چگونه روز کرامت و آزادی زن را جشن بگیریم؟
محمد اسحاق فیاض
هشتم مارچ روز جهانی زن است، روزی که مبارزات آزادی خواهانه زنان جهان پس از چند قرن به یک انقلاب فراگیر و سراسری در جهان تبدیل گردید. هر چند که هشتم مارچ نمادی از این مبارزات و فداکاری زنان است، زیرا فراز و نشیب نهضت آزادی خواهی زنان جهان در زمانها و مکانهای مختلف ادامه پیدا کرده است، نهضتی که از قرن 18 میلادی آغاز گردید و با گسترش کارخانه های صنعتی و رشد سرمایه داری در غرب و نیاز صنایع و کارخانجات به کارگر، زنان جذب بازار کار گردیدند و قرن نوزدهم به قول یکی از دانشمندان غربی، قرن سرمایه داری وحشی بود که حتی حقوق و کرامت انسانی زنان و مردان کارگر را نیز به آسانی زیرپا می کردند و قربانی افزون طلبی های نظام سرمایه داری می گردید. نهضت آزادی خواهی زنان در این مرحله از تاریخ به شدت اوج گرفت و با تظاهرات، اعتصابات کارگری از سوی تشکل های زنان در کشورهای مختلف جهان به راه انداخته شد و برای آزادی و بدست آوردن حقوق شان مبارزه کردند.
در قرن بیستم، نهضت آزادی زنان وارد مرحله جدیدی گردید، تشکل های کارگری، فرهنگی و سیاسی زنان در این سده از انسجام و هماهنگی بیشتری برخوردار گردید. زنان مبارز و آزادی خواه از کشورها و قاره های مختلف از نژادها و شیوه های متفاوت با یکدیگر ارتباط برقرار کردند و تمام مبارزات زنان در نقاط مختلف جهان به یک هویت حقوقی و سیاسی تبدیل گردید که در سایه اومانیسم و تقویت کرامت انسانی، خواهان آزادی و اعاده حقوق همه زنان در سراسر جهان گردیدند.
هر چند که مبارزات زنان در قرن نوزدهم درگیرودار بدست آوردن حقوق کارگری و رخصتی های بیشتر برای زمان بارداری و تساوی دستمزدها بین زن و مرد خلاصه می شد، اما در قرن بیستم این نهضت هویت سیاسی نیز پیدا کرد و زنان از اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم خواهان مشارکت سیاسی و حقوقی زنان در قدرت نیز گردیدند. آنان خواهان حق رای دادن و انتخاب شدن و کاندید شدن را خواستار شدند. آنان به این نتیجه رسیدند که تنها از راه مشارکت سیاسی در قدرت می توانند به حقوق و آزادی خود دست پیدا کنند و از حقوق شان به دفاع برخیزند. با آنکه در این برهه از زمان، نظام های دموکرات در برخی از کشورها جریان داشت، اما به زنان حق رای و انتخاب شدن را نمی دادند. به همین دلیل پایان قرن نوزدهم و آغاز قرن بیستم گسترده ترین تظاهرات خیابانی و اعتصابات کارگری زنان را شاهد هستیم و در حقیقت قرن بیستم، آغاز حرکت های توفنده و انقلابی زنان آزادیخواه خواهند بود که حتی برخی از نویسندگان غربی آن را قرنی خوانده بود که زنان بر مردان حکومت خواهند کرد. طی دو دهه که از آغاز این قرن می گذشت یعنی تا آغاز جنگ جهانی دوم، زنان چندین کشورهای بزرگ جهان حق رای و انتخاب را بدست آورده بودند و این روند چنان ادامه پیدا کرد که تا جنگ جهانی دوم اکثر کشورهای جهان به زنان حق رای و انتخاب شدن را دادند.
در سایه همین مبارزات دامنه دار بود که زنان سوسیالیست، هشتم مارچ را به عنوان روز جهانی زن اعلام کردند. در این تاریخ کارگران زن کارخانه نساجی سن پیترزبورگ در سال 1917 دست به یک اعتصاب سراسری و بزرگ زدند و این حرکت در دیگر نقاط جهان نیز تکرار گردید و در ماههای مختلف و فرصت های مناسب زنان دست به تظاهرات و اعتصاب می زدند. به همین منظور در سال 1921 زنان کمونیست جهان در دومین کنفرانس شان هشتم مارچ را روز جهانی زن اعلام کردند و به مرور زمان این روز از سوی مجامع جهانی و نهادهای بین المللی سازمان ملل نیز با عنوان روز جهانی زن به رسمیت شناخته شد و از هشتم مارچ هر ساله در سراسر جهان به عنوان روز جهانی زن تجلیل به عمل می آید.
در افغانستان نیز روز هشتم مارچ تجلیل می گردد، اما آنچه مهم است این است که آیا زنان افغانستان نسبت به حقوق و آزادی های شان به مرحله ای رسیده اند که خود را مستحق تجلیل از این روز بدانند؟ تجلیل از هشتم مارچ در حقیقت تجلیل از موفقیت و پیشرفت های زنان است که در آن کشور زندگی می کنند و در این روز پیشرفت های خود را مورد ارزیابی قرار می دهند. در افغانستان وضعیت اگر در برهه ای از زمان بهبود می یابد اما هیچکس روند تکاملی تدریجی خود را به طور طبیعی نمی پیماید، بلکه به مرور سیر نزولی به خود می گیرد. اگر آزادی ها و حقوق سیاسی و اجتماعی که کنفرانس بن به زنان افغان بخشید و دستاوردهای سیاسی که زنان در عرصه انتخابات بدست آوردند، در نظر بگیریم، باید روز به روز شاهد پیشرفت ها و تحصیل حقوق انسانی و اجتماعی خود باشند.
زنجیر دیگری که زن افغان را به اسارت خود گرفته آفت مدرن زدگی است. زن افغان هیچگاه مدرنیزاسیون را به صورت علمی تجربه نکرده است به باور این قلم زن افغانی که از حقوق و آزادی های خود دم می زند، حقوق انسانی خود را نیز به صورت درست درک نکرده است. زنان مترقی افغان فقط چند کلمه از حقوق و آزادی ها را به صورت شعاری حفظ کرده و بدون درک مفهومش آن را شعار می دهند. به همین دلیل است که شعارهای آزادی و حقوق زنان در افغانستان تبدیل به دکان درآمد برای سودجویان شده است. اینجوهای شعاردهنده حقوق زنان، ثروت ها اندوخته اند، بدون اینکه حتی یک بار به خود زحمت بدهند و ببینند که زنان افغان در روستاها و شهرها چه می کشند و چگونه قربانی سقف های قومی و قبیله ای می گردند.
میزان مشارکت سیاسی زنان که در کنفرانس بن به امضا رسید، امروزه فقط نمادی از آن با حضور تعدادی از زنان در پارلمان و نهادهای دولتی باقی است، اما هیچگاه کار بنیادی برای تحول در جامعه زنان افغانی ایجاد نگردیده است. در واقع این زنان کرسی نشین فاقد هر گونه طرح و برنامه بنیادی برای ایجاد تحول در میان زنان افغان اند.
اگر از وزارت زنان و کمیسیون مستقل حقوق بشر در مورد زنان پرسیده شود که در طول 5 سال گذشته چه دردی را از زنان افغان دوا کرده و کدام حقوق انسانی آنان را اعاده کرده اند، حرفی برای گفتن ندارند، زیرا طرحی برای زنان افغان ندارند.
افغانستان کشوری است که بیشترین نهادهای کوچک و بزرگ را در مورد زنان دارد، از وزارت امور زنان گرفته تا یونیفم سازمان ملل و چندین نهاد دیگر که دم از حقوق زن در طول 5 سال زده اند، اما همة این تلاش ها را اگر نسبت به سایر کشورها مورد ارزیابی قرار دهیم و به تحول و پیشرفت هایی که زنان در طول یک سال در کشورهای مختلف می کنند، پیشرفت و ایجاد تحول در میان زنان، به صفر برابر خواهد شد. مصارفی که امروزها برای زنان افغانی صورت می گیرد، نسبت به دیگر کشورهای جهان سوم بیشتر است، اما چرا تاثیر در روند رشد زنان افغان ندارد، مسئله ای است که وزارت زنان، بخش امور زنان کمیسیون مستقل حقوق بشر و یونیفم سازمان ملل باید جواب بدهند. به نظر می رسد عامل اصلی عقب ماندگی، عدم برنامه های بنیادی و تحول زا در مورد زنان افغان است. تعدادی با استفاده از فرصت به جای کار بنیادی، با دادن چند شعار میان تهی، کمک های بین المللی را به سوی خود جلب می کنند و مفت و رایگان به جیب می زنند، نه از گسترش سواد در روستاها برای زنان خبری است و نه از ایجاد اشتغال آنان و نه از بهبود وضعیت بهداشتی آنان در دوران بارداری و شیردهی خبری و نه تا کنون توانسته است که جلو خشونت های خانوادگی را در قبال زنان بگیرند و از حقوق آنان دفاع نمایند و زنان افغان را در قبال ادامه زندگی امیدوار کنند.
به هر حال با این وضعیت ناهنجاری که زنان افغان سردچارند و سنت های قبیلوی و تفاسیر دگم اندیشانه از دین و شعارهای مدرن زدگی هر کدام زنجیر اسارت را به دست و پای زن افغان بسته اند، چگونه هشتم مارچ را به عنوان روز آزادی و کرامت زن در جامعه افغانی جشن گرفت؟