احمد سعیدی
رئيس جمهور توصيه بس است بعد از اين عمل كنيد !
عجیب تصادف ساعت 8 شب وزارت محترم آب و برق لطف فرموده برای منطقۀ كه من در آن سكونت دارم برق دادند و تا ساعت 10 شب برق خانه ما روشن بود تلویزیون را روشن كردم بعد از ختم اخبار ساعت 8 بیانیه جناب كرزی صاحب نشر گردید ، بیانیه را از سر تا پا شنیدم بدنیای از اندیشه فرو رفتم آنچه را كه كرزی صاحب گفت فرد فرد این ملت میداند ملت كه با حرف های همه باورداشت حالا كفاره صداقت خود را باید بپردازد صمیمانه اعتراف می كنم وقتیكه صحبت رئیس صاحب جمهور ختم شد قلم و كاغذ را گرفتم تا چیزی در این مورد بنویسم ناگهان به تاریخ خونین میهنم و ناله های در گلو گرفته كودكان سرزمینم می نگرستم كه از سه ده و شلاق خودرۀ جوانان نورس ونا توانی را دیدم كه قافلۀ آخرین آرمان ها و امید های شان نیز به غارت رفته است ، پیرمردان و پیرزنان روستا نشین و بینوای پرچم بدستی را نگریستم كه در تبعید گاه زشت زنده گی بر تابوت های فرزندان شهید شان اشك میریزانند و اكنون جز قفس های خالی این كه پر از هوا است ، نیست و بروی سینه های پوك و خالی شان سنگ های بی رحم لحدی از فرزندان كشته شده خویش را نهاده اند نه میتوانند در این خلوت گاه مرگباری از تاریخ فریاد بكشند كه حلقوم فریاد شانرا نیز بی رحمانه تیرباران كرده اند ، شاید بتوانم بگویم این تنها تراژیدی ملتی است كه در قرن بیست و یكم بنام " عدالت و دموكراسی" این گونه جزا می بیند و قتیكه چپلك های پرخون آلود و نان آغشته بخون ملتم را مشاهده میكردم یكبار ذهنم عوض شد از وزیر اكبر خان شروع ، شهر نو ، تایمنی ،خیر خانه ،قلعه فتح الله ، كوته سنگی بالاخره در مزار ، هرات ، قندهار ،جلال آباد و غیره هوتل ها و بلند منزل های را میدیدم كه از پول نا مشروع عده مفت خوار و زور گو در این كشور بنا یافته فامیل های تعداد زیاد از قدرت مندان این دولت در خارج كشور زنده گی و عیش و نوش دارند فرزندان تهی دستان باید كشته شوند تا قدرت نا انصافان دوام كند كسانیكه امروز به گفته رئیس صاحب جمهور به زور دیگران به قدرت رسیده اند عوض خدمت زر دزدی میكنند كه خوشبختانه رئیس جمهور طوریكه از صحبت شان معلوم میشد اكثریت آنها رامی شناسد امیدوارم در كوتاه كردن دست شان از سر ملت از این بیشتر تعلل نكند مردم هم حقیقت حرف رئیس صاحب جمهور را میدانند كار به استخوان ملت رسیده تا چه وقت تحمل شود سوال اساسی این است مرض معلوم است اینكه چرا تداوی نمی شود یك سوال جدا گانه است ده ها و صد ها هزار زن و مردی كه در وطن و در غربت در خانه و در آواره گی ها و در گوشه ، گوشه ای از این ویرانه ای بنام افغانستان پس از تحمل دست كم شش سال " درد انتظار" یكبار دیگر سر شان به دیوار خورد و با تمامی قدرت لمس كردند كه هنوز هم در سر راه اند . این نه به دلیل اینكه گویا من نسبت به همه شخصیت و كارنامه های این عزیزانی كه تازه كمر همت به پیدا گری بسته اند و به عنوان اعضای دولت جدید افغانستان از سوی جانب آقای كرزی رئیس جمهور انتقاد شدند. بلكه با این دلیل كه ریشه های این بحران فاجعه آفرین را بزرگتر و عمیق تر از این میدانم كه كاركشته ترین و مقبول ترین چهره ها نیز وقتی در این سیستم نا كار آمد حضور می یابند به مهره های عاطل و باطلی مبدل میگردند چنانچه اكثریت بعد از مدتی اینطور شده اند كه بیشتر بجای ایجاد "مدینه فاضله " " مدینه فاضلاب" را تقدیم ملت مان میكنند زیرا به وضوح مشاهده میكنیم كه تا اكنون و پس از گذشت شش سال و چند كابینه نگاه زمامداران و حاكمان كشور ما نسبت به منافع ملی و یا هم فراهم آوریی ابزار زمینه ساز یك جامعه مبتنی بر عدالت اجتماعی هیچگونه تغییری نه یافته است ساده اندیشی خواهد بود كه وقتی یك نظام اجتماعی و سیاسی مورد بحث مان است بدون مطالعه عمیق در باره ساختار تاریخی ،اجتماعی ، فرهنگی و سیاسی آن نظام به مقصر شناختن این فرد و یا آن فرد به یك نتیجه مطلوبی دسترسی پیدا كنیم. كه اعتبار هر دولت و سیستم سیاسی رهبری كننده هر جامعه این از نظر مشروع و قانونی بودن و حقانیت داشتن آن در درون و در ضرورت آن نهفته نیست بلكه اساساً موكول یا ملزم به داشتن شرائط و مستلزمان و جودی و رفتاری ای است كه "اعتبار و دوام حقانیت" آنرا تضمین میكند ضرورت نفس وجود دولت و ساختارظاهری آن هرگز شرائط " حقانیت و اعتبار" آن را تعبیه نه میكنند . همچنان كه قوانین اساسی و غیره به خودی خود نه میتوانند الزام و حقانیت تقید و تعهد و وظیفه مردم را تضمین نمایند . زیرا دولتی میتواند مرجعیت مسلم و قطعی داشته و مقبول و مطلوب مردم باشد كه به پنهانی ترین خواست ها و نیاز ها تا بدیهی ترین و آشكار ترین آنها پاسخ گوید. لذا فلسفۀ سیاسی و تاریخی افغانستان مورد مطالعه قرار گیرد . برای دریافتن درست و دقیق این مهم باید به سرچشمه های نخستین و علل و اسباب و جریانات اولیه آن در زمان معاصر مراجعه گردد. و باید نگاه مان نیز برخلاف دیدگاه های " كلاسیك و سنتی" حین بررسی عوامل و زمینه های بوجود آمدن حوادث به دور از غرض و مرضی بر مبنای دیالكتیك اضداد و " خیروشر" و بر این باور استوار باشد كه هر حادثه ای تاریخی و اجتماعی در ذات خود مؤلد مؤلفه های مثبت و منفی در جوامع بشری میباشند. درست است كه منفی های این دولت گرنگی كرده می كند. همین امر است كه موجب شده و میشود كه در دیدگاه های اشراف سالار و نخبه گرای وابسته به نظام های محض ایدیو لوژیك باید تغییر داد چنانچه بنیاد گران دیروز دموكراتان امروز اند و بر مبنای اصل مردم سالاری راستین ابتدا باید به سمت گیری كلی و مستقیم به سوی هم گرائی و وحدت مردم رفت و سپس كوشید كه متناسب با واقیعت های جامعه و مراحلی كه فرایند مردم سالاری در آن قرار گرفته است تدابیر لازمی را اعمال كرد . البته توضیح این مطلب ضروری است كه امروز با رشد آگاهی و تعمیق معرفت انسان به پیچیده گی های روح و رفتار انسان ، رشد و گسترش روابط و مناسبات اجتماعی ، روحی ، گرائشات عرفانی ، احساسات و خلاقیت های ادبی و هنری و نفوذ و پرده برداری از مكنونات در این قلمرو و هزاران مقوله و مسأله در حیات اجتماعی ، سیاسی ، اقتصادی ، فرهنگی انسان امروزی نسبیت اندیشه ها عمومیت یافته و نسبیت ارزشها مقبولیت گسترده یافته است. و در تمامی زمینه های قضاوت ،احتیاط لازم را از همۀ ما میطلبد . با توضیحاتی كه در یك یاداشتی دیگری را جع به تاریخچه و عوامل مؤثر در تشكیل دولت های ( مؤقت ، انتقالی ، پارلمانی) كه در كشور ما افغانستان تشكیل گردیده اند زیر نام " افغانستان قتلگاه فرصتها و ارزشها" از همین قلم برشتۀ تحریر در آمده است و یكبار دیگر خاطرنشان سازم ، لكن شناخت مبانی سیاسی رهبران و زمامداران كنونی حاكم بر افغانستان به ما یاری میرساند تا در نوشتار كنونی نیز به آن اشاراتی بنمائیم البته با توجه به اینكه در سالهای اخیر بویژه بعد از شش سال میدانیم كه سفر نیم راه است در توضیح و معرفی عقاید سیاسی و نظریات تمامی آنانیكه هم اكنون بر صحنه قدرت حضور دارند این حقیقت را میدانند كه ما كاری نگرده ایم كه ملت راضی باشد. كسانی كه با فرهنگ و سرگذشت تاریخی ملت افغانستان آشنایند ، بخوبی براین مامول آگاهی دارند و بخصوص روشنفكران راستین و متعهد امریكا كه بالنوبه از حمایت مستقیم و غیر مستقیم در قالب جنبش كشور های غیر وابسته و تعداد كثیری از دیگر اتحادیه ها منطقوی و بین المللی بهر مند بودند ممكن بود؟ و یا هم همین اكنون نیز كه در نبود موازنه قدرت های جهانی كه با فروریزی ابر قدرت اتحاد جماهیر شوروی سابق جهان تك قطبی گشته است و ایالات متحده امریكا كه روزگاری برای از پا در آوردن تنها رقیب اش ( اتحاد جماهیر شوروی) میزان اختلاف با دشمنانی را كه سنگ دشمنی با اتحاد جماهیر شوروی را برسینه میزدند تا مرز تعطیل مؤقت تمامی خصومت ها و عداوت ها به بهایی پاگذاشتن بر مافع " مقطعی " ملی و یاری رساندن همه جانبه بااین گروه ها پائین آورند.
در راه ایجاد جامعه مدنی و دموكراسی در افغانستن نیز به كرات به مشاهده میرسد. البته طبیعی است كه در این گونه شرایط جهانی و منطقوی بافت حاكمیت در سطح وسیع یكدست و یكرنگ بوده و از همان ویژه گی های ساختار عمومی و سیاسی كشورهای شمال در ائتلاف بین المللی ضد تروریزم به علاوه تمامیت خواهان سنتی اعضای این ائتلاف مانند ایالات متحده امریكا و انگلستان كه نه تنها حاكمیت و استقلال واقعی ملت ما در دست دارند بلكه بسیاری از كشور های پیشرفته دنیا را نیز بصورت مستقیم و یا هم غیر مستقیم وادار ساخته اند تا در فرایند كاذب گسترش دموكراسی در افغانستان سهم عملی را بگیرند لذا در جهان امروزی بویژه جوامع دنیای سوم منجمله افغانستان در شرائطی كه جهان تنها تولید خالص نسل روشنفكری را به جامعه و جهان عرضه می كنند و بسیاری از شبه روشنفكران اصیل و كم اصل و دانشمندان اهلی شده ای با القاب و بی القاب و روانشناسان جامعه شناسی كه همچون غده های سرطان در خون این كشور ها و در اعماق قلب جوانان آن رخنه كرده و با قیمت ناچیزی در خدمت اربابان در آمده اند بر اساس چنین میتودی توجیه كننده گان امین و صادق اشتباهات و جنایات اربابان شان میگردند . توگویی كه در راستای یك توافق پنهانی همچون وكلای حقوقی كه در دفاع از مجرمین و جنایتكاران جنایات و اعمال ذشت مؤكلین خویش را توجیه قانونی میكنند.
مفهومی دارد و آیا ممكن است انسان معاصر از گذشته اش آن چنانكه واقع شده بود آگاهی حاصل كند ؟ همین پرسش بود كه مفهوم تاریخ را بكلی متغییر ساخت بسیاری از روشنفكران را بویژه آنانیكه در قرن هفده هم و هجده هم و نوزده هم میزیستند نسبت بهارزش و اهمیت علم تاریخ بدبین ساختند . اما نا گهان یك انقلاب بزرگی در علوم انسانی روی داد و این انقلاب معنای تاریخ را تغییر داد هیچگونه تردیدی نیست كه تاریخ یك رود خانه ای كه سرچشمه های مبهمش یعنی از آغاز شروع زنده گی انسان بروی زمین آغاز میگردد و این دریای خروشان بر اساس قوانین مشخص بر بستر زمان حركت میكندو به زمان حال میرسد وقتی گفتیم تاریخ به مانند یك دریای برزگی است كه از بی نهایت گذشته زنده گی انسان در حركت است و بر اساس قوانین مشخص حركت میكند كسیكه این رود خانه را بشناسد میتواند مسیر آینده این رود خانه را آنچنانكه هر رود خانه این مسیر جبری دارد این رود خانه ای كه از كوه های گوناگونی و در بستر های مختلف پستی ها و بلندی ها و دره های و صحرا ها حركت میكند حركت اشت تصادفی و بی معنا نیست به اساس قوانین خاص مربوط به آب ،خاك ارتفاع و جنس زمین و عناصری كه در این آب و در مسیر حركت اشت وارد میشوند میباشد. كسی یا كسانیكه این جریانات را بشناسد میتواند پیش بینی كند كه اگر این جریان را رها كند در آینده به كدام سو خواهد رفت ، با كدام با طلاق خواهند افتید یا بكدام بحر یا در كدم سرزمینهای شنی فرو خواهد رفت؟ واز كدام طرف حركت خواهند كرد؟ اما اگر انسان این مسیر رود خانه را بشناسد و همۀ قوانین مربوط به آب و خاك و بستر رود خانه و حركت آب را بروی زمین بفهمد میتواند مسیر آینده رود خانه را تغییر دهد و این دریای طفیانگری را كه جبراً بطرف باطل رود اریا نمكزاری میپیوندند بر اساس قوانین علمی و تكنیكی كه زائیده این علم است بسوی سرزمینهای دیگری رهبری كند بنا براین لازم است ما به عنوان چیز فهمان این نسل باور عمیق داشته باشیم كه تاریخ به معنای نقالی حوادث گذشته كه دیگر به حیث حادثه مطرح نیست و هیچگونه اثری بر زنده گی مان ندارد نیست و به معنای گفتوگو از حوادثی كه دیگر تكرار نمیشود و شناخت اش هیچگونه اثری روی سرنوشت انسان امروز و فردا ندارد نیست و دقیقاًتاریخ به معنای علمی شدن انسان است كه انسان با فرآورده های علمی و جامعه شناختی سینه كائینات را بدرد و با چنین حضور قدرتمند اش جایگاه اشرف المخلوقات خود را تثبیت و تحكیم بخشد و انسان به مثابه خلیفۀ خدا در زمین تمامی استعداد ها یشرا كه هنوز تحقق پیدا نكرده است در زمین خدا به مورد اجرا بگذارد اما چرا و بر مبنای كدامین هدفی و اكنون و حین كالبد شگافی دولت جدید در مخروطسیاست و جامعه شناسی افغانستان این بحث تاریخی را به میان كشیدیم ؟ من به حرف حرف جناب كرزی صاحب كه گفت باور دارم با كمی وقت از كویته پشاور كلاب و مشهد تهران نام برد از گریخته گان غرب ذكر نكرد اما بر عكس من فرزندان دیگر این وطن را می شناسم كه هیچ وقت خاك مقدس افغانستان را ترك نكرده اند در دوره هاي مختلف از وطن و نواميس ملي دفاع كرده اند كه بايد به آنها افتخار كرد ، اگر بعد از اين بازخواست ميشود و يا نمي شود حرف ديگر است اما مصداق صحبت رئيس صاحب جمهور اين است آنچه كه بالاي اين ملت مي گذرد همه را جناب ايشان ميدانند شايد ديگر نصيحت نكنند بلكه بازخواست جدي نمايد.
هركه نه آموخت از گذشت روزگار
هيچ نه آموزد زهيچ آموزگــــــــــار