جنت گزیدگان دوزخی
نویسنده: قاری عتیق الله ساکت
بخش چهارم
در بحث گذشته گفتیم که یکعده مسلمانها ازسر ناآگاهی ویا هم فریبکاری به حدیث نیت محوری چنان چسپیده اندکه برمبنای آن حتی از ارتکاب جرایم واعمال کفرآمیز هم باکی نداشته فقط وفقط نیات باطنی را معیار خوبی وبدی اعمال خویش قرار میدهند. گروه های انتحاری ودهشت افگن هم یکی ازین گروه های گمراه است که قویترین وفربه ترین دلیل که درمیدان مباحثه باخود میاورند، فقط وفقط همان یک حدیث نیت محوری است که برمبنای آن هرگونه فعل جحودانه وکافرمنشانهء خودرا بخصوص عمل انتحاررا که آنرا استشهاد نامگذاری کرده اند، توجیه شرعی میکنند. آنها برای توجیهء عمل خودکشی وصدها جنایات نابخشودنی دیگر بالاتر از همان یک برداشت وتفسیرغلط ازحدیث (انماالاعمال باالنیات)، هیچ مأخذ شرعی دیگر نداشته وهیچ چیزی برای گفتن واستدلال کردن ندارند. درنهایت زمانیکه هیچ دلیل قاطع الدلالهء ازنگاهء قرآن وحدیث دربارهء حلال شمردن انتحار نمییابند، بلاخره به سرهم بندی یک سلسله دلایل سیاسی وضعیت نابهنجار مسلمانان متوسل میشوند و برای تبریهء جنایات نابخشودنی وبیرحمی های خود واقعیت های بسیار دردآلودرا از اینجا وآنجا وگوشه وکنار کشورهای اسلامی مثال میاورند وبعد گویا که حافظ ومالک عام وتام دین همین ها باشند، هرگونه خشونت، خیانت، ظلم واجحاف خود را بابرداشتهای ناقص شان از دین روا و حتی موجب خوشنودی خدا میخوانند. بزرگترین نقیصهء این گروهء خوارجگونه اینست که اعمال دینی وعبادتی شانرا برمبنای احساسات، عواطف وعقده بنا میکنند نه برپایهء علم وآگاهی دینی، ازین رهگذر گمان میکنند که فقط مالک وصاحب دین همین ها استند.
درحالیکه ماباید درقدم اول میان مالک دین وناصر دین فرق بگذاریم. انسانها هرقدر که به دین، اوامر واحکام خدا پابند باشند، صرف ناصر دین یعنی کمک کننده وحامی دین اند نه حافظ ومالک دین. خداوند متعال قبالهء مالکیت این دین را حتی برای پیامبران خود که نسبت به همه افراد بشر نزدیک بخدا، متقی، زاهد، امانتدار و وفادار به شعایر واوامر خداوند بوده اند، نداده بلکه مسؤلیت حراست آنرا صرف برای خود تا مادام القیامت محفوظ نگهداشته است. فرق بین مالک دین وناصردین (کمک کننده) درینجاست که شخص مالک دارندهء هرگونه تصرف، تحول و دگرگونی در ارتباط شعایر، ارزشها، هنجارها، اوامر ونواهی دینی است و فرضأ اگر قرار میبود که شخصی به مرتبهء مالکیت دین وحفاظت شخصی آن میرسید، درانصورت او میتوانست قوانین دینی را کاملأ تحت اداره وارادهء شخصی خویش درآورده هرزمانی مطابق ذوق ونظریات خود حلال وحرام را برای مردم معرفی و بهشت ودوزخ را با انجام اعمال بخصوصی برای اهل آن معرفی کند. چنین شخصی حتی میتوانست با درنظرداشت زمان ومکان مطابق میل خود فرمان صادر کرده یک عمل نا پسند، حرام وغیر اخلاقی را به یک عمل حلال و اخلاقی در جامعه مبدل سازد وهمه مردم را به انجام آن دعوت نماید وهمینطور باالعکس . چنانچه امروز یکعده مسلمانهای انتحارکننده ودعوت کننده های ایشان از اشکم خود فتوا واز جیب خود تقوا را کشیده برای مردم پیشکش مینمایند و حتی کلید جنت وتعداد مشخص حور وغلمان را ازکیسهء خلیفه چه که ازکیسهء خالی خود میبخشند وعمل ناروای انتحاررا عین جهاد تأویل نموده یکعده جوانان احساساتی وبیدانش را با استمداد ازاحادیث نیت محوری تحت نام جهاد علیه کفار، وادار به قتل شخص خود وسایر انسانها مینمایند. در حقیقت ایشان به اسلام خدمت نه بلکه خیانت نموده اند. زیرا اینها اعمالی را که خداوند بوسیلهء پیامبرش صریحأ حرام ساخته با کمک تحلیل های سیاسی وبرداشتهای ناقص خود از دین، آنراحلال وحتی مستحق ثواب معرفی کرده اند که اساسأ این عملکرد شان تجاوز آشکار برحریم پاک خداوند است حریمی که حتی پیامبران جرأت نکرده اند درانجا داخل شوند. خداوند متعال درجاهای متعدد مسلمانهای همه زمانه ها بشمول پیامبر واصحاب ایشان را از نزدیک شدن به این حریم ممنوع قطعأ نهی نموده است که مبادا هرچه را دلشان خواست، حلال ویا حرام بگویند و بدینوسیله ازاشکم خود دین دیگری را اختراع نمایند. خداوند متعال درقرآنکریم به جمیع مسلمانان این نهی را میفرماید: وَلاَ تَقُولُوا لِمَا تَصِفُ اَلسِنَتِکُمُ الکَذِبَ هَذَا حَلاَلٌ وَهَذَا حَرَامٌ.(پاره: 14، سوره: النحل، آیة:116)
ترجمه: وشما همچنانکه زبانهای تان به دروغ عادت دارند، هرچیزرا بدل خود حلال وحرام نگویید.
انسانها دربسیاری موارد بی محابا زبان خودرا بکار برده چه بسی که اشتباهات کثیر درزندگی شان ناشی از کاربرد نابجای زبان شان است. ایشان دربسیاری موارد خودرا صاحبنظر دانسته چیزی را خوب وچیزیرا بد میخوانند وچه بسی که درقضاوت شان اشتباه کرده دور از واقعیت داد سخن میدهند. ازین لحاظ خداوند میگوید که اگر درهرساحهء زندگی انسانها درقضاوت خود از احتیاط لازم کار نگرفته بی اعتنایی مینمایند، درقسمت حلال وحرام امور زندگی از نگاهء دین، که وضع آن صرفأ مربوط بخدا میشودباید جدأ از احتیاط لازم کار بگیرند ونبایدکه آنرا همچو مباحثات عادی و یا مشاجرات معمولی روزمره میان افراد پنداشته ازسرناآگاهی هرچه دلشان خواست، حلال وهرچه دلشان نخواست حرام قلمداد نمایند. زیرا این حق را صرف خداوند متعال دارد وبس. درجایی دیگر خداوند بزرگ حتی شخص پیامبررا درین مورد سلب صلاحیت نموده میفرماید: یَا اَیُّهَاالنَّبِیُّ لِمَ تُحَرِّمُ ماَ اَحَلَّ اللهُ لَکَ.(پاره: 28، سوره: التحریم، آیة:1)
ترجمه: ای پیامبر چرا آنچه خدا برایت حلال ساخته تو برخود حرام میسازی.
اینگونه واقعات درقرآنکریم بسیار زیاد است که هرگاه صحابهء کرام وحتی اگر خود پیامبر برحسب رأی خود چیزیرا حلال ویا حرام ساخته اند، خداوند متعال فورأ به تصحیح عمل ورأی ایشان آیت فرستاده است.
باری یکتعداد ازمسلمانها تصمیم گرفتند که لذتهای دنیا راترک کرده، از خوردن گوشت خودداری وازنکاح کردن با زنان اجتناب ورزند وحتی چندتن ازیشان تصمیم گرفته بودندکه خودرا کاملأ خصی وخنثی سازند تا همهء عمر فارغ از خواهشات نفسانی یکجانبه به عبادت خدا مشغول گردند. خداوند متعال برای منع ایشان ازین کار ناجایز آیت زیر را فرستاد:
یا ایّهَاالّذین آمنوا لاَتُحَرِّمُواطَیّبت ماَ اَحَلَّ اللهُ لَکُم وَلَا تَعتَدُوا. اِنَّ اللهَ لَا یُحِبُّ المُعتَدِین. آیة 88، سورهء مایده، پارهء هفتم
از آیات متذکرهء فوق برمیاید که آفریدگار جهان، صلاحیت حلال ساختن وحرام قرار دادن مسایل دینی را خاص برای خود نسبت میدهد زیرا فقط اوست که مالک وحافظ دین است.
همینگونه خداوند بزرگ درجاهای متعدد مسلمانها وحتی پیامبرخودرا خطاب نموده میگویدکه نقش خودرا درمیان خدا، دین وجامعه نباید فراموش کنند که ایشان مالک وحافظ دین نه، بلکه ناصر دین استند. مالک وحافظ دین فقط خود خداوند است ودرین میان نقش مسلمانها فقط یاری رساندن وکمک کردن به دین خداست.
یاَایُّهَاالّذِینَ آمَنُوا کُونُوا اَنصَارَالله. پاره: 28، سوره: الصف،آیة:14
ترجمه: ای کسانیکه ایمان آورده اید، شما کمک کننده ویاری رسانندهء دین خدا باشید.
چنانچه در بالا هم تذکردادیم، فرق باریک میان مالک دین وناصر دین درینجاست که شخص مالک با داشتن امتیاز مالکیت هرگونه حق تصرف، تحول واستفاده از مملوک خودرا داراست حالانکه شخص یاری دهنده جز از کمک رساندن حق هیچگونه تصرف را نداشته صرفأ یک کمک کننده ویاری رساننده است. بادرنظرداشت این مطلب که مسلمان درانجام مأموریت کمک رسانی وتقویهء دین حتی در مرحلهء هم که بخاطر دفاع از دین مکلف به قیام ومبارزه دربرابر دشمنان اسلام میگردد، درصحنه های نبرد هم روش های اخلاقی مأخوذ از قرآن وحدیث را از نظر دور نداشته حق ندارد یکسر مویی ازانها انحراف نماید. درحالیکه امروز یکعده گروه های باصطلاح مجاهد که بسیار دعوای بلند بالاییرا درسطح جهان زیر نام جهاد علیه آمریکا، یهود و نصارا براه انداخته اند، چه انحرافات اخلاقی واعمال مغایر قرآن وحدیث را مرتکب میشوند؛
افراد ملکی را اختطاف (دزدی) میکنند وازپول آن که دراصل پول سرقت است، استفاده مینمایند؛ درصورتیکه شرایط هشداردهندهء شان جهت بدست آوردن امتیازات مادی عملی نشد، افراد ربوده شده را همچو گوسفند ذبح میکنند؛ زنان ربوده شده را مورد تجاوز جنسی قرار میدهند؛ بمنظور جنگ علیه دشمنان شان بجای اینکه مردانه وار و رو در رو دربرابر دشمن بایستند، برخلاف خود را انتحار کرده تکه تکه میکنند وهزارها کارهای ناروای دیگر که از حوصلهءاین مقال بیرون است.
مشکل اینجاست که افرادی ازین قبیل که همچو زنگی مست تیغ بردست گرفته وخودرا دلسوز وحامی بشریت میخوانند، متأسفانه که نقش عمدهءخودرا درین معامله درست درک نکرده جاهلانه خودرا حافظ ومالک دین در سراسر جهان پنداشته اند. حس مالکیت وحافظ بودن دین سبب میشودکه انسان برای مبارزه بخاطر دین ازهروسیله یی ولو نامشروع وناجایز کار بگیرد وهیچ محدودیتی را نشناسد وهیچ آدابی را هم مدنظر نداشته باشد، زیرا فکر میکند که خود مالک دین وضمنأ مسؤل حفاظت آنست. بنأ هیچ جای تعجب نیست که ایشان هم میبرند وهم میدوزند. هم برضد مفاسد اخلاقی شعار میدهند وهم خود بالای زنان تجاوز نموده زنا میکنند. هم از مظلومیت ومحرومیت جوامع اسلامی مینالند وهم انسانی را که مشابه به قیافهء شان نباشد سربریده به قتل میرسانند. درست مانند خوارج علی که از یکطرف بهترین صحابی ومحترمترین دوستان پیامبررا ازدم شمشیر خود کشیده گردن میزدند ولی آنطرفتر زمانیکه با یهودی ویا نصرانی روبرو میشدند، میگفتند بیایید که به دین اسلام مشرف شوید تا مطابق کتابهای آسمانی خود تورات وانجیل عمل نموده باشید. بزرگترین معضلهء خوارج هم همین بود که خودرا مالک وصاحب دین میپنداشتند. ازینرو هیچ باکی نداشتند که دربرابر ایشان کی قرار دارد داماد پیامبر، همسر پیامبر، پسرکاکای پیامبر ویا کسی دیگر. شاید هم اگر پیامبر زنده میبود ویا دوباره برانگیخته میشد، دراثر همان دماغ خشک وتقوای ابلهانهء که داشتند، پیامبررا هم تکفیر کرده دربرابرش قیام میکردند. زیرا هرکس که ذرهء مخالف ایشان میبود اورا کافر مطلق، مباح الدم و واجب القتل میدانستند. خوارج کسانی بودند که با تقوای مبتنی برجهالت کاملأ خودرا مالک وحافظ دین میپنداشتند. آنها برای حفاظت دین ویکنوع مذهب عجیب وغریبی که خودشان تیار کرده بودند دیگر پروای هیچکس حتی از پیامبرراستین اسلام را هم نداشتند تا چه رسد به حضرات علی، عمار، ابوذر، ابن عباس، معاویه وغیره. برای وقایه ازمبتلا شدن به همچو مفکورهء غلط وخوارجگونه است که خداوند متعال مسلمانان را متوجهء این دو نقش متفاوت ( حافظ دین وناصر دین) ساخته برای اینکه انسانها درفرآیند جنگ ادیان دراشتباه نیفتند، تکلیف شانرا صریحأ مشخص میسازد که ایشان درین میان چه کاره اند، و مسؤلیت شان تاچه حد است. درین ارتباط خداوند صریحأ درقرآنکریم میفرماید:
اِنَّا نَحنُ نَزَّلنَا الذِّکرَ وَاِنَّا لَه لَحفِظُون. (پاره: چهاردهم، سوره: الحجر، آیة:9 )
ترجمه: ما قرآن را (دین) را فرستاده ایم وما حافظ آن استیم.
درجای دیگر میفرماید:
اِن تَنصُرُو اللهَ یَنصُرکُم وَیُثَبِّت اَقدَامَکُم. ( پارهء 26، سورهء محمد، آیة:6
اگرخدارا کمک ونصرت دهید، پس خداهم شمارا کمک خواهد کرد وقدمهایتان را استوارخواهد ساخت.
بنأ ازانجاییکه مالک وحافظ دین خود خداوند است، پس همه حدود وثغور دینی و اعمال مناسب جنت ودوزخ را و نیز روش ها ونحوهء مبارزات دینی را هم خداوند برایما معرفی میکند نه اینکه انسان پارا ازحد خود فراترگذاشته روشهای حق وناحق را از دل خود بمنظور دفاع ازدین وحفاظت ازان اختراع نماید. ما هرقدر که به دین اسلام وفادار وفرمانبردارباشیم مسلمأ که مالک وقباله دار آن شده نمیتوانیم که قطعأ اعمال حرام را حلال وحلال را حرام ساخته هنجارها وناهنجارهای جدیدیرا وضع نماییم، پلیدیهای آشکار وانکارناپذیررا دوباره دست کاری کرده آنهارا در ذهن مردم به مقام ارزشها ومقدسات دینی ترفیع دهیم و سیمای ارزشها وکارهای باثواب دینی را پست وپلشت ساخته مردم را وادار نماییم تا ازانها دوری جویند. انجام همچو کارها صرفأ مربوط به مالک دین میشود که همانا خداست. وظیفهء انسانها درفرآیند کمک ویاری رساندن به دین خدا صرف اطاعت ورعایت ازفرامین خدا وپیامبر است چه درحالت سفر وچه درحالت حضر، چه درحالت امن وآسایش وچه درحالت جنگ واضطراب.
با درنظرداشت اینهمه مقدمهء که تا اینجا گفته آمدیم (تحلیل و تحریم اعمال واشیا از صلاحیت خداست، وحلال را حرام ساختن بمعنای تجاوز برحریم خدا وتشبث درحیطه صلاحیت آفریدگار جهان است) باز برمیگردیم بر سر اصل مطلب که آیا عمل انتحار از دیدگاهء اسلام حلال است یا حرام؟ وهرگاه ازدیدگاه اسلام این فعل حرام باشد، امروز کسانیکه برحلال بودن آن اصرار میورزند، آیا ازدایرهء صلاحیت بشری ودین اسلام خارج وبرحریم خدا تجاوز نکرده اند؟ حتمأ در ذهن خوانندهء ما درخلال مطالعهء این سطور خطور این سؤال اجتناب ناپذیر بوده است که مگربا پیشرفت زمانه هزاران مسایل جدید به شکل روز افزون چه که حتی ثانیه افزون رو به تزاید نیست؟ حالا در صورتیکه تعین مرز میان حلال وحرام بعنوان مالکیت در دین مربوط خداست پس چگونه ما میتوانیم پاسخ آنهارا از خدا دریافت کنیم؟ ما هم میگوییم که بلی در هرعصری همیشه چیزهای زیادی بوده، هست وخواهد بودکه حکم حلال بودن وحرام بودن آن صریحأ درقرآن وحدیث وجود ندارد. پس چه باید کرد؟ خوشبختانه درین زمینه برای دریافت پاسخ حلال وحرام بودن مسایل نوپیدا روش های منطقی وعقلی چون قیاس، استحسان، سدذرایع و امثالهم وجود دارند که مسلمانان میتوانند با استفاده ازین روشهای علمی تکلیف خودرا درهرعصر وزمانه یی روشن بسازند.
از اصل موضوع دور نرویم، جان مطلب درین بحث ما اینست که هرگاه یک عمل، یا یک شی ویا یک پدیده حکم حلال بودن یاحرام بودن اش ازنگاهء قرآن وحدیث قبلأ روشن گردیده باشد، درانصورت وارونه کردن قصدی، عقیدتی و آگاهانهء آن که بجای حلال حرام ویا بجای حرام حلال را قرار دهیم وبه آن باور داشته باشیم، قطعأ جواز نداشته چنین شخصی حتی ازچوکات اسلام بیرون میگردد. زیرا هرآنچه که حکم حلال بودن یاحرام بودن اش بوسیلهء قرآن وحدیث قبلأ روشن گردیده است، این موضوع نخست نسبت رفع تکلیف کلان از دوش مسلمانها که دروادی حیرت بخاطر دریافت پاسخ خوبی یا بدی آن خودشان باید سرگردان میگشتند، یک سهولت توأم با خوشبختی است ثانیأ برای اینکه پاسخ مسألهء مورد نیاز را مفت ورایگان همچو لقمه های تیار وآماده بدست آورده اند، رعایت آن در عقیده وعمل بعنوان یک مسؤلیت تعبدی بالایشان حتمی ولازمی هست. بنأ برای فرد فرد مسلمانان درهمه زمانه ها یک شرط اساسی است که آن مسأله حل شده را بی چون وچرا بپذیرند ودرصورت تخلف یا وارونه ساختن آن که حلال را بجای حرام ویا حرام را بجای حلال قرار دهیم، نه تنها که گناهء بزرگ بلکه خطر کفر ونفاق شخص مسلمان نیز متصور است.
عمل انتحار ازانجمله مسایلی است که پاسخ آن بسیار به صراحت در زمانیکه خورشید نبوت ساطع بود، از جانب پیامبر برای پیروانش داده شده است. پس بیجا نخواهد که حالا برای اثبات این ادعای خود درب روضهء آیات متبرکه واحادیث گهربار پبامبر اسلام را بگشاییم ولی ازانجاییکه درین مورد آیات واحادیث زیادی وجود دارند، ناچاریم دنبالهء این بحث را به بخش دیگری موکول نماییم.
**************************
درطول سالهای جهاد بخصوص یک دههء اخیرکه جنگهای بین الافغانی جریان داشت، تعدادکثیری ازمجاهدین عرب، وبعضأ هم کشورهای همسایهء ما چون پاکستان درکشورما نه تنها که درصحنه های جهاد حقیقی مردم ما برعلیه متجاوزین قشون سرخ حضوربهم رسانیدند، بلکه حتی درجنگ های بین التنظیمی، قبیلوی وغیره نیز سهیم بودند. حتی گفته میتوانیم که پس ازاخراج قشون سرخ آتش جنگهارا زیادترهمینها مشتعلتر میساختند وبالاترازهمه اینکه عربها رهبری اکثرجنگ هارا بعهده داشتند. موضوع بحث ما ریشه یابی این موضوع از دیدگاهء دینی وسیاسی است که منفعت ها ویا اضرار این تعامل درمیان کشورهای مسلمان ازنگاهء سیاسی ودینی چگونه است؟
ا آیا این عمل ایشان ازنگاهء شریعت مجاز بوده و گفته میتوانیم که تاکجا قرین ثواب و مورد قبول قرآن وحدیث بوده است؟
دراسلام بیشک که مسلمانان نظر به آیت " انماالمؤمنون اخوة" برادرهمدیگر خوانده شده اند ویا مطابق حدیث پیامبرکه مسلمانان را اعضای یک پیکر میخواند، درغم وشادمانی همدیگر شریک اند، وباید درمواقع لزوم قطع نظرازمسایل مرزبندیها، فرقه بندیها ورنگ وپوست وغیره یار ویاور همدیگرباشند وهمدیگر را درشرایط بحرانی کمک نمایند، ولی همچو آیات متبرکه واحادیث نبوی سبب این نمیشودکه انسان درمواقع که خود غرق یک مصیبت است، بجای اینکه درقدم اول مشکل خودرا رفع نماید، آنأ اولویت ها را مدنظرنگرفته به رفع مشاکل دیگران اقدام نماید که این یک امر خلاف عقل ومنطق است. متأسفانه عده ای ازکشورها وحلقات مغرض بیشتر اهداف مغرضانه خودرا تحت چتر همینگونه آیات تأویل کرده خودرا درمیان امواج متلاطم بحران های سیاسی کشورهای دیگر جا زده به این بهانه که اسلام مرز نمیخواهد وما با اینکه ازکشور شما نیستیم ولی مسؤلیت دینی داریم که شما را ازشر کفر نجات بخشیم! درامور داخلی شان مداخله میکنند. در حالیکه جهاد یا قتال دراسلام هردو بر اساس منطق ومعقولیت مهم بنا یافته اند که هرانسان مسلمان ناگذیرازدانستن آنست. شرایط منطقی جهاد بعضأ مربوط به زمان ومکان وزمانی هم مربوط به قلت وکثرت عدد میشود. طور مثال هرگاه در داخل وطن یک مسلمان وضعیت طوری باشدکه ایجاب قیام ودفاع را نماید ولی درعین زمان درکشورهای دور دست مسلمان نشین نیز شرایط مشابه درجریان باشد درینصورت اگرمسلمان سرزمین ووطن خودرا بحال خود رها کرده به کشورهای دیگرغرض اقامه جهاد میرود ودرانجاها به قتال ویا جهاد میپردازد این یک امرخلاف شرع ، عقل ومنطق است ولو هرقدرکه درانجاها بخاطر اعتلای دین برحق بکوشد وزحماتش هم سبب تضعیف دشمنان اسلام وتقویت مسلمانان آنجا شود. چراکه خداوندبزرگ دستور میدهدکه شما ای مؤمنان، نخست با کفار که درجوارخودتان، نزدیک تان ودرسرزمین تان قراردارند، بجنگید نه اینکه وطن، خانه واهل خودرا درچنگال مصیبت رها کرده به نجات مردمی بروید که اصلأ ایشان نه شما را دعوت کرده اند ونه نجات ایشان اگر احیانأ دراثر کمک شما حاصل شود، سبب بهبود وضعیت در کشور شما میشود. بنأ هرگاه مسلمان مواجه با بعضی معضلات میشودکه بیشتر خانه، عیال واهل خانواده اش را تهدید میکند طبعأ که این کار خیلیها نادرست وغیرمؤجه است که اهل خانوادهء خودرا درچنگال بلا رها کرده به نجات کسانی که هیچ با اوآشنایی وقرابتی ندارند، بشتابدکه من دربرابرشما احساس مسؤلیت میکنم و آمده ام که ننگ وناموس شمارا حفاظت کنم. همچو عملی نه از دیدگاهء دین توجیه شرعی دارد ونه ازنگاه عقل ومنطق. از طرف دیگر میدانیم که هرگونه عبادات ومجاهدات که درست مطابق قرآن وحدیث عمل نشوند، مستحق اجر وثواب نیستند. راهنمایی قرآن درین ارتباط آیت " وانذر عشیرتک الاقربین" درپارهء نزده (19) سورهء الشعراء، آیت دوصدو چهارده (214) است که ناظربراین موضوع است.
نه تنها درجهاد بلکه درهمه مناسک واشکال عبادت که دراسلام وجود دارند همه شان به اساس یک منطق معقول رشته بندی واولویت بندی شده اند. مسلمان اگرصدقه میدهد یازکات نخست باید ازخود، عایلهءخود، اقارب خود ومردم شروع کند، اگر هم دعوت میکند ویا مبارزه میکند، باید این ضابطه را مد نظرداشته باشد. خداوند بزرگ هنگامیکه پیامبرش را مبعوث ساخت، واضحأ که رسالت ایشان نه برای یک قوم وقبیلهء خاص ویا کشورخاصی بود بلکه برای همهء عالم تعلق داشت پس بایددعوت خودرا اگرازهرنقطهء جهان شروع میکرد، جوازمیداشت زیرا دین ورسالت ایشان عالمی بود نه منحصرأ مکی ویا مدنی. ولی خداوند بزرگ طریقه دعوت را واینکه ازکجا باید شروع میکرد، درین باره برایش ایت میفرستد وصریحأ امرمیکند که نخست ازاقارب خود اغازکن وایشان را پند بده. همینگونه درانجام صدقات پیامبر میفرمایند: صدقه را نخست ازخویش واقارب خود آغازکن سپس بتدریج بسوی دیگران. نه اینکه انسان خانواده ویا اقارب خودرا ترک کرده همه دار وندارخودرا نثارمردمی کند که با او هیچ قرابت، همسایگی، صلهء رحمی ویا خویشاوندی ندارند. این قاعدهء سلسله مراتب بعنوان یک اصل درهمه عرصه های زندگی بویژه انجام عبادات و وجایب دینی لازمی ومرعی الاجراست. ولی عربها وپاکستانیها به بهانهء اینکه اسلام مرز ندارد، این قاعدهء کلی را شکستانده بی جهت بحال ملتها وکشورهای دیگر دل میسوزانند و زخم ریش خودرا فراموش میکنند.
شما همین اکنون اگردربعضی کشورهای عربی بخواهیدبروید تاببینیدکه وضعیت درانجاها ازچه قراراست واقعأ باملاحظهء انحرافات اخلاقی ومفاسد که درانجاها وجود دارد، بوحشت میافتید. معمولا عربها دریک دههء اخیر وهمین اکنون که درولایات افغانستان با دولت فعلی مصروف جنگ وکشمکش استند، خاصتأ دردوران حاکمیت طالبان، ادعای شان اینست که افغانستان را کفر اشغال کرده وما آمده ایم که این کشور را ازلوث امریکاییان واروپاییان نجات ببخشیم. درحالیکه شما میدانید همین اکنون درکشور عربستان سعودی که خانهء کعبه درانجا بنا یافته و قداست آن با افغانستان هیچ قابل مقایسه نیست، همین حالا امریکاییان واروپاییان به پیمانهء وسیع درانجا وجود دارند، پایگاه های نظامی ایشان فعال است، نیروهای استخباراتی، اداری، تجارتی وغیره ایشان درانجاها ازسالها باینطرف عملا وجود دارند وآنها طبق دلخواه خود برنامه های درازمدت خودرا درانجاها به پیش میبرند، ولی عربها هیچگاه این موضوع را به روی خودنمیاورند. ایشان بادرنظرداشت اینکه عرب استند وفهم قرآن وحدیث با زبان مادری برایشان میسراست ودانش ایشان ازقرآن وحدیث بهترازما چه که حتی ازبسیار علمای ما بیشتر میباشد واگر هم نباشد کم ازکم اینقدر آگاهی برایشان دست میدهد که بدانند آیا درکشورشان چه نارواییهای بر خلاف فرامین خدا ورسول وجود دارد وآیا جهاد بالایشان واجب است یا نه؟ یعنی اینکه فهم ایشان درموضوعات دینی طوریست که کمترخودرا نیازمندبه فتوای یک عالم ویاچندعالم مفتی ومتشرع میدانند ولی با آنهم میبینیم که درسراسرکشورهای عربی درشرایط حاضر حتی یکنفردربرابرایشان قیام نکرده و وضعیت موجودرا درانجا ها برهم نمیزنند. چرا که اگرقیام کنند ویا همچو حوادث هراس افگنی که امروز درکشورما سازماندهی میکنند، همچواعمال را درکشورخود راه اندازی نمایند، درانصورت مسلمأ که در و دیوار وبرج وباروهای شیشه یی ایشان فرومیریزد، آرامش شان بهم میخورد، خانهء شان خراب میشود وصدها مصیبت دیگر اتفاق می افتد. بنأ ایشان درانجاها لازم میبینندکه تسلط دشمنان خودرا بخاطر حفظ آبادانی کشورشان نسبت به باورها وارزشهای دینی خود ترجیح بدهند.
این یک امرواضح است که هرجنگ چه مقدس وچه غیرمقدس، چه جهاد به معنی قتال وچه جنگ بغاوتگرانه هرچه که باشد، یک سلسله نابسامانیهای چون آوارگی، زخمی شدن، مجروح شدن، ومعیوب شدن بعضی ازانسانها ونیزخرابی و ویرانی تعمیرها وآبادانیهای یک کشور را بدنبال دارد وگلیم غم را دربرابریکتعداد انسانهای نظامی وملکی درگیر میگستراند. عربهای امروز با درک این موضوع وترس ازینکه مبادا این همه مصیبت های یادشده دامنگیرایشان شود، باندازهء استراحت طلب ومصلحت بین استند که حتی برای یک لحظه هم آماده نیستندکه برق منزل شان قطع شده چندلحظه یی دراطاق تاریک ویا بی برق وآب بسرببرند. ازینجاست که ایشان دربرابر اینهمه نارواییها ومفاسد که درکشورایشان وجود دارد، صدای اعتراض چه که حتی باهم نجوا نمیکنند. ازانجاییکه اجتماع انسانی دارای انسانهای متفاوت باگرایشهای مختلف است، آنعده افرادکه دغدغهء جهادرا درسردارند، آنهارا بسوی کشورهای دوردست وفلاکت زدهء چون افغانستان میفرستند تا هرچه ازاحساسات، اعتراضات، حسابهای تصفیه ناشده باکفار، حرص وذوق جنت طلبی، شور ومستی، شهرت طلبیهای جنگی بعنوان اسطوره های جهادی وغیره دارند، همه را درهمچوکشورها بخصوص افغانستان انجام دهند وبه اصطلاح عامیانه گرگهای خودرا درانجا بریزانند. درحالیکه هرگاه موضوع جهاد مطرح بحث است، هزاران مرتبه جهاد درخودکشورهای عربی فرض تراست تا درکشور دردمند وفقیر مثل ما. امروز همچنانکه شما شاهد استید مراکزتولید، پخش ونشرهمه فلم های هندی، غربی وسایرفلم های غیردیدنی در کشورهای عربی مثل دوبی، قطر، امارات، وکشورپاکستان میباشد. درحالیکه اگرشما درخودهندوستان بخواهید همچوفلمهارا بدست بیاورید، درسراسرکشورهندوستان پهناور بسیار بندرت فروشگاهء را پیدا خواهیدکرد که فلم های ساختهء خودشان درانجا بفروش برسد. ازان گذشته شیخ های عرب هرکدام شان نظر به علاقمندی که به دختران فلم های هندی دارند، صرف بخاطریک دیدار ایشان هزارها دالررا بعنوان هدیه نثارایشان میکنند. بدون مبالغه گفته میتوانیم که بزرگترین منبع عایداتی این دسته مردم (فلم سازان غربی، هندی وپاکستانی) در حال حاضر کشورهای عربی است. همین اکنون شما میتوانید، صدها حلقه نوار را که شامل کنسرتهای رقص وآواز هنرمندان روسی، جرمنی، تاجکی، ازبیکی وخاصتأ هندی وپاکستانی است، بدست بیاورید که درانها بوضوح میبینید که عربها باهمان عمامه ها وچلتارهای عربی خود دربرابرایشان نشسته، ذوق زده صحنه هارا تماشا میکنند و به عنوان تحسین " سبحان الله سبحان الله" هم میگویند. دست اندرکاران فلم های هندی وپاکستانی عادت کرده اند که جشن افتتاح فلمهای خود را معمولأ درکشورهای دوبی، قطر، کویت وامارات برپا نمایند جایی که مشتریان، علاقمندان ومشوقین سراپاقرص ایشان به وفرت وجود دارند واز برکت ایشان سرمایه های هنگفتی را بدست میاورند. چنانچه پس ازاینکه بازیگران، نمایش رقص ویا صحنه یی را دربرابرعربها بازی میکنند، پس ازهرچند دقیقه یی یکنفر عرب بپا خاسته به یکی از رقاصه های مورد نظرخود تحایف بسیار گران قیمتی مثل یک عراده موترصفرکیلومتر، یا یکباب منزل ویا نقدأ یک چک ده هزار دالری را اعطا میکند. دریکی ازین کنسرتها ونمایش ها یکتن از ستاره های مشهور سینمای هند، "شاهرخ خان" پس از انجام یک پارچه رقص، شلوار خودرا برای فروش به داوطلبی انداخت. درین میان دختران عرب برای خرید آن درمیدان رقابت به قیمت افزایی پرداختند سرانجام یکی ازدختران شیخ های سرمایه دارعرب شلوار ناچیز اورا که از1000 دالر قیمت آن شروع شد، قادر شد به قیمتی که هیچ سرمایه داری دیگری قادرنبود، گرانتر از او آنرا بخرد، وی آن افتخار را ازآن خود نماید.
ولی شما زمانیکه درکشورهای جنگ زدهء مثل افغانستان، بوسنیا وکشورهای آسیای میانه میایید همان عرب عیاش را میبینید که دیگر طارق ابن زیاد میشود وگویا که کفن مرگ خود را بتن کرده ازهر طرف بوی جنت را استثمام میکند وبا هرچیز بیرحمانه میجنگد. درست اینجاست که آنها دربرابر اتباع خارجی مثل اروپایی ها ازخودحساسیت نشان میدهند، آنهارا اختطاف مینمایند، سر میبرند وبه فجیع ترین شکل ازبین میبرند وبرای انجام همچوکارهاجریان همچوصحنه های تکاندهنده را تصویربرداری کرده هرجا پخش ونشرمینمایند. درحالیکه دروطن خود شان همان کافران وملحدان را در درون خانه هایشان به منحیث مستخدم، آشپز، تنظیفکار، محاسب، سکرتر، رییس، مدیر وغیره استخدام نموده یکجا باهمان کفار واعضای فامیل خود نشسته غذا صرف میکنند.
یک منظرهء بسیار تماشایی وتکاندهندهء که در درون کشورهای عربی توجه انسانرا جلب میکند، اینست که چه درادارات خصوصی وچه دولتی ایشان ازسرتا پا همه وهمه را اتباع خارجی به شمول امریکایی ها، اروپایی ها، نیپالیها، هندوها وغیره اشغال کرده وکارهای ایشان را به پیش میبرند. عرب ها اصلا خود مهارت پیشبرد کارهای عملی را نداشته فاقدهرگونه تخصص ومسلک اند. این هم از زرنگی کشورهای استعمار کننده است که چگونه ایشان را همچو حیوانی دراصطبل نگاه داشته همه وسایل خوراکی و شهوترانی را برایشان فراهم نموده ازایشان همچو آدمک های مصرفی وگدیگک های مصنوعی تیار کرده اند. ولی زمانیکه خوب ازعیاشی زیاد خسته میشوند، ومیخواهند که گناهان خودرا با آب توبه شستشو بدهند، اینجاست که بیاد جهاد میافتند وافغانستان ویا بعضی کشورهای مخروبهء مثل ما. بمجرد که شما درهواپیمای ایشان بصوب کشورهای امیر نشین، شیخ نشین و ولیعهد نشین حرکت میکنید میبینید که از خلبان طیاره گرفته تا همه مستخدمین، کارکنان، کارمندان میدان هوایی وخلاصه همه ادارات، اتباع خارجی استند که کارهای ایشان را پیش میبرند حتی گفته میتوانیم که ادارهء اجراییوی کشور شان کلأ بدست اتباع خارجی یا به اصطلاح خود شان دشمنان خدا ورسول است که درانجاها امنیت ومصؤنیت زنان شان هم به همین دشمنان خدا ورسول او تعلق میگیرد.
حال اگربحث برسر اسلام درمستوای جهانی آنست پس مامیگوییم که جهاد برسرهمه مسلمانهای جهان فرض است که باید به کشورهای عربی بروند وقیام کنند، زیراکه اسلام درانجاها صد فیصد درخطرافتیده وما میبینیم که مسلمانان آنجا چگونه مسخ شده از خود بیگانه شده اند.
همینگونه درکشورهمسایهء ما پاکستان که ملاهای ایشان خودرا خیلیها دربرابرحضور نیروهای خارجی فقط درکشورهای همسایهء شان، نه در مملکت خود غیرتمند نشان میدهند، وضعیت برهمین منوال است. تأریخ شاهد است خیانت را که پاکستان به دین اسلام ومردم افغانستان کرده، هیچ کشوردیگری انجام نداده است. اساسأ نزد دولتمردان پاکستانی دین همیشه حیثیت ابزار را داشته نه مقصد ومرام را. درپاکستان دین درمقایسه با مصالح کشوری شان همیش در درجهء دوم قرارمیگیرد. ازدید دولتمردان پاکستانی موجودیت احزاب اسلامی درجامعه مفید است ولی نه به مقصد تأسیس دولت اسلامی ویاسهم احزاب اسلامی دردولت وحکومت، بلکه صرف بمنظور استفاده ازوجودایشان درمواقع لزوم برای پیشبرد اهداف سیاسی و جنگهای غیررسمی . احزاب اسلامی که فعلأ درپاکستان وجود دارند، اساسأ با دیانت مسلمانان وشعایراسلامی بازی میکنند وبرای پیشبرد سیاست های شیطانی دفتراستخباراتی کشورشان ( آی، اس آی) برای صدورهرگونه فتوا حاضراند.
اگر قرار باشد که دین طبق اشتهای ایشان در کشورما تطبیق شود، فتوای ایشان اینست که زن ها حتی شنیدن صدای شان حرام، خارج شدن شان ازمنزل حرام، کارکردن شان وشاید هم اگرفرصت یابند، تولد زن را هم همانند اعراب قبل ازاسلام حرام فتوا دهند. ولی فراموش نکنیم که دختران خود همین مفتی ها، شیخ الحدیث ها، و راهبران سیاسی ودینی پاکستان عمومأ اسنادهای تحصیلی خودرا ازدانشگاه های آمریکا و لندن بدست میاورند ودوران نوجوانی وجوانی خودرا مستانه درمحیط غرب سپری میکنند، بی آنکه ملاهای شان کوچکترین تعصبی دینی در برابر این امر ازخود نشان دهند بلکه سفر دختران وزنان بی محرم جهت تحصیل علم ولو در دیار غرب وکشورهای کفری، یک امر کاملأ مشروع ومجاز تلقی میشود ولی درافغانستان کفر مطلق .
یک مثال بسیار آشکار خانم " بینظیر بوتو" است که ازسن طفولیت تا سن بلوغ، پس ازقتل پدر دوباره بکشورش پاکستان بازگشت و تا آن هنگام درآمریکا بسر میبرد. وی نخست درآمریکا درکالج " رادکلیف"، سپس دربخش فلسفه، سیاست واقتصاد دردانشگاهء "آکسفورد" تحصیل نمود. بعدأ درهمین دانشگاه دربخش حقوق بین الدول ودیپلماسی تا اندازهء تحصیلات خودرا پیش برد که دوکتاب را بنامهای دورنمای سیاسی خارجی درسال 1978 و "دختر سرنوشت" درسال 1989 تألیف نمود. حالا اگر بخواهیم که با این گروهکها واحزاب ظاهرأ اسلامی پاکستان با همان قرایت که ایشان ازدین درکشورما انجام میدهند، ما هم همانگونه به زبان ایشان صحبت نموده جاهلانه برخورد کنیم باید بپرسیم که مگرآیا شما برای ما نگفته بودید که برای زن تحصیل سواد درفاصله های دور بدون محرم جایز نیست؟ ازان گذشته آیا دختر جوان بدون محرم آنهم در دیار غرب ازفساد اخلاقی وتأثیرپذیری فرهنگ بیگانه وکفری سالم میماند؟ بدترازهمه درکجای جهان وتأریخ اسلام شما زن را دیده اید که در عالیترین مسند دولت بنشیند ودولتمداری کند؟ آیا بالای شما جهاد واجب نشده است؟ آیا درکشور شما اسلام بخطر نیفتاده؟ درچنان کشور که مردم اش نوکران ودست پروردگان انگلیس وآمریکا را مثل خانم بینظیر بوتو بر سایر احزاب اسلامی ترجیح میدهند و او بالای شما حکومت میکند، چطور شما آرام گرفته لمیده اید؟!!!
آری! اگر ما هم بخواهیم همچو ایشان جاهلانه رفتار نماییم همچو ایراد های را میتوانیم بالایشان بگیریم و معایب ایشان را آنأ به بی دینی ولامذهبی ایشان نسبت داده روی هر حرکت شان انگشت بگذاریم.
قابل یاد آوریست که احزاب نامنهاد اسلامی در پاکستان بنامهای جماعت اسلامی وجمعیت العلمای اسلامی وسایر حلقات ملایی وطالبانی چون سپاهء صحابه، گروهء انصار، گروهء ضرب حق وغیره ازبدو پیدایش این کشور تا حالا وجود داشته اند، ولی هیچگاه مؤفق به احراز قدرت در دولت نشده وکوچکترین سهمی را نداشته ونه درهیچیک ازانتخابات برنده شده اند. ایشان بار بار بیشرمانه خودرا درآستانهء انتخابات نامزد کرده، برنامه های خودرا برای مردم تشریح نموده ودرمیان مردم گلوپاره میکنند، ولی در اطراف شان جز عدهء معدودی ازهمصنفان مدرسه یی خودشان که با ریش های حنا کردهء دراز وچلتارهای سرخ، مسواک ها دربناگوش ها وسر جیب ها، طاق طاق مینشینند دیگرهیچکسی درچار اطراف شان دیده نمیشود و مردم عوام کوچکترین علاقهء برای ایشان نداشته هیچکس بپای صحبت ایشان نه مینشیند. همین احزاب درحالیکه بوضوح صدها فسادخانه ها وروسپی خانه هارا درکوچه کوچهء مملکت شان چون لاهور، کراچی، اسلام آباد وغیره میبینند، هیچگاه جهاد چه که لااقل ممانعت زبانی یا بعبارهء دیگر نهی ازمنکر بیاد شان نمیاید ولی برای اسلام زمانی اشک تمساح میریزند که دولتمردان شان سیاست های توسعه طلبانهء شانرا در کشمیر ویا افغانستان طرح کرده باشند.
ازان گذشته همین احزاب بودند که در زمان صدارت خانم بینظیر بوتو شاهد مسافرتهای بی محرم وتنهای او ونیز خلوت گزینی های شبانه وتفریحی او با شخص بل کلنتن رییس جمهور اسبق آمریکا بودند ولی دران وقت ازین روایت دینی استفاده میکردند، که گمان بد درحق یک شخص مسلمان و زن عفیفه گناهء عظیم است و حکم زنا درحق یک زن ویا مرد وقتی صحیح است که بر اساس شهادت چهار مرد آنهم ......... ثابت شود واینکه صدر مملکت با شخص رییس جمهور آمریکا " کلنتن" ساعتها درپس اطاقهای بسته با هم ملاقات داشته اند، حتمأ ایشان دربارهء سلاح های ذروی باهم صحبت داشته اند بنأ وظیفهء مسلمان اینست که ذهن خودرا ازگمان های بد درحق یک مسلمان نگه دارد!!!؟ درحالیکه برای ثبوت فساد اخلاقی " بل کلنتن" کافی است که ماجرای تجاوز جنسی اورا بالای زنی بنام "مونیکا لیونسکی" بیاد بیاوریم. بل کلنتن یگانه رییس جمهور عیاش وبدنام درهمهء جهان بوده که بجرم تجاوز جنسی بالای "مونیکا لیونسکی" درجنوری سال 1988 مورد محاکمه قرار گرفت وشاید این اولین رییس جمهور در طول تأریخ بشریت بوده که باین شکل افتضاح آمیز درعقب میز محاکمه ساعتها مورد بازپرس قرار گرفته رسوایی وبدنامی اش همهء آفاق را پرمیسازد. وبا اینکه خوب میبینند صدراعظم ویا به اصطلاح خودشان صدر مملکت شان بینظیربوتو که یک خانم جوان است بی محرم وخارج ازچوکات اسلام به آمریکا رفته با همین شخص فاسدالاخلاق اینگونه خودمانی ملاقات میکند، درانصورت حدیث پیامبر در رابطه به اجتناب ازخلوت با نامحرمان را ازمرتبهء احادیث موضوعی وغریب چه که حتی از حواشی کتابهای اسلامی هم حذف کرده نادیده میگیرند، گویا چنین سخنی از طرف پیامبردر روایات اسلامی قطعأ وجود نداشته است. این و صدها مظاهر کفر، فسق وفساد درپاکستان وجود دارد ولی احزاب وگروه های اسلامی هیچ دلیلی را برای اقامهء جهاد یاقتال درکشور خود نمیبینند بلکه همچو حکومت را اسلامی خوانده خیزش دربرابرآنرا عین بغاوت میخوانند. زیرا آنها نیزهمچو عربها معتقدند که خانهء خودرا نباید ویران کردبلکه برای پایکوبی، نعره زدن، ویران ساختن، زورآزمایی کردن سرزمینی دیگری را باید تعین کرد که آن افغانستان است. از دید ایشان کشور ما یک نام دیگر هم دارد که ایشان بالای خاک ما گذاشته اند ولی متأسفانه که ما افغانها اکثرأ ازین نام مستعارکشور خود تا حالا خبر نداریم. آن نام نو
" دارالحرب" یا میدان جنگ یاد میشود.
رویکرد جهادی عربها وپاکستانیها که کفر را درخانهء خود چه که حتی درکنار همسر، دختر واعضای خانوادهء خود جا داده ولی انتقام فساد وفحشاء خانهء شان را درخانهء دیگران میگیرند، درست به آن میماند که شخصی بخاطر حفظ اثاثیه و ظروف خانهء خود همه جار وجنجال ها ومنازعات خانوادگی خودرا درخانهء همسایه راه اندازی نماید ولی زمانیکه داخل خانهء خود میشوند، دیگر همه طرفهای متخاصم با لبان متبسم با صلح وصفا درکنار هم زندگی کنند، گویا هیچ اتفاقی بین ایشان نیفتاده باشد.
ببینید اینهاخانهء خودرا بسیار پاک وتمیزنگه میدارند، ولی هرگونه زباله ها وکثافات خانهء خودرا درخانهء شخصی دیگری آورده برای او وانمود میسازندکه ما حق داریم برای تنظیف خانهء شما درین جا بزور ویا به رضا داخل شویم زیرا ما درقبال حفظ خانهء شما احساس مسؤلیت میکنیم وبعد با این فریب داخل آمده همه آشغال های منزل خودرا درانجا بریزند.
کسانی که یکبار به پاکستان رفته باشند، حتمأ دیده اند که بر روی دیوار ها وتختهء اعلانات ایشان چه تصاویر شرم آوری بخاطر تشهیر فلم های مزخرف شان هر طرف پراگنده است ولی این خدا پرستان فداکار که درکشورما خودرا تکه تکه کرده انتحار میکنند، درانجا اینقدر بخود زحمت نمیدهند که لااقل دست خودرا بالا کرده یکی ازان تصویرهای شرم آور را برداشته پاره کنند ولی درینجا مکاتب تعلیمی ما افغانها را بجرم اینکه دختران هشت ساله ودوازده ساله یکجا با پسران درس میخوانند، به آتش میکشند ویا هم خودرا بنام جهاد وشهادت طلبی انتحارمیکنند. در اصل اینان کسانی اندکه درکشور خود با وجدان خود یکجا انتحار کرده قبلأ مرده اند ولی حالا یکبار دیگر با جسم خود در کشورما خودرا انتحار میکنند. ضمیر، وجدان ودرک ایشان قبلأ درهمان انتحار اول از بین رفته واین تنها جسم خشک و بی احساس ایشان است که باقی مانده وآنهم دراثر همچوعملیات انتحاری متلاشی میشود وبدتر اینکه درجریان اینگونه حملات جاهلانه و وحشیانهء ایشان مردم عادی وبیطرف نیزقربانی میشوند.
ازانچه گفته آمدیم این نکته بدست میاید که جهاد وقتال که بعضی ازمسلمان نماهای عربی، پاکستانی، سومالی وغیره درکشورهای مثل افغانستان، کشورهای آسیای میانه، بوسنیا وغیره انجام میدهند، قطعأ جوازشرعی ندارد زیرا کفر عملأ درخانهءخود شان وجود دارد. ایشان اگرشوقی برای شهادت، اعلای کلمة الله وغیره دارند چرا در ممالک خود بخاطر حفظ نوامیس شان انجام نمیدهند که درانجاها واقعأ اسلام درخطر افتیده وفرشته های بهشت هرآن درانتظار ایشان نشسته اندکه مگرکسی لااقل اگر نمیجنگد کم ازکم صدای خودرا بالاکند. مگر سوراخ های بینی ایشان درکشورخودشان بند است که رایحهء جنت را درکشور ما بو میکشند، وخودرا انتحار میکنند؟ چه فکر میکنید که ایشان هرچند نیت صاف برای رضای خدا وحصول بهشت داشته باشند، با اینحال به جنت خواهند رفت؟
درجهان اسلام با یک گروه انسانها وتعبیرگران بیدانش برمیخوریم که از سر بی علمی با تمسک به یک حدیث پیامبر ازمیان هزارها، واستفاده از روایت ظاهری آن یک حدیث، ششهزار وششصد وشصت وشش آیات قرآن را باجمیع احادیث دیگرترک نموده فقط وفقط همان یک حدیث را مبنای همه فعل وانفعالات، اعتقادات وجهان بینی خویش قرار میدهند. بعبارهء دیگر اینان کسانی اند که بوسیلهء یک حدیث همه آیات قرآن واحادیث پیامبر را میکوبند، وازهمان یک حدیث مذهب فکری وعقیدتی عجیب وغریبی را برای خود میسازند. این درست به آن میماندکه شخصی از یک درخت پربار فقط یک برگهء آنرا اختیار نموده وجود همهء آن درخت تناور را با همه شاخ وبرگ پر میوهء آن انکار نماید. پیش ازینکه حدیث مورد نظر را ذکر کنیم شایان ذکر میدانیم که فرقه های متعددی اعمال گمراهانهء شانرا با استناد به همین یک حدیث که ازنگاهءعلم حدیث شناسی آحاد هم است توجیه میکنند واین حدیث را دستاویز همه اعمال خرافاتی وشیطانی شان میسازند. حدیث آحاد آنست که روایت آن توسط یک شخص صورت گرفته باشد چنانچه همین حدیث که دربارهء آن تبصره میکنیم ازجملهء احادیث آحاد است که نقل کنندهء دست اول آن تنها حضرت عمررض است نه سایر اصحاب پیامبر که لفظ حدیث قرار زیر است: انَمَاالاَعمَالُ بِاالنِّیِّات وَاِنَّمَا لِکُلِّ امریءٍ مَّا نَوَی. همه اعمال انسان به نیات اش بستگی دارد وهرشخص را است آنچه نیت کرده.
حالا بعنوان مثال ببینید که چه فرقه های گمراهء حول وحوش این حدیث حلقه زده برای تبریه اعمال شیطانی خود ازان سوء استفاده میکنند و حدیث مذکور را مدار همه عقاید واعمال خود قرارمیدهند:
- یک عده اشخاص فاسدالاخلاق عدم پابندی خودرا به ارزشهای اجتماعی واخلاقی با همین حدیث توجیه میکنند ومیگویند ما هرچند در ظاهر آزاد استیم ولی دل ما ونیت ما صاف است، مهم آنست که انسان دل خودرا پاک نگهدارد، رعایت قیودات اخلاقی عبادتهای ظاهری همه ریا وتظاهر است....
این فلسفه علی الخصوص دربین یکعده زنان آهسته آهسته رو به افزایش است که از یکطرف اعمال، حرکات وظواهر شان به زبان حال گویای تمایل قلبی ایشان به فساد وبی بندوباری است ازطرفی دیگربا استفاده ازینگونه استدلالهای میان تهی خودرا در بین مردم پاکنهاد ومعصوم جلوه میدهند و اینگونه وانمود میسازند که باوصف حرکات غیر اخلاقی ولباس های جلف که دروجود ایشان دیده میشود، دل شان صاف ونیت شان پاک است ولی اجتماعی که دران زیست میکنند، بسیارآگنده از رذالتهای اخلاقی است که همچو زنهای بی آلایش وآزاد را با بی اعتمادی مینگرند، ازاعمال وحرکات ایشان برداشتهای غلط نموده درحق ایشان گمانهای بد میکنند. بنأ هرگاه هنگامه یی در ارتباط برخورد های ایشان ایجاد شود، منطق ایشان برای دفاع ازخود وکوتاه کردن زبان مردم وتبریه اعمال غیر اخلاقی شان اینست که میگویند ما ازان دسته انسانها نیستیم که ظاهرأخودرا خوب جلوه میدهندولی دردل شان هزاران هزار مرداری است!!!؟
این فلسفهء نوین هم ناشی ازبرداشتهای کج وتفسیرهای معوج از همین حدیث متذکره است که نسل به نسل، سینه به سینه ودهان بدهان به ایشان رسیده است.
- یکعده مسلمانان دیگردربرگذاری مراسم وعنعنات خیر وشر هم در زیر درفش همین حدیث شریف همچشمی ها، رقابتها، خودفروشیها، فضل فروشیها، خودنماییها وصدها اعمال عنعنوی مزخرف خود را انجام میدهند وبازهم توقع ثواب وپاداش را میداشته باشند. چنانچه درمراسم مرده داری وسوگواری که بحکم عنعنه نه بحکم دین، شخص خیرات کننده برای برگذاری مجالس ختم وخیرات، درحالیکه فرد فرد اشخاص متنفذ ومتمول را قبلأ فهرست نموده، قیمتی ترین برگه های مزین تشریفاتی را برای دعوت ایشان خریداری مینماید، سپس بخانه های هریک ازاین بزرگان آن برگه های دعوت را میرساند، وصدها ریزه کاریهای تشریفاتی دیگررا انجام میدهد، ولی درآخر زمانیکه سؤال از ثواب وعقاب، رضا وسخط خداوند، ریا واخلاص مطرح میشود وپرسیده میشوند که آخر اینهمه دبدبه وطمطراق که بی شباهت به محفل عروسی نبود، مشخصأ هدف تان ازان چه بود؟ آیا این یک ضیافت برای اشخاص سرمایه دار ومحترم بود ویا خیرات برای رفع گرسنگی وتشنگی فقرأ ومستمندان؟ این همه سفره های رنگین وترتیبات ومصارف که انجام دادید، کدام غریب را سیر کرد؟ درد دل کدام یتیم را رفع کرد؟ حاجت کدام فقیر را برآورده ساخت؟ چطور میشودکه نام این گردهمایی وضیافت شمارا مجلس خیرات بنامیم؟ درپاسخ میگویند: نیت ما خیرات بخاطر خدا بود و خداوند نیات دل مارا محاسبه میکند هرکه آمد آمد، هرکه خورد خورد!!!؟
درحالیکه هرگاه دقیق بنگریم هدف جز ریاکاری، سالوس، خود فروشی، خودنشاندهی وغیره چیزی دیگری نبوده است واصلأ شمه یی از رضای خدا وخیرات بخاطر خدا در دل وی نبوده است.
- در جنگ ها ونبردهای سیاسی میبینیم که یک دسته افراد براساس برنامه های بسیار دقیق طرحریزی شده درحالیکه عمدأ مسلمانها را نشانه میگیرند وبخاک وخون میکشانند، برخلاف توقع چهرهء حق بجانب بخودگرفته، قیافهء دوستان ولشکریان خدا را بخود داده میگویند نیت ما جهاد بخاطر خدا بوده است.
اینها در ارتباط کشتن انسان که بدترین گناه وموجب عذاب جاوید در دوزخ است، چنان بی پروا استند که دربعضی مواضع بخاطرکشتن یک نفراز دشمنان خویش صدها مسلمان بیگناه را به قتل میرسانند ولی بازهم پاسخ ایشان همان است که : انماالاعمال باالنیات. اینان نیز همچو دسته های سابق الذکر جنایات انکارناپذیر خودرا با استفاده ازهمین حدیث پیامبرتفسیر پردازی کرده میگویند: نیت مهم است، چون نیت شخص انتحار کننده ویا حمله کننده روی شخص کافر بوده بنأ درینگونه واقعات هرچند مسلمانانی که کشته میشوند، گناه نیست وخداوند شخص قاتل ویا انتحار کننده را بخاطر همان یک نیت اش شهید میگرداند!!!؟
درحالیکه نظر به قول خداوند کشتن یک نفرمسلمان برابر با مرگ یک جامعه است ضمنأ در قرآن عظیم آیتی داریم که ذره ذره اعمال انسان مورد محاسبه قرار میگیرد. فَمَن یَعمَل مِثقَالَ ذَرَّةٍ خَیرًا یَرَهُ وَمَن یَعمَل مِثقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ.(پارهء 30، سورهء زلزال، آیة: 7 و8)
چطور خون یک انسان اینقدر عبث وبی ارزش است که بخاطر نیت یک شخص که اشتهای جنت وحور وغلمان ویا رضای خدا را برای شخص خود کرده جمع کثیری ازانسانهای دیگر ومسلمانهای همدین او بیهوده فدای نیت و اشتهای اوشوند تا به قیمت بد بخت شدن تعدادی زیادی از انسانها وخانواده های مسلمان دیگر، فقط یک شخص مستحق جنت شود، مگر دیگران چه گناه کرده اندکه قربانی نیات واشتباهات او شوند؟
بطور خلاصه میتوان گفت که حدیث نیت گرایی یگانه چتری شده است که امروز در جامعهء ما همه فرقه های گمراه، حلقات مکار، نوکران استعمار وانسانهای جاهل، بدترین واحمقانه ترین اعمال را درزیر آن با استفاده از خوشباوری ونا آگاهی مردم ما در ارتباط دین انجام میدهند معهذا اجتماع ماحول خودرا هم با اینگونه فلسفه تراشی ها مجاب میسازند که هرچند اعمال زیادی برخلاف اسلام از ما سرمیزند، ولی نظر به نیت درونی، این اعمال درپیشگاهءخداوند فضیلت دارند زیرا اعمال انسان به نیات اش تعلق دارد، وشما نیزباید تقدیس کننده وتمجید کنندهء ما باشید!!!؟
درحالیکه هرگاه نگاهء خودرا از سطح به عمق کشانده، از قضاوت های عجولانه بگذریم ویکمدت بخاطر دریافت حقیقت تکلیف تحقیق را صبورانه تحمل نماییم، درمییابیم که آنچه در اسلام خیلیها اهمیت دارد موضوع توحید ویگانه پرستی
است وهشدارهای قرآن واحادیث پیامبر روی نیات باطنی، اراده ها وتصامیم قلبی بخاطر بستن درب ریا وتظاهر بروی مسلمانان واستقامت ایشان درجادهء توحید است تا همانگونه که مسلمانها درظاهر اعمال زیبا را انجام میدهند، باطن شان نیز با انوار ایمان زیبا ومطهر باشد وهیچ نوع کجی، انحراف وپلیدی در نهادشان وجود نداشته باشد. بنأ حدیث " نیت محوری" هیچگاه بخاطر توجیه وتبریه اعمال زشت انسانهای منحرف که قصدأ خودرا در منجلاب گناه وفساد غوطه ور میسازند، نیست بلکه هدف ازان نخست برحذر داشتن مسلمانان از غرق شدن درمرداب شرک وثانیأ تبریه اعمال سهوی و غیر قصدی ایست که نا آگاهانه ازدست انسان سرمیزند. طور مثال رانندهء یک واسطهء نقلیه براهءخود روان است ولی ناگاه شخصی دراثر اشتباه خودش با واسطهء وی تصادف نموده بدون اینکه شخص راننده قصد قتل ویرا داشته باشد، دراثرتصادم تصادفی از بین میرود. حالا درین حادثه هیچ عمدی مبنی بر برنامهء قتل وی از طرف راننده وجود نداشته ونه ویرا ازسابق میشناخته و نه با وی دشمنی داشته است. اینجاست که ما چنین شخص را قاتل بمعنای خونخوار وجانی واقعی گفته نمیتوانیم زیرا قتل که صورت گرفته دراثر تصادف وبرون ازبرنامهء وی بوده است. اینجاست که پیامبر میفرماید: انما الاعمال باالنیات.....
ولی امروز باکمال تأسف کسانیرا میبینیم که دقیقأ وقصدأ خودرا درقلب ازدحام مسلمانها انفجار داده انتحار میکنند، ولی گستاخی وبیباکی افراد همکیش ومحرکین ایشان درارتباط تفسیر غلط ازآیات قرآن، احادیث و فتواهای دینی باندازه ایست که همچو اعمال فاسقانه وکفرآمیزشانرا به اسلام نسبت داده حلال را حرام، سیاه را سفید وزشت را زیبا برای مردم معرفی میکنند.
درمجموع میتوان گفت که همه فرقه های گمراهءیاد شده کسانی اندکه با نیتهای الهی کارهای شیطانی را انجام میدهند و اینقدر تمیز ندارند که هدف پیامبر این نبوده است که از ارزش عمل دربرابر نیت چنان بکاهد که هیچ تعریف ومعیاری برای عمل شایسته وجود نداشته صرف نیت باشد ودیگر هیچ. واقعیت اینست که نیت بخودی خود هیچگاه کافی نبوده بلکه نیت خوب عمل خوب نیاز دارد وهیچگاه نیت خوب با عمل زشت، جمع نمیاید وآنانیکه این دو عنصر نامتجانس (نیت خوب وعمل بد) راباهم جمع نموده سپس علامت مساوی را دربرابرش گذاشته میخواهند ازین معادلهء غیر اسلامی وغیر منطقی نتیجهء مطلوب بگیرند، اساسأ سر ازنو باید ایمان خودرا تجدید نمایند. همینگونه رابطه میان هدف و وسیله برمبنای همین قاعده است که هدف مقدس باید باوسایل مقدس ومشروع دستیاب گردد نه اینکه بخاطر رسیدن به هدف مطلوب ولو رضای خدا وکمک به دین خدا باشد، از هروسیلهء ناجایز کاربگیریم بدون اینکه بیندیشیم آیا این وسایل مورد استفاده حلال استند یا حرام، مفیداند یا مضر وغیره. لازم میدانیم که درین قسمت روی موضوع "هدف و وسیله" یکمقدار روشنی انداخته شود. بگونهء مثال درجهان غیر اسلام در میان پیروان بعضی از مکاتب سیاسی بخاطر رسیدن به هدف که خدمت به حزب ویا وطن میباشد، هرنوع کارهای ولو بر خلاف موازین اخلاق بشری جایز است. چنانچه گروه های استخباراتی برای بدست آوردن راز های محرم حتی از وجود زنها طوری استفاده میکنند که ایشان را دربین دشمن جا زده وآنها بخاطر خدمت به وطن ویا گروهء منتخب خود هیچ باکی درقسمت عفت، پاکدامنی وعزت خود نمیداشته باشند. زیرا آنچه برایشان ارزش دارد، تعهد به خط مشی حزبی وگروهی ویا هم میهن شان است. بنأ خدمت به حزب، گروه ویا وطن هدف است وانجام مأموریت های تعین شده ازطرف مقامات بالا ولو هرکاری که باشد، وسیله.
گروه های استشهادی که امروز درکشورهای اسلامی بر مبنای نیت وهدف خودرا انتحار میکنند، وبخاطر رسیدن به هدف خود دست به اعمال ناجایز وکفرآمیز خودکشی میزنند، قاعدتأ داخل همین فلسفه عمل میکنند ودرست شبیه احزاب وگروه های استخباراتی غیر اسلامی اند که بخاطر بدست آوردن مرام خود از هیچ کار نا جایزی دریغ نکرده حتی زنان را وادار به فساد اخلاقی میسازند. زیرا راهکارها وعقاید ایشان بخاطر بدست آوردن هدف مشترک است. بنأ ایشان مانند یک سکهء دو روی استند.
درحالیکه در اسلام ولو هرقدرکه هدف مورد نظر تقدس داشته بخاطر خدمت به دین خدا وجامعهء اسلامی باشد،این شیوه قطعأ مشروعیت نداشته جایز نیست که شخصی ویا گروهی دست به جنایت، خیانت، خود فروشی، تن فروشی وسایر فسادهای اخلاقی زند.
امروز درجوامع اسلامی یکعده مسلمان نماها در اثر جهالت ونا آگاهی عمیق درانتخاب هدف و وسیله دچار اشتباه شده اند. چنانچه هدف جنت را گرفته اند و وسیله برای رسیدن به آن هدف، کفررا. بیخبر ازانکه هدف پاک ومقدس وسیلهء هممانند خود پاک ومقدس میخواهد. بنأ برای شناخت راه های سهل الوصول و وسایل پاک ومقدس که ما را در رسیدن به هدف ما کمک کند، ما نیازمند به علم ومعرفت استیم. پس هدف برمبنای وسیله و وسیله برمبنای علم ومعرفت استوار است. ازین مقدمه چنین نتیجه میگیریم که علم، شناخت ومعرفت مقدم بر نیت، سازندهء نیت وجزء لا ینفک آن است که درغیرآن هیچگاه هدف مطلوب بدست نمیاید. مگر انسانهای نابلد وفاقد شناخت اکثرأ بجای کعبه به ترکستان نمیروند که میروند. پس علت درکجاست؟
در زندگی روزمرهء خود مابهر جا که سفر میکنیم ویا جایی میرویم، حرکت ما به کمک شناخت قبلی ویا راهنمایی و راه بلدی کسی است. فرض کنید نیت دارید بخانهء یکی از دوستان تان بروید که وی درموقعیت شرق منطقهء شما زندگی میکند، ولی شما خانهء اورا هیچگاه ندیده اید، و هیچ بلد هم نیستید، درینصورت برای رسیدن بخانهء او چه میکنید؟
طبعأ که شما درتلاش بدست آوردن معلومات دقیق ازموقعیت وی وراه های که شمارا به آنجا میرساند، میبرآیید که این خود نوعی شناخت، علم ومعرفت است. حالا اگرشما هیچ خودرا زحمت نداده بدون هیچ معلومات قبلی راهی منزل وی شوید صرف با این توکل که من نیت خانهء دوست خودرا دارم ونیت من به تنهایی بدون معلومات وراه بلدی کسی کافی است وخود بخود مرا بخانهء وی رهنمون میشود، آیا اینگونه تصمیم درست خواهد بود؟ آیا درینجا نیت مهم است، یا علم وشناخت ازخم وپیچ کوچه ها و راه ها؟ نیت که قبلأ در دل شما صورت گرفته ولی حالا میشود با همان نیت که کرده اید به هر سمت وسویی که بروید، منزل دوست تان درسر راهء تان سبز شود؟ آیا هر راهی میتواند چه از زمین چه از آسمان، چه از شرق وچه ازغرب، چه از شمال وچه ازجنوب شما را به منزل دوست تان برساند یا صرف چندراهء مخصوصی است که شما ناگزیر استید آن راه هارا نخست بشناسید وبعد ازهمان راه ها بروید؟ اگر هر راه میتواند که شما را در رسیدن به هدف تان کمک کند، پس درینصورت ما هیچ ضرورت به علم، شناخت ومعلومات دقیق دربارهء راه ها نداریم بلکه فقط وفقط نیت ما کافی است وصرف آن میتواند که مارا بسر منزل مقصود برساند. زیرا از هر در ودیوار که سرخودرا بلند کنیم خانه دوست ما خود بخود دربرابر ما قرار میگیرد. ولی اگر سخن بر سر عقل ومنطق است، که دیگر چشمان خودرا درست باید بمالیم وازخواب غفلت بیدارشویم ودرست قضاوت کنیم که هر راه راهء منزل دوست ما نیست وهر حرکت بی مفهوم هم مارا بسر منزل مقصود نمیرساند.
کسانیکه صرف بر مبنای نیت قلبی عزم خانهء دوست ویا بهشت را میکنند، حقیقتأ انسانهای خیالپرست وبی منطق استند که در دل راهء جنت ولی در زیرقدمهای خود راهء دوزخ را درپیش گرفته اند. اینان کسانی اندکه در دل جنت را گزیده اند، ولی درواقع همه دوزخی وبرزخی اند.
در بحث آینده انتحار را از دیدگاهء آیات قرآن عظیم واحادیث نبوی مورد بررسی قرار خواهیم داد.