اکبر اختری
مبارزه در امر ملت سازی، وحدت، مصالحه و تشکیل جبهه ء متحد ملی
ضرورت مبرم جامعه ء فعلی افغانستان
به تایید از نوشته های محترم جلیل پرشور، بشیر بغلانی و محترم ارزگانی در امر تحلیل و ارزیابی اوضاع سیاسی ـ اجتماعی جامعه ء فعلی افغانستان و تشکیل جبههء متحد ملی.
اینک بنده مطلبی تحت عنوان بالاپیشکش حضور خوانندگان وعلاقه مندان میدارم. بر همگان روشن است افغانستان کشوریست که طی سالیان متمادی در بطن خویش خشونت ، بحران، اختلافات ملیتی ، مذهبی ونژادی را به زایش وپروش گرفته؛ بدین معنا که حاکمیت سیاسی در این کشور طور سازمان یافته با چا لش های سیاسی سازشگرانه با سردمداران قدرت وبا اطاعت و پیروی مستقیم کشور های بیگانه و جنگ سالاران غربی بر ملت مظلوم این خطه ء باستانی تحمیل گردیده است.
با تاسف که عده ء کثیر جمعیت افغان را مردم بیسواد و غیر آ گاه از دانش و تجارب سیاسی تشکیل داده؛ بنابر همین علت این مردم تغییر در حاکمیت را خارج از
اراده ء خویش دانسته و طور اجباری روی بسا از لزوم دید ها که درپایان به آن اشاره خواهیم نمود تن داده اند .طی سالیان متمادی حاکمیت های سیاسی که برپایه و
مبنای ملیت و مذهب در کشور ما استقرار یافته نتنها از پشتیبانی توده های کثیر مردم برخوردار نبودند؛ بلکه این حکومت های دست نشانده بیگانه مصیبت ها و
آلام های فراوانی را بر ملت مظلوم افغان روا داشتند. تجربه نشان داده است که حاکمیت و قدرت نظامی از یک ملیت و قبیله بر خاسته وبر دیگری تحمیل گردیده
مردم باآنکه در یک سر زمین واحد زیست نموده اند؛ و لی احساس کینه نفرت و نفاق که توسط بنیاد گرایان اسلامی و اندیشه های غربی انگریزی بر آنها تحمیل و
در رگ و خون شان تزریق گردیده آنها را از هم مجزا و بر علیه یکدیگر قرار داده است به خصوص طی سالیان اخیر مردم فضای امن و مطمینی را به خاطر زیستن مسالمت آمیز سراغ نداشته اند . با ور ها، سنت های دینی ـ مذهبی وملیتی نتنها ملت افغان را از هم دور ساخته ؛ بلکه انها را غیر شعوری با تعرض و حمایه
مستقیم کشور های بیگانه؛ چون : پا کستان و انگلیس دشمن همدیگر ساخته و کلمه با هم ستیزی را در نهاد آنها تقویت بخشیده است. واضح است غیر وارونه جلوه
دادن رخداد ها و تعا ملات سیاسی-- اجتماعی ریشه در علایق وتمایلات ناسیونا لیزم قومی_مذهبی دارد که نتیجه و ثمره ء همچو گرایش ها به این گونه تعاملات نا پسند همانا تبدیل شدن این کشور به میدان غارت ، کشتار ، بحران و خشونت چیزی دیگری نبوده و نیست واقعیت دیگری که ریشه های بحران ترور و
و نفاق را در این سرزمین قوی و سیراب میسازدهمانا رشد احساسات مذهبی و دین باوری غیر آگا هانه و تحریف شده از اسلام به وسیله مدرسین مکاتب
دیوبندی پاکستان و انگلیس است که فاصله مردم را ازدرک و تحلیل واقعیت ها و درک نهادی اسلام بیشتر ساخته است.
در این جا سوالی مط رح میگر دد: علاج و درمان مصیبت های ناشی از بحران ترور و نفاق چیست؟ وچگونه راهی بیرون رفت از این معضله را سراغ کرد؟ قبل از ارایه ء پاسخ به این پرسش نظر گذرا و مختصری داریم در رابطه به سرعت برق اسای اکتشافات و اختراعات در راهی رشد سریع سیانس وتکنالوژی
در جهان معا صر کنو نی.رو شن ا ست جها ن امروز جها نی هست یک قطبی به رهبری جهان سرما یه و قدرت.کشور های سرمایه داری همگام با گذشت
زمان راه سر یع تمدن و تکامل را می پیماید که در این راستا کشور های عقب مانده از سیانس و صنعت آ رزو دارند با این کاروان همگام یا حد اقل خوـ ریشتن را در ردیف و قطار مربوط داخل سازند ؛ ولی نکته قابل دقت این که کشور عقب مانده ء چون افغانستان چگونه و با کار برد چه نوع تاکتیک ها میتواند
همسفر کاروان جامعه جها نی گردد؟اقتصاد نابسامان نتایج وحشت انگیز جنگ های داخلی و تحمیلی ، فقر و بیسوادی ،عدم اتفاق ،اتحاد و وحدت ، فساد اداری
و بیکاری آیا این پرو سه را ممکن خوا هد ساخت؟ و آ یا کشور ورشکسته ء اقتصادی چون افغانستان بدون وابستگی و به تنهایی میتوا ند در شاهراهی ترقی و تمدن دا خل گردد؟ تاملی در وضع کنونی جامعه افغانی وابستگی این کشور را به کشور های متمدن و مترقی به منظور اعتلا ء و باز سازی همگانی در عرصه های
مختلف حتمی و ضروری میپندارد؛ پس ملت افغان به منظور همگام شدن با روند تکامل جامعهء بشری هر چه زود تر اقدام به ملت سازی واتحاد نمایند و این
و این یگانه راهی نجات ملت افغان از منجلاب ظلمت و بد بختی خواهد بود در غیر آن استراتیژی سرمایهء جهان یک قطبی منجر به تجزیهء ممالک عقب مانده به مثابه بازار های کوچک خواهد گردید.
چطور جامعهء افغانی میتواند در مسیر شاهراهء ترقی و عمران گام بر دارد؟ نگا هی مختصر به تاریخ این کشور مبین این واقعیت هست که جامعهء افغانی یک جامعهءفیودالی ،نیمه فیودالی و قبیلوی بوده که در طول حاکمیت حکومت های گذشته روند مناسبات به شکل استبدادی و ابتدا یی ؛ پیشرفته و هیچیک از حاکمان کاری که جامعه را به سوی ترقی و تعالی اقتصادی سوق دهد به سود این ملت انجام نداده اند؛ زدو بند های سیاسی ، تفوق طلبی ها ی قومی ، ملیتی و زبانی در همه عرصه های زندگی افغانهای مقیم این سرزمین مشهودو این کار باعث دوری مردم از زیور تعلیم و سواد گردیده است که با تاسف 98 فیصدجمعیت کثیر افغان را بیسوادان تشکیل میدهد. حاکمان مستبد و دستنشانده با مداخلهء مستقیم پاکستان و کشور های غربی در راس انگلیس و سایر کشور های غربی به خاطر حفظ و حراست از آرمان های پلید شان باهم ستیزی و دشمنی را در رگ و خون مردمان این کشور تزریق نموده است . نبودن وحدت و مصالحه، مشتعل ساختن اختلافات نژادی قومی ـ مذهبی به وسیلهء بنیاد گرایان اسلامی به خصوص پاکستان و کشور های غربی و انگلیس در طول دوره های گذشته و کنونی فضای نا امن و نا مناسبی رابیشتر از پیش به وجود آورد.به صراحت میتوان یاد آور شد که جنایتکاران و مداخله گران خارجی آی اس آی پاکستان عاملین و محرکین اصلی جنگ و خون،نفاق و ترور در وطن ما هستند؛ به خصوص بعد از فرو پاشی نظام سیاسی اتحاد شوروی سابق و شکست حزب دیموکراتیک خلق شمار کشتار قتل ،غارت و اختناق را به صد ها برابر افزایش و هزاران مظلوم این سر زمین را بی خانمان ، مهاجر و به کام مرگ فروبردند که بنابر دستور جنرال حمید گل ضیاالحق و ابر قدرتان مسلط در منطقه، چون: امریکا انگلیس و کشور های دیگری ؛ چون :ایران ،مصر و عربستان صعودی این سرزمین به میدان قتل و کشتار مبدل گردید.
اگر به دیدهء غور و تعمق بنگریم عامل اساسی بروز جنگ در افغانستان رادر این دو فاکت میتوان سراغ کرد:
1ـ بیسوادی
2ـ عقب مانی اقتصادی
حقیقتی است روشن که عامل جنگهای داخلی طی سالیان گذشته در کشور ما را در نیات شوم و خواست های ابر قدرت های جهانی ؛ چون :امریکا و اتحاد شوروی سابق جستجو کرد؛ سلسلهء وابستگی ها چنان که معلوم بود؛ درآنزمان چپی ها و گروپهای چپ گرا وابستگی مشخص ایدیولوژیکی ،تاریخی و اقتصادی با اتحا د شوروی سابق و راست گرا ها وابستگی با ایدیولوژیک غرب بر قرار کرده بودند؛ علایق و وابستگی همه گروپ ها و سازمانها در دهه دیموکراسی نیم بندی که به وجود آمده بوداتکا به همین دو ابر قدرت جهانی داشت.
از نظر نباید دور انگاشت که علت و عامل عمدهءوابستگی ها در کشور ما چنانکه در بالا یاد آور شدیم همانا در قدم نخست بیسوادی و ثانیاً فقر،اقتصاد نابسامان ومتزلزل بوده و میباشد.در طول سالیان گذشته ابر قدرتان از گروپها ، نهاد ها و احزاب صرف به خاطر اهداف سیاسی شان استفاده کردند که متاسفانه امروز رسانه های اجیر و فروخته شده غربی به شیوه ء غیر عادلانه خواهان به محاکمه کشاندن این اخزاب و گرو ها به مثابهء جنایتکاران جنگی گردیده اند.مبرهن است بیان حقیقت کاری است صواب و قابل پذیرش ؛ اما سوال این جاست چه زمانی حقیقت به خوبی آشکار میگردد؟ حقیقت زمانی به خوبی بر ملا میشود که نخست صلح، وخدت ،مصالحه به میان آید.ویرانی جنگ و کشتار ،ترور و خشونت حقیقت دیگری است که همه مردمان ستمدیده در طول جنگهای تحمیلی طعم تلخ آن را چشیده اند اجیران داخلی اشخاص وافراد خاین و مغرض و گروپ های ذیدخل در جنگ و نفاق حقیقتی دیگری است که نمیتوان از آنها چشم پوشی کرد،ولی بهتر است عاملین اصلی قضیه جنگ و خشونت در وطن را معرفی نماییم.باور داریم که افغانستان نه دارنده و نه تولید کننده ء سلاحهای مخرب و انسان کش ؛چون استنگر،سکر شصت ،بیست و ده میباشدپس سوال در این جاست این همه تجهیزات ووسایل نظامی و جنگی تباه کننده را کی ها و کدام کشور ها به این سرزمین ارسال داشته اند؟جواب روشن است کشور های غربی ؛چون امریکا انگلیس ،دولت نام نهاد اسلامی پاکستان کشور های عربی و ایران ازبی اتفاقی بحران خشونت تعصبات ملیتی و مذهبی مردم به سود منافع سیاسی شان نهایت سود را بردندو شعله های نفاق و برادر کشی را هر چه بیشتر روشن نگاه داشتند.
خاطر نشان باید ساخت که با متفرق شدن احزاب چپ و تجزیه شوروی به کشور های اسلامی و عیسوی اگر باز هم گروپها و احزاب را متهم به اعمال نابخشودنی جنگی سازیم و باز اگر وقایع و رخداد های گذشته را ملاک قضاوت و بررسی جنگ های ناخواسته تحمیلی نماییم و دایم در صدد پیدا کردند عادل و خاین باشیم بدون این که ضرورت اشد و مبرم جامعه کنونی افغانی را در نظر داشته باشیم این کار جز ضیاع وقت چیزی بیش نخواهد بود.زمان در گذر است ؛لحظه ها و فرصت ها سریع و گذران؛پس بیایید!
تعصبات و باور های پوچ سنت گرائ را کنار گذاریم وتحت یک لواو تحت شعار باهم بودن و با هم زیستن از خورشید تابان وحدت،مصالحه و جبههء متهد ملی استقبال نماییم. مناسبات، رخداد ها, تحولات وتعاملات سیاسی ـاجتماعی گذشته رابگذاریم در محک قضاوت تاریخ ؛ چه بخواهیم چه نخواهیم تاریخ واقعیت های گفته و نهفته رابر ملا ساخته و همهء حقایق را در محضر ملت قهرمان افغان به معرفی میگیردو اینکار زمانی شکل عملی میگیرد که وحدت و اتحاد بین همه ملیت ها و اقوام تامین گردد؛ ولی متاسفانه در کشور ما مساله وحدت در سطح روشنفکران مورد تبلیغات سوء و تخریب قرار میگیرد. نکتهء قابل تامل این که هر گاه وحدت بنابر تقاضا و خواست زمان و شرایط موجودهء طبیعی جامعهء فعلی افغان و بدون مداخلهء بیگانگان و خارجی ها به وجودآید میتواند به شکل عملی تحقق پذیرد؛اما بر عکس اگر وحدت به شکل میکانیکی ،ساختگی وبا مداخلهء بیگانگان غرض دستیابی به اهداف و مقاصد سیاسی به میان آید مسلم است دوام و بقای نداشته ؛ چنانچه نمونه و الگو های اینگونه وحدت را و نیز نحوهء و چگونگی از هم پاشیدن آنها را بارها ملت افغان طی جنگ های تحمیلی نا خواسته شاهد بوده است. پیوست به مسالهء وحدت و اتحاد روشن است ملت افغان متشکل از همه اقوام, اقشاروملیت های گو نه گون است که به شکلی از اشکال وابستگی تعداد کثیر مردم طی سالیان متمادی به یکی از احزاب ، نهاد ها و سازمان های سیاسی محسوس بوده است ؛ روی این ملحوظ هیچ گروه , رسانه و مطبوعات حق این را ندارد که به صورت کل این همه احزاب ,نهاد ها و اجتماعات سیاسی را به نام خاین و جنایتکارو با لحن دور از عفت زبان و قلم مورد انتقاد غیر عادلانه قرار دهد.سوال در این جاست: آیا ملت افغان را چند کارمند شخصی اجیر بیگانه که کار ایشان پراگندن تخم نفاق، کینه، عداوت و بر هم زدن حلقهء وحدت و مصالحه است و با خانواده های ایشان در قصر های راحت غرب لمیده که اصلاٌ طعم جنگ، خشونت،نفاق و مصیبتهای وارده از جنگهای تحمیلی صادر شد ه را ندیده و نچشیده اند تشکیل میدهد؟ و از آنجا فتوای به محاکمه کشانیدن مجاهدین را به مثابهء جنایتکاران جنگی میدهند ؛ در حالیکه جنایتکاران اصلی جنگ را؛چنانکه به رهبران تنظیم های هفتگانه و ده گانه روشن هست همانا در قدم نخست آی اس آی پاکستان به رهبری مستقیم ضیاالحق، جنرال حمید گل و با مداخلهء مستقیم کشور های غربی؛ چون: امریکا، انگلستان، کشور های عربی و ایران که از طریق ارسال کمک های نظامی و سلاح های مخرب به تنظیم های جهادی، وطن را به مهلکه خطرناکی تبدیل کرده بودند تشکیل میدهد نه احزاب و تنظیم های هفتگانه و ده گانه؛ البته انها صرف منحیث مهره های رسیدن به مقاصد سیاسی کشور های مغرض بیگانه؛ غرض حفظ قدرت سرمایهء جهانی و دستیابی به اهداف سیاسی مورد استعمال قرار گرفتند،پس خطاب من منحیث یک فرد مسوول در امر وحدت، مصالحه واتحاد به همه رهبران تنظیم های جهادی و اشخاص و افرادی که به شکلی از اشکال ذیدخل در جنگهای تحمیلی در طول سالیان متمادی بودند این است که: هر چه سریعتر اقدام به افشا و بر ملا ساختن جنایتکاران اصلی جنگ چون پاکستان، انگلیس وسایر کشور های مغرض قبل از اینکه آنها به پایه دار محکوم به جنایتکاران اصلی جنگ گردند اقدام ورزند و از این طریق است که چهرهء واقعی و اصلی جنایتکاران اصلی جنگ حضور ملت شریف افغان به معرفی گرفته میشود و این موضوع هم بر همگان روشن است که افغانستان نه مولد سلاحهای : چون ؛ سکر ده ، بیست شصت و استنگر است که حتی استعمال این سلاحهای مدحش خلاف نورم های نظامی بین المللی است ولی آزمایش انها بنابر دستور آی اس آی پاکستان، انگلیس و سایر کشور های غربی بالای ملت ستمکش افغان صورت پذیرفت.
ملت شریف افغان!
در اوضاع و احوالی که وطن در گیر یک جنگ تحمیلی نا خواسته است؛ فقر و بیکاری ، فساد بیش از حد اداری، نبودن امنیت مالی و جانی، رشوت، اختلاس و سرقت هم از سوی دیگر؛ جامعه را به سوی بدبختی میکشاند آیا باز هم ایجاد تفرقه، نفاق و تعصبات پوچ ملیتی، زبانی و قومی عملی جز به سود پاکستان که کنون شعار تجزیهء افغانستان را زمزمه میکند نخواهد بود؟ انهایکه وحدت ، مصالحه و تشکیل جبههء متهد ملی را نفی میکنند راه بیرون رفت از مشکلات موجوده را در چگونه عملکرد ها سراغ دارند؟
روشنفکران ،احزاب جهادی نهادهای سیاسی و همهء گروپ ها و تنظیم های متخاصم در گذشته و در نهایت همه ملیت های ساکن در افغانستان واحد و یکپارچه!
بیایید! به خاطر رهایی ملت و مردم از اسارت استبداد بنیادگرایی و تجاوز کشور های بیگانه و نیز به خاطر رهایی ملت از فقر، بدبختی و آلام مصیبت های که گذشت صمیمانه و صادقانه به خواست بر حق جامعه و زمان به ندای وحدت، مصالحه و جبهه ء متحد ملی لبیک گفته و گام های عملی و ارزنده در امر ملت سازی وحدت، مصالحه و جبههء متحد ملی بر داریم و به جای نفاق، دورنگی و تعصبات لسانی و مذهبی که بار ها جامعهء افغانی قربانی همچو اهداف ناخواسته گردیده وارد مثلث بزرگ ملت گردیم ؛ پس لازم است به خاطر ترد و دفع اهداف شوم دشمن درجه یک یعنی پاکستان و کشور های بیگانه با مشت و ضربات کوبنده با تشکیل جبههء متحد ملی با وحدت و اتحاد در راهی باز سازی افغانستان آباد، آزاد، شگوفان و سر بلند وظیفه و دین ملی و افغانی خو یش را ایفاء نماییم.
با عرض حرمت
اکبر اختری
سویدن ـ اوریبرو