حجاب
بعد تو ای عشق
بعد تو ای عشق آری بعد تو
آسمان رنگ سیاهی میزند
بعد تو شبنم فقط اب وگل است
لحضه ها داد ازجدایی میزند
بعد تو گم کرده ام من عشق را
شوروشوق حس یک پروانه را
بعد تو بیماربی درمان منم
تا ابد گم کرده ام آغاز
بعد تو بیزارم ازاین زندگی
از صفا ازپاکی آلاله ها
بعد تو من خسته ام ازاین وآن
از تمام بودن ودنباله ها
بعد تو عشقی برای من نماند
بعد تو عاشق شدن هم اشتباست
بعد تو من مرده ام درشوره زار
بعد تو این زنده ماندن هم خطاست
بعد تو هرقصه را پایان گرفت
درعبورازلحضه های بی دوام
بعد توساعت به ساعت می روم
بی کس وتنها بدون یک کلام
بعد تو خاکسترم درپای عشق
ناامیدم ازکران های امید
بعد تو تنهایم وبی یاورم
چون سیاهی درافق های سپید
بعد تو باید بمیرم درقفس
بعد توای عشق آری بعد تو
بعد تو باید بسوزد این نفس
لحضه دیگر بمان
درپس آیینه های بی صدا لحضه دیگر بمان
تا که احساست کنم ای عزیز بی نشان
لحضه ای دیگر بمان تا که از جاهای دور
از همان برج بلند دره های سوت وکور
از میان خوشه ها از میان گریه ها
لابلای سوت بار از صدای چشمه ها
ازکنار نسترن جنب گلبانگ امید
گریه های بی صدا شاخه ها ی ازنوید
ازبلوراشکها ازشقایق های ناب
ازبلندای سکوت از نگاهی پرشتاب
از شکستن های بغض از دم آهی بلند
از محبت های کور از صدای پرگزند
لحضه دیگربمان تاکه احساست کنم
بغض من هم ماند است تاکه احساست کنم
هردم این موج صدا پرطلاطم می شود
بعداندک لحضه ای تا ابد گم می شود
می زند بر قلب من نقش دریای امید
با همان رنگ صبوری می زند بانگ امید
لحضه ای دیگربمان لحضه ای دیگر بمان
تا که احساست کنم ای بی نشان
سوگ شقایق
سحر شد ناگهـان خون اززمین جست
وماه شیشه ای آرام بشکت
سحرشد نا له گلها درآمد
پس از آن صبر دریا هم سرآمد
تمام ابر ها درهم طنیدند
یتیمان مزه غم را چشیدند
قناری با دلی آشفته افتاد
ونرگس هم به یادش نغمه سرداد
یکی از قاصدکها روبه او کرد
وگوی آفتاب با خون طلوع کرد
شقایق را به محرابش شکستند
به چشم کودکانش گریه بستند
به ناگه آسمان داد وفغان کرد
بغرید وزمین را بی زمان کرد
تمام کودکان درغم نشستند
برسوگ شقایق دیده بستند