جواد
طلوع ترور شد
چهره ها عريان مي شوند
ترور دولتي كشنده و خطر آفرين تر از تروريزم است
آن يكي در لباس دوست مي كشدت و اين ديگر با خط روشن دشمني
هياهوي دموكراسي، آزادي بيان، مطبوعات، آزادي عقيده و ابراز رأي پس از گذشت آن همه ظلم بيداد و جنگ آفريني، انسان ستيزي دوران وحشت و بيدادگري هاي نظام ها،تنظيم ها گروه ها، باند ها و همه ها پس از سقوط آخرين سنگر هاي طالبان پر طنطنه تر از هر گاهي در كشور برپا شد و با شرين زباني هاي آقاي كرزي و هم ركابان او ظهور دنياي جديد را در زنده گي ملت ما ارمغان داد و طنين افگند و ملت بيچاره كه تشنه ي محبت انسانيت، فضاي آزاد گفتار و كردار و كار كرد بود مشتاقانه آن را به استقبال نشست.
اما ملت نه دانست كه از خوش باوري او سياسيون تازه وارد استفاده ي سؤ مي نمايند تا به رسيدن در اهداف شان مؤفق باشند.
آقاي كرزي هم با يك اعطاي خدا داد راهي كرسي تخيلات اش كه به حقيقت پيوسته بود مي شد با آموزش از دستگاه هايي كه او را به اين منصب منصوب كرده اند از آغاز با خيال فريفتن قلوب ملت و انسان هاي سرزمين اش كه ملت بسيار ساده و مسلمان است شعار هاي كاذبي را زير نام آزادي، دموكراسي، آزادي بيان، عقيده و ساير آزادي هاي پذيرفته شده ي ملي و بين المللي در چوكات قوانين عنوان كرد. كرزي خوب و خوب تر از هر متعهد ديگري كه به كشور هاي خارجي وابسته بودند درخشيد، تا اينكه به اهداف اش نايل شد.
و حالا است كه ديگر از نظر آقاي كرزي، تيم خاص او و حاميان خارجي اش شعار هايي چون آزادي، آزادي بيان، آزادي عقيده، جلوگيري از تعرض بر حريم شخص، مصئونيت، عدالت و قانونيت كه سه تاي آخر آن مرادف با شعار هاي حفيظ الله امين سفاك ارزش شان را از دست داده اند و لازم است خشونت جاي آن ها را بگيرد، استبداد كه ديروز از ناگريزي در چنگال سياسيون قيد و زنداني بود آزاد گردد، ترور شخصيت، ترور عقيده، ترور بيان و آزادي بيان جاگزين شعار هاي روز هاي نخستين تشريف آوري جناب شان شود. زيرا دوران حكومت هاي مؤقت و انتقالي گذشت و حالا سيطره ي جابرانه دايمي شد و نام اش حكومت انتخابي گذاشته شد. الزاماً هم بايد آن همه مواردي كه اسباب زايش چنين سيادت و سيطره شدند زايد شوند و نفي گردند.
ما به خوبي درك مي كنيم كه طرز تفكر، روش، كردار، گفتار و عمل آقاي كرزي پس از تكيه بر كرسي رياست جمهوري، نه آني است كه ديروز بود. آن چهره ي صميمي ظاهري، آن تظاهر عاطفي و آن گريه هاي تصنعي بهانه هاي كاذبي بودند كه در عقب شان عامل بزرگ استبداد و خشونت را پنهان كرده بودند و در آن زمان رويكرد به آن چهره ها را افشا مي كرد.
آقاي كرزي آهسته آهسته و آرام آرام پس از اخذ رأي اعتماد و گذشتاندن انتخابات نيمه قلابي ( نيمه به خاطري مي گويم كه نصف ملت بيچاره واقعاً و با اشتياق به آقاي كرزي رأي دادند و نيمه را خود اش، با تقلب دست و پا كرد.) به كراهيت و استبداد حكومت اش برگشت كه حالا همه را مي بينيم. هيهات اگر چنين سلطاني را بر سلطنت برگزينند كه هيچ نمي داند و هيچ نمي بيند. ظلم در اداره، ارتشأ، فساد، هتك حرمت شخصيت انسان، برخورد غير انساني اكثريت نيرو هاي امنيتي با ملت، بي تفاوتي نسبت به تجاوزات بر حريم اشخاص و مردم، كتك زدن ها سؤ استفاده ي مقام هاي دولتي از وظايف و صلاحيت هاي شان همه و همه و يا ده ها همچو اين موارد و حتا در برخي موارد موضع گيري خشن و جانبدارانه ي محسوس كرزي نسبت به اين رويداد ها و خموشي معنا دار آن نسبت عملكرد هاي اراكين كابينه يا دولت اش ثابت مي سازد كه او ديگر آن دموكرات مدعي نيست، او ديگر آن آزاد انديش گوينده و سراينده ي آزادي نيست، او ديگر به ديكتاتوري مبدل شده كه حالا از زجر انسان وطن اش حظ مي برد. عرصه هاي سياسي را به جاي اش مي گذاريم كه حتا نتوانست ايجاد يك جبهه را تحمل كند و با مخالفت علني همه مؤسسين آن را جواسيس خواند و هم غير مستقيم اعلام كرد كه او از طريق امنيت ملي آن نهاد جديدالتشكيل را تحت نظر دارد.
(يك سوال از شما آقاي كرزي! اگر اين جبهه را خارجي ها تمويل مي كنند يا اسباب ايجاد آن را فراهم كرده اند شما كي هستيد توسط كدام نيروي داخلي و با پشتيباني كدام منبع آمديد خارجي يا داخلي؟
آيا باديگار هاي شما مدت طولاني خارجي هاي نبودند كه بزرگان شان شما را به قدرت رسانيدند و حالا حمايت تان مي كنند؟).
آقاي كرزي در عرصه ي اجتماعي و خبر رساني رسانه يي يا آزادي مطبوعات عملاً مخالفت خبرستيز دارند و اگر اظهار نه كنند سكوت شان معناي عدم رضايت شان از آزادي هايي است كه در ابتدا نا آگاهانه و شايد هم عوام فريبانه و عده سپرده بودند. حالا بيشترين ضربان شان متوجه ژورناليزم و ژورناليست ها است. قانون رسانه ها در معرض تجديد نظر قرار مي گيرد بدون نظر آراي ژورناليستان، ژورناليست داخلي به گروگان بودن مي رود شهيد مي شود، ژورناليست هتك حرمت مي شود، بر مؤسسه ي ژورناليستي حمله صورت مي گيرد، شخصيت ژورناليست كه از همين تبليغات او آقاي كرزي به چنين شهرت رسيده (اي كاش نه مي رسيد) ترور مي شود، وزير اطلاعات فرهنگ و جوانان به تلويزيون ملي حمله كند گويي منطقه يي را از كشت كوكنار پاك مي كند، از دفتر رئيس جمهور دستور صادر مي شود كه كارمندان دولتي نه بايد با رسانه ها عليه دولت صحبت نمايند در غير آن خطر تهديد بر كناري از وظايف متوجه شان است. اين ظاهر قضيه است شايد در باطن چنين كارمند بيچاره راهي منجلاب و زندان گردد، اما آقاي كرزي در سكوت است. دادستان كل اين ديوانه ي شهرت و آوازه بهترين شخصيت هاي فرهنگي را به خاطر بر آورده شدن خواست هاي شيطاني اش توهين مي كند ( نمونه اش سيلي زدن مردم و كيبل زدن آن ها در شاهراه كابل ننگرهار كه قبلاً نوشته ام است) و به نظر آقاي كرزي ترور كدام معنا را دارد؟
تنها قتل را ترور مي نامد؟ اگر نه مي داند من مي گويم ترور در انواع مختلف عرض وجود مي نمايد.
ترور دولتي كشنده و خطر آفرين از تروريزم است آن يكي در لباس دوست مي كشدت و اين ديگر با خط روشن دشمني كه از دومي گله يي هم نيست.
انبوه مشكلات در كشور است ملكيت دولت غصب مي شود، ملكيت ملت غصب مي شود، مصئونيت مردم تضمين نيست و ترور مي شود كه دادستان كل بايد به آن رسيده گي كند ولي او با سؤ استفاده از مقام صلاحيت اش به خاطر آن كه گفتار اش به زعم خود اش درست نشر نشده است امر هجوم به يك مؤسسه ي فرهنگي و نشراتي ملكي، مستقل و آزاد را مي دهد و گماشته گان او چنان شب خون مي زنند كه گويي دشمنان ديرينه ي با دار شان را دستگير مي نمايند باري هم گفته بودم كه آيا اين حوزه ي دهم مسوؤليت ديگري هم دارد؟ و يا تنها به او امر دادستان كل گوش مي دهد و به تعميل آن اگر قانوني باشد يا غير قانوني عمل مي كند؟ قوانين عسكري در كشور حكم مي كند كه امر غير قانوني آمر مستقيم قابل تعميل نيست. دادستان كه امر مستقيم آمر حوزه ي دهم نيست و گيريم اگر باشد آيا دادستان حكم محكمه را به حوزه داده بود كه بر مبناي آن حوزه، نماينده هاي وزارت داخله، لوي حارنوال محكمه وغيره مجوز تعرض بر حريم يك تلويزيون آزاد و ترورشخصيت كارمندان آن را مي يافت؟ و آقاي كرزي با آن قانون اساسي كه تعهد به عملي كردن آن و سوگند به حمايت از آن ياد كرده است تا همين لحظه كه من اين نگاشته ها را مي نويسم (10 شب سه شنبه 28/1/1386) حتا يادي و تأسفي هم نه كرد. شايد اين دستور از او و هم ركابان او است كه بايد ملت، آزادي، آزادي بيان و عقيده توسط شخص عقده مند و احساساتي يي چون ثابت مورد استبداد قرار گيرند و آقاي كرزي چي بيلانسي دارد از حضور چند سال عبثي كه در صحنه ي سياسي كشور داشت و حالا به شخصيت استبدادي تبديل شده است؟ او حتا از وزير داخله ي ناكار اش نه پرسيد كه آقاي ضرار چرا؟ پوليس شما مخصوصاً و هميشه حوزه دهم امنيتي شما در شهر كابل حادثه مي آفريند و از قوانين عدول مي كند. هر چند من بار ها در مورد آقاي ثابت و ضرار احمد و بي كفايتي هاي شان نگاشته هايي داشته ام و مثل من ده ها و صد ها هموطن ديگر همچو انتقادات را داشتند و دارند اما چي سود؟ كه گوش شنوا نيست.
آقاي كرزي! دادستان كل شما مانند شعار هاي شما پيام هاي كاذبانه يي دارد من دقيق آگاهي دارم كه او كاملاً در برخورد به قضايا و متهمين برخورد چند گانه دارد مثلاً آقاي گيلاني نماينده مردم در پارلمان تمام زمين هاي ملكيت دولت در ولسوالي چپرهار ننگرهار و اطراف آن به طور غير قانوني بالاي مردم به فروش رسانيد و نام اش را شهرك گيلاني ناميد و پول هاي آن را شخصي به نام امير جان جمع آوري مي كرد وقتي او توسط همين دادستان شما بندي شد با مراجعه ي آقاي گيلاني و رعايت احكام وطنداري!!! امير جان از حبس رها و به پاكستان فراري شد اما پول هاي مردم فريب خورده و بيچاره فعلاً در جيب آقاي گيلاني است چرا از دادستان تان نه پرسيديد كه چرا او از آقاي گيلاني موجب جرم اش را نه پرسيد. بيائيد و مردانه اقرار كنيد كه راهي راه استبداد، خشونت، گروپ گرايي، قوم گرايي و تسلط حاكميت جابرانه هستيد.
در خانه اگر كس است يك نكته بس است
مگر به شما كتاب هايي از اين نكته ها گفته شده كه بسنده نبوده نمي دانم گوش هاي شما را كدام نكته ها مصروف ساخته كه جز به منفي گرايي و بي تفاوتي نسبت به ملت و مردم كاري را از پيش نمي بريد.