د. وفامعصومی 

 

            نوشته ایکه درتجلیل ازعیدقربان درگردهم آئی هموطنان

                ما درشهر Krefeld آلمان برگزار شده بود

               شمه ای ازفضائل وخلاصه ای از آموزه های عید قربان

  عید از نظر لغوی از کلمۀ عود یعنی بازگشت، بازگشت از زندان نفس وخرافات به سوی خدا، بازگشت از تسلط اهریمن ِوحشت ،به سوی خدای رحمت گرفته شده است .

*عید قربان یعنی عید رهیدگی وآزادی ازاسارت نفس واباطیل به سوی شگوفائی ِایمان ویقین، و رهائی ازذلت تعلقات وهر آنچه غیر خدائی وگمراه کننده باشد.

* عید قربان یعنی عیدیکه ابراهیم با پاهای لرزان ودل حیران باتردد ویقین، اسماعیل را به امر خدا ورضای خدا وبرای برافراشتن درفش توحید ،برای یک امتحان بزرگ وماندگار، به آزمایشگاه قربانی می برد.

*عید قربان عید پاک وعید تن وجان سپردن در راه خدا و رهائی ازچنگال نفس اماره وانهدام سیطرۀ ارباب الانواع، به سوی خدای یگانه وخوار شمردن لذایذ گذرای دنیا ورهائی از حصار تنگ خودخواهی ، تکبرواطاعت به اوامر خداوند است.

* اکثریت دانشمندان به این عقیده اندکه عید قربان ورسم قربانی به گونه ای ادامۀ همان قربانیهای بیهوده ،خرافی وبقایائی ازقربانیهای زمان اساطیری و دوران جهالت به جا مانده است. ولی تفاوت این قربانی با دیگران، درقربانی نفس اماره برای تکریم ازمقام انسان وتقرب به خدائی میباشد که آفریدگار ِواحد ولاشریک است عالمیان است و تفاوتش از قربانی انسان وحیوان در بُرهه های مختلف جاهلیت اینست که آنوقت گاهی انسان وگاهی حیوان را قربانی موهومات وخرافات نموده و به پای بت هائیکه خودساخته وخود پرداخته بودند فدامی کردند. گویا جهان آن وقت یعنی جهان جاهلیت خدایان خودرا  خود میساختند، وبعد ساختۀ خودرامی پرستیدند وبازخودرا قربانی مولود دست خودمی کردند. این دوران، دوران پرستش خدایان موهوم ومتعدد  ودرمجموع همان پولی تییزم و پرستش خدایان گوناگون بود وخدای واحد را پرستیدن ، همان دوران توحید ومونوتییزم است  که علم بردارنمادین این دوره داستان ابراهیم واسمعیل میباشد.

خدا در تمثیل عید قربان، وانسان را به قربانگاه بردن ،برای بشریت وازهمه اولتر به پیغمبرش ابراهیم خلیل الله که روزها بعد از خبرامر قربانی ،با یگانه پسرش اسماعیل داخل مذاکره وگفتگودر قبول امر خدا بود ،تا قربانی در راه خدا را بپذیرد،و هاجریکه اسماعیل راهفت سال تمام در نبود پدروباتحمل سرگردانیهای فراوان ازجبال فلسطین به صحرای سوزان وبی آب مکه ونواحی باخود آورد بود. وضعیست عجیب، از سوئی نفس اماره طرح سوسه میکند وابراهیم را درقبول ویا عدم قبول ذبح پسر، به شک وترس وامیدارد  از سوئی هاجر جگرگوشۀ خودرا که بازحمات فراوان به یک سن سالی معینی رسانیده ودلبستگی خاصی به او دارد ، واز سوئی خدا ابراهیم را درآزمایشگاه بزرگ تعمیل امرقرار داده است . ابراهیم باید تصمیم بگیرد ویکی ازامکانات راقبول کند اگرچه او پیش ازین درچندین آزمون طبق رضای خدا ، سرافراز بدرآمده است .همانست که بالآخره ابراهیم واسماعیل به امر خدا تن درمی دهند وپدراز تمامی محبت ودلبستگی یگانه پسرش اسماعیل در راه خدا وامر خدا میگذرد ،و اسماعیل رابه قربانگاه حاضرمی نماید ،دست وپایش را می بندد وجبریل به امر خدا به ابراهیم دستورمیدهد که کارد را درگلوی اسماعیل بکَِش! واسماعیل راذبح کن! که دراقدام اول باآنکه دست وپای ابراهیم می لرزید کارد بُرش لازم رانداشت ومجبور به تیز کردن دوبارۀ کارد میشود ،تابه عجله برگردد وباکارد تیزترازپیش عمل ذبح را زودترانجام دهد، درهمین لحظه اطاعتش مورد قبول خدا قرار میگیرد وامر میشود که گوسفند آماده ونزدیک به اسمعیل را درعوض ذبح کند. وبه اینصورت برای بشریت درس دل از دنیا ولذات دنیا واولاد کندن وبه امرخدای واحد تن دردادن وپیوستن که سعادت هردو دارین را در بر دارد داده میشود ،ونشان میدهد که انسان به مدارج عالی انسانی وبندگی رسیده نمیتواند مگراینکه همه پلیدیهارا از خود دورکند ودرین راه هوی وهوس نفس سرکش وناروای خودرا قربانی تقرب به راه خدا وفضیلت انسان سازد . خداانسان را به جهاد اکبرعلیه نفسانیات ومَنیت(خودبینی) شیطانی دعوت کرد وبرای اینکه این مبارزه را عملاً به بشریت نشان داده باشد ،بندگان راستین خودرا در قبول امر خدا به تجربه گرفت تامثالی باشد برای پیروزی ، ایستادگی در مقابله باناحق وفداکاری در به کرسی نشاندن غلبۀ حق بر باطل ونمایش اینکه هرچه هست وهرچه داریم ازآن ِ خدای وبرای نزدیک شدن به خدااست ، وتا شاهد وگواهی باشد برای نزدیکی به خدا ووحدانیت وبرای پشت پا زدن به خواهشات دنیوی که انسانهای وارسته حتی جان عزیز خودرا قربان در دفاع ازحق تباه میکنند تا پوچی وهیچی این دنیارا عملاًبه نمایش بگذارند وسرمشق سرسپردگی درامر حق ووحدانیت گردند. مولانا میگوید:

                        خویش فربه می نمــــــــــایم ازپی قربان عید

                      کان قصاب عاشقان بس خوب وزیبا می کُشد

(ملا صدرا میگویدکه  شیطان چیزدیگری غیرازاعمال زشت در نهاد آدمیان نیست ، از خدا بریدن وبه هوی وهوس گرائیدن وهر آنچه که دور از کرامت انسانی باشد همان نفس اماره وبه نام دیگر همان شیطان است).

بعضی ازمکاتب وطریقه های عرفانی خودبینی وخودخواهی انسان را به اژدهای هزار سروهزار ضرر تعبیر نموده اندکه هرسر این اژدها ،یکی از حدود فضیلت انسان شریف را به بربادی می کشد.

از حضرت علی کرم الله وجهه روایت است که پیامبراسلام سپاهی را در یک جنگِ دفاعی از دین اسلام به سمت وجائی اعزام نموده بودند، حین بازگشت رو به سپاهیان نموده فرمودند : به کسانیکه جهاد اضغر را پیروزمندانه گذشتاندند تبریک می گویم ولی جهاد اکبر همچنان به عهده شماباقیست.

عرض کردند که ای رسول خدا جهاد اکبر چیست ؟

فرمودند :   جهاد اکبر، جهاد با نفس اماره ونفس سرکش است. نفسیکه انسان را ازخدا بیزار میکند وشرف اشرفِ مخلوقاتی بودن اش را به حیوانیت مبدل میسازد.

در ارتباط با مبارزه علیه نفس سرکش ،فریدون مُشیری شاعر ارجمند وخوش بیان زبان فارسی شعرزیبائی دارد که هوی نفس ،وحشت وتسلیم طلبی اش رابه گرگی جا گرفته در تار وپود بدن ومخیلۀ انسان تشبیه می نماید. و این مبارزه رابا این گرگ فضیلت خوارچنین به تصویر میکشند:

گفت دانائی که گرگ خیره سر            هست پنهان درنهاد هربشر

لاجرم جاریست پیکار بزرگ              روز وشب مابین این انسان وگرگ

زور بازو چارۀ این گرگ نیست           صاحب اندیشه داند چاره چیست

ای بسا انسان رنجور وپریش             سخت پیچیده گلوی گرگ خویش

وی بسا زورآفرین مرد دلیر             هست درچنگال گرگ خود اسیر

هرکه گرگش در به اندزد به خاک       رفته رفته میشود انسان پاک

وانکه از گرگش خورد هردم شکست    گرچه انسان می نماید گرگ است

وانکه با گرگش مدارا می کند            خُلق وخوی گرگ پیدا می کند

درجوانی جانِ گرگت را بگیر             وای اگر این گرگ گردد با تو پیر

روز پیری گرگ ،اگر باشی چوشیر       ناتوانی در مصاف گرگ پیر

                                      *******

 نفس سرکش با صفات مختلفی که در آنست در قرآن به پنج مرتبه  تصنیف شده است :

الف ــ نفس اماره ، وآن نفسی است که به خوی ملکوتی تهذیب نگشته وبه هوای خود پیش می رود .

ب ـــ نفس لوامه ،نفسیت که خودرا طور متداوم با کوتاه آمدن در انجام وظایف ملامت میکند، هرچند به نیکی کوشا باشد.

ج ــ  نفس مطمئنه، نفسیت که از اظطراب وشک ، به یقین گرائیده وازهر بیم وهراسی در ایمن میباشد .

چ ــ نفس راضیه یعنی نفسیکه هرآنچه برو بگذرد خشنود باشد .

ح ــ نفس مرضیه نفیست که خدا از او راضی باشد.

در رابطه  بااین پنج نفس معنای چار لغت معمول در رفتار وکردار آدمی خیلی معروف است :

کریم : کریم کسیست که خود نمی خورد، ولی به دیگران می بخشد.

سخی : سخی کسیست که هم میخورد، وهم می بخشد.

بخیل : کسیست که میخورد، ولی به کسی چیزی نمی بخشد.

لئیم : کسیست که نه میخورد ، نه می بخشد وحتی دیگران را از بخشیدن وکمک منع می کند.                   

            احکام وآداب حج را چنین شماره نموده اند :

1ــ احرام واحرام بستن که عبارت دوتکۀ جامۀ سفید ونادوخته است که یکی را به دوش می اندازند وقسمت دیگرش را به کمر می بندند.

2 ــ وقوف درعرفات ( عرفات کوهیست بلند در چار فرسخی مکه .

3ــ وقوف در مشعر الحرام در دوفرسنگی مکه.

4 رفتن به مِنا ( جائی درمکه).

5 ــ قربانی کردن در مِنا.

6 ــ تراشیدن سر با کمی از ناخن .

7ــ طواف زیارت .

8 ــ دورکعت نماز طواف .

9 ــ سعی بین صفا ومروه .

10 ــ طواف نسأ .

11 ــ دورکعت نماز طواف نسأ.

12 ــ ماندن در منا در شبهای یازدهم ودوازدهم ذیحجه . بعضأ شب سیزدهم .

13 ــانداختن سنگ ریزه در جمره در روزهای یازده ، دوازده وبعضأ سیزده.

عیدها ومخصوصاً عید قربان را هر قومی از اقوام کشورما باآنکه باشباهتهای زیادی یکسان تجلیل میکنند اما تاجیکان ِ سراسر افغانستان وبیرون ازوطن عید را همگون تجلیل می کنند :

ـــ خرید کالای نو ، مخصوصاً برای اطفال .

ـــ تهیه نان ، غذا ، شیرینی وگوشت قربانی برای یتیمان وناداران.

ـــ عیادت بیماران ، پیران ، بزرگان دینی وغیردینی ودلجوئی از یتیمان.

ـــ تاجیک ها پیش از اقامۀ نمازعید قربان وپیش از انجام قربانی غذانمیخورند

ـــ  دروازه خانه ها درین روزها بسته نمیباشد.

ـــ مهمانان بعد از عیدی تحفه می گیرند که از تخم های رنگه گرفته تا دستمال

وهر گونه تحفه مناسب دیگریکه باشد.

ــ بعضاً مراسم عروسی درین روزهای مبارک انجام میشود.

ــ تاجیکان جمهوری تاجیکستان اکثراً پسر متولد در روزعید را قربانعلی ودختر متولد را قربانگل نام می گذارند.           


بالا
 
بازگشت