انجنیر سخی ارزگانی

 

فروش زن در بدل سگ در افغانستان؛

( و یا کشف جدید دیگری نقض کرامت انسان) 

در تاریخ، شاهد ظلم های بی شماری در حق مردم عامه و به خصوص در مورد زنان بوده و هستیم که در این مقال کوتاه از مکث در آن پیرهیز می گردد. و صرفا به طور شتابزده در قسمت عنوان گزیدهء خود یک آه سوزناک و انسان دوستانه را کشیده؛ و همچنان توجه خوانندگان گرانقدر و هموطنان عزیز خویش را نسبت به «زن ستیزی» جدیدی دیگری در افغانستان به خون خفته جلب می دارم تا یک بار دیگر «وجدان» بیدار بشریت در زمینه داوری نماید:

در جهان سوم و به خصوص کشورهای اسلامی و از آن هم خاص تر در سرزمین ویرانه، بی ثبات، مثله شده و بی وارث افغانستان قرار داریم؛ که متأسفانه «دخترفروشی» یک سنت افتخارآمیز فرهنگ قبیلوی برای مرد سالاران، زن ستیزان و متحجرین به ویژه در روستاهای دور دست می باشد که از یک سابقه تاریخی و طولانی برخوردار است. به یک قسمت از شعر دخترفروشی توجه نماییم:

هر که بدهد یک لک  افغانی  به  من    می برد از نزد من آن لحظه زن

شخص حاضر گفت وی را این کلام     پیشکش دختر بود بر تو حرام

مهر دختر  مال  شخص  دختر است     هر که پیشکش میخورد او ابتر است

گشته ای  دختر فروش ای  بوالهوس     شرم کن از خالق  فریاد رس

زان   سخن ها   گشت  کاکا  منزجر     کرد  آنها  را  ازان  خانه  بدر

گفت    من   دختر   فروشم   آشکار     نه مرا خوف بود  نه  ننگ و عار

این را همه اهل خرد، عقلانیت و روشن ضمیران طرازنوین و در ضم  دست اندرکاران کلیه نهادهای مدنی، حقوقی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی وهمچنان بانیان اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاق های قبول شدهء بین المللی به خوبی می دانند که عقب ماندگی تاریخی و بافت فرسودهء اجتماعی- سیاسی، عامل منجمله تداوم فقر جامعه و به خصوص اسارت، حق تلفی و بی سرنوشتی زنان می باشد.

اما اینکه کاوشگران و محققین امور عوامل مظلومیت، حقارت، شکنجه، دخترفروشی، اسارت، خود سوزی و...کشتن زنان را چه اندازه از نگاه روان کاوی، جامعه شناسی، علمی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی برتابیده و به اذهان مردم داده اند؛ خود یکی از اساسی ترین پرسش و معضل اجتماعی جامعه می باشد که در مقابل دیدگان مردم ما قرار دارد که باید در زمینه توجه مسؤلانه و پیگیر صورت گیرد.

از آنجای که جامعه افغانستان آمیزه یی از سنت ها، عنعنات، رسومات و...واپسگرایی خرافاتی و همچنان محصول میکانیزم روابط مادی، اجتماعی و معنوی عقب نگهداشته شده نظام مسلط ارباب- رعیتی و فرهنگ تمدن ستیز قبیلوی جامعه بوده؛ مسلما که تضییع حقوق زن، اسارت، کنیزی و منجمله «دخترفروشی» یک «اصل پذیرفته شده فرهنگی» در جامعه می باشد که «جوهر» ساختار کانون خانوادگی را با بحرانی ترین معضله انعکاس می دهد.

به طور مثال: در نظام و فرهنگ قبیلوی جامعه هزاره که بیش از 90 در صد از کل جمعیت آن در روستا ها و قریه های دور دست و تعمدا فراموش شده افغانستان زیست می نمایند. و حد اقل طی بیش از یک قرن از هرگونه نعمات و ارزش های مدنی، حقوقی، اقتصادی، سیاسی، اسلامی و فرهنگی محروم بوده؛ مسلما که از نگهداری، تغذیه، تربیه کردن فرزندان خویش بناء بر جو سیاسی- اجتماعی و به خصوص «خشک سالی ها» هم عاجز مانده و دختران خرد سال خود را در معرض فروش می گذارند؛ و خریدار هم کمتر یافت نمی شود. یعنی نظام جامعه، فقر مستمر اجتماعی و فرهنگ حاکم قبیلوی- عشیره یی و تسلط مرد سالاری مسبب هرگونه بی عدالتی، اسارت، دختر فروشی، تجاوز جنسی، تباهی و...، حتا کشتن زنان در تمام  نقاط افغانستان می باشند.

با واقعیت عینیی از سیمای جامعه و مثال متذکره می دانیم که تمام اقوام و مردم افغانستان بناء بر تسلط  نظام فاسد اجتماعی- سیاسی و فرهنگ مسلط  قبیلوی و عشیره یی به مرض مدهش «دخترفروشی» نیز متبلا می باشند؛ و تا کنون مبارزهء قانونی و لازم با این پدیدهء «شوم» اجتماعی، ضد انسانی و ضد اسلامی اقدام تعیین کننده صورت نگرفته و صرفا گاه و گاهی شکایاتی از این ناحیه به گوش ها رسیده و بس.

در سنن دهات و روستاهای عقب نگهداشته افغانستان دختری که به فروش می رسد؛ قیمت فروش دختر به نام های «پیشکش»، «ولور»، «گله»، «شیربهای مادر» و... معمول می باشند. از اینکه روابط  کالایی- پولی در روستاها چندان رشد نکرده و همچنان مردم فقیر و تحت ستم ما با امور زراعت ابتدایی غیر خود کفا سر و کار دارند و پول نقد ندارند. پس قیمت دختر را با گاو، گوسفند، اسپ، بز، مرکب و... تلافی نموده و همچنان اندکی پول نقد می پردازند. یعنی کلا دختر با «حیوانات» اهلی کارآمد مبادله و به فروش می رسد که متأسفانه این امر در سراسر افغانستان به یک «قانون» غیر نوشته شده و قبول شده یی فرهنگی در جامعه ما حاکم می باشد.

واقعه تأسف انگیز و ناباورکردنی دیگر اینست که تقریبا دو سال قبل آقای حامد کرزی در یک بیانهء خویش پرده از روی جنایت قدرتمندان و جنگ سالاران محلی در کشور برداشت که «چند زن» شوهرداران را با اجبار اسیر نمودند و بعد آنان را بالای قوماندان و جنگ سالاران دیگر به « فروش» رسانیدند. اما معلوم نشد که دولت افغانستان در این زمینه چگونه اقدام لازم قانونی و حقوقی را نموده و یا مانند صدها مسایل دیگر، این را هم به باد فراموشی سپرده است!

نگارگر این سطر، در ماه اگست امسال شاهد یک واقعه ننگین، ضد انسانی، ضد اسلامی و ضد ملی در شهر کابل بودم که یک «دختر پنج ساله» از طرف روز توسط یک فرد متاهل بیست و پنجساله درغرب کابل مورد «تجاوزجنسی» قرار گرفت و دختر چند هفته در حال «جان دادن» در بیمارستان تحت تداوی بود. خلاصه در صفحات تلویزیونی، رادیویی داد و فریادهای هیجان انگیز از هرگوشه و کنار بلند شدند و بازار مطبوعات چند هفتهء نیز رونق گرفت. حتا از شبکه های تلویزیونی مصاحبات چند زن و مرد صاحب نظر را پخش نمودند که آنها خواهان «اعدام» فوری و بدون قید شرط این مرد مجرم شدند.

 اما از آنجائیکه «هویت قومی» این مجرم تجاوزگر جنسی قبلا از سوی پدر این دختر صغیر پنجساله از طریق شکبه های تصویری و سمعی افشاء شده بود؛ آن عده از قدرتمندان عالی رتبهء دولتی که با «وجه مشترک قومی» خود با این مجرم داشت، یک نوع احساس حقارت، ننگ را نسبت به شأن و شکوت خود ها نموده و جریان بازرسی این قضیه را به صورت غیرمستقیم به فراموشی سپرده و از توطئه های گوناگون علیه پدر دختر کار گرفته تا مجرم به جزای اعمال خود محکوم نگردد.

این خود یک مشت نمونه خروار می باشد که اکنون صدها و هزاران مسایل حقوقی، جنایی، اجتماعی، جزایی وغیره در «ادارات فاسد» دولت افغانستان به همین منوال باقی مانده که حتا مقامات عالی رتبهء دولتی با صراحت بر ارتشاء و فساد در ادارت قضایی، حکومتی و پارلمانی کشور انگشت انتقاد را می گذارند که کاملا واقعیت هم دارد.

ولی، با تمام این گونه تظلم، حقارت، اسارت، دختر فروشی، حق تلفی، تجاوزجنسی و... که در حق زنان با اجبار تمام از سوی مرد سالاران، قدرتمندان محلی، تفنگ سالاران و نظام قبیلوی جامعه اعمال می گردند؛ با آنهم تاریخ شهادت نمی دهد که قبل از این، «دختر با سگ تبادله» شده باشد. یعنی در تاریخ ما اینهم یک «کشف جدید» نقض کرامت انسان و نابودی گوهر انسانیت به حساب می آید. در این واقعهء شرم آور ضد انسانی و ضد اسلامی عطف توجه نماییم:

« در ولايت کندوز دختری را چندی پيش در بدل (ازای) يک سگ جنگی فروختند، اين اتفاق زمانی روی می دهد که نه حالا رژيم طالبان بر سر قدرت است و نه هم به گفته برخی ها حاکميت های ايدولوژيک و اقتدارگرای پيش از آن.

مادر اين دختر می گويد دخترش را در روز روشن از مقابل چشمانش ربوده اند و می افزايد که هيچ کسی در آن زمان به "داد و فريادش" نرسيده است.» منبع سایت بی بی سی.

ببنیم که وجدان انسانیت، اسلامیت، ملی و شخصی جامعه تا این حد «مرده» و دفن زمین گردیده است که دختر بی دفاع به روز روشن در مقابل دیدگان مادر مظلوم و سایر تماشاچیان ربوده می شود؛ کسی پیدا نشد که به فریاد و رهایی این دختر خرد سال برسد و اورا از چنگ این «مرد سالار» حیوان صفت، زورگو و جنایت پیشه نجات بدهد.

آیا انسانیت و اسلامیت همین است که دختر مظلوم ربوده می شود و کسی به دفاع از این دختر اقدام نمی کند؟

وقتی که مقامات مسؤل حکومتی ولایت قندوز از ربوده شدن این دختر و بعد «فروش» او در بدل یک «سگ جنگی» اطلاع یافته و یک اقدام قانونی را هم نکرده و این مسأله هم مانند صد ها مسایل جنایی، جزایی، حقوقی و اجتماعی دیگر در طاق نسیان گذاشته می شود تا در آینده جهت رشوه ستانی آن دوسیه را باز نمایند.

آیا وظیفه و مسؤلیت قانونی دست اندرکاران و مسؤلین ولایتی افغانستان چه می باشد؟

در تفکر این سطر، تبادله یک دختر با یک سگ؛ «عمق» جهالت، توحش، جنایت، بربریت و عملکرد غیرانسانی و ضد اسلامی را در این عصر کمپیوتر و انترنت به نمایش می گذارد که در نوع خود «بی نظیر» می باشد.

اگر مقامات مسؤل دولت افغانستان در«مهار» کردن همچو مسایل و هزاران واقعات جنایی، ارتشاء، قتل، فساد اداری، کشت کوکنار، تولید مواد مخدره، قاچاق، تروریستان طالبی- القاعده و...عاجز هستند؛ پس چرا صادقانه و شرافتمندانه از مقامات خودها استعفاء نمی کنند؟

در ضمن مردم ما و جهان در داخل و خارج افغانستان، سخن رانی های دولتمداران را همواره می شنوند که به خاطر تحقق جامعه مدنی، مشارکت ملی، تأمین امنیت، وحدت ملی، شایسته سالاری و دموکراسی گلو پاره می نمایند تا توجه همه را به خود جلب نمایند و امتیاز بگیرند. اما در عمل، برعکس آن را در جامعه مشاهده می نماییم که تمام بدنه جامعه را «بحران» فرسایشگر فرا گرفته است و مردم مجددا به خارج فرار می نمایند.

جالب اینست آن عده کسانی که بارها مخالفت خودها را به طور علنی و آفتابی بر ضد اعلامیه جهانی حقوق بشر، قانون اساسی، آزادی، جامعه مدنی و دموکراسی در افغانستان اعلام داشتند؛ آنان فعلا در کرسی های کلیدی دولتی تکیه زده و به صورت کاذبانه «شعار دموکراسی» و «قانونیت» را می دهند، تا مورد حمایت و امتیازات بیشتر از سوی مجامع جهانی قرار گیرند.

اما اینکه، روز به روز ناهنجاری های اجتماعی جامعه گسترش می یابند، فشار طاقت فرسا بالای زنان و اطفال افزایش پیدا می کند، خود سوزی دختران و زنان جوان نه تنها در هرات و سایر نقاط کشور و مشخصا امسال در شهر قندهار به اوج خود رسیده؛ هیچگونه اقدام مؤثر انسانی، حقوقی، جزایی، اجتماعی و فوری را نه از سوی «دولت» افغانستان و نه از جانب «جامعه جهانی» در افغانستان شاهد هستیم.

کجا هستند شعار دهندگان دموکراسی و عدالت اجتماعی در افغانستان؟

از طرف دیگر به صورت مکرر از سوی دست اندرکاران مجامع بین المللی و به خصوص رؤسای جمهور، صدراعظمان و سایر مسؤلین  این کشور ها شنیده و بازهم می شنویم و می گویند که  جامعه جهانی برای کمک به افغانستان آمده و مردم این کشور را مثل گذشت تنها نمی گذارد.

چرا نمی گویید که جامعه جهانی غرض «تحقق تطاول اهداف یک جانبهء» منطقوی، اقتصادی، سیاسی، نظامی، فرهنگی و... خودها به افغانستان آمده است؟

مردم افغانستان از جامعه جهانی تقاضای مساعدت های رایگان و یکطرفه نکرده و نمی کنند. بلکه مردم ما به این باور هستد که: «صدا از یک دست نمی آید.» جامعه جهانی باید به حق مردم افغانستان عملا احترام بگذارد که متأسفانه تا کنون کمک های بین المللی که برای افغانستان شده است، بیش از 75 در صد آن، توسط  انجوهای خارجی به غارت برده شده و بازهم می برند.

در مورد «نقض حقوق بشر» و به خصوص «نقض حقوق زنان» هیچ گونه مساعدت های مؤثر و سرنوشت ساز را نکرده و نمی کند. اگر چنین مساعدت را در جریان این پنجسال به افغانستان می نمود؛ آیا گراف تجاوزات جنسی بالای زنان، حق تلفی و مشخصا خود سوزی زنان تا اینقدر بلند می رفتند ؟

 اگر مجامع بین المللی و دولتمدران افغانستان امنیت را در سراسر کشور تأمین می نمودند، آیا «زن» در بدل « سگ» به فروش می رسید؟

پس به صورت عینی و کتمان ناپذیر به اثبات رسیده که دولتمداران کشور ما و جامعه جهانی که به تعداد 37 کشور در افغانستان قوای نظامی دارند؛ مقصر تداوم اوضاع نابسامان، بحران سرطانی و فرسایشگر افغانستان می باشد که باید در برابر مردم پاسخگو باشند.

18 قوس 1385 خورشیدی برابر با

9 دسمبر 2006 م

 


بالا
 
بازگشت