نوشته از عبدالقدیررسولی
نمک بر زخم!
پهلوان خرم خان از سر نا بهینه اندیشی و کینه ورزی ارثی بر واژه های زیبا و رسای زبان فارسی تاخته و " دانشگاه، دانشجو و دانشکده" را غیر "اسلامی" عنوان کرد و استفاده کننده گان این واژه ها را موخذه و محکوم به مجازات نمود. باید تاسف خورد و به سوگ خندید!
باید اذعان گردد که زبان فارسی محتوای تمدن اسلامی را موفقانه بدوش کشیده زبان فارسی یگانه ظرف بزرگی از تمدن اسلامی و بقایای مولفه های اساسی که در تمدن فارسی گویان به حیث مظروف آن ، و این ظرف و مظروف باهم مجموعه خوبی را تشکیل داده اند.
پیغمبر اکرم (ص) ارزشهای زبان فارسی را بخوبی درک کرده بود و آنرا یگانه زبان جنتییان معرفی، و از همان ابتدا بشارت داده بود که فارسی زبانان حاملان نیرومند برای اشاعه این تمدن خواهند بود. دین اسلام در یک کشور عربی ظهور کرده اما آنچنان میدانیم زبان فارسی نسبت به عربی سهم بیشتری در اشاعه دین اسلام داشت. این بدو دلیل است:
1. زبان فارسی تحمل این بار سنگین را داشته است.
2. انسانهای که در حوزه جغرافیایی فارسی گویان با رنج بسیار زیاد متولی اشاعه این دین شدند. این بزرگان فارسی گو ، حق زیادی به زبان عربی دارند. چون تحول عمده زبان عربی در قرن گذشته به کمک بزرگان و ادیبان حوزه فارسی گویان انجام شده، اگرچه اولین زبان اسلام عربی است، ولی امروز عربها با شرایطی که دارند نمیتوانند پیام اسلام را به دنیا ابلاغ کنند. عربها قرآن را با حلاوت قرآت میکنند و چون خودشان به قران عمل نمیکنند. پیام واقعی را نمیتوانند برسانند . وقتیکه حرفی میزنند آن حرف امریکا یا انگلیس است. پس پیام شان نیز پیام اسلام نخواهد بود. به این اکتفا نموده میرسیم به واکنش و کینه ورزی خرم خان!
این واکنش از یکسو دلالت به بی بضاعتی فهم او میکند و از سوی دیگر عمق بیشتری تعصب و تحجر، او را که اغلبا از تلقینات تیم افغان ملیتی و یا کمپ شمشتو اثر پذیر بوده، نمایان کرده . در این مورد مقالات اعتراضیه زیادی از جانب فرهنگیان کشور نگاشته شده که بحد کافی درخور توجه بوده و به پاره مسایل دیگری میپردازیم.
حال در رابطه به مراکز اموزشی زبان و ادبیات فارسی منحیث هادیان و پاسداران زبان در کشور خود، عطف توجه همه را جلب میدارم و اینکه آنرا چگونه می یابیم:
نخست گفته شود که زبان و ادبیات فارسی مراکز متعدد نداشته فقط و فقط محدود ساخته شده در دانشکده زبان و ادبیات و از آنهم محدود تر و محصورتر ( دیپارتمنت زبان و ادبیات فارسی) و بس!
به جرم اینکه این خاک زادگاهش است!
دیپارتمنت دانشکده ادبیات ، دانشگاه کابل در انجام پژوهش و تحقیق لازم برای تربیه دانشجویان سرافراز نبوده بلکه خیلی مظلوم و عاجز و دست وپاه بسته واقع شده است. بگذارید که تاسف شما را برانگیزم و بگویم که سال پار از یکی فارغ تحصیلان زبان و ادبیات فارسی در خصوص صنایع شعری و سبکهای ادبی سولاتی نموده که نتوانست معلومات لازم در باره بدهد. و حتی حضرت حکیم فردوسی را به نحو لازم نمی شناخت.
اینست حاصل مشت سوالی و پرسش آزمایشی از یک فارغ تحصیل رشته زبان و ادبیات فارسی دانشگاه کابل که هر چند و به هیچ قصد تعمیم نیست، اما ذکر نمونه ای عمق فاجعه و کم نگری به زبان و ادبیات فارسی را میتواند درست روشن کند.
در حالیکه این زبان درکل جهان راه باز نموده بازهم از شما دعوت میکنم تا در این باب سیر گذرا نمائیم.
اولین دانشگاه زبان فارسی در سال 1917 در کلکته تاسیس شد و در سال 1922 دانشگاه زبان فارسی در دهلی بطور قانونی تاسیس گردید و حتی فرمان فرمای هند ریاست افتخاری انرا بعهده داشت. این دو دانشگاه، دانشجویان را در سطح لسانس، لسانس اختصاصی، فوق لسانس، تا درجه دکتورا تربیه و تقدیم نموده و مینماید. (1)
نخستین رساله دکتورا در دانشگاه دهلی از شادروان آقای داکتر نورالحسن انصاری است که مفتخر به آن شده.
دومین فارغ تحصیلان دوره دکتورای دانشگاه دهلی در رشته زبان و ادبیات فارسی آقای شمیم احمد قریشی تحت عنوان رساله " داستانهای هندی در ادبیات فارسی" در سال 1966 بوده که قسمتهای این رساله در مجله هند چاپ سفارت کبرای هند در کابل انتشار یافته است. بهمین منوال صدها نفر دیگر با ارایه رساله های دکتورا و تزهای پیش دکتورا دراین دانشگاه ها تربیه شده اند. (2)
در این دو دانشگاه فعلا زبان و ادبیات فارسی تدریس میگردد. در کشورهای که زبان و ادبیات فارسی تدریس میگردد عبارت اند :
ایتالیا، اندونیزیا، اردن، امریکا، ارمنستان، اکرائین، افریقای جنوبی، ازبکستان، انگلستان، بلغارستان، بنگله دیش، بوسنیا، بلژیک، پاکستان، ترکمنستان، ترکیه ، تونس، جمهوری چک، روسیه، جاپان، سوریه، سودان، سوید، فرانسه، قزاقستان، قرغزستان، لبنان، لهستان، مالیزیا، مراکش، مصر، مجارستان، هندوستان، هالند، گرجستان، کوریای جنوبی، کوریای شمالی ، رومانیا، چین، فنلند، آلمان، کویت، یونان و غیره.(3)
آدرس دانشگاه ها، اسم اساتید و تعداد دانشجویان مضامین و مشخصات درسی آنها گنجایش آنرا ندارد که در این نبشته آورده شود. صرف طور مثال گفته شود که در اکرائین در هشت دانشگاه زبان و ادبیات فارسی تدریس میگردد. قابل یادهانی میدانم که تدریس زبان و ادبیات فارسی همراه با مطالعه تاریخ و تمدن آن در دانشگاه ها و دفترهای مطالعاتی اکرائین بیشتر از یکصد سال قدامت دارد وقبل از انقلاب بلشوویکی در دانشگاه های نظامی و تجارتی شهرهای کیف ، ادیسه، خارکف و لووف زبان فارسی همراه بازبانهای شرقی یکجا تدریس میشد.
در دانشگاه مسایل بین المللی کیف چندی قبل ما شاهد تجلیل هشتصدمین سالروز تولد مولانا جلال الدین محمد بلخی بودیم که در سایت ها به نشر رسید و تمام دانشجویان بزبان شرین فارسی شعرهای مولانا را با زیبای خاص دکلمه نمودند. توجه شود به این دوشیزه اکرائینی که با چه شور و سوز زائدلوصفی در آن محفل اشعار مولانا را قرائت میکند!
در اینجا سوال خطور میکند که چرا طیف وسیع مردم جهان اینقدر برای اموزش زبان فارسی گرایش مفرط پیدا کرده اند؟
به پاسخ باید گفت که زبان در بیشترین سرزمین ها صرف جهت افهام و تفهیم و پل مهم و آغازین دریافت و ارتباط بوده اما سرشت زبان فارسی و آمیخته گی آن با ادبیات انسانی و عرفانی بگونه یی است که دوستداران آشنا با فرهنگ و زندگی مردمان که به این زبان سخن میگویند راهی جز آگاهی و شناخت قلمرو پهناور زبان و ادب نه جسته اند. بوِِِِِِیژه اینکه گستره جغرافیایی آن از کاشغر چین تا سواحل مدیترانه ، دریای بالکان، بوسنی ، و از ماوراالنهر و آسیایی مرکزی تا شمال افریقا را در مینوردد. یعنی حضور مبارک فارسی در اقصی نقاط جهان رخنه کرده . همه به این باور اند که از فرهنگ زبان فارسی اگاه شوند. و از پایه ها و مایه های معنوی زبان و دستور و شیوه های سخنگویی ، سخندانی آن نکته ها وظرایف سخنوری و سخن سرائی چیزهای را دریابند و در باب ( قند پارسی ) هرچه گفته شود کم است. ظرافت های هنری و ادبی زبان فارسی خیلی دل پذیر و نوازشگر روح انسان بوده، رابطه عاطفی ، احساس لطافت های این زبان به همه گان قابل درک است . در یک جمله اخیر که خانم ( مادونا) سراینده مشهور جهان نیز از این خرمن پرشگوفه بی نصیب نمانده با استفاده از ابیات حضرت مولانا سال گذشته بیشتر از نیم ملیون ریکارد را بفروش رسانید و پول هنگفتی بدست آورد.
مادونا اقتباس از سایت
عنوان نمک برزخمها را در این نبشته از آن جهت برگزیدم که اگر شود از سر درد زخم های کاری شووینستها برخیزیزیم.
وضعیت آموزش زبان فارسی را در موسسات تعلیمی و آموزشی کشورخصوصا در دیپارتمنت دانشکده زبان و ادبیات فارسی دانشگاه کابل خیلی نگران کننده است. بایست به مدد بزرگواران مجامع علمی و آموزشی کشور در زمینه بازسازی و بهسازی صورت بگیرد. مسئله قضیه فرصت ها است که فرصت ها بیهوده هدر میشود و نسل ها را از نیل به کمال ممکن باز میدارد. در واقع اگر نسل ما کوشش نکنند تا پسران شان را بدرستی تربیه کنند، ممکن است نا آگاه و ناشناخته مثل رستم این پسر را قربانی ناشناخته های روزگارکنند.
بگواهی تاریخ فارسی ستیزی در کشور ما ید طولانی دارد و تنها امروز خرم خان مامور به اجرای این امر نشده، بلکه بیشتر پیشینه تاریخی دارد. عربها ، مغلها، انگریزها، روسها و اخیرا پاکستانیها درهمدستی محافل مزدور قبیلوی برعلیه آن بیرحمانه تاختند و کما کان این خط السیر دوام داشته و فعلا در دو بعد قابل تشخیص است.
1) محافل بیمار قبیلوی فارسی ستیزی خود را آشکار و آشکارتر نشان دادند که نیاز به توضیحات بیشتر را ندارد.
2) در بعد مرموز فارسی ستیزی دست محافل استعماری ملموس بوده و مدل کمپنی هند شرقی در تضعیف فارسی و تقویت زبان انگلیسی تعقیب میگردد.
مختصرا گفته شود که در کمپنی هند شرقی " لارد میکالی" در یافته بود که عرفان اسلامی و حوزه های آموزش زبان فارسی در تقویت روحیه رزمی آزادیخواهان هند نقش خیلی بارز دارد. لذا برای مهار کردن این روحیه به شیطنت بزرگی متوسل شدند و حیله گرانه به تاسیس دبستانها و دانشکده ها و دانشگاه های زبان انگلیسی پرداختند. و همزمان به فارغین این موسسات ، انگلیسها وعده کار و مزد بیشتر را دادند. در جامعه هند فقیر آنروز، دریافت کار و مزد زیاد غنیمتی بس بزرگی بشمار میرفت. ازاینرو اکثریت به آن روی آوردند. اگرچه حوزه های دینی و مراکز آموزشی زبان فارسی مقاومت کرد و بنحوی وجود خود را باقی گذاشت و تاسال 1837 فارسی مقام اول زبان رسمی نیم قاره هند را داشت. اما بتدریج وضع آشفته را گرفت و زبان انگلیسی بحیث زبان اقتصادی رونق یافت و بساط فارسی از موسسات دولتی برچیده شد و جای آنرا زبان انگلیسی اشغال کرد. معمولا هروقت قومی به قوم دیگری تسلط می یابد، قوم مغلوب تحت اثر و نفوذ قوم مفتوح قرار میگیرد. وضع فارسی در هند از این قاعده مستثنی نبود.
این تحرکات فعلا در کلیه شرائین اداری و موسسات آموزشی کشور ما قابل درک بوده که از آن همه مستحضر، ولی با تاسف خاموش اند.
وضعیت آموزش زبان فارسی را در کشورخویش خیلی نامناسب و خوار می بینم و مظلومانه و به ستم، سیر نامطلوبی را در پیشرو دارد. با برداشت این وضعیت آقای معروفی از سر طعن و کینه و با بلوک بندی های مغرضانه در سایت افغان-جرمن آنلاین چنین نوشته: . . . خواه بخواهیم و خواه نخواهیم زبان انگلیسی که در صدر تعاملات علمی و تکنالوژیک و سیاسی و اقتصادی دنیا قرار گرفته زبانهای دیگر ، بشمول فارسی را بتدریج پشت پا میزند و از صحنه خارج میسازد. پس چاره چیست؟ ؟ ؟
به پاسخ معروفی و امثالهم باید گفت که تردیدی راه ندارد که زبانهای خشن، زشت، سست وبی بنیاد که ظرفیت حیات آنها در این عصر پایان یافته روبه انقراض است و پشت پا زده میشود، اما در برابر زبان مقدس فارسی هیچ مصداق پیدا نمیکند، زیرا فارسی آن کاخ بلند و استواریست که با سپری شدن هزاران سال دیگر از گزند باد باران استوار و مصئون خواهد ماند:
پی افگندم از نظم کاخ بلند
که از باد وباران نیابد گزند.
چاره اینست که ما خود را عاشقان سینه چاک زبان وادب فارسی قلمداد میکنیم و فرهیخته گان ما کتابها و مقالات عالمانه و پرقطور عرضه داشته اند اما متاسفانه برای پرورش اولادهای خود در خصوص فراگیری زبان و ادب فارسی هیچ نوع اهتمامی در خور اهمیت نکرده اند. من اسم پسر یکی از این دانشمندان بنابر احترام زیادی که به او قایل ام نمیگیرم. اما بازهم تاسف شما را برمی انگیزانم که این پسر این شخصیت فرهنگی به فهمیدن چهار لسان خارجی و پروگرامهای متعدد کمپیوتری مباهات میکرد، اما یک پراگراف ساده زبان مادری خود را بصورت درست نتوانست بنویسد.
گاهی ما خود را مسئول به این امر عظیم نموده ایم فعلا همه ما سرگرم خود هستیم و از وضعیت زبان فارسی در خانه های خویش بی خبر!
کمال ضرورت و لزوم را دارد تا در گام نخست از اولادهای خود شروع کنیم. که خدای ناخواسته به ساده گی و آسانی مسحور آنگاره ها و مفتون شیادی های این ویا آن نگردند و خود را از تاثیر سو تجلیلات زودگذر موسومی که گاه و بیگاه عرصه فکر و پندار را بخود اختصاص میدهد مصئون سازیم یعنی تنها عملکرد خرم خان مایه انگیزه برای تبارز احساسات موسومی نگردد . این نه بحیث باد زود گذر، بلکه در مقام ( بانگ نای) تلقی گردد.
آتش است این بانگ نای نیست باد
هرکه این آتش ندارد نیست باد
در اخیر پیشنهاد موجز خود را به پیشگاه دانشمندان گرامی کشور بدین قرار ارایه میدارم :
I. تاسیس دانشگاه زبان و ادب فارسی در سطح منطقه برای کلیه فارسی گویان و تجهیز این دانشگاه تا سطح تحصیلی بسویه دکتورا.
II. توسعه و اشاعه دانش و فن واژه سازی و واژه گزینی برای استمرار بخشیدن به پویایی زبان فارسی در دراز مدت.
با تاکید به اینکه نظر به رشد تولید و تکنالوژی در سطح بین المللی به علم واژه شناسی و واژه گزینی اهمیت فراوان داده شود.
III. ایجاد شبکه زبان شناسی و واژه شناسی در داخل کشور و دربین کشورهای فارسی زبان
IV. تلاش در پالایش زبان و گویش های مختلف در کشورهای فارسی زبان برمبنای پژوهش های زبان شناسی و در جهت نزدیک تر کردن آنها با یکدیگر.
V. زمینه ایجاد ارتباط بین فرهنگستان ها و مراکز دانشگاهی و پژوهشی کشورهای فارسی زبان .
VI. برقراری ارتباط و ایجاد هم آهنگی های لازم بین کلیه فارسی زبانان جهان.
VII. مراکز آموزشی، بنیاد های فرهنگی ، تلویزیونهای خصوصی ( غیر افغان ملتی) گامهای مهمی را در عرصه تقویت و پاسداری زبان و ادب فارسی بردارند.
VIII. والدین در خانه ها به تشویق و تربیه اولادهای خود به فرهنگ و زبان ادب فارسی اهتمام لازم بکار گیرند تا این خلای بزرگ فرهنگی از خانه مرفوع گردد.
IX. کار تخصصی برای دانشجویان در قلمرو ادبیات فارسی کاملا متوقف پنداشته میشود نیاز به آن میرود تا این نقیصه مرفوع گردد.
X. ذوق ادبی و دید تحلیلی دانشجویان زبان فارسی خیلی خزان زده بوده، آنان عمدا به قلمرو کوچکی از دنیای پهناور ادبیات فارسی کشانیده شده اند. نباید از بلوک بندی های افغان ملتی ها زیر عنوان به اصطلاح تهاجم فرهنگی ایران و غیره تلقینات کاذبانه هراسید.
XI. از استعمال واژه ها و کلمات تحمیلی افغانی ( پشتو) یکسره از زبان فارسی اجتناب به عمل آید. عناوین و بهانه های مصطلحات ملی و اداری ساخته و بافته حکام قبیلوی توجیه معقول و مقبول نداشته و از اعتبار فرهنگی ساقط پنداشته میشود.
این زبان هرگز رنجور نخواهد شد و مهجور نخواهد ماند و همواره نزد مردم صاحب نظر عزیز خواهد ماند.
از آن به دیر مـــغانم عزیز میدارند
که آتشی که نمیرد همیشه در دل ماست
پایان
رویکرد:
1 – تاریخ زبان و ادبیات فارسی در هند
2 – تاریخ زبان و ادبیات فارسی در هند
3 – تاریخ زبان و ادبیات فارسی در هند