خوشه چين

 بهار

 

     بهار عشق است وزندگی. زندگی زیبا است ولی حقیقت زیبا تر ا ز زیباییها ا ست. زندگی ما درآنجا زیباتراست وباید آ نجارا متحدانه زیبا بسازیم، سرزمین رنج  وغم خودرا زیبا بسازیم، برویم به آن دشتهای سوزان وویرا ن که آرزوهای ما  وامید های ما در آنجا گره خورده ا ست.دراینجا چرا این قدرحقیرباشیم، وچرا قدرت مندان مارا تحقیر میسازند،تاکی به روی گلیم ما تم،تاچه وقت اندوه بالای اندوه وبا ید که حقارت را ازدور نمود.

   بهار صلح است، دوستی وبرادری است.شفقت است ومحبت است به همدیگر،بین برادر، با برادر، بین رفیق با رفیق، بین همشهری با همشهری ، بین هموطن میان همنوع، زدودن کینه ها وزشتیها وپلید یها، کدورتها، د شمنی ها ازدلها است ،زمان حرکت ونوسازی است و ایجادگری وسا زندگی است. شمشیروتفنگ هردو وسا یل کشنده ا ند و زورمند ا ند زما نیکه صلح قدم رنجه میفرما ید، شمشیرو تفنگ هردو را زنگ میزند.

    بهار امید است، امید وپیروزی برای موفقیت وپیروزی حقیقت برجهالت است. روزی از روزها فریب کار به نزد صا دق و مومن رفت و به مومن  گفت امروز هوا خیلی گرم است، بیا که به لب دریا برویم به آ ب بازی،صا دق سا ده پیشنهاد فریب کا را را پذیرفت لباس خودرا کشید به آب بازی شروع کرد وفریب کار آ مد لبا س  صا د ق مومن را پوشید ورفت. پس بنا بران ثا بت میشود که  حقیقت همیشه لچ وعریان است ودروغ همیش در لباس حقیقت خودرا ظاهرمیسارد. بلی ،حقیقت وگل سرخ هردوخاردارند.

بهار عزت است وآبرواست.برای همه وخصوصآ برای کسانی که وطن آزاد دارند،آزاد میگردند،آزادحرف میزنند،به میل خود انتخاب می کنند وبه میل خود انتخاب میشوند،به میل خود تحصیل میکنند و به میل خود شغلی را میگزینند.

  بهار بشارت دهنده خوب است برای وطن پرستان که وطن شان تحت سلطه اجانب قراردارد و میگویدکه برا ی آزادی وطن باید طبق برنامه انسان شناسی و ارمان های ا نسا نی متحد و یک پارچه شوید، زیرا که آزاد ی و آزاد سا زی وزنه سنگین دارد.

 بهاران آمدند، همه به یک رنگ آمدند سا ختند وبا فتند و پرداختند رفتند.     باردیگر می آیند.بهار آغوش باز دارد، همه را به سوی خود میکشاند،آزاده گان را به سوی خود میکشاند،آدم های روشن دل وروشن ضمیررا به طرف خود میکشاند،انسانهای متعهد ودوست داران صداقت راجلب وجذب مینماید.

  بهار استاذ است ورهنما است عشق به زندگی کردن را معرفی میدارد، ومیگوید که من بازمیگردم بخاطریکه روشنا یی به خاموشی گراییده ا ست.زندگی داردکه به یکبارگی بگذرد!

  اما من مخلوق خدایم که به دوران آمده ام ومی آیم تا ازمیان قوغ وآتش وخاکسترجوانه هابه بوی من بارد یگرسربزنند.ومن نوازش گرم، نوا زش میکنم جوانه هارا با دستان لطیف بارانهاکه چشمان شکوفه ها بازشوند و چنا ن نوازش گری، مانند مادر که در پهلوی گهواره پسر للوللو میگوید ترانه خوانی نمایند،هر زمانیکه ، صدای باران آهنگ نداشت، بلبلان را به سراغ شکوفه ها ازمناطق گرم سیردعوت میدهم که  بر با لای شا خ بلند نشسته ترانه بخوانند وبرای آ فتاب بگوید. ای آ فتاب روشن و حقیقت بین، برای زود برای ا ززیر ابرهای سیاه و تا ریک، بیا که با هم همراه با شکوفه ها غمهای روزهای دشوارتلخ سیه روزی هوای سرد زمستان را پشت سربگذاریم وبه فرا موشی بسپاریم وبازبهارمیگوید.

 بهار میگوید که

 ببین

آ نطرف ببین

 بر فرق افق

 مه ودود وغبار

ترسان ولرزان

 همه به گریزاند

 

چرا به گریزاند؟

دیروز ما سرد بود

د ل ما پردرد بود

لحظهء بیغم نبودیم

ثمری ازباغ نچیدیم

 

ا ما ا زین بعد

صبح صا د ق میدمد

به امید که

 باد میرسد

به هنگام سحر

میا ن

هیاهوی و هلهله

 وشورو شرر

با د صبا میرسد

نفس بهار میرسد

و میگوید که

مخلوق خدا

دیده هارا با زکنید

ساز کنید، سازکنید

سازو آ وازکنید

ببینید که چه لبخندی

و به طرف هر لبخندی

گوش کنید چه زمزمهء

گوش دهید به هر زمزمهء

ببینید چون و چندی

میان دو موجود

میا ن دو پرنده

میان دو حیوان

میان دو ا نسان

رمزعشق ودو ستی

وهرگونه پیوندی

آ نها هرکدام میگویند که

زندگی عشق است

 ای خدا تو مدت کن

 که سرو سا مان یا بد

چون در مزرعهءتشنه

 با ران برای یا را ن یا بد

من با یار باشم و یا ر با من

هردو یکجا بمیریم

زندگی ما پا یا ن یا بد

 بهار میگوید که  من پیام آ ورنده هستم ، پیام آ ورده ا م که شفق دمیده ا ست، کمر زمستان خمیده ا ست، به همه مو جودات خبر میدهم که بیرون آ یید  اززیر خاک، به سبزه ها میگویم که سر بکشید ا ز زیرخاک که مورو مورچه را به سوی شما را هی با شد، روی زمین را سبزه و گیاه وعلف کا هی با شد، خوشی و سا عت تیری طفلکان را ، با لا ی سبزه و علف صبح وپگاهی با شد،سیل ارغوان به گل غندی چهاریکاردر شهرکا بل خوا جه صفا یی با شد، پایکوبی و سبزه کوبی درهرا ت، زیارت علی ومیله گل سرخ درمزار میله گل نا رنج در ننگرهاری ومیله گل سنجد د ر لوگرو کلنگاری باشد. بزوبزغاله وگاو گوساله وچوپان درچراگاه ،باغبان درباغ وباغچه و د هقا ن درزمین، پتی و پلوا نی با شد. لاله د ر بیابان، لعل د ربد خشان میا ن دوابروی ماه دوهفته سبزه گک خالی با شد.

     آ را یش وپیرایش، در میدان مسا بقه د ردشت ها، دامنه ها ، کوه ها، وادی ها ، دره ها ، میا ن گل ها ، پروا نه ها ، میان پرنده ها ، میا ن جوا نان و نو جوا نا ن، میا ن ا دبا و شعرا و نو یسند گان، نوا زند گا ن و هنرمندا ن و بلبلان، در شا خه د رختان د ر زیرسا یه درختان، د رلب دریا ، دربا لای تپه ها، روی سبزه ها وچمن زارها، بیروبارو قیل وقا لی با شد.

ومن آ مده ا م  فضا میسا زم به ا مید خدا و به رضا میسا زم، به خود نسازم تنها وتنها به شما به نسل ا فغان بسازم وبگویم، در یک دست پنجه ها با هم  برا بر نیست، ا ما برا درا ند، ا گرجمع میشوند، نا م پنجه به مشت تغیرمی یا بد ورازها د رمیا ن مشت محفوظ  ومشت دهن  متجاوزرا میشکناند. ومن آمده ام  درین جافضامیسازم فضا فضای ا نسانی است و همه انسا نها را به زند گی کرد ن د رین فضادعوت میدهم ومیروم،باخبر باشید که زمان هم میرود فرصت راغنیمت بشمارید،زیرعنوان زبان مذهب،دین،قوم،سمت بی اتفاق نباشیدکه تبلیغ این سیاست اززبان خاین بیرون می آ یدوبه نفع تجاران هیروئین ومواد مخدر، و گردا نند گان سیا ست های، آی اس آی، وحا میان تروریزم ملی وبین ا لمللی آب میخوردوتوده های بیدفاع وطن درسراسرکشورازهرقوم وقبیل،محکوم ترمیشوند ودرضمن نا گفته نباید گذ شت. بهار یک باردیگرتوضح میدهد ومیگوید که من متعلق به همه موجودات روی زمین میباشیم، علی الخصوص دربین جوامع انسانی،درافغانستان به نزدمن همه انسانهایک ارزش دارند،به همه اقوام، پشتون، تاجک،هزاره، ازبک، ترکمن،وغیره ......... یک قیمت قا یل ام، نژاد، مذهب، سرخ، سیاه وسفید،نزد من روی یک خط مسقیم قرار دارند. من آمده ام تا پیوند دهم، روابط ومناسبت های انسانی راکه ا زاثرجنگها صدمه دیده ا ند وآ مده ام که شیرازه نظم اجتماعی برهم خورده را ذریعه شما  خردمندا ن ووطن دوستان سرازنواسا س گذارم، تا نسل های آ ینده  به مانند نسل های گذشته قربا نی سیاست های  نا بخردانه یک ا قلیت ما جراجوووطن فروش، که لباس پشتونیزم را به تن کرده اند، از کشتار هموطن خویش توسط هموطن به نفع بیگانگان لذت میبرند همینطورعلم برداران تاجکیزم یک سرویک گردن،شمشیراز نیام درمقابل پشتونیزم بر کشیده اند، تادرمسابقه دوام دار بیرق سکتاریزم تا جکیزم را درمقابل نا سیونالیزم قبیله گرائی دراهتزاز داشته باشند

بلا شک این وضع دردرازمدت، بیشترا زگذشته نسل ها ی آ ینده را به کشتار گا ه ها رهنما یی مینما ید. ولی هستند شخصیت هایکه که از پدرو مادر پشتون و تا جک به دنیا آمده ا ند، درهمین مد ت به هردوروی خود قفاق خورده اند.اینها هم پدرخودرا میخواهند وهم ما درخودرا.این گروه شخصیتها درجا معه ما کم نمیباشند، همراه با علم بردارا ن دا عیه بر حق ا نسا نیت، به ملا حظهء وضع بی تفات مانده نمیتوا نند وبه گردا نندگان پشتون ستیزان وتاجک ستیزان ، انسا ن ستیزان ومردم ستیزان تو صیه عا قلانه مینما یند که بهار بهترین رهنمای عصرکنونی ما است،بیایید که به استقبالش برویم مقدمش را گرا می بداریم، درحرکت وسا زندگی ا ز دیگر موجودات روی زمین عقب نما نیم،اگرسبزه وعلف وگیاهان آ ماده گردیدند، تا حرکت نما یند رشد و تکثر کنند وبا غ و چمن بسازند و ما انسان ها نبا ید ا ز گیاهان و پرند گا ن و سا یر مو جودات عقب بما نیم، پس مابا ید، به نشان دادن عمل شریفانه خود،ثا بت نما ییم که انسان ها ا شرف مخلو قا ت ا ند.

 بدا نید که انسانهای آ گاه  وبا خرد وبا ایمان، درشرایط دشوار زندگی ، آ رزوهای گسترده دارند، پدر میشوند یتیمان را، برادر میشوند کسا نی را که به برا دری نیا ز مندا ند، کسا نیکه د ر تا ریکی گیرما نده ا ند، برا ی آ نها چرا غ میشوند. رزمند گان را مشاور خوب میشوند، جوادنمردان و نیکوکارا ن را لقب نیکو می بخشند.

                  همه کس به این آ هنگ گوش فرا مید هد.

 

بهشت آ نجا ا ست که آ زا ری نبا شد

کسی را با کسی کا ری نبا شد

ظا لما ن را داد گا ه خلق عا لم بس است

مظلوما ن را جز خدا، مد د گا ری نبا شد

و یا

    هرچا ته خپل وطن کشمیردی

 

 نقطه مرکزی حرف دراینجا ا ست که گفته شود،بیایید که باهم،یکجا از دیده ها خس  بکشیم وازپاها خاربکشیم و ازگوشها پخته.

 


بالا
 
بازگشت