تابکی استفاده جویی به شیوه های گوناگون ؟
بومان علی قاسمی
شب گذشته یک اعلان در تلویزیون تجارتی اریانا مرا بیاد گذشته ها انداخت و سخت تکان داد .
درجامعه افغانی ما از سه دهه بدینسو یعنی از اغازتحولات ، درگیری ها و بدبختی ها در کشور هرکسی در هرگوشه یی به فکر استفاده از نام های مختلفی افتاده و از این روش ها بهره برداری های خوبی را نموده اند.
هموطنان ما به یاد دارند که در عصر جنگ های خونین بین دولت افغانستان به پشتیبانی نیروهای متجاوز شوروی در افغانستان و احزاب جهادی به پشتیبانی مستقیم کشور های ایران و پاکستان و همکاری امریکا، چین و انگلیس، شمار زیادی از افراد استفاده جو در ایران و پاکستان احزاب سیاسی را بنام مبارزه و جهاد علیه قوای شوروی تاسیس نموده بودند که شمار شان به ده ها حزب سیاسی و نظامی میرسید . اما در داخل افغانستان درجنگ رویارویی بیشتر از پانزده یا بیست حزب دیده نمیشد و بقیه فقط برای استفاده جویی و سرمایه اندوزی تاسیس شده بودند . این سردمداران احزاب به حدی بنام جهاد ، مبارزه و جبهه استفاده نمودند که فعلا تمام مسئولین همان احزاب و تنظیمها در هرگوشه یی از جهان چی در داخل افغانستان و چی در خارج از کشور زندگی مرفع و قصر های مجلل دارند . هرکدام در بهترین نقاط از کشور و خارج دارای ده ها و بلکه صد ها قصر ، باغ و کارخانه است و در شرکت های بزرگ تجارتی جهان شریک هستند و از همه عیش و نوش زندگی برخوردار میباشند و فرزندان شان هم افتخار دارند که در خانواده تاجر و ثروت مندی به دنیا امده اند و میبالند که پدر شان چقدر ثروت مند است، اما این بیچارگان نمیدانند که پدران شان این سرمایه را با فروش قطرات خون شهدا و وجب وجب خاک و میهن بدست اورده اند . اما کسانیکه در سنگر های گرم جنگ و جهاد بنام جهاد جان های شانرا از دست دادند و جام شهادت نوشیدند ، خانواده ها و بازماندگان شان در خیابان های شهرهای وطن دست به گدایی میزنند. نه قوماندانی از حال انها خبر دارد و نه رهبری میگوید که سرمایه دست داشته ما از برکت خون همین شهدا و کشته شدگان راه ازادی و جهاد است .
با مسدود شدن دروازه های تنظیم سازی که هرتنظیم به دریای خروشان پول و ثروت تبدیل شده بود در دهه نود میلادی بازار قوماندان سازی و قوماندان بازی اوج گرفت و هر تنظیم صد ها قوماندان داشت که این قوماندانان با مسلح ساختن چند نفر بی بند وباز خون مردم را می مکید و بنام های مختلف از مردم استفاده جویی مینمود تا اینکه قوماندانها هم کاسه های شان به حدی لبریز شد که با وارد شدن قوای امریکایی در کشوربه هرکدام صد ها هزار دالرامریکایی نصیب شده و درتقسیم مقامات دولتی برای احزاب ، هرقوماندان از رتبه جنرالی و مقام ولایت پائین تر قناعت نداشت و خود را مالک حقیقی مردم ستمدیده تحت امرش حساب میکرد . پست های عالی دولتی ریاست ها و قوماندانی های امنیه و اردو و رتبه های جنرالی همه به قوماندان صاحبان تعلق گرفت و بعد از رهبران عالی قدر خود قوماندانان هم مالک ده ها باب منزل و باغ و بوستان در کشور شدند و از برکت نیروهای خارجی شماری از این قوماندانان به درجه رهبری رسیدند و حتی برخی به رهبران سابقه خود که این قوماندانان را به این مقام رسانیده بودند نیزدهن کجی مینمودند و انان را پیر، فرسوده و از کار افتاده خطاب میکردند.
رهبران و قوماندانان بنام جهاد در راه خدا و برعلیه قوای شوروی دست به قیام زده بودند در حین تقسیم قدرت خود را مالک کل شی افغانستان دانسته و بر مردم ستمدیده این کشور منت میگذارند که ما جهاد کرده ایم . اما کسی نیست که این این دسته سوال کند که تو جهاد کرده یی یا ان شهیدی که بر سر قبرش گل بته سبز کرده و خانواده اش دست به گدایی میزند ؟
تو جهاد کرده یی یا ان جوانانیکه پاها ویا دست هایش را از دست داده و فعلا منتظر چهارصد افغانی است که ماهوار وزارت معلولین برایشان میدهد . ایا تو وجدان بیدار داری و میدانی که چهارصد افغانی مصرف روزانه یک بچه صنف اول قوماندان و یا رهبر است اما با این مبلغ یک معلول ویا ویک خانواده شهید چگونه در یک ماه گذران نماید.
با کمرنگ شدن بازان حزب و حزب بازی دوباره نقشه بدل شده و بازار انجو بازی گرم گردید که با سقوط حکومت داکتر نجیب الله و روی کار امدن حکومت های مجاهدین و ادامه ان تا کنون بنام ابادی افغانستان ، کمک به تعلیم و تربیه و شفاخانه ها و غیره هزاران انجو ساخته شده و هرکدام از مسئولین انجو و یا همکاران نزدیکش صاحب چندین اپارتمان شخصی در مناطق مختلف کابل و ویا مراکز ولایت های کشور گردیدند .
مافیای انجو که رگ رگ مردم را خشکاند و درخت ترقی و رشد اقتصادی را از ریشه در اورد ، چنان جنایتی را مرتکب شدند که در تاریخ فراموش نخواهند شد .
این مافیای خون اشام با دسیسه کاری و دغل بازی یک پروژه را به ملیون ها دلار قرار داد میکنند و در حالیکه صد هزار انرا مصرف نمیکنند بقیه را درحسابات بانکی خود جمع اوری و به سرمایه اندوزی و تجارت می پردازند . مکتبی را که برای تربیه اطفال و نسل اینده این سرزمین باید ساخته شود تا حد اقل پنجاه سال نیاز مندی مردم را رفع ساخته باشد این ساختمان در سه الی پنج سال به خرابه مبدل میشود .
درسال 2004 میلادی محترم داکتر رمضان بشر دوست وزیر محترم پلان وقت در کشور به این موضوع پی برده بود و مافیای انجوییزم را ریشه اول فساد اداری در کشور دانسته بود ، لذا وی به یکباره حدود دوهزار انجو داخلی و خارجی را که از خارج برای مکیدن خون افغانها به افغانستان رفته اند را ، منحل و بی اعتبار اعلان نمود که این تصمیم وزارت پلان ، به حدی غوغارا بالا کشید که سردمداران و شریکان مافیای انجوییزم در داخل کابینه دولت دست به اعتراز زدند و به سرکردگی رئیس این باند که اکنون نیز در مسند وزارت تجارت کشور قرار دارد رئیس جمهور را وادار ساختند تا نه تنها حکم وزیر پلان را امضا نکند بلکه وزارت پلان را که یکی از وزارت خانه های کلیدی درافغانستان شمرده میشد نیزلغو نموده و به وزارت اقتصاد تبدیل ساختند که خود این اقا وزیر همان وزارت شد و به انجو ها اجازه دزدی ازاد را داد .
مافیای انجو ها به حدی استفاده از برنامه بازسازی افغانستان نمودند که من با اطمینان میتوانم ادعا نمایم که کمک های که از سوی جامعه جهانی در هر راهی وبرای هر مسئله یی که در افغانستان فرستاده شده بین ده تا پانزده درصد ان برای بازسازی و بهبود وضع زندگی مردم افغانستان صرف شده باشد بقیه هشتادو پنج تا نود درصد ان هیچ گونه درد مردم افغانستان را مدا وا نکرده و از راه های مختلف یا دوباره به جیب کشور های کمک کننده برگشته ویا توسط مافیای اقتصادی و انجوها به سرقت برده شده است .
البته دربین انجو ها تعداد انگشت شماری وجود دارند که صادقانه برای رشد و بازسازی کشور زحمت کشیده و میکشند اما این دسته مانند نمک دربین آرد است .
امروز در افغانستان یک کارمند دولت ، یک مدیر اداره ترجیح میدهد که بجای مقام مدیریت، دریک انجو کارگر سادهء باشد .
حقوق ماهوار یک مدیر رتبه اول که دارای بست اول هم باشد با اضافه کاری اش حدود شش هزار افغانی میشود که معادل 120 دالر امریکایی میباشد ، اما حقوق ماهوار یک نگهبان یا دریور یک انجو، بین 200 تا 400 دالر امریکایی است .
یک انجنیر افغان که لیسانسه و یا ماستری هم داشته باشد در ادارات دولتی افغانی بحیث کارشناس و متخصص ماهوار با تمام امتیازاتش تا ده هزار افغانی معاش میگیرد ، اما یک انجنیر عرب ، چینایی ، ترکی و یا خارجی دیگرکه لیسانس هم ندارد در یک انجوی خارجی ماهوار بین 3 تا 5 هزار دالر معاش میگیرد. این معاش از جیب خارجی ها میرود یا از سرمایه که برای افغانستان اختصاص داده شده است ؟
بیشتر موسستان خارجی کارشناسان شانرا تا ماهوار چهل الی شصت هزار دالر حقوق میدهند . ایا این از سرمایه افغانستان پرداخت میشود یا از سرمایه کدام بانک و یا کشور دیگر؟
تمام این پول ها از همان دارایی مصرف میشود که جهان بنام کمک به بازسازی و ترقی افغانستان پرداخت میکند.
برمیگردیم روی موضوع اصلی - با بسته شدن راه انجو بازی و استفاده ازاین راه ، فعلا روش های دیگری بچشم میخود که این روش ها نیز از نام و خون مردم افغانستان سوء استفاده است .
هرکسی کی فعلا میخواهد سرمایه گذاری نماید ویا خود را برای آینده در میدان سیاست افغانستان پیش قدم سازد ویا هرکسی که بازار اقتصادش ضربه خورده ، باید یک راه را در بیابد که از ان طریق بر منزل مقصود برسد .
شماری از هنرمندان که به انان هنر مند گفتن توهین به پیشه مقدس هنرمندی است ، وقتیکه البم های شان در بازار به علت خرابی سیستم و یا دلخراشی صدا فروش پیدا نکرد بهانه را سرمیدهند که پول این سی دی ها ویا کست ها برای کمک به یتیمان افغانستان مصرف میشود . بخواطر خداوند بس کنید تابکی از نام بیوه و یتیم میهن تان نان میخورید . اخر یک کمی وجدان بیدار داشته باشید، تابکی تجارت بنام خون شهدا و یا بیوه زنان و تیمان وطن ، تابکی از پیراهن کهنه یتیم لباس نو برای خانواده تان میسازید و تابکی از قطرات اشک یتیمان وبیوه زنان شراب عیاشی تهیه تهیه میکنید .
مردم ما هم به حدی خوش باور هستند که هرکسی را که یک ندای مکارانه را سردهد در ابتدا فرشته میدانند و بعد از انیکه دانستند دزد بوده به خدا میسپارند.
امروز ما میبینیم که شماری ازاستفاده جویان چنان بی شرمانه نقاب برچهره میکشند و در میان مردم با تبلیغات دروغین لقب حاتم طایی را کمایی میکنند که اصلا تعجب اور است . این اشخاص به خاطر کسب جا و مقام و پیروزی در میدان سیاست نذر و خیرات خانه خودرا هم به روی مردم کشیده و از طریق تلویزیون شخصی اش ساعت ها تبلیغ میکنند که فلان شخص حاتم طایی شده و از بودجه شخصی خود یک دیگ برنج را برای زندانیان در فلان شهر تقسیم نمود.
یا در دشتی که در ماه یکبار مسافری از ان جا عبور نمیکند صالون شورای مردمی ساخت . اقای عزیز جرگه مردمی در زیر سایه درختان هم برگزار میشود و بعد از هرنماز در مسجد ها هم مردم یک محل گرد هم جمع میشوند ، شما این پول را برای یک مکتب بدهید .
ازان گذشته شما اگر از هر ارتباط تلفونی یک افغانی دزدی کنید روزانه به صد ها ملیون افغانی میرسد ، درحالیکه شما از هردقیقه یک افغانی دزدی میکنید .
شما مانند دزدی هستید که هزار افغانی را از یک دوکاندار بدزدد و دوباره صد افغانی را ازش چیزی خریداری کند که دران چقدر سود میبرد ان بیچاره دوکاندار، خدامیداند. و دیگر اینکه شما مانند انجوی هستید که به اسم موسسه تان از جهان کمک میگیرید. و شما هم مانند دیگر شریکان تان در مافیای اقتصادی و انجویی میخواهید که ده درصد عواید را مصرف نموده و بقیه را در بانک ها سرمایه گذاری کنید.
شما اگر واقعا کمک صادقانه میکنید چرا تمام موسساتی را که میسازید بنام یکی از شخصیت های ملی ، فرهنگی و تاریخی کشور نامگذاری نمیکنید که همه را بنام اعضای خانواده و حتی طفل شیر خواره تان نامگذاری میکنید . میترسم که اگر از خانواده کسی نماند به نام حیوانات خانواده تان نامگذاری کنید اما نه بنام شخصیت های ملی ، فرهنگی و تاریخی کشور.
بنأ ! به خاطر خدا دیگر بس کنید بهره برداری را بنام مردم افغانستان و بنام بیوه و یتیم و شهدای کشور. اگر بازاری ندارید بروید و تجارت را در جای دیگر شروع کنید اما این ملت را بحال خودش بگذارید که بیشتر ازاین تحمل رنج را ندارند و دیگر خونی در رگ های شان برای انگل های همچون شما باقی نمانده است . دیگر بنام زندگی های رنگین ملت را کور نسازید و بگذارید که با همان خون باقی مانده مدتی زندگی بیرنگ داشته باشند .
15 قوس 1386