شيـما غـفـو ری

 

(پيام به اطفال و جوانان افغان  در غربت)

آينده ساز

کجا مادر شود پيدا

که چون تو سروی  را در ګلشن هستی به بار آرد

هزاران سرو غلطيدند،

هزاران دګر در های و هوی جنګ

پوسيدند.

موازی با شکست قامت هر سرو اين ګلشن

بنای خانهء  ميهن

به لرزه آمد و

تهداب و ديوارش ترکيدند.

خدا ديګر ز مرګ هيچ سرو  و غنچه و برګی

به قلب مادر ميهن

سیه داغی نيفزاید،

و تو ای جان مادر ، مشعل کم نور در غربت

درين دو رانګه هستی و مستی  ديار غرب

بزی شاداب و با همت

بکن از آن خود

آورده  ای دست مدنيت را

فراګير بی محابا

حاصل عقل بشريت را

مترس از رنج و از محنت

که فردا سخت از تو کار ميخواهد

که تو آينده ساز ملک ويرانی

که تو هر چند غربی باشی

آخر باز افغانی

تو و امثال تو مرهم به قلب مردم و ملکت

به پشت ملتت کوهپايهء مضبوط دورانی.

بدان!  ای طفل باسيرت

که اين دنيا خودش هنګامهء شادی و ناکامیست

پس هر صحنهء غم نوبت شادی و ره يابیست

 


بالا
 
بازگشت