محمد اسحاق فیاض
بهار ترياك در هلمند
مسافري وقتي از شمال، مناطق مركزي و يا پايتخت كشور، وارد قندهار مي گردد با دنيايي جديد مواجه مي شوند، دنيايي كه طبيعت به وجود آورده است و از سرما و برف و كولاك رها شده و بهار سبز و خرم قندهار را به تماشا مي نشيند. با توجه به بارندگي ها و سرماي زياد سال گذشته بسياري از مناطق افغانستان هنوز پوشيده از برف است و اين تنها قندهار، هلمند و فراه ميباشد كه غرق در طبيعت سرسبز بهاران است. باغ هاي اطراف قندهار همه سرسبز است و پرشكوفه و تاك هاي انگور از كناره هاي كانال ها و جويچه هاي بلند قد بر افراشته اند. طبيعت بهاري قندهار انسان را غرق در زيبايي طبيعت مي كند و نسيم بهاري طراوت زيباي طبيعت رابه مشام مي رساند. موتر از قندهار خارج مي شود. درفاصله كوتاه خارج ازشهر قندهارنيززمين سرمست زيبايي طبيعت است، اما وقتي چشم مسافري به تابلوي زنگ زده و كثيفي مي خورد كه نوشته شده است:« د ژيري ولسوالي» فورا ذهن مسافر به سوي جنگ خونيني كشيده مي شود كه سال گذشته در همين منطقه بين طالبان و نيروهاي ائتلاف رخ داده بود.هنوز ذهن مسافر مشغول اين سئوال است كه چرا و چگونه اين در گيري رخ داده بود؟ ناگهان به زودترين فرصت طبيعت پاسخ آن را باز گو مي كند، در كنار جاده بين المللي هرات- قندهار كشت زار هاي ترياك كه به اندازه يك زانو قد كشيده است، پاسخ گوي همه چرا هاست. بوي مزارع ترياك به شدت به دماغت مي دمد و ديگر از آن نسيم بهاري خبري نيست و طبيعت هر چند كه با گلهاي زيبا و ظاهر فريب ترياك پوشيده شده است و تاچشم كار مي كند در آن پهن دشت طبيعت مزارع خشخاش است و رقص گلهاي ترياك، ولي هيچ گاه طبيعت لبخند واقعي ندارد و در پاي هريك از گل بوته هاي فريبنده ترياك راز هاي خونيني نهفته است.
من بارها از اين جاده سفر كرده ام اما مزارع ترياك را هر گز تا به اين گستردگي نديده بودم، مزارع ترياك هردو طرف جاده بين المللي هرات- قندهار را تسخير كرده است، هيچ زميني و مزرعه اي بدون ترياك نيست، حتي در ميان حويلي هاي شان كه در آن باخانواده زندگي مي كنند ترياك كاشته اند. مردي در ميان موتر گفت اين ها سبزي خوردن خود را هم فراموش كرده كه داخل حويلي هاي شان ترياك مي كارند و كسي ديگري گفت، سبزي خوردن از پاكستان وارد مي كنند!
مر دان هلمندي سر مست از بوي ترياك درميان اين مزارع مشغول چيدن غلف هاي هرز ترياك هستند، انبوه كشت زار هاي ترياك سبب شده است كه هواي ولايت نيز آلوده به ترياك گردد و مردم و مسافران اين منطقه نيز با هواي ترياك نفس مي كشند. كاروان پوليس ملي با شتاب زياد از جاده پر چاله جاده گرشك گذشت و سربازان عرق تماشاي مزارع ترياك بودند، رد شده از ولسوالي ژيري منطقه اي است كه در آن نيروهاي خارجي پايگاه دارند، در اطراف اين پايگاه در فاصله يك كيلو متر توسط مزارع ترياك محاصره شده است و سربازان ناتو با دوربين و ديگر وسايل پيشرفته محو تماشاي گلهاي فريبنده ترياك در آن غروب دلگيرند. دهقانان مسلمان خسته از كار مزرعه ترياك، در كنار مزرعه روبه سوي قبله نموده به نماز ايستاده اند. كسي در ميان موتر گفت: مگر در مزرعه ترياك نماز قبول مي شود؟ كسي ديگري به شوخي گفت: در اينجا ثوابش بيشتر از مسجد است!. جوانان مزرعه كار ترياك بعد از اتمام كار شان خسته در كنار مزارع ترياك لميده اند و با هم مشغول شوخي و تفريحند.
مزارع ترياك به كعبه آرزوي هاي اين مردم تبديل شده است و هر صبح و شام انتظار مي كشند تا گلهاي رنگارنگ ترياك به خوشه هاي ترياك تبديل شود وبا تيغ زدن و شيره كشي آنها، يك بار ديگر به معماي پيچيده هلمند خاتمه بدهند و اين سر زمين به مدت چند ماه نفس راحت بكشند و باز هم روز از نو و روزي از نو!
در اين سر زمين از حضورزارت مبارزه با موامخدر خبري نيست گويا اين سر زمين جزء افغانستان نيست و يا اين قطعه از خاك كشوررا اين وزارت خانه فراموش كرده است. ناتويكي از وظايف خود را مبارزه با مواد مخدر اعلام كرده است اما همين نيروها نيز در هلمند شب را در كنار مزارع ترياك به صبح مي رسانند و جرات تخريب اين مزارع را ندارند. ادارات دولتي نيز در كنار مزراع خشخاش بنا شده است و نيروهاي گشت هوايي ناتو در ارتفاع پايين روي مزارع خشخاش دايم در حال گشت زني هستند، اما هيچ نيرويي متعرض اين مزارع نمي شوند گويا نيروهاي دولتي، ناتو، طالبان، نيروهاي مافياي مواد مخدر، دهقانان و قاچاق چيان مواد مخدر و.... همه با اين مزارع خوگرفته اند و به گلهاي رنگارنگ ترياك انس گرفته اند و همه در انتظار به عمل رسيدن اين ساقه هاي فريبنده هستند، زيرا سياست، تجارت، جنگ و مبارزه ،معاملات پشت پرده، رقابت هاي منطقه اي، استخراج و قاچاق سنگ هاي اورانيوم ، وجهه بين المللي ناتو و افغانستان همه وهمه به جمع شدن شيره هاي ترياك از اين مزارع بستگي دارد، تا هر كدام در يك عمل نمايشي پيروز و بازنده ميدان شوند و بدنبال كسب وجهه بين المللي باشند.
هرچندكه در مقاله اي به عنوان« آشيل در هلمند افسانه يا واقعيت؟» دست هاي زيادي را در بازي ترياك در هلمند دخيل دانسته بودم، اما شنيدن كي بود مانند ديده، اين بار مطالب مقاله ام را از نزديك مي ديدم كه چگونه همه دست ها براي عمل آمدن ترياك تعامل دارند. در بخشي از اين مقاله نوشته بودم:« با گذشت زمان روشن شد كه موسي قلعه، نه براي مانوردهي طالبان تصرف شده و نه ريش سفيدان محلي رنج از دست دادن موقعيت شان را دارند، بلكه در پشت اين خيمه شب بازي، بازي هاي ديگري در جريان است كه اهداف كلاني را دنبال مي كنند كه بزرگان محلي و لابي هاي سياسي دو طرف، خواسته يا ناخواسته وسيله اي براي وقت كشي و رسيدن به اهداف شان شده اند. تصرف موسي قلعه تيري بود كه از چله كمان رها گرديد و به دو هدف مشترك اصابت كرد. در گذر زمان مشخص شد كه يكي از اهداف اصلي تصرف موسي قلعه و معماي سقوط ناگهاني آن، رسيدن فصل كشت ترياك در اين ولايت است. طبيعت اين ولايت چنان است كه از آغاز فصل كشت تا روزهاي پاياني برداشت ترياك، منطقه ناامن، بحراني و جنگ زده مي شود. هيچ طرح نظامي براي امنيت اين منطقه كارگر نمي افتد، اما آسان ترين طرح نظامي زماني به نتيجه مي رسد كه كشت زارها خالي از خوشه ترياك باشند. معماي اين بازي چنان است كه در اين خوان نعمت همه بازي گران و صحنه گرداناني كه از آنها ياد گرديد شريك هستند؛ هرچند كه روزنامه انيس در شماره روز پنج شنبه هشتم مارچ نوشته است «ولسوالان و قوماندانان امنيه دراين ولسوالي ها، عموماً به قاچاق و توليد ترياك آلوده بوده، همگامي و هم سويي با مافياي مواد مخدر دارند، تا اينكه مجريان قانون در اين منطقه باشند» اما واقعيت اين است كه مقامات بالاتر از ولسوال و قوماندان امنيه نيز آنجا سفره پهن كرده اند و با طالبان و سران مافياي مواد مخدر همكاسه هستند. گفته مي شود كه سنگ اورانيوم طبيعي نعمت ديگري است كه توسط خارجيان از اين ولايت قاچاق مي شود و بدين ترتيب آشوب در منطقه به نفع همه بازيگران صحنه؛ يعني خارجيان، بزرگان قومي، مقامات دولتي، طالبان، مافياي مواد مخدر و حتي كشاورزان بي بضاعت هست»
اگر به روند كشت ترياك در افغانستان طي پنج سال گذشته توجه شود، نشاندهنده اين واقعيت است كه كشت ترياك در افغانستان از سال 1382 سير نزولي خود را آغاز كرده است و اين سير نزولي تا سال 1383 ادامه پيداكرده و كشت ترياك در افغانستان كاهش چشم گير يافت. اما از آنجاييكه به وعده هاي داده شده به كشاورزان در مورد كشت بديل عمل نگرديد و از تبليغ و تشويق كشاورزان توسط مافياي موادمخدر براي كشت دوباره، جلو گيري نشد، از سال 1384 بار ديگر ميزان كشت ترياك در افغانستان سير صعودي خود را آغاز كرد.در كنار اين معزل ارتباط برخي از مقامات دولتي با مافياي مواد مخدر اين سازمان زنجيره اي را تشكيلاتي تر وسازمان يافته ترگردانيد، طوري كه با دستان خود بحران جنوب را در فصل كشت خشخاش مي آفرينند ودر فصل پاييزبا وساطت ريش سفيدان آن را خاتمه ميدهند.
بدين ترتيب جريان مبارزه با مواد مخدردر افغانستان يك شعار است و از حضور وزارت محترم مبارزه با مواد مخدر در جنوب خبري نيست. باتوجه به گسترش فقرعمومي و بدليل نبود كار و درآمد براي عامه مردم، آنان به ناچار تشويق هاي افراد مافياي مواد مخدر را بر تهديد ها وتوصيه هاي دولت نسبت به كشت نكردن كوكنار ترجيح داده اند. از سال 2004 به بعد حدود 60% در آمد داخلي افغانستان را مواد مخدر تشكيل داده است كه در آمد آن حدود دونيم ميليارد دالر برآورد گرديده است، طبيعي است كه مافياي مواد مخدر چندين برابر اين مبلغ درآمد دارند، زيرا كمتر از 30% عوايد مواد مخدر براي كشاورزان مي ماند و 70% سود آن را مافياي مواد مخدر به جيب ميزند، بي جهت نيست كه مخالفان دولت هيچ گاه از نظر مالي كم نمي آورند و تشكيلات شان پس از هرسركوبي دوباره به زود ترين فرصت فعال مي گردد.
به هر حال اين مقاله يك بار ديگر تاكيد مي كند كه معماي هلمند فقط بعد از برداشت محصول ترياك در پاييز قابل حل است و بس، تا سال ديگر فصل جديدي و كشت جديدي را آغاز كنند.