نوشته: کنیشکا قلندری

          اند یشهء دادخواهانه در تقابل با تفکرقدرت طلبانه

درکشورما هنوز هم انسان و حقوق وآزاديهاي آن به شکل که در اعلاميه حقوق بشر تعريف گرديده است نه شناخته ميشوند و نه مراعات ميگردد. نابرابری ها درمیان اقشار و بخشهای مختلف مردم افغنستان  فراگیر و گسترده است. نابرابری های فرهنگی و تبعیض میان ملیتهای مختلف و اعمال ستم ملی، اجتماعی و فرهنگی بر برخی از گروه های اتنیکی، بر شماری از اقشار و لایه های اجتماعی و بر مناطق معینی درکشور کماکان وجود دارد. تبعیض نژادی، منطقه یی، زبانی و مذهبی گواه بر نابرابری تکاندهنده یی دربرخی از مناطق و مردم آنست. بگونه مثال  هزاره یا ازبک - ترکمن بودن و داشتن پیوند با شماری دیگری از گروه های اتنیکی در سرزمینهای خویش صرف امکانات بیشتر برای فقیر شدن و محروم شدن دارند و بعنوان شهروندان درجه دوم درنظر گرفته میشوند و به لحاظ داشتن امکانات سیاسی , فرهنگی , اجتماعی,بهداشتی، آموزش و پرورش و معیشت درسطح خیلی پایین قرار دارند.

 دیدگا ه های خصمانه  قومی  - تعصب  و بدبینی قومی   آقایون ذره بین – بامی و ....  نسبت به جامعه برادر هزاره کشور ازین نا برابری ها نشات کرده و چشم آنان را کور نموده اند که  دولت ایران  درباره مردم مهاجر هزاره برخورد نژادی دارند تا پیشامد  و رواداری های مذهبی   همه بخوبی میدانند که دولت های سابقه وفعلی ایران همواره نسبت به مردم هزاره   از لحاظ نژادی تعصب داشته اند که اسناد وشواهد تاریخی نشان میدهد که دولت شاهی ایران در هنگام که جامعه هزاره توسط امیر عبدالرحمن خون آشام قبل عام میشدند نه تنها به این مردم هزاره افغانستان   کمک نکردند بلکه برای تشجیع و تسریع آن قتل عام ها  یاری میرسانیدند در زمان قتل عام مردم هزاره در مزار شریف – بامیان  - یکاولنگ و هرات  - نیز دولت آ خوندی ایران  به ضرر مردم بی دفاع هزاره عملکردند وبعد از سقوط طالبان  دولت ایران به یکتعداد از قوماندانان  طالبان و القاعده  و بخصوص آقای حکمتیار پنا ه داده و مساعدت های مخفی مالی و تسلیحاتی  میکنند  که این کار هنوز هم دوام دارد در زمان جهاد نیز بزرگترین کمک های مالی و تسلیحاتی را حزب جمعیت و شورای نظار  از ایران دریافت میکردند . بنآ این آقایون فاشیست مشرب آدرس را به اشتباه گرفته اند . چرا از  خدمت گذاری دوامدار طالبان  - حکمتیار  و احزاب جمعیت اسلامی - شورای نظار ودیگر گروه های وابسته به آنان برای دولت اسلامی ایران نمیگویند. چون این گروه ها سالهای سال بالای سر نوشت سیاسی افغانستان با کشور های طماع  همسایه  معامله نموده اند  و این سناریو هنوز هم با جدیت هر چه تمام تر از گذشته با ایران  و بخصوص پاکستا ن زیر نام  لر او بر - پشتانه  ادامه می یابد  دیده خواهد شد که که این بار  آنان  افغانستان را به چند کشور دنیا و خاصتآ  ممالک همسایه معامله خواهند نمود. چون مردم هزاره نه در گذشته ونه فعلآدرین معا دلات بزرگ سیاسی دخیل نبوده و نمی باشد  . زیرا کشور های همسایه و دیگر ممالک جهان مردم هزاره  را بحیث مردم وطن دوست  و مخالف معامله  بادشمنان خارجی و داخلی کشور میدانند که درصداقت ومیهن دوستی وعدم انجام معاملات سیاسی  آنان  با خصم آگاهی کامل دارند که مردم هزاره  هیچ گاهی به سرزمین آبایی شان خیانت نکرده و نمیکنند.

 چنانچه رییس جمهور كرزی در دیدار با نماینگان هزاره شمال کشور گفته است که : -    مردم شيعه و هزاره افغانستان در ادوار مختلف تاريخ به مانند ديوار مستحکمي در برابر دشمنان کشور قرارداشته و همچنان در راه خدمت به اولاد افغانستان تلاشهاي زيادي کرده اند که مثال هاي ماندگار آن در هر گوشه اين کشور وجود دارد.  

  همه بخوبی میدانیم که  حکمرانان برای تقسیم و تصاحب قدرت  چندین دهه افغانستان را به میدان رقابت های نظامی و سیاسی  در زمان جنگ سر د  و اکنون  تبدیل کرده است  آنها تلاش دارند  برای گمراه کردن ذهنیت مردم دنیا و مردم افغانستان پای جامعه هزاره را درین بازی های سیاسی کلان  برجسته نشان دهند  تا باشد این مردم را بدین وسیله سرکوب نمایند  که در طی سه قرن اخیر همواره برضد مردم هزاره  چنین عمل  جنایت کارانه را انجام داده اند که تاریخ مبارزات دادخواهانه مردم هزاره آنرا  به تصویر میکشند.آقای خلیل الله معروفی بخوبی میداند که رهبران هم تبار و همعقیده کمونیستی شان مردم هزاره را زیر شعار سر هزاره از من مال و ناموس شان ازشما باشد در بامیان – تاله و برفک و دره صوف این مردم مظلوم را قتل عام نمودند. آقای معروفی  پرچمی و کمونست دیروز و افغان ملتی  امروز چگونه به خود حق مید هد  که علیه این مردم  عذابدیده و ستم دیده  حرف بزند مردم که طالبان هم تبار شما  با نابود کردن بودای بامیان افتخارات باستانی و تاریخی کشور و تخریب قدامت باستانی نیاکان مردم هزاره خصومت و دشمنی  دیرینه خود را  در برابر این مردم نشان داد. معروفی  که در لجن زار خیانت غرق است چطور میتواند درباره این مردم زحمتکش و ومیهن دوست ابراز نظر کند .؟ جامعه هزاره به وطن فروشان و معامله گران  بالای سرنوشت  وطن و مردم این مرز وبوم نفرین ابدی  میگویند و فریب  این دلالان  خاک مقدس  این سر زمین را  نمی خورند شیطنت های ابلیس مآبانه این افراد برتری خواه قومی را نخواهند خورد وتمام پلان های مخفی وعلنی آنان را افشا خواهد نمود.

   طوریکه محترم دكتورهمت فاريابی درین باره می نویسند که:-

آنطوريكه آقای ذرره بين ادعا كرده است اگر واقعآ به اسكان هزاره ها در هرات ، ايران دخيل باشد و اين پروژه بنابر پلان ستراتيژيكی ايران صورت بگيرد ، اين عمل ازجانب هركسيكه باشد خائينانه ، وطنفروشانه ومحكوم است. مقامات افغانستان بخصوص پارلمان كشور و شخص رئيس جمهور كه ضمانت تماميت ارضی مملكت را بدوش دارد ، بايد به عرصه وقت در موضوع مداخله نموده و جلو توسعه طلبی ايران گرفته شود و اينچنين عمل شيطانی برای هيچ يك از افراد جامعه مورد پذيرش نيست .مگر من اصلآ به اين باور نيستم كه ايرانی ها برای توسعه طلبی خود بالای مردم هزاره سرمايه گذاری كند.قبل از همه بدليل اينكه هزاره های شيعه وديگر شيعه های افغانستان برای امروز وابستگی مذهبی از ايران ندارند .به اين مفهوم كه شهيد عبدالعلی مزاری خدمت بزرگی كه به جامعه شيعه افغانستان در عموم وهزاره ها در خصوص انجام داد عبارت از كسب استقلال مذهبی از ايران بود . يعنی مرجع تقليد مذهبی شيعه های افغانستان را از ايران به افغانستان انتقال داد .گفته ميشود كه شهيد عبدالعلی مزاری از مدت ها قبل در صدد آن بود كه به وابستگی و تآثيرات مذهبی ايران بالای مردم شيعه افغانستان خاتمه داده شود و فعاليت های او درين راستا پيش از سال 1990 ميلادی بدون آنكه جامعه مذهبی ايران در جريان قرار گيرد آغاز گرديده بود و كار های بسيار مهم برای سازماندهی اين اقدام تا حدی انجام پذيرفت . وقتيكه روحانيت ايران از موضوع واقف گرديد ، ديگر اين پروژه برگشت ناپذير شده بود و ايران نميتوانست جلو اين دگرگونی مناسبات مذهبی بگيرد . بالآخره درسال 1991 - 1992 ميلادی به نتيجه فعاليت های ارزشمند و خستگی ناپذير شهيد مزاری مرجع تقليد مذهبی شيعه های افغانستان در داخل افغانستان ايجاد گرديده و در رآس آن آيت الله العظمٰی محقق كابلی قرار گرفت كه تاهنوز رهبريت مرجع تقليد شيعه های افغانستان را بر عهده دارد .ازين اقدام شهيد مزاری ایرانی ها بی نهايت خشمگين بودند. زيرا ميدانستند كه ديگر هزاره و شيعه افغانستان را نميتوانند به ميل خود سمت و سو دهند . اصولآ اين موضوع باعث گرديد تا اعتماد هميشگی ايرانی ها نسبت به جامعه هزاره افغانستان كاملآ سلب شده و جامعه هزاره افغانستان را از دست رفته تلقی ميكند. درحاليكه پاليسی سرمايه گذاری ايران نسبت به اتنيك های افغانستان كاملآ تغيير نموده است. ولی با وجود آنهم تلاشهای زياد وجود دارد تا تآثيرات مذهبی احيآ گردد اما اين تلاشها به فكر نويسنده اين مقال اثرات محسوس نخواهد داشت. زيراكه هزاره ها ديگر در اصل وابستگی مذهبی ندارند. و قسميكه گفتيم مرجع تقليد ايشان در داخل افغانستان تحت رهبری آيت الله العظمٰی محقق كابلی ميباشد .موضوع ديگريكه درين ارتباط قابل توجه است، اينست كه در جنگ های كابل ميان شورای نظار و حزب وحدت پلان صلح ايران به شكست مواجه شد. زيرا كه اين پلان از طرف شهيد مزاری غيرقابل قبول تلقی گرديده و پذيرفته نشد .داكتر ولايتی وزير خارجه ايران بخاطر مصالحه بين شهيد احمد شاه مسعود و شهيد مزاری در افغانستان سفر كرده و چندين روز را با تلاشهای بی ثمر در كابل سپری نموده و بدون كدام نتيجه مشخص به تهران برگشت . در آنوقت بود كه فتوای تحريم هرنوع كمك به حزب وحدت برهبری مزاری ازطرف آيت الله خامنه يی رهبر فعلی ايران صادر گرديده و مناسبات حزب وحدت با ايران كاملآ برهم خورد .مسئله بسيار مهم ديگريكه اعتماد ايران نسبت به هزاره ها را زايل نموده است عبارت از آغاز فعاليت های مردم هزاره در راستای احيای هويت اصلی اتنيكی « تركی » آنها ميباشد .  مردم تحت استبداد هزاره در طول تقريبآ سه قرن هيچگاه امكانات و شرايط آنرا نداشتند كه گاهی به هويت تاريخی خود كه بی رحمانه تحريف شده است ، نظری باندازند . مگر امروز هويت شناسی يكی از مسائلی است كه اذهان قشر پيشرو جامعه هزاره را مصروف ساخته است و مسلمآ اين موضوع نيز خلاف پروگرام سياسی ايران در افغانستان ميباشد .با در نظرداشت موارد فوق الذكر ادعای آقای ذره بين و همفكرانش به اينكه ايران ، چنين يك پروژه مهم و ستراتيژيك را به كمك هزاره ها به پيش ميبرد و دالرهای خود را بالای هزاره ها برای خريد ملكيت در هرات باد ميكند تا آينده در وجود هزاره ها توسعه طلبی نمايد ، دور از منطق بوده و يك عقده گشائی بيش نيست .جالب توجه ديگر درين مقاله اينست كه نويسنده قساوت نامه اولآ مردم هزاره را بدون رعايت ادب و اخلاق و بدون در نظرداشت عفت كلام و قلم و مقام انسان و انسانيت با هزيان گويی غيرعقلانی توهين و تحقير نموده و نوشته خود را با دشنام آغاز و با دشنام ختم ميكند. و بعدآ با همه ديده درائی ميگويد كه هزاره را توهين نكرده است. به همين ترتيب بار- بار تلاش ميكند كه جنايات اميرعبدالرحمن را توجيه كند و بعدآ مينويسد “ ما به دفاع از امير عبدالرحمن خان برنمی خيزيم” و در جای ديگر با همان ديده درائی مينويسد « .....به همين ترتيب فقر ، مظلوميت و عقب ماندگی مردم هزاره نيز روح و روان مرا متآثر مينمايد !!!» اين تناقض گويی نمايانگر آنست كه نويسنده اول خود را در لجند تعصب ، قساوت و هزاره ستيزی تا گلو فرو ميبرد و بعدآ تلاش ميكند كه ازين لجند پاك و صفا بيرون آيد .نويسنده دشنام نامه به ادامه اظهارات غيرمسئولانه خود بسوی جنگ های كابل در بين شورای نظار با حزب وحدت ميرود و با هدف احتمالآ پلان شده و با نوشتن بدترين و ناشيانه ترين كلمات به آدرس مردم هزاره كوشش ميكند كه نفاق و بدبينی قومی و بستر يك جنگ انترنتی را در بين روشنفكران هزاره و تاجك هموار سازد .دامن زدن خصومت مذهبی نيز با ذكر نام مبارك حضرت عمر “رض” از برنامه نفاق افگنانه اين فرد بی مسئوليت در حاشيه نمی ماند . بعداز آن اين خصومتجو قسم ميخورد كه او متعلق به مليت پشتون نيست و از آدرس آنها صحبت نميكند . در آنوقت بيشتر واضح ميگردد كه اين فرد برای دامن زدن به نفاق قومی ومذهبی در بين اقوام و بخصوص در بين تاجك و هزاره مآموريتی دارد و احتمالآ از انديشه نفاق افگنانه حلقات مشخص نمايندگی ميكند. فراموش نبايد كرد كسانيكه به خصومت قومی و زبانی دامن ميزند ، نميتواند ازنام اين و يا آن قوم حرف بزند زيرا كه چنين افراد تبار خود را دارد كه تبار “نفاق افگنی” است.

محترم انجنیر سخی ارزگانی طی مقاله  زیرعنوان  کتمان نمودن عصر خونین عبدالرحمن خانی با نــگرش مینویسند که:-

 دولتمداران جمهوری اسلامی ایران کدام وجه مشترک نژادی و قومی با هزاره ندارند. و ایران بالای کسانی سرمایه گذاری می کنند که و با آنها اشتراکات نژادی و فرهنگی تاریخی و منطقوی دارند. حکام جمهوری اسلامی ایران همان طورئیکه با تورکتباران ایرانی و سایر نژادها و پیروان مذاهب دیگر با تبعیض و خشونت نژادی و مذهبی و زبانی عمل نموده؛ هرگز با تورکتباران هزاره دوستی نخواهند نمود و به هر شکلی که تا کنون بوده، در جریان این سه دهه بحران با انواع خیلی زیرزمینی علیه هزاره ها در نقاب « شیعه» و «اسلام مرز ندارد» دشمنی نموده اند. بازهم هزاره ها هرگز به دوستی حکام ایرانی نیاز ندارند. زمامداران ایرانی فقط شیعه و مسلمان گفته و در قدم نخست تورک تباران هزارستان را چنان خنجر زده اند که به تاریخ یادگار خواهند ماند. یک پرسش از آقای عارف ذره بین اینست که از اثر اینقدر جنایات خانمانسوز و مصائب فراونی طالبان، القاعده و سایر همکاران پاکستانی شان که در کشور و به خصص در مناطق جنوب می گذرند؛ چرا با هویت علنی خویش علیه چنین اعمال ضد انسانی افشاگری نمی کنید؟ چرا آقای ذره بین به اثر بمباردمان های غیر دقیق ناتو و قوای ائتلاف که باعث کشتار اهالی جنوب کشور ما می گردند، موضع قاطعانه نمی گیرید؟ چرا آقای عارف ذره بین در مورد ناقضین حقوق بشر، ارتشاء، رزع کوکنار، قاچاق مواد مخدره، دزدان مسلح، فساد اداری، قوم پرستی، تفنگ سالاران، خویش خوری، چپاول دارای عامه مردم، خرید و فروش کرسی های دولتی و نظایر آن بازهم با ماهیئت عریان خویش موضوع گیری نکرده و نمی کنید؟ زیرا، که اکثریت آنان را متعلقین ایدولوژیکی، حزبی، سیاسی، قومی، منطقوی، مؤتلفین جهه یی و... آقای عارف ذره بین و همراهان نقابدار و بی نقاب شان می باشند. در این صورت شما حق به جانب می باشید.آیا زمان آن نرسیده که دولت کنونی افغانستان به خاطر تحقق همبستگی ملی و اعاده عدالت در همین رابطه اراضی غصب شده ای، مردمان غلزایی، شینواری، تاجیک، تورک ازوبیک، تورک تورکمن، تورک ایماق، تورک قزلباش، بلوچ، تورک بیات، تورک قزاق، عرب، تورک قرغیز، نورستانی، پشه یی، هندو، سک، موسوی، عیسوی و... سایر اتباع کشور و به خصوص که زمین های زراعتی مردم هزارستان که با اجبار توسط دولت های جابر عبدالرحمن خانی و آل یحیی غصب و تصرفه شدند، دوباره به وارثان آن مسترد گردند و از تمام وارثین قربانیان کل اقوام کشور به ویژه از مردم تورکتبار هزارستان عذر خواهی نمایند؟

محترم تیمور آفتابی  بجواب آقای  ذره بین  مینویسند که:-

  آقای ذره بین، حضور هزاره ها درهرات با هجوم کوچیهای دربهسود به مقایسه مگیرد اما فراموش میکند که هزاره های که درهرات زمین خریده اند اولا که بدون هیچ جبر واکراه زمین را از صاحبان اصلی اش خریده اند و فراتر از آن دشت های سوزان وبی آب وعلف را خریده اند که به نیروی بازوی شان به شهرک تبدیل کرده اند. بطور نمونه در دشت جبریل که امروز عمدتا شهرک هزاره نشین است حد اقل پانزده سال قبل دران جا هیچ جنبده ی نفس نمی کشید. اما همین دشت امروز به نیرو وهمت هزاره ها به شهرک تبدیل شده است. هزاره ها با استفاده از راکت وتفنگ به هرات نرفته اند و هیچ شهروند هراتی را مجبور به ترک و فروش جایدادش نکرده است. آقای انوری والی هرات هم از قوم محترم سادات است ولی اینکه مثل امیر هزاره ستیز هرات ازحضور هزاره ها درهرات جلوگیری نمیکند دلیلی برهزاره بودنش نیست. کوچیها دربهسود با تفنگ وراکت هجوم آوردند و مزارع ومراتع مردم با زور واجبار تصرف کردند و علیه مردم محلی جنگیدند. اینکه هزاره ها چرا بیشتر متمایل به زنده گی درهرات هستند تا قندهار ویا مشرقی، دلیلش بیشتر پیوند ورابطه های فرهنگی وزبانی است. فراتر ازهمه هراتی ها مردم بادانش وبافرهنگ هستند که کمتر ازقندهار ومشرقی ازبستر تعصب بر می خیزند. آقای ذره بین ازهرات به ایران می پرد و می نویسد که هزاره ها درایرن صِرف به علوم دینی پرداخته و چیزی دگر ی را نیاموخته اند وکسانی که درپاکستان بوده اندانگار که خیلی چیزهای مهمی را فرا گرفته اند. اما به رغم تمام دشواریهای شرایط مهاجرت درایران برای افغانها و بخصوص برای هزاره ها، تعدادی زیادی از جوانان هزاره به پشتوانه استعداد و ذکاوت شان جذب موسسات تحصیلی شدند و در رشته های مختلف دانش آموختند. قطع نظر ازسایر زمینه ها، اگر شما حضور جوانان هزاره را از بستر ادبیات فارسی تفریق کنید، مطمینا که نه شما چندان چیزی بری خواندن خواهی داشت و نه هم چندان چیزی برای گفتن. برای اینکه کنش و واکنش فکری دریک تعامل متقابل ایجاد میگردد.

 محترم دکتور نورالحق نسیمی درباره کوچیها  مینویسندکه:-

 کوچی ها تابیعت ندارند، عسکری نمیکنند  ـ تذکره ندارند - مانند هر شهروند دیگر خدمت سربازی را سپری نمی نمایند- مالیه نمی پردازند و درسایر امورات ملی سهیم نمی گردند. فصل زمستان را در پاکستان می گذرانند و در تابستان به کشور عزیز ما افغانستان  بر میگردند و در دوران سلطنت ظاهر خان و داود خان، پای شان تا به هزاره جات  رسید و اینکه چه بدبختی ها و ماجراهای از حضور آنها در آنجا به وقوع می پیوست،. اما نمیدانم که با کدام استناد و منطق کوچی ها را تبعهء افغانستان بدانیم.در این سال ها بار دیگر سعی بر این است که کوچی ها را مانند گذشته به هزاره جات بر گردانند تا گذشته تلخ تکرار گردد. و در این رابطه از سوی دولت کمیسیونی موظف گردیده تا به حل مشکلات میان کوچی ها و هزاره ها بپردازند گفته میشود که کوچی ها مسئلهء برگشت  و دعوای زمین های که در هزاره جات قبلاً غصب کرده بودند، مطرح نموده اند. ، به جای اینکه کوچی ها را به هزاره جات برگردانند، مسئله اسکان آنها در آن طرف سرحد باید مطرح شود. این یک معضلهء بسیار مهم است که نباید بعد از این کوچی های جنایت کار داخل کشور ما گردند و مردم ما را بطور وحشیانه از بین ببرند و این مسله را باید پارلمان افغانستان جدآ ارزیابی نماید. ورنه اگر ایدهء برگردانیدن کوچی ها به هزاره جات جامهء عمل بپوشد، میزان ثبات در مناطق مرکزی بهم خورده و طراحان این ایده به دستان خویش کشور رابا تنش جدیدی مواجه خواهند ساخت. زیرا مردمان این مناطق آرزوی برگشت کوچی ها را ندارند و به محض برگشت آنها از سرزمین های شان دفاع می نمایند.ادعای زمینهای به اصطلاح متعلق به کوچی ها به هیچ عنوانی بنیاد حقوقی ندارد، چون این زمین ها بازور و پشتیبانی همه جانبهء حکومت های استبداد محلی از سوی کوچی ها غصب گردیده است و بگذارند تا مردم شرافتمند هزاره بدون ترس و حراس از کوچی های اجنبی به زندگی در ملکیت آبایی شان ادامه دهند.

محترم بومان علی قاسمی  مینویسند که:-   اقای زره بین مردم هزاره  تابعیت کشور افغانستان را دارند  و در حقیقت  هزاره ها بعد از ملیت پشتون دومین ملیت بزرگ این سرزمین است. این موضوع دیگری است که  قسمتی از هزاره ها  بنا به گرایش مذهبی  شان تحت تاثیر ملیت های دیگر رفته و در تذکره های شان تاجک وغیره نوشته شده اند اما انان  اصلا هزاره هستند و از بدخشان تا بادغیس  همه میدانند که هزاره هستند .   هزاره ها در افغانستان  زحمت کشیده و فرزندان هزاره  دوشادوش برادران پشتون ، تاجک ازبک و دیگر ملیت های ساکن کشور در بازسازی  و نگهداری این سرزمین  جان های خود را قربان این سرزمین نموده اند.  ایا تو براین باور هستی که در فرقه هرات هرساله صد ها عسکر هزاره  برای انجام وظیفه مقدس عسکری رفته و خدمت نموده اند . ده ها مامور و صد ها کار گر هزاره دراین ولایت به بازسازی و نوسازی این شهر مصروف بوده و عرق ریخته اند . سوال من این است  که کدام منطق اجازه میدهد که  یک فرد حق خدمت در یک سرزمین را داشته باشد اما حق مسکن شدن را نداشته باشد . مگر میشود ان انسان در هوا زندگی کرد. جناب زره بین شما در مورد جنگ های دوران حاکمیت اقای ربانی نوشته اید. من خدمت تان عرض نمایم که جنگ جنگ است . اگر یک تفنگ بدست فردی مانند خودت سیاه دل و عقده مند باشد ، ودر مقابل یک تفنگ بدست دیگری قرارداشته باشد. انجام چی میشود؟  ایا این دو به هم حلوا میدهند یا در صدد قتل همدیگر می برایند.؟ حتما شما هم میگوئید که همدیگر را میکشند . بنأ صحنه جنگ  در هر جا و بین هر کسی که باشد  صحنه جنگ است و انسان ها را به سوی درندگی میبرد . شما خود تان سر خود را به گریبان خود انداخته و دو دقیقه فکر کنید که اگر در همان جنگ ها چند فرد مانند خودت عقده یی و متعصب ، قومانده یک لشکر را  بدست داشته باشد نتیجه چی میشود . موضوع دیگر انسان باید یکطرفه قضاوت نکند.  در موضوع جنگ های شهر کابل شما یکبار از اقای ربانی و دستیارانش بپرسید که چرا بر حزب وحدت حمله کرد؟ چرا به حزب وحدت یا هزاره ها  حق و حقوقی قایل نشد؟  و چرا معاهده پشاور را نقض کرد ؟ در مورد همکاری  حزب وحدت با اقای حکمتیار یک موضوع را من برایت یاد اور شوم که در حقیقت حکمتیار از ربانی و مسعود  سابقه جهادی کمتر نداشت . شما مردم  هزاره را که  در هرات  بطور امنی زندگی میکنند، تحمل ندارید.  در حالیکه یک فرد هراتی را نه اسیبی رسانده و نه حقش را خورده و نه یک مورچه شهر هرات را هزاره یی ازار داده است. اما اقای حکمتیار صد ها نیرویش در کابل کشته شد و مجبور شد که دست به انتقام جویی زده و کابل را راکت باران کند . اگر سمت شرق کابل توسط موشک های حکمتیار تخریب شد ، کارته چهار، کارته سه،  دارالامان،  افشار و خوشخال خان را کی با خاک یکسان کرد؟  جناب ذره بین!  هزاره ها چی در هرات زندگی نمایند یا چی در بلخ  و یا هلمند  فرقی نمیکند. شما نوشته اید که چرا هزاره ها در قند هار یا پکتیا زندگی نمیکنند؟ شما اصلا از مملکت اگاهی ندارید ، امروز هزاره ها در هلمند نیز ساکن هستند و من خودم از هلمندم . شما اگر در هلمند بیائید در شمال شهر لشکرگاه  بیش از ده هزار خانوار هزاره بود و باش دارند . در شهر کارو بار و تجارت دارند، در ادارات دولتی ماموریت  دارند، در مناطق  نادعلی، نهر سراج ، مارجه ، چاه انجیر و غیره  زمین دارند .  این مردم در پارلمان از ولایت هلمند نماینده دارند ، در شورای ولایتی  پست  معاونیت شورای ولایتی  به هزاره ها تعلق دارد . اما مردم نجیب هلمند و یا یک برادر پشتون گاهی چنان لرزه براندامش نیفتاده و همچون شما  از تاریکی  با عینگ زره بین فریاد بر نیاورده است.  هزاره ها هیچ گاهی در ظلم و تجاوز معاونت کسی را نکرده است .  اگرنه باید در ظلم و چپاول حاکمیت بدنام اقای ربانی  هم باید هزاره ها معاونیت وی را میکرد . هزاره ها همیشه مظلوم بوده و همیشه با مظلومان همنوا بوده اند.  هزاره تن به ذلت نداده،  چی در مقابل حاکمیت سیاه  ربانی بوده و چی در مقابل حاکمیت سیاه طالبان . هزاره در مقابل ظلم  حاکمیت ربانی و مسعود در کنار برادران مظلوم پشتون و ازبک ایستاد و اما در مقابل حاکمیت سیاه طالبان در کنار برادران مظلوم تاجک و ازبک ایستاد. اگر هزاره همیشه معاونیت برادران پشتون را میکرد، باید در کنار حاکمیت طالبان می ایستاد. اگر هزاره کوتاه فکر میبود، از بادشاه وطنخواهی همچون امان الله خان که نواسه امیر عبدالرحمن  قاتل هزاره بود ، حمایت نمیکردند.

در افغانستان پس از سقوط طالبان، شعارها، کوشش ها و فضایی بوجود آمد که از آن به نام "روند دمکراسی پردازی" دراین کشور یاد می شود. در ترکیب دولت های موقت، انتقالی و منتخب افغانستان، احزاب عمده و شناخته شده سیاسی، نقش و تاثیرمشارکتی فوق العاده ای داشته اند. احزاب جهادی و حزب افغان ملت، عمدتا دو گروه اصلی صحنه گردان قدرت سیاسی در این پنج سال گذشته بوده اند که درگیر رویارویی پنهان و منازعه جدی و پردامنه ای بوده اند. تجربه تشکیل چندین گروه و ائتلاف سیاسی در سالهای اخیر و مشخص تر از همه، ایجاد جبهه ملی متشکل از نیروها و احزاب مختلف و متفاوت در درون پارلمان و نتایج حاصل از تاثیرات و پیامدهای سیاسی ـ اجتماعی آن، گویای این واقعیت است که پدیده ای بنام رقابت حزبی در افغانستان حداقل به این زودی و تا زمانی که زمینه ها و آثار ذهنی و عینی ملت سازی بصورت خود خواسته و عقلانی تحقق نیابد، نمی تواند مبنای واقع بینانه و امیدوار کننده ای برای تقویت  اداره ملی، رقابت سیاسی و مثالی برای توزیع قدرت تلقی شود.                

موجودیت  ذهنیت منفی برتری خواهانه  قبیلوی و ترویج آن توسط   افراد متعصب مانند معروفی – ذره بین و بامی  فضای ایجاد تفاهم میان اقوام و قبایل باهم برادر کشور شرایط ذهنی و عینی ملت سازی  را مخدوش و دشوار میسازند . و وحدت ملی  صرف در قالب کلیمات  و افاده های تبلغاتی و بازی  های سیاسی  میان احزاب و  نهاد های سیاسی افغانستان باقی خواهند ماند .   ملت واحد در افغانستان  زمانی  ایجاد خواهد گردید که  اعتماد ملی میان اقوام کشور فراهم شود و هر یک از اقوام  این سر زمین اعم از خورد وبزرگ  از حقوق سیاسی  و اجتماعی  برابر  ومساوی مطابق شعاع وجودی شان برخوردار گردند. و بدین ترتیب  فضای اعتماد و تفاهم ملی میان اقوام کشور فراهم خواهند شد. اقوام ترک تبار افغانستان که شامل اقوام  ,ازبک,ترکمن , هزاره , ایماق , قزلباش , بیات , اویغور , قرغیز ,قزاق  وغیره میشوند . سالها به صفت شهروندان درجه دوم با ایشان  از طرف دولت ها بر خورد صورت میگیرد  بر اهمیت و ضرورت ملت سازی  در کشور نسبت به دیگران آگاهی بهتر دارند . و درین باره قربانی های بی شماری را زیر این  نام و شعار  ملت واحد داده است  که تاریخ خون بار وطن شاهد آن می باشد.

منظور از تذکر مطالب بالا  برای روشن ساختن  مبارزات دادخواهانه مردم ستمدیده  و مظلوم هزاره کشور است   که در طی مدت بیش از سیصد سال  از طرف هیات حاکمه قوم برتری خواه  که دارای تفکر و اندیشه قدرت طلبانه  و استبدادی اند و تاهنوز که هنوز است یعنی در قرن بیست ویکم  با همان اندیشه وتفکر برتری خواهانه  زیست می نمایند . طوریکه خوانندگان محترم سایت های بیرون مرزی کشور اطلاع دارند  درین اواخر افرادی از ین قماش  بنام عارف ذره بین – جمیل بامی با نام های مستعار   و فردی دیگری بنام خلیل  الله معروفی  مقالات  و نوشته های آگنده از تعصبات  و تبعیض قومی  را علیه مردم هزاره کشور  در سایت افغان جرمن آند لاین پورتال  به نشر رسانیده اند  و در باره مسکون شدن مردم   هزاره  مهاجر برگشته از ایران  را بهانه سیاسی علیه مردم هزاره قرار  داده است که بیرون از حقیقت اند.  این آ قایون  متعصب و تبعیض پسند برف بام خود را بالای این قوم ستمدیده می اندازند و در بیرون افغانستان راحت نشسته پنبه دانه خواب می بینند. گرچه قبلآ جواب این متعصبین برتری جوی قومی قبلا توسط مقاله های  با استدلال های قانع کننده  بوسیله محترم دوکتورهمت فاریابی  - محترم  بومانعلی قاسمی , محترم  تیمور آفتابی , محترم  تیمور غوری , محترم پامیر پار شهری ,محترم سخی ارزگانی و نویسنده این مقال داده شده است .برای راه حل دایمی  و برابربه ذوق وسلیقه این سه تن آقایون برتری خواه قومی و قبیله سالار  که برای امنیت مطمین  سرحدات  افغانستان  و جلو گیری از نفوذ  و مداخلات   کشور های همسایه   و رفع تشویش اینها پشنهاد مینمایم اقدامات ذیل از طرف دولت افغانستان بعمل آید . 1— در مناطق هم سرحد با پاکستان  در ولایات  قندهار , زابل ,هیلمند , فراه , ننگرهار , کنر ,نورستان ,خوست ,پکتیکا  و پکتیا,  اقوام پشتون این  مناطق هم سر حد با پاکستان کوج داده شده و بجای این مردم از مناطق مرکزی  و شمال کشور اقوام غیر پشتون  , از قبیل , تاجک , هزاره , ازبک و ترکمن  مسکن گزین ساخته شوند  تا از نفوذ بیگانگان جلوگیری بعمل آمده بتواند.2—در مناطق سرحدی با ایران  و ترکمنستان  در ولایات هرات – نیمروز – بادغیس و فاریاب اقوام پشتون جا بحا گر دند که نیم قرن  پیش  تا حدودی این کار عملی شده است.3- در مناطق سر حدی با ازبکستان  و تاجکستان  - اقوام هزاره  - نورستان – پشه ای و  بلو چ جابجا ساخته شوند .  با عملی کردن این سه فقره پشنهاد تشویش   ا ین افراد برتری خواه قومی  مر فوع خواهند گردید

و من الله التوفیق

منابع

- سایت آریا یی  زیرعنوان قساوت با چهره پنهان نویسنده  دكتورهمت فاريابی           

 -   سایت خاوران زیرعنوان فاشیزم آیدیولوژی میشود نو یسنده : تیمور آفتابی.

- سایت کاتب هزاره تحت عنوان  کتمان نمودن عصر خونین عبدالرحمن خانی .. نویسنده انجنیر سخی ارزگانی.

- سایت سرنوشت کوچیها مجهز با سلاح بودند نویسنده :- دکتور نورالحق نسیمی .

  -رادیوی بی – بی –سی  . نویسنده  حمزه واعظی .

 -سایت کاتب هزاره  زیر عنوان نابینا یی در باطلاق تعصب نویسند  بومان علی قاسمی.

- سایت آریا یی  تحت عنوان  تبصره و تصریح اجمالی بر مقالهء عارف ذره بین نوشته: این قلم.

 

 


بالا
 
بازگشت