اهدأ به دوست خوبم ملالی هما فضلیار
به بهانۀ هشتادوهشتمین سالروز آزادی
طیبه سهیلا
تکرار عاشقانه از عشق تا تجربه
ای ژرفترین معنا
در فرهنگ تفکر بشر
قامتی
ستاده
همزاد "حوا"
در هبوط آدم
عروجی صادقانه
در رستخیز ملت ها
باورگاه اول و آخر
پاکبازان آزاد اندیش را
کیمیای استقامتی
سر سپرده گان مرد م را
تا خورده صفحه یی
خونین
پریده رنگ
در تمام فصلنامه های جنگ
شهادت گمگشته
غرور محو گشته
بر جبین هابیل
بلند اندیش
پاکباز
و بی گناه
شهبا زی رها به اوج
در اسطواه،
حماسه
و تاریخ
معنای نهفته یی
شیوا
بی تکرار
خوش لفظ
و سرشار از لذت
در نبض هر رهایی
صفحۀ فراموش شدۀ
اعتبار ملت ها
در رواق های تاریک تاریخ
های دهکدۀ سبز یادهای کودکی من
زلالی یی آب چشمه های کور شده
از دستان ظلم و اهرمن
کهن تندیس ترک برداشته
از غفلت
در دستهای ناباب
بلند پروازیي اندیشه های مقاومت
در خطر تیر رس دشمنان اوج
ای بی گمان ستاره
نا گشته آشنا
در کهکشان رمز
ای روشنیي موعود
معراج رستگاری
در هر دین و آیینی
گلی روییده در کویر
اسیر توفان
درگیر تالاب
پرپر شده
- رها -
در گلخانه های ظلم
ای سر بر فلک بنا
گنجینه یادگار
از یادهای دور و کهن
در ورطۀ هلاک
خواب نه دیده یی
در حسرت چشمان خواهرم
آرامش نشسته
در تمام
دعاهای مادرم
لبخند محو گشته بر چهرۀ
هزاران "ژوکوند"
بهای بی پرداخت خون هزاران "رابعه"
در گرمابه های
برادران غیور و بی باک
های اطمینان دست نیافته
در نگاه دختران میهنم
ای دورترین
ای اولین و آخرین معنای زنده گی
نگاهی زل زده
ساده،
صمیمی،
بی رنگ،
بی نیرنگ،
در تابلوی چشمان کود کي
شو ر انگیز بحثی
هرگز پایان نیافته
ایا شهامت نشسته
در قبله گاه باورم
مغرور،
سرافراز
و باوقار
ای دیده آل من
تو داغ ترین خبر
زیبا ترین سوژه
افسانۀ نگفته بر لبان مادرم
اسطورۀ نا شنیده
حما سۀ هنوز ننوشته
غباری رنگ باخته
حسی نا شناخته
از پس روبندهای قانون گشته
در نگاه زنان میهنم
ترسان،
پرسنده
و حسرتزده
ای حرمت تحریم گشته
در دیروز،
امروز،
و فردای
تبار من
های تفکر ممنوع
در هستی
مادران،
خواهران،
و دختران زمان من
مروارید گمگشته
در دل صدفهای ناپیدا
درگیر دریای توفانها
ای طرح ناتمام
در بینش زیبای دخترم
خواهم جست ترا
پر حوصله و غیور
از پس تمام تجربه های تلخ قانون گشته
از پس گشودن تمام درهای بسته
از پس عبور تمام چراغ های خطر
پاکیزه،
پاکباز
و سرافراز
و خواهم سرود ترا
از عشق تا تجربه
ساده،
زیبا،
حس گشتنی
و خواهم رویا ند ترا
ترا و باورت را
در پذیرنده گی روان آینده گان
از تبار خویش
تا حس کنند ترا
شجاع
با غرور
و باورمند
آن گاه که می سرایند ترا:
آ
زا
دی، ای دیده آل من!
و تکرار کنند ترا
تکرار عاشقانه
از عشق تا تجربه.
15 اگست 2007