عزیزه عنایت

دسته گلی از چمنستان ادب

ادبیا ت از نخستن ژانرهای همه پسندی است که ریشه ء پیدایش آن تقر یباً همزمـــان بــــــــا شکل گیری طرز افاده ها ودر ک و درایت ها درآد مد هاست که با انس گرفتن به همــد یگــرو پیدائی علا قه برای بهمزیستن بشکل و آوا وهیجا های قابل فهم رد و بدل میگردید که آغازین مرحلهً ان آموزش های شفاهی بوده است همیشه منبع الهام بغنا مندی تلامیزانسانـها,طبیعت در ما حول شان معاونت رسا نیده و سر گذ شت خوب و بد روز گار بحیث تجر به آنهارا وا داشته است آنچه را که مفید یافته اند به نسل های فراروینده شان بیا موزند و آنچه غیرمفید و مضر تلقی گردیده است بحیث هوشدار یاد و منهیات بی تجربه ها و نا پخته هـارا از آن منــع کرده انــــــــــد.

هرچه انسان با تسلط بر بعضی از حادثات طبیعت کا مل تر شده اند آموزه هــــا بـه اولاد  و نسل های شان نیز متکاملتر گردیده است که سیر به پیدایش کا ئیـــنات ودر مجمـوع سیـــروپیدایش  تکامل انسا ن در روی زمین نشان میدهد که نخبگان از جمعیت انسانها در هر گوشــه و کنار جهان بر خا سته با کلام موزون و گیرا زور مندان را بد ستگیری و حمایت ازضعفا تشویق کرده وضعیفانرادر همکاری با قوی ترها و زور مندان دعــــوت کرده اند تا نهــــــــال خصو مــت بیـن انسانها  ریشه نگیرد و با کشیدن شا خ و برگ خشن به درخـــت گجن بیـــــــخ تبد یل نگــــــردد .

در این نوشته تلاش کرده ام با انصراف از باز گو ئی فراز و فرود نحوه تکـــامل ژانـرهای ادبی از گلها ی رنگا رنگ چمنستان دلپذیر شعر که با کلمات و جملات پر جذبه ءنخبگـــــا ن ادبیات هما نند عمارات که با کار برد خشت های مطلا آفریده شــده و با زبرجــــد و المــــا س و مروارید آذین یا فته است انچه عطر خو ش آیند وخاصیت بهبودی آفرین در پروسه حیـا ت انسانها میتواند تلقی گردد خوشه خوشه از گلستان همیشه بهار شا عران چیده و بصورت دسته گلی به علاقه مندان ارمغان نمایم .

اینگونه ارمغان را میتوان آویز هء گوش نام نهاد که بصورت ساده وبی پیرایه اندرز انــتباهی نیز میتوان گفت . افکار و ایده انسانها که طبق مقوله ها ی علمی و فلسفی بازتاب و اقعــــیات عیــــنی محیـــط  زندگی و جامعه و جهان درمغز وی است . شاعران با داشتن احساس ظریف و رقــــیق آنـچه از واقعیت  های  عینی در مغز شان  انعکاس  گردیده است  پـس از انالـــیزدر لابراتـــــــورمغز خود با در نظر دا شــت مناسبات  گوناگون اجتمـاعی  و عواقب مثــــبت  و منـــــــــفی گفتارش کلمات  موز ونی را بعنوان  شعر ترکیب  وعرضه کرده است.

 از مطالعه اشعار شا عران زبر دست مستفا د میگردد که آنها نیز در منعکس کردن واقیعـت عینی جامعه و جهان با افراد و اشخاص قوی و زورمند و حاکمان خود بی مشکل نبوده اند و تمام حقیقت جامعه خود را ما نند آینهء تمام نما نمیتوانسته اند منعکس بسا زند از این ســــبب دیدگاه شاعران در بیان حقیقت وارایه اندرز و تقدیم تحایفی بمثابه گوشواره طلائی (اویزهء گوش) متفاوت اما رهنمود دهنده است که بعضی از این اندرز ها بشرح آتی با تبصره های لازم ارایه میگردد تا فهم آن بجوانان نو آموز کشور ما آسان و به ارتقا ی سطح آگاهی آنها ممد واقع شود ودر فراز و نشیب زندگی شان بحیث چراغ روشن رهنما با شد .

گرگانی میگوید :

سخن آن گوچه با دشمن چه با دوست     که هرکس بشنود گوید که نیکوست

این سخن برای آنهای که بخاطر نزدیک کردن فا صله و رد خصومت دونفر, دو گروپ و یا  دوقوم  به وساطت می پردازند بسیار مفید است زیرا به امور خیر البشر و سا طــت مینـماید . سخنی اززبان وی شنیده شود که بو ی همسوئی با یکی از طرفین خصــــومت به مشام برسد بجای مفید مضر تمام میشود و مانند بنزینی تلقی میگردد که به آتش نیم سوز پا شیده شود .

این و اقعیت را نبا ید فرمواش کرد که در جهان و جامعه سیا ست زده و غرق دربحـــــــران سیاسی که بر خورد ها عمو ماً با ریا کاری بخاطر فریب طرف مقابل ورسیدن بهدف سیاسی خود شان صورت میگیرد این شعر از دا یره تا ثیر گذاری مثبت خارج میگردد زیـــرا که در جامعه ء آلوده به بحران سیاسی گروه بندی ها و کتگورهای معینی بو جود می آیند که ازلحاظ  تفکرات و اندیشه و اهداف استرا تیژیک با هم در تقا بل قرار میگیرند و آنها همان سخــنان از شاعران و نخبگان جامعه را آویزه ء گوش خود میسا زند که عملی شدن آن بنفع سیاســی خود شان بوده و گروهی آنها را برای رسیدن به اهداف شان کمک نما ید .

خسرو میگوید :

سفیه را به سفا هت جواب باز مده          زبی وفا بوفا اتنقام خویش بگیر

این شا عر نیز انسا نها را به برده باری و صبر دعوت میکند واندرز میدهد که اگر سفیــهی ( آدم پست فطرتی ) در مقابل شخص با عزت و بلند مرتبه یی به منظور تحقیر نمودن الفا ظ رکیک و نا شا یستهء استعمال نماید آنشخص با عزت و بلند مرتبه با ید خاموشی اختیــار کند چرا که  گفته اند ( جواب جاهلان  با شد خموشی ) و اگر جواب باالمثل به سفیهی بدهد بمعنی تیشه در ریشه ء شخصیت  و آبروی خویش زدن اســـــــت. 

و خسرو شا عر اندر ز دهنده تا کید میکند  آنکه در  مقابل شما رفتار نا درست و نا خـــــوش آیند از خود تبارز دهد شما  به او احسان نماید و دو ستی نشان بدهید یعـنی در مــــــقا بـــــل گستاخی اش بحیث انسان متعهد و رسا لتمند در مقابل آن رفتار نما ئید تااین حرکات شمـــا در اصلاح  شدن آن مو ثر واقع گردد.

شا عر با ابراز احسا سات ظریف خویش سازش کار یها و منع تخالف با انسانهــا را توصیـه کرده است اما در تمام عرصه ء زندگی و در همه جا و همه وقت امکان چنــین سازشی یــــا  وجود ندارد و یا غیر عملی اســـــت.

حافظ شیرازی میگوید :

درخت دوستی بنشان که کامی دل به بار آرد

نهال دشمنی بر کـــن که رنج بی شمار آرد

  این اندرز حافظ بسیار دلنشین  است که بزرگان  و حکام کشور های فارسی زبان ومـــردم  را به آشتی و ترک خصومت دعوت میکند این نوع شعر را در آغاز و یا جریان سخنرانــی در جای مناسبی بکار میبرند , اگر در یک جامعه ء که از تناقضا ت تخا لــفات نا شــــــی از  مناسبات  شکل گرفته جامعه با تحلیل های علمی و سیاسی و روان شنا سانه نــــگریسته شود نسبت عدم هماهنگی در نحوه ء خواست ها و طرق رسیدن به آزادی ها ی گروهی , قومی ,  سیاسی و مدنی امکان عملی نمی یا بد زیرا بزرگان کشور که خود این شعررابحیث نصیحت روشن و مشخص خود ارایه میکنند با گروه های سیاسی و قومی که با آنها مخا لفـــت دارند دشمنی میکنند ونمیگذارند که در خت دوستی در دل ها به ثمربرسد و همیشه نهال دشمنی را در دلهای طرفداران شان  نسبت به مخا لفان خود پرو رش مید هند و به این عمل خویـــــــش خلاف گفتار خود عمل میکنند  که  گفتـاروکردارشان هما هنگی ندارد.

سنا ئی عزنوی میگوید :

مرد باید که سخن دان بود و نکته شناس

                                                  تا چو میگو ید از آن گفته پشیمان نشود

این شعر معنی ها ی زیادی دارد  که یکی آن هم سنا ئی از اشخاص دو روی که گفتارش با کردارش همسان نیست و بزرگانی کـــه سـیا ست  بو قلمونی دا شته در امور کشور و اداره ء عامه به اصطلاح دمدمی و هر دم خیـــال با شــد نارضا یتی نشان میدهد که منظورش شا ید پیروی ازهمان ضرب المثل عامــــــیانه است کــه میگو یند ( صد بارگز   کن یک با ر ببر ) پیام نهفته در شعر سنا ئی خطــا ب به اشـــخا ص بخصوص بزرگان و رهـــبرا ن جامعـــه است  که میگوید :

  قبل از اظهار هر سخنی با ید در باره جوانب عملی و مفید یت آن فکرنمایــــــند.

 وقتی مفاد و مضار آن بصورت همه جانبه سنجیده شده لازم به اظهار گردیده آنگــاه آ نــــرا بگو یند و عملی کنند تا هما هنگی در گفتار و کردار آنها بو جود آمده اعتماد مــردم راجلـــب نمایـــد.

زیرا آنچه گفته شود و به اصطلاح عوام الناس در گفتار باغ سرخ و سبز به مردم نشـان داده شود ودرعمل به هیچ تبدیل گردد چنین افرادی بنام دروغ گو ی و مردم فریب در جامـعه غیر قابل  اعتماد و بی اعتبار میگردد .

حضرت ابولامعانی بیدل می گوید :

عبرت آفات دهراز خواب بیدارت نکرد

                                                                  بی خبردرسایه ء این کهنه دیواری هنوز

از دیده گاه بیدل بایستی عاقلان زمانه از هر حادثه ء که رخ میدهد و از هر آفات جا نکاهی که نجات می یا بند انتبا ه بگیر ند و بیغم از حقانیت مرگ و روز قیا مت نبا شند و بعمر چــند روزه که مانند دیوار کهنه روزی نا بود شدنی است دلبسته گی پیدا نکنند این سا یه دیوار کهنه یعنی لحظات راحتی که در زندگی به انسان دست مید هد نا پا یه دار است .

بیدل در شعری دیگری میگوید:

یک قدم راه است بید ل از تو تا دامان خــــــــا ک

                                                   برسرمژگان چواشک ایستادهء هوشیارباش

از دیدگاه متصوفین که بیدل نیز یکی از آنهاست در بــــین زندگی و مــرگ در هــــــر دورهء زندگانی با در نظر داشت حوادث گو نا گون طبعی و مخا طرات نا شی از جنگ و خصو مت های واگیر  فا صله بین  آدمهاومرگ  زندگی بسیار اندک است در کشور های جنگ زده مـثل افغانستان و عراق به مشا هده میرسد که آنسا نها چه پیر و چه جوان  مصـروف  جــــــــریان زندگی روز مره  بوده  بصورت عادی زندگی میکنند ولی این نوع زندگی توام با حــراس  و خطر بوده  که بارء حادثه رخ میدهد . بمب منفجر میگردد که تعدا د از ایــن افراد جانهـا ی خویش را از دست مید هند وهمچنان در حالت های  عادی و بدون جنگ هم  همیشه  مــرگ در پی بوده و در حادثات سیلاب - زلزله - وغیره مرگهای نا بهنگام  دامنگیر انســـان اســـت که این حالت هارا میرزا عبدالقادربیدل به قطرات  اشکی  تشبیه  کرده است که برسرمژکا ن قرار دارد و هر لحظه امکان فــرو افتاد ن و نابود شدن آن  و جـو د دارد. پیـام شعــــــــــــربیدل آنست که انسان در زندگی غریق دریای غفلت و بــــــی خبری  نگردد.

خاقانی شیروانی میگوید :

باخویشتن بسازوزکس مردمی مجوی

                                                  آن کو فرشته بود کنون اهریمن وش است

تجارب تاریخی نشان میدهد بسیاری از افراد یکه در حالات عادی زندگــی شان. خــــــــودرا عدالت پسند و انمود میکردند وقتی در نتیجه تغیراتی شرایط زندگی ایـــن متـــقی صفتـــــا ن بمقامی رسیدند اعما لی از آنها بروز کرد که آنان رااهریمن صفت جلوه داد , اندرز خا قانی تاکید بر شناخت آدمها در شرایط گو ناگون دارد . یک شخص ممکن است در شرایط خــاص شخصی بسیار خوب و دارای اخلاق عامه پسند با شد ا ما وقتی شرایط به نفع او تغیر میکند به یک انسان  نا مطلوب َ قصی القلب , رشوت خور و امثال آن تبدیل میگردد که نمـــونه هـــای فروانی از این دست افراد  در جهان وجود دارد . پیام شعر خا قانی دعوت به اتکا به نفــس و خود داری از دنباله روئی خوشباو رانه به آدمهای ضعیف النفس است .

غنی کشمیری میگوید :

برتواضع های دشمن تکیه کردن ابلهیست

                                          پای بوس سیل اخر افگند دیواررا

دشمنان در هر زمان و مکان برای ضربه زدن در لحظات مناسب ممکن است باچرب زبـانی های زیاد و تبارز الطا ف بی شا یبه پیش آمد نمایند که چنین حرکتی ازشخصــیکه که کیـــــنه و دشمنی  با شخصی داشته با شد باز گو کننده ء حرکتی انتقام جویانه ء او است که میـخواهد در فرصت مناسب  آنرا عملی نما ید تاکید غنی کشمیری در این است که نبا ید به چاپلوسی ها وبر خورد های  متواضع دشمن فریب خورد و این شعر غنی کشمیری که از لحا ظ عـروض ارسال المثال گفته میشود بوضا حت میگوید که سیلاب خا صیت تخریب کننده ء ابا دانـــی را دارد .

هر گاه بصورت دوام دار  از پای دیواری در جریان با شد آن دیواررا بسقوط مواجع میگرداند همین قسم وقتی دشمن  بدست  و پای بو سی انسانی که در قفا باوی خصو مت می ورزد ادامه بدهد بمعنی  انصراف از خصومت  در صدد دوست شدن باوی نیست بلکه تلاش برای جلـــب اعتماد آنشخص و غافل گیر کردن او برای  ضربه زدن و انتقام گرفتـــــن از وی اسـت بــــناْ برتواضع کردن های شخص که دشمن است نبا ید  اعتماد کرد .

  در اخیر با ید یاد آور شوم که معانی بعضـــــی اشعار با تغـیر مناســــــبات اجتمـــــا عی و شرایط زندگی در طول سده ها و اعصار تغیر میکند که نمونه های اندر ز شا عـران در آغاز این مقال  با تبصره های لازم ارایه گردید. اما بعضی اشعار که در قا لب عــــــروض ارایـه گردیده است   در  واقعیت  با ترکیب خوش و ظریف فلسفی انعکاس یا فته است که اینگونــه اشعار جاویدانی است  و در هیچ زمانی معنای ثا بت که دارند تغیر نمیکند . مثل این شعــــــر

 سعدی شیرازی :

بنی آدم اعضای یکد یگراند     که در آفرینش زیک گوهر اند

 چنین اشعار زیبا و با معنی  چون گهرها ی درخشان وبا ارزش در گنجــــینه ء ادبیـــــــات فارسی  میدرخشند و ادبیات  فارسی را به قله های بلند ماندگاری  میکشانند .بااحترام

                                                                   عزیزه عنایت

                                                                     ۲۰۰۷/۸/۲۳      

 

 

 


بالا
 
بازگشت