گردشي مقامات خواهد بود. اگر پوتين كه در آن زمان رئيس‌جمهوري پيشين خواهد بود، بخواهد به رهبري شوراي عمومي برسد بايد به رهبري جامعه سوسياليستي نيز برسد.

اين احتمال آن قدر زياد است كه برخي مي‌گويند اين شورا با همين هدف ايجاد شده است. در چنين شرايطي چنانچه روسيه با بحراني سياسي روبه‌رو شود پوتين قادر خواهد بود با مشاركت در انتخابات زودهنگام دوباره سكان مديريت كرملين را در دست گيرد.

ديميتري اورشكين، كارشناسي سياسي اعتقاد دارد با پايان دومين دوره رياست‌جمهوري پوتين، او ممكن است به رياست دادگاه قانون اساسي روسيه برسد كه قرار است به زودي مقر آن به سن پطرزبورگ منتقل شود يا رياست گاز پروم را بر عهده گيرد در هر حال ساختار سياسي روسيه، آنگونه كه پوتين آن را چيده است در حالت كلي‌ شانس اندكي براي ترك صحنه سياست پيش روي او قرار مي‌دهد.

در روسيه تنها كسي مي‌تواند حضور در لايه‌هاي حاكميت و ثروت خود را حفظ كرده و تداوم بخشد كه بتواند قدرتش را حفظ كند. در غير اين صورت پوتين مي‌تواند مطمئن باشد كه رئيس‌جمهور جديد كه بر جاي او تكيه خواهد زد اصلاحات وسيعي كه او نهادينه كرده را به سرانجام نخواهد رساند. به همين دليل اين كاملا محتمل است كه پوتين ترجيح دهد كنترول خود بر امور كشور را حتي پس از پايان دوران رياست‌جمهور‌ي‌اش حفظ كند .بوريس ماكارنكو، معاون اول مركز تكنولوژي سياسي بر اين باور است كه پوتين پس از كنار رفتن از رياست‌جمهوري نه نخست‌وزير مي‌شود و نه رهبري حزبي سياسي را خواهد پذيرفت.

به گفته او، پوتين تنها چهره در ساختار سياسي روسيه است كه مي‌تـواند بين منافع متناقض زمامداران اين كشور موازنه ايجاد كند. او احتمالا به دنگ شيائوپنگ روسيه، تضمين‌كننده تعادل سياسي و ناظر ارشد اين كشور تبديل خواهد شد .به نظر مي‌رسد پوتين طيف وسيعي از مشاغل و موقعيت‌ها را پس از اتمام دوره زمامداري‌اش فراروي خود خواهد داشت اما مسئوليتي كه او خواهد پذيرفت بايد موقعيتي باشد كه به اين سياستمدار 55 ساله كه از حمايت 70 درصدي  مردم برخوردار است امكان حفظ همه موفقيت‌ها و محبوبيت در خور توجهي كه طي هشت سال زمامداري كسب كرده است را بدهد.

موقعيت جديد پوتين بايد به او فرصت و امكان نظارت بر روند حركت روسيه در مسيري را بدهد كه او آغازگرش بوده هر چند او بايد از قدرت و اختياري كافي براي اصلاح اشتباهات يا قرارگرفتن در جايگاه رهبري اين حركت برخوردار باشد . پوتين وقتي مي‌گويد قصد ندارد براي سومين دور متوالي نامزد احراز رياست‌جمهوري شود از سر صداقت سخن مي‌گويد اما اين الزاما بدان معنا نيست كه او نمي‌تواند باري ديگر در سال 2012 ميلادي يا حتي زودتر در عالي‌ترين منصب سياسي روسيه ظاهر شود.

در هر حال او برجسته‌ترين سياستمدار روسيه در سال‌هايي كه از پي مي‌آيند، خواهد ماند و كماكان رهبري افكار عمومي را صرفنظر از جايگاه رسمي‌اش در دست خواهد داشت.

ازانچه که درتهيه ي اين مقاله استفاده شده است: ريانووستي ،همشهري ،ايراس وسرويسهاي خبري .

 


بالا
 
بازگشت