حق آزادی اندیشه وبیان
( در حاشیه توقیف سردبیر کبل پرس ، آقای کامران میرهزار )
نصیر مهرین
دراوایل روزهای ماه جولای سال جاری ، اقای کامران میرهزار را توقیف کردند . زیرا نشریات وبیانات او در ذایقه اولیای امور طعم تلخ برجای نهاده بود . طبق گزارشهای آقای میرهزار مسولین امنیتی ازتهدید نیز علیه او کارگرفته اند . پنداشته میشود که میان تصمیم گیران و موظفین رابطه تنگاتنگی در زمینه تهدید خبرنگاران ایجاد شده است . افراد امنیتی کار محکمه و قضات وهوشدار باش های مخالفین دیدگاه ها و فعالیت های مطبوعاتی راکه برا ی ایشان ناپستدیده بوده است ، همه را انجام داده اند .
باری باید گفت که درین چند سال ، این نخستین بار نیست که خبرنگار نویسنده واندیشمندی توقیف شده وخطراتی هم او را هنگام توقیف تهدید کرده است . از حال و روزگار سیدحسین مهدوی ، محقق نسب وبستن برنامه رازق مأمون واینک کامران میرهزار که بازتاب های داشته اند شنیده ایم . و در گذشته نیز سیاست سانسور عقاید و اندیشه ها چنان شناخته شده است که به بسیار خوبی چهره استبداد ومضار آن را نشان ما میدهد . وبا توجه به موجودیت فرهنگ ناسازگار به تحمل اندیشه و آزادی بیان با تحکم میتوان ابراز داشت که بروز چنین غده هراسناک ومانع شونده رشد پیکر افغانستان ومردم آن بزودی دست از سرجامعه مطبوعاتی برنخواهد داشت . وچنین است که وظیفه ترویج فرهنگی برای دفاع از حق آزادی بیان مطرح میگردد. لازمه رعایت این فرهنگ آن است که مخالفین ، افکار مخالفت آمیز خویش را بیان کنند . جامعه استبداد دیدهء ما تشنه این مشق وتمرین وآموختن های از آن است .
در ادامه سانسور تاریخی در جامعه ما ، پنج دهه پیش نشریات ندای خلق و وطن وانگار را توقیف کردند . ناشران آن نشریات و مسولین حزبی آنها را روانه زندانها کردند که دست ودهن گرامی ایشان بسته در زندان بماند واز ابرازافکار و توسل به اعمال اصلاح طلبانه، دور باشند . وبقیه خلق خدای نیز انتباه بگیرند وبدانند که لزوم دید پخش افکار واخبار و آزدای بیان در حیطه صلاحیت دربار سلطنتی است نه در دست دیگران .
آن فرهنگ ادامه یافت .
چهار دهه پیش کتاب افغانستان درمسیر تاریخ تألیف شادروان میرغلام محمد غبار را توقیف کردند . زیرا صدراعظم وو زیری چنان پنداشته بودند که این تاریخ از حوزه تاریخنگاری مورد نیاز دولت و آبا واجدادایشان پای فراتر نهاده است . سانسورهای دهه چهل پیش از کودتای سرطان لزوم دید فلان شخص مقتدرو توسل او به پیام تیلفون برای سارنوالی کافی بوده است که بگونه توطئه آمیز و سانسورمنشانه واستبدادی در کار آزادی بیان مطبوعات اخلال شود . اعتقاد غلط نظام تک فردی تک حزبی مطیع فرد داوودخان هزاران ناگفته های آرزوی بیان را درسینه ها متراکم کرد .
تداوم همان فرهنگ سانسور وروح استبدادی آن است که در زیر شعار های "دموکراتیک " ، ابتدایی ترین عنصر بدیهی وشناخته شده آزادی بیان پس از کودتای ثور دفن خونین وتکاندهند ه یافت . محیط پشاور وحاکمیت نهادهای که رعایت آزادی بیان از آنها برنمی تابید ، گویا تمرینگاهی بود برای ناتحملی همه جانبه سیاسی وخونریزی های دل آزار. ودر تداوم آن انحصار بیان و حق داشتن مطبوعات برای اشاعه فرهنگ استبدادی و کشتار با صدها فکر وعمل موهن طالبی را که جامعه ما لمس کرد.
میراث برداران این فرهنگ چه کسان وکدام نیروها هستند ؟ مسولان پیشینه واخته شده گان با این فرهنگ سانسور، در کجا وچه وقت با فرهنگ پیشینه که مبتنی بوده است بر عدم جوازسخن گفتن وابراز اندیشه یی غیر از اندیشه های رسمی و دولتی مرزبندی کرده واظهار ندامت کرده اند ؟ آنانی که از ین فرهنگ تغذیه کرده وبه عمر خویش ادامه میدهند ، میرهزارهای بیشماری راقربانی میکنند .
این مکث به تاریخ سانسور ومظاهر وخواستگاه سیاسی آن در افغانستان وبقیه کشورهای جهان همراه با درسهای است که از زیانهای آن رسیده است . طرد ونقد چنین فرهنگ است که تأکید بر لزوم رعایت آزادی بیان واندیشه رابرای دوستداران امر رشد وتعالی مفهوم و معنی حیاتی می بخشد .
مسلم است ، هنگامی که به نقد فرهنگ سانسور بعنوان نقد یکی از مظاهر مخالفت با آزادی بیان واندیشه وچهره فرهنگ استبدادی اهمیت میدهیم ، این موقف ، نیاز کار گسترده تر و متشکلتر را مطالبه میکند . معیار آن جانبداری از آزادی بیان ومخالفت باسانسورهای نامعقول است . بدون مکث بیشتر باید روشن باشد که آزادی بیان معنی پخش هر سخن و اندیشه وکارکردهای دیکگری نیست . بویژه که کرامت انسانی در آن پایمابل شده باشد .
این نیاز با سنت پیشن نامطلوب که پیش از پیش سخن از اندیشه های خوب وبد دارد سرسازگاری نتواند داشت . سنت نامطلوب این نیز بوده است که هرگاه مخالف فکر واندیشه طرف سانسور دولتیان بوده است
مدعی آزادی بیان واندیشه با پیش پای بینی سیاسی ویا عقیده یی ، مهر سکوت بر لب زده ویا آن را باخوشی استقبال کرده است . در حالی که شتر سانسور استبداد رأی در پشت دروازه هر اندیشمند وخبرنگار خوابیده است . بنابر آن دفاع از آزادی بیان شامل دفاع از افکار و اندیشهوکارکردهای بیرهراس خودی میشود .
استبداد تاریخی در جامعه ما به ابراز اندیشه وخبر موقع نداده است . در نتیجه یکی از علل پسمانی شعور سیاسی و اجتماعی وعدم مشارکت آگاهانه مردم را در همین زمینه ها میتوان سراغ کرد .
خوبی وبهروز آفرینی اندیشه ها در گستره تعاطی میان آنها و درفضای بهره مند از آزادی میسر است . وداوران نیز مردمی هستتند که در طی همین فرایند رشد فکری وقدرت تشخیص خوب وبد میابند . مطبوعاتیان سالم که در کشورهای مانند افغانستان اکثرا روز و روزگار دردمندانه یی داشته وشمشیر تهدید هر آن بالای سرایشان آویخته بوده است ، حاملان این بار گرامی هستند . مطبوعاتیان ما که اندیشه آزادی بیان وفکر وقلم را دریافته اندو آن را دوست داشته وتعهد میورزند ، با کار منظم تر ومتشکلتر در حوزه فراخناک گام های مشترک شاهد موفقیت هارابرای تسلط فرهنگ آزادی بیان واندیشه در آغوش توانند گرفت . وهیچ نیروی آن را از دست شان نتواند ربود . مشروط بر آنکه :
" . . . اندیشه یی که صاحبش آنرا شناخته وبه اهمیتش آگاه باشد ،( آنرا) نمی توان ربود ویا به نحوی غارتش کرد . . . زیرا اندیشه بدون ارادهء انسانی در خارج از وجود صاحبش نمی تواند باشد . اندیشه گریرا نیز نمی توان گناه شمرد وخنثی کرد . . . " *
و در زمینه پخش اخبار ، نیز اماکانات ووسایل بیشماری وجود دارد تا صحت وسقم خبر منتشره یی را به داوری بنشینند . در کشوری که هر روز جریانالت آن خبر آفرین است ، مردم ضرورت دارند تا از آنها اطلاع بیابند . همانگونه که پخش خبرهای نادرست وغیر مسولانه و از روی قصد ونیت شیطنت آمیز مضر حال مردم وجامعه مطبوعاتی است ، سانسور اخباری که باید مردم از آن بداخبر شوند نیز مضر است . و درین راستا درحالی که توقیف و تهدید وتوهین خبرنگار با نیازهای مردم وجامعه ما مغیرت دارد . از خطری هم حاکی است که شمشیر همیشه حاضر استبداد خوفناک از اشاعه اخبار برای همیشه در نیام نرفته است .
´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´
* کارنامه سپنج. مجموعه داستان های محمود دولت آبادی .
،