نویسنده : مهرالدین مشید

کابل، افغانستان

 

اسطوره ها تجسم عینی آمالها و آرزوهای انسان در طول تاریخ میباشند

 

قسمت   اول

 

"پرومته" نماد اگاهی و شجاعت و"کلاۀ پکول" نماد عصیان و آزادی یکی در زنجیر قدرت و دیگری در زنجیر ثروت هر دو در کاجستانهای غرور در سوگ یاران نیم راه شگفت زده شده  اند و در طلسم جادویی زمان به حیرت رفته اند

آری اسطوره ها واقعیتهای منحصر به فردی در تاریخ حیات بشری و تجسم عینی آمالها و آرزوهای انسانی  اند که درطول تاریخ به نحوی تحریف گردیده اند. دراصل اسطوره ها واقعیتهای بزرگی در بستر تحولات فکری بشر و تکامل شعور اجتماعی او میباشند که بیانگر آرمانهای بزرگ ملتها در طول تاریخ میباشند ، بنا بر دلایل گوناگون این رویاهای عالی و شگفت انگیز بشری تحقق عملی پیدا نکرده اند و در دل زمان به شکل اسطوره ها رسوب نموده اند. به قول " قطب الدین صادقی نویسنده شهیر ایرانی درکتاب " نقدی بر نمایش پرومته در زنجیر " اسطوره ها در واقع شکل مجسم آرمان و آمالهای بشری اند که در تخیل وی همیشه جاخوش کرده و مانده اند.  به گفتۀ او عقل پرومته یی مبتنی بر اراده و رستگاری انسان است و نه بازگو کنندۀ  عقل گرایی های خودخواهانه اومانیستی و لیبرالیستی میان تهی و بی محتوای او. صادقی در این نمایشنامۀ خود مصیبت نامۀ ذبح عقل پرومته ییرا در پای جهل زؤسی یکی ازعبرتهای بزرگ تاریخ میداند و مبارزات تمام  خوبان تاریخ و دادخواهان عالم را پیوند به اسطورۀ پرومته نسبت  میدهد. وی با این باور و تعبیرازظرافتهای خاص فلسفی اسطورۀ پرومته بهره جسته است ، نماد عینی تری از نبرد عقل وجهل ارایه میدهد و رزم بی امان داد برضد بیداد را در طول تاریخ توجیه و تفسیرمینماید.

در ادبیات غرب آثار زیادی از اسطورۀ پرومته الهام گرفته اند و آثاری چون : "الهیات ، اعمال و روزها" اثر"زیود" ،  "پرومته در زنجیر" اثر " آشیل "  ، " پرومته " اثر " شلگل ( 1997) ، "پرومته" اثر بایرون  (1816 )  ،  " پرومتۀ رها شده " اثر "شیلی " (1820)  ، " پرومته در زنجیر" اثراندره ژید  (1899) به صورت روشن بیانگر حماسه ها و قهرمانیهای پرومته میباشند و همه آثار نامبرده ؛ این قهرمان اسطوره یی را ستوده اند و عمل او را نمادی ازطغیان علیه استبداد و تمایل رسیدن به حقیقت و کمال مطلوب دانسته اند و از این ویژه گی پرومته در اثار خویش الهام گرفته اند. 

اسطورۀ پرومته آنقدر در ادبیات بشری نفوذ کرده است که حتا این اسطوره در فضا نیز به تحقق پیوست و حتا  ستاره شناسان پس ازمطالعۀ  سیارۀ زحل این سیاره  را پرومته نامگذاری کردند .پس از این نامگذاری در واقع  اسطورۀ " پرومته " در فضا تحقق پیدا کرد و بازهم پرومته به نحوی قادر شد تا آتش خیر از خدایان زر، زور و تزویر در فضا نیز بدزدد و نگذارد که این آتش در آنجا ها هم به چنگال جور بیفتد. در روز 8 عقرب سال 1383 سیارۀ جستجوگر" کاسینه" که زمستان سال 1382 به طور مشترک از طرف امریکا و اروپا به فضا فرستاده شده بود . موفق شد تا ازفاصلۀ 791 هزار کیلومتری تصاویری از سیارۀ کیوان و یکی از اقمار آنرا به نام پرومته تهیه و آنرا به زمین ارسال کند که در آن نشان داده شده بود ، چگونه پرومته درحال جذب بخشی از خاک و یخ آن سیاره است که درحلقه های رنگارنگ دور کیوان ( ساتوران ) قرار دارد. درحالیکه تاحال ستاره شناسان به این باور بودند که قمر پرومته با قطر 150 کیلومتر همراه با قمر دیگر این سیاره به نام" پاندور" نقش شبانی حلقه های کیوان را به عهده داشتنند و این حلقه ها را در مدار نگه میداشتند؛ اما تصاویر جدید نشان داد که پرومته در مدار بیضوی شکلی در هر 14 ساعت و یا اضافه تر از آن به دور کیوان گردش میکند. این سیاره وقتی به نزدیک ترین حلقۀ " f " ( ازحلقه های پیرامون سیارۀ کیوان ) میرسد. موادی این حلقه را به سوی خود میکشاند؛ ولی هنوزمعلوم نیست ، اجرامیکه دررشتۀ های اصلی درخشان نزدیک پرومته قرار دارند، آیا به این قمر پیوسته اند و یا خیر.

جالب اینکه قمر پرومته مانند شخصیت اسطوره یی پرومته در زمین ، درفضا نیز به دزدی آتش ازخدایان کذایی می پردازد ؛ ولی این بار دزدی یخ  و آتش  .

 شگفت آور اینکه این حالت قمر پرومته پیوند ناگسستنی آنرا با خاک نشان میدهد و گواهی میدهد که  پرومته با خاک رابطۀ پایداری دارد. ازآنجا که اسطوره ها پیوندی با حقیقت کل دارند ، از آنرو تجلی رویاهای انکارناپذیر حقیقت مطلق در روح انسان در هر زمان نیزمیباشند. ازهمین رو است که ادیان در آفرینش انسان فانی  از گل و رس با کمی تفاوتها نظر واحدی دارند و در اکثراسطوره ها هم ازخلقت  آدمیان ازگل حرف زده شده است .

در اساطیر شرقی ، کیومرث نمونۀ انسان پیروزمند در نبرد دیوان، هیکل گاو را رمز پیروزی میداند و با گاو آهنین خود دیو را مغلوب و انسانها را از شر او رهایی میبخشد . چنانچه درهمۀ ادیان و اساطیر در مورد آفرینش ، سخن از آفریده شدن گیاه ها و جانوران از گل به عمل آمده است. با تاثیرپزیری از این نظر در متون دینی زردشتی  ، کیومرث  به  نام  " گلشا" آمده است. گفتنی است که در اساطیر مصر نیز "خنوم " آدمیان را از گل میسازد و بابلیان نیز این ایزد نام آور را به جستجو گرفته اند. 

بااین تفسیر اسطورۀ "پرومته" یکی از ماندگارترین حماسه ها درتاریخ بشر است که با پیشرفت و توسعۀ علم مفاهیم و تعابیر جدیدی پیدا کرده است و حتا تکنالوژی معاصر نیز از آن الهام گرفته است.

دانشمندان اساسی ترین مسأله در شکل گیری اسطوره ها را علاوه برمسایل فرعی و جانبی تاثیر آب، هوا و اقلیم نیز عنوان کرده اند. چنانچه پس از هجوم اسکندر به اریانا و ورود آساطیر یونانی به آریانا خدایان آریایی که پیش ازآن رنگ معنوی داشتند تجسم عینی پیدا کردند ؛ درحالیکه قبل ازآن پرستش در آریانا رنگ ذهنی را داشت و معبودان خود را با تصورات گوناگونیکه از آنها داشتند، بدون اینکه هیکلی به آنها قایل شوند،  صرف میپرستیدند . اساطیر یونانی از گذشته ها به اینطرف یکی ازلطیف ترین و پرمحتواترین نوع اسطوره ها میباشند که خدایان آنها داری امیال انسانی بودند و انسان دراین اسطوره ها مقام پرعزتی دارد.

اساطیر یونانی چون : "اکواریوس "( پرکنندۀ جام خدایان و خدمت گار"المپیوس " ربوده شده ازطرف زؤس در کودکی  )، "لای " (دهندۀ قدرت جادویی، موفقیت و توانگری برای اپولو)  ،" ارفیو "  ( خدای مستی و شراب که در چنگش الهه شعر و موسیقی قرار داشت و به وسیلۀ کرگس به امر"زؤس " به آسمان برده شد ) ،" یان " ( پسر"زؤس" وبه قولی پسر"هرمس " و"نپلوپه"  خدای چوپانی  ، گله داری و یاورمسافران جنگل ) ،  "کلوتو" ( خدای رشتن رشته های زنده گی انسان )، "لچیس " ( الهۀ اندازه و تقدیر ) ، " تمیس " ( خدای عدالت فرمان و دختر خردمند اورانوس )  ، "ویرگو " ( خدای زیبایی ، عدالت و درو کردن و درضمن باکره و شراب ساز) ، " منیموسین " ( الهۀ خاطره ، خدای شعر و موسیقی و دختر"اورانوی" و"گپی " ) ، " تیتان"( فرزندان " اورانوس " و "گایا" که "سیکلوپ ها" و"هکاتونچیرس ها" تیتان  اصلی و فرزندان آنها تیتان خوانده شده اند) ، " نمیس " ( خدای انتقام و دختر"نیکس" ویکی ازمعشوقه های زؤس که "هلن " معروف نتیجۀ عشق وی با"زؤس"است ، میباشد) ، "دویکولیوس "  پدر ،"پرومته "   پسر ، پدر و همسر، هرسه خدایان پرهیزگاری و پدران نسل جدید بشر و " اپتیموس " الهۀ حماقت و پسر"پتیوس " و پذیرندۀ "پاندورا"(اولین زنیکه ازطرف پرومته برای دزدیدن آتش مقدس برای انسان مامورشد ) و"زؤس " که شرارت برزمین می آورد ) . همۀ این اساطیر بیانگر یک حقیقت اند که در ساختن آنها چه قدر انسان نقش داشته است و به چه میزانی ویژه گی های انسانی در آنها پنهان میباشد. درحالیکه اسطوره های ساکنین نواحی شرق میانه و بین النهرین زاییدۀ سختی های طبیعت چون : سیلا بها و طوفانها بوده است و در این کشورها اساطیر به صورت عموم به شکل خدایان طوفان  ، سیلاب و حوادث دیگر طبیعی که به صورت عموم نمادی ازجلوه های طبعیت دارند. درطول تاریخ این ویژه گی خدایان اسطوره یی را در سراسر کشورهای شرق با وجود تاثیر پذیریها از تمدنهای مختلف دیگر  به گونه یی  میتوان دریافت .

 

ازگفته های بالا فهمیده میشود که انسانها چه قدر در ساختن اسطوره ها نقش داشته اند و در واقع درعقب اساطیر روح فعال انسان به مشاهده میرسد و ازعقب اساطیر رویاهای انسان موج میزنند تا برای مبارزه در برابر طوفان ، رب النوع طوفان و در برابر سیلاب ، رب النوع سیلاب را خلق کند تا از اینها نمادی از ستیز بر مشکلات ناشی ازمصایب روزگار را تجلی بدهد. شماری از اسطوره شناسان بدین باور اند که عصر اسطوره سازی انسان برمیگردد به زمانی از آگاهی های ناپختۀ او در مورد آفرینش، خدا، انسان و طبیعت و سایر تحولات تاریخی و اجتماعی مربوط به جامعۀ بشری. انسان در پروسۀ شناخت و دستیابی به حقیقت در طول تاریخ به مثابۀ موجود سرگشته یی هر آن در تپش بی امان درجستجوی گم شدۀ خود بوده است و برای پیدایی آن تلاش دارد تا باشد که آنرا در مرزهای بیکران هستی و حتا فراتر از آن در یابد. زمانی برای دستیابی به این هدف بزرگ طبیعت را سکوی پایدار برشمرده است، زمانی هم که طبیعت در برابر این خواستش  خوردی کرده است و در حصار تنگ آن گم شدۀ و خود را نیافته است. ناگزیر گردیده تا با روحی ملتهب و شتابان و لالهان به گونۀ مرموزی خویش را از چهار دیواره های تنگ  تقدیس زمینی به نام ارباب الانواع  دراشکال سنگ ، چوب و گل در سیمای خدایان زمینی وارهاند و به آسمانها رو آورد تا باشد که در این پرواز ملکوتی  "آنچه اندر وهم ناید آن شود ". درآن مقام پای استدلال چوبین شود ، عقل توان آمیختن با عشق را از دست بدهد،عشق پا را فراتر بگذارد ، ازبند تقسیمات مجازی وحقیقی رهایی یابد و به آنجا ها منزل گزیند که عقل را یارای پارنجه کردن نباشد. به مقام آگاهی یی دست یابد که بتواند عطش پایان ناپذیر پرستش و باور پایدار او را سیراب نماید و پس از رهایی از تاریکیهای وهم آلود و سایه روشن شک و تردیدهای اندوه بار چنان تقبی به سوی نور کشد که همه گم شدۀ خود را حتا فراتر ازمرزهای شناخت چون"نوری در نور"به تماشا بگیرد. آری انسان این نایب خداوند درهستی است که توانایی دق الباب کردن به آنسوی مرزهای شناخت را هم دارد تا باشد که پس ازغسل تمهید درچشمۀ زلال و شفاف آگاهی  " نورا علی نور " به اشراق متعالی دست یابد و به امید اینکه چراغ فیض بخش آگاهی برتر از"قندیل شیشه یی"( زجاجه) روحش  را به درخشش  آورد و افکارش را نورانی گرداند . درخششی که بر نور مستقل و پایان ناپذیر آن شرق و غرب تاثیرگذار نیست و چراغ هدایتی است که همه انسانها را برای نجات ابدی فرا میخواند.

این اساطیر چه زؤسی باشند و چه پرومته یی . همه ارایه کنندۀ این است که جهل و آگاهی در طول تاریخ با یکدیگر مواجه هستند و اساطیر هم در دو خط داد و بیداد شکل یافته اند واین دو آدمی را در طول زمانه ها به آزمونهای دشواری کشانده اند. و یا به تعبیری دیگر اسطوره ها آرزوها ی سرکوفتۀ انسان درطول تاریخ بوده اند که به نحوی برباد رفته اند، زورمندان پس از سرکوبی آمال های واقعی مردم ، شهکارها و حماسه های آنها را تحریف نموده اند و مردم ناگزیرشده اند تا قهرمانان خویش را به شکل اسطوره یی ارایه کنند.

دراسطوره پرومته به وضوح مشاهده میشود که چگونه" پرومته" در برابر" زؤس " به مبارزه برمیخیزد و آتش عدل را از خدایان جور میرباید تا آنرا در خدمت محرومان عالم قرار بدهد و از به انحصار کشیدن آن از چنگال " زؤسیان تاریخ " به داد مردم برسد و عدالت را در جامعه تامین کند. این عصیان پرومته سبب خشم خدایان یعنی زؤس قرار میگیرد و پرومته را به زنجیرمیکشد تا باشد که جرئت عصیانگریها برای همیش در جامعۀ بشری ازمیان برود . درحالیکه "پرومته یارای دیدن رنج انسان را نداشت و ازهمین رو برآن شد تا آتش را که سمبول آگاهی ، نور و خیر است ، ازخدایان کذایی آسمان بر باید و به ادمیان هدیه بدهد. ازهمین رو است که آتش درتمام اسطوره های هندی ، سرخپوستان امریکایی ، یونانی ، ایرانی وسامی ظلمت زدا خوانده شده است ؛ ولی خدایان یونان که خدایی خود را مدیون جهل میدانند . دربرابر خیرخواهی " پرومته " دست به بغاوت میزنند و او را به وسیلۀ زؤس به زنجیر میکشند و با این کار به نبرد داد بر ضد  بیداد وجهۀ دایمی میدهند.

دراساطیریونان " پرومته " یکی ازخدایان از دستۀ " تیتانها " و پسر" لانیوس" و" کلیمنه " برادر"اطلس "(یکی ازتیتانها ، نواسۀ "اورانوس و برادر"پرومته " و"اپی مته " ) و" اپیمته( خدای دارای جذبه های پنهانی فرزند اطلس  و کلیمنه و برادر پرومته ) بود که از خیر خواهان انسان به شمار میرفت و آتش را از خدایان دزدید و آنرا در ساقۀ گیاهی پنهان و برای انسانها آورد و پس از به زنجیر کشیدن "پرومته " در کوۀ قفقاز عقابی پیوسته جگر او را میجوید و او فریاد بر می آورد. آری فریاد " پرومته " فریاد ابدی مظلوم تاریخ است که از ابتدای آفرینش تا امروز و از امروز تا فرداها چون سنگی شناوردر دهلیز زمان ادامه دارد.

 

به یقین که  پرومته هنوز هم  ازعصیان باز نمانده است و شورعصیانی او در حال اوجگیری است و این سرشت سرکش و بیباک او را واداشت تا بار دیگر از خدایان شرک چیزی را بدزدد. این درحالی است که هنوزهم در زنجیراست ؛ اما این زنجیرها هرگز نمیتواند مانع عصیان او گردند. اسطورۀ پرومته در واقع حماسۀ عصیان پایان ناپذیرانسان است ، در برابر جور و شرک ؛ آنهم شرکیکه پس از هبوط درهستی به شرک اجتماعی و شرک اقتصادی مبدل میشود. شرکی که دیروز آتش یعنی این نعمت نورگستر الهی را در انحصار بیداد در آورده بود و جباران و ستمگران تاریخ خود را مالک بدون منازعۀ آن قلمداد میکردند.  آتشیکه نمادی ازنعمت الهی درهستی میباشد و خداوند آنرا برای استفادۀ درست وعادلانۀ انسان ها آفریده است و با استفادۀ عادلانه از آن رفاه و آسایش به زمین استقرار مییابد، عدالت پایدار و آزادی از آن روح تازه یی میگیرد؛ ولی این نماد الهی را ستمگران زمان درهر عصری در اختیار خود قرار داده اند و این حرکت انحصاری سبب شد که پرومته در برابر آن سر به عصیان بردارد و آتش را از خدایان شرک و جور برباید و به این جرم در زنجیر ابدی به بند کشیده شود؛ ولی پرومته این اسطورۀ عصیانی تاریخ به مثابۀ نماد آزادی پرور و عدالت گستر در هر مقطعی از زمان باز هم ازمیان زنجیرها قد راست میکند ، با بلند افگندن شانه ها سر خویش را به علامت نه تکان میدهد. بازهم تسلیم بیداد نمیگردد و با آنهمه غول و زنجیریکه جباران به سر و دوش او انداخته اند و سر و پایش را به بند کشیده اند. روح طغیانی خود را از دست نمیدهد و در هر عصری دست به قیام سمبولیک میزند تا باشد که این قیام نمادین چراغ سبز رهایی بخشی باشد، برای رستاخیز انسان مظلوم در برابر قلدران و زورگویان و آنانیکه به ناحق آزادی را به اسارت خود گرفته اند و قابیل تاریخ را نیز به استخدام خویش گرفته اند تا با قار قار تبلیغاتی خود در طیف گسترده یی از ارتباطات پیشرفته ، هرگونه سفیدی و حقیقت محض را در زیر بالهای سیاه و باطل خود پنهان بدارند؛ ولی زاغان تاریخ هرگز یارای آنرا ندارند تا حقیقت را در چنگال متعفن خود مخفی کنند، به ویژه آنانیکه پرومتۀ عاصی و تسلیم ناپذیر چون نمادی قیام آور و رستاخیزآفرین درهر عصری و هر نسلی برای ایستاده گان درمعبر بی تفاوتیهای تاریخ تکان ، برای  نشستگان دراقلیم ناآگاهی های زمان قیام ، برای خاموشان و صدا در گلوشکستگان تاریخ فریاد و برای عاطلان و حتا باطلان هر زمانه یی پیام تحرک و اسارت ستیزی را به ارمغان میدهد. پس باحضور فعال پرومته در زنجیر زمان چگونه ممکن است که آزادی را از چنگال آنهایی شکار کرد که بر مصداق این بیت " مبربه زنده گی اسارت نشستگان حسرت       که نقل محفل شان دانه های زنجیر است " همه دار و ندار خود را سخاوتمندانه در کاسۀ اخلاص آزادی انسان گذاشته اند. در واقع باحضور فعال پرومته، این نماد تسلیم ناپذیر با روحی سرشار ازعصیان و شوری مالامال ازعشق انسانی که تا مرزهایی بر مصداق این بیت مولانای بزرگ " گفتا که آن نشود آنم آرزوست" بیتابانه در سیر و صعود است ، چگونه ممکن است  که عطش سیراب ناپذیر انسان آزاده برای نبرد مقدس فروکش نماید . 

قطب الدین صادقی نویسندۀ ایرانی به زنجیر افتادن " پرومته " را دلیل عقل گرایی و خرد پسندی " پرومته " عنوان میکند و مقاومت او را در برابر تقدیر و افشای جهل می ستاید .  درواقع او این مقاومت پایان ناپذیر"پرومته" راتجلی دو عنصراراده و عقل ارزیابی میکند . " پرومته " آنقدر در افشای ظلم " زؤس " اصرار میکند که نوجوانان و تازه پهلوانان او بالای" پرومته " یورش میبرند ؛ اما نتوانستند ندای خردمندی پرومته را تا آخر خاموش نمایند وناموفق باقیماندند و ازهمین رو در اسطوره های یونان " پرومته خدای عقل ، شگوفایی و خردورزی برشمرده شده است و به خاطرافشای اسرار در راستای آسایش مردم به زنجیرافتاد تا سرانجام " هرکول " به نجات وی شتافت . عقاب را کشت و" پرومته " را رها ساخت ؛ ولی او هنوز هم در زنجیراست و قافله سالار زنجیری های استبداد تاریخ  .

"پرومته " پس از به اسارت رفتن قربانی  زاغان تاریخ شد تا زاغان سیاۀ  زمان قارقارکنان برای همیش جگرش را بوسیلۀ نول خویش بگزند. تنها دل برزگ " پرومته " است که در دل زمان حجم پیدا میکند و قربانی بیداد میشود . زاغان تاریخ با استفاده از فرصت تاریخ را تحریف ، اسطوره را جعل و واقعیت های تاریخ را در هیاهوی قاقار تبلیغاتی غلط تفسیرمینمایند.

این زاغان درواقع نیروهای خناس تاریخ اند که درطول زمانه ها به صورت " صدا " و"تصویر "ازطریق امواج در درون مردمان نفوذ میکنند و با ربودن خودی آنها به دیار بیگانگی ها سرگردانشان مینماید. این سرگذشت دردبار"پرومته " روح عصیانی آدم را برای همیش درگروگان خود دارد.

این عمل "زؤس " درواقع خاموش کردن چراغ عدل و نابودی عدالت درجامعۀ بشری بود . " زؤس " با این عمل خودگویا اولین عاطفه و احساس عدالت خواهی را در نهاد بشری خفه کرد و رسم ستمگری را در لباس خدایان شرک در جامعۀ بشری به جا گذاشت  و درحقیقب عدالت در چنگال خدایان شرک به زنجیر افتاد. "زؤس " به مثابۀ سردمدار طاغوتیت زمان خواست تا با به زنجیر کشیدن "پرومته "  حتا رسم واقعی قهرمانی ها و قهرمان پروریها را وارونه جلوه بدهد و خویش را قهرمان بدون قید و شرط معرفی نماید. با این کار خواست تا تاج قهرمانی را از" پرومته " به زور ستاند ، به فرق خویش بگذارد و رسم قهرمانکشی ها در تاریخ را رایج نماید . برای مستکبران تاریخ راه را باز کرد تا علم سرکوبی ملتها را برافراشته نگهدارند و باوجود جور، نارواییها و حق کشیهای نامردمانه  خود را قهرمان کذایی آزادی و سرکوب ملتهای محروم قلمداد نمایند. آری "زؤس " گرچه با به زنجیرکشیدن "پرومته " گلوی عدالت را در چهاردیواره های طلایی مستبدان زمان خفه کرد و با به زنجیرکشیدن آن عدالت را از متن جامعه ربود و در کاخها زندانی نمود ؛ ولی نتوانست آزادی را به یغما ببرد. 

ازهمین رواست که هنرمندان به ویژه نویسنده گان و شاعران درطول تاریخ کوشیده اند تا اسطوره ها را به وارثین واقعی آن یعنی توده ها برگردانند، از اسطوره ها الهام بگیرند و آنها راغنای بیشتر ببخشند تا باشد که نمایشنامه های ماندگاری را برای آگاهی های بیشتربشریت به ارمغان بدهند و زبان شعر با استمداد از تشبه و استعاره در قالب تصویرهای بکر و سمبولهای شعری اسطوره ها را اتا اوج ها به نمایش بگذارند؛ اسطوره سازی درشعر را آخرین معراج شاعری برای آزمون قریحۀ شعری خود تلقی بدارند. شاعر در واقع میخواهد تا با مهارت شگفت آوری اسطورۀ زمان  را با استعانت ازحافظه و انقلاب در تخیل و ذهن خود باز بیافریند ، درفضای سیال ذهن چنان واقعیت های بیرونی و درونی را در افکار والایی ترکیب کند که اسطوره های ماندگاری را به زبان شعر به ارمغان دهد. شاعر تلاش میکند تا شهکارها ، حماسه ها و عشق های ماندگار و عظمت آفرین را در قالب اسطوره ها بنمایاند . کارشاعر آفریدن اسطوره یی است که آنجا تنها عشق بال و پر میکشاید ، مردیها در رکاب جوانمردیها به باروبرگ می نشیند و عقل از ابهت آن خجل میماند.

از اینرو سمبولها و اسطوره ها با همه فرازونشیب آن در سرزمین شعر حقایق ماندگار و فناناپذیری برشمرده شده اند که تنها شاعر میتواند، دست به کشف آن بزند وعظمت ها توره ها را با اسطوره سازیهای بی بدیل با زبان شعر بیان کند تا باشد که "پرومته " را از اسارت ابدی "زؤس " رها سازند و تاج قهرمانی را برای ابد بر فرق "پرومته " بگذارند.

اسطوره های واقعی نه تحریف شده در حالات استثنایی به ویژه در حالات اضطراری ساخته میشوند . با این تعبیر میتوان گفت که شرایط در آفرینش  اسطوره های جاودان تاثیربسزا داشته است و ازعمق عواطف ، جذبات و شور بی پایان ملتها سربیرون میکنند. درهر برهه یی از زمان "زؤس " برای به اسارت کشاندن دادخواهان جهان تلاش میکند و درهرزمانیکه فرمانروایان قله های بلند آزادی برای نبرد با"زؤس "و حواریونش آماده گی گرفته اند . " زؤس " باهمه مکر و خدعه در برابر آنها استاده و مانع پیروزی آنها گردیده است؛  ولی فرمانروایان سکوهای غرور و فخرفروشان  وقار و عظمت بازیستن درکوخها و خاربستها هرگز آرام ننشسته اند و از مبارزه به ضد  "زؤسیان " دریغ نکرده اند و چنان حماسه ها و شهکارهای بینظیرآفریده اند و می آفرینند که این عظمت آفرینیهای آنها جهان را شگفت زده گردانیده است . روح بلند سرشار از معنویتهای زلال و نهایت شفاف این مردان بیباک حتا در لباسهای آنها تجلی پیدا میکند و به مرتبۀ تجسم عینی در جامعه به مقام شهودی میرسند.

 بعیدنیست که جنبشها معروفی درتاریخ مبارزات بشر را زیرنام" سیاه جامه گان " (جنبش  خراسانیها به رهبری ابومسلم خراسانی و  جنبش زنگیها درهمدن ایران به رهبری بابک خرم الدین )  ، "سرخ جامه گان " ( جنبش خدای خدمت گاران )  و سفید جامه گان  را درصفحه های  زرین تاریخ جهان خوانده باشید. در واقع این رنگها بیانگر صلحشوری ، ایثار و مقاومت بی مانند آنها در برابر مهاجمین بوده است . این رنگها نه تنها بیانگر هویت بزرگترین حرکتهای آزادیخواهان درجهان میباشد ؛ بلکه این رنگها به مثابۀ اسطوره های  ماندگاری درنقش رنگها  درکارنامه های مبارزاتی آنها نیز تجلی یافته است. 

 

ادامه دارد

 


بالا
 
بازگشت