عفیفه  آرزو                                                            

  عفیفه(آرزو) متولد هراتِ باستان است،دوره ابتدائی رادرمکتب میرمن حیاتی هرات فرا گرفت . اوبه علتِ   سیاسی بودنِ پدرش به ایران هجرت کرد،از آنجائی که علاقه شدید به فرا گیری تحصیل داشت با تمام سختگیریهای که در قبال محصیلین افغانی،در ایران وجود داشت ،دست از ادامه تحصیل در آنجا نکشید واز محصیلین موفق مکتب  بشمار میرفت و در لیسه(دبیرستان)در رشته اقتصاد به تحصیل پرداخت ودر سال1368ایران را همراه با خانواده، به قصد آلمان ترک نمود و در سال 1370مقیم المان شد و در آلمان در رشتۀ عینکسازی ،ادامه تحصیل داد وبا موفقیت این رشته رابپایان رسانید او دارای یک فرزند میباشد.       

اودر ایران از سال1368،از درد هجرتِ وطن اش وبیعدالتی های که چه در داخل کشور وچه در خارج ،در حقِ ملت ستمدیده افغانستان، دیو سیرتان زمان روا میداشتند شروع به سرودن شعرگونۀ های نمود،به این ترتیب بود که دردهایش را  روی صفحه کاغذ به صورتِ شعر  به رشته تحریر درآورد.همچنان مرگ نابهنگام خواهرش بود که داغ دیگری بر دلش نهاده  و روح وجسمش را سخت آزرد. او بیشتر عقیده دارد که برای بیانِ احساسات احتیاجی به تحصیل در رشته ادبیات در سطح بالا نیست،زیرا شعر در نوع خود یک احساسی است که شاعر در موقیعتی خاصی دارد که این احساس از دل اش  سرچشمه میگیرد.و از قدیم گفته اند :هرچه از دل بر آید،بر دل نشیند.  

 

وقتی تو رفتی         

 

وقتی تو رفتی

من ماندم وغم

جان و جهانم

پُر گشت,ز ماتم

 

وقتی تو رفتی

روئ لبانم

لبخند خشکید

 

در باغِ قلبم

گلهای امید

زرد گشت

پوسید

 

 

وقتی تو رفتیی

دنیای پُر جوش

تار گشت و خاموش

 

گشتم حیران

چون شمع گریان

چون شعله لرزان

 

وقتی تو رفتی

روح در تن افسرد

جان در بدن مُرد

 

آن دل که پُر از آرزو بود

آرام آرام

در سینه پژمرد              

 

برای خواهرم حفیظه  (1991 آلمان)

 

                                        ·   پائیز

 

  باز پائیز است وسرد

    بازتجلی گشته هرسو رنگ زرد

  برگها ازشاخه ها گشتند جدا

  باز ریختند برزمین سرد

  آرام بیصدا

 

  باز عریان گشت درختِ سبزپوش

  بلبل اافتاد باز،از جوش و خروش

  هرطرف آرام و ساکت

    نه دیگر آید صدائی

  نه دیگر شور و نوائی

   از سرور وشادمانی

   هیچ نمانده

  جای پائی

 

  باز دل دارد فغان

  بازمینالد زهجرِگلسِتان

  اُلفطی هرگز ندارد با خزان

  از بهارِ ناز

  میگیرد نشان

 

   (1998 آلمان)

 


بالا
 
بازگشت