بازهم يك ضايعهً بزرگ وجبران ناپذير
روح سركش وبزرگ عاقل بیرنگ
کوهدامنی ، اززندان جسم خسته اش، فرار کرد
با اندوه فراوان ، خبر مرگ نابهنگام ، مرگ درغربت ، محتاجی ، شرايط دشوار زنده
گی شخصی وخانواده گی ، ( مرگ)بيرنگ كوهدامنی ، شاعر ،
اديب وپژوهشگر وطن ، فرزند دامنه های های تاكزار شكردره ً
شكربار راكه خودش زنده گی تلخ ودشواری داشت . ..، شنيدم وبه خاطر زودرس بودن آن
مرگ و بيوقت بودن ونا گهانی آمدنش بسراغ يك متفكر ومهاجر درمانده وخسته شده ،
خودِ اين مرگ را نفرين كردم ولعنت فرستادم.
اينكه ، بيرنگ با چه مشكلاتی مواجه بود وچرا اززنده گی كه خيلی باارزش است
وبيرنگ با تمام وجودش آن رادوست داشت وباشعر وسروده های جاويدانش ، آن رارنگين
ترترسيم ميكرد وميستود ، خسته شده بود ومرگ را بمانند شاعر بزرگ ديگری كه سالها
قبل گفته بود ( مرگ درحالاتی ناجی انسان است) بسراغش فرا ميخواند ، حقيقتيست كه
ريشه درزنده گی ويران وبرباد شده ً هزاران هموطن صاحب انديشه وتفكر ، احساس
وعاطفهً حُب وطن وزادگاه اصلی وگُنگ بودن ومجهول شدن هرچه بيشتر آينده وسرنوشت
وطن ما، دارد.
زنده گی درغربت ، برغم آسايش مادی وامنييت فزيكی ،برای آنانيكه آب وخاك ومردم
سرزمين اصلی شان را ارزش واهميت ميدهند ، به هيچ صورت لذت بخش نيست . بيرنگ
كوهدامنی ، نيز اواخر عمر زود به پايان رسيده اش را درياًس وحرمان وانواع
تشويشها ودشواريها گذشتاند وازآن لذت نبرد. ازين سبب ، بجای آفرينش های شعری
وادبی هميشه باارزشش ، درفكر پيدا كردن آسان ترين طريقه ، برای پايان بخشيدن به
دردها وآلامی گرديد كه اورا درچنبرهً تنگ ورها نكردنی خود ، پيچانيده بود
وباگذشت هر روز ، فشارش را بر اندام خسته وكوفتهً شاعر نامدار وطن، بيشتر وتنگ
تر ميساخت ، تا اینکه منجر به جدایی ابدی روح از پیکر اوگردید .
نحوهً مرگ وچگونگی پايان يافتن زنده گی شاعر فرهيخته وعميق نگر زبان وادبيات
فارسی وطن ما ، درضمن ايجاد غم واندوه به هر انسان بااحساس وآنانيكه در همسايگی
های زادگاهش اورا به حيث يك انسان صاحب تفكر واستعداد شعری وادبی ميشناختند ؛
برای ما ، كه حقيقت غربت نشينی ، بيوطنی وبوجود آمدن پرابلم های متعدد زنده گی
در محيط مهاجرت راخوب تر احساس ميكنيم ودرهر لحظهً زنده گی گوشه وكنار وطن
وانسان محتاج ، تاهنوز فقير ، بيكار وبی نان ، بی مصونيت وجنگ زده ً آن،
درمقابل چشمان خسته ً مان نقش ميبندند ، بايد اين حقيقت تلخ را نيز بفهماند كه:
آيا ، نميشد ويا نمی شود بخشی از وقت های فارغ مان را ، برای اثر مند واقع شدن
درتغيير شرايط زنده گی صدها انسان ديگر وباارزش هموطن ما كه هنوز درچنگال بيرحم
نااميدی ، خسته شدن اززنده گی ، پرابلم های كشنده ً فاميلی وبه بن رسيدن در
زنده گی ، فعاليت وبقای فزيكی فعال وموثر بحا ل خود شان ووطن شان ، درشرايط
رقباری بسر ميبرند ، اختصاص دهيم ودرزمينه برخورد مسوولانه وبا احساس تری بعمل
آوريم.؟
آيا، نبايدهمين امروز ، تصميم بگيريم كه بجای ساختن چندين انجمن وسازما های
بيهوده وتفرقه افگن ، كميته ويا انجمن كوچكی درهر كشورمحل اقامت وموجوديت
افغانها، تشكيل دهيم تا بصورت دلسوزانه وبدوراز هر نوع ريا وتعصب سياسی، قومی
ومذهبی ، مانع ورود مرگ های غير طبيعی وزود هنگام ناشی از امراض كشندهً
اختلافات وكشمكش های فاميلی ، زاييده شدهً محيط وشرايط بيوطنی گرديم واثرات شوم
اين نوع تلفات را كه متاً سفانه دامنه ً آن وسيع ووسيع تر ميگردد، به حد اقل
برسانيم.
آيا ، نميشد ونميشود كه : به سراغ ده ها شخصيت باارزش وطن دركشورهای مختلف
برويم وآنها را وادار سازيم كه اززندانهای تنگ اپارتمانهای شان بيرون شوند ويا
بيرون شان نماييم وبا قدم زدنهای روزمره ودوامدار ، ازطريق سهم گيری افراد
مختلف دراين كار بزرگ انسانی كه بالاتر ازهر نوع فعاليت های محدود وتنگ قومی
وسياسی ، از اهميت وارزش برخوردار است؛زنده گی ده هاتن ديگر رانجات دهيم .
هموطن عزيز ! خوشبختی وسعادت آن نيست كه من وتو در رفاه ووفور نعمات زنده گی
غرق باشيم . سعادت ، خند ه ، قهقه واطمينان داشتن بفردای بهتر تر آنست كه بعد
ازخنده وعربد ه های ناشی از مستی وبی نيازی فلان وفلان ، صدای زجه وناله يتيمان
وگرسنگان ، فرياد زخميان ومظلومان ، چيغ وفق فق اطفال گرسنه ، آن خنده ها ومستی
ها را بباد مسخره و استهزا نگيرد وامواج طوفان زای ، فقر ،غم ، رنج وعذاب زنده
گی واجتماع نابرابر ،وجود فضای شادی زود گذر را درهم نه پيچد ونابود نكند.
خوشبختی ، با شريك ساختن ديگران ،نه تنها چيزی را از دست نميدهد ، بلكه خودرا
جاودانی تر ميسازد. بياييد ، برای خوشبختی مشترك ، تلاش ومبارزه كنيم.
كمرنگ بودن انعكاس مرگ شخصيت مهم ديروز ، شاعر ونويسندهً بيرنگ كوهدامن ، شاعری
كه به يقين بعد چندی كاوش ها وابراز نظر های بلند بالايی درمورد شعر ، تفكر
وابعاد فكری او، دربارهً منزلت ومقام ادبی وجايگاه شعری اش ، بوسيلهً دانشمندان
فارسی زبان ( افغانی ، تاجيكی وايرانی ) صورت خواهد گرفت، بما ، اين درك را
واين احساس آلوده به حسرت وافسوس را بوجود آورده است كه : هرنوع بيتفاوتی در
زمينهً فرصت دادن به رشد وقوت يابی ، عوامل دخول بيموقع ونابجای شياطين اختلاف
وچند پارچه گی وفرشته گان مرگ های زودرس ، درمحيط زنده گی فاميلهای هموطنان
مهاجر ما كه متا ًسفانه ،زمينه های بروز ، رُشد وبه ثمر رسيدن طبيعی اين آفات
وبلاها خيلی متوفر شده است ، گناهيست ، نا بخشودنی وغير قابل اغماض . موًثر
واقع شدن وادای دين دراين مورد ، نميتواند جز بزرگيها وكردارهای واقعا ً
انساندوستانه ووطن خواهانه ، حساب نگردد.
از همه هموطنان عزيز واز كليه شخصيت های خَـيـر وبا احساس ، تقاضا ميگردد كه
سهم لازم وشايسته ً شان را برای دفاع از محيط سالم خانواده گی همهً هموطنان
نيازمند به كمك ، ازطريق حرمت گذاری يكسان به همه اعضای خانواده ها ،غرض
جلوگيری از فروپاشيهای تا ً سف بار ، ادا نمايند.
بيرنگ كوهدامنی ، شاعر بزرگ فقيد وجاودانه شده درغربت و...!
شعربلندت ، طبع آزاده وسر كشت ،عشق سرشارت بوطن ومردم آن ، خاطرات وكارنامه
هایت ، همه وهمه تواناييهايت درزبان وادب وشعر ، سالهای سال زنده وپابرجا باقی
ميمانند.
درود گرم ما ، نثار روح خسته ورنجور تو كه زمانی با سركشي وعصيان گري حماسی ،
زنده گی ديگران را رنگ ورونق می بخشيدی وحتا خود زنده گی را ، رنگ وگرمی ميدادی
!
اميد وارم كه آفرينش های جاودانهً تو درآسمان شعر وادب ، بمانند يكی از ستاره
های درخشان، جاودانه روشنی دهنده باشد.
بادرود به تو شاعر زنده ياد وفقيد وابرازتسلیت عمیق به تمام دوستان وخانواده ً
تان !
جليل پرشور / سویدن 1612 2007