خوشه چين

 

حسا ب به مثقال

بخشش به خروار

 

خار اگر خاراست

حسا د ت مبر

که

معطر

 از گل های بهار است

خو شه چین

فرزند غریب

از چهاریکار است

گمان مبر که

آ گا هان خرد مندان

کا که ها و عیارا ن را

رفقا یش

بسیار است

خا نان و ملا کان، خیلان را

خوش نیا ید

دشمنا نش

 از پکتیا ، پروان قندهار و ننگرها ر

هم از هرات هم از مزار است

  میگو ید

که درراه مبارزه بخاطرآزادی وارمان های بیکران ا نسان و ازجمله ا نسان زحمت کش

{(د رچوکا ت یک سازمان وسیع ا لبنیاد)( جبهه یا نهضت)}

  به همه قو ل براد ری داد م

فکرنکنید که به کسی

 وعده نو کری داد م

قول داده ام که، درموقف ا نسان گرائی ، جای خودرا پیدا نما یم، به تعریف و تمجید  کسی نیازی ندارم زیراکه کار شریفانه وظیفه هر انسان شریف است و نمیخوا هم که  کسی به تحقیرما بزدلانه،آ نهم زیرنام (مستعار)     خود را تکلیف دهد.

 احترام به مقام  ا نسان ا رمان ما ست

بیان حقیقت و جدان ما است

درین راه به همه قو ل دادم

به همه قو ل برادری دادم

فکر نکنید که به کسی

و عده نو کری دادم

 

ر فا قت و برادری به جا یش محفوظ ((حسا ب از بغداد بازگشته است)).ضربا لمثل است که میگویند (( حساب به مثقال، بخشش به خرواراست)).

 

سهراب

 

سهراب جان ترسو

از پرده بیرون شو

میاو میاو نکو

ما نند پشو

ا گر شنا خته شدی دوست و رفیق از دور و نزدیک به تو میگو یند که قوم شرم شکلته گم کو 

بروگم شو

سهراب نام مردان ا ست

فرزند رستم

از عهد با ستان ا ست

نواسه شاه سمنگان است

افتخار

حوزه پهن آ ورخرا سان است

او مرد میدان بود، اوازبیان حقیقت شرم وحیا ندا شت.استفاده ازنام مستعار( سهراب) ، روان مردان را نا را حت میسازد

 

 میخوا هم که اصطلا حات ذ یل ر با دو ستا ن که به ما نند د شمن به طرف ما فیر میکنند در میان بگذارم.

  حساب به مثقال و بخشش به خروار

 الف : حسا ب و بخشش ا زو دو کلمه سا خته شده اند.

1- حسا ب: آهنگ خو ش ندارد ولی پیام خوب دارد: زما نیکه نا می ازحسا ب وریا ضی به میان آورده میشود، شاگردان مکتب را ترس و واهمه می پیچا ندومسئولین دو لتی و کشوری از حساب دهی و مسئولیت های دو لتی و از مسئولیت های د فتری میتر سند، سیا ست با زان ا ز حساب گیری توده ها و محاکمه تاریخ به هرا س می آیند. کسا نیکه به محا سبه ها ارزش میدهند ویا ارزش داده اند.هیچ گاهی درزمان حساب دهی ،هرگاه که به انتقاد مو ا جه میگردند تشویش را به خود راه نمی دهند. پس بدین و سیله ضروراست که به محا سبه تعریف قایل شد یعنی که محا سبه چیست. محا سبه زبا ن طبعیت ا ست. و سنگ پا یه رهنمای مجموع فعا لیت های مو جو دا ت حیه و غیر حیه در طبعیت  زند ه و طبعیت بی جان  میبا شد. حساب و ریا ضی زینه رفتن به سوی اعتلا و ترقی جا معه بشری میبا شد. خو شا به حال آ ن ملتی که محا سبه را خار وذ لیل نه پندا شته اند و این زینه را به خود ا نتخاب کرده اند و کو شیده اند. که محا سبه راجزء کرکتر زند گی یومیه خود بسازند.با فهم مطا لب که از میان محا سبه بیرو ن می آ ید، متفکرین آهسته ، آهسته،سنجیده می اند یشند، سنجیده قدم برمیدارند، ومیگویند که(( متر به متر خیلی ها مشکل است.اماسا نتی به سا نتی آنقدر آسان ا ست مثلیکه آ ب را از جوی بنوشی)) وخارنمی  پذ یرند  بیان ناله و شکایت را  ومیگویند که نا له و شکایت د رمقابل تحقیرو توهین تکرار تا ریخی است، به حسا ب یک و د و ووووو نه بلکه بارها ا ز جا نب طبقات حاکم صورت پذیرفته است (( عملیکه طبقات حاکم همیشه با لا ی طبقات محکوم روا میدا رند)) وبا ید که به حساب  آورد، کسا نی انتقا دمینما یند که با هم روی بر نامه مشترک واهدا ف مشترک، تعهد ا خلاقی سپرده اند وبه منظور رسیدن به ارمانهای انسانی  مشترکآ در کارهای سیاسی اجتماعی، اقتصادی ومنافع مشترک پروتوکول های انجام داده اند.اگر آنها بتوا نند طبق همان پیما ن که بین شا ن امضا گردیده برای یکدیگر حساب دهند،درفعا لیتهای، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی« ارمانی» خویش نفع فراوان میگیرند.وانتقا د را وسیله اصلا ح بهتر کا رها میدا نند به خصوص انتقا دی که ا زجا نب دوستان با شد. واصلآ دشمنان را برای ا نتقاد کردن را هی نیست. خردمندان ، انتقا د را چو بک گو گرد میدا نند و میگو یند که با این چوبک گوگرد، میتوان هزارا ن چراغ خامو ش راروشن سا خت و به تاریکی هابرد. و درتا ریکی های که بعدآ رو شن میشوند. پی میبرند که حقیقت به جا نب ا نتقاد ا ست و با ید که به جا نب حقیقت رفت وحقیقت رازآ ن خود سا خت.

نهضت ها،احزاب، گروپ ها، جبهه ها، اگر بربنیاد بر نامه ویا خطوط کاری بو جود می آ یند. محیط است که در آ ن شخصیت های صا حب نظر و افراد صا حب اند یشه

بخاطرعمران وطن طبق بر نا مه مشترک گرد هم جمع می آ یند. اگر یک و یا دو نفر از شخصیت ها آ لوده به کثا فت می گردند.محیط که ایجاد گردیده ا ست.د چار ا ضطراب و وحشت می گردد. دیگر شخصیت ها نمیتو انند آ نطور یکه شاید و با ید لازم است فعا لیت نما یند، به کندی مو اجه میگردد و سیر قهقرا ئی را  پیما ید.

 برای درک از مطلب فوق شمارا دعوت مید هم به مثا ل ذیل.

  خداو ند متعال دندان را برای زیبا ئی دهن نه آ فریده است. بلکه تما م مو جو دات حیه برای بلعیدن وجویدن، دندان دارند.و این دندان ها د رمیان د هان روی بیره، پهلودر پهلو هم ردیف اند. هرگاه یکی ازین دندان ها را کرم بزند. بیره و محیطی که دندان هارا محکم گرفته است ازخود عکس ا لعمل نشان میدهدو گو یا که دندان بیگانه شد ه است  وبا ید که کشیده شود، در شرایط کنونی و یا تکنا لوژی پیشرفته امروزی(( انتقاد)) کنترول از دندان ها حتمی ا ست اگرمعا لجه شود کارعا قلانه است  قبل از ان که دندان کشیده شود. چراکه دیگردندان در بیره سبز نمی کند.

  بنآ ا نتقاد را ولو هرقدر شدید و تند با شد در همان مو قع اول با ید که پذیرفت و در جهت حل آ ن شتافت، انتقاد شدید و تند ا نسان را به کشتار گاه معرفی نمی کند ولی اعما ل نا عا قبت اند یشانه ا نسان را به زیر دار معرفی میدارد.

  بخشش: بخشش آ هنگ خو ش دارد و لی اکثراوقات پیا م آ ورند ه خوب نیست. زمانیکه بخشش پا را در میا ن میکشد، تحفه وسوغات هم خودرا به حیث شریک بخشش معرفی مینما یند ومیگویند که ما با ید موقف و منزلت خودرا درپهلوی بخشش یا فته بتوا نیم.

آ هنگ بخشش، درگو ش ،ا طفال صغیر و بعضآ افراد و خا نوا ده ها آ هنگ خو ش میباشد  خا نوا ده های که  از سفرهای طو لانی مسا فرت، به خا نه بر میگر دند و به وطن بر گشت مینمایند، ویا به خانه دو ستان و اقارب به و لایا ت و کشورها ی بیرو نی میروند. از خا رج می آ یند ، تحفه ها می آ ورند وسوغات و یا به خا رج میروند ا ز تو لیدات و طن ، چو ن با دام ،پسته جلغوزه وکشمش،توت، لباس های خا مک دوزی پیرا هن های مقبول افغانی و وا سکت های چرمه کاری می آورند.

 بخشش خصلت متحو ل یا شکل کا ذب  دارد. رشوت ها و دزدی ها طور ما هرانه نام تحفه ، سوغا ت و یا بخشش را میگیرند. که و ضعیت خیلی خطر نا ک است وعاقبت کار سر انجام به تباهی فرد و ویرانی کشوروفا جعه ملت میگردد.

حق بده حق بگیر آ شنا ئی ات مفت، اگر از مجموع فعا لیت های دیگران تو صا حب شخصیت میشوی با ید که برای بی آ برو ئی دیگرا ن نبا ید با ند یشی، زما نیکه فهمیده شد که  درحساب دهی مقام او ل را داری، رفیقت برای با لا بردن ا تو ریته شما جناب عا لی ا ز همه ا متیازات خود گذر میکند یعنی که به خروار می بخشد.   

     خوشه چین را

 خرمن سوز گفتن عیب بزرگ است

 

 خو شه چین را خر من سوز نگو یید زیرا که او خود برای خرمن سازی از جمع خو شه ها قدم بردا شته است، خو شه ها را از منقار پرنده  ها می گیرد، پرنده های مها جر که گا هی به سمت شمال در موا قع بهارا ن برای نسل گیری به پروا ز اند و در مو اقع زمستان فضای پا کستان را عبور می کنند. مبدا که خو شه ها از منقار پرنده ها خطا بخورند و برزمین پا کستا ن دانه دانه شوند و در زیرخاک فرروند و در موا قع بهاری به رو ئیدن آغاز نما یند. حیف است که نسل از خو شه ها در زمین دشمن تا ریخی به رو ئیدن و نشونما آ غاز نما یند.

      خو شه چین خو شه هار ا از دست با د و باران گرفته جمع و گندی میسازد، خو شه هارا از شا خه های جنگل و بته و ازراه و روی،از گو شه و بیشه جمع و در جمع گند ی ها افزود مینماید. گند ی چو ب را به دست گر فته بر فر ق فر ق گندی می کو بد و میگو ید که تو چرا؟ از ا صل خود جدا شدی ، من شمارا جمع و در یکجا تو ده مینما یم وا ز شما خر من میسازم.

خرمن خو شه چینان،  خرمن خو شه چین دا نه های اصل دارد،بدون جودر و سیاه دانه میبا شد، خا لص است بی غل و غش است، پوچ نیست، مغز دارد، ضرورت به چج و چغل ندارد، پا ک و صاف است ، زانو گک و ته چغلی دا شته نمی با شد. نا نش د ر تنور نمی چکد، نان پنجه کشی مید هد و نان پرکی میدهد ودر وقت تو ت و فصل انگو ر چینی ، همراه سلاته میده میده و مرچ شا خ بزک و شوربای جا نانه و خو ش مزه خیلی با مزه میبا شد.

   

 


بالا
 
بازگشت